بدون تردید باید حرکتهای انقلابی را، از زاویهای خاص، بر دو گونه بدانیم. بخشی از این انقلابها به دلیل ماهیت ایدئولوژیک محدود خود صرفاً یک حرکت در چهارچوب مرزهای یک کشور بوده و دیدگاه فراملی ندارد. این مساله درباره انقلاب هایی که رنگ ملیگرایی دارد، به خوبی قابل رویت است. آنها در مبارزه بر ضد دیکتاتوری و در قالب حفظ منافعِ ملی و قومی، دست به انقلاب زده و به هیچ روی، حساسیتی روی ملتها و کشورهای دیگر ندارند. درست مانند ادیانی که در چهارچوب قومی خاص عمل کرده و هیچ تمایلی به فراگیر شدن دین خود ندارند. گفتنی است که این قبیل انقلابها و تحولها نیز ممکن است غیرمستقیم ملتهای همجوار را نسبت به منافع ملیشان و نیز وضعیتی که در آن به سر میبرند، آگاه سازد و به آنان جرات و جسارت مبارزه را بدهد. درست مانند تاثیر شکست روسیه از سوی ژاپن در سال 1905 که سخت مردم ایران را جرات بخشید و در مقدمات انقلاب مشروطیت در ایران (1906) موثر افتاد.
بخش دیگری از انقلابها، به لحاظ داشتن ایدئولوژی فراملی، نه تنها به مسائل داخلی توجه دارند که به بسط اندیشه انقلابی خود در فراسوی مرزهای ملی خود نیز میاندیشند. جنبش هایی که به نوعی دیدگاه انترناسیونالیستی دارند، در این بخش جای میگیرند.
انقلاب اسلامی ایران یکی از این انقلابهاست که به لحاظ اسلامیت و پیشینه اندیشه اتحاد اسلامی، بیش از هر حرکت دیگری در جهان، در پی بسط اندیشههای انقلابی خود نخست در کشورهای اسلامی و پس از آن در جهان برآمد. مبنای این نگرش، از آن روست که اسلام متعلق به ملتی خاص نیست و هدف آن نجات محرومان و مستضعفان از سلطه فکری و اقتصادی مستکبران است. به همین دلیل بررسی ارتباط آن با جهان خارج از خودش، نه تنها در قالبهای معمولی روابط خارجی هر انقلاب و کشور با کشورهای دیگر، بلکه به لحاظ تاکیدش بر بسط اندیشه انقلابی، قابل بررسی است.
در اینجا در سه بخش به اختصار بحث از مناسبات انقلاب اسلامی با جهانِ پیرامون میپردازیم.
نخست از نتایج و آثار انقلاب اسلامی سخن خواهیم گفت. سپس از زمینههای بسط آرمانهای انقلاب و در نهایت دشواریهای موجود بر سر راه این ارتباط را به اجمال مورد بحث قرار میدهیم.
آثار و نتایج انقلاب اسلامی در جهان
1 رواج اسلام انقلاب میتوان گفت که در تاریخ تفکر سیاسی اسلام، دو نوع نگرش نسبت به مساله معارضه با حاکمان ستمگر بوده است.
نخست موضع تسلیمگرایانه. دوم موضع مبارزهجویانه. به طور غالب اسلامِ سنی متمایل به موضع نخست و اسلامِ شیعی متمایل به موضع دوم بوده است. البته هیچگاه این مساله کلیت نداشته و هم در میان سنیان احزاب انقلابی وجود داشته و هم در میان شیعیان، موضع مسالمتجویانه در کار بوده است. روزگاری سرزمین مصر، خیزش سیاسی خاصی در رواج اسلام انقلابی داشت. نمونه آن حرکت سید قطب و جنبش اخوانالمسلمین بود. با این حال، با پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی به صورت جدیتر مطرح شده و به دنبال آن گروههای دینی انقلابی زیادی در کشورهای اسلامی پدید آمد که به نوعی از کلمه الجهاد در عنوانهای رسمی خود استفاده کردهاند. پیش از آن، برای چند دهه، حرکت انقلابی، تقریباً در اختیار گروههای مارکسیستی و چپ بود. در حال حاضر، پس از گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی گروههای اسلامی انقلابی در جهان تسنن، از مخالت با دولتهای نامشروع در کشورهای اسلامی کمتر هراسی دارند و به احادیثی که اطاعت از حاکم اسلامی را در هر شرایط ملزم دانسته، چندان توجهی ندارند.
2 رواج اسلام سیاسی باید میان اسلام سیاسی و انقلابی تفاوت گذاشت. مقصود از این تعبیر آن است که اسلام تنها یک دین فردی نیست، بلکه به نوعی مدعی سیاست و حکومت نیز هست. این نگرش برای سالها مورد تعرض قرار گرفته بود؛ به این معنا که پس از نابودی خلافت عثمانی، اسلام روز به روز بسوی محدودیت بیشتری پیش رفته و اندیشه سیاسی آن مورد غفلت واقع شده بود. انقلاب اسلامی، تاکیدی بر بعد سیاسی اسلام بود. البته این بار، بحث خلافت مطرح نبود، به دلیل آن که هویت شیعیِ انقلاب، اعتقادی به خلافت نداشت. این بار بحث از حکومت اسلامی بود. حکومت اسلامی، یک تئوری سیاسی دینی است که پس از آن که کشورهای اسلامی مستقل شده و نظریه خلافت به کنار رفت، مورد توجه برخی از اندیشمندان دینی از جمله رشید رضا (1865 1935) قرار گرفت. در ایران نظریه حکومت اسلامی، با نظریات فقه سیاسی شیعه تلفیق شد و نام ولایت فقیه را به خود گرفت. در این نظریه فقه اسلامی مبنای عمل سیاسی قرار گرفت.
3 احیای هویت دینی پس از آن که یک قرن از ورود تمدن غرب به جهان اسلام گذشت، اعتماد به نفس در میان مسلمانان، به ویژه قشر تحصیل کرده از میان رفته بود. شمار فراوانی از تحصیلکردههای جدید، طرفدار آن بودند تا در هویت جهانی غرب هضم شده و گذشته خود را به فراموشی بسپارند. توجه آنها به گذشته، تنها از باب تفنن و سرگرمی بود و در اینباره نیز میکوشیدند تا آنچه را که تحقیقات جدید غرب درباره گذشته آنها گفته، مورد اعتماد قرار دهند. در اصل، اعتماد به نفس که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود و میتوانست سبب احیای فرهنگ سنتی اسلامی و رشد و باروری آن باشد، دیگر چندان طرفداری نداشت. انقلاب اسلامی که به عنوان یک انقلاب دینی در جهان غیرمذهبی جدید، پدیدهای شگرف بود، تکیه زیادی بر روی اعتماد به نفس اسلامی کرد. این مساله در شعارهای امام خمینی فراوان مطرح میشد و نکتهای بود که در نهایت میبایست به اتحاد دنیای اسلام و بازگشت عظمت دیرین بینجامد.