با این که سالهای زیادی از سفر آدمی به کره ی ماه می گذرد و وسایل و تجهیزات ماهواره ای و سفاین فضایی پیشرفته او را در دست یابی به اطلاعاتی از دورترین نقاط کهکشان راه شیری و خارج از آن کمک کرده اند ، مطالعه ی مستقیم قسمت های درونی زمین و درک ناآرامی های وابسته به داخل زمین چون زلزله آتشفشان و چین خوردگی ها برای آدمی کاملاً امکان پذیر نشده است .
سفر انسان به قسمت های درونی زمین یا فرستادن وسایل و ابزار به داخل آن ، با توجه به فشار و دمای بسیار زیاد ، هنوز میسر نیست .
عمیق ترین چاهی که تاکنون برای مطالعه قسمت های درونی زمین حفر شده است ، کمتر از 13 کیلومتر عمق دارد که این عمق با توجه به شعاع بیش از 6000 کیلومتری زمین قابل توجه نیست .
از این رو دانشمندان سعی کرده اند به کمک روش های علمی و شواهد مستقیم و غیر مستقیم و حتی مقایسه ی خصوصیات زمین و دیگر اجرام آسمانی با یکدیگر اطلاعاتی درباره ی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی درون زمین ، علت و چگونگی ایجاد ناآرامی ها به دست آوردند .
امروزه زمین شناسان چنین معتقد شده اند که بخش های خارجی زمین نسبت به هم در حرکت اند اگر می توانستیم یک میلیارد سال به عقب برگردیم ، زمین را سیاره أی بسیار متفاوت با سیاره ی امروزی می یافتیم در آن صورت کوه ها و دریاها به شکل های امروزی وجود نداشتند و قاره ها نیز به شکل های دیگری بودند .
در طول چند دهه ی گذشته ، اطلاعات بسیار زیادی درباره ی زمین جمع آوری شده که به تحولات زیادی در علم زمین شناسی منجر گردیده است ، بطوری که این دوره را با هیچ دوره ی دیگری نمی توان مقایسه کرد البته نقطه ی آغاز این تحولات را باید در اوایل قرن بیستم جست و جو کرد .
در آن هنگام ، نظریه ای به نام جابجایی قاره ها توسط آلفرد وگنر ، هواشناس و زمین فیزیک دان آلمانی عنوان شد که با نظریه های قبلی در مورد ثابت بودن وضعیت قاره ها و اقیانوس ها ، تضاد داشت .
به همین سبب هم ، این نظریه در ابتدا با شک و تردید تلقی شد و عده ای حتی آن را به مسخره گرفتند !
در واقع بیشتر از 50 سال زمان لازم بود تا اطلاعات کافی برای تایید نظریه ی جدید جمع آوری شود تا سرانجام آن نظریه ی ضعیف جای خود را به نظریه ی زمین ساخت ورقه ای بدهد .
نظریه ای که برای نخستین بار ، دید جامعی درباره ی فعالیت های درونی زمین به دانشمندان می داد .
عقیده ای پیشرفته در زمان خود
وگنر ، در کتابی که در سال 1915 منتشر کرد ، اصول عقاید خود را شرح داده است .
او معتقد به وجود قاره ای عظیم به نام پانگه آ ( به معنای همه ی خشکی ها ) است که در حدود 200 میلیون سال پیش ، شروع به قطعه قطعه شدن کردن و سرانجام قاره های امروزی را بوجود آورد.
امروزه ما تقریباً مطمئنیم که قاره ی پانگه آ در حدود 200 میلیون سال قبل وجود داشته است .
این قاره چند میلیون سال بعد مبدل به دو قاره ی بزرگ لورازیا ( Laurasia ) و گندوانا ( Gondwana ) شد که اولی شامل امریکای شمالی ، گرینلند و بیشتر قسمت های آسیا و اروپای مرکزی است و دومی امریکای جنوبی ، افریقا ، قطب جنوب ، هندوستان و استرالیای کنونی را شامل می شده است .
مساحت لورازیا و گندوانا تقریباً مساوی بوده است .
شواهد زیستی و زمین شناسی زیادی مبنی بر جدا شدن این دو قاره از هم وجود دارد ، که وجود فسیل های مشابه فراوان در دو قاره مذکور از آن جمله است .
فاصله ی دو قاره ی لورازیا و گندوانا را دریایی به نام تتیس (Tethys ) پر می کرده است که امروزه دریاهای مدیترانه ، مازندران و سیاه را بازمانده های آن می دانند .
وسعت این دریای اولیه را هم از روی طبقات چین خورده ای که از جبل الطارق تا اقیانوس آرام امتداد دارند می توان تشخیص داد .
زیرا این رسوبات در کوه های پیرنه ، آلپ ، قفقاز ، البرز ، اطلس و هیمالیا یافت می شوند .
چیزی از تقسیم شدن پانگه آ نگذشته بود که آمریکای جنوبی و آفریقا نیز به صورت یک قطعه از گندوانا جدا شدند .
بعدها با پدید آمدن اقیانوس اطلس جنوبی ، این دو قاره نیز از همدیگر مجزا گشتند .
در حدود 65 میلیون سال قبل اقیانوس اطلس توسعه ی بیشتری به سمت شمال یافت استرالیا از قطب جنوب جدا شد و هندوستان نیز شروع به حرکت به سمت شمال و پیوستن به آسیا کرد.
چیزی از تقسیم شدن پانگه آ نگذشته بود که آمریکای جنوبی و آفریقا نیز به صورت یک قطعه از گندوانا جدا شدند .
در حدود 65 میلیون سال قبل اقیانوس اطلس توسعه ی بیشتری به سمت شمال یافت استرالیا از قطب جنوب جدا شد و هندوستان نیز شروع به حرکت به سمت شمال و پیوستن به آسیا کرد.
البته ، برای اثبات چنین ادعایی ، ارائه ی شواهد مختلفی لازم می آمد که بعضی از آن ها در زمان وگنر و برخی دیگر توسط محققان مختلف ، در طول سالیان بعد عنوان شده اند .
بطور کلی دلایلی که در کتاب وگنر برای درست بودن نظریه ی جابجایی قاره ها ارائه شده اند عبارتند از : 1ـ انطباق حاشیه ی قاره ها : وگنر ن شباهت زیادی را میان دو حاشیه ی شرقی امریکای جنوبی و غربی آفریقا یافته بود و همین شباهت ظاهری می توانست دلیل بر این موضوع باشد که در گذشته این دو قاره به هم متصل بوده و بعد ها از هم جدا شده اند.
2 ـ سنگواره ها : با فرض درست بودن جابجایی قاره ها باید گفت در گذشته های دور ، جانواران و گیاهان مشابهی در روی قاره های متصل وجود داشته اند .
بعضی از سنگواره هایی که امروزه در روی دو قاره ی مجاور هم پیدا می شوند ، حاکی از آنند که در گذشته آن قاره های یک پارچه بوده اند .
مثلاً نمونه های سنگواره یا فسیل نوعی خزنده ی قدیمی در جاهایی چون قاره ی قطب جنوب آفریقا ، استرالیا و ماداگاسکار یافت شده که یافت شده که مربوط به 200 میلیون سال قبل است .
فسیل هایی از سرخس های قدیمی ( گانگاموپتریس) نیز در این مناطق بدست آمده است .
بطوری که می دانید ، این قاره ها امروزه از هم بسیار دورند و بعید است که فرایند تکامل در روی آن ها بطور مشابه و هم زمان رخ داده باشد .
3 ـ اقسام سنگها و شباهت های ساختاری: اگر قاره ها در گذشته به هم متصل بوده اند ، قاعدتاً باید سنگهایی مربوط به زمانهای گذشته که امروز در آن ها یافت می شود ، از لحاظ سن و جنس مشابه باشند .
وجود چنین شباهتی میان سنگهای شمال غرب افریقا و شرق برزیل به اثبات رسیده است .
در این مناطق ، سنگهای متعلق به میلیون سال پیش ن در کنار سنگهای قدیمی و دو میلیارد ساله هستند .
تشابه سنگها طوری است که فقط با فرض متصل بودن قاره ها به هم در گذشته های بسیار های بسیار دور قابل توجیه است .
نظیر همین وضع را در مورد بعضی از کمر بندهای کوه زایی نیز می توان مشاهده کرد .
4ـ آب و هوا : وگنر ، بنابر حرفه ای که داشت ، به نوع آب و هوا در گذشته های دور توجه کرد تا بلکه از آن راه نظری خود را به اثبات برساند .
وقتی ثابت شد که در قسمتهایی از قاره های واقع در نیم کره ی جنوبی که امروزه در حدود منطقه ی استوار قرار دارند ، آثار یخچالی مشاهده شده است وی نتیجه گرفت که در گذشته ، همه ی آن مناطق در محل قطب و در کنار همدیگر واقع بوده اند .
عقاید موافق و مخالف وگنر ، چون از خواص مکانیکی قسمت های مختلف پوسته ی زمین آگاهی نداشت ، فقط قاره ها را بصورت شناور در روش گوشته ( جبه ) به تصور می آورد ولی درباره ی وضع بستر اقیانوس ها فکری نمی کرد .
با این فرض ، نیروی زیادی برای به حرکت درآوردن قاره ها لازم نمی آمد که منشأ آن هم از هم از نظر وگنر چرخش زمین یا نیروی جزر و مد بود .
اما مسئله به این سادگی ها هم نبود زیرا بستر اقیانوس ها محکم است و چنین نیست که قاره ها به آسانی بتوانند در روی آن ها حرکت کنند با این ترتیب ، مسئله ی جابجایی قاره ها تا پیداشدن دلایل کافی ، هم چنان مسکوت ماند .
اگر چه بیشتر معاصران وگنر ، با نظریات او مخالف بودند ولی یک زمین شناس اهل آفریقای جنوبی به نام دوتوا و یک زمین شناس اسکاتلندی به نام هولمز ، آن را شایسته ی توجه دانستند .
دوتوا در سال 1937 مطلبی با عنوان قاره های سرگردان ما منتشر کرد و در آن ، استدلال های ضعیف وگنر را کنار گذاشت و خود پیشنهاد کرد که وجود جریان های کنوکسیون در داخل گوشته ی زمین می تواند دلیل احتمالی حرکت قاره ها باشد .
نظریه ی هولمز هنوز هم با آن که تاکنون زمین شناسان در مورد عوامل حرکت دهنده ی قاره ها به توافق عمومی نرسیده اند ، از اعتبار برخوردار است .
مغناطیس دیرین مسئله ی جابجا شدن قاره ها برای بار دوم وقتی بر سر زبان ها افتاد که عده ای به کاوش در بستر اقیانوس ها علاقه مند شدند .
شاید هم علت تجدید بحث ، توجه به مغناطیس سنگ ها بود که زمینه تحقیق جدیدی را تشکیل می داد .
محققان اولیه مغناطیس سنگ ها ، می خواستند تغییرات قدیمی میدان مغناطیسی زمین را تعیین کنند تا بلکه به ماهیت امروزی این میدان ، بهتر پی ببرند .
چنان که در فصل گذشته خواندید زمین علاوه بر دو قطب شمال و جنوب جغرافیایی ، دارای دو قطب شمال و جنوب مغناطیسی هم هست ، اما این قطبین جغرافیایی و مغناطیسی ، بر هم منطبق نیستند .
روشی که در مطالعه ی دیرین بکار می رود ، بر پذیرش این واقعیت استوار است که در بعضی از سنگ ها ، کانی هایی وجود دارند که به عنوان قطب نماهای فسیل عمل می کنند .
این نوع کانی ها ( مثلاً مانیتیت ) در گدازه های بازالتی فراوانند .
بعد از آنکه گدازه منجمد و سرد شد و دمای آن از « نقطه ی کوری » پایین تر رفت ، کانی های یادشده در جهت میدان مغناطیسی زمین ، خاصیت مغناطیسی خود را حفظ می کنند .
بنابراین مغناطیس موجود در این کانی ها می تواند وضعیت میدان مغناطیسی گذشته ی زمین را روشن کند و به اصطلاح ، موقعیت قطبین مغناطیسی زمین را در لحظه ی انجماد سنگ ، به یاد خواهد آورد .
مطالعه ای که در دهه ی 1950 در اروپا روی مغناطیس دیرین انجام گرفت ، به کشف ارزنده ای منجر شد .
به این معنی که آرایش دانه های مانیتیت موجود در گدازه های زمانه های مختلف کاملاً با هم تفاوت داشت.
هنگام ترسیم نقشه ای برای محل قطب شمال مغناطیسی در طول 500 میلیون سال گذشته / معلوم شد که محل قطب تدریجاً از نزدیک جزایر هاوایی به سمت شمال حرکت کرده و از شرق سیبری گذشته و سرانجام به محل امروزی خود رسیده است.
با این ترتیب معلوم بود که با نوعی سرگردانی قطبی در طول زمان وجود داشته ، یا آن که قاره ها جابجا شده اند .
با آن که قطبین مغناطیسی جای خود را عوض می کنند ، مطالعه در روی میدان مغناطیسی زمین نشان می دهد که قطبین مغناطیسی تقریباً همیشه در نزدیکی قطبین جغرافیایی قرار می گیرند .
( به همین سبب هم هست که احتمال می دهند خاصیت مغناطیسی زمین ، حاصل چرخش آن به دور محورش باشد ) اگر قطب های جغرافیایی سرگردانی قابل ملاحظه ای نداشته باشند ـ که ما نیز به این واقعیت معتقدیم ـ قطب های مغناطیسی هم نباید زیاد جا به جا شوند .
در این صورت تنها دلیل سرگردانی قطبی را می توان به جابجا شدن قاره ها نسبت داد .
شواهد بهتری برای سرگردانی قطبی زمانی حاصل شد که زمین شناسان امریکایی نیز درصدد برآمدند مطالعه أی در این مورد انجام دهند .
با کمال تعجب ، میان منحنی حاصل از مطالعات اروپائیان و امریکایی ها شباهت زیادی وجود داشت بطوری که بین آن دو فقط معادل 30 درجه طول جغرافیایی فاصله بود .
آیا در گذشته دو قطب شمال مغناطیسی وجود داشته است ؟
این احتمال بسیار ضعیف است و این پدیده را تنها در صورتی می توان درست توجیه کرد که دو قاره را نزدیک همدیگر قرار بدهیم .
با این همه ، یافته های مغناطیس دیرین هم نتوانست کمک چندانی به اثبات نظریه ی جابجایی قاره ها بکند زیرا مغناطیس سنجی روشی جدید بود و هنوز مورد تأیید قرار نداشت .
گذشته از آن خاصیت مغناطیسی سنگ ها به مرور ضعیف می شود و یا سنگ ها می توانند مجدداً مغناطیسی شوند .
سرآغاز یک تحول فکری در طول دو دهه ی 1950 و 1960 ، اطلاعات زیادی درباره ی جزئیات ساختمانی بستر اقیانوسها به دست آمد .
از جمله معلوم شده که : 1ـ رشته کوه های بسیار طویل در اقیانوس ها وجود دارد .
بررسی این رشته کوه در وسط اقیانوس اطلس ، موازی بودن آن را با ساحل دو طرف آشکار کرد .
2ـ جریان گدازه ها و فعالیت های آتش فشانی در محل رشته کوه میان اقیانوس مشاهده شد .
3 ـ مطالعات زلزله شناسی نشان داد که در اعماق پوسته ی اقیانوسی ، فعالیت هایی در کار است .
4 ـ نمونه برداری از سنگ های بستر اقیانوس ، در هیچ نقطه سنگ هایی قدیمی تر از 200 میلیون سال را نشان نداد .
تعبیری تازه از یک نظریه ی قدیمی در سال 1968 ، از نظریه های جابجایی قاره ها و گسترش بستر اقیانوس ها ، نظریه ی کامل تری به نام زمین ساخت ورقی ( تکتونیک ورقه ای ) ارائه شد .
این تئوری چنان جامع است که بیشتر فرایندهای زمین شناسی را به کمک آن می توان تعبیر کرد .
بر اساس نظریه ی زمین ساخت ورقه ای ، سنگ کره ( لیتوسفر ) خارجی و جامد شامل 7 ورقه ی بزرگ و تعدادی ورقه ی کوچک تر است .
در این میان ، بزرگترین ورقه را ورقه ی اقیانوس آرام تشکیل می دهد که در همه جا از آب پوشیده شده است .
بقیه ی ورقه های بزرگ قسمت هایی از خشکی و دریا را با هم شاملند .
با این ترتیب ، دیگر نمی توان به نظریه ی قدیمی جابجا شدن قاره ها به تنهایی فکر کرد ، بلکه باید گفت که بستر اقیانوس نیز همراه قاره ها در حرکت است .
ضخامت ورقه ها در محل اقیانوس ها اندک است و بین 70 تا 100 کیلومتر ( در محل حوضه های عمیق اقیانوسی ) تغییر می کند.
در مقابل ، ورقه ها در زیر قاره ها بین 100 تا 150 کیلومتر و گاهی بیشتر ضخامت دارند .
ماهیت روان بودن نسبی کره ، امکان حرکت سنگ کره ی جامد را فراهم می آورد .
حرکت ورقه ها نسبت به هم ، به سه شکل مختلف زیر می تواند صورت بگیرد : 1ـ ورقه های دور شونده (واگرا) : در چنین محل هایی ، ورقه ها از خط مرکزی رشته کوهی که در بستر دریا پدید می آید ، فاصله می گیرند اما فاصله ی ایجاد شده را مواد مذابی که از درون زمین و سست کره ی داغ بالا می آیند ، پر می کنند .
با این ترتیب ، پس از سرد شدن آن مواد ، پوسته ی اقیانوسی جدیدی ( لیتوسفر ) در بین دو ورقه ی دور شونده پدید می آید .
بستر اقیانوس اطلس ، در فاصله ی 160 میلیون سال گذشته به همین ترتیب شکل گرفته است (گسترش بستر اقیانوس ها) .
سرعت متوسط بازشدن بستر دریاها ، حدود 5 سانتی متر در سال است همین سرعت اندک باعث شده است که بستر اقیانوس ها در طول 200 میلیون سال اخیر ایجاد شود در امتداد حاشیه های دور شونده ، برآمدگی هایی ایجاد شده است که طول مجموعه ی آن ها در اقیانوس های جهان ، به حدود 60 هزار کیلومتر می رسد .
مراکز گسترش ، فقط محدود به وسط اقیانوس ها نیستند .
دریای سرخ ، دریای جوانی است که قدمت چندانی ندارد و بر اثر جدا شدن شبه جزیره ی عربستان از آفریقا پدید آمده است .
اگر عمل بازشدن در روی قاره ها صورت بگیرد.
قاره از هم می شکافد و در محل شکاف ، ماگمای داغ بیرون می ریزد و در آنجا ، برآمدگی هایی شکل می گیرند .
در قسمت شرق افریقا ، هم اکنون ، پدیده ی بازشدن پوسته ی قاره أی مشهود است و کوه های آتشفشانی کلیمانجارو و کنیا نیز حاصل همان فعالیتها هستند .
اگر این محل همچنان فعال بماند ، شرق افریقا از این قاره جدا خواهد شد .
گفته می شود که شبه جزیره ی عربستان نیز در چند میلیون سال پیش ، به همین ترتیب از افریقا جدا شده است .
در محل ورقه های دور شونده ، مرتباً سنگ کره ی جدید تشکیل می شود .
اگر پدیده ی جبرانی وجود نداشته باشد ، باید بر وسعت زمین همچنان افزوده شود .
حال آن که سطح زمین مقداری ثابت است .
یعنی در مناطقی باید قسمتی از سنگ کره از بین برود .
محل برخورد ورقه های نزدیک شونده از این جمله است .
2 ـ ورقه های نزدیک شونده (همگرا) : در این محل ها ، معمولاً یک ورقه به زیر ورقه ی دیگر رانده می شود ، این نوع مرزها ، در محل گودال های عمیق اقیانوسی قراردارند .
بسته به این که صفحات نزدیک شونده از چه نوعی باشند ، پدیده ی حاصل به یکی از صورتهای زیر خواهد بود : الف ـ در محل برخورد ورقه ی اقیانوسی با ورقه ی قاره ای ، ورقه ی اقیانوسی خم می شود و به زیر می رود و به تدریج در گوشه هضم می شود که این فرآیند را اصطلاحاً فرورانش می گویند .
در این حال ، مقداری از رسوبات را نیز همراه خود به پایین می کشاند .
وقتی این مواد به عمقی در حدود یک صد کیلومتر می رسند ، حالت ذوب بخشی می یابند ، که حاصل آن ، ایجاد ماگمایی با ترکیب بازالتی و آندزیتی است .
چنین ماگماهایی از سنگ های اطراف محل خود سبک ترند .
بنابراین وقتی مقدارشان به اندازه ی کافی زیاد شد ن حرکتی آرام را به سمت بالا در پیش می گیرند و درمیان لایه ها منجمد و متلبور می شوند ( سنگهای آذرین درونی ) مقداری از این ماگما هم ممکن است به سطح زمین برسد و آتشفشان هایی از نوع انفجاری را باعث شود .
ب ـ وقتی دو ورقه ی اقیانوسی به هم برخورد کنند ، یکی به زیر دیگری فرو می نشیند و پدیده ی آتشفشانی مشابه حالت قبل رخ می دهد .
اما این بار ، محل آتشفشانها در بستر دریاست نه در روی خشکی ، اگر این آتشفشانی ها ادامه یابد ، ممکن است بعد از مدتی جزایر آتشفشانی در دریا پدید آیند که به قوس جزایر معروفند ( در کنار قوس جزایر امروزی هم گودال های اقیانوسی مشاهده می شود .
) ج ـ هنگامیکه دو ورقه ی قاره أی به هم برخورد کنند ، هیچ یک ، به داخل گوشته فرو نمی رود زیرا چگالی هر دو ، کم است .
نتیجه ی چنین برخوردی ، ایجاد کوه است .
تصور می رود که سرزمین هندوستان ، در گذشته های دور از قاره ی آسیا جدا بوده و در حین حرکت از نوع نزدیک شونده ، به آن برخورد کرده و کوه های هیمالیا را حاصل آورده است .
رشته کوه های بزرگ اورال آلپ و آپالاش نیز نتیجه ی چنین برخوردهایی هستند .
کوه های زاگرس نیز باید حاصل برخورد ورقه ی عربستان به قاره ی آسیا باشد .
البته ، در محل همه ی رشته کوه های گفته شده ، قبل از برخورد ، دریایی وجود داشته و رسوباتی در آنجا ته نشین می شده است .
فشار حاصل از برخورد دو ورقه ، آن رسوبات را چین داده و به صورت کوه در آورده است .
3 ـ ورقه های امتداد لغز : در این نوع حرکت ، پوسته ی جدید ایجاد یا تخریب نمی شود ، زیرا دو ورقه ی مجاور ، در کنار هم می لغزند ، بنابراین ، عملاُ در این محل ها گسل های متعددی وجود دارد و زلزله های مکرری رخ می دهد .
در سال 1965 ، توزو ویلسون ، زمین شناس کانادایی با مطالعه در این نوع گسل های امتداد لغز و بزرگ ، کمربندهای فعال زمین را به هم ارتباط داد و برای نخستین بار ، ایده ی وجود ورقه های تشکیل دهنده ی لیتوسفر زمین و مرز آنها را عنوان کرد .
آزمون مدل با ارائه ی فرضیه ی زمین ساخت ورقه ای ، محققان شاخه های گوناگون علم زمین شناسی ، شروع به آزمون این فرضیه کردند .
در نتیجه ی این رویکرد علاوه بر دلایلی که در ابتدای این فصل برای جابجا شدن قاره ها آورده شد ، شواهد زیادتری مبنی بر درست بودن آن نظریه یافت شد .
زمین ساخت ورقه ای و پراکندگی زلزله ها : در سال 1968 ، یعنی در همان زمان که نظریه ی زمین ساخت ورقی ارائه شد ، سه زلزله شناس ، مقاله ای منتشر کردند که نشان می داد چگونه نظریه ی مذکور با توزیع نقاط زلزله خیز جهان هماهنگی دارد .
جالب آن است که در نزدیکی گودال های عمیق اقیانوسی ، فراوانی زمین لرزه ها زیادتر از نقاط دیگر است .
نظیر چنین حالتی را در کنار ژاپن و حاشیه ی غربی امریکای جنوبی می توان ملاحظه کرد .
حفاری در بستر اقیانوس : در فاصله ی سال های 1968 تا 1983 ، حفریاتی در 1092 نقطه در میان رسوبات بستر اقیانوس ها صورت گرفته است .
هدف از این فعالیت ها ، دست یابی به اطلاعاتی درباره ی سن حوضه های اقیانوسی بود .
محققان با دست یابی مستقیم به نمونه ی رسوبات نواحی عمیق اقیانوس ها می توانستند درست بودن فرضیه ی گسترش بستر اقیانوس ها را بیازمایند.
در هنگام تعیین سن رسوبات ، یافته ی مهمی حاصل آمد به این معنی که نمونه ها نشان دادند که هرچه از محل رشته کوه های میان اقیانوسی دورتر می شویم ، عمر رسوبات زیادتر می شود .
حداکثر عمری که برای رسوبات قدیمی تعیین شد ، 160 میلیون سال بود ، حال آن که سن بعضی از سنگهای روی قاره ها به 4 میلیارد سال نزدیک است .
ضمناً در محل رشته کوه های میان اقیانوسی ، رسوبی یافت نمی شود .
اندازه گیری های انجام شده در اقیانوس ها ، نشان می دهد که سرعت رسوب گذاری ، چیزی در حدود یک سانتی متر در یک هزار سال است .
اگر قرار بود که بستر اقیانوس ها بسیار قدیمی باشد بایستی رسوباتی به ضخامت چندین کیلومتر در آن ها یافت می شد حال آنکه حداکثر ضخامت رسوبات بیشتر از چندصد متر نشان داده نشد .
نقاط داغ نقشه برداری از برآمدگی های زیر دریا در اقیانوس آرام ، رشته ای از جزایر آتشفشان را از جزایر هاوایی تا محل گودال الئوشین ( نزدیک آلاسکا ) نشان داد .
پس از تعیین سن آتشفشان ها معلوم شد که هرچه از هاوایی دور شویم ، سن کوه های آتشفشانی به ترتیب بیشتر افزایش می یابد مثلاً دورترین کوه 65 میلیون سال قدمت دارد و بعد به کوهی 27 میلیون ساله و سرانجام به کوههای آتشفشان هاوایی می رسیم که کمتر از یک میلیون سال عمر دارند .
محققان عقیده دارند که نوعی مخزن در حال بالا آمدن از مواد گوشته ، در زیر جزایر هاوایی قرار دارد .
ذوب این مواد در هنگام رسیدن به اعماق کم و کاسته شدن از مقدار فشار ، باعث پدید آمدن نوعی نقطه ی داغ می شود .
با فرض این که صفحه ی اقیانوس آرام از روی این نقطه عبور می کند به ترتیب ساختارهای آتشفشانی حاصل می آیند .
عمر هر آتشفشان نیز نشان دهنده ی زمانی است که آن کوه ، در نزدیک نقطه ی داغ قرار داشته است .
5 میلیون سال پیش ، کائوایی یعنی قدیمی ترین جزایر هاوایی در روی نقطه ی داغ واقع بود .
بنابراین فقط همان یک آتشفشان که امروزه خاموش است در این محل تشکیل شد .
اما امروزه ، در جزیره ی هاوایی ، ناظر بیرون آمدن گدازه های جدید از کوه های مونالوآ و کیلوا هستیم .
جالب آن که در نقطه ای جنوبی تر واقع در 35 کیلومتری هاوایی ، یک جزیره ی دیگر در آینده به جمع جزایر هاوایی افزوده خواهد شد .
در نقاط دیگر اقیانوس آرام هم نظیر همین رشته جزایر وجود دارد .
نقاط داغ نیز دلیلی دیگر بر حرکت ورقه ها و حتی جهت آن هستند .
البته هنوز در مورد چگونگی تشکیل نقاط داغ و نقش آن ها در زمین ساخت ورقی بحث وجود دارد .
تعداد نقاط داغ ، حدود 50 تا 120 مورد تعیین شده است .
محل یکی از این نقاط در زیر جزیره ی ایسلند در شمال اروپاست .
عامل های حرکت دهنده تئوری زمین ساخت ورقی ، فقط از حرکت ورقه ها و آثار این حرکت بحث می کند بدون آن که از نیرو یا نیروهای دست اندر کار در این فرآیند صحبتی به میان آورد .
در این باره البته ، هنوز دلیل قانع کننده ای داده نشده است ، اما به احتمال زیاد ، توزیع نامساوی گرما در درون زمین باید عامل این حرکت باشد .
مثلاً چنان که گفته شد ، هولمز عامل حرکات را وجود جریان های کنوکسیونی در داخل گوشته می داند .
در حالی که زمین شناسان امروزی ، چگونگی انجام این حرکات را بسیار پیچیده تر از آن می شمارند که بتوان با جریان ساده ی کنوکسیونی نشان داد .
در ضمن معلوم نیست آیا چنین حرکاتی محدود به 700 کیلومتر اول ، یعنی گوشته ی فوقانی است یا آن که تمام قطر گوشته را شامل می شود ؟