صریح و بیپرده باید اذعان داشت که ما التفات بایستهای به «فرهنگ سازی» نداریم و به همین دلیل نیز تا حد زیادی، «ابزار زده» شدهایم. نمونه روشن آن را در ارتباط خود با کامپیوتر میتوانیم مشاهده کنیم. براستی ما چقدر از کامپیوتر استفاده بهینه به عمل میآوریم؟ میزان بهرهوری کامپیوتر در جامعه ما چقدر است و رتبه ما در این زمینه در سطح جهانی، چیست؟ در عین حال به محض آن که مدلی بالاتر به بازار مصرف میآید، با حرص و ولع فراوانی در پی خرید آن برمیآییم، بیآن که برایمان اهمیت داشته باشد که چرا و بر اساس کدام نیاز و ضرورت؟! اتومبیل، نمونه دیگری است که عدم فرهنگسازی درباره نحوه استفاده مناسب از آن، مشکلات فراوان و کلافهکنندهای را برای ما در زمینههای گوناگون رقم زده است و قسعلیهذا.
آیا ابزار زدگی ناشی از عدم فرهنگسازی صرفاً محدود به آلات و ادوات صنعتی و تکنولوژیک است و یا میتوان در حوزههای دیگر نیز این نقیصه بزرگ را مشاهده کرد؟ اگر خوب نگاه کنیم، پاسخ به این سؤال قطعاً مثبت است.
احزاب و تشکلهای سیاسی، از جمله ابزارهای بسیار مهم در حوزه سیاست به شمار میآیند و امروزه انواع کوچک و بزرگ آن را با دیدگاهها و نظریات مختلف در جامعه میتوان مشاهده کرد. اما مسئله اینجاست که به صرف وجود چنین ابزارهایی میتوان دلخوش داشت؟ آیا برای رسیدن به توسعه سیاسی و استمرار آن در طول زمان، در دست داشتن فهرستی از نام و عنوان احزاب و تشکلهای سیاسی کافی است؟ مسلماً آنچه میتواند احزاب را به ابزارهای کارآمد و توسعهساز تبدیل کند، اهتمام ویژه به فرهنگسازی در این مقوله است. همانگونه که فقدان فرهنگ استفاده از اتومبیل و پایین بودن سطح فرهنگ رانندگی، باعث به وجود آمدن ترافیک سنگین، آلودگی شدید هوا، گرههای کور در چهارراهها، تصادفات مرگبار و خلاصه به مخاطره افتادن جان و روان انسانها میشود، نبود فرهنگ سیاسی غنی و عدم توانایی بهرهگیری مناسب از ابزار احزاب و تشکلهای سیاسی، خساراتی به مراتب عظیمتر را بر یک جامعه تحمیل خواهد کرد چرا که فرصتها و سرمایهها را به هدر داده و در نهایت روحیه یأس و سرخوردگی را بر روح و روان یکایک آحاد مردم مستولی خواهد ساخت.