به اعتقاد بسیارى از کارشناسان موفقیت یا شکست صنعت جهانگردى در هر کشور به طور مستقیم به اعمال سیاست هاى حمایتى دولت بازمى گردد. به نحوى که هر چه چتر حمایتى دولت نسبت به توریسم گسترده تر باشد، شکوفایى در این بخش هم بیشتر است.
تجربه چین، امارات متحده عربى و... در سال هاى اخیر حاکى از این بوده که فراهم آوردن زیرساخت هاى مناسب درخصوص توریسم، رشد اقتصادى و افزایش درآمد ملى را براى این کشورها به ودیعه آورده. مجموعه عوامل طولى و عرضى سبب گشته تا دولتمردان به پدیده توریسم به دلیل نقش موثرى که مى تواند در روابط و دیپلماسى ایفا کند، به عنوان یک اهرم بنگرند چرا که این صنعت (توریسم) مى تواند کشورها را از حالت تک محصولى رهایى بخشد زیرا بازار نفت، قهوه، کائوچو و... که به عنوان منبع درآمدى برخى کشورها محسوب مى شود، مى تواند به وسیله قدرت هاى ذى نفع و رقیب دچار تلاطم یا افت و خیز شود اما سرمایه گذارى اندک در توریسم نسبت به دیگر صنایع مى تواند تغییرات بسیار مثبتى را به همراه داشته باشد. باید دقت داشت در صنعت توریسم اگر امنیت در وهله اول، قوانین و زیرساخت هاى مناسب فراهم باشد، سودآورى به صورت تصاعدى رقم خواهد خورد. از سوى دیگر تاثیرگذارى که گردشگرى در اقتصاد کشورها دارد، موجب شده تا توریسم به عنوان یکى از پایه هاى گفت وگوهاى هیات هاى بلند خارجى درآید. به عبارت دیگر «دیپلماسى بر پایه گردشگرى» شکل گرفته و موفق شده آرام آرام جاى خود را در معاهده ها و قراردادهاى بین المللى باز کند. با توجه به اینکه راه توریست ها براى ورود به کشور از سفارتخانه ها مى گذرد و دولت هم به سفرایش به عنوان بلندپایه ترین نمایندگان خود اختیارات زیادى عطا کرده و آنها مستقیم و غیرمستقیم نقش بارزى را در پذیرش گردشگران ایفا مى کنند، لذا سفرا باید با رعایت تمامى جوانب و مسائل داخلى، خارجى و منطقه اى به گردشگران بنگرند، چرا که اجرایى شدن «دیپلماسى گردشگرى» تاثیر بسیار مستقیمى در مسائل اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى خواهد داشت.
به راستى ریشه اصلى راه نیافتن و نیامدن توریست به کشور را باید در کدام عامل جست وجو کرد؟ هر چند بسیارى نبود امنیت قوانین دست و پاگیر را مهمترین موانع توریسم مى دانند اما آیا عملکرد سفرا و سفارتخانه هاى ما در خارج از کشور که به عنوان رکن اصلى پذیرش توریسم به شمار مى آیند تاکنون مورد بررسى قرار گرفته؟ آیا بهتر نیست به دلیل ارتباط و برخوردى که دفاتر خارج از کشور ما با صنعت توریسم دارند، به تناسب از قوانین ساده ترى در حوزه پذیرش برخوردار باشند؟
وزارت امور خارجه به رغم اینکه «دروازه بان توریسم» به شمار مى آید، اما متاسفانه آنچه در این حوزه مشاهده شده جزیره اى و مستقل عمل کردن بوده است.
موانع سخت در پیش راه توریسم و عدم خلاقیت در برابر گردشگران خارجى که در سال هاى اخیر تمایل به دیدار از ایران دارند و داشته اند، موجب شده ایران نتواند به اهدافش در برنامه هاى پنج ساله دوم و سوم توسعه درخصوص جذب توریسم دست یابد و همچنان در این عرصه ناتوان باشد. از بعد دیگر هم وزارت امور خارجه به دلیل کم توانى در ارتباط برقرار کردن با دستگاه ها، سازمان ها و وزارتخانه هاى مرتبط با جهانگردى از جمله وزارت کشور، فرهنگ و ارشاد اسلامى و راه و ترابرى نتوانسته کارنامه قابل قبولى ارائه دهد.
شاید بهتر بود پیش از مصوب شدن برنامه چهارم توسعه اشاره اى و الزامى در همکارى وزارت امور خارجه با بخش هاى مرتبط با میراث فرهنگى و گردشگرى مى شد تا در نهایت مقوله و بحث «دیپلماسى گردشگرى» از حالت تئورى به سوى اجرایى شدن گام برمى داشت. ولى به رغم دست نیافتن به دستاوردهاى برنامه سوم توسعه در عرصه توریسم باز هم در چشم انداز بیست ساله کشور بلندپروازانه و به شکل دستورى اقدام کرده ایم. به طورى که باید در سال پایانى افق برنامه ۲۰ میلیون گردشگر را پذیرا باشیم. باید دقت کرد تحقق چنین آمار و ارقامى آن هم روى کاغذ و به صورت دستورى نوشتن و الزامى کردن هیچ گاه صورت اجرایى نمى یابد، بلکه لازم است نخست در شیوه برنامه نویسى خود تجدید نظر کنیم. امروزه در دنیا شیوه تکلیفى و الزامى در برنامه ها منسوخ شده و کشورها نخست زیرساخت هایشان را آماده مى کنند، بعد اهداف را تعیین مى نمایند. در این حالت (در کشورهاى توسعه یافته) اگر قانونى هم به تصویب برسد، به علت آماده بودن زیرساخت ها، قانون مشکل ضمانت اجرایى نخواهد داشت. به طور کلى آماده کردن پیش زمینه و بسترسازى مناسب موجب مى شود برنامه به صورت نیمه کاره یا شکست خورده رها نشود.
• ایران دروازه تمدن هاى کهن
کشور عزیزمان به استناد اسناد و ابنیه تاریخى موجود از حدود ۵ هزار سال قبل همزمان با اوج تمدن و شکوه «عیلامیان» اقوام گوناگونى اعم از کاسپین ها، گوتى ها، لولوبى ها، هیتى ها، سکاها و گسیل ها و تیپورها را در درون خود پرورانده و بالنده کرده است. نمونه هاى عینى دیگر آن را مى توان به آثار و نشانه هاى زیستى به دست آمده که مربوط به دوره پارینه سنگى است با قدمتى حدود دوازده هزار سال قبل از میلاد که در «غار شکارچیان بیستون»، میرملاس خرم آباد، هوتو و کمربند بهشهر و کرفتو کردستان مرتبط دانست تا بعدها تمدن هاى عیلام در شوش، چغازنبیل و انزان، شهر سوخته زابل، تمدن جیرفت، مادها در هگمتانه، هخامنشیان در تخت جمشید، طاق بستان و کتیبه داریوش بیستون، شکوه و عظمت باستانى ایرانیان و آریایى ها را تجلى بخشند.