این سوره در مکه نازل شده و دارای 19 آیه است.
محتوای سوره «اعلی» و فضیلت آن:
این سوره در حقیقت از دو بخش تشکیل یافته، بخشی که در آن روی سخن به شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) است و دستوراتی را در زمینه تسبیح پروردگار، و ادای رسالت، به او می دهد، و اوصاف هفتگانهای از خداوند بزرگ در این رابطه میشمرد و بخش دیگری که از مومنان خاشع و کافران شقی سخن به میآورد و عوامل سعادت و شقاوت این دو گروه را به طور فشرده در این بخش بیان میکند و در پایان سوره اعلام میدارد که این مطالب تنها در قرآن مجید نیامده است، بلکه حقایقی است که در کتب و صحف پیشین- صحف ابراهیم و موسی- نیز بر آن تاکید شده است.
در فضیلت تلاوت این سوره روایات فراوانی رسیده: از جمله در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) میخوانیم: « من قرئها اعطاه الله عشر حسنات بعدد کل حرف انزل الله علی ابراهیم و موسی و محمد (صلوات الله علیهم)» « هر کسی سوره اعلی را بخواند خداوند به عدد هر حرفی که بر ابراهیم (علیه السلام ) و موسی (علیه السلام ) و محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نازل کرده ده حسنه به او عطا می فرماید.»
و در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم: « من قراء سبح اسم ربک الاعلی فی فرائضه او نوافله قیل له یوم القیامه ادخل الجنه من ای ابواب الجنه شئت ان شاءالله!» « کسی که سوره اعلی را در فرایض یا نوافل خود بخواند، روز قیامت به او گفته میشود: از هر یک از درهای بهشت میخواهی وارد شو ان شاء الله.
در روایات متعددی نیز آمده است هنگامی که پیغمبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) یا ائمه هدی (علیهم السلام) آیه« سبح اسم ربک الاعلی» را می خواندند بعد از آن به این دستور عمل کرده میفرمودند سبحان ربی الاعلی.
و در روایت دیگری آمده که یکی از یاران علی (علیه السلام) میگوید: بیست شب پشت سر آن حضرت نماز خواندم جز سوره « سبح اسم ربک الاعلی» را در نماز نمیخواند و میفرمود: اگر میدانستید چه برکاتی در آن است هر یک از شما در هر روز ده بار آن را تلاوت میکردید و هر کس آن را بخواند گویی کتب و صحف موسی و ابراهیم را تلاوت کرده است.
خلاصه از مجموعه روایاتی که در این زمینه رسیده استفاده میشود که این سوره از اهمیت خاصی برخوردار است، تا آنجا که در حدیثی از علی (علیه السلام) می خوانیم: این سوره محبوب پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) بود.
«کان رسول الله (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) یحب هذه السوره سبح اسم ربک الاعلی.»
در اینکه آیا این سوره در مکه نازل شده یا در مدینه، در میان مفسران گفتگو است مشهور آن است که این سوره در مکه نازل شده است، در حالی که بعضی معتقدند که مدنی است.
علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) ترجیح میدهد که قسمت اول سوره مکی باشد، و ذیل سوره مدنی، چرا که در آن سخن از نماز و زکات است و طبق تفسیری که از ائمه اهل بیت (علیه السلام) رسیده منظور« نماز عید فطر و زکات فطره» است و میدانیم روزه ماه مبارک و نماز عید و زکات فطره در مدینه نازل شده است.
ولی این احتمال وجود دارد که دستور به نماز و زکات در بخش آخر این سوره یک دستور عام باشد هر چند نماز عید فطر و زکات فطره یکی از مصادیق روشن آن محسوب میشود و میدانیم تفسیر به مصداق روشن در روایات اهل بیت (علیه السلام) بسیار فراوان است.
بنابراین نظر مشهور که میگویند تمام سوره مکی است بعید به نظر نمیرسد، به خصوص اینکه آیات آغاز و پایان سوره کاملا از نظر مقاطع حروف هماهنگ است و مشکل بتوان گفت قسمتی در مکه و قسمتی در مدینه نازل شده.
در روایتی نیز آمده است که هر گروهی از مسلمانان وارد مدینه میشدند این سوره را برای مردم مدینه میخواندند.
و این احتمال که فقط صدر آن خوانده میشده و ذیل آن در مدینه نازل شده بسیار بعید است.
ترجمه
1- ترجمه پنج آیه اول سوره:
}بنام خداوند بخشنده مهربان{
}نام پروردگار بلند مرتبهات را منزه دار.
{ }همان خداوندی که آفرید و منظم
کرد.
{ }و همان کس که تقدیر کرد و هدایت فرمود.
{ }و آن کس که چراگاه را
بوجود آورد.
{ }سپس آن را خشک و سیاه قرار داد.
{
2- ترجمه آیات ششم تا سیزدهم:
} ما به زودی (قرآن را) بر تو قرائت می کنیم و هرگز فراموش نخواهی کرد.
{ } مگر آنچه را خدا بخواهد، که او آشکار و پنهان را می داند.
{ } و ما تو را برای انجام هر کار خیر
آماده می کنیم.{ } پس تذکر ده اگر تذکر مفید باشد { } و به زودی آنها که از خدا میترسند متذکر می شوند.
{ } اما بدبختترین افراد از آن دوری می گزیند { } همان کسی که در آتش بزرگ وارد می شود.
{ } سپس در آن آتش نه می میرد و نه زنده می شود {
3- ترجمه آیات چهاردهم تا آخر: مسلما رستگار میشود کسی که خود را تزکیه کند.
و نام پروردگارش را بیادآورد و نماز بخواند.
بلکه شما حیات دنیا را مقدم می دارید.
در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است.
این دستورات در کتب آسمانی پیشین آمده است.
کتب ابراهیم و موسی.
تفسیر تفسیر پنج آیه اول سوره: «خداوند بزرگ را تسبیح گوی» این سوره که در حقیقت عصاره مکتب انبیا و دعوت پیامبران است، از تسبیح و تقدیس پروردگار شروع میشود.
در آغاز روی سخن را به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) کرده میفرماید: «نام پروردگار بلند مرتبهات را از هر عیب و نقص پاک بشمر«سبح اسم ربک الاعلی».
جمعی از مفسران معتقدند که منظور از«اسم» در اینجا«مسمی» است، در حالی که جمعی گفتهاند منظور خود نام پروردگار است، البته نامی که دلالت بر مسمی میکند، و میان این دو تفسیر تفاوت چندانی نیست و به هر حال منظور این است که نام خداوند در ردیف نام بتها قرار داده نشود، و ذات پاک او را از هر گونه عیب و نقص، و صفات مخلوقها و عوارض جسم و جسمانیت و هر گونه محدودیت و نقصان منزه بشمریم، نه همچون بتپرستان که نام او را در کنار نام بتهای خود قرار میدهند، یا کسانی که او را جسم و جسمانی میشمرند.
تعبیر به«اعلی» بیانگر این حقیقت است که او از هر کس و هر چیز و هر چه تصور کنیم، و هر خیال و قیاس و گمان و وهم، و هر گونه شرک جلی و خفی برتر و بالاتر است.
تعبیر به«ربک» «پروردگارت» اشاره به این است که پروردگاری که تو مردم را به سوی او میخوانی از پروردگار بتپرستان جدا است و بعد از این دو توصیف «رب و اعلی» در توضیح آن پنج وصف دیگر را بیان می کند که همگی شرح ربوبیت اعلای پروردگار است.
«همان خداوندی که آفرید و مرتب و منظم کرد.» «سوی» از ماده تسویه به معنی نظام بخشیدن و مرتب نمودن است و مفهوم گستردهای دارد که تمام نظامات جهان را شامل میشود، اعم از نظاماتی که بر منظومهها و کواکب آسمان حاکم است، و یا آنچه بر مخلوقات زمینی، مخصوصا انسان از نظر جسم و جان، و اینکه بعضی ازمفسران آن را تنها به نظام خاص دست و پا و چشمهای انسان، و یا راست قامت بودن او تفسیر کردهاند، در حقیقت بیان مصداق محدودی از این مفهوم وسیع است و به هر حال نظام عالم آفرینش که از بزرگترین منظومههای آسمانی را شامل میشود تا موضوعات سادهای همچون خطوط سر انگشتهای انسان که در سوره قیامت به آن اشاره شده «بلی قادرین علی ان نسوی بنانه» شاهد گویایی بر ربوبیت او، و اثبات وجود پروردگار است، و در این تعبیر کوتاه یک دنیا مطلب نهفته است.
بعد از مسائله آفرینش و نظمبندی خلقت، به موضوع برنامهریزی برای حرکت کمالی، و هدایت موجودات در این مسیر، پرداخته است.
«همان کسی که تقدیر کرد و هدایت فرمود.» منظور از«تقدیر» همان اندازه گیری و تعیین برنامههای حرکت به سوی اهدافی است که موجودات به خاطر آن آفریده شدهاند و منظور از«هدایت» همان هدایت تکوینی است که به صورت انگیزهها و قوانینی که به بر هر موجودی حاکم ساخته (اعم از انگیزه های درونی و برونی) میباشد.
فیالمثل از یکسو پستان مادر و شیر آن را برای تغذیه طفل آفریده و به مادر عاطفه شدید مادری داده و از سوی دیگر در طفل انگیزهای آفریده که او را به سوی پستان مادر میکشاند و این آمادگی و جاذبه دو جانبه در مسیر هدف در همه موجودات دیده میشود.
خلاصه اینکه: دقت در ساختمان هر موجود و مسیری را که در طول عمر خود طی میکند، به وضوح این حقیقت را نشان میدهد که برنامهریزی دقیقی دارد، و دست هدایت نیرومندی پشت سر آن است، و آن برای اجرای این برنامهها کمک میکند، و این نشانه دیگری از ربوبیت پروردگار است.
البته در مورد انسان غیر از برنامه هدایت تکوینی، نوع هدایت دیگری وجود دارد که از طریق وحی و ارسال انبیاء صورت میگیرد، و هدایت تشریعی نام دارد، و جالب اینکه هدایت تشریعی انسان نیز در تمام زمینهها مکمل هدایت تکوینی او است.
نظیر این معنی در آیه 50 طه نیز آمده است، آنجا که موسی (علیه السلام) در مقابل این سؤال فرعون که میگوید: «پروردگار شما کیست» «و من ربکما یا موسی» جواب می دهد: «ربنا الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی» «پروردگار ما کسی است که به هر موجودی آنچه را لازمه آفرینش او بود داد، سپس رهبریش کرد.» مفهوم این سخن در زمان موسی بن عمران یا نزول قرآن گرچه اجمالا معلوم بود، ولی امروز با پیشرفت علوم و دانش بشری در زمینه شناخت انواع موجودات، مخصوصا جانداران وگیاهان، از هر زمان آشکارتر شده است، و هزاران هزار کتاب در زمینه این«تقدیر» و «هدایت تکوینی» نوشته شده، و در عین حال اعتراف میکنند، آنچه هنوز ناگفته مانده به مراتب بیشتر است .
در مرحله بعد اشاره به گیاهان و مخصوصا مواد غذایی چهارپایان کرده، میافزاید: «آن کسی که چراگاه را به وجود آورد و از دل زمین بیرون فرستاد.» تعبیر به «اخرج» از ماده «اخراج» اشاره به این است که گویی همه اینها در دل زمین وجود داشته، و خداوند آنها را بیرون فرستاده، بدیهی است تغذیه حیوانات مقدمهای است برای تغذیه انسان، و فایده آن سرانجام به انسانها باز میگردد و بعد میافزاید: «سپس خداوند آن را خشک و سیاه قرار داد.» «غثاء» در اصل به معنی گیاهان خشکی است که روی سیلاب قرار میگیرد، همچنین به کفهایی که روی دیگ در حال جوشیدن پیدا میشود «غثاء» میگویند، و این تعبیر به عنوان کنایه از هر چیزی که ضایع میشود و بیهوده از دست میرود استعمال میشود، و در آیه مورد بحث به معنی گیاهان خشکیده و در هم ریخته است.
«احوی» از ماده «حوه» (بر وزن قوه) به معنی رنگ سبز سیر و گاه به معنی رنگ سیاه آمده است.
و هر دو به یک معنی باز میگردد، چرا که رنگ سبز سیر همواره متمایل به سیاهی است، و این تعبیر به خاطر آن است که گیاهان خشک هنگامی که روی هم متراکم میشوند تدریجا میل به سیاهی پیدا میکنند.
انتخاب این تعبیر با اینکه در مقام بیان نعمتهای الهی است ممکن است به یکی از سه علت بوده باشد: نخست اینکه این وضع گیاهان بازگوکننده فنای دنیا است، و همیشه درس عبرتی برای انسانها محسوب میشود، همان گیاهی که در فصل بهار سرسبز و خرم و با طراوت و نشاط آفرین بود با گذشت چند ماه خشک و بی فروغ و مرده و سیاه رنگ میشود، و با زبان حال بیانگر ناپایداری دنیا و گذشت سریع روزگار است.
دیگر اینکه: گیاهان خشکیده هنگامی که روی هم متراکم میشوند و میپوسند تبدیل به نوعی کود طبیعی میشوند که به زمین قدرت کافی برای پرورش گیاهان تازه میدهد.
سوماینکه بعضی گفتهاند در این آیه اشارهای است به مسئله پیدایش زغال سنگ از گیاهان و درختان، زیرا میدانیم زغال سنگ که یکی از مهمترین منابع انرژی در کره زمین است، و بشر در زندگی روزمره و صنایع خود از آن استفاده فراوان کرده و میکند، باقیمانده گیاهان و درختانی است که میلیونها سال قبل خشکیده و در زمین دفن شده، و با گذشت زمان متحجر و سیاه رنگ گشته است.
بعضی از دانشمندان معتقدند مراتعی که امروز به صورت زغال سنگ در آمدهاند حدود دویست و پنجاه میلیون سال قبل روییده سپس در دل زمین مدفون شدهاست!
این مراتع به قدری زیادند که اگر مصرف فعلی زغال سنگ دنیا را در نظر بگیریم نیاز بیش از چهار هزار سال مردم دنیا را تامین میکند.
البته تفسیر آیه به خصوص معنی اخیر بعید به نظر میرسد ولی آیه میتواند معنی جامعی داشته باشد که هر سه تفسیر در آن جمع گردد.
به هر حال «غثاء احوی» (گیاهان خشکیده تیرهرنگ) منافع زیادی در بردارد هم غذای مناسبی است برای زمستان حیوانات، و هم وسیلهای است برای سوخت و سوز انسان و هم کود مناسبی است برای زمینها.
قابل توجه اینکه در هفت توصیفی که در آیات فوق آمده (ربوبیت، علو، خلقت، تسویه، تقدیر، هدایت، رویاندن گیاهان.)، در حقیقت مسئله ربوبیت عالی پروردگار با پنج وصف اخیر به نحو احسن تشریح شده است که مطالعه آنها انسان را به خوبی به مقام ربوبیت والای خداوند آشنا میسازد، و نور ایمان را در دل او میافکند، و مهمترین نعمتهای الهی را به طور اجمال بازگو میکند، و حسن شکر گزاری را در آدمی بر میانگیزد.
تفسیر آیات ششم تا سیزدهم: «ما تو را برای هر کار خیر آماده میکنیم» در آیات گذشته سخن از ربوبیت و توحید پروردگار بود و به دنبال آن در آیات مورد بحث سخن از قرآن و نبوت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) است، در آیات گذشته سخن از هدایت عمومی موجودات بود، و در آیات مورد بحث سخن از هدایت نوع انسان است، و بالاخره در آیات گذشته تسبیح پروردگار علی اعلی آمده بود، و در این آیات از قرآن که بیانگر این تسبیح است سخن به میان میآورد.
می فرماید: «ما به زودی بر تو قرائت می کنیم و هرگز فراموش نخواهی کرد» بنابراین هنگام نزول وحی عجله مکن، و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهی مباش، آن کس که این آیات بزرگ را برای هدایت انسانها بر تو فرستاده، هم او حافظ و نگاهبان آنها است، آری او نقش این آیات را در سینه پاک تو ثابت میدارد، به طوری که هرگز گرد و غبار نسیان بر آن نخواهد نشست.
این نظیر مطلبی است که در آیه 114 سوره طه آمده است : «فلا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما» «برای خواندن قرآن پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود عجله مکن، و بگو پروردگارا علم مرا افزون کن» و در آیه 16 سوره قیامت می خوانیم «لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه» «زبان خود را به قرآن حرکت مده پیش از آنکه وحی بر تو تمام شود، بر ما است که آن را جمع آوری کنیم و بر تو بخوانیم.» سپس برای اثبات قدرت خداوند و اینکه هر خیر و برکتی است از ناحیه او است میافزاید: «تو چیزی از آیات الهی را فراموش نمیکنی مگر آنچه را خدا بخواهد که او آشکار و پنهان را میداند» مفهوم این تعبیر آن نیست که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) چیزی از آیات الهی را فراموش میکند و الا از گفتار او سلب اطمینان خواهد شد، بلکه هدف بیان این حقیقت است که موهبت حفظ آیات الهی از سوی خدا است، و لذا هر لحظه بخواهد میتواند آن را از پیامبرش بگیرد، و یا به تعبیر دیگر هدف بیان تفاوت علم ذاتی خداوند و علم موهبتی پیامبرش (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است.
این آیه در حقیقت شبیه چیزی است که درباره خلود بهشتیان در آیه 108 سوره هود آمده است: «و اما الذین سعدوا ففی الجنه خالدین فیها ما دامت السموات و الارض الا ما شاء ربک عطاءا غیر مجذوذ» «سعادتمندان همیشه در بهشت خواهند بود نه مادام که آسمانها و زمین برپا است، مگر آنچه را پروردگار تو بخواهد این عطایی است که هرگز قطع نمیشود.» مسلم است که بهشتیان هرگز از بهشت بیرون نمیروند و ذیل آیه خود گواه این موضوع است، بنابراین جمله «الا ماشاء ربک» اشاره به حاکمیت اراده و قدرت خداوند، و ارتباط همه چیز به مشیت و خواست او است، هم در آغاز پیدایش و هم در بقاء.
از جمله اموری که بر این معنی گواهی میدهد این است که حفظ بعضی از مسائل و فراموشی بعضی دیگر در میان همه انسانها است، و این امتیازی نیست که خداوند آن را به عنوان یک موهبت برای پیامبرش بیان کند، بنابراین منظور حفظ تمامی آیات قرآن و احکام و معارف اسلام است.
بعضی نیز گفته اند منظور از این استثنا آیاتی است که هم محتوا و هم تلاوت آن هر دو نسخ شده است.
ولی این تفسیر بسیار بعید به نظر میرسد، اصولا وجود چنین آیاتی ثابت نیست.
بعضی نیز احتمال دادهاند که استثنا از مسئله قرائت باشد، بنابراین مفهوم آیه چنین میشود: «ما به زودی بر تو قرائت میکنیم و آیات خود را بیان میداریم، مگر آیاتی که پروردگارت اراده کرده که در علم مخزون او مکتوم باشد» این تفسیر نیز با توجه به سیاق آیه بعید به نظر میرسد.
جمله «انه یعلم الجهر و ما یخفی» در حقیقت بیان علت مطلبی است که در جمله«سنقرئک» آمده است، اشاره به اینکه خداوندی که از تمام حقایق آشکار و پنهان با خبر است، آنچه مورد نیاز بشر بوده و هست از طریق وحی به تو القا میکند، و چیزی را در این زمینه فروگذار نخواهد کرد.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور این است که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) در گرفتن وحی عجله نکند، و از نسیان و فراموشکاری بیم نداشته باشد، چرا که خداوند عالم به حقایق آشکار و پنهان وعده داده است که او چیزی را فراموش نکند.
به هر حال این یکی از معجزات پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) است که آیات و سورههای طولانی را با یکبار تلاوت جبرییل به خاطر می سپرد، و همیشه به خاطر داشت، و چیزی را فراموش نمیکرد.
سپس پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) را دلداری داده، می افزاید: «ما تو را به انجام هر کار خیری توفیق می دهیم و کارها را بر تو آسان می سازیم» و به تعبیر دیگر هدف بیان این حقیقت است که در راهی که تو در پیش داری مشکلات و سختیها فراوان است، هم در راه گرفتن وحی و حفظ آن، و هم در تبلیغ رسالت و ادای آن، و هم در انجام کارهای خیر و عمل به آن، ما در تمام این امور دریافت وحی و ابلاغ و نشر و تعلیم و عمل کردن به آن به تو یاری میدهیم و مشکلات را بر تو آسان میسازیم.
این جمله ممکن است اشاره به محتوای دعوت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) و تکالیف و برنامههای الهی نیز باشد یعنی محتوای آن آسان، و شریعت او شریعت سمحه سهله است، و تکالیف شاق و کمرشکن در این آیین الهی وجود ندارد.
بنابراین آیه فوق مفهوم بسیار وسیعی دارد هر چند بسیاری از مفسران آن را در یکی از ابعادش محدود کردهاند.
و به راستی اگر یاری و توفیق و نصرت الهی نبود پیروزی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) بر آن همه مشکلات غیر ممکن بود.
زندگانی خود پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نیز نمونه کاملی از تعلیم این حقیقت بود.
او در هیچ چیز، اعم از لباس و خوراک و مرکب و وسائل زندگی، سخت گیر نبود، هر غذای مناسبی را تناول میفرمود، هر گونه لباسی را که زنندگی نداشت می پوشید، گاه در بستر میآرمید، و گاه روی فرش، و گاه حتی روی شنهای بیابان و از هر گونه تعلق و تقیدی آزاد بود.
بعد از بیان موهبت وحی آسمانی به پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم)، و وعده توفیق و تسهیل امور برای او، به ذکر مهمترین وظیفه او پرداخته، می فرماید: «پس تذکر ده اگر تذکر مفید باشد» بعضی گفته اند: منظور این است که تذکر به هر حال سودمند است، و افرادی که به هیچوجه از آن منتفع نشوند کمند، بعلاوه حداقل موجب اتمام حجت بر منکران میشوند که این خود منفعت بزرگی است.
در حالی که بعضی عقیده دارند آیه محذوفی دارد و مفهومش این است تذکر ده خواه مفید باشد یا نباشد، «فذکر ان نفعت الذکری او لم تنفع» و در حقیقت شبیه چیزی است که در آیه 81 سوره نحل آمده است «و جعل لکم سرابیل تقیکم الحر» «خداوند برای شما پیراهنهایی قرار داد که شما را از گرما (و سرما) حفظ میکند» در این آیه فقط گرما ذکر شده و سرما به قرینه مقابله معلوم میشود.
ولی بعضی از مفسران اصرار دارند که جمله شرطیه در اینجا مفهوم دارد، و منظور این است که در آن جایی باید تذکر دهی که مفید است، و در آنجا که هیچ فایدهای ندارد لازم نیست.
این احتمال نیز داده شده که«ان» در اینجا شرطیه نباشد، بلکه به معنی «قد» و برای تاکید و تحقیق است و مفهوم جمله این است: تذکر ده که تذکر مفید و سودمند است.
از میان این چهار تفسیر، تفسیر اول از همه مناسبتر به نظر میرسد.
برنامه عملی پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نیز گواه بر این است که او برای تبلیغات و تذکرات خود هیچ قید و شرطی قائل نبود و همگان را وعظ می کرد و انذار مینمود.
در آیات بعد به عکسالعمل مردم در برابر تذکر وعظ و انذار پرداخته، و آنها را به دو گروه تقسیم می کند: می فرماید: «به زودی آنها که از خدا می ترسند و احساس مسئولیت می کنند متذکر می شوند» آری تا روح خشیت و ترس، و یا به تعبیر دیگر روح حق طلبی و حق جویی که مرتبهای از تقوا است در انسان وجود نداشته باشد از مواعظ الهی و تذکرات پیامبران نفعی نمیبرد، لذا در آغاز سوره بقره قرآن را مایه هدایت برای پرهیزگاران شمرده میگوید: «هدی للمتقین.» و در آیه بعد به گروه دوم پرداخته می افزاید: «اما بدبختترین افراد از آن دوری میگزینند» در بعضی از روایات آمده است که ابنعباس میگوید: «آیه سیذکر من یخشی درباره عبدالله بن ام مکتوم آن مرد نابینای پاکدل حق طلب نازل شده»، و بعضی گفته اند: آیه «ویتجنبها الاشقی» درباره «ولید بن مغیره» و «عتبه بن ربیعه» است که از سران شرک و کفر بودند.
بعضی گفتهاند که منظور از«اشقی» در اینجا معاندین و دشمنان حق است، چرا که مردم سه گروهند: گروهی عارف و آگاه، و گروهی متوقف و شاک، و گروهی معاند، و طبیعی است که گروه اول و دوم از تذکرات منتفع می شوند، تنها گروه سودمند که بهره مثبتی نمی گیرند و تنها تاثیر تذکر در مورد آنها همانا تمام حجت است.
ضمنا از این آیه استفاده می شود که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) گروه سوم را هم نیز مشمول تذکرات خود قرار میداد، ولی آنها دوری میکردند و چهره بر میتافتند.
قابل توجه این است که در این دو آیه «شقاوت» نقطه مقابل «خشیت» قرار داده شده، در حالی که قاعده باید در مقابل سعادت قرار گیرد، و این به خاطر آن است که ریشه اصلی سعادت و خوشبختی انسان، همان احساس مسئولیت و خشیت است.
و در آیه بعد سرنوشت گروه اخیر را چنین بیان می کند: «همان شقاوتمندی که در آتش بزرگ دوزخ وارد میشود، و در آن جای میگیرد سپس در آن آتش برای همیشه می ماند، نه می میرد، و نه زنده می شود» یعنی نه می میرد که آسوده گردد، و نه حالتی را که در آن است می توان زندگی نام نهاد، بلکه دائما در میان مرگ و زندگی دست و پا می زند، و این بدترین بلا و مصیبت برای آنها است .
در اینکه منظور از «النارالکبری» آتش بزرگ چیست؟
جمعی گفتهاند منظور پایینترین طبقه جهنم و اسفل السافلین است، چرا چنین نباشد که آنها شقیترین و معاندترین مردم بودند، و عذاب آنها نیز باید سختترین و هولناکترین عذاب باشد.
ولی بعضی گفته اند که توصیف این آتش به «کبری» در مقابل آتش «صغری» است یعنی آتشهای این دنیا میباشد، همانگونه که در حدیثی آمده که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «ان نارکم هذه جزء من سبعین جزء من نار جهنم، و قد اطفئت سبعین مره بالماء ثم التهبت و لو لا ذلک ما استطاع آدمی ان یطیقها» «این آتش شما جزیی از هفتاد جزء از آتش دوزخ است، که هفتاد مرتبه با آب خاموش شده، باز شعله ور گردیده و اگر چنین نبود هیچ انسانی قدرت تحمل آن را نداشت و نمیتوانست در کنار آن قرار گیرد.
در دعای معروف کمیل که از امیرمؤمنان علی (علیه السلام ) منقول است درباره مقایسه آتش دنیا و آخرت میخوانیم: «علی ان ذلک بلاء و مکروه قلیل مکثه یسیر بقائه قصیر مدته» «این بلا و مکروهی است که توقف آن کم و بقایش مختصر و مدتش کوتاه است.» تفسیر آیات چهاردهم تا آخر: «برنامه ای که در همه کتب آسمانی آمده» در آیات قبل اشاره ای به مجازات سخت کفار معاند، و دشمنان حق شده بود، و در آیات مورد بحث به نجات اهل ایمان و عوامل این نجات اشاره می کند، نخست می فرماید «مسلما رستگار می شود کسی که خود را تزکیه کند «قد افلح من تزکی» و نام پروردگارش را به یاد آورد و به دنبال آن نماز بخواند «و ذکر اسم ربه فصلی» به این ترتیب عامل فلاح و رستگاری و پیروزی و نجات را سه چیز می شمرد «تزکیه» و «ذکر» نام خداوند و سپس بجا آوردن نماز در اینکه منظور از تزکیه چیست تفسیرهای گوناگونی ذکر کرده اند: نخست اینکه منظور پاکسازی روح از شرک است، به قرینه آیات قبل، و نیز به قرینه اینکه مهمترین پاکسازی همان پاکسازی از شرک است.
دیگر اینکه منظور پاکسازی دل از رذائل اخلاقی و انجام اعمال صالح است، به قرینه آیات فلاح در قرآن مجید از جمله آیات آغاز سوره مومنون که فلاح را در گرو اعمال صالح میشمرد، و به قرینه آیه 9 سوره شمس که بعد از ذکر مسئله تقوی و فجور میفرماید: «قد افلح من زکیها» «رستگار شد کسی که نفس خود را از فجور و اعمال زشت پاک کرد و به زینت تقوی بیاراست.» دیگر اینکه منظور «زکات فطره» در روز عید فطر است که نخست باید زکات را پرداخت و بعد نماز عید را بجا آورد، چنانکه در روایات متعددی از امام صادق (علیه السلام) این معنی نقل شده است همین معنی در منابع اهل سنت از امیر مومنان علی (علیه السلام) روایت شده.
در اینجا این سوال مطرح است که سوره اعلی سوره مکی است، و در مکه نه زکات فطر مقرر شده بود، و نه روزه ماه مبارک، و نه مراسم نماز عید فطر.
در پاسخ این سوال بعضی گفتهاند که هیچ مانعی ندارد آغاز این سوره در مکه نازل شده باشد و پایانش در مدینه.
این احتمال نیز قویا وجود دارد که تفسیر فوق از قبیل بیان یک مصداق روشن و تطبیق آیه بر فرد واضح است.
بعضی نیز «تزکیه» را در اینجا به معنی دادن صدقه مالی دانسته اند.
مهم این است که «تزکیه» معنی وسیعی دارد که همه این مفاهیم را در بر میگیرد، هم پاکسازی روح از آلودگی شرک و هم پاکسازی از اخلاق رذیله، و هم پاکسازی عمل از محرمات، و هر گونه ریا، و هم پاکسازی مال و جان به وسیله دادن زکات در راه خدا، زیرا طبق آیه «خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها» از اموال آنها صدقهای (زکات) بگیر تا آنها را به وسیله آن پاکسازی و تزکیه کنی «دادن زکات سبب پاکی روح و جان است.» بنابراین، تمام تفسیرها ممکن است در معنی گسترده آیه جمع باشد.
قابل توجه اینکه «در آیات فوق نخست سخن از تزکیه و بعد ذکر پروردگار و سپس نماز است.» به گفته بعضی از مفسران مراحل عملی مکلف سه مرحله است: نخست ازاله عقائد فاسده از قلب سپس حضور معرفت الله و صفات و اسماء او در دل و سوم اشتغال به خدمت آیات فوق در سه جمله کوتاه اشاره به این سه مرحله کرده است.
این نکته نیز قابل توجه است که نماز را فرع بر ذکر پروردگار میشمرد، این به خاطر آن است که تا بهیاد او نیفتد و نور ایمان در دل او پرتو افکن نشود به نماز نمیایستد، بعلاوه نمازی ارزشمند است که توام با ذکر او و ناشی از یاد او باشد، و اینکه بعضی ذکر پروردگار را تنها به معنی الله اکبر یا بسم الله الرحمن الرحیم که در آغاز نماز گفته میشود تفسیر کردهاند در حقیقت بیان مصداقهایی از آن است.
سپس به عامل اصلی انحراف از این برنامه فلاح و رستگاری اشاره کرده، می افزاید: «بلکه شما حیات دنیا را مقدم می دارید» در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است )) (و الاخره خیر و ابقی ).
و این در حقیقت همان مطلبی است که در احادیث نیز آمده : حب الدنیا راءس کل خطیئه : ((محبت دنیا سرچشمه هر گناهی است .در حالی که هیچ عقلی اجازه نمی دهد که انسان سرای باقی را به متاع فانی بفروشد و این لذات مختصر و آمیخته با انواع درد و رنج را بر آن همه نعمت جاویدان و خالی از هرگونه ناملایمات مقدم بشمرد.
و سرانجام در پایان سوره می فرماید: «این دستوراتی که گفته شد منحصر به این کتاب آسمانی نیست، بلکه در صحف و کتب پیشین نیز آمده است.
صحف و کتب ابراهیم و موسی» در اینکه مشار الیه «هذا» چیست؟
نظرات گوناگونی وجود دارد: جمعی گفتهاند اشاره به دستورات اخیر در زمینه تزکیه و نماز و مقدم نشمردن حیات دنیا بر آخرت است، چرا که اینها از اساسیترین تعلیمات همه انبیا بوده، و در تمام کتب آسمانی آمده است.
بعضی دیگر آن را اشاره به تمام سوره میدانند، چرا که از توحید شروع میشود، و با نبوت ادامه مییابد، و به برنامههای عملی ختم میشود.
و به هر حال، این تعبیر نشان میدهد که محتوای پر اهمیت این سوره، یا خصوص آیات اخیر، از اصول اساسی عالم ادیان، و از تعلیمات بنیادی همه انبیا و پیامبران است و این خود نشانهای است از عظمت سوره و از اهمیت این تعلیمات.
صحف جمع صحیفه در اینجا به معنی لوح و یا صفحهای است که چیزی بر آن مینویسند.
آیات فوق نشان میدهد که حضرت ابراهیم (علیه السلام) و موسی (علیه السلام) نیز دارای کتابهای آسمانی بودهاند.
در روایتی از ابوذر میخوانیم که میگوید: «به پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) عرض کردم انبیا چند نفر بودند؟
فرمود یکصد و بیست و چهار هزار نفر.
گفتیم: رسولان آنها چند نفر بودند؟
فرمود: سیصد و سیزده نفر، و بقیه فقط نبی بودند.
عرض کردم: آدم نبی بود؟
فرمود: بله، خداوند با او سخن گفت و او را با دست خود آفرید، سپس پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) افزود، ای ابوذر!
چهار نفر از انبیاء عرب بودند: هود و صالح و شعیب و پیامبر تو.
گفتم: ای رسول خدا!
خداوند چند کتاب نازل فرمود؟
فرمود: صد و چهار کتاب، ده کتاب بر «آدم» پنجاه کتاب بر «شیث» و بر«اخنوخ» که ادریس است سی کتاب، و او نخستین کسی است که با قلم نوشت و بر «ابراهیم» ده کتاب و نیز تورات و انجیل و زبور و فرقان را (بر موسی و مسیح و داود و پیامبر اسلام نازل کرد.» تعبیر به «الصحف الاولی» در مورد کتابهای ابراهیم و موسی در برابر صحف اخیر است که بر حضرت مسیح و پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) نازل شده است.