دانلود مقاله قرآن شناسی

Word 799 KB 17951 33
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه
    بنام خدا
    هر پیامبری برای اثبات پیامبری خود معجزه یا معجزاتی داشته است.

    واژه «معجزه» به معنی: ناتوان کننده است.

    و به معجزات انبیاء به این خاطر معجزه اطلاق شده که دیگران نمی توانسته اند مانند آن انجام بدهند و شکست می خورده اند.

    نوع معجزه یا معجزات هر پیامبری به شرایط دوران وی بستگی داشته است.

    مثلاً دوران حضرت صالح مردم کوه می تراشیده اند و در آن ساختمان می ساخته اند.

    به این خاطر معجزه وی شکافتن کوه و درآوردن شترِ زنده از آن بوده است.

    دوران حضرت سلیمان عصر آهنگری و ریخته گری بوده است.

    به این خاطر یکی از معجزات حضرت سلیمان کار با آهن بوده است.

    وی آهن را بدون اینکه حرارت بدهد ذوب می کرده و بدون اینکه قالب ریزی کند اسباب و وسایل و قطعات ظریف و پیچیده می ساخته است (یعنی با دست آنها را شکل می داده است).

    موسی در دوران سحر زندگی می کرده است.

    و معجزات وی متناسب با کار ساحران بوده است.

    مثلاً چوب را اژدها می کرده یا از زمین چشمه جاری می کرده است.

    دوران حضرت عیسی عصر پزشکی بوده است.

    به این خاطر معجزات وی در کادر مسائل پزشکی بوده است.

    وی نابینا را با یک لمس بینا می کرده، و بیماری پیسی مادرزادی را با یک لمس شفا می داده، و مرده را زنده می کرده است.

    دوران حضرت محمد (که بعد از وی نیز شامل می شود) عصر علم و ادبیات بوده است.

    به این خاطر معجزه وی در زمینه علم و ادبیات بوده است.

    و اولین واژه ای که بر محمد نازل شده نیز واژه «اِقرأ» بوده است که فعل امر از قرائت است.

    قرائت در اصل بمعنی: بترتیب چیدن و پیش رفتن است.

    در معنی دوم خود از جمله بمعنی: خواندن بکار رفته است (که در خواندن حروف و واژه ها بترتیب چیده می شوند).

    و قرائت نیز بطور ضمنی و تلویحی و توضیحی به معنی: آموختن، مطالعه کن، با سواد شدن، و مفاهیمی از این قبیل بکار رفته است (چنانکه در زبان فارسی نیز چنین است.

    یعنی وقتی می خواهیم به کسی بگوئیم: با سواد شو، با فرهنگ شو، بیاموز، تحصیل کن، و مواردی از این قبیل، می گوئیم بخوان!).

    بنابر این اولین واژه ای که به محمد وحی شده نیز مربوط به علم و ادبیات بوده است.
    و معجزه بودن قرآن به این معنی است که کسی نمی تواند کتابی مانند آن بنویسد.

    یعنی علومی که در قرآن آمده ارتباطی به سواد خواندن و نوشتن داشتن یا نابغه بودنِ ندارد، که یک یا چند نفر باسواد یا نابغه بتوانند بنشینند و مانند آن بنویسند، بلکه علوم آن یا تلسکوپی است یا میکروسکوپی، یا برای رسیدن به آنها نیاز به فرستادن زیر دریائی دراعماق چند کیلومتری اقیانوسها است، یا نیاز به داشتن هواپیما و پرواز نمودن است، و یا سایر دستگاههای دیگرِ امروزی، و یا نیاز به داشتن انبوهی از اطلاعات علمی امروزی که غالباً با دستگاه و در آزمایشگاهها بدست آمده اند می باشد.
    البته کمی از علومی که در رده نظریه پردازیهای بشر است نیز در قرآن وجود دارد که برای تصحیح اندیشه های مسلمانان و دور کردن آنها از نظریه های نادرست آن روز بوده است.

    ولی باز هم گفته شدن آنها از طرف قرآن و از طرف انسان دقیقاً یکی نیست.

    مثلاً کسی که گفت زمین به دور خورشید می گردد بر این مبنی این حرف را زد که با تلسکوپ دید که سیاره زهره بدور خورشید می گردد نه بدور زمین.

    و یا کسی که گفت خشکی های زمین از هم جدا و دور شده بر این مبنی این نظر را داد که نقشه زمین را در دست داشت و دید که قاره ها تقریباً به هم منطبق هستند.

    ولی قرآن که در سوره زُمر گفته زمین حرکت می کند یا خشکی های زمین از هم دور برده شده، هیچ زمینه ای برای گفتن آن در 1400 سال پیش وجود نداشته است.


    به طور خلاصه ما در این تحقیق قصد داریم که به شما دوستان عزیز نشان دهیم که حرف هایی که در قرآن آمده است حقیقت دارد.

    و ما انسانها حال به این نتیجه رسیده ایم ، پس بیایید که به قرآن توجه کنیم .

    امیدوارم این تحقیق برای شما دوستان عزیز مفید باشد.
    به طور خلاصه ما در این تحقیق قصد داریم که به شما دوستان عزیز نشان دهیم که حرف هایی که در قرآن آمده است حقیقت دارد.

    امیدوارم این تحقیق برای شما دوستان عزیز مفید باشد.

    سـتـارگـان فـاصـلـه سـتـارگان «به فواصل ستارگان سوگند یاد می کنم ــ سوگندی که وقتی فواصل را دانستید سوگند بسیار بسیار بزرگی خواهد بود ــ که این قرآن قرآنِ پرباری است».

    (اگر «لا» بر سر فعل اُقـسِمُ برای نفی باشد شاید به این خاطر باشد کـه ستارگان در آن جائی که ما آنها را می بینیم نیستند بلکه بر اثر کج شدن مسیر نور تحت تأثیر نیروی جاذبه، ما آنها را در جای دیگری می بینیم.

    و هـمینطور به این خاطر که برخی از ستارگانی که آنها را می بینیم فعلاً وجود ندارند بلکه هزاران و میلیونها سال پیش مرده اند و ما فقط نور آنـهـا را می بینیم.

    ولی «لا» ظاهـرا حرف تأکید است).

    نکات آیات: 1ــ فواصل میان ستارگان سرسام آور است.

    2ــ روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه خواهد گرفت و آنها را خواهد دانست.

    3ــ قرآن کتاب پرباری است.

    1ــ فواصل میان ستارگان سرسام آور است: در زمان محمد انسان می دانسته که ستارگان خیلی از ما دور هستند.

    ولی اینکه فـاصله آنها بسیار بسیار زیاد است (یعنی سرسام آور است) طبعاً کسی چیزی نمی دانسته است.

    (بسیار بسیار بزرگ بودن سوگند در آیه، بمعنی: بسیار بسیار دور بودن ستاره ها است).

    ـــــ فاصله خورشـید تا نزدیکترین ستاره تقـریباً 4 سال و 4 ماه نوری است.

    یعنی نور که 300000 کیلو متر در ثانیه می رود، 4 سال و4 ماه طول می کشد تا به آن ستاره برسد.

    ـــــ سیروس کـه یکـی از نزدیکترین ستاره ها به خورشید است 8،7 سال نوری دور است.

    نوری که ما از آن می بینیم تقریباً 9 سال پیش آن ستاره را ترک کرده است.

    مواقع نجوم بمعنی فاصله ستاره ها نسبت به همدیگر نیز هست.

    چنانکه در تصویر میبینیم ما آنها را نزدیک بهم می بینیم، در حالیکه اینطور نیستند.

    بلکه فاصله های سرسام آوری از هم دارند.

    2ــ روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه خواهد گرفت و آنها را خواهد دانست: فعلاً انسان فواصل ستارگان را اندازه گیری می کند و آنها را می داند.

    شلیک شدن یا شلیک کردن ستاره « وآسمان نزدیک (نزدیکترین آسمان) را با ستارگان آراسته نمودیم و همینطور آنها را شلیکی به شیطانها قرار دادیم».

    نکات آیه: 1ـــ آسمانی که می بینیم آسمان نزدیک به ما است: در عـلـم نـجـوم زمان محمد سـتـارگـانی کـه بـا چـشـم دیـده می شدند نهایت مرز هستی بودند.

    در حالیکه قرآن ستارگانی که می بینیم را در آسمان نزدیک به ما قرار می دهد.

    و این به معنی است که هـسـتی خـیلی فـراتـر از آنچه کـه ما آنـرا با چشم می بینیم هست.

    و این نیز چیزی است که امروزه در عصر تـلـسکـوپ درستی آن به اثبات رسیده است.

    2ـــ ستارگان به شیطانها شلیک می شوند: در رابـطـه با شیطانهای مورد نظر آیه ما فعلاً چیزی نمی دانیم ولی در رابطه با اینکه آیـه می گوید: ستارگان شلیک می شوند" درست است.

    انسان فعلاً با تلسکوپ عکسهائی از ستارگان گرفـته که: منفجر و شلیک می شوند، یا در بخشی از آنها انفجاری رخ می دهد و توده های گاز و مواد مذاب دیگر از آنها شلیک می شوند.

    سال 1987 ستاره شناسان انفجار یک ستاره در یکی از کهکشانها را مشاهده کردند (تصویر).

    این ستاره 170000سال پیش منفجر شده.

    تصویری که می بینیم نیز مربوط به وضعیت آن در چند سال پس از انفجار آن است.

    مخفی های پاک کننده فضا «سوگند یاد می کنم به آنکه در هم شکسته و پنهان می شود ـــ آنکه سطح را پاک میکند».

    «خُنُوس» بمعنی: پنهان شدن (ناپدید شدن) ناشی از خواری یا شکست یا در هم شکستن یا احساس کوچکی در برابر کسی است.

    («اِختفاء» بمعنی: پنهان شدن بمعنی ناشناخته بودن جای چیزی است ـ «غَیب» بمعنی: پنهان شدن از دسترس دیدِ چشم ـ «غُرُوب» بمعنی: پنهان شدن از دید در دوردست است ـ « تواری (توارا)» بمعنی: پنهان شدن ناشی از شرم نمودن است ـ و «اُفُول» بمعنی: آغاز به پنهان شدن نمودن است).

    «کَنس»: بمعنی رُفتن و جارو نمودن است، و کُنَّس بمعنی چیزی است زیاد می روبد و جارو می کند.

    «خُنّس» چیزی است که درهم شکسته و پنهان می شود.

    و آنچه در هم شکسته و پنهان می شود و پیرامون خود را جارو میکند (می مکد) ستاره هائی هستند که در هم شکسته می شوند و به سیاه چاله تبدیل می شوند و پیش از این نیز به آنها پرداختیم.

    این چاله ها با بلعیدن یا مکیدن هر آنچه از نزدیکیهای آنها رد بشود (چنانکه در آیه مطرح شده) با جارو نمودن آنها، سطح فضا را پاک می کنند.

    (در زبان علمی هم پاک کننده نامیده میشوند.

    Super giant vacuum cleanes ) ستارگان نیز تابع قانون هستند «همینطور ستارگان نیز به فرمان او تابع قوانین هستند».

    در زمان محمد کسی نمی دانست که ستارگان نیز تابع قوانین طبیعت هستند.

    ستارگان نیز مدار دارند، نیروی جاذبه دارند، متولد می شوند و می میرند.

    و این از علوم عصر ما است.

    مـنـظـومـه شـمـسـی آفرینش منظومه شمسی «آیا آفرینش شما مشکل تر است یا منظومه شمسی؟

    جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت ـــ و شب و روز را برای آن درست کرد»!

    « زمین و سیارات را نوآوری نمود».

    (واژه «سَـمْـک» به معنی: غـلظت و تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است.

    یعنی جمع و جور و کلفـت و متراکم شده.

    و واژه «رَفع» در آیه نیز به معنی: "بالا بردن و افزایش دادن" است که از معانی آن است).

    نکات آیات: 1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.2ــ مرده بودن و دوباره پا گرفتن منظومه شمسی.

    3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی.

    1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن: مـنـظـومـه شمسی ما که حدوداً 5 میلیارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و گاز و خاکستر و غبار و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده بوده است.

    بعد بادی که ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده ابعاد و جوانب آن را بهم آورده و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت یک دیسک در آمده بوده که بدور خود می چرخیده است.

    بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که کلفـت تر بوده، نـیروی جاذبه مـواد بیشتری را جـذب نـمـوده و در آن ناحیه متراکم گرمای لازم برای ایجاد واکنشهای هسته ای فراهم گشته و خـورشـیـد شکـل گرفـتـه است.

    و در اطراف آن حـلـقـه هـای دیگری از گاز و غـیره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های بزرگتری تبدیل شده اند که همان سیارات فعلی منظومه شمسی باشند.

    (در رابطه با پیدایش منظومه شمسی چندین نظریه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آیات قرآن می خواند را می گیریم).

    در سوره انبیاء آیه 56 می خوانیم: «رَبُّـکُـمْ رَبُّ السَّـمـواتِ وَ الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ = آفریدگار شـما آفریدگار سیارات و زمین است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»!

    « فـطـر» از جمله به معنی: "از درون و مرکزیت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست شدن" است.

    هر کره ای نیز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نیروی جاذبه آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود و به این شکـل کره شکل می گیرد.

    2ــ مرده بودن و پا گرفتن منظومه شمسی: کسانی که به خدا معتقد نبوده و نیستند از جمله می گفـته اند و می گویند که: وقـتی مـا می میرویم دیگر زنده نمی شویم.

    خدا زنده نمودن موارد گوناگونی را در قرآن برای آنها مـثال زده است.

    در ایـنجا زنده نـمـودن مـنظـومه شمسی را مثال زده و گـفـته: آیا آفـرینش شما مشکـل تر است یا منظومه شمسی؟

    این به این معنی است که مـنـظـومـه شمسی مرده بوده و دوباره به حیات و زندگی برگردانده شده است.

    و در آیه 101 سوره انعام نیز گفته که خدا بدیع زمین و سیارات است.

    بدیع بمعنی: نوساز، نوآور، نوین پرداز و مواردی از این قبیل است (هم خانواده واژه «ابداع» است).

    و این موضوع از جنبه ضمنی و تلویحی به این معنی است که زمین و سیارات پیش از این چیزِ دیگری بوده اند و وضعیت فعلی آنها، شکل نوآوری شده آنست.

    مـنـظـومـه شمسی در واقـع در اصـل جـرم و انرژی مربوط به لاشه یک ستاره بسیار بزرگ غول آسائی بوده که مرده و لاشه آن بصورت ابر در فضای مـنظومه شمسی پراکنده شده بوده است.

    و منظومه شمسی فعلی نوآوری آن است.

    3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی: منظور از شب و روز درست کردن برای منظومه شمسی شب و روز درست کردن برای سیارات آنست.

    و شب و روز در سیارات ناشی از گردش آنها بدور خود و وضعیت محور آن نسبت به خورشید است.

    وقتی محور سیاره به موازات خورشید قرار می گیرد با چرخش سیاره بدور خود باعث ایجاد شب و روز می شود.

    ولی در صورتی که محور زمین یا هر سیاره دیگری عمود بر خورشید قرار می گرفت شب و روز ایجاد نمی شد هر چند سیاره بدور خود نیز می چـرخید.

    مثلاً اگر قطب شمال زمین رو به خورشید می بود قطب شمال همیشه روز می بود و قطب جنوب همیشه شب، هر چند زمـیـن بدور خود نیز می چرخید.

    مطرح کردنِ "درسـت کـردن" شب و روز برای منظومه شمسی برای استدلال به حساب و کتاب داشتن و برنامه ریزی شده بودنِ ایجاد "شب و روز" در آنست.

    و این چیزی است که با عـلـم نجوم عـصر محمد کـه در آن زمین مرکز عالم بود و خورشید بـدور آن می چرخید نمی خواند.

    چون در صورت گردش خورشید بدور زمین ایجاد شب و روز امری طبیعی می نمود، ولی در صورت گردش زمین بدور خود و بدور خورشید است که در صورت قرار نگرفـتن درست محور زمین و سیارات نسبت به خورشید شب و روز در آنها ایجاد نخواهد شد.

    فـاصـلـه گـرفـتـن سـیـارات و زمـیـن از هـمـدیـگـر «آیا کسانیکه بخدا ایمان ندارند نمی توانند ببینند کـه زمین و سیارات منظومه شمسی در آغاز "بهم چسبیده" بـودند بعد آنها را با نیرو از هم باز کردیم»؟

    «خدا آنست که سیارات منظومه شمسی را با ستونهائی که آنها را نمی بینید بلند کرد».

    «و سیارات منظومه شمسی را بلند کرد و در آن ( در منظومه شمسی) تعادل ایجاد نمود».

    نکات آیات: 1ـــ زمین و سیارات در ابتدا به هم متصل بوده اند، بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده شده اند.

    2ـــ میان سیارات ستونهای نامرئی وجود دارد.

    3ـــ میان سیارات تعادل وجود داد.

    1ـــ زمین و سیارات در ابتدا به هم متصل بوده اند و بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده شده اند: چنانکه پیش از این آمد خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی در ابتدا در کـنـار هـم شکـل گرفته بوده اند و بعدها از هم فاصله گرفته اند.

    علت اینکه قرآن دور شدن آنها را "بلند کردنِ" آنها توصیف نموده این است که بالای ما قـرار دارنـد و دور شـدن آنها نسبت به ما حالتِ "بلند شدن و بالا رفـتنِ آنها" دارد.

    2ـــ میان سیارات ستونهای نامرئی وجود دارد: سیارات منظومه شمسی با نیروی جاذبه که انسان آنرا بصورت ستونهای از موج تصور می کند و به شکـل سـتـون آنـرا رسم می کند با هم نگـهـداشته شده اند.

    3ـــ میان سیارات تعادل وجود دارد: عـلـتِ کشیده نشدن سیارات بطرف همدیگر و یا هل ندادن همدیگر وجود نیروی جذب و دفع متعادل میان آنها است.

    مثلاً خورشید زمین را بـطرف خود می کشد و زمین در حرکت خود دور خورشید که رو به دور شدن از از خورشـیـد است خود را از خورشید دفع می کند (که به آن نیروی گریز از مرکز گفته می شود).

    نیروی کشش خورشید و دفع زمین به یک اندازه است، به این خاطر نه خورشید می تواند زمین را بطرف خود بکشد و نه زمین از مدار خود دور خورشید خارج شده و به بیرون از منظومه شمسی برود.

    از آنجا که زمین در مداری شبه بیضی دور خورشید می گردد هنگامی که به خورشید نزدیک می شود سرعت آن بیشتر می شود، در نتیجه نیروی دفع (نیروی گریز از مرکز) آن نیز بیشتر می شود که برابر می شود با نیروی جاذبه بیشتر شده خورشید، و هنگامیکه از خورشید دور می شود و نیروی جاذبه خورشید کمتر می شود سرعت حرکت آن نیز کمتر می شود، و به این شکل همیشه نیروی جذب و دفع (نیروی گریز از مرکز) برابر است.

    این وضع در رابطه با همه اجرامی که در مرکز هستند و اجرامی که در مداری دور آنها می گردند صادق است، مانند زمین و ماه.

    خـورشـیـد « سوگند به خورشید و پرتو آن ــ و به ماه وقتیکه آنرا بازتاب می دهد ــ و به روز وقتیکه آنرا متجلی می کند ــ و به شب وقتیکه آنرا می پوشاند» نکته آیات: روز پرتو خورشید را متجلی می کند و شب آنرا می پوشاند: تصویری که می بینیم تصویر کره زمین است که از فضا گرفته شده است.

    چنانکه می بینیم فضا در اصل سیاه و تاریک است، هر چند نور و پرتو خورشید در فضا وجود دارد اما متجلی نیست، ولی آن بخشی از زمین که روبروی خورشید قرار دارد و روز نامیده می شود آن را متجلی می کند.

    که ارتفاع آن حدوداً 100 کیلومتر از جـو است.

    و با چرخش زمین و رفتن روز بجای شب، شب آن بخش متجلی پرتو خورشید را می پوشاند.

    نور خورشید نور اصلی و نور ماه نور بازتابی است «اوست که خورشید را نور اصلی و ماه را نور بازتابی قرار داد».

    «ضیاء و ضوء» درخشش و تابشی است که از خود شئ ساطع می شود، مانند تابش و درخشش چراغ و شمع.

    و «نور» روشـنـائی و تابـشی است که از خـود شئ ساطع نمی شود بلکه بازتاب تابش ضیاء است.

    و اینکه آیه می گوید: خـورشـیـد «ضیاء» است و ماه «نور»، به این معنی است که تابش خورشید از خود آن است ولی تابـش ماه از خـود آن نیست بـلـکه بازتاب تابش خورشید است.

    (این موضوع در سوره نوح و به نقـل از حضرت نوح آمـده.

    یعـنی وی چند هـزار سال پـیش از میلاد حضرت مسیح به مـردم گـفـتـه بـوده که: تـابـش خـورشید از خود آن و تابش ماه بازتاب تابش خورشید است.

    ولی مردم طـبـق معـمـول بوی می خندیده اند).

    زمـیـن دور بردن زمین و درآوردن آب و گیاه آن « و زمین را پس از آن ضمن چرخش دور برد.

    آب و گیاهِ آن را هر دو از خود آن درآورد».

    نکات آیه: 1ـــ زمین ضمن چرخش دور برده شده است: در آیات پیش از این آیات می گوید: «اَ اَنـْـتـُمْ اَشَـدُّ خـَلْـقـاً اَمِ السَّـماءُ بَـنـیـها ــ رَفـَعَ سَـمْکَـهـا فـَسَـوّیـهـا»!

    «آیا آفـرینش شـمـا مـشکـل تر است یا ساختن مـنـظومـه شمسی؟

    که نواحی و جوانب آنرا بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت».

    راجع به این آیات در آغاز مـنـظـومه شمسی صحبت شد.

    پـس از آن، آیات مزبور مطرح می کند کـه: زمـین را ضمن چرخاندن (غـلـتاندن) دور برده است.

    این موضوع نیز در مطالب مربوط به منظومه شـمـسی دیـدیـم کـه در ابـتـدا سیارات در کنار خورشید درست شدند و بعد فاصله گرفـتند.

    موضوع جدید در آیه چـرخـش زمـیـن است.

    2ـــ آب و گیاه زمین از خود آن در آورده شده است: آب موجود روی زمین گاز و بخاری بوده که با آتـشـفـشـانـهـای اولیه زمین از درون آن درآمده و به جو رفته و بعد باریدن گرفته.

    گیاهان نیز ناشی از وجود دی اکسید کربن بوده که ضمن فعالیت آتشفشانها از درون زمین درآمده بوده است.

    حـرکـت زمین «او زمین و سیارات منظومه شمسی را هر کدام بجا و بمورد آفرید.

    شب را بر روز می پیچاند در حالیکه روز را بر شب می پیچاند.

    و خورشید و ماه را مناسب نمود.

    هـمه آنها تا زمان مشخصی در حرکت هستند».

    نکـتـه آیه: سیارات، زمین، خورشید و ماه تا زمان تعیین شده ای در حرکت خواهند بود: عـلـم نـجـوم عـصـر پیامبر می گفـت: زمین ثابت و مرکز جهـان است.

    ایـن تـئوری تا سال 1543 بقوت خود باقی بود.

    در آن تئوری (یعنی وقتی زمین ثابت و مرکز جهان باشد و خورشید و سیارات بدور زمین بچرخند)، ما می بایست سیاره زهره را همیشه به شکلی که در تصویر سمت چپ می بینیم، بصورت هلالهای ماه ببینیم.

    ولی وقتی انسان تلسکوپ بکار گرفت دید که سیاره زهره به شکل ماه کامل (ماه شب چهارده) پیدا است (تصویر سمت راست).

    نتیجه این شد که زهره می بایست به آن طرف خورشید رفته باشد و آن طرف خورشید باشد تا بتواند به این شکل نور خورشید را بازتاب بدهد.

    و نتیجه این شد که زهره در واقع دور خورشید می گردد نه به دور زمین.

    و از اینجا بود که انسان نتیجه گرفت که خورشید در مرکز است و سیارات به دور آن می گردند.

    از آنجا که مسلمانان معمولاً چیزهای خارجی را دوست دارند و می پسندند، دنبال اندیشه های علمی آن دوران رفته بوده اند و مانند بقیه نوشته اند که زمین به دور خورشید می گردد، در حالیکه آیه خیلی صریح و واضح پس از اینکه از سیارات و زمین و ماه و خورشید صحبت می کند می گوید: همه آنها (یعنی هر یک از سیارات و زمین و خورشید و ماه) تا زمان تعیین شده ای در جریان هستند (یعنی حرکت می کنند).

    یکی از حرکتهای خورشید حرکت آن در مداری در کهکشان راه شیری با سرعت 900000 کـیـلـومتر در ساعت است، که 225 میلیون سـال طـول می کشد تا آن را طی کند.

    و حرکت ماه نیز اینست که بدور زمین در حرکت است.

    مدت زمان حرکـت آنها نیز چنانکه آیــه مطرح کرده جاودانه نیست بلکه مدت زمان مشخصی دارند.

    زمـیـن مانند جـو هـفـت طبقه است «خـدا آن است که هـفـت جـو را آفـریـد و از زمـیـن نـیـز چیزی مانـنـد آنهـا».

    همانطور که قـرآن مطرح کرده زمین در واقع از 7 قشر (7 لایه) تشکیل می شود: 1ـــ قشر خارجی زمین.

    این قشر اساساً از سنگ خارا و کوههای آن تشکیل شده.دما در عمق یازده کیلومتری به 1100 در جه می رسد.

    2ـــ قشر زیر قشر خارجی.

    این قشر از مگنزیم و سلیکات آهن تشکیل شده و در 400 کیلو متری دما تقریباً 1400 در جه است.

    3ـــ سومین قشر زمین در عمق میان 400 تا 700 کیلومتری قرار دارد.

    و از همان عناصر قشر بالائی تشکیل شده است.

    دما در آن بالای 1400 درجه است.

    4ـــ چهارمین قشر تا 2900 کیلومتری عمق امتداد دارد.

    پائین آن آهن و سلیکات منزیم تقریباً 3800 درجه گرم است.

    5ـــ دمای آن بالای 3800 درجه است و فعل و انفعالات خشونت باری در آن صورت می گیرد.

    6ـــ ششمین قشر از آهن و آلیاژ فلز نیکل و مقادیر کمی سولفید آهن تشکیل شده.گفته میشود که جریانهای این قشر باعث نیروی آهن ربائی زمین میشود.

    دمای آن میان 3800 تا 4200 درجه است.

    7ـــ از همان آهن و نیکل قشر بالائی خود تشکیل شده و در مرکز آن دما به 6000 درجه می رسد.

    ابـر ــ بـاران ــ تگـرگ - آب مراحل شکل گیری ابر و بارش باران و تگرگ «آیا نمی بینی خدا ابرها را برای جمع و مرتب شدن می چرخاند، بعد آنها را با هم مألوف می کند، بعد آنها را روی هم انباشته می کند، و بعد می بینی که از میان امتداد آنها قطره بیرون می آید.

    و از ابرهای کوه مانند که ریزه های یخ دارند نیز با چرخاندن آنها تگرگ نازل میکند و آنها را بر سر هر که بخواهد می ریزد و هر که را نخواهد نمی ریزد.

    برق آن نزدیک است دیدگانها را بگیرد».

    نکات آیه: 1ــ ابرها برای برای جمع و مرتب شدن چرخانده می شوند.

    2ـــ ابرها مألوف می شوند.

    3ـــ ابرها روی هم متراکم می شوند.

    4ـــ قطره از خلال امتداد ابـر (از امتداد تراکم ابر) می ریزد.

    5ـــ ابرهای کوه مانند وجـود دارد.

    6ـــ در ابرهای کوه مانند ریزه های یخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکیل می شود.

    7ـــ برق تگرگ نزدیک به گرفتن چشم است.

    1ــ ابرها برای جمع و مرتب شدن چرخانده می شوند: این تصاویر با ماهواره در طی 11 روز گرفـتـه شده.

    چنانکه در تصویرها می بـیـنـیـم گـردبـادها ابرها را می چرخانند و گرداب ابری شکل می گیرد و ابرها را جمع می کند.

    قطر این ابر حدوداً 200 کیلومتر است و سوراخ مرکز آن کـه مـانند چـشـم می ماند حـدوداً 10 کـیـلـومـتـر است.

    («زجو» از جمله به معنی: هـل دادن یا پیچاندن یا گرداندن چیزی برای مرتب شدن یا شکل گرفـتن است).

    2ــ ابرها مألوف می شوند: به شکلی که در تصویر می بینیم ابرها با هم مألوف می شوند.

    چرا قرآن از واژه تآلیف استفاده کرده است؟

    تآلیف بمعنی سازگار نمودن و آشتی دادن دو یا چند چیز مختلف و متفاوت است.

    علت اینکه قرآن واژه تآلیف بکار برده اینست که پاره ابرها از نظر دما و غلظت بخار آب و ترکیبات و غیره با هم فرق میکنند.

    3ـــ ابرها روی هم مـتـراکم می شوند: ابرها روی هم انباشته و متراکم می شوند.

    گاهی تراکم آنها به چند صد متر هم می رسد.

    4ـــ قطره از خلال امتداد ابر (از امتداد تراکم ابر) می ریزد: وقتی وضعیت جوی به نقطه بارش برسد ابتدا ذرات آب در بخشهای بالائی ابر با هم ترکیب می شوند و قطره های ریز در حد سقوط کردن تشکیل می شـوند.

    و چنانکه قـرآن گفـته از بالا در امتداد تراکم ابر سقوط می کنند.

    در مسیر سقوط خـود با میلیونها مولکولهای دیگر آب برخورد می کنند که جذب آنها می شود و رفته رفـته بزرگ و بزرگ تر می شوند.

    تا اینکه به نهایت پائین ابر می رسند و آن را ترک می کنند.

    قطره ای که ابر را ترک می کند تقریبا 2000 بار بزرگ تر از ذرات موجود در ابر است.

    (پس از ترک ابر نیز در مسیر خود می توانند با قطره های کوچکتری که پیش از آنها از ابر جدا شده اند و بخاطر سبک تری خود سرعت کمتری دارند برخورد کنند و بزرگتر شوند).

    5ـــ ابرهای کوه مانند وجود دارد: این نوع ابرهای کوه مانند البته فقط با رفتن با هواپیما در محیط ابرها مشخص است.

    و تا پیش از پرواز انسان کسی از آنها خبری نداشت.

    6ـــ در ابرهای کوه مانند ریزه های یخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکیل می شود: دانه تگرگ همانطور که آیه گفته در اصل ریـزه های یـخ اسـت کـه در بـخـش بالائی ابـر است.

    دانـه تگـرگ وقـتی تشکیل می شود که بلورهای یخی در بالای ابر، قطره های آب را که سردی آنـها در دمای زیر صفر است ولی یخ نمی زنند جمع می کند.

    آن قطره ها که تا زیر درجه انجماد سرد هستند به مجردی کـه بـلـورهـای یخی آنـهـا را لـمـس می کـنـنـد سریعاً یخ می زنند.

    و بلورهای یخی توسط بادهای تند خشونت بار در ابر بالا و پائین برده می شوند، (یا به تعبیر قـرآن گـردانـده یـا چـرخـانـده می شـونـد) کـه باعـث بـرخـورد و تـمـاس آنـهـا با قـطـره های بیشتری می شود.

    و این عـمل باعث می شود که قطره های بیشتری دور آنها یخ بزند، و دانه تـگـرگ بـزرگ و بزرگتر بشود.

    تا جائی که وزن آنها قدری سنگین می شود کـه بـاد دیگـر نمی تواند آنـهـا را با جـریـان خود به بالا ببرد و در نتیجه سقوط می کنند.

    (واژه «زَجْو» که آیه برای بیان شکل گیری ابر بکار گرفته و نحوه نزول تگرگ نیز به آن معطوف نموده، از جمله به معـنی: هـل دادن یا پیچانـدن یـا گـردانـدن چـیـزی برای مرتب شدن یا شـکـل گرفـتـن است).

    7ـــ برق تگرگ نزدیک به گرفتن چشم است: در ابـر "باد و بوران" جریان برق مثبت و منفی درست میشود.

    به ایـن شکل که با بادهای قوی "ذره ها" و "قطره هـای ریز آب" و مخصوصاً "ذره های یخی" موجود در ابر، در ابر بالا و پائین برده می شـوند کـه باعـث ایجـاد جـریان مثبت و منفی برق می شود.

    جریان مثبت و مـنـفـی اغـلـب دور از هـم شـکل می گیرند.

    دست آخر تـفـاوت مـیان یک مـنـطـقـه با برق مثبت با مـنـطـقـه دیگر با برق مـنـفـی، خواه در ابر یا بر زمین آنقدر زیاد می شود که برق آنها بـشکـل جـرقـه بـسـیـار بزرگ (آسـمـان درخـش) آزاد می شود.

    همینطور وقتی تگرگ از میان یک ناحیه زیر صفر و ناحیه ذره هـای یخی در ابر میافـتد ابر الکتریسیته می شـود.

    وقـتـی قـطره های مایع با دانه های تگرگ برخورد می کنند سریعاً هنگام تصادم یخ می زنند.

    و بدنبال آن گـرما را رهـا می کنند.

    ایـن عـمل سـطح دانه تگرگ را از ذرات یخ دور تا دور گرم تر نگه می دارد.

    وقـتی کـه یک دانـه تگـرگ بـا یـک ذره یـخ تصادم می کند: الکـترونها از بخش سردتر به بخش گرمتر جریان پیدا می کنند.

    پـس از آن دانه تگرگ برق منفی می شود.

    همین اثر نیز وقتی قـطـرهای با دمای زیر صفـر با دانه های تگرگ و ذره های ریز دارای برق مـثـبت برخورد می کنند رخ می دهد.

    این فـندکهای دارای برق مـثـبت توسط باد به بخش بالائی ابر برده می شوند.

    و تگرگ دارای برق منفی به ته ابر می افتد و بدین گونه بخش پائین تر ابر منفی می شود.

    این برق منفی بصورت نور تخـلیه و آزاد می شود.

    نور آن نیز چنانکه آیه گفـته قـوی است.

    و آب اساساً وقتی تغییر حالت میدهد، مثلاً از مایع به جامد یا از آب به بخار تبدیل میشود انرژی آزاد میکند.

    بدن انسان سـرانـگـشـتـان « آیا انـسـان می پندارد کـه مـا هـرگـز استخـوانهای او را جـمع نخواهیم کرد؟

    چرا!

    ما حتی می توانیم سرانگشتان او را نیز دوباره درست کنیم»!

    (واژه بـنـان در اصـل به معنی: "تکیه گاه و چیزیکه بنوعی و بنحوی به آن تکـیه می شـود" است.

    در معنی دوم خود از جمله به: قـسـمـت داخلی سر انگـشـتـان، یعـنی هـمان قسمتی که در تصویر می بینیم اطلاق شده، به اعتبار اینکه "انـسان در کـارهـا و نشست و برخاست های خود به آنها تکیه می کند").

    نکـتـه آیه: سرانگشتان وضعیت خاصی دارند: سـر انـگـشـتـان هــر فــردی رسـم و نـمودار کاملا منحصر بفرد خود دارد.

    حتی دو نـفـر دو قـلـو را نمی توان یافت که نمودار سرانگشتان آنها نظیر هم باشد (دوقـلوهای موسوم به "دوقـلوهای همسان" که از یک تخم درست می شوند نیز نمودار سرانگشتان آنها دقیقاً یکی نیست ولی تمیز دادن آنها دقت و بررسی زیادی می خواهد).

    نمودار سرانگشتان از تولد تا وفات ثابت می ماند، و به هر چیزی دست زده شود اثر خود را بجا می گذارد، و قطر خطهای آن در مردان از زنان بزرگتر است.

    اینکه قـرآن "دوباره سازی سرانگشتان" را مطرح می کند به این معنی نیست که آفرینش سرانگشتان سخت تر و پیچیده تر از اندامهای دیگر است، بلکه به این معنی است که سرانگشتان چیزِ خاصی دارند و در آینده کشف میشود و آیه روشن می کند که قرآن سخن خداوند است.

    انسان در قرن نوزدهم به وضعیت سرانگشتان پی برد.

کلمات کلیدی: پیامبر - قرآن - قرآن شناسی - معجزه

شناخت قرآن، برای هر فرد عالم به عنوان یک عالم و برای هر فرد مؤمن به عنوان یک مؤمن، ضروری است. برای یک عالم انسان شناس و جامعه شناس، از آن جهت ضروری است که این کتاب در تکوین سرنوشت جوامع اسلامی و بلکه در تکوین سرنوشت بشریت مؤثر بوده است و از آنجا که با توجه به تاریخ، هیچ کتابی به اندازه قرآن بر جوامع بشری و بر زندگی انسان ها تأثیر نگذاشته است، قرآن خود به خود وارد حوزه بحث جامعه ...

پیشگفتار سپاس بیکران خدای را که گویندگان از دستیابی به ستایش او باز می مانند و شمارگران به شمارش نعمتهای او دست نمی یابند و کوشند گان از حق گذاری او ناتوانند خدایی که همتای بلند پرواز به ادراک او راه نمی یابند و ژرفاندیش خرد تیز بین به او در نمی رسد . خداوندی که کتاب را برای هدایت بندگان خود نازل فرمود و هر آنچه که مورد نیاز بشر بود در آن بیان فرمود . رسول اکرم (ص) نیز مانند ...

چکیده مطلب: درباره قرآن کتابهای زیادی نوشته شده است. محققین و نویسندگان قرآن را از جنبه های مختلف اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، ادبی و ... مورد بررسی قرار داده اند و هر یک از زاویه و یا زوایایی به قرآن نگریسته و هر کدام از آنها نکات جالبی را از قرآن به دست داده‌اند. این مجموعه به اطلاعاتی جالب و خواندنی درباره قرآن مجید این کتاب آسمانی ما مسلمانان و معجزه جاودانی رسول اکرم اشاره می ...

چکيده : خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبد الله (ص ) مي فرمايد: "انک لعلي خلق عظيم . براستي که بر خلق عظيمي هستي " (سوره قلم آيه 4) بنده ناتواني چه مي تواند در حق پيامبري که سراپا فضيلت و رحمت و منبع خير و نيکي و بزرگواري است بگويد؟ آنچه مي

مقدمه : مدت يک قرن است که غرب تحقيقات دامنه دار و عميقى پيرامون روان شناسى کودک به انجام رسانده است که به واقع, نتايج چشمگيرى از آن پژوهش ها به دست آمده است; هرچند به بسيارى از پژوهش هاى آنان نمى توان به ديده اطمينان کامل نگريست. تا اين زمان هم

چکیده تأکید اسلام بر لزوم به کار گرفتن اندیشه روشنگری و آگاهی بخشی و بیان حقایق برای رسیدن به اتحاد و محبت و مهرورزی نسبت به انسان ها و توجه کرامت آنها بر کسی پوشیده نیست زیرا که فلسفه خلقت و آفرینش امید به لطف و رحمت الهی و کمال و سعادت است. قرآن برای دستیابی به سعادت است که به اموری اشاره می کند که می‌توان از آنها به عنوان عوامل بیرونی و درونی اتحاد و انسجام یاد کرد. از آنجایی ...

تعليم و تربيت يکي از اساسيترين فعاليتهايي است که در طي يک فرايند نسل اول مي‌کوشد تا قدرت آگاهي نسل بعد از خود را در همه? زمينه‌ها پرورش داده و آنها را براي برخورد با مسائل گوناگون آماده سازد. تعليم و تربيت به مثابه? جرياني است که بايد در کنار آموزش

مقدمه مستکبران و جهانخواران از دیرباز جهت تحقق اهداف شوم خود سعی بر فرهنگ سازی و تخریب فرهنگ ملت ها را داشته اند آنان می کوشند تا فرهنگ مبتنی بر ادبیات استعماری خود را که توجیه کننده این تهاجم می‌باشد را با پوشش دموکراسی در بین ملت ها شایع نمایند لذا ترفندهای مختلفی را با هدف قلب مفاهیم ارزشی و ملوث کردن فضای فرهنگی جوامع به ابهام و تردید و نیز سؤال برانگیز نمودن ارزشهای دینی و ...

پيشگفتار: «قرآن کتاب انسان سازي است» امام امت(ره) «قرآن که آخرين کتاب آسماني و معجزه گوياي خاتم پيامبران است، جهت هدايت انسان به راهي راست و استوار از جانب آفريدگار هستي و با براهين حسي و عقلي

علم پزشکي روز به روز در حال پيشرفت و توسعه است، در روزگار ما همراهي دو کلمه قرآني و علم بعضي از اشخاص را به تعجب وا مي دارد بخصوص اگر بدانند که نتيجه بحث نيز گزارشگر هم آهنگي اين دو با هم است . قرآن معجزه جاويد زمان است، هر چند سالها از نزول آن گذ

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول