نظام استقرار در استان خوزستان در دو منطقه کوهستان و جلگه قواعد متفاوتی نظام استقرار روستا را تبیین می کنند.
همواری سطح جلگه ،عبور رودخانه های پر آبی که بیشه های اطراف آن حتی در گرمترین ماههای سال که در ین منطقه بسیار طولانی است ، همیشه سبز و خرمند ، مراتع زمستانی وسیع و زمینهای حاصلخیز فراوان ،هورها و نیز ارهای آنها ،شوره زارها و شنهای روان که با طوفانها جابجا می شوند از مشخصات این دشت گرمسیری است .
کوههای همجوار جلگه که چون دیواری بلند آنرا محدود ساخته منطقه ای ایجاد کرده اند که بلندترین نقاط آن قله های برفگیر است .
با کاهش ارتفاع جنگلهای وسیع بلوط و مراتعی که در نیمه سرد سال سرسبزند رخ می نمایند.
در اینجا دشت های کوچک مرتفع که هوای معتدلی دارند در میان رشته کوههائی هم جهت قرار گرفته اند و بعضا با گذرگاههای صعب العبور بهم متصل می شوند ( ش – 161) .
این عوامل بوده که در انتخاب مکانی برای سکونت ، برای تمدنهای باستانی که هزاران سال پیش درین منطقه سر برداشتند و آثارشان در همه نقاط استان مشهود است ملاک و معیار قرار گرفته اند.
همینها همراه با عوامل دیگری چون کشف نفت با پیامد ایجاد ور شد شهرها و احداث جاده ها برای کوچ نشینانی که در اطراف سده اخیر ساکن شده اند نیز مطرح بوده است.
1- شکل بافت شکل بافت روستاهای استان را از نظر پیچیدگی یا سادگی می توان به دو گروه تقسیم کرد.
برخی در اثر طولانی بودن سکونت در آنها ترکیبی کاملتر دارند و پاره ای بدلیل کم سابقه بودن و یا تغییر مداوم دارای ترکیب ساده و ابتدائی تری هستند.
گذشته از این گروه بندی ، چون بافت هر ده پاسخی به نیازهای ساکنین آن است و ضرورتاً در عکس العمل نسبت به عوامل طبیعی شکل یافته است ، می توان بافت روستاهای استان را از نظر شکل ظاهری ، تراکم و نوع استقرار نسبت به ویژگیهای طبیعی در گونه های معینی جای داد.
الف – نسبت به مسیر رودخانه : 1- (ش – 191) این نمونه از فراوان ترین اشکال بافت در استان خوزستان است .
بدلیل عبور رود ها و شاخه های آنها از سراسر جلگه ، روستاهای بسیاری بویژه در مناطق جنوب و غرب استان در این گروه جای می گیرند.
روستا در این حالت کاملا نزدیک به رودخانه است و مواردی که اندکی از آن فاصله گرفته و در عین حال از مسیر آن پیروی می کند کمتر است .
علت اصلی چنین نوع استقراری ، احتیاج تک تک خانوارهای روستایی به دسترسی به آب است که در طول روز باعث رفت و آمد مکرر به کنار آب می شود و همچنین اختلاف سطح اندکی که رودخانه را از زمینهای مجاور آن جدا می سازد و علت نزدیکی بیش از حد آبادی با رود می گردد.
گاهی تبعیت بافت ده از رود با واسطه انجام می شود.
بعنوان مثال درختان نخل را در طول ساحل رودخانه می کارند و برای رسیدگی به آنها بالاجبار خانه های خویش را در کنار نخلستانها بنا می کنند.
بدین ترتیب با اینکه بافت روستا بیش از پیش پراکنده و از هم گسیخته می گردد اما با واسطه استقرار نخلستانها از شکل رودخانه تبعیت می کند.
2- (ش – 192) بافت اینگونه آبادیها بعلت قرارگرفتن در محل پیچش رودخانه یا از جهت های مختلف حرکت رود خانه تبعیت می کند و یا شکلی مستقل از مسیر آب می یابد.
در هر صورت شکل کلی بافت از کشیدگی خارج شده و به ترکیب دایره نزدیک می گردد.
اگر چه حیات این روستاها به آب رودخانه وابسته است اما شکل آنها بعلت موقعیت خاصی که در آن واقعند از جریان آب پیروی نمی کند.
فاصله میان آبادی و رودخانه با زمینهای کشاورزی بسیار مرغوب پر شده که در برخی موارد تعلق به همه اهالی روستا دارد.
3- (ش – 193) در این موارد که بیشتر در نواحی پر سابقه تردیده می شود آبادی در کنار آب قرار گرفته اما بعلت عمق زیاد بستر رودخانه و همچنین تجربه سالیان دراز که به ایشان آموخته نزدیکی با آب می تواند در هنگام طغیان رود خسارات زیادی ببار آورد، اتصال روستا با لبه رودخانه شرط ضروری استقرار نیست.
آبادی از کرانه رودخانه فاصله گرفته و دارای شکلی کاملاً مستقل است.
پیچیدگی اینگونه بافت ها بیشتر است و بر خلاف سایر انواع که غالباً پراکنده و نامنظم اند، انسجام و نظمی طبیعی بین عناصر در اینگونه دیده می شود.
نزدیکی به آب سبب گشته تا بسیاری از کوچه ها رو به سوی آن داشته باشند.
ب – در میان دشت: 1- (ش – 194) در این حالت بافت روستا بدون تمایل آشکار به عنصری خارجی شکلی مستقل می یابد و فشردگی و پیچیدگی آن حاصل سکونت طولانی و استقلال در تأمین معیشت است .
با کاهش قدرت ملاکین در محدود ساختن زمینهای مورد استفاده روستا و افزایش جمعیت آن در اثر بهبود امکانات بهداشتی شکل مستقل و محدود اینگونه ابادیها دستخوش تغییر گشته و عمدتاً بر راستای جاده های ورودی و خروجی روستا گسترش یافته اند.
2- ( ش – 195) در چنین مواردی که روستا با رودخانه فاصله دارد، گاهی وجود جاده ای یا نهر آبی که آبادی را آبیاری می کند سبب می شود تا شکل بافت در آن جهت تغییر یابد.
در این جا کاملاً مشخص می شود که بافت روستا عنصری است که در جهت نیروهای قوی تغییر شکل می دهد و انعطاف می پذیرد.
بخوبی مشهود است که هر چه عاملی قوی تر باشد در نزدگی روزمره روستائیان تأثیر بیشتری داشته و آنانرا بطرف خود جذب می کند که شکل بافت مستقیماً از آن منتج می گردد.
پس از آب در بسیاری از موارد جاده ای که بطرف جاده اصلی یا شهر می رود دارای چنین قدرتی است.
3- (ش – 196) روستاهائی که با تراکم بسیار کم و پراکندگی بسیار زیاد در پهنه دشتها احداث شده اند گونه ای ابتدائی و بسیار محروم را تشکیل می دهند.
این آبادیها در نقاطی ایجاد می شوند که از منابع آب دور بوده و زمینهای کشاورزی مناسبی در اختیار ساکنین آنها نباشد.
حالت استقرار خانه های تک افتاده جدا از هم کاملاً شبیه اردوی چادرنشینان است که بجای چادر در اتاقهای کلین زندگی می کنند.
در این نوع قرارگیری خانه ها فضائی باز در میان مجموعه خالی می ماند که علامت حفظ حریم هر خانوار و تسلط اجتماع قبیله بر فضای مرکزی روستاست حلقه زدن بر گرد چنین مرکزی در بسیاری از اجتماعات قبایل نقاط دور و نزدیک دیده می شود.
اهالی این نوع روستای محدود و دور افتاده کاملاً آمادگی آنرا دارند تا مکان خود را ترک گفته به جائی دیگر روی آورند.
4- (ش – 197) در این نوع استقرار خانه های روستا و یا هر چند خانه مجتمع بطور پراکنده در میان زمینهای کشاورزی آبادی مستقر شده اند.
عوامل طبیعی و روابط مالکیت سبب بروز چنین الگوئی شده است .
خرده مالکان که از تسلط ملاکین و خوانین رها بوده اند و به آب فراوانی دسترسی داشته اند، آزادانه در میان زمینهای خویش خانه ساخته اند و بدون نیاز به همسایگان دیواریه دیوار در اراضی حاصلخیز متعلق به خود فعالیت کرده اند.
ج – نسبت به ارتفاعات: 1- (ش – 198) شکل استقرار بافت از امتداد بلندیها پیروی می کند.
همانند قرارگیری برکرانه رود در اینجا نیز حد طبیعی کوه و دشت که مکان مناسبی برای خانه سازی بوده روستائیان را به تبعیت وا می دارد.
خانه ها بر روی شیب منطبق شده اند و همگی رو به سوی دشت دارند.
این شیوه استقرار الگوی غالب در مناطق مرتفع استان خوزستان را تشکیل می دهد.
چادرنشینان نیز در جریان کوچ خود برای یافتن مکان استقرار و شیوه بر پا کردن چادرها از چنین الگوئی استفاده می کنند.
چون اکثر روستاهای کوهستانی استان در گذشته نزدیک کوچ نشین بوده اند این شیوه نزد ایشان مشترک است.
2- (ش – 199) روستاهائی که در قعر دره ها و یا بر روی نقاط مرتفع تر داخل آنها ،در نقاط مناسبی که اندکی زمین صاف پیدا شود، مستقر می گردند ،بالاجبار از خطوط کمتر از زمین برای بنانهادن روستای خود بهره می جویند .
نوع قرارگیری شکل بافت این روستاها با آبادیهای واقع در محل برخورد کوه و دشت مشابه است.
اتاقهای مکعب مستطیل خانه ها که عرض کمتر از 4 متر و طول بیش از 20 متر دارند برای مطابقت با شیب و استقرار بر روی خطوط همتراز ساخته شده اند و شکل عمومی بسیاری از آبادیها را با ارتفاعات هماهنگی می سازند.
زمینهای کشاورزی آنها و منابع آبشان در فواصل دور قرار دارد و یا در تکه زمین های صاف مجاورشان کشاورزی می کنند و از رودخانه ای که از خط القمر دره می گذرد آب بر می دراند.
3- (ش – 200) در این نوع ، خانه ها برای حفظ امنیت بیشتر به اطراف جهت گرفته اند و یا اگر به کوه نزدیک باشند بطرف جهت مخالف آن امتداد یافته اند.
پاره ای از این روستاها که موقعیت دژ مانندی دارند با تغییر اوضاع بسرعت تغییر شکل داده اند و رفته رفته به پای تپه نقل مکان کرده اند که در این صورت همچون روستاهائی گشته اند که در پای ارتفاعات قرار دارند.
د – روستاهای نو: (ش – 201) مراد از الگوی شهری شبکه های شطرنجی است که خیابانهای مستقیم الخط شهر را در بر می گیرد.
این الگو که خطوطی صاف دارد و از اشکال نرم و انعطاف پذیر روستائی بدور است در ذهن بسیاری از روستائیان مترادف پیشرفت و تغییر است .
تعداد زیادی از روستاهای استان ، بویژه در جلگه ، براساس این شبکه ها شکلی نوین یافته اند.
بافت کماکان پراکنده است اما بر اساس نظمی استوار است که سعی سازندگانش بر این بوده تا شبیه شهر باشد.
کوچه ها و خیابانهای بسیار پهنی خانه ها را از هم جدا می سازد.
شکل این بافت ها تا اندازه ای با بافتهای موازی رودخانه شبیه است با این تفاوت که در اینجا غالباً جاده جای رودخانه را گرفته است و همان اهمیت را داراست.
در بیشتر روستاهای قدیمی قسمت نوساز پراکنده تر و کم تراکم تر از بافت قدیمی در کنار آن نشسته است ولی اغلب با هم تلفیق نشده اند و استقرار یافت نو اتفاقی و نامنظم بنظر می آید.
در این قسمت ها چون روستائیان در نگرش به انتخاب زمین و چگونگی محل آن نظری به شهر داشته اند و کنترل شیوخ محدود تر شده و اوضاع مالی روستائیان بهبود یافته ،احساس استقلال و انفراد در ایشان سر برداشته و جمعیت خانوار یا رشدی بیسابقه افزایش پیدا کرده ، قطعات زمین را بزرگتر انتخاب کرده اند.
همین عوامل در ایجاد مضیف هائی در همه خانه های روستائی عرب نشین مؤثر بوده است.
نحوه رشد روستا سادگی و صراحت بافتهای روستائی بخوبی مراحل ساخت و گسترش آنها را عیان می سازد.
گروههای کوچک در کنار یکدیگر ساکن شده اند و براساس الگوهائی که ذکر شد روستاها را بر پا داشتند.
تحلیل نوع حاشیه رود خانه ای که در منطقه فراوان است مراحل این تحول را نمایان می سازد.
روندی که تمام مرحله های آن ، از آبادی های چند خانواری تا روستاهای بزرگتر چند صد خانواری را هم اکنون می توان مشاهده کرد.
سادگی و صراحت بافتهای روستائی بخوبی مراحل ساخت و گسترش آنها را عیان می سازد.
1- (ش – 202) چند خانوار با هم در کنار رودخانه ساکن می شوند.
هیچ عاملی وجود ندارد که اینان را وادار سازد خانه هایشان را متصل به یکدیگر بسازند.
2- (ش – 203) برای تازه وارد این ویا نسلهای بعدی این امکان وجود دارد تا آنها نیز مستقیماً در تماس با رودخانه خانه سازی کنند، بهمین جهت روستا طویل و بلند می شود.
3- (ش – 204) جائی که افزایش طول مقدور نباشد و یا در صورت ادامه ، همبستگی روستا از بین برود ،گروههای بعدی یا خانوارهای کم بنیه تر از رودخانه دور می شوند و در پشت ردیف اول جای می گیرند.
چون خانه ها از هم جدا ساخته شده اند و تمام آنها به رودخانه دسترسی دارند کوچه هائی که در بین آنها ایجاد می شود تماماً رو به سوی رودخانه دارند.
بین دو ردیف موازی رودخانه یک کوچه اصلی عبور می کند که بر سایر دسترسی ها نظمی کلی می دهد.
4- (ش – 205) بعلت مرغوبیت زمینهای کنار رودخانه و هوای بهتر آن و دسترسی سهلتر به آب، در مرحله اول منزل بزرگان ،محل اجتماع و تأسیسات عمومی چون مسجد در کنار آن قرار می گیرد.
5- ( ش – 206) با اهمیت یافتن عبور جاده از کنار روستا و ساخته شدن اماکنی چون مدرسه و غیره در حاشیه آن مراکز مهمتر روستا به لبه جاده می روند.
6- (ش – 207) با بزرگتر شدن آبادی ، خانه ها به جانب دیگر جاده و گاهی به طرف دیگر رودخانه روی می آورند.
7- ( ش – 208) گرایش های گسترش در راستای امتداد رودخانه و جاده است .
جهت قوی تر گسترش جانبی است که به جاده اصلی منتهی به شهر راه می برد.
تأثیر جاده الف – جاده روستایی: (ش – 209) علت وجودی اینگونه راهها اتصال روستاها با یکدیگر است .
از اینرو خود را با نقاط مسکونی موجود منطبق می کنند و همراه با استقرار روستاها انعطاف می پذیرد و در عین حال بر آنها تأثیر می گذارد .
جاده های روستائی در بدو ورود به ده موقعیت مشخصی ندارند و چون بتدریجچ در اثر رفت و آمد زیاد اشخاص مختلف شکل گرفته اند فضاهای باز بزرگی در مدخل آبادی بوجود آورده اند .
باین ترتیب راههای ارتباطی روستا به آن شکل سلولی می دهند.
نیروی ارتباطی در هر جهت قوی تر است شکل را در آن سو تغییر بیشتری می دهد.
در روستاهای کنار رودخانه جاده روستائی با رودخانه ده را محصور کرده اند.
این جاده که از کنار آبادی عبور می کند و موازی با رود است قادر است محل مرکز ده را به طرف خود منتقل کند.
محل تلاقی جاده و ده در انواع مختلف روستا اماکن تجمع را پدید می آورد.
ب – جاده اصلی : جاده ها تأثیر متفاوتی بر روی بافت روستاها دارند در ضمن اینکه برخی آبادیها با ایجاد نقاط توقف در جاده بر آن اثر می گذارند.
بدلیل اهمیت ویژه جاده اصلی که ارتباط بین شهرها را تأمین می کند و معمولا پر رفت و آمد است ،برخلاف جاده روستائی ، روستا شروع به انطباق موقعیت خود با آن می نماید.
در این حالت جاده اصلی ارتباطات آبادیها با یکدیگر را تحت الشعاع قرار می دهد تماس این مراکز زیستی با هم از طریق این جاده که رفت و آمد سهلتری را ارائه می کند انجام میشود.
اثر جاده بیشتر بر روستاهائی دیده می شود که در نزدیکی آن باشند.
با اینحال در آبادیهائی که مجاور راهی روستائی هستند که رو به سوی جاده اصلی دارد نیز این تأثیر ایجاد می شود.
اثر گذاری جاده بر بافت روستاهای مجاور را می توان طی مرحله هائی مشاهده کرد که در بیشتر منطقه جلگه نمونه هائی از یکایک آنها وجود دارد.
1- ( ش – 210 ) جاده در فاصله کمتر از یک کیلومتری آبادی عبور می کند اما هیچ تأثیری بر شکل آن نگذاشته است.
2- ( ش – 211) گاهی اولین تماس ده با جاده با احداث قهوه خانه ای آغاز می شود.
3- ( ش – 212) همگام با تحول و رشد ، بافت روستا به سمت جاده در حوئل محور اتصال آندو حرکت می کند.
4- ( ش – 213) با حرکت کامل بطرف جاده اصلی ،خانه های قدیمی تر رفته رفته متروک شده و بافت نو در راستای جاده امتداد می یابد.
5- ( ش – 214 ) گاهی نیز روستائیان بافت قدیمر را یکسره رها کرده به کنار جاده می آیند.
6- ( ش – 215 ) روستای کوچک مجاور جاده گاهی چنان قرارگرفته که گوئی به آن پشت کرده است .
این گونه آبادیها امنیت بیشتری نسبت به عبور و مرور اتومبیل ها دارند چون حریم خود را حفظ می کنند و توقفگاهی در جاده بوجود نیاورده اند.
7- ( ش – 216 ) در برخی از موارد جاده روستا را که چندان بزرگ نیست قطع می کند اما روستائیان نقطه توقفی در آن ایجاد نکرده اند .
در این حالت خطر حرکت سریع اتومبیل ها کودکان و دامها را تهدید می کند.
8- ( ش – 217) برای آبادی مجاور جاده ایجاد نقطه توقفی در آن نسبتاً راحت است.
9- (ش – 218) با تماس بیشتر ،آبادی از محدود بودن در حد جاده خارج شده بطرف دیگر آن حرکت می کند.
در اینجا نیز اولین حرکت با احداث مغازه ای چون قهوره خانه یا تعمیرگاه شروع می شود .
با اینکار رانندگان اتومبیل ها جلب می شوند.
10- ( ش – 219) همراه با موفقیت مغازه های نخستین ، مغازه های دیگری در دو سوی جاده ساخته می شود.
کنار جاده تبدیل به مکانی برای اجتماع روستائیان می شود.
11- ( ش – 220 ) روستاهای کاملاً بزرگ در دوسوس جاده گسترده اند و نقاط تماس بسیاری با آن دارند.
در این حالت بافت آبادی کاملاً با جاده هماهنگ می شود،بطریقی که غالباً طول نقطه های تماس با آن بیشتر از طول یا عرض روستاست که با جاده مماس است .
بافت نو شبکه های شطرنجی می یابد که جهت آن را جاده تعیین کرده است.
کوچه ها در روستاهائی که عمر کوتاهی دارند تفکیک فضاهای خصوصی و عمومی صورت نپذیرفته است .
بر مبنای زندگی چادرنشینی محدوده خصوصی هر خانوار منحصر است به چادر آن و در اطراف چادر برای عبور و مرور افراد خویشاوند و همکوچ خانواده محدودیتی وجود ندارد.
پس در هنگام اسکان نیز حیاط بمعنی محصور آن که فضائی خصوصی است نزد ایشان مفهوم کامل خویش را نیافته است،اما زندگی دامداری آنها را وامیداشته تا محدوده ای را برای نگهداری دامها در اطراف محل سکونت پیش بینی کنند.
ترکیب خانه ها با یکدیگر بطور کلی تابعی است از عوامل آب و هوا و روباط اقتصادی و اجتماعی با یکدیگر .
بعبارتی چنانکه هوای این نواحی گرم رطوبت کمتری می داشت مطمئناً فاصله دو خانه از هم کمتر می شود و یا شاید بهم متصل می گشتند تا سطح کمتری را در مقابل نور آفتاب قرار دهند.
وجود رطوبت و مجموعه ای از عوامل دیگر چون سابقه نزدیک کوچ نشینی در این مناطق باعث شده تا ضرورتاً فضای ما بین خانه ها زیابد باشد.
این فضاها که در بافت بصورت کوچه متجلی می شود با وجود بی نظمی و گستردگی ظاهری در بسیاری موارد از نوعی انتظام خاص پیروی می کنند ( ش 226-228) .
در حرکت آزادانه انسان و دام که بافت را شکل می بخشد دو عامل مبدأ و مقصد مطرح است.
مبدأ یعنی مسکن فردو روستائی که او و دامش از آن نقطه حرکت می کنند.
نسبت به درجه اهمیت مقصد که کنار آب ، کشتزار ، چراگاه ، روستای دیگر و یا شهر باشد جهات و خطوط اصلی بافت شکل می گیرد.
هر گاه یکی از این عوامل غلبه داشته باشند می تواند شکل کلی ده را تحت تأثیر قرار داده تغییر پذیری را بخود منحصر گرداند.
اهمیت دام در ایجاد مسیرهای عبور و مرور بسیار زیاد است بنحوی که می توان گفت در موارد متعددی کوچه ها به تبعیت از حرکت دامها شکل گرفته اند.
در بعضی مناطق کوچه ها در مبادی ورودی و خروجی روستا عریض تر می شوند و با تقسیم بیشتر کوچه ها از عرض آنها کاسته می شود که مشخص کننده عبور هر روزه گله های دام تجمع آنها در ابتدا و انتهای ده است.
عرض متوسط کوچه های اصلی از ده متر متجاوز است و گاهی بالغ بر 20 متر می شود، در حالیکه حداقل عرض کوچه های فرعی تا متوسط 5 متر می رسد.
در هر صورت کوچه های تنگ و باریک ، آنچنانکه در مناطق گرم و خشک مرکزی دیده می شود کمتر است .
در نقاطی از جلگه که رطوبت کمتر و بافت روستاها فشرده تر است کوچه ها به حداقل عرض خود می رسند.
در این مناطق ورودی خانه ها طوری مشخص شده اند که به کوچه هویت و معیار می بخشند.
مراکز تجمع موقعیت مراکز تجمع درجه ارتباطات گروهی و اجتماعی روستائیان را روشن می سازد.
هر گاه در روستائی محل اجتماع خاصی وجود داشته باشد ظاهراًنمایشگر این مطلب است که اهمیت اجتماعی گردهمائی بگونه ای کالبد یافته است و در روستاهائی که چنین محلی وجود ندارد گردهمایی فاقد مکان و آئین ویژه ای بنظر می رسد، اما بطور دقیق چنین نیست.
تجمع در میان روستائیانی که ریشه عشیرتی دارند طبیعتی ویژه دارد.
در میان ایشان همبستگی خونی و قبیله ای که بصورت تشکیل مجامع ظاهر می شود مستحکم است و آئین های آن اگر چه غالباً مکان خاصی را طلب نمی کند اما پا برجاست .
تجمع در زندگی اهالی روستائی که از تعداد محدودی خانوار تشکیل شده ظاهراً در زمانهای خاص و در موقعیت ویژه ای صورت می گیرد.
با اینکه بین آنها روابط رودر رو و فردی بصورت آمد و شد خانوادگی وجود دارد ولی انجام تجمع بزرگتر و به منظور برگزاری مراسم خاصی چون جشنها و عزاداری ها عملی می شود.
مکان ویژه ای برای اینکار در پاره ای روستاها در نقاطی دیده می شود که بطور اتفاقی و بعضاً آگاهانه در طول سالیان تثبیت شده و برای این امر شناخته شده است.
عامل اینکه چگونه چنین مکانی تشخیص و تعیین می گردد با مجموعه علل متفاوتی پیوند دارد.
در پاره ای از روستاها اماکن معینی که در سلسله مراتب اجتماعی اهمیت معینی دارند برای گردهمائی برگزیده می شوند.
مضیف بزرگان ، شیوخ و کدخدایان یا مساجد و تکایا نمونه چنین اماکنی است.
در برخی از روستاها این نقطه در پای درختی است که در ابتدای ورود به آبادی یا در میدان ده و یا خیابان اصلی آن روئیده است.
در انواع مختلف روستا محل برخورد جاده و ده از آنجا که تبدیل به نقطه پر رفت و آمدی می گردد بطور طبیعی بعنوان فضای عمومی آبادی شناخته شده و مورد استفاده قرار می گیرد ، اما تجمع هایی که جنبه آئینی دارند نیاز به فضائی ویژه دارند.
نوع دیگر تجمع که ابعاد کوچکتری دارد و بین گروههای چند نفری مردان و زنان روستائی رایج است گذشته از روابط خویشاوندی درون خانه ها و گذشته از مضیف ها و مهمانخانه ها در فضای عمومی ده صورت می پذیرد .
برای اینکار فضای خاصی وجود ندارد و تقاطع کوچه ها ،کنار خیابان اصلی ،در کنار مغازهای روستا و یا در جلوی منازل محل مطلوبی برای این برخوردهاست.
آنچه در انتخاب این مکانها رعایت میشود سایه و جریان هواست که تحمل توقف در فضای آزاد را راحت تر می سازد.
(ش – 229).