دانلود تحقیق حضر آفریقا

Word 43 KB 180 15
مشخص نشده مشخص نشده جغرافیا - زمین شناسی - شهرشناسی - جهانگردی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • افریقای سیاه که هنر سیاهان در آن به اوج شکوفایی خود رسیده است، حاشیه غربی تا مرکز قاره آفریقا را دربرمی گیرد.

    این سرمزین گذشته ای با اساطیر کهن و افسانه های جادویی دارد که بیانگر واسطه خدایان با قدرت طبیعی است.

    قدرتی که همه از او یاری می طلبند و خدایان دیگر با او در ارتباسط هستند.

    در واقع هنر افریقای سیاه که از نظر یک افریقایی فقط تنها بدان گرایش های شخصی و موقعیت های اجتماعی و سیاسی و معتقدات و آیین های مذهبی است در اوایل قرن بیستم بوسیله‌ی اروپایینان به عنوان یک هنر شناخته شد و مورد مطالعه قرار گرفت.

    با بازشدن پای مجسمه های افریقایی در سال های اول 1900 روحی تازه د فضای هنری اروپا دمیده شد.

    هنرمندان که بیشتر از هر گروه دیگری شیفته و شیدای این مجسمه ها بودند با دیدن آنها جرأت بیشتری برای بیان عقایدشان می یافتند.

    پیدایش هر مجسمه تازه‌ای سرآغاز به وجود آمدن بحث های هیجان‌انگیز و منبع الهام برای پیشروان مکاتب و مفاهیم جدید بود.

    در سال 1905 یک ماسک فانک به دست ولافنگ افتاد.

    آندره دورن که با دیدن این ماسک از ادای کلام بازمانده بود آن را از ولامنگ خرید و به پیکاسو براک نشان داد و تحسین هر دو را برانگیخت.

    با پیدا شدن مکاتب جدید مثل کوبیسم، سورئالیبسم و سمبولیسم در اروپا و رونق موسیقی جاز در آمریکا ناگهان، نگاهها به طرف افریقا دوخته شد و تأثیرپذیری ها و بهره گیری هایی که هنرمندان به نام زمان از هنر سیاهان می کردند به زودی پای این هنر را به موزه ها و نگارخانه ها کشاند.

    به این ترتیب تاریخ کشف مجسمه های افریقای سیاه را به عنوان نوعی از هنر باید اوایل همین قرن دانست.

    و به حق افتخار آن به هنرمندان آن زمانه داد.

    هنر افریقا اعم از مذهبی و غیرمذهبی تحت تأییر گروه قومی، ملیت، شرایط زنددگی، آب و هوا و فرهنگ هر منطقه است.

    و با این عوامل ارتباط مستقیم دارد.

    در افریقای سیاه هر اثری که به وجود می آد، آمیخته ای است از تفکر و اعتقاد مردم و تأثیر عمیقی یا سطحی که هر اسطوره در زندگی روزانه آنها می گذارد.

    در این هنر زیبایی به مفهوم آنچه ما یم شناسیم وجود ندارد.

    در واقع زیبایی، تجسم سیرت نیک است.

    به همین دلیل شکلی که آفریده می شود، نماینده صفات باطنی شخصی است، نه چهره ظاهری او.

    بنابراین افریقالی سیاه، اسطوره زبان سنت است و نفس بیان بر اهمیت اساطیر و مسبولها در افریقا به درجه ای است که بسیاری از جامعه شناسان، جوامع و فرهنگ های افریقاییان را به نوعی تظاهر مادی که از این مفاهیم ناشی می شدند تعبیر کرده اند.

    به طور کلی اسطوره به شکل ثابت وجود ندارد و تحت تأثیر تحولات تاریخی قرار گرفته و به وسیله ادبیات شفاهی سینه به سینه از نسلی به نسل نسل دیگر منتقل شده است.

    افسانه های اساطیری بیشتر بیانگر رویدادهای کلی هستند مثل آفرینش دنیا، جدا شدن خدای خالق از مخلوق، تولد قهرمانان و بنیانگذارن سرزمین ها و امپراطوری ها، پیدایش مرگ و آمرزش.

    سهم خدایان در زندگی و مراسم افریقاییان بی نهایت است و در هر قومی نقش متفاوتی دارد.

    در افریقای سیاه، هنر به گونه های مختلف جلب توجه می کند.

    این اشکال را می توان در قالب مجسمه، چوب، سنگ، آهن، مفرغ، سفال – معماری، موسیقی، رقص، ادبیات شفاهی، مراسم آیینی و غریه جستجو کرد.

    از ماسک ها و مجسمه ها در مراسم نیایش خدایان و تجلیل نیاکان، مراسم عزاداری، جشنهای آیینی، رازآموزی، مراسم تقدیس و نیایش به مناسبت حاصلخیزی زمین یا باروری زن و نیز در مراسم غیرمذهبی استفاده یم شود.

    انسانی که حامل ماسک است، فردی است عادی و منتقل کننده قدرت پنهانی، با بدنی پوشیده از الیاف گیاهی، پر پرندگان و گاهی پارچه.

    او از قالب جسمانی اش خارج می شود و هویت و فردیت خود را کاملاً فراتموش می کند.

    و به آنچنان قداستی دست پیدا می کند که در او قدرت فوق طبیعی یا روح نیاکان که بوسیله ماسک نشان داده می شود، حلول می کند.

    موسیقی و رقص از عوامل مهم و مؤثر این تحول است.

    که حرکات هماهنگ به آن را کامل می کند.

    در سنت های افریقایی، عقیده بر این است که روح جاودانه است و پس از مرگ در قالب مجسمه حلول می کند.

    کمال هنری مجسمه در این است که روح یکی از نیاکان در جسم کودکی از همان خون و طایفه دمیده شود مجسمه هایی که به این منظور ساخته می شوند، الزاماً چهره‌ای خاص را نمایان نمی‌سازند بلکه به صورت مجسمه هیا مذکر و مونث هستند کمه تنها وجود نیاکان را ثابت می کنند.

    و برخی هم حاصل تخیل هنرمند بوده و جنبه انتزاعی دارند.

    در این مجسمه ها چهره آرام و با وقار است و حرکت بیشتر در قسمت زانوها و دستها نمایان شده است.

    اغلب سر مجسمه به نسبت بدن بزرگتر ساخته می شود که نشانه اهمیت این عضو است.

    زیرا به اعتقاد افریقائیان سر انسان نخستین جایگاه حلول روح و مجموعه ای از نیروهای اصلی و حیاتی است.

    سازندگان ماسک‌ها و مجسمه ها افراد عاید اجتماع هستنمد، با الهام جوئی از روح مشترک جماد و نبات و حیوان و ترکیب اشکال طبیعی بیشتر از نیروی ذهنی و تخیلی خود بهره می گیرند.

    در افریقای سیاه هنگامی که از نیروی زندگی در زمان حیات یا پس از نرگ سخن به میان می آید انسان و حیوان و گیاه و زمین و آب را دربرمی گیرد.

    و در استحاله هنرمند، اشکال با ابعادی هنذسی و خطوطی محکم و قوی نمایان می گردد.

    و گاهی نیز برای تزیین ماسک ها از رنگ های تنه گیاهی یا قدرت استفاده می شود.

    که دربرخی موارد دارای مفاهیم تمثیلی است.

    یکی از مراسم مهم افریقاییان، رازآموزی می باشد.

    که به روش ها و سنن مختلف اجرا می شود و به منظور آمکاده کردن دختران و پسران نوجوان برای ورود به اجتماع انجام می شود.

    این مراسم به طور محرمانه و در محلی دور از اجتماع انجام می شود.

    و در طی آن، آموزش های حرفه ای و اجتماعی و جنسی داده می شود.

    که با نظم کامل و آزمایش هیا دشوار بدنی همراه است.

    در پایان، مراسم به کشیدن خط و خطوط برروی چره و بدن دختران و پسران و انجام رقص و پایکوبی با ماسک های مخصوص به اتمام می رسد.

    هنر سیاهان مجموعه ای از نیروی نخیل، تصور، تنوع سبک ها و مظاهر زندگی اقوانم این سرزمین است.

    این هنر بیانی است مستقیم با امکانات ساده که در آن، اندیشه و تخیل و غریزه های درونی سازنده با دریافت ازر الهامات ذهنی و تبجر در شناخت کسی به هم می آمیزد و قدرتی جادویی پدید می آورد.

    در واقع هنر به معنی خاص برای ارائه‌ی پیوند میان تفکرات و غرائز شخصی هنرمند با سنن و معتقدات مذهبی در افریقای سیاه مطرح نیست.

    بدین ترتیب ماسک، مجسمه نیاکان و طلسم که از علائم تمثیلی، جادوئی و مذهبی فراوان برخوردارند از طرف نیرویی مرموز و پنهانی برای ارتباط با ماوراء الطبیعه پشتیبانی می شدند.

    هنگام مراسم مذهبی یا غیرمذهبی، نوای موسیقی، چنان جسم و روح رقاصان را دربر می گیرد که حرکت آنان جلوه دیگری از آفرینش پیکره تراش را در بستره القا می کند.

    در این گردهمایی سنتی ماسک، جزئی از کل این پدیده است که همراه با پوشش و علائم نقوش روی بدن ترکیب مراسم را تکمیل می کند.

    مجسمه های نیاکان بعد از پایان مراسم خاص خود تا آغاز تشریفات بعدی در گنجینه های خانوادگی پنهان می گردد.

    هنر غیرمذهبی به دلیل اجتماعی و سیاسی راه دیگری را پیش می گرد و در قالب تزیین های شاهانه و یا آلات و ابزار عامیانه خودنمایی می کند و ارتباط خود را از دنیای تقدس می گسلد.

    نیرویی که در اشیاء هنری، از هر دو نوه مذهبی و غیرمذهبی، پنهان است در تصویر بیننده تفوذ می کند و او را به دنیای تخیلی دیگری رهنمون می شود و این بهترین شاهد این معنی است که آثار و افکار گذشتگان تنها هنگامی برای معاصران جالب است که آنان را به افق و ابعاد دور دست رهنمون سازد.

    در اوایل قرن بیستم چند هنرمند معروف اروپایی که در مسیر تحول فکری خویش آماده پذیرش هنری با هویت تازه شده بودند، به آثار آفریقاییان که ادراکی جدید و ابعادی هندسی و انتزاعی داشت برخورد کردند و آنچه بعداً با الهام جویی از اشکال احجام افریقایی در قاره اروپا پدید ‌آمد و «هنر سیاه» خوانده شد، از مفاهیم اساطیری و قبیله ای خالی بود و بیشتر به شباهت ظاهری با آن اشکال و احجام تکیه داشت.

    برخورد اروپائیان با این هویت تازه، عامل تحول مهمی در هنر امروز و موجب پدید آمدن چند مکتب اساسی در تاریخ هنر جهان و باعث گشودن دریچه ای تازه بر جهانیان بوده است.

    «ماسک» «ماسک چیست؟» ساده ترینم تعریف ماسک این است: ماسک شکلی است برای تغییر قیافه.

    شیی است که می پوشند و بر سر می گذارند و یا در جلو صورت می گیرند تا هویت خود را پنهان کنند و در شخصیت دیگری ظاهر شوند.

    این پنهان کردن شخصیت و ارائه شخصیت جدید خصوصیت همه ماسکهاست ماسم به عنوان یم مشحصه فرهنگی در تمام جهان و در تمام دوره ها از عصر حجر تا به حال حضور داشته و تنوعش به موارد استعمال و سمبول‌هایی نماینده اش است، بستگی دارد.

    انسان ماسکهایی ساخته که سرشار از سمبولیسم هستند و همه آنها به قدرت های روحجی و معنوی نسبت داده شده‌اند بیشترین تنوع ماسک ها و کاربردشان را می توان در افریقا، اقیانوسیه مشاهده کرد.

    «ماسک چیست؟» ساده ترینم تعریف ماسک این است: ماسک شکلی است برای تغییر قیافه.

    شناخت یک ماسک نیاز به شناخت روح ویژه ای دارد که آن ماسم نشان دهنده آن است و شناخت آن روح محتاج تعیین جایگاه و قبیله ای است که خاستگاه ابتدایی آن بوده است.

    در اغلب موارد سنتی و حدود قبیله ای و محرمات تابویی هستند که طرح یک ماسک را به طراح آن دیکته می کنند.

    روحی که ماسک حامل آن است همان تصور و فکری است که از وجود آن روح در ذخنیت قبیله نیز وجود دارد.

    به همین دلیل است که سازنده ماسک موظف است به شکلهای مرسوم و مسبولیک وفادار باشد.

    بنابراین از آنجا که صورتک ها دارای اشکال سنتی و قراردادی هستند، هنرمندان صورتک ساز از بوجود آوردن صورتک های دلخواه و زیبایی شناسانه خود منع شده اند و اگر هنرمندان چنین قاعده ای را رعایت نکنند، شدیداً زیر سانسور و یا عدم رغبت گروه اجتماعی خود قرار می گیرند و یا حتی خشم روح ساکن در صورتک بر سرشان نازل می شود.

    با وجود تصورات سنتی و مرسوم از یک ماسک، صورتک ساز می تواند قدرت و مهارت خود را به عنوان یک هنرمند بالا ببرد و به خلاقیت هایی در حد و حدود فرم‌های تثبیت شده قبیله ای دست بزند.

    بنابراین نیاز به چنین دقتی مانمع از بیان هنری نمی شود و صورتک ساز می تواند تفسیر و خلاقیت خویش را برروی اشکال عمومی و نشان ها و طرح ها اجرا کند.

    در برخی فرهنگ ها اعتقاد بر این است که به خاطر اتحاد و همبستگی نزدیک بین صورتک ساز و روح صورتک، هنرمند برخی از قدرتهای جادویی را از آن کسب می کند بر این اساس، تعدادی از قبایل افریقای غربی واقع در مالی Mali بر این اعتقاداند که صورتک سازان بالقوه قادر به دراختیار گرفتن قدرت های مافوق طبیعی برای آزار و اذیت دیگران اند.

    «تأثیرگذاری ماسک بر پوشنده و بیننده آن» تصور می شود که پوشنده ی ماسک نیز در ارتباط مستقیم با جان صورتک قرار دارد و در نتیجه در معرض مبتلا شدن توسط آن می باشد.

    چرا که اعتقاد بر این است گاهی روح صورتک وارد روح پوشنده می شود در جسمش جلول می کند.

    بنابراین از نظر ایمنی پوشنده نیز هنگام استفاده از صورتک مانند صورتک ساز ملزم به رعایت مقررات عرفی و شرعی است.

    و در تشریک مساعی و همکاری با ماسک نقش یک بازیگر را ایفا می کند.

    بدون اجرای رقص توسط او و اجرای اعمال عادی زندگی که غالباً با موسیقی همراه است، ماسک، قالبی بدون نیروی کامل زندگی باقی خواهد ماند.

    نقش واقعی و قدرتمند ماسک در مشارکت مهم پوشنده نهفته است.

    با پوشیدن صورتک، هنگام از کف دادن هویت پیشین و فرض هویت نوین فرا می رسد.

    گاهی اوقاتن پوشنده صورتک زیر نفوذ شخصیت روح، تغییرات جسمانی را نیز تحمل می کند.

    با این وجود پوشنده به صورت همزاد یا Partner شخصیتی درمی آید که در حال ایفای نقش او است.

    پوشنده نه تنها با نور چشمانش جرقه ای از حیات به آن یم دهد، بلکه یا حرکات و اطوار خودش نیز آن را زندگی می بخشد.

    پوشنده ماسک مثل یک هنرمند هویت خود را فراموش می کند و هویت ماسک در وجودش جاری می شود.

    برای فرهنگ هایی که فاقد تاریخ مکتوب هستند، ماسک ها اغلب یک احساس تداوم از گذشته تا حال را تداعی می کنند.

    و به صورت تصور و سمبول ها به زمان های گذشته و دور بازگشت می کنند و ماسک ها و دستاویزی هستند برای این بازگشت.

    و اما از نظر روانی، بیننده از طریق روح قدرتمند ماسک با گذشته پیوند می یابد و این حالت گاهی اوقات حاضرین را به حالت جذبه کامل یا شبه جنون فرو می برد.

    با این وجود نمی توان گفت چنین واکنشی به طور ثابت در تمام مراسم مشابه وجود دارد.

    ون بیشتر مربوط می شود به کاراکتری که با ماسک، حضورش را ارائه داده اند.

    در واقع ماسک، بخشی از مناسک و شعائر سنتی که تماشاگر را به صورت روانشناسانه با گذشته مرتبط می سازد، شکل می بخشد.

    در مواردی هم روح یا موجود مافوق طبیعی پیام آور شادی است و بیننده را به وجد می آورد.

    در واقع چون ماسک محتوی روح است تکریم می شود و به‌آن حرمت نهاده می شود.

    تمام این اشکال، دارای روج کیفیتی جادویی هستند و عامل اجرای حرکاتی فراتر از قدرت انسان تصور می شدند.

    ماسک ها موجب تحریک خشمگینانه بیننده از لذت به وحشت می شود و روی طیف روانی تماشاگر اثر می کند، چرا که ارواح نمایش داده شده به وسیله صورتک ها ممکن است از مورد احترام، یاری کننده، حذاب یا شیطانی و خبیث باشد.

    «پیکره سازی» هنرمندان افریقا پیشه ها و اشتغالات مختلفی داشته اند.

    برخی، بر پایه یک سنت خانوادگی به تولید و آفرینش می پرداختند.

    صناعت از پدر به پسر ارث می رسید.

    در برخی از «مکاتبات جنگل» در افریقا، هنرمندان متخصص به پسرها صنعت می آموختند و همچنین برای گروه قبیله ای تولید آثار هنری می کردند.

    علاوه بر اینها اصنافی وجود داشتند که از هنرمندان ماهری که همچنین کشاور و معمار و غیره بودند، تشکیل شده بود.

    هنر هنرمندی که صورتک ها و مجسمه های گروه را می ساخت، نگرش عاطفی و معنوی خود را بیان می کرد.

    نیاز به ایمنی و پناه، افریقایی ها را به آفرینش اشکال گوناگون پیکره تراشی رهنمون می شود مادران باردار از یک پیکره برای حفاظت کودک زاده نشده خود یاری می گرفتند و از پیکره ای دیگر برای زایمان بی خطر و از پیکره ای دیگر برای کودک نوزاد.

    افریقاییان بدوی معتقد معتقد بودند که ارواح از یمک جابه جایی دیگر سرگردانند.

    برای سکنی در یک جای ثابت، هنرمند محفظه ای می شاخت که صورت یک پیکره داشت.

    زیرا برای شادمانی روح داشتن مسکم دلپذیر، ضروری بود.

    بنابراین شکل کنده کاری شده را به دقت و زیبایی می ساختند، این پیکره برای کل قبیله به صورت واقعیت زنده یا بدل می گشت، که با او مشورت می کردند و به مهربانی از او مواظبت می شد.

    در مورد اعتقاد افریقاییان به تداوم حیات دلایل متعدید در دست است.

    نوشته اند که در دوره معینی،‌ موجودات زنده را با فرمانروایان خاک می کردند تا در زندگی پس از مرگ همراه و مصاحب او باشند.

    و خدمات ضروری برایش انجام دهند.

    زنان، نگهبانان و خدمتکاران وی به این ترتیب می مردند سرانجام پیکره ها را جانشین انسان ها کردند.

    درنتیجه حفاری های باستان شناسی، بعضی از این پیکره ها کشف شده اند.

    در بعضی از دهکده های افریقا، پیکره یکی از نیاکان در اقامتگاه خانوادگی یا در کلبه نزدیک آن در جای مخصوصی نگهداری می شود تا اعضای خانواده و بتوانند از او کمک بگیرند.

    مجسمه ها غالباً چهره نیاکان را نشان می دهد و قربانی دریافت می کنند.

    علاوه بر مجسمه های نیاکان مجسمه حیوانات هم دیده می شود و معمولاً 4 حیوان اصلی: لاک پشت، مار، بوقلمون و آنتیلوپ، اشیاء کاربردی نیز گاهی به صورت مجسمه درمی آیند: قفل ها و کلون های کلبه ها که شخصیت صابخانه را نشان می دهند و یا صندلی روسای قبایل که به مجسمه های بزرگ شباهت دارند.

    در حیطه هنرهای سیاهد، هرگونه ماحقاتی که غرضشان فقط زیبایی باشد تا آنجا که جلوی کاربرد درست شی را بگیرد، حذف می شوند، اگر زیبایی در کار باشد، پیش از هرچیز برای یاری دادن است و از آن برای شرمکت در اثربخشی شی در تحقق کارکردش استفاده می کند.

    زیبایی اثر، تأثیر مطلوب آفرینئده اش را نشان می دهد.

    اما پیکره نیا نباید تا حد امکان زیبا باشد تا روح را بفریبد و به دام بیندازد.

    روح زنده در مجسمه حاضر است و در آن باقی می ماند.

    مجسمه همان شخصی است و پاکترین و نابترین قسمت شخصی است بعنی «جوهر» آن می باشد.

    همان وجود است که پاک و روشن شده و از عوارض خود گذشته و به کلی ترین شکل خود درآمده استن و به طریقی به اساس خود آگاه شده.

    تلاش پیکره ساز افریقایی بیش از هرچیز متوجه آن است که در هر موضوع آنچه را آنقدر قوی و بنیادی است که پایدار می ماند بیابد و آنچه را که ناپایدار و گریزان و بیگانه است دوربریزد.

    هدف او آن نیست که کورکورانهع از صورت ظاهری طبیعت اطاعت کند.

    بلکه تجربه زیسته قویا ناپیدا اسا کار و نقطه شروع کار خود قرار می دهد.

    مهمولترین ابزار پیکرتراشی.

    تیشه است یا چیزی شبیه آن.

    هئف خنرمند بیشتر پدیدآوردن احساس شدید است تا آفرینش صورت.

    افرینش برخی تندیس ها به تندیس سازان ماهر واگذار می شود.

    که تنها در رشته کنده کاری برروی چوب کارآموزی کرده اند، بلکه خواص گیاهان، استخوان بندی جانوران، انسان و غیره را بررسی کرده اند و از این رو، قدرت بیشتری به کار خود می بخشند پیکره های بزرگ معمولاً متعلق به همه دهکده یا یک خانواده اند.

    مرد جادوگر از آنها مراقبت می کند و فقط در مراسم مهمی که به خاطر مصلحت عمومی برگزار می شود مورد پرستش قرار می گیرد.

    پیکره های کوچک به اشخاص تعلق دارند و ارواح مراقبت شخص به شمار می روند.

    آنها را در جای شایسته ای قرار می دهند و در جشن های آیینی ادواری از آنها استفاده می شود.

    پیکره تراش آفریقایی، برای تراشیدن چوب، آن را بین پاهایش می گذاشته، با یکدست آن را نگه می داشته و با دست دیگر آن را می تراشیده و این کار را آنقدر ادامه می داده تا خاطرش خرسند می شده.

    آنها، به جای طراحی کردن طرح کار پیش از شروع به ساخت، ابتدا شروع به ساخت می کردند و در طول کار، طرح آن را تکمیل می نمودند.

    آنها عقیده داشتند که درخت، مسکن روح است.

    به همین دلیل بریدن درخت همراه با مراسم و شعائر خاص بوده است.

    آنها معتقد بودند که روح درخت آنها را از نیروهای پلید حفظ می کند.

    در افریقا، تیرک ها و سردرهایی یافت یم شود که بسیار استادانه تراشیده شده اند.

    که در واقع اینها، ارواح محافظ خانه یا یادبودهای گذشتگان به شمار می آمده است.

    به گفته‌ی اروین کریستین سن Ervin Christensen هنر سیاهپوستان دارای خصوصیات کلی زیر است: 1-عدم رعایت تناسب های طبیعی پیکره 2-تأکید روی سردر بعضی از سبک ها 3-نشان دادن پیکره از روبرو 4-بی‌میلی به پوییدن حرکت به هر اندازه‌ی معین 5-ترجیح به یک رنگی – مونوکرومی – «موسیقی» در خارج قاره پس از پیکرتراشی، موسیقی مشهورترین هنر افریقاست.

    هنری که در افریقای سیاه حضورش همواره حس می شود.

    موسیقی، آمیخته ای با رقص و کلام به هنگام شادی، سوگواری و کار این ضرباهنگ زندگی است که افریقاییان بدان نیاز دارند.

    این ضرباهنگ و ریتم در حرکت بدن انسان به تنهایی متجلی نیست بلکه از طریق خطوط و رنگ ها و سطح ها و حجم ها و پیکرتراشی، ماسک‌سازی و از طریق وزن و قافیه در کلام و شعر نیز احساس می شود.

    همزمان با نواخته شدن موسیقی همراه فیزیکی و صوتی و افرایقاییان مکمل و از اجزای جدانشدنی موسیقی به شمار می رود.

    آنها علاوه بر دست زدن و پیکوبی و حرکات بدنی در به شوق آوردن نوازندگانشان سهم عمده ای دارند.

    موسیقی افریقای سیاه بیشتر ضربه ای است و از روی نت ولی با تمرین قبلی نواخته نمی شود.

    نوازندگان آهنگ را از پیش آماده نمی کنند، بلکه به مناسبت موقعیت در همان لحظه می سازند.

    مهمترین ساز آنها طبل است که پس از نمپو و گزیوفون نقش اساسی دارد.

    شعرخوانان و طبالان و نیز رقاصان باید به پاره ای صناعات ادبی که بر تکرار پدیده های صوتی بنیان دارند و ریتم های ثانوی ایجاد می کنند، آشنا باشند.

    این صناعات کلمه هایی هستند که با تقلید از صداهای طبیعی ساخته شده و گاهی ثلث واژگان یک زبان آفریقایی را تشکیل می دهند.

    موسیقی بخش عمده ای از اوقات سیاهان به خصوص جوانان را به خود اختصاص می دهد.

    و علاوه بر نقش مهم و اصلی در مناسک دینی و حتی در هنگام کار نیز نقش مهمی دارد.

    چنانکه از نظر آنها فعالیت های کمی بدون ریتم قابل اجراست.

    شاید مشخص ترین برجستگی موسیقی افریقایی آن پیچیدگی عمیقی است که از هم آوایی ریتمیک طبل های گوناگون با اصوات و کلمات انسانی شکل می گیرد.

    بدون درنظر گرفتن این موضوع نه متن نوشته شده یک آواز به تنهایی مفهومی خواهد داشت و نه تصور موسیقی بدون کلام.

    به همین دلیل است که وقتی موسیقی بدون اواز کلامی را هم می شونیم مانند آن است که دنباله یا همراه تنالیته ای است از آواز و بیان انسانی.

    سازهای موسیقی افریقایی از موادی ساخته شده اند که در محیط افریقا یافت می شوند.

    در میان آنها از تکه های خشن و ناهنجار چوب گرفته تا سازهایی با ساختمان های بسیار ظریف وجود دارد.

    طبل هنرمندانه تر و بیشتر از سازهای دیگر ساخته شده و دارای اندازه ها و شکل های مختلف است.

    سازهای بادی، ضربی و زهی در سراسر قاره وزن و شادی می آفرینند.

    افریقا به خصوص برای «طبل های سخنگو» که پیام می فرستند، شهرت دارد.

    کسانی که این پیام ها برایشان فرستاده می شود، آن را می فهمند، اما رمز طبل ها بر دیگران پوشیده است.

    در بخش های قابل مطالعه‌ی افریقای سیاه، انواع گوناگونی از آلات موسیقی مشاهده شده.

    و مانند پیکرتراش افریقا که به خاطر ارزش هنری آن کشف شد، امروزه سازهای هنری افریقا به صورت منبعی از عاطفه جمال شناختی است.

    اما جنبه های نمادین این سازها هنوز بسیار کم شناخته شده اند.

    به عقیده دوزاهان نکته شگفت انگیز رابطه میان بربط اورفئوس – فرشته الهام بخش یونان مذهبی – و رباب قبایل د.گرن به چشم می خورد.

    بربط اورفئوس سازی است با هفت زه، که هرکدام نشانه یکی از حالات نفسانی بشر بوده و در مجموع به عنوان آئین علم و هنر همه کائنات را دربرمی گرد.

    در باب دگرن نیز باکیفیت نمادینی که داراست، تصویری از جهان ارائه می دهد که هنگام نواختن به معنای اتحاد و یگانگی راست و چپ، نیکی و بدی، زندگی و مرگ، خدا و انسان است.

    از جهت غیرملموس آن، یعنی صوت و لحن، موسیقی سیاهان افریقا شامل تعداد بیشماری سبک و شیوه است.

    در مورد ژانرهای مختلفی که در آوازها یا موسیقی کلامی افریقا یافت می شود، موارد زیر از همه بارزتر می باشد: 1-لالایی 2-شعربازی 3-تصنیف 4-آواز 5-آواز داستانی 6- آواز حماسی 7-موسیقی مذهبی «رقص» گفته اند که رقص قدیمی ترین از انسان است.

    چرا که بشر اولیه به تقلید از جانوران حرکت می کرد و می کوشید تا حرکت های آنها را به هنگام حرکت یا گریز در جستجوی غاذا یا ابراز علاقه تقلید کند.

    بدیهی است که رقص به قدمت انسان است و به آرزوی او به بیان حالات خویش، برای سهیم کردن دیگران در شادی ها و غم های خویش، برای شادخواری یا سوگواری کردن با بی واسطه ترین ابزاری که در اختیار داشت.

    یعنی: بدنش.

    از رقص های متعدد افریقا برای مقاصد مذهبی و مقاصد دیگر مثل زایش ها، ازدواج ها، مرگ ها، کار و جنگ استفاده می شود.

    شاید جدیدترین شکل رقص در شعائر و پاگشاها انجام می شود.

    در این موارد، صورتک از خصیصه های مهم مراسم است.

    صورتک ها ممکن است جلوی چهره، یا تمام سر را بپوشاند یا روی سر قرار بگیرد، در هر حالت در بیننده ایجاد حس تنش و هیبت می کنند.

    در این مراسم از مجسمه هم استافده می شود و از مجسمه هایی برای نمایاندن مردم در حال رقص استفاده می شود.

    رقص اساساً عبارتست از حرکت های موزون و انسان افریقایی باید خیلی زود متوجه اهمیت وزن شده باشد.

    می دانیم که وی خود را قویاً بخشی از طبیعت و دنیای حیوانی حس می کرد و وقتی می دید که همه چیزهای پیرامونش با وزن همراه هستند، چاره ای جز هماهنگ کردن خود با آن و بیان موزون خویش نداشت.

    در جامعه افریقا، رقصیدن هیچگاه به آن معنا که ما می پنداریم نبوده.

    یک رقصنده هرگز رقص را به عنوان یک تفریح یا یک عمل کم اهمیت نمی دانسته بلکه اهمیت آن در انجام مختلف، چه عزاداری یا مراسم مذهبی یا ازدواج و جشن ها آنچنان بوده که وجود یک کشیش برای کلیسا.

    اعمالی که در رقص افریقایی انجام می شده به دو دسته تقسیم یم شود: سازگار با تن – و ناسازگار با تن.

    انجام رقص های ناسازگار به کسانی واگذار می شود که از قدرت بدنی بالا و همچنین به عقیده افریقایی ها رابطه نزدیک با ماوراءالطبیعه برخوردار باشند.

    این رقص ها به گونه ای هستند که رقاص خود را به حالت هیجانی شدید و جذبه ای فوق العاده می اندازدا و با رقص های بریده سر و دو آواز می خوانند و حرکات شدید و خارج از اراده از خود نشان می دهند.

    با این اعمال وحشیانه خوابی آمیخته به بیداری در عالم خلسه فرو می روند.

    در این حالت عضلات به شدت منقبض و منبسط می شوند، رقاص ناگهان به حرکت شدید می افتد، همه قسمت های بدن به لرزه می افتد و استخوان ها چنان می لرزند که گویا به بدن وصل نیستند.

    و با این حرکات توأم با بلند شدن صدای طبل، اوج می گیرد.

    تا زمانی که رقاص از حرکت می ماند و به حالتی شبیه خلسه فرو می رود.

    تا پس از مدتی، دوباره حرکات رقاص آگاهانه می شوند.

    رقص سازگار با تن، آن است که رقص کاملاً آگاهانه است و رقاص را به آشفتگی وو خلسه می رسد ولی در اثر انجام حرکات مکرر.

    حرکات این رقص پرقدرت، انعکاسی و خود به خود است.

    همه عضلات کشیده می شوند و با حرکاتی لذت بخش به سوی جلو و بالا به رقاص حالتی جذاب و پرشور می دهند.

    موضوع جالب و مورد توجه در مورد رقص افریقاییان این است که خاستگاه اصلی این حرکات، حرکات جانوران بوده است، آنچنان که هنرمند رقاص با تقلید از حرکات حیوانات، خود را به آنها نزدیک تر حس نمود و از نیروی آنها برخوردار می شود.

    موضوعات رقص فراوانند.

    بسیاری از آنها رقص جانوران است و غالباً با ماسک که به رقاص قدرت خداوار یا جادویی جانور موضوع رقص را می دهد، اجرا یم شود.

    گاهی پوست یا ساخ آنها را بر تن می کنند یا بر سر می گذارند که معمولاً پیش‌درآمدی برای آهنگ شکار یا رسوم باروری است.

    رقص های حنگی هم که با اسلجه ها صورت می گیرند، یا رقص ستارگان که رقاصان نقش خورشید یا ستارگان را بازی می کنند.

    در هر حال در افریقا چنان متنوع است که تشخیص دادن آنها از یکدیگر کاری بسیار مشکل است.

    منابع: آشنایی با هنر افریقای سیاه – مجمع سه مقاله انتشارات سروش 1356 سفرنامه برادران امیدوار – عیسی و عبدالله امیدوار – نشر ایران 1371 Beakly, Robert (African Masks) Thames & Hodson 1978

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

     

    آشنایی با هنر افریقای سیاه – مجمع سه مقاله انتشارات سروش 1356

    سفرنامه برادران امیدوار – عیسی و عبدالله امیدوار – نشر ایران 1371

    Beakly, Robert (African Masks) Thames & Hodson 1978

«حضرافريقا» افريقاي سياه که هنر سياهان در آن به اوج شکوفايي خود رسيده است، حاشيه غربي تا مرکز قاره آفريقا را دربرمي گيرد. اين سرمزين گذشته اي با اساطير کهن و افسانه هاي جادويي دارد که بيانگر واسطه خدايان با قدرت طبيعي است. قدرتي که همه از او يا

افريقاي سياه که هنر سياهان در آن به اوج شکوفايي خود رسيده است، حاشيه غربي تا مرکز قاره آفريقا را دربرمي گيرد. اين سرمزين گذشته اي با اساطير کهن و افسانه هاي جادويي دارد که بيانگر واسطه خدايان با قدرت طبيعي است. قدرتي که همه از او ياري مي طلبند و خدا

هنر ابتدایی : مقصود ما از هنر ابتدایی جلوه های آفرینش هنری توسط انسانهایی است که هنوز نتوانسته اند پای در جاده تمدن بگذارند و از این رو فرهنگ آنها ساده و ابتدایی است . هنر ابتدایی از یک طرف شامل هنر غارنشینان زمانهای بسیار دور می شود و از سوی دیگرهنر انسانهایی را در برمی گیرد که در زمانهای اخیر و حتی امروز در نقاط دور افتاده کره زمین زندگی بدوی خود را می گذرانند . در حدود 50 ...

مقدمه انسان ها هنر را برای تسکین خود برگزیده‌اند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر مایه آرامش می‌جویند . آنچه در هنر به نظر اصل است ،‌ زیبایی است . هرچند در هرزمانی زیبایی را به شکل‌های مختلفی درک می‌کنند. بعضی هنر را آینه واقعیت‌های موجود درجهان از طبیعت تا زندگی آدمها به حساب می‌آورند . یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده‌ اش با آن احساس آرامش کند و آنچه ...

هنر ابتدایی : مقصود ما از هنر ابتدایی جلوه های آفرینش هنری توسط انسانهایی است که هنوز نتوانسته اند پای در جاده تمدن بگذارند و از این رو فرهنگ آنها ساده و ابتدایی است . هنر ابتدایی از یک طرف شامل هنر غارنشینان زمانهای بسیار دور می شود و از سوی دیگرهنر انسانهایی را در برمی گیرد که در زمانهای اخیر و حتی امروز در نقاط دور افتاده کره زمین زندگی بدوی خود را می گذرانند . در حدود 50 ...

پایین دست صحرای آفریقا منطقه ی وسیعی از آن قاره از جمله بلندیها استپهای گسترده و جنگلهای بارانیاستوایی افریقا قرار دارد‍،در این منطقه،به ویژه در پادشاهی های نظام یافته ی افریقای غربی که با خلیج گینه مرز مشترک دارند،تعداد بیشماری از فرهنگهای پربارو متنوع سیاهان نشو نما کرده است؛قوم یوروبا که در نیجیریه ی کنونی سکونت دارد،خلاق ترین و نیز با استعداد ترین قوم این ناحیه است. رابطه ی ...

پیشگفتار با توجه به رشته تحصیلی اینجانب که درزمینه سفال گری است و تمام هم و غم خود رابرای آموختن این هنر و صنعت دیرینه فلات ایران قرار داده ام و از هر لحاظ این هنردارای گستردگی فراوان است و مطمئناٌ با انجام یک تحقیق و مطالعه چند کتاب نمی توان حتّی اندکی از این هنر و صنعت را بیان کرد و اینجانب در این تحقیق کوچک سعی کرده ام تا اندازه ی به تمام مطالب اشاره داشته باشم هر چند کوتاه و ...

مقدمه هنر قدیم است به قدمت بشریت- تاریخ هنر ملت ها نموداری از استعداد ها و تواناییها و اندیشه ها و پشتکار و پایداری و استقامت آنها می باشد... آثار مکشوف از طبقات مختلف زمین گویای تمدنهای گوناگون و اوضاع جغرافیایی و تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد و سیستم حکومت اجتماعی و وضع زندگی ویژه ملت هاست. کتاب حاضر که از ماقبل تاریخ آغاز شده و مطالب آن به وجهی فشرده به اوایل قرون وسطی پایان ...

مقدمه: راسر: جهان مرئی جز خزانه‌ای از صورت‌ها و علائم نیست که تخیل انسان به هر یک جایی و مکانی می بخشد و نوعی چراگاه است که در آن به چرا می رود و باید آن را هضم کند و تغییر دهد. کلیه استعدادهای انسان باید تحت کنترل تخیل باشند ، تخیلی که همچنان معطوف به همه آن‌هاست . "بودلر" فرآیند آغاز و دگرگونی هنرهای تجسمی به مانند تمامی جنبه‌های زندگانی آدمی به عنوان موجودی اجتماعی، به اشکال ...

هنر ما قبل تاریخ هنر ما قبل تاریخ به سه دوره مهم تقسیم می شود : الف- دوره پالئولینیک ب- دوره نئولیتیک ج- دوره برنز و آهن در این دوره که از نظر زمان دورترین نقطه تاریخی را در بر می گیرد .اولین گام های بشر برای ساختن ابزار و وسایل مورد احتیاجش برداشته شد. از این دوره آثاری در غارها بدست آمده است . از این دوره آثاری از مجسمه و نقاشی در دست است مانند: ونوس ساویذیانو – ونوس ویلندورف ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول