شهر بخارا، واقع در جاده ابریشم بیش از 2000 سال قدمت دارد .
بخارا با بافت شهری خاصی که عمدتاً دست نخورده باقی مانده است، یکی از کامل ترین نمونه های شهرهای قرون وسطی در آسیای مرکزی به شمار می رود.
از بناهای تاریخی این شهر، آرامگاه مشهور اسماعیل سامانی که شاهکار معماری اسلامی قرن دهم محسوب می شود و مدرسه های متعددی که از بقایای قرن هفدهم هستند را می توان نام برد.
شهر بُخارا یکی از کانونهای دانش و ادب ایران پس از اسلام است که امروز جزیی از قلمرو جمهوری ازبکستان است.
بخارا پایتخت سامانیان بود، ۸۵٪ مردم آن تا امروز نیز به زبان فارسی با گویش ویژه آسیای مرکزی که امروزه به زبان فارسی تاجیکی معروف شده حرف میزنند.
در سالهای ۱۹۲۴ میلادی بخارا و سمرقند با سیاستهای شوروی پیشین از تاجیکستان جدا گشته و به ازبکستان پیوست.
دولت ازبکستان با سیاست فارسیستیزی خود همچنان محدودیتهای آموزشی و رسانهای سختی بر ضد زبان فارسی پیاده کرده است.
اماکن و ابنیه تاریخی
• ارگ بخارا
• بالاحوض ،سده 18 تا 20.
• آرامگاه سامانی ،سدههای 9 تا 10.
• قبرستان چشمه ایوب ،1380 یا 1384-1385.
• مدرسه عبداللهخان ،1596/98.
• مدرسه مادر خان ،1556/57.
• مسجد بلند ،سده 16.
• مجموعه گاوکشان ،مسجد، مناره، مدرسه.
،سده 16.
• خانقاه زینالدینخواجه ،1555.
• مجموعه پای کلان ،سدههای 12 تا 14.
• مجموعه لب حوض ،سدههای 16 تا 17.
• مدرسه کاکلداش ،1568/69.
• خانقاه نادر دیوانبیگی ،1620.
• مدرسه الغبیگ ،1417.
• مدرسه عبدالعزیزخان ،1652.
• مسجد بالاحوض ،1712.
• آرامگاه سیفالدین باخرزی ،نیمه دوم سده 13 - سده 14.
• آرامگاه بیانقلیخان ،نیمه دوم سده 14-15 یا 16.
• مسجد نمازگاه ،سده 12 تا 16.
• خانقاه فیضآباد ،1598/99.
• مدرسه چهارمنار ،1807.
• ستارهٔ ماه خاصه، سرای امیر بخارا ،پایان سده 19، آغاز سده 20.
• چهاربکر ،محل خاکسپاری خاندن شیخ جُبیره.
،1560/63.
سرزمین ازبکستان، با 447400 کیلومتر مربع وسعت در جنوب قزاقستان و دریاچه آرال و نیز شمال افغانستان و ترکمنستان واقع است.
تاجیکستان و قرقیزستان همسایگان شرقی آن هستند.
85% سکنه 20 میلیونی آن پیرو آئین اسلام میباشند.
در قرن ششم قبل از میلاد بخش اعظم آن تحتسلطه هخامنشیان بود.
سامانیان که خستسلسله ایرانی پس از حکمرانان تکر بودند، در دوران حکومتخود در خراسان و ماوراء النهر ،بخشهایی از ازبکستان کنونی.
و قسمتی از ایران مرکزی حکومت میکردند ،از 261 تا 389ق.
در عهد اسماعیل سامانی، مرکز اقتدار این سلسله بیستر ماوراالنهر بود و بخارا و سمرقند در عهد او چنان ترقی کردند که قسمت عمدهای از عالم اسلامی را با درخشندگی تمدن و معارف و ادبیات و هنر، نور و فروغ میبخشیدند.
مقبره اسماعیل سامانی در بخارا است که خود اثر هنری بسیار زیبائی از این عصر میباشد.
بخارا یکی از شهرهای بزرگ ماوراالنهر قدیم و مرکز بعضی حکومتهای اسلامی و کانون نشر علوم و معارف اسلامی و ادب ایرانی میباشد، نرشخی ،مورخ معروف.
عمعق بخارائی شاکر بخاری از دانشمندان این شهر قدیمیاند، شیخ الرئیس ابوعلی سینا ،370 - 428ق.
دانشمند بزرگ ایرانی در روستای افشنه از توابع بخارا بدنیا آمد و در بخارا کسب علم نمود.
بلندترین عمارت بخارا منارهای است 5/46 متری که مربوط به مسجد کالیان و معروف به برج مرگ میباشد.
،زیرا محکومان به مرگ را از بالای آن پرت میکردند..این مناره مربوط به 8 قرن قبل است.
بازار جالبی نیز از آثار هنری این شهر است.
سمرقند یکی دیگر از شهرهای تاریخی ازبکستان است که در نزدیکی بخارا قرار دارد که رود سغد از کنار آن میگذرد این شهر در طول 25 قرن تاریخ خود هجوم سپاهیان اسکندر، امیران عرب، گروههای بربر و چنگیزخان را بخود دیده است.صودر عصر تیموریان، سمرقند پایتخت مملکتی بزرگ شد که از دهلی تا دمشق و از دریاچه خوارزم ،آرال.
تا خلیج فارس وسعت داشت این دولت ماوراء النهر را به مقامی از اهمیت رسانید که تا آن زمان هیچگاه بدان پایه نرسیده بود.
بزرگترین سنگ قبر جهان که بر روی امیر تیمور گورگانی قرار گرفته در این شهر ،سمرقند.
است.
مسجد جالبی در این شهر وجود دارد تحت عنوان مسجد بی بی خانم که صحن درونی آن 167متر طول و 109 متر عرض دارد و قطر گنبد فیروزهای آن 20 متر است.
،از شهرهای تاریخی دیگر ازبکستان تاشکند را میتوان نام برد که به عنوان بزرگترین شهر آسیای مرکزی، پایتخت این جمهوری نیز میباشد.
اندیجان.
فرغانه و نمنگان از دیگر کانونهای شهری ازبکستان هستند که بدلیل ارزش تاریخی، همه ساله جهانگردها بدانها روی میآورند.
در زمان صفویه و افشاریه به دفعات مکرر تلاش شد تا ازبکستان بار دیگر تحت کنترل حکومت مرکزی ایران درآید اما نفوذ روزافزون سران قبائل در افراد و ضعف ایران موجب از دست رفتن تدریجی ازبکستان شد و در سال 1873م این منطقه به اشغال روسها درآمد.
پس از سقوط تزارها در انقلاب اکتبر 1917م نظام کمونیستی بر ازبکستان حاکم شد و در سال 1924م رسما جمهوری سوسیالیستی ازبکستان در این سرزمین شکل گرفت که تا سال 1991م برقرار بود.
در اواسط این سال، ازبکستان از سلطه مارکسیسم رهایی یافت و نسیم روح بخش آزادی بر آن وزیدن گرفت و معنویت اسلام آن را سیراب نمود.
ازبکها، سنی و پیرو فقه حنفی هستند.
دو مدرسه معروف اسلامی یعنی مدرسه میر عرب در بخارا و مدرسه اسماعیل البخاری در تاشکند که در قرن شانزدهم میلادی پدید آمدهاند، تنها مراکزیاند که در هنگام سلطه کرملین مشغول به فعالیت بودند.
البته آنان در آغاز به تعطیل این دو مؤسسه مذهبی اقدام کردند و پس از جنگ دوم اجازه فعالیت به این مدارس را دادند.
تمام علمای اسلامی در شوروی سابق با تحصیل در مدارس مذکور تربیت میشوند.
این مدارس نیز انتشار کتب و نشریات اسلامی را به عهده داشتند و اکنون فعالترین و با تحرکتر و با کیفیتی افزونتر مسئولیتهای یاد شده را به عهده دارند.
در تمام شهرهای آن مساجد متعددی وجود دارد که بویژه در اعیاد اسلامی مشحون از جمعیت نمازگزار میشود.
گرایش به تصوف نیز در این جمهوری دیده میشود و مراکز مهم تعلیم این آئین، در خیوه و بخارا هستند.
مردم ازبکستان از نژاد ازبک بوده و در حال حاضر متجاوز از یک میلیون ازبکی در افغانستان و قریب به 20000 نفر در ایالت مسلمان نشین ترکستان شرقی چین ،سین کیانگ.
سکونت دراند.
زبان ازبکها ازبکی است که از مشتقات زبان ترکی میباشد.
رودهای این جمهوری و نیز دریاچه آرال ،خوارزم سابق.
در تولید برق آبی و مشروب نمودن اراضی پنبه این کشور دخالت مهمی دارند.
ازبکستان از نظر تولید پنبه در جهان پس از آمریکا و چین مقام سوم را داراست و 60% پنبه شوروی سابق در این جمهوری تهیه میشده است.
هم اکنون نیز، این محصول از مهمترین اقلام صادراتی این کشور بوده و اکثر اراضی آن به کشت پنبه اختصاص دارد و محصول مذکور کشت تک محصولی این سرزمین محسوب میشود، از نظر تولید انواع کنف مقم اول را در آسیا میانه دارد.
ازبکستان به لحاظ تولید نفت و گاز و معادن ذغال سنگ اهمیت ویژهای دارد.
،پرورش گوسفند بین روستائیان و عشایر رواج گستردهای داشته و ازبکستان از تولید کنندگان عمده پشم در شوروی بوده است.
بخارا و بناهای آجری از اولین آثار معماری اسلامی مختص این دوران، مسجد ماه خاصه در مجموعه چهار بکر بخارا و بخصوص مقبره امیر منصور سامانی در بخارا، که به دستور شاه اسماعیل سامانی بنا شده بودند، به دلیل ویژگیهای آنها جایگاه مهمی در معماری این دوره دارند.
مقبره امیر منصور سامانی که قرنها زیر خاک مدفون بود، در سال ۱۹۳۴ میلادی توسط باستان شناسان روسی کشف شد.
در بسیاری از ساختمان ها با تالارهای بزرگ، نظیر مساجد و سالنهای اجتماع از ویژگیهای فیزیکی گنبد برای سقف این تالارها استفاده می شد.
پلان دایره وار شکل معمول این بناها بود.
اما در ساخت مقبره سامانی برای اولین بار گنبد کروی بر روی یک پلان مربع شکل ساخته شد، که این انقلابی در هنر معماری و تکنیک ساختمان سازی بود.
معماران این دوره به دلیل حرام بودن مجسمه سازی در اسلام سعی بر این داشتند که به شیوه سمبلیک که پیچیدگی های خاص خود را داشت بناهای مذهبی خود را تزیین کنند.
تا قبل از پیدایش سرامیک، حکاکی بر روی سنگ هنر بسیار مشکل و بر روی آجر غیر ممکن بود.
در مقبره سامانی از این شیوه به نحو شایسته ای استفاده می شود.
گنبد کروی سمبل آسمان، مکعب زیر آن سمبل کعبه، و ترکیب این دو با هم سمبل جهان است.
فرم سبد مانند دیوارهای خارجی این مقبره به نحو زیبایی بازی نور و سایه را به نمایش می گذارد.
چهار نمای این بنا در هر زمانی از روز به دلیل زاویه متغیر تابش خورشید شکل متفاوتی به خود می گیرند.
جامعه شناسی شهری و بخارا بخارا یکی از مراکز مهم فرهنگ، ادب و هنر ایران و پایتخت سامانیان در قرون سوم و چهارم هجری بوده، امرای این دودمان ایرانی در ترویج و احیای زبان فارسی تلاش شایانی کردهاند.
چند نکته از این شهر، به جهت نزدیکی خصوصیاتاش با ایران امروز، برای من خیلی جالب بود.
نکتهی اول مسئلهی مهاجرت به شهرهاست، که اکنون همچنان در ایران رو به گسترش است.
مهاجرت اول: طبقهی دهگانان ،زمینداران، صاحب کوشکها و قطاعها.
که ستون فقرات جامعهی بخارا را تشکیل میدادند به علل عمدهای از جمله برآمدن شهرها، رونق زندگی شهری و تمرکز قدرت در دستگاه اداری سامانیان، به شهرها روی آوردند.
یکی از نتایج تقلیل قدرت و نفوذ طبقهی دهگانان، علاوه بر ایجاد مشکلاتی برای دولت سامانیان، آغاز ترکی شدن ماوراءالنهر بود.
مهاجرت دوم، مربوط به روستاییان بود.
به علت بار سنگین خراج و مالیات اضافی و فرار از این بار سنگین، فرزندان روستاییان، هر وقت که امکان داشت، راه شهرها را در پیش میگرفتند.
نکتهی دوم، این بود که افزایش جمعیت در شهرها با توسعهی مسئولیتهای اجتماعی یا با مقررات دولتی همراه نبود، و شرایط بهداشتی در محلات پرجمعیت فقیرنشین چنان بد شده بود که از هر طرف صدای اعتراض بلند میشد.
زبالهها را به کوچهها میریختند به طوریکه معابر غیرقابل عبور میشد.
و این یکی از عوامل بروز بیماریهای فراوان شده بود، از جمله اشاعهی طاعون.
مسئلهای که گمانم یکی دو سال گذشته گریبانگیر یکی از شهرهای ایران شد، حاکی از نبود مقررات منسجم در دستگاه دولتی.
نکتهی سوم، آتشسوزی: یکی از بلاهای بزرگی که در اروپای قرون وسطی دامنگیر شهرها میشد، در بخارای دورهی سامانیان هم به کرات مردم را گرفتار میکرد.
و از آنجا که بسیاری از بناها چوبی بود، مستعد آتشسوزی هم بودند.
مثلاً یکبار که مردم بر طبق سنتی دیرین، مراسم آتشافروزی برپا کرده بودند، جرقههای بزرگ آن بر بام کاخ یکی از امیران سامانی میافتد و کاخ را یکسره ویران میکند.
انقراض حکومت طاهریان انقراض حکومت طاهریان و ضعف و فتور تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان اعمال قدرت عملی او آزاد کرد.
در چنین ایمنی و فراغی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه میساخت، ولایت فرارود ،ماوراالنهر.
که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، تحت رهبری امیران این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از جانب خلیفه یا به حکم استیلاء و غلبه، ضمیمه قلمرو آنها شد.
با آن که استیلای این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان مستمر نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و فرارودان در بخش عمده دوره فرمانروایی آنها، از مداخله مستقیم عمال خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در تمام این نواحی، حیاتی تازه یافت.
سامانیان سامانیان که منسوب به سامان خداه، دهقانی زرتشتی از نواحی بلخ و بهقولی سمرقند و مالک قریه سامان در آن نواحی بودند، از زمان خلافت مأمون در خراسان، یعنی اندک مدتی پیش از روی کار آمدن طاهریان، در قسمتی از ماوراء النهر حکومتهای مستقل کوچکی را که به حکم خلیفه به آنها واگذار شده بود، به عهده داشتند.
و نسب خود را - به دنبال به دست گرفتن قدرت - به بهرام چوبینه، سردار معروف عهد ساسانیان میرساندند.
نصر اول مؤسس سلسله سامانی مؤسس این سلسله، نصر اول و عدهای از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود.
ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به شمار میرفت.
با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی ظاهر شود و نیز در نتیجه نزاعهای داخل خاندان خود ایشان و بالاخره با توسعه قدرت آل بویه در باختر و جنوب غربی ایران آشکار شود، تحولی در نوار غربی منطقه نفوذ ایشان حاصل شد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد.
مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانیس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حملههای تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی میکردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی عاید مردم ارتدوکس مذهب آناتولی، نمیشد.
در ماوراءالنهر و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت میگرفت.
که از این میان تنها بهره عمدهای که در مبارزه سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، تسخیر طراز «تلاس» در 280 ق / 893 م بود.
همسایگان مورد بحث؛ قَرَه خانیان یا ایلخانان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان قَرلُق فرمانروایی داشتند.
مملکت ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی کُوک تورک به وجود آمده بود، که خیلی زود پاره پاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.
زبان فارسی در دوره سامانیان در دوره ایران سامانی، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد.
با آن که سامانیان در امور دیوانی زبان عربی را به کار میبردند و آن را شعار وحدت خلافت میشمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعرانی ایرانی همچون رودکی و دقیقی از نخستین کسانی باشند که با گونهای از زبان ملی خود که از تکمیل و تلفیق لهجههای محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند.
این زبان در دبار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نو روایی پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای مانده است.،دانشنامه رشد..
پادشاهان سلسله سامانی نام و لقب نه تن از پادشاهان این سلسله با توالی و مدت حکومتشان، از این قرار است: اسماعیل بن احمد، معروف به امیر ماضی ،۲۹۵ – ۲۷۹ ه.ق..
احمد بن اسماعیل، معروف به امیر شهید ،۳۰۱ – ۲۵۹ ه.ق..
نصر بن احمد، معروف به امیر سعید ،۳۳۱ – ۳۰۱ ه.ق..
نوح بن نصر، معروف به امیر حمید ،۳۴۳ – ۳۳۱ ه.ق..
عبدالملک بن نوح، معروف به امیر رشید ،۳۵۰ – ۳۴۳ ه.ق..
منصوربن نوح، معروف به امیر سدید ،۳۶۵ – ۳۵۰ ه.ق..
نوح بن منصور، معروف به امیر رضی ،۳۸۷ – ۳۶۵ ه.ق..
منصور بن نوح ،۳۸۹ – ۳۸۷ ه.ق..
عبدالملک بن نوح ،۳۸۹ – ۳۸۹ ه.ق..
منابع: بخش اماکن تاریخی: ویکیپدیای ازبکی.
روزنامه اطلاعات ش 19513.
ستوده، منوچهر، هنر معماری ارگ بخارا, سازمان میراث فرهنگی کشور، جلد اول, 1375 فرهنگ فارسی -دکتر محمد معین7 ، جلد پنجم بوریس یه زهیف و محمدجان میرزا محمدوف، گنجینههای بلوغ بشری ، ترجمه مهرداد دادمهر - تهران - انتشارات سپیده دم مرداد 61.
ناجی، محمدرضا.
مروری بر دوران حکمرانی امیران سامانی، شکوفایی فرهنگ ایرانی - اسلامی»، روزنامهٔ شرق، شماره۶۴۹، ۲۲ آذر ۱۳۸۴.
گردآورنده : حسین اکبری مدرسه چهارمنارمؤذنی در بخارامحمدعلیم خان، امیر بخارا در 1911 مسجد منار کلان در بخارا مقبره امیر منصور سامانی در بخارا ازبکستان.