نخستین گام در فرآیند طراحی برنامه مراکز روستایی، همان تعیین مرکزیت فعلی سکونتگاههاست. مرکزیت باید با خدمات واقعی سروکار داشته باشد، نه با ساختمانها، دفاتر بسته یا غیر قابل دسترس یا با تسهیلاتی که کارکرد ضعیف دارند.
بر این اساس هر مرکز روستایی یک حیطه و محدوده ای را زیر نفوذ خود دارد که باید به آن حدود خدمات رسانی نماید.
به این ترتیب در یک منطقه باید سیستمی از مراکز خدمات مرکزی در مقیاسها و اندازه های مختلف، بر اساس بعد و کشش عرضه خدماتی و نوع فعالیتهای مستقر در آنها وجود داشته باشد. این مراکز خدماتی می توانند روستاهای مرکزی منطقه باشند.
مکان مرکزی نسبت به حوزه محیط خود موقعیت تولیدی، توزیعی و یا عرضه خدمات مورد نیاز را دارا می باشد.
موقعیت جغرافیایی دهستان طرقبه:
نخستین سئوالی که ذهن هر جغرافیدان را بیش از هر چیز به خود معطوف می کند موقعیت و ویژگی جغرافیایی مکان مورد مطالعه است. موقعیت جغرافیایی، بیان یک پدیده طبیعی یا مصنوعی روی کره زمین است.( رهنمائی، 1370، 32)
دهستان طرقبه در غرب شهرستان مشهد و در 9 59 تا 34 59 طول شرقی و 15 36 تا 27 36 عرض شمالی واقع شده است. (شکوهی، 1364، 244)
دهستان طرقبه از شمال به دهستانهای توس و میان ولایت و از شرق به شهر مشهد ، از جنوب به دهستانهای سرجام و پیوه ژن و از غرب به دهستان شاندیز و شهرستان نیشابور محدود می شود.
مرکز این دهستان روستای حصار است که در 24 59طول شرقی و 18 36عرض شمالی واقع شده است. (سازمان مدیریت و برنامه ریزی: طرح بررسی نظام خدمات رسانی روستایی استان خراسان)
حالت تراکمی آن متوسط و جمعیت نسبی آن 6/29 نفر در هر کیلومتر مربع می باشد.(بازوبندی، 1385، 19)
نقشه پراکنش آبادیها و راههای ارتباطی دهستان طرقبه در صفحه بعد نمایش داده شده است.
نظریه مکان مرکزی:
با وجود نارساییهای آشکار نظریه فون تونن ، این نظریه چارچوبی برای سیاست مکانی، بسیاری از جغرافی دانان و اقتصاد دانان را به مطالعه و روند سازماندهی زیستگاه انسان و ساختار سلسله مراتبی آن واداشت. در این میان یکی از مهمترین نظریه هایی که تاثیر فزاینده ای در برنامه ریزی استقرارگاههای روستایی ایجاد نمود نظریه مکان مرکزی کریستالراست . این نظریه در جهت پاسخ گویی به علت توزیع فضایی شهرها و اندازه سلسله مراتب بین انها طرح ریزی شده است و مزکزیت یک مکان با افزایش و کاهش سرویس دهی آن مکان افزایش یا کاهش می یابد .
مکان مرکزی به مکانی گفته می شود که کالا و خدمات را در اختیار نواحی فراتر از حول و حوش خود قرار می دهد و از این نظر برای مناطق منعددی مرکزیت دارد ومنبع مایحتاج انها به حساب می آید .
این نظریه بر اساس موقع نسبی مکانهای مرکزی(شهر وروستا) نسبت به یکدیگر بنیاد شده است . در واقع موقع نسبی هر مکان مرکزی تحت تاثیر یک فضای رقابتی اقتصادی و اجتماعی موجود در بین مکانهای مرکزی ناحیه جغرافیایی قرار دارد.
عقاید کریستالر در مورد نظام سلسله مراتبی زیستگاه ، بیتشر به اصول تجاری و حمل ونقل متکی است .این زیستگاهها در سطح ملی به مکانهای مرکزی رده بالاتر ، رده پایین تر ، پاینترین رده و مکانهای مرکزی معین طبقه بندی کرد . آنگاه ، مرکزیت یک مکان ، اهمیت نسبی خود را در رده بندی سلسله مراتب منعکس می کند .
این مدل متکی بر اصل بازار یابی است . نتیجه کاربرد این اصل ، پدید آمدن روابط متقابل سلسله مراتبی بین مکانهای مرکزی است و این نواحی بازاری ، هم از نظر مکانی و از نظر جمعیت ، طیف وسیعی از نواحی بزرگ تا نواحی کوچکتر دارند ، و توزیع کالا و خدمات را با حداقل هزینه حمل ونقل و با حد اقل تعداد مکانهای مرکزی به حداکثر می رسانند. برای نیل به این هدف حتی المقدرو باید تعداد زیادی از مکانهای مرکزی ، بر روی (شش) خط مستستقیم مستقر شوند .
کریستالر معتقد است که ضمناً مکانهای مرکزی می توانند نتیجه اصل جدایی مسائل اجتماعی – سیاسی باشند مراکز مهم اداری و مراکز تابعه آنها برای تسهیلات اداری ، که لزوماً دنباله رو منطق اقتصادی نیستند ، طراحی می شده اند . به همین نحوه شهرهای مرزی را که عمدتاً برای هدفهای دفاعی بنا شده اند می توان به گونه ای مستقر کرد که دارای حوزه های نفوذ چندان وسیعی نباشد (مهندسان مشاور DHV ، صص 78و83 )
نظریه مکان مرکزی از ابداعات والتر کریستالر ، جغرافیدان پرآوازه آلمانی است که برای اولین بار در کتاب او با عنوان «مکان های مرکزی در جنوب آلمان» چاپ 1933 ، طرح شده است . نقطه یا مکان مرکزی به مکانی گفته می شود که کالا و خدمات را در اختیار نواحی حول و حوش خود قرار می دهد و از این نظر برای مناطق متعددی مرکزیت دارد و منبع مایحتاج آنها به حساب می آید . در واقع این نظریه در جهت پاسخگویی به علت توزیع فضایی شهرها و نظام سلسله مراتب بین آنها طرح ریزی شده است و مرکزیت یک مکان با افزایش و کاهش سرویس دهی به آن مکان افزایش و کاهش می یابد . (حاتمی نژاد،1385، 65)
اساس نطریه کریستالر بر وجود نظم در تعداد ، اندازه ، فاصله و آرایش فضایی مکانهای مرکزی با توجه به کارکردها و سلسله مراتب سکونتگاهیشان استوار است . نطریه مکان مرکزی در سال 1933 در جنوب آلمان وضع گردید و متکی به فرضیاتی به شرح زیر است :
- تجانس و همگنی در فضایی جغرافیایی و یکسانی هزینه حمل ونقل درتمامی جهات و وجود آرایش فضایی منطم در نحوه استقرار مکانهای مرکزی در خصوص تعیین حوزه نفوذ و شعاع عملکرد آنها . .
- توزیع جمعیت روستایی بصورت یکنواخت بوده در استفاده از مکانهای مرکزی از نظر مصرف و برتری یکسان الگوی رفتاری مشابه داند .