روی دریا بر روی حاشیه جدید و انباشتگی رسوبات در آن از جمله رسوبات ایران یا بخشهایی از ایران تا اوایل پرمین جزئی از قاره گندوانا بوده است. شواهد نشان می دهد که صفحه ایران نسبت به وضعیت فعلی خود جابجا شده است و بخش سرتاسری عربستان در سمت ایران، حاشیه پالئوتتیس به شمار می رفته است. قسمت اعظم حاشیه مزبور بعداً طی کوهزایی آلپ و زیر راندگی و برخورد عربستان به ایران از بین رفته است.
در حد بین سیلورین و پرمین زیرین، صفحه ایران در شمال شرق گندوانا و در حاشیه جنوبی پالئوتتیس قرار داشته است. بنا به گفته اشامپلی (1978) چین و هند وچین احتمالاً طی پالئوزوئیک از گندوانا جدا شدند یعنی ابتدا چین و در پی آن هند و چین همزمان با ایران یعنی طی پرموکربونیفر از گندوانا مجزا شد. صفحات مزبور به طرف آسیا مهاجرت کرده و سرانجام به آن متصل شدند.
«پالئوتتیس»
لازمه تشکیل هر اقیانوس وجود ریف های بین قاره ای است. البرز به عنوان بخشی از حاشیه قاره ای معرفی شده و 4 مرحله در تشکیل پالئوتتیس مشخص می شود:
1- برآمدگی مناطقی که بعدها محلی برای تشکیل ریفت شد.
2- آتشفشان شکافی قابل توجه.
3- پیش تبخیری
4- برخورد قاره ها و تکتونیک خاصی که در مناطق دورتر در نتیجه این بازشدگی آشکار می شود.
در البرز بر اساس پیش روی و پس روی ها و جغرافیای دیرینه کلی ایران ثابت می شود که البرز طی پالئوزوئیک حالت حاشیه قاره داشته است. چنانکه در دونین زیرین دریایی در چند نقطه در شمال البرز مشاهده شده است.
در البرز شرقی توسعه حاشیه قاره ای مزبور از دونین و بعد از طی یک مرحله آتشفشان شکافی مهم اتفاق افتاد.
برای تعیین سن ریفت و زمان پیدایش کف اقیانوس می توان بر ساس سن قدیمی ترین رسوبات دریایی که با ریفت در ارتباط باشد سن آن تخمین زد.
به نظر می رسد که پیدایش کف اقیانوس پالئوتتیس در اردوویسین انجام شده است پیش روی آب در حاشیه ریفت به طور محلی در طی اروویسین دنبال شد و به طور قطع تا دونین زیرین ادامه داشته است
پیدایش و وفور آتشفشانهای شکافی قبل از رسوبگذاری ماسه سنگ لالون می تواند نشانه ریفت در این زمان باشد. با کوهزایی های هرسی نین که در کربونیفر رخ داده است پالئوتتیس بسته شد.
البرز:
کوههای البرز در شمال ایران و جنوب دریای خزر ، رشته شرقی و غربی نسبتاً پرپیچ و خمی را تشکیل می دهد. سلسله جبال البرز خود جزئی از قسمت شمالی کوهزایی آلپ – هیمالیا است در آسیای غربی. روند ساختمانی کوههای بخش غربی البرز شمال غرب – جنوب شرق است و تا اندازه ای با نوار شمالی زاگرس چین خورده هم جهت است. در حالی که روند ساختمانی کوههای شرقی البرز تقریباً شمال شرق – جنوب غرب بوده و با امتداد گسل بزرگ کویر (گسل درونه) موازی است.
در مورد وضعیت ساختاری البرز دو مدل وجود دارد:
1- مدل اشتوپلین: ناودیس پیچیده که راندگی های آن شیب به سمت جنوب و حرکت هم سمت جنب است.
2- ورقه های رورانده روی هم سوار شدند و یک ساختمان طاق شکل ایجاد شده در بخش جنوبی ساختمان راندگیها به سمت جنوب و حرکت هم به سمت جنوب و در بخشهای شمالی راندگیها به سمت شمال و حرکت به سمت جنوب است (مهدی علوی).
در دامنه های جنوبی البرز باید بر اساس مدل اشتوپلین شیب راندگیها به سمت شمال و حرکت به سمت جنوب باشد و بر اساس مدل مهدی علوی شیب به سمت جنوب و حرکت نیز به سمت جنب باشد. در مسیر راندگیها می بینیم که سیب و حرکت هر دو به سمت جنوب اند. در مسیر گرگان هر چه به سمت شمال می رویم مشاهده می کنیم که شیب راندگیها عکس می شود.
توالی چینه ای البرز توسط گسل رورانده ای از سمت شمال به جنوب جابه جا شده اند. این ورقه های رورانده بر خرم یک ورقه منفرد یا بعضاً دوبل هستند. شیب راندگیها در بخش شمالی به سمت شمال و در بخش جنوبی به سمت جنوب است. در بخش جنوبی البرز شیب به سمت جنب و حرکت به سمت جنوب است. آغاز تشکیل البرز در کوهزایی سی مرین و تکامل آن در کوهزایی آلپ است.
«چینه نگاری البرز»
روستای تویه دروار به فاصله km 65 دامغان قرار دارد که یال جنوبی طاقدیس البرز در آن رخنومن دارد ولی یال شمالی توسط گسل قطع شده است. هسته طاقدیس سازند باروت است و زاگروس ، لالون و میلا روی آن قرار دارد و الیکا روی تمام آنهاست که تماس آن راندگی است.
سازند باروت:
شامل شیل، دولومیت، آهک استروماتولیت دار دولومیتی شده است. آهک و دولومیتها باندهای چرتی فراوان دیده می شود و لامیناسیون تیره و روشن دارند. بافت فرسایشی پوست فیلی هم در این سازند دیده می شود.
ماهیت این سازند دولومیتی است ولی سیلت استون و شیل هم دارد. در ابتدای سازند گدازه و توف هم دیده می شود. چرت ها به دلیل اینکه در امتداد خود لایه بندی هستند پس جانشینی (ثانویه) اند که منشأ سیلیس آن ها متفاوت است.
در مقطع تیپ کنتاکت با سلطانیه هم شیب و تدیجی است و در زیر شیل های زاگون به صورت هم شیب قرار دارد. از نظر دیرینه شناسی سن آن را اینفراکامبرین می دانند. از نظر گسترش جغرافیایی این سازند در پهنه وسیعی از البرز مرکزی و زاگرس مرتفع بیرون زدگی داشته و اگر چه از لحاظ لیتولوژی تا اندازه ای مشابه است ولی ضخامت آن از جایی به جای دیگر متفاوت است.