در مباحث یادگیری از راه چند رسانه ایهای جدید، یک سلسله بحثهای فرعی به میان می آید . قبل از همه، بحث قدیمی یادگیری به کمک کامپیوتر و شاخه های مربوط به آن مطرح می شود. ابداع فناوری« فرامتن» که بطور گسترده ای در دسترس همه قرار گرفت ، به چالشی دامن زد که بر شالوده فناوری جدیدی که«نظامهای مرورگر انعطاف پذیر کاربر محور» را پشتیبانی می کرد، متکی بود و همین جریان اندکی بعد به حوزه فناوری چند رسانه ایها پیوست.
فراوانی و تنوع ابزارها و موادی که در اختیار طراحان آموزشی بود به سرعت دگرگون شد. این تحولات، خود بخشی از انقلاب گسترده تری بود و تحول در شکل فرهنگ و ارتباطات جامعه را نوید می داد. نوشته حاضر بر سیر تحولاتی که در مباحث مربوط به طراحی محیطهای یادگیری تعاملی رخ داده می پردازد و اثر این تحولات را بر نظامهای یادگیری بررسی می کند .
آموزش با کمک کامپیوتر
فناوری یادگیری ( اصطلاحی که این روزها زیاد شنیده می شود) به زمانی بر می گردد که نخستین کوششها برای دستیابی به نظامهای تدریس متکی بر ماشین به عمل آمد و« اسکینر» از پیشگامان مکتب« رفتارگرا» آن را ابداع و پیشنهاد کرد. نقطه محوری نظریه رفتارگرا« ساده سازی» بیش از اندازه است .این ساده سازی دو جنبه اصلی دارد :نخست مطالعه «علمی» روان شناسی را به سطح بررسی عینی رفتار قابل مشاهده تنزل می دهد. یعنی، شناخت را عارضه ای جانبی می داند که در توضیح رفتار نقش اصلی را بر عهده ندارد. از این رو، توضیح رفتار را به مطالعه قواعد یادگیری محدود می کند. دوم ، از نظر «اسکینر» مهمترین شکل یادگیری « شرطی شدن عامل» است. موضوع بنیادی در شرطی شدن عامل، آن است که رفتار را نتایج رفتار شکل می دهد. بنابراین،تحکیم و تثبیت رفتار ، نتیجه عمل و پاسخ و جایزه ای است که در مقابل عمل دریافت می شود.
این چهارچوب ، شالوده ای است که دیدگاه فوق العاده«فنی» «روانشناسی کاربردی» بر آن بنا شده است . در روانشناسی کاربردی بر تعریف بسیار دقیق و عملی هدفهای مورد نظر تاکید می شود . این نگرش در شکل «هدفهای رفتاری» (مشخصه هاو مهرتها و نتایج یادگیری مورد نظر در شکل رفتارهای قابل سنجش ) بر امر آموزش اثرهایی بسیار ژرف باقی گذارد. هر رفتار مورد نظر از راه تحکیم بخشیدن به یک رشته مراحل بینابینی برای رسیدن به هدفهای نهایی رفتار، شکل می پذیرد. این مفهوم ، انگیزه مستقیمی برای ارائه نخستین «دستگاههای آموزشگر» یا ماشینهای تدریس شد.
این دستگاهها در بدو امر . دستگاههای مکانیکی بود که مواد آموزشی را با نظم وترتیب دقیق و تعریف شده ای در اختیار دانش آموزان یا فراگیرندگان قرار می داد. با این فرض که چون مواد و مطالب آموزشی در این روش بطور انعطاف ناپذیر بهینه و ارائه می شود، فرآیند یادگیری را نیز در هر مورد می توان بهینه کرد. دسترسی بیشتر به کامپیوتر در دهه های شصت و هفتاد، رسانه های پر قدرت تری را وارد کار کرد. مسیرهای ثابت تعبیه شده در ماشینهای سری اول جای خود را به نظامهای شاخه ای داد . برای مثال، بسته به پاسخهایی که فراگیرنده می داد، مسیرهای متفاوتی را می توانست انتخاب کند.
راه و رسم طراحی آموزشی در «نظامهای تدریس متکی بر کامپیوتر» به عنوان رسمی پایدار باقی ماند. تا اینکه در اواسط دهه شصت میلادی کتاب «گانیه» با نام «شرایط یادگیری»انتشار یافت. این کتاب کوششی بود برای نظام دار کردن یک نظریه یادگیری رسمی که در شکل گیری نگرشها « یادگیری به کمک کامپیوتر» بسیار مؤثر واقع شد .
نظریات گانیه شالودهای بود برای «طراحی آموزش» که نگرش بسیار منضبطی را بر طراحی آموزش اعمال می کند. نخست باید هدفهای رفتاری به طور منظم به مهارتهای برای استخراج صورت زیر محتواها یا زیر برنامه درسی استفاده شود و مهارتهای ساده تر باید قبل از مهارتهای پیچیده تمرین و آموخته شود .ساختار نظام دار «ریزبرنامه درسی» با نظامهای تمرین و تکلیف و ممارست که همواره مورد تاکید مسئولان آموزش و پرورش است هماهنگی کامل دارد. «لوریلارد« می گوید این دیدگاه در عمل بسیار موفق از کار درآمد و راهبردی بود رسمی و نظام دار برای طراحان «یادگیری به کمک کامپیوتر و آموزش بر پایه کامپیوتر» برخی چنین دیدگاههایی را به حوزه «محیطهای یادگیری چند رسانه ای» نیز وارد کرده اند.
«لوگو » و محیطهای یادگیری «ساختار گرا»
«پاپر» دیدگاه کاملاً متفاوتی در زمینه یادگیری به کمک کامپیوتر اختیار کرد. راه و رسمی که پاپر دیدگاههای خود را از آن می گرفت، با راه و رسم مرسوم در «طراحی آموزشی» از بیخ و بن متفاوت بود . «پیاژه» چهارچوبی هوشمندانه برای آنچه که او آن را «شناخت شناسایی ژنتیک» می نامید به وجود آورد . به طور ساده ،پیاژه می خواست بداند که «کودک معلومات خود را از جهان پیرامون چگونه بدست می آورد .» در مبحث شناخت شناسی دو راه ورسم عمده وجود دارد؛ یکی« راه و رسم تجربه گرا» که می گوید، ما از راه حواس، اطلاعات کاملاً دقیقی از هان و یا دست کم پدیده های اصلی آن به دست می آوریم و دیگری«راه ورسم خردگرا» که بر عکس، ر ساختارهای عقلانی از پیش ساخته شده که به کمک آن می توانیم پدیده های جهان را معنا کنیم تاکیدمی ورزد هر دو اندیشه ، بر پیشرفت علوم جدیدآثارژرفی نهاده اند .