ترکیه کشوری است با فرهنگی غنی، مردمی اصیل و طبیعتی زیبا و متنوع. این سرزمین زیبا همچنین بهعنوان مهد بسیاری از تمدنها در طول تاریخ شناخته شده است. در نتیجۀ موقعیت جغرافیایی این کشور، ترکیه در واقع بهعنوان پل ارتباطی شرق و غرب ایفای نقش نموده است و ملت ترکیه دائماً با فرهنگهای بسیاری در ارتباط بودهاند. در طی قرون، سلاطین بسیاری آمده و رفتهاند و هر کدام از خود ردّی در این کشور بر جای نهادهاند. یک بخش فوقالعاده و بسیار مهم تاریخ ترکیه مربوط بهمرحلۀ رشد کلیسای اولیه در این کشور است. در دوران امپراتوری روم، پولس رسول سفرهای بشارتی زیادی بهسرزمینی که اکنون ترکیه خوانده میشود داشت. حتی هفت کلیسای ذکر شده در کتاب مکاشفه در ترکیه امروزی واقع شدهاند.
کنستانتین در سال ۳۲۵ میلادی، امپراتوری رو بهزوال روم را متحد و نیرومند ساخت. وی پایتخت روم نوین را بهنام کنستانتینوپل که همان استانبول امروزی است بنیاد نهاد. چند صده پس از کنستانتین، وقایع بسیاری در ترکیه رخ داد که هویت امروزی این ملت را شکل داد. ترکهای سلجوقی با زور کنستانتینوپل را تسخیر نموده و اسلام را به این منطقه معرفی کردند. پس از امپراتوری سلجوقی، امپراتوری عثمانی قدرت را در ترکیه بهدست گرفت. امپراتوری عثمانی بزرگترین و مقتدرترین امپراتوری اسلامی در طول تاریخ بوده است. این امپراتوری تا اوایل دهۀ ۱۹۰۰ ترکیه را تحت کنترل خود داشت. در بحبوحۀ آشوبهای جهانی و داخلی، به رهبری مصطفی کمال یا آتاتورک (بهمعنای لغوی پدر ترک)، ترکیه بهسوی دوران پیشرفت نوینی هدایت شد. نفوذ و ایدههای وی آنچه را ما امروزه بهنام ترکیه میشناسیم شکل بخشید.
ملاحظات تاریخی
با فروپاشی شوروی، از اهمیت منطقهای دو کشور ترکیه و اسرائیل برای غرب کاسته شد اما برای این دو کشور فرصتهای جدیدی فراهم گردید تا به تقویت موضع و جایگاه خود بپردازند. افزایش استحکام و قدرت جمهوری اسلامی و پیدایش جنبشهای اسلامی منطقه، از جمله این فرصتها بود اما مهمترین آنها پیدایش خلأ قدرت در حوزه قفقاز و آسیای مرکزی است. ترکیه از طریق قرابتهای فرهنگی و موقعیت ترانزیت، و اسرائیل نیز با پشتوانه قدرت اقتصادی و تکنولوژیک، زمینههای حضور در آسیای میانه را فراهم کردند. هیچکدام از این دو کشور بهتنهایی قادر به ایفای نقش محوری در این منطقه نبودند و برهمیناساس محور آنکارا تلآویو تشکیل گردید تا این مقصود فراهم شود. بدونشک نفوذ اسرائیل در میان همسایگان شمالی ایران و مناسبات اقتصادی و فرهنگی ترکیه و اسرائیل با کشورهای حوزه قفقاز، هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ امنیتی، ایران را با تنگناهای فراوانی روبرو میکند که انرژی، تجارت، فرهنگ و مسائل استراتژیک نظامی از جمله آنها است. با توجه به منافع مشترک روسیه و ایران در منطقه، ایران توانست از طریق گسترش همکاریهای همهجانبه با روسیه، محور قدرتمندی را در مقابل آنها ایجاد کند تا موازنه قدرت را تاحدودی برقرار نماید.
در این پژوهش، ضمن اشاره اجمالی به زمینههای گرایش کشورهای ترکیه و اسرائیل به یکدیگر، به این موضوع پرداخته میشود که همکاریهای این دو کشور در آسیای مرکزی و قفقاز چه تاثیری بر امنیت ملی و منافع جمهوری اسلامی ایران برجای گذاشته است.
کشورهای ترکیه و اسرائیل، پس از پایان جنگ سرد، تحت تاثیر تحولات بینالمللی و منطقهای و نیز بر اثر شرایط داخلی کشورهای خود، همکاریهای همهجانبه خود را در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی گسترش دادند و به روابط فیمابین، بعد استراتژیک بخشیدند. اوج این همکاریها، انعقاد پیمان استراتژیک 1996 میان دو کشور ترکیه و اسرائیل بود. شکلگیری محور ترکیه اسرائیل، باعث همسویی اقدامات و جهتگیریهای این دو کشور در آسیای مرکزی و قفقاز گردید و حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی این دو کشور را در منطقه تقویت نمود.
کشورهای ترکیه و اسرائیل، در حوزه خزر منافع و اهداف مشترکی را دنبال میکنند و درصدد برآمدهاند با تلفیق امکانات و تواناییها، مواضع خود را در منطقه تقویت نمایند و دراینراستا از حمایتهای نظامی، سیاسی و اقتصادی ایالاتمتحده نیز بهره میبرند. امریکا، در حوزه خزر، با دنبالکردن سیاست مهار و انزوای جمهوری اسلامی ایران، با هر نوع حضور و نفوذ ایران در این ناحیه مقابله میکند؛ بهعبارتدیگر هر اقدامی که به انزوا و تضعیف منافع ملی ایران در منطقه بینجامد، مطلوب ایالاتمتحده است و در این راستا دولت امریکا از فعالیتهای متحدان منطقهای خود حمایت میکند. دراینمیان، اقدامات و جهتگیریهای کشورهای ترکیه و اسرائیل در آسیای مرکزی و قفقاز با استراتژی منطقهای ایالاتمتحده همخوانی بیشتری دارد؛ ضمنآنکه مسیر حضور و نفوذ ایالاتمتحده را نیز در منطقه هموار میسازد.[i]
شکلگیری مثلث ترکیه اسرائیل ایالاتمتحده در حوزه خزر، ضمن تضعیف حضور ایران در این حوزه، کشورهای منطقه را به پایگاه دشمنان جمهوری اسلامی ایران تبدیل نموده است. این مساله، تهدید بزرگی برای امنیت ملی ایران تلقی میشود. ازاینرو جمهوری اسلامی ایران نیز درصدد برآمده است از طریق نزدیکی به کشورهای منطقهای همسو با منافع خود، با پیامدهای شکلگیری این محور جدید مقابله نماید. علاوه بر ایران، تقویت حضور امریکا و متحدان منطقهای آن در حوزه خزر با منافع روسیه نیز که این ناحیه را حیات خلوت خود میشناسد، در تقابل است. بنابراین کشورهای ایران و روسیه به منظور مقابله با آثار و پیامدهای منفی ناشی از نفوذ بیشتر کشورهای ترکیه، اسرائیل و امریکا در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز، با اقدام به تقویت روابط استراتژیک فیمابین، همکاریهای همهجانبه خود را در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی گسترش دادهاند.
در چارچوب تئوری اتحاد، هنگامیکه دو یا چند دولت برای تامین بهتر منافع ملی خود به اتحاد یا همکاری با یکدیگر مبادرت میورزند و درصدد تعقیب اهداف تجدیدنظرطلبانه برمیآیند، این امر باعث بهمخاطرهافتادن امنیت و منافع ملی دولتهای دیگر میگردد و طبعا این دولتها نیز، برای حفظ وضع موجود، به عکسالعمل میپردازند. درواقع طبق نظریه موازنه قدرت، یکی از مهمترین انگیزههای شکلگیری اتحادها، جلوگیری از دستیابی یک کشور یا مجموعهای از کشورها به موقعیت مسلط میباشد.[ii]
درکل، کشورها هنگامی به سمت همکاریهای دوجانبه و یا چندجانبه روی میآورند که احساس کنند بهتنهایی نمیتوانند اهداف و منافع خود را در داخل یا خارج تامین کنند و یا خطر مشترکی آنها را تهدید میکند که با اتکا به منافع ملی قابل دفع نیست. بنابراین باید گفت: بنیان اتحاد و همکاری میان کشورها، بر اشتراک در منافع و تهدیدها استوار است.[iii] ازاینرو، بدونشک، اتحاد ترکیه و اسرائیل و همکاریهای همهجانبه این دو کشور در آسیای مرکزی و قفقاز و همچنین همکاریهای همهجانبه جمهوری اسلامی ایران و روسیه در این منطقه، نیز ناشی از منافع و تهدیدات مشترک است و باید این فرایند را نوعی یارگیری سیاسی، اقتصادی و نظامی در منطقه به منظور مقابله با تهدیدات و یا تامین منافع ملی مشترک تلقی کرد.
پس از فروپاشی شوروی، کشورهای ایران و روسیه مناسبات خود را در سطوح مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی افزایش دادند. عوامل موثر بر ارتقای این روابط در سطوح سهگانه را چنین میتوان برشمرد: 1 در سطح داخلی: نیازهای تکنولوژیک ایران و منافع اقتصادی روسیه 2 در سطح منطقهای: شکلگیری اتحادیههای منطقهای و تلاش قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای تحدید نفوذ ایران و روسیه در حوزه خزر (همکاریهای همهجانبه ترکیه و اسرائیل در آسیای مرکزی و قفقاز که تهدیدی برای منافع ملی ایران و روسیه محسوب میشود، از جمله عوامل تاثیرگذار در این زمینه بهشمار میرود.) 3 در سطح بینالمللی: مواضع مشترک ایران و روسیه در مخالفت با نظام تکقطبی در جهان به رهبری ایالاتمتحده.
در حال حاضر مجموعه تحولات داخلی در ایران و ترکیه و تحولات منطقه ای و بین المللی سبب گردیده است که روابط دو کشور از این نقطه عبور کند و به سطح اعتماد دوجانبه ارتقاء یابد. البته تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله زیادی باید طی گردد.