مختصری از تاریخ کشور
آناتولی، آسیای صغیر یا ترکیه امروز، از جمله کهن ترین سرزمینهای مسکونی جهان به شمار رفته و آن را زادگاه تمدن یونان دانسته اند.
این کشور طی تاریخ پرفراز و نشیب خود همواره شاهد درگیریها و کشمکشهای اقوام و حکامی بوده است که برای دست یافتن بر آن با یکدیگر به نزاع پرداخته اند.
بروز این گونه جدالها را که سابقه تاریخی آنها به حدود دو هزار سال قبل از میلائ مسیح می رسد عمدتا می توان به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص این سرزمین دانست که همچون پلی شمال را به جنوب و شرق را به غرب پیوند می دهد و همواره در مسیر حرکت دولتهای توسعه طلب از یکسو و قبایل مهاجر از سوی دیگر قرار داشته است.
مادها، هخامنشیان، یونانیان، رومیان، قبایل ترک سلجوقی و عثمانی از جمله دولتها و قبایلی هستند که نامشان هر یک در برهه ای از تاریخ این سرزمین نقش بسته است.
در حدود سالهای 1600 قبل از میلاد مسیح قسمت عمده ای از آسیا ی صغیر به تصرف اقوام ها یتیت در آمد و امپراطوری ها یتیتی ها بنا نهاده شد که تا سال 1180 قبل از میلاد در منطقه وسیعی حکمفرمایی داشتند.
منبع اصلی قدرت ها یتیت ها استفاده از آهن بود که به صورت انحصاری جهت مقاصد نظامی خویش به کار می بردند و بعدها هم در کشاورزی از آن استفاده نمودند.
با حمله یونانیها به سواحل دریای اژه و تصرف قسمتهایی از آن و حمله سایر اقوام ساکن سوریه و لبنان و فلسطین و سقوط امپراطوری هیتی ها، آسیای صغیر در بین اقوام مختلف تقسیم گردید و حکومتهای جدید به وجود آمد، از جمله معروفترین آنها فینیقی ها، سومریها و لیدیها بودند.
مهمترین وقایع بعد از این تاریخ به ترتیب فتح آسیای صغیر در سال 546 قبل از میلاد به وسیله ایرانیها بود که تا سال 334 از میلاد طول کشید و سپس اسکندر مقدونی سراسر شبه جزیره آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد.
در سال 133 قبل از میلاد رومیها به تصرف این نواحی دست زده و تا سال 395 بعد از میلاد که شبه جزیره آناتولی در اختیار آنان بود مانع گسترش و بسط فرهنگ یونانی شدند.
در سال 330 میلادی کنستانتین امپراطور روم شهر قسطنطنیه (استانبول) را در ناحیه قدیمی بازرگانی بیزانس احداث نمود که پس از تقسیم روم به دو قسمت غربی و شرقی، پایتخت روم شرقی شد.
امپراطوری بیزانس از بدو با دولت ساسانی که از سال 224 میلادی جانشین دولت پارت در ایران شده بود در کشمکش و منازعه دائم بود.
سرانجام هر دو امپراطوری در برابر نیروی اسلام در قرن هفتم میلادی از پای درآمدند.
از زمان خلفای عباسی همراه با ضعف قدرت سیاسی اتکاء به قدرت نظامی بیشتر مد نظر فرانروایان بود و در همین زمان ترکان آسیای مرکزی که جنگجویان دلیری بودند و به تازگی به اسلام گرویده بودند مورد توجه خلفای عباسی واقع شدند.
افراد این قبایل ترک به تدریج در تمام ارکان حکومتی نفوذ یافته و با از میان رفتن خلفای عباسی در قرن دهم میلادی گروههای ترک در نقاط مختلف کنترل اوضاع را در دست گرفتند.
ترکان قبیله سلجوق که بعدها امپراطوری سلجوقی را به وجود آوردند توانستند بغداد را تصرف و بخش اعظم آسیای صغیر را از تسلط امپراطوری بیزانس خارج نمایند.
در سال 1071 میلادی امپراطوری سلجوقی در جنگ «ملازگرت» موفق شد تا سراسر آسیای صغیر را از دست امپراطوری بیزانس خارج نماید.
امپراط.ری سلجوقی به عنوان اولین دولت ترک تا سال 1299 میلادی در این منطقه حکمفرمایی نمود.
در این سال همزمان با افول قدرت سلجوقیان، ترکان عثمانی به رهبری عثمان بیک استقالال خود را از سلجوقیان اعلام و به تدریج بر کلیه دول سلجوقی در آسیای صغیر مسلط شدند.
عثمان بیک و 36 پادشاه عثمانی در فاصله سالهای 1299 تا 1922 میلادی تحت عنوان امپراطوری عثمانی بر قلمرو وسیعی حکم راندند.
فتح شهر قسطنطنیه و تغغیر نام آن به استامبول (یعنی جایی که مملو از اسلام است) به دست سلطان محمد دوم (معروف به سلطان محمد فاتح) نقطه ایان امپراطوری روم شرقی بود.
پس از این واقع سلان محمد بر بخش اعظم بالکان تسلط یافت و قلمرو عثمانی را توسعه بخشید.
سرزمینهای مصر، عراق، الجزایر، سوریه و مارستان تا نیمه اول قرن شانزدهم به امپراطوری عثمانی ضمیمه شده بودند.
از این پس تا پایان قرن هیجدهم امپراطوران عثمانی خود را خلیفه مسلمانان می نامیدند.
در زمان سلطان سلیمان قانونی هشتمین و قدرتمندترین پادشاه امپراطوری عثمانی، قلمرو امپراطوری به بالترین حد خود رسید و مرزهای آن از شمال تا قفقاز، از جنوب تا کرانه های جنوبی عربستان و از شرق تا مرزهای مراکش و از غرب تا مرزهای ایران وسعت یافت.
فتح شهر قسطنطنیه و تغغیر نام آن به استامبول (یعنی جایی که مملو از اسلام است) به دست سلطان محمد دوم (معروف به سلطان محمد فاتح) نقطه ایان امپراطوری روم شرقی بود.
در زمان سلطان سلیمان قانونی هشتمین و قدرتمندترین پادشاه امپراطوری عثمانی، قلمرو امپراطوری به بالترین حد خود رسید و مرزهای آن از شمال تا قفقاز، از جنوب تا کرانه های جنوبی عربستان و از شرق تا مرزهای مراکش و از غرب تا مرزهای ایران وسعت یافت.
با مرگ سلطان سلیمان قانونی در سال 1566 در واقع ضفع و افول امپراطوری عثمانی از وقوع تحولات عظیم صنعتی و اجتماعی در اروپا و فساد داخلی موجبات سقوط و زوال امپراطوری عثمانی فراهم شد.
از این پس امپراطوری عثمانی تا آخرین روزهای حیات خود در حالت دفاعی قرار گرفت و به تدریج ضعیف و ضعیف تر شد.
اقدامات اصلاحی جهت ساماندهی به وضعیت پیش آمده در دوران سلطان سلیم سوم آغاز گردید ولیکن به دلیل آنکه این تحولات مورد حمایت علما و ینی چریها نبود نتوانست مشکلات داخلی امپراوطری را حل نماید.
اقدامات اصلاحی در دوران سلاطین بعدی نیز ادامه یافت ولیکن عملا نتایج مشخصی را سبب نگردید.
طی سالهای دهه اول قرن بیستم روابط عثمانی و آلمان تدریجا پیشرفت نمود و لذا در سال 1914 به دنبال حمایت دولت عثمانی از آلمان جنگ به مرزهای مصر، بین النهرین و قفقاز و تنگه داردانل سرایت کرد.
در 30 اکتبر 1918 قرارداد ترک مخاصمه «مودروس» به امضاء رسید و سرزمینهای تحت سلطه عثمانی در عربستان و سوریه و عراق و آفریقا تحت کنترل متفقین قرار گرفت.
مئخلهای ورودی تنگه داردانل و دریای سیاه نیز به وسیله متفقین اشغال گردید، با پیمان ترک مخاصمه جنگ جهانی اول به پایان رسید اما دوران جدید برای ترکیه آغاز گردید.
تشکیل حکومت و تحولات آن: پیمان «مودروس» برای سلطان و حکومت استانبول به معنی از دست دادن پادشاهی بود.
از این تاریخ (1918) تا سال 1923 ترکیه یک دوره هرج و مرج و اغتشاش و جنگهای استقلال را پشت سر نهاد.
در این زمان مصطفی کمال (که بعدها به آتاتورک معروف شد) به علت کسب موفقیت نظامی در جریان جنگ جهانی اول در مقابل نیروهای انگلیسی دارای محبوبیت شده بود، پا به عرصه پرتلاطم سیاسی-اجتماعی ترکیه نهاد.
پس از اشغال استانبول توسط نیروهای متفقین در مارس 1920 مصطفی کمال در 23 آوریل مجلسی را در آنکارا افتتاح و از نمایندگان سراسر آناتولی جهت شرکت در آن وعدت بعمل آورد.
در این زمان وی به عنوان رئیس مجلس کبیر ملی و رئیس حکومت جدید ترکیه انتخاب گردید.
در اکتبر 1922 پیمان ترک مخاصمه میان دولت آنکارا، بریتانیا، فرانسه و ایتالیا به امضاء رسید.
مجلس کبیر ملی در نوامبر 1922 سلطان عثمانی را از مقام خود خلع نمود و بدین سان عصر خاندان سلاطین عثمانی پس از 641 سال به سر آمد.
با امضاء عهدنامه لوزان با متفقین در سال 1923 میلادی حدود ترکیه مشخص و تضمین گردید و وجود یک دولت مستقل ترک در سرزمین آناتولی و تراس شرقی به رسمیت شناخته شد.
کاپیتولاسیون ملغی و تنگه های بسفر و داردانل برای همیشه به ترکیه تعلق گرفت و ترکیه نیز از ادعاهای خود نسبت به متصرفات امپراطوری عثمانی در خارج از آناتولی چشم پوشید.
در 13 اکتبر 1923، آنکارا به عنوان پایتخت جدید ترکیه معرفی گردید.
این تحول در حقیقت به مفهوم قطع کامل رابطه با گذشته و دوران سلاطین عثمانی محسوب شد.
حکومت جدید نیز «جمهوری» اعلام و مصطفی کمال به عنوان نخستین رئیس جمهور انتخاب گردید.
آتاتورک طی پانزده سالی که مقام رئیس جمهوری ترکیه را در اختیار داشت با انجام تغییرات متعددی در صحنه اجتماعی و فرهنگی جامعه سعی نمود ترکیه را به صورت یک شکور به ظاهر اروپایی درآورد.
اولین اقدام وی مخالفت با مداخله مذهب در سیاست و خارج کردن ترکیه از همراهی سیاست و دین بود.
اصلاحات مورد نظر وی یکی پس از دیگری انجام گرفت، وی با اعمال زور تغییرات متعددی را تا سال 1938 (پایان عمرش) به انجام رسانید.
تغییراتی همچون جدایی دین از سیاست در سال 1928، حذف دادگاههای اسلامی و از بین بردن مدارس مذهبی، برداشتن حجاب اسلامی بانوان در سال 1934 و ترویج بی حجابی، حذف رسم الخط ترکی و جایگزینی آن با الفبای لاتین، تغییر تقویم و حذف تاریخ اسلامی و معرفی و ترویج فرهنگ اروپایی و غربی در میان مردم مسلمانان ترکیه پرداخت.
از دیدگاه سیاست داخلی، تا زمان مرگ آتاتورک در سال 1938 کشور عملا در قالب یک سیستم تک حزبی اداره می شد و حزب خلق که در سال 1923 (با دستور آتاتورک) و براساس اصول و اعتقادات نوین ترکیه تشکیل شده بود تنها حزب مجاز به شمار می رفت.
اصول اعتقادی این حزب، جمهوری خواهی، ناسیونالیسم، حمایت از مردم و ارتش و جدایی دین از سیاست و اصلاح طلبی (کمالیسم) بود.
بعد از گذشت آتاتورک در دهم نوامبر 1938، مجلس کبیر ملی عصمت اینونو را به عنوان دومین رئیس جمهور برگزید.
وی با دقت و احتیاط اصول کمالیسم را دنبال نمود.
در فاصله کوتاهی پس از ریاست جمهوری عصمت اینونو جنگ جهانی دوم آغاز گشت، این کشور تا فوریه 1945 که به آلمان اعلام جنگ داد به دلیل ترس از مداخله قدرتهای بزرگ و فروپاشی کشور بیطرفی را در پیش گرفت.
در سال 1943 عصمت اینونو برای بار دوم به ریاست جمهوری ترکیه برگزیده شد.
قانون اساسی، تحولات و ویژگیهای آن: عصر قانون اساسی در طول دوره عثمانی و از اواخر قرن هیجدهم آغاز شد.
در دوره زمانی 1789 تا 1808 سلطان سلیم سوم اندیشه تشکیل یک مجمع مشورتی را بنیان نهاد (که متشکل از یک مجلس مشورتی همراه به رویه جدید آن بود و آن را قدم اساسی در برقراری یک سیستم حکومت قانون اساسی قلمداد می نمود.
ساختار سیاسی: نوع حکومت در ترکیه از نظر سیاسی جمهوری و از نظر ایدئولوژی به صورت سکولار (غیر دینی) می باشد.
رئیس جمهوری رئیس کشور محسوب می شود و توسط پارلمان به مدت 7 سال انتخاب می گردد.
نخست وزیر توسط رئیس جمهور از میان نمایندگان پارلمان انتخاب و نخست وزیر نیز وزیران کابینه را انتخاب و بعد از تائید رئیس جمهور کابیه خود را تشکیل می دهد.
قوه مقننه مرکب از رئیس مجلس و نمایندگان منتخب مردم می باشد.
قانون اساسی ترکیه از آغاز تشکیل جمهوری در سال 1923 تاکنون چندین بار دچار تغییرات و اصلاحاتی گردیده است.
آخرین اصلاحات قانون اساسی در سال 1982 صورت گرفته است.
در قانون اساسی، ترکیه یک کشور دمکراتیک لائیک خوانده شده و نمایندگان آن حق تصویب قوانینی متضاد با این اصل را ندارند.
پرچم کشور ترکیه متشکل از یک هلال و ستاره پنج پر سفید در وسط نقشه و زمینه قرمز رنگ در سراسر نقشه می باشد.
چگونگی شکل گیری اراده سیاسی: درخصوص نحوه شکل گیری اراده سیاسی در ترکیه باید اذعان نمود که گره در مورد تمام مسایل و موارد مهم و قابل توجه شورای وزیران، پارلمان، شورای امنیت ملی، احزاب قانونی و دیگر مقامات مسئول بحث و اظهارنظر می نمایند ولیکن درخصوص مسایل سیاست خارجی، دفاعی و امنیتی شخص رئیس جمهور مسئول و دارای حق رای نهایی می باشد.
نهادهای سیاسی احزاب سیاسی در ترکیه بعد از فروپاشی و اضمحلال امپراطوری عثمانی و تجزیه آن به کشورهای مختلف، جمهوری ترکیه در سال 1923 با ساختاری جدید وارد صحنه بین المللی شده بود و سعی داشت با تاثیرپذیری از الگوها و سیاستهای غرب درصدد اجرای سیستم حزبی در کشور برآید.
مصطفی کمال در اولین گام و در چارچوب اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود اولین تشکیلات سیاسی را تحت عنوان «حزب جمهوریخواه خلق» که ریشه در دهه های پیشین داشت بنیان نهاد و کشور را در آستانه تحولات جدیدی قرار داد.
این حزب به رغم الگوگرفتن از غرب و تاکید بر ناسیونالیسم (پان ترکیسم) و لائیسم، با پیروی از برخی اندیشه های سوسیالیستی خصوصا در زمینه اقتصادی، گرایشات چپ گرایانه از خود نشان داد و در طول مدت 23 سال بدون آنکه رقیبی داشته باشد اداره کشور را در دست گرفت.
ظهور اولین حزب مخالفت در کشور تحت عنوان «حزب دمکرات» که بنیانگذارن آن را جناح مخالف در داخل حزب جمهوریخواه خلق تشکیل می دادند و به عنوان راستگرا و جناح راست شناخته می شدند اولین نقطه عطف در تحولات احزاب سیاسی در ترکیه بشمار می رود.
این حزب بدلیل پایگاه خوبی که در بین مردم پیدا کرد، بعد از 4 سال ماندن در جناح مخالف اداره کشور را به دست گرفته و به مدت ده سال (دهه 50) سیاستهای لیبرالیزه کرد را به مورد اجرا گذاشت.
نفوذ فزاینده نظامیان در کشور که خود را ولی نعمت جمهوری می دانستند و می دانند در سال 1960 به عمر حکومت حزب دمکرات پایان داد و در کشور وارد اولین بحران سیاسی در طول حیات جمهوری گردید.
اولین دستاورد این بحران روی کار آمدن حکومتهای اءتلافی کوتاه مدت و دومین پیامد آن تعدد و تعضیف احزاب سیاسی در جناح چپ و راست بود.
در این رابطه اگر چه جناح چپ در مقایسه با جناح راست کمتر دچار تشتت آراء گردیده بود اما تشدید جناح بندیهای داخلی در حزب جمهوریخواه خلق پایگاه مردمی این حزب را به شدت تحت تاثیر منفی قرار داد.
تعدد فعالیت احزاب سیاسی در دهه 60 اگر چه حکایت از نوعی دمکراتیزه شدن در کشور می کرد، اما استمرار سایر نظامیان بر امور سیاسی موجب شد که در سال 1971، نظامیان مجددا به بهانه های واهی قدرت را از دست سیاسیون خارج کرده و روند لیبرالیزه کردن کشور را دچار تزلزل نمایند.
این روند علیر غم دور شدن نظامیان از قدرت و تحول سریع آن سیاسیون در طول دهه 70 همچنان ادامه داشت تا اینکه افزایش ترور و آنارشی در کشور عدم تفاهم احزاب بر سر انتخاب رءیس جمهور در مجلس و وقوع تحولات جدید در منطقه نظیر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موجب بازگشت مجدد نظامیان به قدرت در ابتدای دهه 80 گردید.
در این دهه(80) انتقال ظاهری قدرت از نظامیان به شخصیتی سیاسی چون اوزال،ترکیه را دستخوش تحولات قابل توجهی در دو بعد سیاست خارجی و داخلی نمود، باز شدن درهای ترکیه بر روی جهان ایفای نقش نسبتا فعال در صحنه های بین المللی و پیروی از سیاست توسعه صادارات از جمله این تحولات به شمار می روند.
به رغم این تحوات از یکسو و رخدادهای سریع در صحنه بین المللی نظیر فرو پاشی بلوک شرق و شوروی سابق و از یک طرف افزایش مشکلات داخلی در ابعاد مختلف در کشور موجب گردید در تاریخ 20 اکتبر1991 و در پی برگزاری انتخابات پارلمانی زود راس حزب وطن مادر(مام میهن) به حکومت 8 ساله خود بر کشور خاتمه داده و مجددا دوران حکومتهای ئتلافی بر کشور آغاز گردید.
در حال حاضر دو حزب راه راست و حزب سوسیال دمکرات خلق به صورت ائتلافی حکومت رادر دست دارند.
ورودبه سیستم چند حزبی روند ورود ترکیه به سیستم چند حزبی در واقع از سال 1945 بعد از پایان جنگ جهانی دوم و ظهور سیستم دو قطبی در نظام بین المللی آغاز گردید .
در ژوئیه 1945 دمیراغ در اولین حزب مخالف را به نام (( حزب توسعه ملی )) در کشور تاسیس نمود .
با مرگ دمیراغ در سال 1957 حزب منحل گردید و لیکن ایجاد این حزب تاثیر خود را در حیات سیاسی جامعه ترکیه بل جای گذاشت .
در سال 1945 جلال با یار تصمیم خود مبنی بر تسیس حزب دمکرات را اعلام و بدین ترتیب ترکیه بعد از 23 سال رسما و علنا وارد سیستم چند حزبی گردید .
حزب دمکرات اولین تشکیلات خود را به طور رسمی در فوریه 1946 در آنکارا افتتاح نمود .
موج فزاینده حمایتهای مردمی از حزب دمکرات موجب گردید تا حزب جمهوریخواه خاق که نگران اوضاع بود انتخابات پارلمانی زودرس را عنوان نماید .
در این انتخابات حزب دمکرات موفق شد تا 54 نمینده وارد پارلمان نماید ( حزب جمهوریخواه خلق 403 نماینده وارد مجلس نمود).
با آغاز دهه 50 و به دنبال تغییر قانون انتخابات در 14 مه 1950 حزب دموکرات در دومین انتخابات پارلمانی موفق شد با کسب 35/53% تعداد 408 کرسی در پارلمان را به خود اختصاص ده و بدین ترتیب به حاکمیت 27 ساله حزب جمهوریخواه خلق پایان داده شد و جلال بایار به عنوان رئیس جمهور (اولین رئیس جمهور غیرنظامی) انتخاب گردید.
با گذشت چند سال از عمر حکومت حزب دموکرات و عدم تحقق کامل وعده های داده شده از سوی حزب مذکور در زمینه بهبود وضعیت اقتصادی کشور و اجرای دموکتراتیزه شدن، موجبات افزایش فشار افکار عمومی بر دولت را فراهم آورد.
در این زمان حزب جمهوریخواه خلق بر شدت فعالیتهای خود جهت به دست گرفتن حکومت افزود و بدینسان در انتخابات پارلمانی زود ررس در اکتبر1957 حزب دمکرات 7/47% از آراء و حزب جمهوریخواه خلق 7/4% از آراء را به خود اختصاص دادند .
بدینسان در مقایسهباگذشته حزب دمکرات ضربه سنگینی را متحمل شده بود.
با شددت گرفتن مشکلات و بروز اوضاع ناآرام در 25 مه1960 ارتش کودتا کرد.
بدین ترتیب دوران حکومت دهساله حزب دمکرات به پایان رسید.
در خلال سالهای1946 الی1960 علاوه بر دو حزب جمهوریخواه خلق و دمکرات احزاب دیگران در صحنه سیاسی ترکیه حضور داشتند.
اگر چه این احزاب چندان فعالیتی از خود نشان نمیدادند اما تاثیرات جانبی آنها را نمی توان بر حیات سیاسی کشور نادیده گرفت.این احزاب عبارت بودند از: احزاب سیاسی در سالهای1946 الی 1960 در ترکیه دوران تعدد احزاب و حکومتهای ائتلافی (1980-1960): بعد از کودتای 27 مه 1960 ژنرال گورسل زمام امور در کشور را به دست گرفت.
فعالیت کلیه احزاب سیاسی بعد از کودتای مزبور ممنوع اعلام گردید.
در تاریخ 11 آوریل 1961 ممنوعیت فعالیت سیاسی از احزاب برداشته شده و احزاب (به غیر از حزب جمهوریخواه خلق) تحت نامهای جدیدی شروع به فعالیت و سازماندهی کردند.
در ابتدا چهار حزب جمهوریخواه خلق، عدالت، ترکیه جدید و کلی کشاورزان ترکیه در صحنه سیاسی ظاهر و با شرکت در اولین انتخابت پارلمانی که در تاریخ 15 نوامبر 1961 برگزار گردید به مبارزه انتخاباتی با یکدیگر پرداختند.
علاوه بر احزاب فوق، احزاب دیگر نیز در خلال دهه های 60 و 70 در صحنه سیاسی ترکیه حضور یافتند که بعضا ایفاگر نقشهای قابل توجهی در حکومت و مجلس بودند.
از این زمان دوران اتلاف احزاب آغاز گردیده بود.
از این تاریخ تا سال 1980 دولتهای متعددی در ترکیه بر روی کار آمدند که عمر همگی آنها کوتاه بود.
با کودتای نظامیان در 12 سپتامبر 1980 ترکیه وارد عرصه جدیدی از فعالیت احزاب سیاسی گردید.
ظهور احزاب جدید در صحنه سیاسی ترکیه (1991-1980): بعد از وقوع کودتا در سال 1980 به فرماندهی ژنرال کنعان اورن کلیه احزاب سیاسی منحل گردیدند.
قانون اساسی جدیدی تهیه و در 25 نوامبر 1982 به رفرادوم گذاشته شد.
بعد از تصویب قانون اساسی جدید، حکومت نظامیان در آوریل 1983 طل اطلاعیه ای اجازه تاسیس احزاب سیاسی جدید را صادر و تاریخ انتخابات پارلمانی را نیز نوامبر 1983 تعیین مود.
با توجه به ادامه ممنوعیت فعالیت احزاب سیاسی قبل از کودتا و رهبران آنها (نظیر دمیرل، اجویت، اربکان، ترکش) به تدری احزاب جدیدی در دو ناح چپ و راست وارد صحنه سیاسی ترکیه شدند.
این احزاب عبارت بودند از: حزب دمکراسی ملی به رهبری ژنرال سونالپ حزب خلق به رهبری نجدت جالپ حزب وطن مادر (مام میهن) به رهبری تورگوت اوزال حزب ترکیه بزرگ به رهبری علی فتحی اسنر در انتخابات 6 نوامبر 1983 نتایج ذیل برای احزاب سیاسی حاصل گردید: با این پیروزی، حزب وطن مادر (مام میهن) با احراز اکثریت مطلق آراء در مجلس توانست به تنهایی در راس حکومت قرار گرفته و به عنوان یک حزب جدید در صحنه سیاسی ترکیه اولین گام را محکم بردارد.
اوزال پیروزی خود را در این انتخابات مدیون چند عامل مهم ذیل بود: در برخورد با نظامیان حساب شده عمل می کرد ممنوعیت فعالیت رهبران احزاب سیاسی تجمع اعضای احزاب دست راستی در حزب وطن مادر خستکی مردم از حکومت نظامیان شخصیت باز، قدرت مدیریت، جسارت در طرح مسایل نو و تابوشکنی وی استفاده از اهرم قوی مطبوعات خارجی حمایت مستقیم و غیرمستقیم کشورهای غربی خصوصا امریکا در تاریخ 7 دسامبر 1983 ژنرال اورن، اوزال را به عنوان نخست وزیر جدید به مجلس معرفی و مجلس نیز با اکثریت آراء نخست وزیری اوزال را مورد تصویب قرار داد.
در انتخابات محلی که در تاریخ 25 مارس 1984 صورت گرفت نتایج ذیل حاصل گردید: با این پیروزی اورزل هم موقیعت حزب وطن مادر را در کشور تثبیت نمود و هم جایگاه خود را نزد غرب خصوصا آمریکا به اثبات رساند روند موفقیتهای حزب وطن مادر تا سال 1985ادامه یافت از سال 1985به بعد شاهد یک افت تدریجی در آرا و موقعیت حزب وطن مادر در صحنه سیاسی ترکیه می باشیم اولین افت چشمگیر حزب در خلال انتخابات میغان دوره ای مجلس در تاریخ 28سپتامبر 1986 مشاهده گردید در این انتخابات حزب وطن مادر با کسب 32% آرا فقط 6 نماینده به مجلس فرستاد و حزب راه راست موفق شد تا 4کرسی را از آن خود نماید (با24%آرا)، حزب سوسیال دمکرات خلق نیز با کسب 23%از آرا فقط یک نماینده به مجلس فرستاد و آرا حزب دمکرات چپ نیز به8% رسید.
به دنبال شکست حزب در انتخابات میاندوره ای احزاب مخالف اقدام به فشار به حزب وطن مادر جهت رفع ممنوعیت و سیاسی رهبران احزاب گذشته نمودند.
در پی فشارهای وارده از سوی احزاب مخالف ،اوزال تصمیم خود مبنی بر انجام رفراندوم برای رفع ممنوعیت از فعالیت سیاسی رهبران احزاب را اعلام نمود ولیکن عملا گامی در این جهت بر نداشت سر انجام در اکتبر 1987ممنوعیت فعالیت احزاب سیاسی لغو و بدین ترتیب این احزاب سیاسی توانستند در انتخابات پارلمانی زود رس که در تاریخ 29 نوامبر 1987 برگزار گردید شرکت نمایند.
از این تاریخ به بعد شرط ورود احزاب پارلمان کسب حداقل 10% در انتخابات تعیین گردید.
سال 1988 به دلیل فشارهای اقتصادی ، تورم، بی اعتمادی مطبوعات و محافل سرمایهداری داخلی نسبت به سیاستهای اقتصادی اوزال و افزایش تنشهای داخلی در حزب و فشار روز افزون احزاب مخالف سالخوبی برای حزب وطن مادر(مام میهن)نبود.
بارزترین نشانه تضعیف حزب وطن مادر در انتخابات محلی زودرس در تاریخ 25 سپتامبر 1988 آشکار گردید.
در انتخابات26 مارس 1989 حزب وطن مادر در موضوع دشوارتری قرار گرفت و به دنبال شکست فاحش حزب در انتخابات مذکور، فشار بر دولت جهت برگزاری انتخابات زود ریس پارمانی افزایش یافت.نتایج انتخابات 26 مارس 1989به شرح ذیل بود: در تاریخ 17 اکتبر 1989 اوزال نامزدی خود را برای ریاست جمهوری اعلام و بدین ترتیب بعد3دور رای گیری در 21 اکتبر 1989 به مقام ریاست جمهوری ترکیه دست یافت .
بالا خره حزب وطن مادر در انتخابات پارلمانی زودرس که در تاریخ 20 اکتبر 1991 برگزار گردید از رقبای خود شکست خورد و بدین ترتیب حکومت 8 ساله حزب وطن مادر در ترکیه به پایان رسید .
حزب راه راست توانست با کسب 28 % درصد از آرا از مقام دوم به مقام اول صعود و در انتخابات پیروز شود .
ولیکن به علت اینکه این حزب اکثریت لازم برای تشکیل حکومت را پارلمان در اختیار ندا شت با حزب سوسیال دموکرات خلق ائتلاف و حکومت را در اختیار گرفت.
نتایج حاصل از این انتخابات به شرح ذیل می باشد .
جدول زیر نمایانگر تعداد کرسیها در پارلمال در ژانویه 1993 می باشد : ترکیه در صحنه سیاست جهانی سیاست خارجی ترکیه ممکن است به طور ناگهانی و بدون علت ظاهری تغییر یابد .
معذللک اگر چه به چگونگی اتخاذ تصمیمات و منشا آنها میزان نسبی نیروی موجود ملی ماهیت منافع حیاتی ملی و اثرات وقایع تاریخی بر رفتار مبتکری تصمیمات توجه کنیم و مفهوم واقعی تصمیمات روشن شود، سیاست خارجی نرکیه دور از منطق نیست .
تعریف کردن مفهوم و نکات مورده عطف که شاید مال ما نباشد مشکل است .
دز این جریان نباید فقط تجربه ، غرض احساسات ، و ارزشهای خود را منتقل کنیم .
روش اتخاذ تصمیم در گذشته ، ترکها در فن دیپلماسی مهارت خواصی داشتن .
تنها استثنای قابل ملاحظه ورود ترکیه در جنگ جهانیه اول در صف عوضی بوده که انور پاشا ، مسئول دولت عثمانی در زمان جنگ باعث آن گردیده بود .
اما صرفه نظر از این اشتباه اسفناک که بعده ها به علت ایجاد شرایط قبلی لازم برای ظهور کمال به صورت بخت و اقبال در آمد ، دیپلمات های ترک در ارزیابی منافع ملی و تعقیب این منافع علی رغم هر گونه مانع احساساتی و ایدوئولوژیکی ، استعداد زیادی از خود نشان دادن .
مصونیت نسبی که رهبران ترک برای تعیین سیاست خارجی در مقابل احساسات و ایدئولوژی دارند به آنها آزادی عمل غبطه آوری بخشیده است افکار عمومی که تقریبا همیشه تابع احساسات است در ترکیه مانند مثلا آمریکا تاثیر زیادی در تعیین خطوط سیاست خارجی ندارد .
در واقع این فقدان اساس ایدئولوژیکی در جامعه ترک – چه عثمانی و چه جمهوری خواه – است که به رهبران امکان داده است سیاست خارجی را با موقعیت های مختلف تطبیق داهند .
مصلحت حکم فرما بود .
ترکیه نه به سوسیالیسم متحد بود ، نه به دموکراسی ، بنابراین ، علاقه ای نداشت که دنیا را برای رشت این و آن امن سازد .
قاطبه اهالی ترکیه – توده رای دهندگان – فقط بر حسب تصادف به سائل بین المللی علاقه مند هستند .
البته هیچ دولت ترکی نمی تواند در عرض یک شبانه روز ترکیه را با اتحاد جماهیر شوروی هم پیمان سازد ، مگر اینکه قبلا ً افکار ع عمومی را به حد قابل ملاحضه آماده کرده باشد .
اما صرفه نظر از این محدودیت مبهم رهبران ترک در امور مربوط به سیاست خارجی تقریبا آزادی بی قید و بند دارند .
کمتر اتفاق می افتد که مجبور شوند در موقع اعلام تقییر سیاست به حملات شدید پالمان پاسخ دهند یا مورد استیضاح پالمان قرار گیرند .
البته اقلیتی وجود داشته که بعضی اوقات نیز آرزو کرده است قدری بیشتر در باره چون و چرای سیاست خارجی ترکیه مطلع شوند ، اما اعتراض واقعی نادر بوده است و در هر صورت با انواعی مانند بحث بزرگ (( THE GREAT DEBATE )) یا تجدیده نظر عذاب آور THE HGONIZING (REAPPRAISAL ) که رهبران ما به تناوب آن در کنگره امریکا رو به رو هستند ، قابل مقایسه نبوده است .
در امریکا جلب افکار عمومی لازمه هر نوع تقییر سیاسی در سیاست است شناسایی چین کمونیست مثال خوبی است .
در ترکیه ممکن است این شناسایی به طور نا گانی ، بدون تبلیقه قبلی و بدون ایجاد مخاطرات سیاسی جدی برای رژیم ، تحقق پذیرد مپال دیگر اتحاد دفاعی ترکیه با دولت کمونیست یوگسلاوی است ، که یکی از علل انعقادش ، آن بود که افکار عمومی امریکا و افکار ضد کمونیست ها اجازه نمی داد که مستقیما قراردادی میان ایلات متحده و یوگسلاوی گزاشته شود .
از ترکیه به عنوان روابط استفاده کردیم .
قبل از عقد پیمان مذبور فقط اطلاع بسیار کوچکی به ملت ترکیه داده شده بود .
معذللک ، پالمان انتقاد زیادی نسبت به ایجاده به این رابطه جدید نکرد ، در صورتی که همین عمل در ایالات متحده و در شرایط مساوی با انتقات شدید پالمان روبرو می شد .تعهد ایدئولوژکی مانند لنگری است.
که با طناب کم یک کشتی بی سرپرست را نگه دارد.
هنگامی که آب طغیان کند،کشتی را به زیر آن می کشاند.
از طرف دیگر،لنگری که طناب کافی دارد می تواند در مواقعی که دریا سهمگین است،کشتی را نجات دهد،یا اینکه می توان تعهد ایدئولوژیکی ملی را به لنگر بسیارسنگینی تشبیه کردکه وقتی از کشتی به دریا انداخته می شود نتوان آن را به مقتضای زمان بالا کشید.
نیروی ملی ترکیه ترکیه درست در مرکز یک منطقه تصادم شدید واقعی و احتمالی قرار داد.
در جنوب آن کشورهای عربی قرار دارند، در غرب کشورهای بالکان،و در شمال،اوکراین وچندین مستمعره شوروی (بلغارستان، گرجستان،وارمنستان)که ممکن است در آینده منبع اختلافاتی باشند یا نه در شرق آن،ایران قرارداد دارد که به عتت ضعف واهمیتش سر چشمه خطر دائمی است.
بعلاوه،ترکیه در کنار تنگه های دریای سیاه، که تنها راه دریایی میان دریای سیاه و مدیترانه می باشد واقعه شده است و اتحاد جماهیر شوروی تنها قدرت اساسی دریای سیاه است.صرف بیش از دومیلیارد دولار در هیجده سال اخیر به عنوان کمک نظامی به ترکیه به ایجاد پایگاه مهم هوایی ناتو در خاک آن کشور حاکی از موقعیت جغرافیایی مهمی بود که به ترکیه قدرت داد و ستد سیاسی میداد.
با اینکه ترکیه از لحاظ منابع طبیعی ظاهرا غنی است منابع توسعه یافتیه آن هنوز برای پشتابانی از عملات نظامی مدرن کافی نیست نفت یک مشکل اساسی به شمار می رود .
با اعتصابات نفتی اخیر کاملا ممکن است که ترکیه به صورت یک کشور مهم تولید کننده نفت در آید اما در سال 1963 هنوز احتیاجات خود را از این حیث رفع نمی کرد در سال 1962 1/3 میلیون تن نفت و مواد نفتی (مقایسه کنید با 860000 تن در سال 1958 ) وارد می کرد که ارزش آن معادل 5/11 درصد واردات سال 1962 بود ( 8/12% در 1958 ) .
در این ضمن 508000 ، یا 7/1 مصرف داخلی خود را تولید م کرد با توجه به این که ارقام مشابه در 1958 ، 328000 تن ، یا 4/1 مصرف داخلی بود ، می توان به تغییر قابل ملاحظه موقعیت نفتی ترکیه پی برد ممکن است جریان نفت ترکیه برای تقویت عملیات ترکها اهمیت حیاتی درد چه کاملا واقفند که در گونه نبرد اساسی ، حتی اگر نتیجه نهایی آن به نفع ترکیه با شد ممکن است این کشور به صورت یکی از نخستین میدان های جنگ در آید ، زیرا از طرفی بین اتحاد جماهیر شوروی و مدیترانه و از طرفی دیگر بین اتحاد جماهیر شوروی ، نفت خام و میانه ، کانال سوئز،و آفریقا قرار دارد این امر ما را به سومین نفع حیاتی یعنی ادامه رشد اقتصادی و اجتماعی رهبری می کند .
رهبران ترک معتقدند که شرط قبلی هر گونه استقلال واقعی اداره رشد است .
به جز در امر حیات و ممات ، ترکیه نمی تواند رشد خود را فدا کند .
با تبدیل کشور به یک میدان ممکن است صنعت جدید ترکیه ، بنا در جدید ، شهرهای جدید، شبکه جدید ، ارتباطی که با هزینه و کوشش هنکفت ساخته شده است در عمل نابود شود.
نقش ارتش ترکیه در تاریخ آن کشور با تصرف قدرت از طرف ارتش 37 سال حکومت مداوم کشوری به پایان رسید .
اصل تسلط غیر نظامی ها که کمال عمدم به صورت یکی از اصول اساسی جمهوری ترکیه درآورد تقریبا به یک سنت تبدیل شده بود.مفهوم کودتای نظامی گه از نظر بعضی از ناظرین بی طرف اگر بعید نبود لاقل ممکن به نظر می رسید، به نظر اغلب ترکهای مطلع دیپلماتهای آمریکایی مقیم آنکارا غیر قابل تصور بود.
یک گزارش موثوق حاکیست که سفارت کبرای ایالات متحده در آنکار درست قبل از وقوع کودتا به واشنگتن اطمینان داده بود که حکومت کشوری بر همه چیز نظارت دارد.
37سال سابقه در طرف آنها قرار داشت.
اما سابقه بسیار طولانی تر دخالت نظامی در امور دولت وجود داشت که وارتش جدیدترین نمونه های آن انقلابهای1908-1909و1919-1921بودند.
لیبیر تایخنویس، نوشت که((حکومت عثمانی قبل از هر چیز دیگر یک ارتش بود… در واقع، حکومت یکی بودند.جنگ،هدف خارجی و حکومت،هدف داخلی سازمانی مرکب از یک هیت چند نفری بود.
گیب از الغرالی نقل میکند که در اواخر قرن یازدهم گفته ب: در این روزها،حکومت فقط ناشی از قدرت نظامی است و هر شخصی که از حمایت صاحب قدرت نظامی برخوردار شود،خلیفه خواهد شد.))با اینکه تفاوتزیادی میان نقش نیروهای ینیشری عثمانی و ارتش جدید وجود دارد سابقه طولانی دخالت ارتش در سیاست فراموش نشدنی است .