از حوالی سال 1930 مفهومی به نام بازاریابی شبکه ای از کشور آمریکا آغاز شد. در این روش تولیدکننده به جای اینکه کالاهای خود را از طریق عوامل پخش با درصد کمیسیون بالا به فروش برساند از طریق خود مردم و مشتریان این کار را انجام
می دهد. بدین طریق شبکه ای از مشتریانی که تمایل دارند در کار فروش به تولیدکننده کمک کرده و منفعتی نیز برای خود کسب نماید امر بازاریابی و فروش کالا را بر عهده می گیرند. در برخی از موارد در ادبیات، از بازاریابی شبکه ای به عنوان بازاریابی چند لایه ای (Multi Level Marketing) نیز نام برده می شود که هر دو عنوان ناظر به یک مفهوم هستند و به طور کلی در این روش فروشنده کالای خودش را به افرادی در شبکه بازاریابی و فروش واگذار می کند و آن افراد نیز کالا را به چند نفر زیردست خود واگذار می کند و بازاریابی می کنند و به همین ترتیب کار ادامه پیدا
می کند و در نتیجه به صورت تصاعدی تعداد مشتریان و فروشندگان کالا در شبکه اضافه می شود.
سازوکار بازاریابی شبکه ای به این شکل است که فردی به یکی از این شرکتهای مزبور تقاضای عضویت می دهد تا تبدیل به یک مالک مستقل کسب و کار شود و این فرد با استفاده از مستندات و آموزش های شرکت مورد نظر به عنوان موجود مستقل اقتصادی کارش را آغاز می کند و از طریق گرفتن کمیسیون به کسب درآمد می پردازد.
تاریخچه و حقیقت تجارت شبکه ای
اساسی ترین حقیقت زندگی در دنیای امروز تغییر است. به عنوان یک قاعده، افراد نسبت به تغییر رغبتی ندارند. ما در برارش مقاومت میکنیم، دوست داریم در حیطه راحت خودمان که مورد قبول دیگران و اکثریت هست باقی بمانیم . این طبیعت بشر است. ولی این یک حقیقت است که هر چه را که رد کنید، و مقاومت در برابرش نشان دهید، بقا و دوام بیشتری میابد، بخصوص وقتی که متدی بهتر را که زمانش آمده را رد میکنید.تقریبا در هر زمینه تلاشی، هنر، علوم پزشکی و تجارت، بیشتر ایده های تازه همیشه و ابتدا با مقاومت و رد شدن روبرو شده اند. هر چه ایده ای انقلابی تر و یکتاتر باشد، مخالفت با آن شدیدتر و پرسروصداتر است.
مردم همیشه راجع به ایده ها و متدهایی که منجر به تغییر میشود، ترسیده اند و حتی نسبت به آنها بی توجهی نشان داده اند.ترس از تغییر موجب مورد تمسخر واقع شدن کریستف کلمب، لویس پاستور، توماس ادیسون، و آلبرت انیشتین شد. مثالهای دیگری ازاینکه چگونه ترس از تغییر بر پیشرفت تاثیر سوگذاشته وجود دارد.
در 1800،مردم آنچه را که نیاز داشتند از مغازه های خانوادگی کوچک میخریدند. سپس مردی به نام و.ت.گرانت ایده ای داشت که منجر به ایجاد تغییر شد.اگر هم این مغازه های کوچک جدا را ترکیب کنیم و قسمت های منفرد زیر یک سقف بسازیم در یک فروشگاه بزرگ چه؟ یک راه جدید و بهتر برای انجام کارها. مشتریها عاشق آن بودند. بازرگانان منفرد که صاحب فروشگاه های خرده فروشی به سبک قدیمی بودند، با نزول تجارتشان روبرو شدند. مغازه داران در برابر، جنگی سیاسی را آغاز کردند. هزاران مغازه دار با هزاران رای آنجا بودند و آنها برای حقشان در مورد اجرای روش قدیمی شروع به لابی گری کردند.
آنها بالاخره موفق شدند حکومت محلی و ایالتی را مجبور به غیر قانونی اعلام کردن فروشگاه های بخش بخشی گرانت کند. سرانجام فروشگاه بخش بخشی گرانت پیروز شد. اگر راه بهتری وجود داشته باشد، بقا می یابد.
در اوایل 1960 ، امتیازدهی ، یک تکنولوژی انقلابی جدید در تجارت بود و با مقاومت زیادی روبرو شده بود. روزنامه ها و مجلات نوشتند که امتیازدهی یک کلاه برداری و شیادی است. داستانهای راجع به افرادی که پس اندازشان را در برخی امتیازها از دست داده بودند هم جا بود. حرکتی شدید برای غیر قانونی ساختن امتیازدهی شروع شده بود. در واقع امتیازدهی فقط با 11 رای توسط کنگره غیر قانونی شناخته شد.