مقدمه:
حیات انسان در جامعه با کار عجین شده است، جانداران دیگر زندگی خود را مدیون مواهب طبیعت و غرایز خویش هستند و بدون تفکر و تلاش ویژه و با استفاده از مواهب طبیعت زندگی می کنند.
انسان تنها در دورانی کوتاه از تاریخ در وضعیت صرفا طبیعی زیسته است و به سد جوع قناعت کرده است.
بشر از همان سپیده دم تاریخ، با به کارگیری هوش و آگاهی و فعالیت های پیچیده مغزی خویش به ابزارسازی پرداخته است و ماده و طبیعت را به خدمت خود درآورده است.
او به آنچه مستقیم در دسترسی داشته است، اکتفا نکرده است و بلکه همواره در تلاش و تکاپو و جست و جو بوده است تا با استفاده از آنچه در دسترس دارد به آنچه در دست ندارد، اما نیاز به آن را احساس می کند دست یابد و بدین ترتیب کار وی هر روز پیچیده تر شده و از مرحله طبیعی و غریزی بیشتر فاصله گرفته است و بدین گونه جنبه فرهنگی کسب کرده است.
(توسلی، غلامعباس، جامعه شناسی کار و شغل، صفحه 3)
علل کار کردن:
ارضای نیازهای جسمانی که از طریق کسب پول در مقابل انجام کار حاصل شود، نمی تواند تنها لازم و کافی برای کار کردن محسوب گردد، ارضای نیازهای روانی و اجتماعی نیز از تعیین کننده های علت مهم در اشتغال و نوع آن به شمار می روند.
به نظر میننجر (Minniger) (1952) عواملی را که موجب کار کردن می شوند، می توان به شرح زیر برشمرد:
1- کار کردن وسیله ای برای صرف ا نرژی در راه مطلوب است.
(حفظ تعادل فیزیولوژیکی)
2- کار کردن وسیله ای برای ایجاد روابط اجتماعی با دیگران است.
3- از طریق کار، فرد خود را جزئی از جامعه محسوب می دارد.
4- از طریق کار کردن، انسان به ارزشیابی توانایی ها و مهارت ها و نیز کشف محدودیت های خود می رسد.
5- کار کردن نشانه ای از بلوغ و بزرگسالی است، یعنی تا زمانی که فرد شغلی به دست نیاورده است، خود را مستقل نمی داند و به عنوان عضوی وابسته به اعضای خانواده با آنها زندگی می نماید.
دانش و ظرفیت علمی نیروی انسانی هر جامعه مهمترین عامل در بهره برداری بهینه از منابع مادی و معنوی و اساسا توسعه فرهنگی و اقتصادی آن جامعه است.
بنابراین جامعه هایی که قصد دارند در مسیر توسعه گام بگذارند، باید بتواند از نیروی انسانی خویش اعم از زن و مرد به نحو احسن استفاده کند.
زیرا تنها عاملی که سرعت و آهنگ رشد و توسعه اقتصادی – اجتماعی هر کشوری را تعیین می کند، منابع انسانی آن جامعه است.
(دان بلانت، مارک جکسون، اقتصاد کار و نیروی انسانی، صفحه 8) دانش و ظرفیت علمی نیروی انسانی هر جامعه مهمترین عامل در بهره برداری بهینه از منابع مادی و معنوی و اساسا توسعه فرهنگی و اقتصادی آن جامعه است.
(دان بلانت، مارک جکسون، اقتصاد کار و نیروی انسانی، صفحه 8) جامعه انسانی متشکل از زنان و مردانی است که در روابط متقابل اجتماعی قرار گرفته است و هم یک از دو جنس، در عین وابستگی متقابل به یکدیگر، نقش و کارکرد ویژه ای را بر عهده گرفته اند.
بی تردید زنان به عنوان نیمی از جمعیت تاثیر مستقیمی در پیشرفت و توسعه جامعه دارند و استراتژیهای یک جامعه توسعه یافته بایستی حتما بر مبنای مشارکت فعال هر چه فعال تر بانوان در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی طراحی گردد.
در دیدگاه اسلام و مقررات مربوط به آن، میزان مسئولیت های سیاسی – اقتصادی و اجتماعی بانوان نسبت به مردان به نحو اصولی و واقع بینانه ای دارای تفاوت هایی است که رعایت نکردن آن باعث بروز مشکلات جدی در ساختار جامعه و به ویژه خانواده می شود.
همانطور که تلقی تفاوت بین زن و مرد به عنوان تبعیض، در جامعه مشکلات و فشارهایی را بر زنان، به ویژه زنان شاغل تحمیل می کند که نهایت باعث کاهش کارایی و انگیزه در زنان می گردد.
(دان بلانت، مارک جکسون، اقتصاد کار و نیروی انسانی، صفحه 11) وقتی زنان نقش های زنانه را کنار می گذارند و فعالانه در زندگی اجتماعی شرکت می کنند، نه تنها از طریق سیستم اجتماعی تشویق نمی شوند، بلکه در داخل جامعه زنان نیز مورد حمایت قرار نمی گیرند.
زنان در جامعه نقش های متعددی دارند که هم در داخل خانواده و هم در خارج آن باید به آنها بپردازند: الف- نقش زن در تغذیه و رشد ب- نقش زنان در تعلیم و تربیت پ- نقش زن به عنوان همسر و شریک زندگی(ساروخانی، باقر، جامعه شناسی خانواده، صفحه 9) در سیستم سرمایه داری، زنان را به واسطه ضعف جسمانی و غیره فاقد قدرت می دانند و لذا حضور زن در مسائل اجتماعی و سیاسی را در توان آنان نمی بینند و سلطه پدر سالاری را ناشی از آن می دانند که مردان قدرتمند هستند و باید زنان را تحت سلطه داشته باشند، سلطه پدر سالاری، سرمایه داری حضور زنان را در کار مانع شده است و آنجا که زنان به کار مشغول هستند، به انواع تبعیضات از نظر دستمزد، نحوه استخدام، بازنشستگی، تسهیلات رفاهی و امکانات ارتقا دچار می شوند، اما اسلام، با تفکر عادلانه و همه جانبه خویش، چهره سازنده ای از زنان ترسیم می کند و زنان را پرورش دهندگان افراد و قدرتمندان و رجال علمی و سیاسی جامعه معرفی می نماید.
(کبیری، قاسم، مبانی رفتار سازمانی، صفحه 14) اسلام سلامتی ارکان فرهنگی جامعه را در سلامت نقش زنان می داند و نیز ارزشهای فراوانی را به آنها می دهد.
از بررسی آیات قرآن کریم چنین بر می آید که زنان، دوشادوش مردان مورد خطاب الهی قرار گرفته اند.
به نظر می رسد که در درجه اول این خود زنان هستند که باید با توجه به مشکلاتی که برایشان ملموس و عینی ا ست، راهکارهای مناسب برای حل این مشکلات و یا لااقل کم کردن آنها، ارائه دهند.
مهمترین مسئله ای که برای زنان شاغل امروز کشورمان وجود دارد، چگونگی ایفای نقش های سنتی که فرهنگ، عرف و شرع ما بر دوششان نهاده است و هماهنگی این نقش ها با نقشی که مسئولیت های اجتماعی و اقتصادی زنان در دنیای امروز ایجاب می کند.
(ساروخانی، باقر، جامعه شناسی خانواده، صفحه 17) در آستانه قرن بیست و یکم، زنان متوجه شده اند که به منظر نشان دادن دانش و توان کاری خود لزومی ندارد که بیش از حد کار کنند و از اینکه مردان نیستند، خود را مقصر بدانند.
زنان امروز درک کرده اند که هم می توانند حربه خود را داشته باشند و هم ویژگی های خود را حفظ کنند و نه تنها خود را به دنیای مردان وفق ندهند، بلکه شیوه های خاص خود را به جامعه بشناسانند.
زنان تلاش را آغاز کرده اند تا خود را تعریف کند و ساختارهایی برای زندگی کاری که مناسب آنها باشد، بیابند.
زنان موقعیت مساوی را جست و جو می کنند و نه موقعیت مشابه با مردان را.
گرچه به نظر می رسد در شرایط کنونی مردان آمادگی کافی برای درک تغییرات در سیستم ها، در عرف ها، الگوها و ساختارها را ندارند.
ولی به طور یقین تنها مدیران مرد بالغ و رشد یافته می توانند به آگاهی کامل درباره شخصیت و شایستگی زنان برسند.
این فرآیند اکنون آغاز شده است.
بنابراین درک و تفاوت ها و اصلاح در رفتارهای نقش مدیریت ضروری به نظر می رسد.
زنان کشورهای مختلف جهان – از جمله کشورهای در حال توسعه – نیز در حال شکستن سقف شیشه ای خود هستند.
(اصطلاحی که به فشار گوشه نشینی و عزلت تعجب آمیز علیه زنان اطلاق می شود.) (باقریان، میترا، نگرش نوین به اشتغال زن در ایران، صفحه 16) خانم لینداوبرت (Linda vebret) می گوید: «ما می توانیم نسبت به آینده امیدوار باشیم، چرا که زمینه برای تداوم پیشرفت در مشاغل مدیریت و نقشی قوی تر در رهبری زنان به وجود آمده است.» (باقریان، میترا، اشتغال و بیکاری زنان از دیدگاه توسعه، صفحه 3) نتایج تحقیقاتی پیرامون ده ها کشور جهان به عمل آمد که حاکی از حضور زنان در بازار کار حتی در بسیاری از کشورها که زنان عمدتا محدود به ایفای نقش نسبی خود هستند، به سرعت در حال گسترش است.
افزودن بر آن بسیاری از زنان به طور فزاینده در حال ایجاد مشاغلی از آن خود هستند.
خیلی از خانم ها تنها به دلیل اینکه احساس کرده اند قابلیتها و استعدادهایشان به مراتب بیش از کار کردن در شرکت ها است و در نتیجه آنجا را ترک کرده و خود به دنبال اشتغال زایی رفته اند.
هر چند که به طور متوسط 20% از مشاغل مدیریت در سراسر جهان در اختیار زنان است.
آنها هنوز هم در برابر سقف شیشه ای دست و پاگیر، از فعالیت باز مانده اند.
حتی در کشورهایی که حداقل محدودیت برای زنان وجود دارد، مانند استرالیا، کانادا، امریکا، سهم زنان در مشاغل مدیریتی و رهبری از 3% بیشتر تجاوز نمی کند.
علاوه بر آن زنان هنوز نسبت به مردان حقوق و امتیازات کمتری دریافت می کنند.
در آمریکا، کشوری که زنان 46% نیروی مدیریت را به عهده دارند، میانگین درآمد هفتگی آنان 68% نسبت به مردان است.
بالاخره در بسیاری از کشورها، خانم ها هنوز شهروند درجه دو محسوب می شوند، برای جبران حقوق از دست رفته زنان، پیشنهادهای زیر عنوان شده است: 1- کشورها باید برای تساوی فرصت ها، قوانین موکد و اجباری وضع نمایند.
2- صنایع خدماتی بایستی توسعه یابد.
3- امکانات تحصیلی بیشتر و بهتری برای زنان فراهم آید.
4- خانم نیز خود بایستی فعالیت بیشتری در جامعه داشته باشند.
(دان بلانت، مارک جکسون، اقتصاد کار و نیروی انسانی، صفحه 23) * ان شاءا...
که در تمام مناصب شغلی صداقت زنان را قدر بدانند و برای پشتکار و اعتماد به نفس زنان ارزش قائل شوند.
بیان مسئله: یکی از عمومی ترین مسائل زنان در مشاغل مسئول و مهم این است که افراد چگونه می توانند مسئولیت های خانوادگی را با کار شدید، دقیق و خسته کننده تطبیق دهند.
این قبیل زنان معمولا می توانند برای خدمات خانگی خود، مبلغ مناسبی بپردازند، به طور کلی مسئله کمک به زنان شاغل در وظایف خانگ به عنوان یکی از مسائل رفاه اجتماعی شناخته شده است.
لیکن با وجود پزشکان، مهندسین، دانشمندان و سایر متخصصین عالی مسئله به صورت یک مشکل ملی جلوه گر می شود.
از طرفی مشکلات مربوط به محیط کار نیز سوای مشکلات خانه بر دوش زنان شاغل سنگینی می کند.
مشکلاتی مثل رابطه با همکاران، حقوق و مزایا و سرپرستی که در کنار تاهل بچه داشتن و غیره جز مسائل قابل بررسی در مورد زنان است.
لزوم این بررسی ما را بر آن داشت تا تحقیقی در مورد مسائل و مشکلات زنان شاغل را انجام دهیم تا شاید بتوانیم گوشه ای از این مسائل را حل نموده و یا احیانا راهکارهایی برای بهبود وضعیت اشتغال بیابم.
با آنکه انجام امور خانه توسط زنان به صرف انرژی، وقت و زحمت زیاد احتیاج دارد، اما این کارها به عنوان کارهای غیر مولد ارزیابی می شوند و این مسئله برای زنان شاغل استثماری دوگانه است.
زن در نقش مدرن و امروزی خویش که همان مشارکت در فعالیتهای اجتماعی – اقتصادی و سیاسی است.
ساعاتی از روز را در خارج از خانه به سر می برند، اما همان نقش فرهنگی و سنتی سابق در خانه در انتظار او است.
تمامی کارهای معمول زنان خانه دار غیر شاغل، به علاوه رسیدگی به تحصیل فرزندان، مدیریت در خانه و ...
.
(باقریان، میترا، نگرش نوین به اشتغال زن در ایران، صفحه 2) زنان شاغل اغلب خسته اند.
خستگی جسمی و روحی و در مقابل تمامی این زحمات به طور تک و تنها در خانه پاداشی دریافت نمی دارند و بلکه همیشه لرزش اعضای خانواده در انتظار آنها است.
شوهران ناراضی و فرزندان طلبکار، تنها قاضیان زنان شاغل هستند.
زنان در کار خارج از خانه نیز کمتر از مردان فرصت ابراز وجود دارند.
معمولا کسانی که فعالیت اقتصادی منظمی ندارند، کسانی هستند که یا ازدواج نکرده اند و یا بچه ندارند و اغلب نیز در مشاغلی هستند که تداوم نقش خانه آنها است.
نظریات طرفداران حقوق اجتماعی زنان، نشان می دهد که چگونه موقعیت زنان در بازار کار برخی از سیستم های جامع اجتماعی است که زن در آن مقام پایین تری دارد.
ایجاد اعتقاد و باور جدی به لزوم حضور زنان در صحنه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور و ضرورت ارتقاء سطح دانش آنها از طریق تعیین اهداف و سیاست های خاص در برنامه های توسعه و لزوم اجرایی وزارتخانه ها و سازمانها و نهادهای فرهنگی و آموزش ضروری می باشد و در ضمن تعیین اهداف کمی و کیفی برای جذب نیروی متخصص زن و رفع تبیعضیات شغلی برای زنان تحصیل کرده و بهره برداری بهینه از استعدادها و توانایی های زنان باید از جمله برنامه های مورد بحث باشد.
در محیط کار باید گفت که عواملی که در رضایت شغلی و کاهش تنش های محیط کار موثر می باشند، شامل سیاست ها، خطی مشی سازمان – مدیریت صحیح، کنترل و نظارت و قدردانی، تعویض اختیار و غنی سازی شغلی می باشند.
سیاست و اداره موسسه، مهمترین عامل تعیین کننده احساسات به درباره یک شغل است و سرپرستی فنی ارتباطات کاری مردم با سرپرستان ایشان، عاملی است که به کاهش رضایت شغلی منجر می شود.
سیاست ها در اداره به موسسه به نارضایتی شغلی منتهی می شود.
کار به شیوه ای بنا می شود که انگیزش درونی را تحریک کندو چون از این راه انگیزش افزایش می یابد و در نتیجه کارکرد نیز بهبود یافته و شغل مولدتر می شود و کارکنان بهتر کار می کنند و خشنودی شغلی بیشتری دارند و به خود شکوفایی بیشتری دست می یابند.
پربارسازی شغل، یک شیوه مدیریت برای تغییر است و بر خود کار نیز تمرکز بیشتری دارد.(توسلی،غلامعباس،جامعه شناسی کار و شغل،صفحه 41) تعلق کارخانه به زن به ویژه تربیت فرزندان، حتی وقتی که زنان در بیرون از خانه کار می کنند، چیزی است که در کشورهای صنعتی هم دیده می شود.
مردان از زمانیکه وارد بازار کار می شوند، معمولا تا هنگام بازنشستگی در نیروی کار باقی می مانند، در صورتی که زنان مشارکتشان ناپیسوته و قطعه قطعه است.
آنها بارها در طول زندگی شان وارد بازار کار شده اند و الگوی مشارکتشان تحت تاثیر تغییرات زندگی شان مانند وضعیت تاهل، تعداد بچه و غیره قرار گرفته است.
زنان در بازار کار در موارد زیر با نابرابری مواجه هستند: - معیارهای استخدامی نابرابر - دستمزد نابرابری برای کارهای یکسان - تمرکز در تعداد محدودی از شغلها - شانس بیشتر برای بیکاری - فرصتهای نابرابری آموزش حرفهای و بازآموزی - دسترس نابرابر به منابع تولیدی - مشارکت نابرابر در تصمیم گیری و از همه این موارد مهمتر، امکان نابرابر در ارتقاء شغلی مییابد که تفاوتهای میان زنان و مردان و آنچه که مدیریت منابع انسانی بر شناخت آن تایید میورزد، میتواند روشنگر این باشد که چرا زنان به پایگاههای مدیریتی دست نمییابند.
(کبیری، قاسم، مبانی رفتار سازمانی، صفحه 33) مسئولین فکر میکنند برای ارتقاء جایگاه زنان، کلمات زیبا کافی است، اما متوجه نیستند که مردان برای عملی ساختن این کلمات باید مسئولیت زیادی را بر عهده گیرند.
مردان افراد با قدرتی هستند که میتوانند مجریان آینده را منصوب کنند و ولی تاکنون تمایل مردان در انتخاب زنان به پستهای اجرایی از حد حرف تجاوز نکرده است.
حضور فعال زنان در بازار کار، تا حدی به ارگانیزم بدنی و روحی آنها لطمه وارد میسازد.
تعارض نقشهای سنتی و مدرن زنان شاغل، باعث خستگی زیاد، استرس مداوم و نهایتاً افسردگی آنها میشود.
در این میان شوهران که به دید فرهنگی – سنتی به نقش زن و همسر خویش مینگرند، بیشتر احساس نارضایتی میکنند.
با آنکه شبانهروز برای همه انسانها 24 ساعت است، اما این زنان باید دقت لازم و کافی برای همه کارها را داشته باشند، در حالی که عملاً این کار غیر ممکن است و بعد مسافت و دوری از راه خانه تا محل کار نیز مقداری از وقت زنهای شاغل را میگیرد.
(باقریان، میترا، اشتغال و بیکاری زنان در دیدگاه توسعه، ماهنامه زنان، صفحه 5) به طور کلی میتوان گفت که: این مشکلات تا زمانی که مردها برنامهریز و سیاستگذار در همه سطوح جامعه هستند، وجود خواهند داشت.
زیرا تا به طور محسوس و واقعی لمس نشوند، راهکارهایی هم که ثمربخش باشد، ارائه نخواهد شد.
اهمیّت پژوهش: ارکان نوع انسان همانند بسیاری از پدیدارهای غربی دو تایی است.
زن و مرد هر یک از این دو به تنهایی و به طور مستقل آفریده شده و توان و بضاعت ادامه حیات خویش را نیز به طور مستقل دارا هستند.
لیکن در عین استقلال، برای نیل به کمال، هیچ یک از دیگری مستغنی نیستند و هر دو به هم وابستهاند.
این وابستگی نیز متقابل است و میزان تقابل وابستگی در این دو رکن موزون و متعادل میباشند و نیاز هیچ یک به دیگری، کمتر و یا بیشتر از دیگری نیست.
اما متاسفانه این اصل بدیهی، در بلندای تاریخ به گونهای نابرابر تعبیر شده است و ثقل این وابستگی گردیده است، حال آنکه منحنی این وابستگی از نوع متقارن است و ثقلش در میان.
یکی از دلایلی که کشورهای صنعتی و فراصنعتی به لحاظ علمی و دانش فنی از سایر کشوها قوی تر هستند، این است که از تمامی عواملی که در توسعه دخیل هستند، از جمله عامل نیروی انسانی به خوبی بهره میگیرند.
ما نیز در مسیر توسعه چارهای جز ایجاد ساختارهای مناسب جهت تقویت نیروی انسانی ماهر نداریم.
نیروهایی که بتوانند با اتکاء به دانش، مهارت و استفاده از فن آوری مناسب، هر چه سریعتر شکاف بین توسعه و توسعه نیافتگی را پر نمایند و در چنین شرایطی کنار گذاردن زنان که نیمی از پیکره جامعه را تشکیل میدهند حاصلی جز عقبماندگی ندارد.
اگر کشوری تا 10 سال آینده خود را به توسعه یافتگی نرساند، فرصت را برای همیشه از دست خواهد داد.
در واقع میتوان با برنامه ریزی استراتژیک در مورد نقش زنان در توسعه و ترسیم خطوط آن، این اعتقاد را بارور سازیم که از این نیروی عظیم جامعه در آیندهای نه چندان دور بتوان بهره کافی برد.
برای دست یابی به اهداف توسعه باید نیازها، امکانات و محدودیتها را شناخت و با نگاه آینده ساز برای تغییر وضع موجود چارهای اندیشید و بستر مناسب برای رشد خلاقیت و ابتکار را در زنان ایجاد نمود.
باید ارزش نقش زنان را در دو بعد خانواده و اجتماع بشناسیم و در راستای برنامههای توسعه زنان را در جایگاه و منزلت واقعیشان قرار دهیم و هرگز فراموش نکنیم، فرمایش گوهربار پیر روشن دوران خود را که فرمود، مرد از دامن زن به معراج میرود و این درختی بود که در نهضت عظیم اسلامیمان به میوه نشست و در دوران سازندگی باید تناورتر و متعهدانهتر سر بر آستان جانان ساید.
(کبیری، قاسم، مبانی رفتار سازمانی، صفحه 39) بررسی انجام شده گویای مشکلاتی به شرح ذیل در خصوص زنان شاغل است، از جمله این مشکلات عبارتند از: 1- تفاوت در پرداخت دستمزد بین زنان و مردان در شرایط مساوی کار.
2- نبودن تنوع شغلی برای زنان و محدودیتهای فرهنگی در مورد اشغال.
3- وجود قوانینی مغایر با روحیه زنان.
4- ایجاد موانعی برای ارتقاء شغلی زنان.
5- نبودن خطمشی جدی در مورد احقاق حقوق زنان.
اینها از مشکلات محسوس اشتغال زنان هستند که بدیهی است که این مشکلات در مورد زنان شاغل همه عرصههای شغلی نیز صدق میکند.
لذا اهمیت بررسی این مشکلات و احیانا راهکارهایی برای بهبود وضعیت اشتغال زنان لازم میشود چرا که بهینه سازی محیط کار، راندمان کار را بالا میبرد و به طبع سطح آموزشی و فرهنگی نیز بالاتر خواهد رفت.
ان شاءا…(دان بلانت، مارک جکسون، اقتصاد کار و نیروی انسانی، صفحه 51) اهــداف الف- اهداف اصلی پژوهش: شناخت مسائل و مشکلات زنان شاغل ب- اهداف فرعی پژوهش: 1- تعیین سوابق خدمت زنان شاغل و رابطه آن با مسائل زنان شاغل.
2- تعیین ساعات اضافه کار و رابطه آن با مسائل زنان شاغل.
3- تعیین تأثیر شغل همسر و تحصیلات او بر مسائل زنان شاغل.
4- تعیین تأثیر تعداد فرزندان بر مسائل و مشکلات زنان شاغل.
5- تعیین تأثیر روابط با همسر بر مسائل و مشکلات زنان شاغل.
6- تعیین تأثیر رابطه با سرپرست در محیط کار بر مسائل و مشکلات زنان شاغل.
7- تعیین تأثیر رابطه با سرپرست در محیط کار بر مسائل و مشکلات زنان شاغل.
8- تعیین تأثیر فشار روانی در محیط کار بر مسائل و مشکلات زنان شاغل.
9- تعیین تأثیر دوره تخصصی قبل از احراز سمت بر مسائل و مشکلات زنان شاغل.
10- تعیین تأثیر درآمد ماهانه بر مسائل و مشکلات زنان شاغل.
پ- اهداف کاربردی شناخت راهکارهایی برای بهبود وضعیت زنان شاغل و بهینه سازی محیط کار.
فرضیات: 1- بین سابقه خدمت و درک سرپرست در محیط کار رابطه وجود دارد.
2- بین سمت و میزان همکاری همسر در خانه رابطه وجود دارد.
3- بین میزان تحصیلات و درک سرپرست در محیط کار رابطه وجود دارد.
4- بین وضعیت تأهل و درک سرپرست در محیط کار رابطه وجود دارد.
5- بین وضعیت تأهل و ساعات کار بیرون از خانه رابطه وجود دارد.
6- بین میزان درآمد ماهانه و همکاری همسر در خانه رابطه وجود دارد.
7- بین تعداد فرزندان و ساعات کار بیرون از خانه رابطه وجود دارد.
8- بین شغل همسر، تفاهم و همکاری و همفکری با همسر و سمت رابطه وجود دارد.
سؤالات پژوهش: آیا بین سابقه خدمت و درک سرپرست در محیط کار رابطه وجود دارد؟
آیا بین سمت و میزان همکاری همسر در خانه رابطه وجود دارد؟
آیا بین میزان تحصیلات و درک سرپرست در محیط کار رابطه وجود دارد؟
آیا بین وضعیت تأهل و درک سرپرست در محیط کار رابطه وجود دارد؟
آیا بین وضعیت تأهل و ساعات کار بیرون از خانه رابطه وجود دارد؟
آیا بین میزان درآمد ماهانه و همکاری همسر در خانه رابطه وجود دارد؟
آیا بین تعداد فرزندان و ساعات کار بیرون از خانه رابطه وجود دارد؟
آیا بین شغل همسر، تفاهم و همکاری و همفکری با همسر و سمت رابطه وجود دارد؟
تعریف واژهها: Duty: تکلیف، وظیفه – شامل قسمت عمدهای از اجرای کار به وسیله یک شخص بوده است و ممکن است شامل تعدادی وظیفه (Task) باشد.
(مانند: اداره و هدایت مصاحبهها/پاسخگویی به متقاضیان و …) Job: شغل – گروهی از پستهایی که از نظر اهمیت وظیفه (Duty) یکسان و یا حداقل مشابه باشند را در برمیگیرد.
Occupation: حرفهها به گروهی از مشاغل اطلاق میشود که از نظر شرایط تجربی آموزشی، نوع مهارت و دانستنیها و توانایی لازم را برای کارکنان، یکسان باشد.
لیکن رشته شغلی (حرفه) شامل تمام محدوده کار بدون توجه به درجه یا سطح را شامل میشود.
(فرهنگ لغت آریانپور «انگلیسی به فارسی»)) معنی شغل در لغت: شغل در لغت به معنی کار و بی فرصتی، در کار داشتن کسی، مشغول کار کردن، به کار واداشتن، کاری که شخص در زندگی برای خود انتخاب کرده است و نیز به معنی کسب و کار، حرفه و پیشه، صنعت، کارگیری کار و بار، منصب و خدمات آمده است.
(فرهنگ لغت دهخدا، معین، نفیسی، عمید) معنی شغل در آیات و روایات: قاموس قرآن شغل بر وزن علق و قفل، هر دو را به معنی مشغولیت آورده است و شغل به معنای کاری است که آدمی را به خود مشغول سازد و از کارهای دیگر باز دارد.
(فرهنگ غیاث اللغات) حضرت علی (ع) میفرماید: «اگر تن دادن به شغل مایه رنج است، بیکاری دائم باعث فساد است.
پس به طور کلی شغل عبارت است از مجموعه اعمال و فعالیتهایی که هر فرد در زندگی به منظور تامین یک رشته اهداف مادی و معنوی به طور مداوم در پیش میگیرد که این تعریف در مشاغل دولتی هم صادق است، چرا که شغل دولتی مجموعه اعمال و رفتاری است که از طرف دولت به عهده شاغل واگذار میگردد.» (نهج البلاغه، صفحه 11) مسائل و مشکلات زنان شاغل الف-مشکلات اقتصادی 1- حقوق و مزایا: منظور دستمزدی است که فرد پس از طی دوره کار خود دریافت دارد و مزایا نیز شامل اضافه حقوق اضافه کار است.
2- کافی بودن حقوق برای یک زندگی ساده: منظور این است که با توجه به شرایطی که از لحاظ اقتصادی بر جامعه حاکم است آیا دخل و خرج منطبق است و کمبودی پیش نمیآید.
مثلاً با وجود کرایه خانه و تورم شدید اقتصادی، برای سایر خرجهای زندگی مشکلی پیش میآید یا خیر و اگر جواب منفی باشد یعنی این حقوق و دستمزد کفاف یک زندگی ساده را میدهد.
(توسلی، غلامعباس، جامعه شناسی کار و شغل، صفحه 93) ب- مشکلات اجتماعی 1- سرپرستی در محیط کار: منظور رفتار کارفرما و سرپرست در محیط کار است که آیا ایجاد فشار روانی را میکند و یا با درک کارمندان خود سعی در بهبود محیط کاری آنها دارد.
2- فشار روانی: لغتی است عام به هر نوع محرک داخلی و خارجی که انسان را به انجام دادن و یا انجام ندادن کار وسوسه میکند، اطلاق میشود.
برای بسیاری از افراد فشار روانی به مفهوم ایجاد احساسهای منفی، تنش، اضطراب، عصبی بودن و ناراحتی است.
3- ارتباط با همکاران: در این تحقیق، این متغیر در سه مقوله سرد، معمولی و صمیمی تقسیمبندی شده است.
منظور از ارتباط سرد، ارتباطی بیروح است که حتی میتوان آن را به حالت بیتفاوتی و در عین حال خصم گونه نیز تعبیر کرد.
ارتباط معمولی مانند تمام ارتباطات روزانه ما است که فقط در حد حفظ یک رابطه است و هدفی جست و جو نمیشود و اما ارتباط صمیمی، ارتباطی است که به ارتباط دوستانه نیز تعبیر میشود و دارای هدف است و به نوعی یک امنیت عاطفی در محیط کار ایجاد میکند.
(توسلی، غلامعباس، جامعه شناسی کار و شغل، صفحه 101) پ- مشکلات خانوادگی 1- رابطه با همسر: در این تحقیق این متغیر نیز همانند رابطه با همکاران در سه مقوله سرد، معمولی و صمیمی قابل بررسی است.
رابطه سرد یک زندگی بی روح است که زن و شوهر از هم تبعیت نمیکنند و هر کدام ساز جداگانهای را میزنند.
طبیعی است که هیچ نوع رابطه دوستانهای مد نظر نیست.
رابطه معمولی، رابطهای است که فقط در حد گذراندن زندگی است و معمولاً تبعیت وجود دارد و اما رابطه دوستانه و صمیمی برقرار نیست و زن و شوهر به طور مطلق همدیگر را تایید نمیکنند.
در صورتیکه در رابطه صمیمی تمام این مسائل دیده میشود.
یعنی یک روال منطقی و دوستانه بین زن و شوهر برقرار است و در کل زن و شوهر مکمل همدیگر هستند و مشکلاتشان را با همفکریی یکدیگر حل میکنند.
2- تعداد فرزندان: در این تحقیق تعداد فرزندان به دو دسته (2-1) و (3 و بالاتر) تقسیم شده است.
علت در نظر گرفتن تعداد فرزندان، در این تحقیق، مسئله تربیت آنها است که طبیعی است که اگر تعداد بچهها زیاد باشد، زنان شاغل نمیتوانند به امر تربیت بچهها برسند و این نیز به عنوان مشکلی مدنظر قرار میگیرد.
3- مشکلات مربوط به معاشرت: در این تحقیق میزان معاشرت با اقوام در سه درجه زیاد، کم و متوسط بررسی شده است.
طبیعی است که اگر ساعات کاری زنان شاغل زیاد باشد و یا به طور کلی خستگی محیط کار و خانه بر آنها غالب شود.
آنها فرصت معاشرت زیاد را نخواهند داشت.
حتی با اقوام بسیار نزدیک، این دوری و عدم معاشرت مشکلات عاطفی را پیش میآورد.
(توسلی، غلامعباس، جامعه شناسی کار و شغل، صفحه 111) راهکارهایی برای بهبود وضعیت اشتغال زنان شاغل منظور از راهکار، ارائه راه حلها و شیوههایی است که باعث بهینه سازی محیط کار، شرایط کار برای زنان شاغل میشود.
از جمله: 1- جداسازی عامل جنسیت از مشاغل.
2- از بین بردن تبعیضات حقوقی و قانونی.
3- تعیین موقعیت اقتصادی زنان با توجه به بهرهوری و کارایی آنها.
4- توجه به آفرینش افکار نو و بالندگی زنان شاغل.
5- ایجاد اعتماد به نفس در زنان برای دستیابی به مشاغل حساس و پیچیده.
6- ارزیابی عملکرد زنان بدون تبعیض انتقال دانش.
7- مهارت و ویژگیهای مدیران موفق زن با سایر زنان.
8-تامین امنیت شغلی و غیره.
موارد بالا، همگی سعی در پیشرفت و توسعه اشتغال زنان دارند.
(جزین، نسرین، مدیریت منابع انسانی، صفحه 75) فصل دوم فعالیت و اشتغال در ایران تحول فعالیت های اقتصادی زنان در ایران تحول نقش اجتماعی زنان در جریان نوسازی ایران تغییرات نقش زنان در طی سالهای مدرنیزاسیون آثار و نتایج اشتغال زنان خطوط اصلی بررسی، تنوع و گوناگونی مسائل انگیزه ها و عوامل اشتغال زنان بینش ها و مبانی نظری رضایت از کار کیفیت زندگی شغلی و رضایت از کار ابعاد کیفیت زندگی شغلی ساخت جنسی و اشتغال اهمیت موضوع هدف و فرضیهها و قلمرو پژوهش فعالیت و اشتغال در ایران: جمعیت فعال بخش عمده و اصلی نیروی کار را در هر جامعه تشکیل میدهد.
در گذشته کل افراد یک جامعه به جز معلولین و کودکان (معمولاً زیر 5 سال) نیروی انسانی (بالقوه و بالفعل) آن جامعه محسوب میشدند.
این قاعده هنوز هم در بیشتر کشورهای جهان سوم پابرجا است.
اما در عصر جدید در کشورهای پیشرفته صنعتی نیروی انسانی جامعه تنها گروههای سنی 15-64 سال را شامل میشود.
زیرا از لحاظ قانونی کار کودکان و نوجوانان زیر 15 سال منع شده است و افراد بالای 65 سال (و در بعضی از کشورها بالای 60 سال) نیز الزاماً بازنشسته میشوند.
هرم سنی جمعیت ایران منعکس کننده جوانی جمعیت و رشد بالای آن است.
رشد زیاد جمعیت ایران، ناشی از افزایش موالید و کاهش مرگ و میر است.
این دو عامل موجب شده است که پایین هرم سنی گسترش بیشتری پیدا کند و جمعیت سنین پایین به تدریج پایین به بالا، سالانه تعداد بیشتری از جامعه آماده به کار به بازار عرضه میشود.
در برنامهریزیهایی نیروی انسانی و همچنین برنامه ریزیهای اقتصادی، برآورد و پیشبینی سنی میزان عرضه نیروی کار بسیار مهم است.
زیرا بر حجم سرمایه گذاریها اثر میگذارد.
(توسلی، غلامعباس، جامعه شناسی کار و شغل، صفحه 87) در مورد زنان هر چند آمارها به درستی بازگو کننده وضعیت اشتغال و بیکاری آنان نیست، اما بر حسب اطلاعات سرشماری به خوبی میتوان فهمید که درصد ناچیزی از زنان در امور اقتصادی خارج از خانه فعالیت میکنند.
برای مثال در سال 1365، تنها 4/5 درصد زنان ایران فعال بودهاند و از هر 100 نفر جمعیت فعال، 8/89 درصد نفر مرد و تنها 2/10 درصد نفر زن بودهاند.
و همچنین از کل جمعیت زنان فعال، 75 درصد شاغل و 25 درصد بیکار و یادر جست و جوی کار بودهاند.
به جز آداب و رسوم اجتماعی و معتقدات ویژگیهای فرهنگی جامعه، زنان همین که در شغل خود زاید تشخیص داده شوند، آمادگی دارند که بدون هیچگونه اعتراض و یا مشکل سیاسی و یا اجتماعی از صحنه کار خارج شوند و به خانواده خود باز گردند.
در بسیاری از موارد حتی نیازی نیست که زن زاید تشخیص داده شود تا کار را ترک کند.
زیرا زنان غالبا به عناوین مختلف مانند دوران بارداری و یا وضع حمل بدون جانشین کار خود را ترک میکنند و به این سادگی کار خود را که ممکن است روزها و یا ماهها و یا حتی سالها برای به دست آوردن آن زحمت کشیده بوده است، از دست دهد.
بنابراین، نیروی کار زنان همواره ممکن است بدون هیچگونه هزینه اضافی، از دور خارج شود.
تنها هنوز به عنوان بیکار و یا متقاضی کار در دفاتر اشتغال و کاریابی ثبت نام نمیکنند.
(دان بلانت، مارک جکسون، اقتصاد کار و نیروی انسانی. صفحه 81) عدهای که اگر زنها مانند مردان در جست و جوی کار، در دفاتر اشتغال ثبت نام نمیکنند، حداقل به اندازه 3/1 بر تعداد بیکاران زن افزوده میشد، در نبود شغل بسیاری از زنان ترجیح میدهند که در خانه بمانند.
بدین سان هرگز عدد واقعی زنان بیکار و عدم اشتغال آنها مشخص نمیشود.
از سوی دیگر بیشتر زنها کارهای نیمه وقت را ترجیح میدهند و این در مورد زنان متاهل و پرفرزند، بیشتر صادق است.
در مناطق روستایی تعداد زیادی از زنان به طور پاره وقت به کارهای کشاورزی، دامداری و صنایع دستی میپردازند، بدون اینکه شاغل به حساب آیند.