در ارایه کالا، اگر تصمیم به بسته بندی شدن به هر شکل گرفته شده باشد در درجه اول طراحی یا مهندسی بسته بندی مطرح می شود. مانند بحث سلامت کالا در سفری که از محل تولید تا رسیدن به دست مصرف کننده (شامل دوام، سبکی، و چیدمان مناسب در کنار هم برای اشغال جای کمتر و مخصوصاً در بسته کم حجم تر و ...) دارد.بحث دیگر که مهم تر هم به نظر می رسد، گرافیک بسته بندی است؛ به طور کلی و همه جانبه برای تحویل به خریدار. این جا می گویم ”خریدار“ نه مصرفکننده. زیرا گفتن ندارد که وقتی از خریدار صحبت میکنیم در تئوری جنبه های متعددی را در نظر می گیریم تا مشتری را به نحوی وادار کنیم که کالای مورد نظر را انتخاب کند. پس گرافیک است که سهم کلی و نسبتاً همه جانبه دارد. این تنها زیبایی اولیه یا چاپ تمیز یا جعبه زیبا نیست بلکه کلیتی است شامل طراحی روی بسته بندی در جهت معرفی هر چه جذاب تر. این جذابیت ظاهری از نکات بسیار مهمی است که سرنوشت فروش کالایی را که در سوپر مارکت قرار دارد و تعداد و نمونههای رقبای آن زیاد است، رقم میزند.فرض کنید در ردیف خمیر دندانها، مسواکها، شکلات و نظایر این ها یا در دپوهای وسایل ساختمانی و منزل، بین انواع قوطی های رنگ، در فروشگاه های ابزار و یراق و یا فروشگاه های وسایل آرایشی چنین است که گر چه در جریان حمل بحث بر سر بسته بندی است لیکن در واقع چنان که ملاحظه می کنید بحث مهم تر هنر ”ارایه“ کالا است. به این مثال کوچک توجه کنید:
تصور کنید در بخش میوه فروشی یک سوپرمارکت کنار دو سه نوع گوجه فرنگی در کناری یک نوع گوجه فرنگی ببینید که همه به شکل مکعب اما به قیمت سایر گوجه فرنگی ها باشد. تردید نکنید که نوبت فروش گوجه فرنگی های دیگر پس از فروش آخرین دانه از این نوع خواهد بود. چرا؟ زیرا غیر عادی و متفاوت با دیگر نمونه های مشابه است و دیگر این که در یک تضاد بصری با آنها است. مصرف کننده پس از خیره شدن به شکل آن فوری به تکه تکه کردن و خرد کردن آنها در آشپزخانه فکر می کند که میتواند جالب و لذت بخش باشد! اگر این ها را در توری هایی به رنگ بنفش مثلا در ردیف های سه تایی ارایه کرده باشیم هم رنگ مورد پسند خانم ها را مخصوصاً هماهنگ با رنگ گوجه فرنگی ها برگزیدهایم و هم تعداد متعارف مورد مصرف چند وعده در کوتاه مدت را. این کار یعنی روانشناسی در محاسبات کاربردی کالا دیگر حتماً هنر ارایه است نه هنر بسته بندی. اگر این نوع دید و طراحی بدیع در مورد دیگر کالاها با برچسب های (لیبل) جذاب و کاربردی همراه باشد، پس بحث ما به گرافیک بستهبندی کشیده شده است.
هنگامی که ردیف خمیر دندان ها، بستهبندی شکلات و ... را مثال می زدم، دقیقاً کانون توجه، گرافیک بسته بندی بود. بنابر این مایلم توصیه ای به صاحبان کالا که قصد فروش دارند بکنم.
در درجه اول متوجه مرتبه و جایگاه و ارزش کالای خود باشند. در درجه بعد با آگاهی و گشاده دستی در خصوص طراحی گرافیک کالای خود برخورد کنند. اگر تولیدکننده هنگام برخورد با موضوع طراحی گرافیک از خود خست نشان دهد یا بی میلی نماید به طور قطع فروش کالایش در بازار با مشکلی مواجه خواهد شد. پس لازم است صاحبان کالا برای ارایه کالای خود در جستجوی هنرمندترین و آگاه ترین گرافیست های تجاری باشند.
کسی که بر جوانب گوناگون کارهای گرافیکی و روانشناسی کارش مسلط باشد تا بتواند حداکثر هماهنگی های عناصر مناسب معرفی کننده و جذاب ساختن کالا را در منظر خریدار فراهم سازد.
در تلف کردن سرمایه؛ متاسفانه دیده میشود بعضی صاحبان و تولیدکنندگان کالا که هم بعضاً ارزش کالایشان بالاست و هم دوام و طول و لزوم استفاده شان، در میان میلیاردها تومان سرمایه گذاری برای مراحل گوناگون تولید و عرضه، هنگام برخورد با جنبه های گرافیکی پروژه کمترین توجه را بدان کرده و گاهی اصلاً آن را نمیبینند!
از باب تجربه عرض می کنم یکی از کارهای مرسوم و موثر و اطمینان بخش در رسیدن به گرافیک قوی و موثر و قابل رقابت در بازار، سفارش یک پروژه به چند نفر گرافیست است. (همراه با پرداخت حقالزحمه پیش طرحها) و در نهایت پروژه گرافیک کالا را به دست خبره سپردن تا همین روند را به شکل صحیح تری طی کرده و کار را برایشان به انجام رساند. خود این نوع رفتار نشان از سطح آگاهی و سلیقه بالاست. گذشته از این ها تولیدکننده با اتخاذ چنین روشی خود در معرض آموزش و کسب آگاهی قرار می گیرد و بر معیارهای این کار بیشتر آگاه میشود و قطعاً روی موارد دیگر تصمیمات و رفتارش در تولید نیز تاثیر می گذارد.
هنگامی که صاحب کالا می خواهد گرافیک کالای خود را (که در این جا مراد بیشتر از همه نوع ارایه آن و به طور اخص نوشتار مورد بحث است) به گرافیست بسپارد، باید به چند نکته اهمیت دهد:
مهمترین، این است که به ذهنیت گرافیست بها داده و در غنای اطلاعات مربوط به کالا کوتاهی نکند و حداکثر اطلاعات همه جانبه راجع به آن کالا را در اختیار او قرار دهد.جالب است بدانید حتی کالاهای باد کرده در انبار با ارائه هنرمندانه گرافیکی با سود بیشتر به فروش می رسد. با مثالی بر اهمیت هنر گرافیک به ویژه خطنوشتهها (تایپوگرافی اثر) تاکید میکنم. بارها پیش آمده که ناشران کتب مانده در انبار را با عوض کردن جلد و تهیه روکش نو به فروش می رسانند. ایشان همان محتوای پیشین را با گرافیک که تنها در مورد جلد کتاب اعمال میشود به بازار عرضه کرده و غالباً موفق نیز میشوند. اگر بخواهیم به طور ملموس و واقعی ارزش خط نوشته و هنر گرافیک را در جاذبه های بصری کالا درک کرده یا محک بزنیم، کافی است به ویترین کتاب فروشی نظری بیفکنیم. آن جاست که ارزش های موجود در نوشته ها و تایپوگرافی نمود بیشتری پیدا میکند.همین طور است روزنامه هایی که در کنار یا روی همدیگر در دکه و بساط روزنامه فروشی ها با یکدیگر در رقابت هستند. احساسات و انرژی های متفاوتی که از هر کدام از این ترکیبات خط نوشته تراوش می کند بستگی به قدرت بصری گرافیکی آنهاست. ما بدون این که متوجه شویم تحت تاثیر هنر گرافیک کالا قرار میگیریم.