رشد استفاده از رایانه در ایران و به کارگیری آن در فرایندهای مختلف آموزش،صنعت، نشر و پژوهش، مسائل حقوقی نوظهوری را در پی داشت.
این مسائل ضرورتاً باید در دستگاه فقهی و حقوقی ایران تحلیل و قوانین مناسب با آنها تصویب گردد.
بررسیهای نظری پژوهشگران فقه و حقوق، بستر سازی برای دستیابی به قوانین کارآمد است.
این مقاله تلاش دارد براساس نیازهای روز و مسائل نوظهور، متون فقهی و آراء فقیهان را بررسی کند.
حقوق رایانه دارای طیفی گسترده و موضوعاتی گوناگون است؛ امّا از آنجایی که بسیاری از فروعات این حقوق (بر خلاف کشورهای پیشرفته صنعتی), تناسب چندانی با ساختار اقتصادی و اجتماعی کنونی ایران ندارند, طبعاً در تاریخچه قانونگذاری حقوق رایانه ایران, نمیتوانند دارای منزلت و جایگاه ویژهای باشند.
بهعنوان نمونه, گرچه در انگلستان برای حمایت از برخی از ابعاد سختافزاری رایانه, قانونی تحت عنوان حمایت از تراشههای نیمه هادی تصویب شده است, اما به دلیل عدم آمادگی صنعت ایران بر تولید چنین محصولاتی در حجم انبوه, نمیتوان از قانونگذار ایرانی انتظار تدوین چنین قوانینی را داشت.
به طور کلی میتوان گفت که از بین دو جنبه سختافزاری و نرمافزاری رایانه, بُعد نرمافزاری آن در ایران دارای اهمیت خاصی بوده و کاربردهای فراوانی در صنعت ایران طی بیش از یک دهه ورود آن به کشور داشته است.
به همین جهت از میان ابعاد حقوق رایانه, بُعد حقوق نرمافزار در ایران مورد توجه نسبی قانونگذاران ایران قرار گرفته است؛ از اینرو در این گفتار بیشتر به تاریخچه زیرشاخه حقوق نرمافزار خواهیم پرداخت.
گرچه رایانه در اواخر دهه 1350 وارد ایران شد, اما رشد این پدیده در ایران از اواخر دهه 60 آغاز گردید.
در ابتدای کار, این پدیده در نظام حقوقی ایران تأثیر چندانی نداشت, اما پس از تأسیس شرکتهای نرمافزاری در ایران و گذشت چند سال از فعالیت آن شرکتها, با طرح اولین دعوای نرمافزاری در دادگاههای ایران در سال 1372 به یکباره توجه حقوقدانان و قاضیان به این پدیده جلب شد و پرسشها و ابهامات حقوقی جدیدی در این عرصه پدیدار گشت.
نخستین و مهمترین پرسشی که در این زمینه مطرح شد, درباره ماهیت و جایگاه حقوقی نرمافزار بود.
به بیانی دیگر, آیا نرمافزار اساساً به عنوان یک اثر ادبی و هنری شناخته میشود و یا یک اثر صرفاً صنعتی است؟
یا آیا نرمافزار دارای شرایط حق تکثیر و کپیرایت است یا شرایط اختراعپذیری؟
علاوه بر این, اصولاً چه حقوقی بر سازنده نرمافزار قابل تصور است؟
آیا ارتکاب اعمال در دایره امور نرمافزاری میتوانند مسئولیتهای مدنی یا جزایی را به دنبال داشته باشند؟
به طور کلی محور اساسی پرسشهای فوق به این مسئله بازمیگشت که نرمافزار اصولاً تحت چه قانونی حمایت شدنی است؛ قانون حمایت از آثار ادبی و هنری, قانون حمایت از اختراعات صنعتی و یا اینکه بایستی اساساً تحت یک قانون جدید و مخصوص مورد حمایت قرار گیرد؟
در دهه 1370, برخی از حقوقدانان با استناد به دلایلی, نرمافزار را به عنوان اثری ادبی تلقی کرده و آن را تحت قانون حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان مصوب سال 1348 میدانستند.
از سوی دیگر پارهای از حقوقدانان, نرمافزار را به عنوان یک محصول صنعتی قلمداد کرده, ویژگی اختراعپذیری را بر آن قابل انطباق میدانستند و از اینرو منعی در شمول آن تحت قانون ثبت اختراع و علایم تجاری مصوب 1310 نمیدیدند.
امّا تطبیق هر کدام از این دو قانون قدیمی بر نرمافزار, مبتلابه اشکالات خاصی بود:
مشکلات شمول نرمافزار تحت قانون 1348 (قانون حق تکثیر آثار ادبی و هنری)
1.
گرچه کدهای نوشته شده به زبانهای سطح بالا, شباهتهای فراوانی به زبان طبیعی داشته و از جهاتی شبیه محتویات یک کتاب است و از این جهت مانند اثر ادبی, قابلیت این را دارد که تحت قانون مزبور قرار گیرد, امّا همانگونهکه بیان شد, نرمافزار تنها شامل کدهای نوشته شده نیست؛ بلکه نرمافزار در واقع توسط کدهای ماشین (دستورات متشکل از صفر و یکها) اجرا میشود.
بنا بر این حتی اگر کدهای اصلی نرمافزاری را به عنوان اثر ادبی تلقی کنیم, باز هم نمیتواند این قانون به طور جامع تمامی مصادیق نرمافزار را پوشش دهد
2.
در زمان تصویب قانون مزبور, نرمافزار وجود خارجی نداشته تا مورد نظر قانونگذار باشد, از اینرو تعیین مجازاتها متناسب با موضوعات انفورماتیکی نیست.
3.
افزون بر آن, بر اساس اصل «قانونی بودن جرم و مجازات», جرایم نرمافزاری باید دارای عنصر قانونی باشند تا قابل مجازات شوند.
به همین دلیل تا در قانون به جرم نرمافزاری تصریح نشود, امکان مجازات متخلفین وجود ندارد و این در حالی است که این قانون, هیچگونه تصریحی به نرمافزار ندارد.
مشکلات مربوط به اختراعپذیری نرمافزار طبق قانون سال 1310
4.
عدم صراحت در نص قانون مزبور, به شمول پدیدههای نرمافزاری به رغم اهمیت قابل توجه این صنعت, قاضیان دادگاهها را در انطباق آن بر نرمافزار دچار تردید کرده بود.
5.
در این قانون, مرجع فنی تخصصی جهت تشخیص نوع و طبقهبندی این دسته از محصولات, نامشخص بوده و هیچکدام از مراجع فعلی مذکور در قانون بالا, به دلیل عدم صلاحیت فنیشان نمیتوانستند مرجع مناسبی برای ثبت اختراعات نرمافزاری به شمار آیند.
مشکلات یادشده, به تدریج ضرورت تدوین نظام ویژه حمایت از پدیدآورندگان نرمافزار را ایجاب نمود.
تا اینکه در سال 1371 از سوی دولت, انجام کارشناسی حقوقی این کار به شورای عالی انفورماتیک کشور واگذار شد و به همین منظور, شورای مزبور, پژوهشهای گستردهای در زمینه حقوق سازندگان نرمافزار به عمل آورد و با بررسی تطبیقی حقوق سایر کشورها و نیز مشاوره با کارشناسان فنی و مدیران ارشد شرکتهای نرمافزاری, در نهایت در آبانماه 1373 لایحهای تحت عنوان «لایحه قانون حمایت از حقوق پدیدآورندگان نرمافزار» تدوین گشت.
این لایحه مشتمل بر ده ماده بود که پس از ویرایش اول، یک ماده به آن اضافه گردید.
افزون بر آن, نخستین آییننامه مربوط تحت عنوان «پیشنویس دستورالعمل صدور گواهی محصولات نرمافزاری» در همان سال تدوین گردید.
لایحه مزبور تا سال 1378 مورد نقد و بررسی کارشناسان حقوقی مجلس شورای اسلامی قرار گرفت تا سرانجام در چهارم دیماه 1379 قانون حمایت از پدیدآورندگان نرمافزار در هفده ماده و دو تبصره, به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و پس از تأیید آن توسط شورای نگهبان, در 24 دی ماه 79 با امضای رییس جمهوری جنبه اجرایی یافت.
تاریخچه حقوق رایانه در دادگاههای ایران
با توجه به ابهامات موجود در خصوص جایگاه نرمافزار در قوانین ایران و پس از پیگیریهای مکرر وزارتخانههایی چون وزارت ارشاد و کسب تکلیف از قوّه قضاییه در مورد چگونگی رسیدگی به شکایات نرمافزاری, سرانجام در سال 1371, رییس محترم قوّه قضاییه وقت بخشنامهای را مبنی بر ملاک عمل قراردادن قانون حقوق مؤلفان, مصوب 1348 و قوانین مشابه صادر نمود و متعاقب آن با صدور نخستین رأی دادگاههای کشور درباره دعوای شرکت نرمافزاری سینا در زمینه حق تکثیر محصولات نرمافزاری, این مسئله روشن شد که گرچه در قانون حقوق مؤلفان مصوب 1348 به موضوع نرمافزار تصریح نشده است, اما حقوق منظور شده در این قانون, شامل نرمافزارهای رایانهای نیز میشود.
موضوع این دعوا در ارتباط با شکستن قفل نرمافزاری یکی از محصولات شرکت نرمافزاری سینا بود که در ششم مردادماه 1370 توسط این شرکت اقامه شد.
صدور این رأی سرفصل جدیدی در مورد حمایت قانون از این صنعت در کشور ما به شمار میرود.
افزون بر این, تا پیش از تدوین لایحه حقوق پدیدآورندگان نرمافزار, در بین سالهای 69 تا 73, هیجده مورد شکایت به شورای عالی انفورماتیک که مرجع بررسی شکایات نرمافزاری بوده و هست, رسید.
موضوع بیشتر این شکایات درباره کپی غیرمجاز از ابعاد مختلف برنامههای نرمافزاری بود.
در هر صورت, رسیدگی به شکایات نرمافزاری واصله به مراجع مربوط قانونی, نکات و تجارب ارزنده زیر را در پی داشت: 1.
نامشخص بودن مفهوم فنی و حدود و ثغور تکثیر غیرمجاز و استفاده مشترک, از بخشی از برنامههای تولید شده, این شبهه را بر تولیدکنندگان نرمافزار قدیمی ایجاد کرده بود که تولیدکنندگان نرمافزارهای جدید (به دلیل شباهت بخشی از نرمافزارشان با نرمافزارهای قدیمی) هیچ حقی نسبت به بخشهایی از نرمافزار که با نرمافزار آنها یکسان است, ندارند.
2.
عدم برقراری سیستم استاندارد مشخص و صریح در معاملات محصولات نرمافزاری, همچون فقدان فاکتور فروش, قرارداد صریح و یا اسناد مشابه, مشکلات و ابهاماتی را در خصوص موضوع مورد معامله ایجاد کرده بود.
3.
با توجه به استناد محدود دادگاهها به قانون حق تکثیر 1348, بسیاری از اشخاص و خریداران, به لحاظ عدم آگاهی نسبت به امکان تعمیم و تسری احکام قانونی بر محصولات نرمافزاری, مبادرت به تکثیر و استفاده غیرمجاز از این محصولات میکردند.
ابهامات موجود در زمینه حقوق نرمافزار به دلیل فقدان حقوق ویژه و اختصاصی در موضوع حقوق پدیدآورندگان نرمافزار, منجر به این شده بود که اشخاص و شرکتهای نرمافزاری, کمتر به طرح شکایات در این خصوص بپردازند تا اینکه با تصویب نخستین قانون حقوق نرمافزاری در سال 1379 و مشخص شدن وضعیت حقوق نرمافزار, شرکتهای نرمافزاری و دیگر اشخاص درگیر با نرمافزار, کمکم این جرئت و جسارت را پیدا کردند تا شکایات خود را در قالب دعاوی حقوقی در دادگاهها طرح نمایند و نخستین دعوای مطروح پس از تصویب قانون فوق، در اسفندماه همان سال بود.
به جرئت میتوان گفت که تصویب قانون حمایت از پدیدآورندگان نرمافزار در سال 1379, نقطه عطفی در تاریخ قانونگذاری در این زمینه به شمار میرود.
با اینکه مدت کوتاهی از تصویب این قانون میگذرد, اما به نظر میرسد این امر تأثیرات خود را بر نهادهای حقوقی کشور گذاشته است.
به عنوان نمونه, اخیراً دادگستری تهران اعلام کرده است که شعبهای جدید, ویژه جرایم نرمافزاری در دادگستری تهران راهاندازی شده است.
به علاوه, مشابه کشورهایی که پلیس جرایم نرمافزاری تشکیل دادهاند, اخیراً نیروی انتظامی کشور با توجیه کامل پلیس 110 نسبت به انواع جرایم رایانهای, به سرعت و با جدیت فراوان جرایم نرمافزاری را پیگیری میکند.
مثلاً با شکایت شرکت نرمافزاری یاسینرایانه از کپیکنندگان غیرمجاز محصولاتش در شهر مشهد, بلافاصله این پلیس اقدام به شناسایی و دستگیری عاملین مربوط نموده است.
تاریخچه مختصری از فعالیتهای علمی انجامشده در ایران در زمینه حقوق رایانه متأسفانه در این باره اقدامات بسیار محدودی انجام یافته که بیشترین سهم مربوط به شورای عالی انفورماتیک کشور است و طبق پژوهشهای انجام یافته, تنها یک کتاب, آنهم صرفاً در زمینه حقوق پدیدآورندگان نرمافزار توسط شورای عالی انفورماتیک کشور تدوین یافته است.
از لحاظ پژوهشهای دانشگاهی, تنها دو رساله (یکی در مقطع کارشناسی ارشد و دیگری در مقطع دکتری) در این خصوص تدوین شده است که محتویات رساله مربوط به مقطع دکتری, به صورت کتابی مستقل تحت عنوان حمایت از حقوق پدیدآورندگان نرمافزار کامپیوتری با حمایت شورای عالی انفورماتیک کشور منتشر شده است.
افزون بر آن, در ایران تنها یک مجلّه تخصصی تحت عنوان خبرنامه انفورماتیک در این زمینه منتشر میشود که توانسته است از سال 69 تاکنون در طی هفتاد و شش شماره, بسیاری از مسائل مربوط به حقوق رایانه را نقد و بررسی کند.
مهمترین پژوهشی که درباره ابعادی از حقوق رایانه به زبان فارسی صورت گرفته, جزوه درسی حقوق و رایانه تألیف آقای دکتر پرویز ساورایی است.
این جزوه در سال 1375 تألیف شد و روش تحقیق آن به صورت تطبیقی است.
چالشهای موجود در نظام حقوقی ایران در زمینه تثبیت حقوق رایانه جمهوری اسلامی ایران در وضع فعلی, در زمینه ورود و تثبیت شاخههای مختلف حقوق رایانه در درون نظام حقوق خود با مشکلات عدیدهای مواجه است.
از بین مشکلات مزبور, دو مورد را میتوان اشاره کرد که از مهمترین موانع روند گسترش حقوق رایانهاند.
به نظر میرسد تا زمانی که این موانع بر سر راه توسعه حقوق رایانه (به ویژه در شاخه حقوق نرمافزار) وجود داشته باشند, صنعت نرمافزار ایران با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو خواهد شد و نمیتواند از رشد مناسبی برخوردار گردد.
این دو مشکل عبارتند از: 1.
عدم تنقیح دقیق مبانی فقهی حقوق رایانه به ویژه در بُعد حقوق مالکیت فکری.
ناآشنایی قاضیان و وکلا و به طور کلی حقوقدانان با موضوعات و مباحث مربوط به حقوق رایانه.
هدف اصلی این نوشتار تا آنجا که در چارچوب رساله میگنجد, این است که به بررسی دو جنبه بپردازد تا بتواند از این رهگذر به سهم خود, پارهای از مشکلات مربوط را برطرف نماید.
در اینجا لازم است شرح مختصری از دو مشکل یادشده ارائه دهیم.
1-عدم تنقیح دقیق مبانی فقهی حقوق رایانه (به ویژه حقوق مالکیت فکری): در نسل گذشته از فقهای معاصر, کمتر کسی قائل به حقوق مالکیت فکری یا معنوی در موضوعاتی چون کتاب و نرمافزار بوده است.
از بین این فقها میتوان به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران, امام خمینی(ره) اشاره کرد که حقوق مالکیت فکری را اساساً غیر شرعی میدانستند.
در بین فقهای نسل حاضر نیز وضع تقریباً به همین منوال است و بسیاری از آنان این حق را از نظر شرعی معتبر نمیدانند.
با وجود این, آنگونه که از اظهارات برخی از متولیان نظام انفورماتیک کشور بر میآید, آنان بسیار علاقهمند هستند که فقها نسبت به این موضوع نظر مساعدی ابراز کنند.
غافل از اینکه اصولاً احکام شرعی در چارچوب قالبها و ضوابط مشخص و معینی قابل اثبات هستند و نمیتوان با شیوههای تحمیلی و سلیقهای, احیاناً حکم شرعی جدیدی را ملتزم شد و آن را به شرع مقدس نسبت داد!
در عین حال, به نظر نگارنده, یکی از علل اصلی عدم پذیرش این مسئله از سوی فقها, شفاف نبودن و عدم وضوح مفهوم و مصادیق حقوق رایانه و نیز فلسفه وجودی مالکیتهای فکری در حوزه نرمافزار, نزد آنان است.
به علاوه به نظر میرسد, اصول کلی و قواعد خاصی در شرع وجود دارد که میتوان به گونهای، از آنها برای اثبات حقوق رایانه استفاده نمود.
در مبحث بعد خواهیم دید که با استناد به این اصول کلی, میتوان لااقل بخشی از فروعات مهم حقوق رایانه را اعتبار شرعی بخشید.
البته این هرگز بدان معنا نیست که خواسته باشیم با خارج شدن از چارچوب ضوابط و قواعد کلی اثبات احکام شرعی, خدای ناخواسته, حکمی جعلی و تحمیلی را به شرع مقدس اسلام نسبت دهیم؛ بلکه به نظر میرسد بتوان با همان معیارهای کلی مدوّن در فقه شیعه این مهم را به انجام رسانید.
2-ناآشنایی حقوقدانان با مباحث مربوط به حقوق رایانه: یکی از مسائلی که گریبانگیر بیشتر حقوقدانان ـ خواه در سطح قضات, وکلا و یا دیگر حقوقدانان ـ است, عدم آشنایی آنان با مفاهیم و موضوعات مربوط در دایره حقوق رایانه است.
به علاوه حقوقدانان آشنا به مسائل مالکیت فکری و معنوی و درگیر با دعاوی مالکیت معنوی, تاکنون باور نداشتهاند که نرمافزار یکی از مصادیق اصلی این نوع مالکیت است.
بدیهی است کارشناسان فنی نیز قادر به تشریح موضوعات رایانهای از ابعاد حقوقی نیستند.
بنا بر این هنگام طرح یک دعوا در دادگاهها, عموماً قضات و وکلا دچار مشکل شده, نمیتوانند آنگونه که شایسته و بایسته است, دعوا را به صورتی روان و روشن, حل و فصل نمایند.
موضوع عدم آشنایی حقوقدانان با توجه به نو بودن این شاخه حقوقی, اختصاصی به حقوق ایران ندارد؛ بلکه در بسیاری دیگر از کشورها, حتی در کشورهای صنعتی این مشکل مشاهده میشود.
ذکر این نکته ضروری است که در این زمینه باز هم کشورهای صنعتی بسیار جلوتر از کشورهایی نظیر ایران هستند و این به دلیل اهتمام ویژه حقوقدانان این کشورها به مسائل مربوط به حقوق رایانه در چند سال اخیر بوده است.
دومین هدف اصلی نوشته حاضر این است که زیرمجموعههایی از حقوق رایانه که به گونهای مرتبط با حقوق خصوصی است, برگزیده شده و متناسب با حجم رساله, درباره آنها بحث و بررسی شود.
ثمره آشکار این امر, آشنایی بیشتر حقوقدانان با مفاهیم و مباحث مربوط به حقوق رایانه خواهد بود.
از این رو، از بین مباحث مختلف رایانه, موضوع مسئولیتهای حقوقی در حوزه نرمافزار انتخاب شد.
این موضوع به نوبه خود, به دو شاخه اصلی مسئولیت حقوقی ناشی از نقض حقوق نرمافزار و مسئولیت مدنی ناشی از نرمافزارهای معیوب تقسیم میشود.
از آنجا که بررسی عمیق این هر دو جنبه، از حوصله این نوشته خارج است, ناگزیر موضوعی را برمیگزینیم که بیشترین تناسب را با مباحث رشته حقوق خصوصی دارد, بدیهی است از بین دو موضوع یاد شده, گفتار دوم, یعنی مسئولیتهای مدنی ناشی از نرمافزارهای معیوب, ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با این رشته حقوقی دارد.
افزون بر آن, موضوع نخست, مسائلی همچون مسئولیتهای جزایی را در بر میگیرد که اصولاً با رشته حقوق جزا تناسب بیشتری دارد.
گفتنی است در راستای آشنایی بیشتر با ابعاد مفهومی حقوق رایانه, سعی شد در ابتدای این بخش, ریز موضوعات این شاخه حقوقی و سایر مفاهیم مرتبط به آن, تعریف و یا به صورت فهرستوار به آنها اشاره شوند.
مبانی حقوقی و فقهی حقوق رایانه حقوق ایران, ریشه عمیقی در فقه شیعی دارد.
از نظر تاریخی, پس از انقلاب مشروطه که قوانین مدون ایران شکل گرفت, نویسندگان قانون ایران, به ویژه در موضوع مقررات مدنی, تلاش گستردهای برای سازگار نمودن قوانین با نظر مشهور فقهای شیعه کردند.
برجستگی این تلاش, زمانی آشکار میشود که بدانیم این کار به موازات همساز نمودن قوانین با اصول و قوانین کشورهای مبتنی بر حقوق نوشته غربی (همچون فرانسه) صورت پذیرفته است.
اما این کار در همه جا با موفقیت همراه نبوده است.
به عنوان نمونه, قانون حمایت از مؤلفان و مصنفان مصوب 1348 ایران که در غرب تحت عنوان Author Right Law (قانون حق مؤلف) و یا Law Copyright (قانون حق کپی) نامیده شده است, در حقوق آن کشورها ـ چه کشورهایی مبتنی بر حقوق نوشته و چه کشورهایی دارای سیستم کامنلو ـ دارای مبانی حقوقی ویژهایاند, اما با وجود این، از نظر فقهی با چالشها و موانع فراوانی مواجه است.
یکی از مسائل اساسی در حقوق رایانه, حق کپی نرمافزار است که مانند حق مؤلف کتاب در فقه اسلامی, از نظر مبنا ناشناخته است.
تا پیش از انقلاب اسلامی که هنوز حکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه شکل نگرفته بود, استناد به این مبنا در مباحث فقهی بسیار کمرنگ و ضعیف بود, اما در حال حاضر بین فقهای معاصر, مبنای ولایت فقیه در بسیاری از مسائل فقهی, به ویژه مسائل مستحدثه روز, مورد استناد برخی از محققان معاصر قرار گرفته است.
یکی از موارد تمسک به این مبنا در همین بحث جاری است.
در این گفتار, برآنیم که نخست مروری بر مبنای حقوقی این حق در غرب داشته باشیم و سپس این موضوع را بررسی کنیم که آیا اصولاً از نظر فقهی, راهکارهایی برای تصحیح این حق قابل تصویر است و اگر قابل تصویر است, این راهکارها چیست؟
هشت راهحل برای اثبات شرعی حقوق رایانه همانگونه که گذشت, حقوق رایانه دارای ابعاد مختلفی است که از مهمترین آنها, بُعد مالکیت معنوی آن است.
گرچه موضوع بخش دوم این نوشته, درباره مسئولیتهای حقوقی ناشی از عیوب نرمافزاری است, امّا همانگونه که خواهیم دید, یکی از عیوب نرمافزاری, عیب حقوقی است و ثبوت این عیب, متوقف بر پذیرش حق کپی یا حق مؤلف است که از مظاهر حقوق مالکیت فکری است.
از سوی دیگر, همانگونه که در بحثهای پیشین گذشت, یکی از مهمترین موانع توسعه حقوق رایانه در ایران, وجود ابهامات فراوان در ابعاد مختلف فقهی ـ حقوقی آن, به ویژه عدم تنقیح مبانی فقهی آن است.
از این رو مناسب دیدیم که در این مبحث, بر روی مبانی فقهی حقوق مالکیتهای فکری متمرکز شده, به طور ریشهای راهکارهایی را که ممکن است به وسیله آنها این حقوق اعتبار شرعی یابند, نقد و بررسی کنیم.
با توجه به پیآمدها و بررسیهای انجام شده, در فقه اسلامی برای اثبات حقوق مالکیت معنوی دستکم هشت راهحل قابل تصور است.
در توضیح اجمالی این راه حلها بایستی گفت که یک راه حل با استفاده از مبانی اهل سنت, یک راهحل با استفاده از مبانی حکومتی ولایت فقیه و سایر راهها بر اساس قواعد و اصول موجود در فقه شیعه صورت یافتهاند.
1.
تمسک به قاعده مصالح مرسله:یکی از پژوهشگران معاصر, برای اعتبار بخشیدن به حق مالکیت فکری, به قاعده مصالح مرسله تمسک نموده است.
این قاعده را برخی از معاصرین اینگونه تعریف کردهاند: «مصلحه مرسله از نظر لغوی به معنای منفعت معقول است و در اصطلاح اصولیین, عبارت از حکمی است که منطبق با اهداف و اغراض شرعی بوده, اما هیچ دلیل خاص معتبر شرعی از اخبار نسبت به اعتبار یا بیاعتباری آن وجود ندارد؛ مانند مصلحتی که صحابه پیامبر در جمع کردن قرآن در ابتدای زمان حکومت خلفای راشدین دیدند.
مصالح معتبره در یک تقسیمبندی به سه نوع: ضروریات, مثل احکام جهاد؛ حاجیات, مثل احکام مربوط به انواع معاملات؛ و تحسینات, مانند احکام مربوط به پوشیدن لباس تمیز و پاکیزه تقسیم میشود.» این مبنا, در حقوق کشورهای اسلامی که به فتاوای اهل سنت توجه میشود, ممکن است کارساز باشد, اما از آنجایی که این قاعده جایگاهی در فقه شیعه ندارد و حقوق ایران نیز بر اساس مبانی مشهور فقهای شیعه تدوین یافته است, این طریق نمیتواند مبنای مناسبی بر حقوق مالکیت فکری در حقوق ایران به شمار آید.
مبنای ولایت فقیه:عدهای از فقیهان معاصر, با توسعه دادن در مبنای ولایت فقیه, اختیارات گستردهای را برای فقیه قائل شدهاند.
قانون اساسی ایران نیز پس از انقلاب بر مبنای ولایت فقیه شکل گرفته است.
برای کسانی که این مبنا را اختیار نمودهاند, این اصل توانسته است راهگشای بسیاری از مشکلات حقوقی, به ویژه در دایره امور حکومتی باشد.
از جمله مواردی که به مبنای ولایت فقیه تمسک شده است, در زمینه حقوق مالکیتهای فکری است.
بر این اساس, ولی فقیه اگر مصلحت جامعه را در الزام اجتماع به تبعیت از نظام مالکیت فکری ببیند, میتواند از ولایت خود استفاده کرده, با محترم شمردن این حقوق, رعایت آن را بر همگان تکلیف نماید.
بدیهی است اعتبار حقوق مالکیتهای فکری, متوقف بر این است که ولی فقیه از طریق کارشناسی و مصلحتسنجی, صلاح اجتماع را در پیروی از این نظام ببیند.
با وجود این, فقیه و متفکر سیاسی معاصر, حضرت امام خمینی(ره) ـ بهرغم این که خود مؤسس مبنای ولایت فقیه در معنای گسترده آن هستند ـ اما به شدت مخالف هرگونه حق مالکیت معنوی از جمله حق مؤلف بودند.
شاید ایشان هنوز مصلحت جامعه را در این ندیده بودند که از این اختیار ولایی بهره بگیرند.
تمسک به ارتکاز عقل: قائلین این مبنا اینگونه استدلال کردهاند که از یکسو ارتکاز عقلا بر مالکیت این حقوق دلالت دارد و از سوی دیگر نیز هیچ منع و ردعی از شارع نسبت به این ارتکاز به دست ما نرسیده است.
پس اصل بر اعتبار این ارتکاز عقلایی از نظر شرع مقدس است.
اشکال راه حل بر استدلال مزبور اشکال شده است که این ارتکاز عقلایی امر جدیدی است و در زمان معصوم سابقه نداشته است تا عدم ردع شارع دلیل بر امضای آن باشد.
بنا بر این ارتکازات عقلایی هر چند هم گسترده باشند, نمیتوان به صرف عدم وجود ردع از شارع نسبت به آن ارتکازات, امضای آن را به اثبات رساند.
ممکن است این نقد را اینگونه پاسخ داد که در اینجا مورد, از موارد توسعه در مصادیق است, نه توسعه در مفهوم که نیاز به تحقق آن در زمان معصوم باشد؛ توضیح مطلب اینکه در زمان معصوم ارتکاز مملِّک بودن حیازت, ثابت بوده است, اما در آن زمان, انطباق این مفهوم بر مصادیق خارجی تنها به حیازاتی منحصر میشد که با دست یا ابزار ساده دستی انجام میگرفت؛ درحالی که امروزه مصادیق نوینی برای حیازت پیدا شده است و آن حیازتهای گستردهای است که به کمک ابزار صنعتی جدید انجام میگیرد.
در چنین مواردی, میتوان گفت عدم ردع شارع دلیل بر امضای شارع به مفهوم گسترده ارتکازی آن است و لازمه امضای این ارتکاز توسط شرع, پذیرش انطباق این مفهوم بر مصادیق جدیدی است که در عصر معصومین(ع) نبوده است.
البته اگر تأمل ویژهای در این ارتکاز نماییم, خواهیم دید که در اینجا نفس ارتکاز, ارتکاز جدیدی است (مفهوم جدید) نه این که ارتکاز ثابت بوده و مصادیق آن جدید باشند؛ مگر اینکه پاسخ فوق را اینگونه توجیه نماییم: الف.
این استدلال در صدد آن است که با همان مفهوم ارتکازی زمان معصوم, این حقوق را اثبات نماید.
بیان مطلب اینکه منشأ اولیه برای ملکیت اعتباری در ارتکاز عقلا دو امر است: حیازت و ساختن.
حیازت, سبب ملکیت اشیاء منقول است, مانند صید ماهی؛ و تمهید (مقدمه) ملکیت اشیاء غیرمنقول را موجب میگردد, مانند آماده کرده زمین برای کشاورزی یا ساختمان.
بدیهی است این تمهید به اشیاء مادی غیرمنقول اختصاص ندارد و به امور معنوی نیز اطلاق میشود.
پدیدآورنده یک کتاب با تلاش فکری خود, اثری را خلق و ایجاد میکند و چه بسا تألیف یک کتاب به مراتب از آباد کردن زمین یا حفر یک چاه بیشتر باشد.
در پاسخ این توجیه میتوان گفت: هر چند که مشابه این کارها در زمان معصوم(ع) به صورت ضعیف و محدود وجود داشته و در زمینه خلق کتب علمی در آن زمان, ابتکارات ممتازی در مقایسه با همان عصر به چشم میخورد, اما ارتکاز ملکیت این آثار معنوی, از دید مؤلفان یا مبتکران در آن عصر, یا وجود نداشته یا لااقل در وجود چنین ارتکازی در آن عصر شک داریم.
علت فقدان چنین ارتکازی, عدم نیاز به داشتن این تصویر از ملکیت, با توجه به نبودن امکانات گسترده چاپ و در نتیجه عدم امکان عادی تحقق این امر بوده است و گرچه امروزه از نظر ارتکاز عقلا, تألیف به عنوان یکی از مصادیق معنوی ساختن تلقی میشود, اما در گذشته این ارتکاز منحصر به مملِّک بودن ساخت در امور مادی بوده است و یا لااقل چنین احتمالی وجود دارد.
بنا بر این این مسئله باز به حصول گستره در اصل ارتکاز باز میگردد, نه به گستره در دایره مصادیق ارتکاز.
ب.
ممکن است ارتکاز عقلا را از طریقی به زمان معصوم(ع) متصل نماییم.
بدین صورت که با توجه به اینکه علم به وجود این ارتکاز در زمان حاضر است, این علم را با استصحاب قهقرایی (بازگشت به عقب در جهت مخالف زمان) به زمان معصوم میرسانیم و با استفاده از حکم ظاهری استصحاب, این ارتکاز را به اثبات میرسانیم.
توجیه دوم نیز با اشکالات متعددی روبهرو است که مهمترین آن, این است که شرط استصحاب, نداشتن یقین به خلاف است؛ در حالی که در بحث جاری اتفاق نظر وجود دارد بر اینکه این ارتکاز نزد عقلا در زمان معصوم وجود نداشته است (پس نقض یقین به یقین شده است) و مجالی بر اعمال قاعده استصحاب باقی نمیماند.
4.
ملکیت تکوینی اعمال ذهنی:ملکیت انسان نسبت به ذمه خویش, کارها, جوارح, اعضا و دستاوردهای کارهایش, ملکیت و سلطهای تکوینی است نه اعتباری؛ و عقلا در این موارد, نیازی به جعل سلطنت اعتباری مانند ملکیت انسان نسبت به خانه نمیبینند؛ زیرا معتقدند سلطنت تکوینی, انسان را از سلطنت اعتباری بینیاز میسازد.
این ملکیت تکوینی, موضوع حق اختصاص و اولویت انسان نسبت به کارها و دستاوردهای خویش است و این از موارد تمسک به ارتکاز عقلایی نیست تا محذور پیشین رخ نماید؛ بلکه ما بر ادعای خود به روایت عدم جواز حلیت تصرف در مال غیر تمسک میکنیم (مثل توقیع شریفی که از ناحیه امام عصر(عج) به دست ابوجعفر بن عثمان عمری رسیده است و یا روایت سماعه و روایت زید شحّام ).
اگر با استفاده از این روایت, اولویت انسان در مقایسه با نتایج کارش قابل اثبات باشد, خواهیم گفت که کتاب در وجود تجریدی خود از نتایج و دستاوردهای مؤلف کتاب است؛ بنا بر این به ملکیت تکوینی و نه اعتباری در ملک مؤلف کتاب است و هرگونه تصرف در آن کتاب, تصرف در مال غیر است و با توجه به نص روایت فوق, از نظر شرعی ممنوع است.
با همان شیوه نیز میتوان, به روایات مربوط در باب معاملات نیز استدلال نمود.
اشکال راه حل این راه حل نیز ناتمام است؛ زیرا حتی اگر بپذیریم که روایات نهی از تصرف در مال غیر، اعم بوده و نه تنها شامل ملکیت اعتباری بوده, بلکه ملکیت تکوینی را هم شامل میشود, باز خواهیم گفت که مملوک به ملکیت تکوینی که به معنای سلطنت تکوینی است, درباره خود کارها است نه نتایج آنها که از انسان سر میزند و سپس از اختیار او تکویناً خارج میشود.
درست است که کتاب به معنای ذهنی و تجریدیاش در ملکیت تکوینی پدیدآورنده آن است, اما همین کتاب به مجرد ایجاد مؤلف و تبلور یافتن در قالب کتاب خارجی, رابطه آن با مؤلفش, مانند رابطه خانه با سازنده آن خواهد شد و همچنانکه صاحب خانه بر خانه سلطنت تکوینی ندارد, مؤلف نیز بر کتاب خود سلطنت تکوینی ندارد و هر دو به سلطنت اعتباری و ارتکازی نیاز دارند و اگر بخواهیم به ارتکاز بازگردیم, در واقع همان راه حل نخست را برگزیدهایم که مبتلا به اشکالات یاد شده است.
5.
قاعده لا ضرر:بر اساس قاعده لاضرر و لاضرار, بهرهبرداری از نتایج کار مؤلف یا هنرمند و نظایر آن, اضرار به آنها تلقی میشود که در شریعت مقدس به صراحت ممنوع شده است.
اشکال راه حل ضرر در باب اموال و حقوق تنها عبارت از سلب مال و حق است.
از این رو صدق ضرر, منوط بر آن است که مال و حق در رتبه قبل ثابت شده باشد و این اول کلام است؛ چرا که اگر مالکیت فکری از نظر شرعی حق شمرده شود, دیگر نیازی به تمسک به قاعده لاضرر نیست.
در واقع این راه, اصل مدعا را به صورتی دیگر بیان نموده است.
6.
تمسک به آیه اوفوا بالعقود:بر اساس این راه, معاملاتی که بر اشباه و نظایر این حقوق نزد عقلا انجام میشود, معاملات عقلایی بوده و در نتیجه مشمول اطّلاق آیه اوفوا بالعقود خواهد شد.
اشکال راه حل اشکال این راه حل بسیار واضح است؛ زیرا اگر بپذیریم اوفوا بالعقود بر صحت عقد دلالت دارد و یا اینکه اطّلاق ادله مشابه آن را بپذیریم, این اطّلاق زمانی اعتبار دارد که مالکیت حق, شرعاً تحقق یافته باشد؛ زیرا بدون شک, عقد بایستی بر چیزی واقع شود که از نظر شرعی و عرفی در ملک عاقد و یا حق او باشد, تا بتوان قاعده وجوب وفا را بر آن تطبیق کرد.
اما اگر حق و مال تنها از نظر عقلا ثابت شده باشد, این امر تنها صحت عرفی عقد را اثبات میکند، نه صحت شرعی آن را (مگر با استفاده از ارتکازی که در دلیل اول مطرح شد) و با وجود شک در شرعی بودن این حق یا مال, تمسک به اطّلاقاتی مانند اوفوا بالعقود تمسک به عام در شبهه مصداقیه است که از نظر اصولی بطلان آن ثابت شده است.
7.
تمسک به ادله حرمت سرقت و غصب یا ورود عدوانی:این راه حل, تنها به نقض کپیرایت توجه نکرده است, بلکه به برخی دیگر از ابعاد حقوق رایانه نیز عنایت دارد.
توضیح این که شکی نیست که بسیاری از مصادیق نقض کپیرایت ـ که از اقسام حقوق مالکیت معنوی به شمار میآید ـ از نظر عرفی, مفهوم سرقت بر آن صدق میکند.
افزون بر آن, از جمله اعمال غیر مجازی که هکرها (سارقان و نفوذکنندگان رایانهای) در اینترنت مرتکب میشوند, ورود غیرمجاز به سایتهای اینترنتی مربوط به اشخاص و شرکتها است.
بیشک از نظر عرف کاربران رایانه, مفهوم ورود عدوانی و در برخی شرایط, عنوان غصب سایت بر این اعمال منطبق است و از آن جایی که هم سرقت و هم غصب یا ورود عدوانی, از منهیات شرعی است, پس به وسیله ادله شرعیهای که ارتکاب این سه عمل را حرام میدانند, میتوان اعتبار شرعی بسیاری از مصادیق حقوق رایانه را اثبات نمود.
اشکال راه حل این دلیل نیز از دو جهت مورد مناقشه و مخدوش است: الف.
موضوع سرقت, ورود عدوانی و غصب در شرع, « اموال دیگران» است و بنا بر این برای صدق عنوان سرقت, لازم است در رتبه قبل, مفهوم مالیت و ملکیت بر شیء مورد نظر منطبق باشد.
و ملکیت و مالیت داشتن این حقوق, اصل مدعا است.
ضمن اینکه اگر هم مالیت آنها اثبات شود, شمول مفهوم سرقت بر عنوان «حق» که قسم خاصی از اموال است, مورد شک و تردید است.
به علاوه, در موضوع ورود عدوانی و غصب, علاوه بر مال بودن شیء, بایستی ملک (=مال غیرمنقول) نیز باشد و صدق عنوان مال غیرمنقول بر سایتهای اینترنت واضح و روشن نیست.