به گواهی تاریخ و دانشمندان تمامی عصرها، انسان همواره موجودی ناشناخته بوده است. فلاسفه و اندیشمندان و پیامبران در طی هزارهها آمدهاند، طرحها، نظریات و برنامههایی را هم ارائه نمودهاند. اما هرگز کسی نتوانسته است این عنصر مرموز و مشکوک را بشکافد و دریابد که انسان چیست، کیست و در این جهان چه میکند؟
درجهان کنونی ، پیشرفت سریع تمدن و تکنولوژی مدرن که تماماٌ آفریده انسان است، وی را به مرحلهای فراتر از آفریدههایش کشانده است. یعنی گنجایش و حجم آفریدگی انسان کنونی در رابطه با ماهواره و انفورماتیک و اینترنت و دیگر تکنولوژیهای مدرن بحدی گسترده است که تا سالیان سال برنامههایی را آماده دارد و هرروز هم بر آن افزوده میشود و امکان کاربرد تمامی آنها برای همه میسر و شناخته نیست. این انسان که امروز بر روی زمین چون خداوندی زندگی میکند و هر غیرممکن را ممکن و یا هر آرزویی را به واقعیت تبدیل میکند، باز در مرزهایی از ناتوانی گیر میکند و از راه می ایستد.
همین انسان پیشرفته و دانشمند، امروز دچار تنگدستی، فقر و سقوط مادی است که روز به روز بر آن افزوده میشود.
مشکلات بیکاری، بیخانمانی، شکست کمپانیها و شرکتهای بزرگ و کوچک و از بین رفتن قداست اندیشمندان و رهبران سیاسی جهان امروز، دردهایی هستند که همه با هم دست به دست میدهند تا این انسان خداوند زمین را به مرحله سقوط بکشانند. بی شک همزمان با این سقوط بخشهای فراوانی از بشریت که در رفاه، آرامش، آسودگی و بی دردسری زمانه را سپری میکنند، کوشندگان و آفرینندگانی هستند که هربامداد که از خواب برمیخیزند برنامه و طرحی برای آفرینشی نوین دارند و در همین آفریدن و یا ماندن و درجا زدن است که انسان امروزی چون انسان دیروزی به دو دسته و گروه تقسیم میشود. البته بسیاری داشتن و نداشتن شانس را در بهبود اوضاع آدمیان دخیل میدانند، این شانس را هم کسی نتوانسته است تاکنون کالبدشکافی کند تا دریابد براستی شانس یعنی چه؟ و گوهر این کلام و سخن چیست؟
آنانکه باور مذهبی دارند، خدارا جایگزین شانس نموده اند و هرخوب و بدی را از او میدانند و آنانکه اندیشمند هستند همه رفتها و آمدها و فراز و نشیبهای بشر را از اندیشه و خرد او میدانند.
درنگاهی واقع گرایانه به این سه نوع طرز تفکر و اندیشه، براستی میتوان این را گواهی داد که پیشرفت و ترقی و تمدن سازی بشر، همواره تکیه بر اندیشه فعال و باور داشتن به آفریدن و آفرینندگی بوده است و از آن طرف هر گاه انسان در پی پیروزی شانس و یا یاری رسانی غیبی بوده است، به هدف رسیدنش قدری دچار مشکل گشته و اندیشه از فعالیت و نوآوری دور شده است.
از سویی کسانیکه به اندیشههای محکم دینی باور دارند، دو نوعند:
نخست کسانی هستند که از این نوع باور برای خلاقیت و آگاهی بیشتر بهره میگیرند و اینگونه اندیشه را کوهی محکم و استوار پشت سرخود مییابند تا راه ترقی، پیشرفت و آفرینندگی را طی کنند و این گروه به فرهیختگی و خردمندی میرسند و عادتا هستی را با بینشی خردگرا مینگرند.
گروهی دیگر با داشتن تفکرات دینی خود را بخواب برده و هر آمد ورفتی را از سوی عنصری دیگر دانسته و یا به طرف بنیادگرایی و تعصب ورزی میروند و یا به سمت انفعال و راکد بودن یعنی مرده در تلاش! و ایستا در عقیده. و عادتا «تفکردینی» برای این افراد به منزله مواد مخدر میباشد که آنها را از خود بیخود مینماید…
درخشش ایران در هزارهها و تاریخ هفت هزار ساله ایران
سالنامههای جهان
بزرگترین و قویترین ادیانی که امروز مردم جهان را بخود مشغول نموده است، «ادیان ابراهیمی» و بگفتهای پیامبران از نسل « آدم» میباشند. « اسلام»، « مسیحیت و یهودیت» ادیانی هستند که از یک جایگاه، یک منشاء و یک مرکز برخاسته اند و هرکدام از اینها، تاریخی برای خود دارند.
- «تاریخ اسلام» که به تقلید از «تاریخگذاری پارسیان» در زمان خلافت «عمر» بثبت رسیده است اکنون سال 1424 میباشد این تاریخ از هنگامه هجرت(گریز) « پیامبر اسلام»، از « مکه» بسوی «مدینه» در نظر گرفته شده است که بر اساس ماه تنظیم گردیده و بعنوان هجری قمری مشهور است.
- « سالنامه هجری قمری» بعلت متغیر بودن ماهها فقط یک تاریخ سمبلیک برای مسلمانان است و هیچ کشور اسلامی، تاریخ اداری- سیاسی خود را براساس آن تنظیم نکرده و نمیکند، بجز « ایران» که سالنامه خویش را با « هجرت پیامبر اسلام» تطبیق داده است و بجای ماه، بر اساس خورشید آنرا تنظیم نموده است و با « نوروز» و«بهار» آغاز میشود.
- بخش وسیع و گسترده دیگری از ساکنان کره زمین « تاریخ میلادی» را استفاده میکنند که از هنگامیکه « میلاد عیسی مسیح» تا به امروز سال 2003 می شود.
- « سالنامه یهودیان» از هنگامیکه زندگی و یا « میلاد آدم» تعیین شده است. این سالنامه از سپتامبر امسال وارد 5763 میشود.
- « تاریخ فراماسونری» نیز که نشات یافته از «سالنامه یهودیان» است با سه هزار سالاختلاف « پیش از تولد مسیح» سال 6003 میباشد.
« آدم» و فرزندانش
از سویی باید در نظر داشت که ادیان یادشده (یهودیت، مسیحیت، اسلام) پیدایش حیات را از آغاز زندگی « آدم» میدانند. آنهم نه اینکه « زندگی متمدن»، بلکه زندگی کلی بشر که در حالت توحش میزیسته است.
اما چرا زندگی وحشی! بدلیل اینکه نشانههایی که در «قرآن»، «انجیل» و «تورات» در باره زندگی «آدم و حوا» بچشم میخورد، بیانگر توحش این «بشر اولیه» است، این «بشر» که «آدم» نام دارد.
- عریان زندگی میکند.
- ازگیاهان و میوه هایی درختی استفاده میکنند.
- هنوز آتش را نمیشناسند.
- همخوابگی زن و مرد و تولید مثل را نمیشناسند.
- پس از شناخت همخوابگی زن و مرد و دارای فرزندشدن، فرزندانشان با هم همخوابه میشوندو …
نشانه توحش «آدم» حتی قرنها پس از او نیز در «صحرای سینا» و دشت بین النهرین ادامه دارد.
فرزندان «آدم» برای هرنسلی، «رئیس قبیله ای» داشته اند که او را «پیامبر» برگزیده از سوی خدا می خوانده اند، این رهبران قبیله هر اشتباه و خلافی که مرتکب میشده اند را بحساس خدا میگذاشته اند.
بدون هیچگونه استثنایی هریک از این روسای قبیله خلافکاریهای بزرگی مرتکب شده اند که این خلافها در «قرآن»، «انجیل» و «تورات» آمده است.
- چنانچه در کتب دینی آمده است بزرگترین خلافکاری «آدم» عدم اطاعت او از خدا بوده است و استفاده از میوه درخت ممنوعه؟ یا بر اساس برخی از نظریات دیگر همخوابگی با «حوا»؟
پس از همخوابگی «آدم و حوا» این دو دارای فرزندانی میشوند که پسرانشان در رقابت گزینش همخوابه از میان خواهرانشان و بجان هم افتاده و «قابیل» برای تصاحب خواهر زیباتر برادرش «هابیل» را میکشد..