فعل امر منفی و نهی
ترجمه درس بوستان سوخته
این بوستان بزرگ است.
درختان دارای میوه هستند.
میوه ها فراوانند.
سیب – انار – انگورها
صاحب بوستان شخص بخشنده ای است که فقیران را دوست دارد.
در بوستان
عزیزانم میوه ها را جمع کنید (جمع مذکر)
برای خانواده تان بردارید. (جمع مؤنث)
میوه ها را جمع کنید و بردارید. (جمع مؤنث)
روزی از روزها
صاحب بوستان بیمار شد.
پس فرزندانش را خواست و گفت:
ای فرزندانم ! به ناتوانان رحم کنید ! برای خدا کار کنید !
درب بوستان را برای بینوایان باز کنید.
پس مسلماً ثروت نابود شدنی است.
بعد از مرگ پدر
پسر اول: این بوستان مال ماست.
پسر دوم: بله ... این حق ماست.
و دیگران در آن هیچ حقی ندارند.
عمل به وصیت پدر واجب است.
به وصیت عمل کنید. (مثنی مذکر)
خداوند را به خاطر این نعمت شکر کنید. (مثنی مذکر)
حقی برای درخواست کننده (فقیر) و محروم قرار دهید.
ولی نپذیرفتند.
و در خانه های بینوایان:
ما مدتی است چیزی نخوردیم ای مادر !
عزیزانم صبر کنید ... صبر کنید.
فردا به بوستان می رویم.
دو فرزند: خارج شوید ... زمین ما را ترک کنید ... این بوستان مال ماست.
خارج شوید ... بروید ... ترک کنید.
پس خداوند نیت بد دو فرزند را دانست.
صبح روز بعد
فرزاندان به سوی بوستان رفتند.
حیرت آنها را فرا گرفت.
چگونه ممکن است ؟ نه ... نه