قبل از مطالعه آغاز زندگى انسان در ایران احتیاج به شناسائى وضع جغرافیائى ایران در عهود و اعصار زمینشناسى Paleogeographie و چگونگى پراکندگى آبها و خاکها در آن قسمت که فعلاً سرزمین ایران است مىباشد.
رجوع شود به زمینشناسى ایران در مبحث اول جغرافیاى طبیعى.
گرچه حدود آبها و خاکها و اوضاع معرفهالارضى ایران در ادوار مختلف بهعلت عدم انجام مطالعات دیرینه شناسى کافى کاملاً مشخص نیست ولى تحقیقات معرفهالارضى انجام شده و شواهد و دلایل زیادى مسلم مىدارد که در تمام طول دوران اول زمینشناسى دریائى بهنام تتیس Tehtys تمامى آسیاى جنوب غربى منجمله ایران را مىساخته است.
با توجه به عمر ادوار زمینشناسى مىتوان گفت که زندگى در دریاى تتیس حدود ۴۰۰ الى ۵۰۰ میلیون سال قبل ظهور یافته است.
این دریا در تمامى دوران دوم زمینشناسى وجود داشته ولى حرکات کوهزائى دوران سوم به عمر این دریا خاتمه بخشیده است، برجستگىهاى شمالى و غربى ایران در اواخر این دوره ظاهر گشتهاند، گودالىهاى فعلى دریاى خزر و اورال که در گذشته بههم ارتباط داشتهاند هر یک بهصورت دریاچههاى مستقلى درآمدند.
پیدایش نباتات دوران سوم (ائوسن) همچنین فسیلهاى برخى حیوانات در سرتاسر منطقه آسیاى مرکزى وجود حیات را در پایان دوره سوم مسلم مىسازد.
در دوران چهارم زمینشناسى که دوره آن حدود یک میلیون سال تخمین زده شده است همهجا در آسیا و اروپا یخبندان بوده ولى در اواخر عهد چهارم یخها بهتدریج عقبنشینى کردهاند و شرایطى اقلیمى بهشکلى که بعد از دوران سوم دگرگون شد بهتدریج تغییر یافت و کره زمینرو به گرمى رفت و شرایط حیات انسانى مساعد گردید تا جائىکه عقیده علماءِ طبیعى و باستانشناسى با تکیه بر آثارى که بهدست آوردند بر این اصل است که انسان در دوران چهارم یعنى بعد از دوره یخبندان در روى زمین ظاهر شد و ظهور انسان را از مشخصات دوره چهارم مىدانند، چه تا پایان دوران سوم هیچگونه آثارى که به تحقیق دلیل بر وجود انسان باشد بهدست نیامد ولى در رسوبات اوایل چهارم شواهد یافت شد که وجود انسان را معلوم مىدارد و این تاریخ از پنجاه هزار سال قبل که خاتمه دوران یخبندان است تجاوز نمىکند و تحقیقات باستانشناسى نیز سابقه حیات انسانى را تا همین مدت یا کمى بیشتر در روى کره زمین مىداند.
گرچه در اروپا در میان احجار رسوبى آثارى مانند قطعه سنگ تیز شده با دست یافتهاند که تعلق به دورههاى پیش از تاریخ مذکور دارد و شاید بر این اساس باشد که نژادشناسان و فسیلشناسان آغاز حیات بشرى را در حدود ۵۰۰،۰۰۰ سال پیش از میلاد ذکر کردهاند ولى به تحقیق ثابت شد که این آثار انسان نیست بلکه از میمونهائى است که نسبت به انواع جنس خود بسیار زیرک و باهوش (جنس نزدیک به انسان) بودهاند.
اولین آثارى که از انسان واقعى بهدست آمده مربوط به ۳۰،۰۰۰ سال قبل است که متعلق به اروپاى غربى مخصوصاً فرانسه و اسپانیا مىباشد.
و این آثار و اشیاء که قدیمىترین یادگار اجداد مردم کنونى بهشمار مىآیند عبارت است از سنگهاى تیز شده و استخوانهاى تراشیده شده و نقاشى روى در و دیوارهاى غارها.
گرچه هنوز قسمت عمده آسیا و آفریقا از این نظر مورد مطالعه علمى تاریخ طبیعى قرار نگرفته است، خصوصاً در ایران که شناسائى مراحل زندگى بشرى چندان پیشرفتى نکرده نمىتوان بهطور قطع و یقین ظهور اولین طایفه انسان را در اروپاى غربى دانست ولى آنچه که مسلم است و مدارک و دلایل کافى نشان مىدهد مدارج اولیه تجمع انسانها را باید در ممالکى از اطراف آن درهها و جلگههاى حاصلخیز و تپهها وجود دارد کاوش کرد.
در ایران از اینگونه نواحى و مناطق وجود دارد که مىتوان دامنههاى اطراف رشته کوههاى زاگرس و کوهپایههاى شمالى و جنوبى البرز خصوصاً حوزههاى داخلى را که سابقاً اقلیمى مساعدتر داشتهاند نام برد و با تحقیقاتى که بهعمل آمده وجود آثارى از زندگى انسانها در غالب این نواحى مسلم شده است و باستانشناسان در نقاطى که اکتشاف بهعمل آوردهاند به آثارى از انسان دست یافتهاند.
قدیمىترین آثار بهدست آمده از زندگى انسانها در ایران تاکنون متعلق به حدود ۱۰،۰۰۰ سال قبل از میلاد است، مردم این دوره غارنشین بوده و نوع معیشت آنان شکار حیوانات بوده است وجود تصاویرى از حیوانات و اشیاءِ قدیمى انسانها بر بدنه غارهاى مکشوفه در مناطق مختلف کشور خصوصاً مناطق غربى خاصه کرمانشاه مؤید این نظر است.
پروفسور کارلتونکن Carleton Coon رئیس هیئت علمى دانشگاه پنسیلوانیا که در سال ۱۳۳۸ به ایران آمده تحقیقاتى در غار شکارچیان بیستون و در غار تمتمه و جالبتر در غار کمربند ۶ کیلومترى بهشهر مازندران انجام داده که تحقیقات وى نکات جالبى را درباره سابقه زندگى بشرى در ایران روشن ساخته است.
در غار شکارچیان ابزارهائى از سنگ سیلیس و دندانهاى برخى حیوانات چون خوک و است و گاو وحشى بهدست آمده که فعلاً نسل آنها از بین رفته است.
در غار کمربند پروفسور کارلتونکن به استخوانهاى زیادى از حیوان که آن را استخوان آهوان مىدانند برخورد نمود و معتقد است که ظاهراً ساکنین غار از گوشت این حیوان تغذیه مىکردند.
مساکن مردم این عصر که به عصر حجر قدیم موصوف است غارها و یا حفرههائى در دل کوه بود که مدخل آنها با شاخههاى درختان یا پوست حیوانات پوشیده مىشد و حیات آنها به شکار و صید حیوانات متکى بوده است: مردم این دوره که موجودیت ناپایدار خود را وسیله شکار ادامه مىدادند قبل از مطالعه آغاز زندگى انسان در ایران احتیاج به شناسائى وضع جغرافیائى ایران در عهود و اعصار زمینشناسى Paleogeographie و چگونگى پراکندگى آبها و خاکها در آن قسمت که فعلاً سرزمین ایران است مىباشد.
رجوع شود به زمینشناسى ایران در مبحث اول جغرافیاى طبیعى.
گرچه حدود آبها و خاکها و اوضاع معرفهالارضى ایران در ادوار مختلف بهعلت عدم انجام مطالعات دیرینه شناسى کافى کاملاً مشخص نیست ولى تحقیقات معرفهالارضى انجام شده و شواهد و دلایل زیادى مسلم مىدارد که در تمام طول دوران اول زمینشناسى دریائى بهنام تتیس Tehtys تمامى آسیاى جنوب غربى منجمله ایران را مىساخته است.
با توجه به عمر ادوار زمینشناسى مىتوان گفت که زندگى در دریاى تتیس حدود ۴۰۰ الى ۵۰۰ میلیون سال قبل ظهور یافته است.
این دریا در تمامى دوران دوم زمینشناسى وجود داشته ولى حرکات کوهزائى دوران سوم به عمر این دریا خاتمه بخشیده است، برجستگىهاى شمالى و غربى ایران در اواخر این دوره ظاهر گشتهاند، گودالىهاى فعلى دریاى خزر و اورال که در گذشته بههم ارتباط داشتهاند هر یک بهصورت دریاچههاى مستقلى درآمدند.
پیدایش نباتات دوران سوم (ائوسن) همچنین فسیلهاى برخى حیوانات در سرتاسر منطقه آسیاى مرکزى وجود حیات را در پایان دوره سوم مسلم مىسازد.
در دوران چهارم زمینشناسى که دوره آن حدود یک میلیون سال تخمین زده شده است همهجا در آسیا و اروپا یخبندان بوده ولى در اواخر عهد چهارم یخها بهتدریج عقبنشینى کردهاند و شرایطى اقلیمى بهشکلى که بعد از دوران سوم دگرگون شد بهتدریج تغییر یافت و کره زمینرو به گرمى رفت و شرایط حیات انسانى مساعد گردید تا جائىکه عقیده علماءِ طبیعى و باستانشناسى با تکیه بر آثارى که بهدست آوردند بر این اصل است که انسان در دوران چهارم یعنى بعد از دوره یخبندان در روى زمین ظاهر شد و ظهور انسان را از مشخصات دوره چهارم مىدانند، چه تا پایان دوران سوم هیچگونه آثارى که به تحقیق دلیل بر وجود انسان باشد بهدست نیامد ولى در رسوبات اوایل چهارم شواهد یافت شد که وجود انسان را معلوم مىدارد و این تاریخ از پنجاه هزار سال قبل که خاتمه دوران یخبندان است تجاوز نمىکند و تحقیقات باستانشناسى نیز سابقه حیات انسانى را تا همین مدت یا کمى بیشتر در روى کره زمین مىداند.
گرچه در اروپا در میان احجار رسوبى آثارى مانند قطعه سنگ تیز شده با دست یافتهاند که تعلق به دورههاى پیش از تاریخ مذکور دارد و شاید بر این اساس باشد که نژادشناسان و فسیلشناسان آغاز حیات بشرى را در حدود ۵۰۰،۰۰۰ سال پیش از میلاد ذکر کردهاند ولى به تحقیق ثابت شد که این آثار انسان نیست بلکه از میمونهائى است که نسبت به انواع جنس خود بسیار زیرک و باهوش (جنس نزدیک به انسان) بودهاند.
اولین آثارى که از انسان واقعى بهدست آمده مربوط به ۳۰،۰۰۰ سال قبل است که متعلق به اروپاى غربى مخصوصاً فرانسه و اسپانیا مىباشد.
و این آثار و اشیاء که قدیمىترین یادگار اجداد مردم کنونى بهشمار مىآیند عبارت است از سنگهاى تیز شده و استخوانهاى تراشیده شده و نقاشى روى در و دیوارهاى غارها.
گرچه هنوز قسمت عمده آسیا و آفریقا از این نظر مورد مطالعه علمى تاریخ طبیعى قرار نگرفته است، خصوصاً در ایران که شناسائى مراحل زندگى بشرى چندان پیشرفتى نکرده نمىتوان بهطور قطع و یقین ظهور اولین طایفه انسان را در اروپاى غربى دانست ولى آنچه که مسلم است و مدارک و دلایل کافى نشان مىدهد مدارج اولیه تجمع انسانها را باید در ممالکى از اطراف آن درهها و جلگههاى حاصلخیز و تپهها وجود دارد کاوش کرد.
در ایران از اینگونه نواحى و مناطق وجود دارد که مىتوان دامنههاى اطراف رشته کوههاى زاگرس و کوهپایههاى شمالى و جنوبى البرز خصوصاً حوزههاى داخلى را که سابقاً اقلیمى مساعدتر داشتهاند نام برد و با تحقیقاتى که بهعمل آمده وجود آثارى از زندگى انسانها در غالب این نواحى مسلم شده است و باستانشناسان در نقاطى که اکتشاف بهعمل آوردهاند به آثارى از انسان دست یافتهاند.
قدیمىترین آثار بهدست آمده از زندگى انسانها در ایران تاکنون متعلق به حدود ۱۰،۰۰۰ سال قبل از میلاد است، مردم این دوره غارنشین بوده و نوع معیشت آنان شکار حیوانات بوده است وجود تصاویرى از حیوانات و اشیاءِ قدیمى انسانها بر بدنه غارهاى مکشوفه در مناطق مختلف کشور خصوصاً مناطق غربى خاصه کرمانشاه مؤید این نظر است.
پروفسور کارلتونکن Carleton Coon رئیس هیئت علمى دانشگاه پنسیلوانیا که در سال ۱۳۳۸ به ایران آمده تحقیقاتى در غار شکارچیان بیستون و در غار تمتمه و جالبتر در غار کمربند ۶ کیلومترى بهشهر مازندران انجام داده که تحقیقات وى نکات جالبى را درباره سابقه زندگى بشرى در ایران روشن ساخته است.
در غار شکارچیان ابزارهائى از سنگ سیلیس و دندانهاى برخى حیوانات چون خوک و است و گاو وحشى بهدست آمده که فعلاً نسل آنها از بین رفته است.
در غار کمربند پروفسور کارلتونکن به استخوانهاى زیادى از حیوان که آن را استخوان آهوان مىدانند برخورد نمود و معتقد است که ظاهراً ساکنین غار از گوشت این حیوان تغذیه مىکردند.
مساکن مردم این عصر که به عصر حجر قدیم موصوف است غارها و یا حفرههائى در دل کوه بود که مدخل آنها با شاخههاى درختان یا پوست حیوانات پوشیده مىشد و حیات آنها به شکار و صید حیوانات متکى بوده است: مردم این دوره که موجودیت ناپایدار خود را وسیله شکار ادامه مىدادند تنها اسلحه آنها نیزههائى بود که در نوک آنها سنگ چخماق تیزى قرار داشت، چون سگ اهلى در اختیار نبود ناچار شکارچیان خود به تعقیب شکار مىپرداختند، پس از اختراع تیر و کمان از این اسلحه جهت شکار حیواناتى چون آهو و گوزن استفاده مىنمودند و کارلتونکن با تکیه بر آثار مکشوفه وجود انسانها را در غار کمربند حدود ۷ الى ۹ هزار سال قبل مىداند.
در حدود ۷۰۰۰ سال قبل از میلاد یا دوران عصر حجر جدید تحولاتى در زندگى غارنشین پیدا شد چه بشر توانست حیوانات را رام و اهلى نماید و شبانى را پیشه خود سازد.
کمى پس از وقوع این تحولات واقعه مهمترى روى داد و آن آشنائى به زراعت بود و با این وسیله بشر توانست وضع مواد خوراکى قلیل خود را بهتر و کاملتر نماید.
دلایلى در دست است که زراعت در زمینهاى مرتفع بحر خزر بهعلت رسوبى بودن آغاز شد، کشت و زرع زندگى مردم را بهکلى تغییر داد، پیدایش کشاورزى و اهلى نمودن حیوانات مردم را وا داشت که از غارها و حفرهها که بهعلت افزایش جمعیت دیگر گنجایش افراد را نداشت خارج شده به تدریج تشکیل اجتماع در دهات را بدهند.
تحولات مرزهاى سیاسى ایران مرزهاى سیاسى ایران در طول تاریخ بنا بهعلل سیاسى که گاهى برخى از ممالک و اراضى به تصرف ایران درآمد و یا بهعکس در بعضى از موارد از حیطه تسلط ایران خارج مىشد همواره متغیر بوده است.
براى روشن شدن مطلب چنانچه اوراق تاریخ سیاسى ایران را ورق بزنیم و مرزهاى ایران را در ادوار مختلف مورد توجه قرار دهیم ملاحظه مىشود که وسعت و مرزهاى این کشور از اواسط ششم پیش از میلاد یعنى از زمان حکومت مادها که اولین سلسله آریائى را در ایران تشکیل دادند تا حدود یک قرن پیش دائم در تغییر و تحول بوده است.
دوران مادها مرزهاى سیاسى ایران در دوره مادها (۷۰۸ - ۵۵۰ ق.م) منطبق با حدود چند واحد بزرگ جغرافیائى بوده است و خط مرزى از طرف شمال شرقى و مشرق تا رود جیحون و سرچشمه رود هیرمند کشیده مىشد.
در جنوب شرقى خط واصل از بندر جاسک تا ناحیه جنوبى دریاچه سیستان سرحد را تشکیل مىداد.
در شمال غربى و مغرب مرزهاى ایران از کوههاى قفقاز و رود کورا تا رود هالیس (قزل ایرماق) در آناتولى ممتد بود و حد غربى ایران را رودخانه دجله تا سرچشمههاى آن در جنوب ترکیه تشکیل مىداد و قلمرو این دولت در غرب استانهاى همدان، آذربایجان، کردستان، کرمانشاه کنونى را شامل مىشد.
به این ترتیب ایران در دوره مادها شامل قسمت اعظم ترکستان، شوروى و افغانستان و همچنین شامل جمهورى آذربایجان، گرجستان، ارمنستان و در غرب تا شرق ترکیه و مشرق عراق بوده است.
دوران هخامنشى وسعت ایران در دوره هخامنشى (۵۵۰ - ۳۳۰ ق.م) به مراتب بیش از دوره ماقبل آن یعنى مادها بوده است و مرزهاى ایران به حداعلاء گسترش تاریخى خود رسیده بود، چه در این دوره مرزهاى ایران از رودخانه سند در مشرق تا قلب اروپا در غرب از یکسو و از سوى دیگر از ترکستان تا سواحل رود نیل گسترده شده بود.
سرحد شمال شرقى ایران از رود جیحون گذشته به رود سیحون مىرسید، دریاچه اورال در خاک ایران قرار داشت.
در مشرق رود سند حد شرقى سرزمین ایران را تشکیل مىداد تقریباً تمام خاک افغانستان کنونى را دربر مىگرفت.
در غرب از یکسو تا نزدیکى رود دانوب در اروپا شامل تمامى خاک آناتولى امروزى و اراضى مغرب دریاى سیاه، و از سوى دیگر تا آتن تحت تسلط ایران بود، به اضافه در آفریقا قسمت شمال شرقى مصر و لیبى تا سومالى و قسمتى از یمن کنونى تا حوالى توس و حبشه جزءِ قلمرو ایران قرار داشت در جنوب مرز ایران تمام دریاى عمان و خلیجفارس و تمامى خاک عراق، سوریه، فلسطین امروزى را شامل مىشد.
وسعت غیرعادى مملکت، گسترش مرزهاى سیاسى به اضافه تعدد فوقالعاده واحدهاى جغرافیائی، تنوع ادیان و مذاهب و نژادها در دوره هخامنشى مىتوانست از لحاظ ادارى و سیاسى در ید قدرت واحد جزءِ یک دولت نیرومند باقى بماند این بود به محض افول قدرت هخامنشى مرزهاى سیاسى با حمله اسکندر مقدونى درهم ریخت و پارهاى از متصرفات ایران بهعلت عدم تجانس و دورى از مرکزیت به محض یافتن فرصت از قلمرو ایران خارج گشت.
دوران اشکانى قلمرو ایران در دوره اشکانیان (۲۵۶ق.م - ۲۲۴ م) بهعلت درگیرى با روم شرقى تا حدودى کاهش یافته است، در شمال شرقى مقدارى از اراضى از دست رفته، مرزهاى ایران تا رودخانه جیحون و خوارزم محدود گردید.
در غرب فقط تا رود فرات در زیر تسلط اشکانیان قرار داشت و حد شرقى از رود سند تجاوز نکرد.
توجه شدید اشکانیان بهسمت مغرب و شمال غرب و منازعه با رومیان چنان شدید بود که آنها حتى تسلط بر ممالک محروسه خود نداشتند.
این عدم تسلط بر مرزهاى سیاسى ایران بزرگ موجب شد که برخى از متصرفات و واحدهاى جغرافیائى زیر سلطه آن بهصورت ممالک مستقل یا نیمه مستقل از ید قدرت اشکانیان خارج گردد.
دوران ساسانى در هیچ دورهاى مرزهاى سیاسى ایران مانند مرزهاى دوره ساسانیان (۲۲۴ م تا ۶۵۲ م) بهحالت طبیعى خود نزدیک نبوده است.
رود جیحون مرز شمال شرقى ایران را تشکیل مىداد در مشرق مرزهاى ایران بخش عمدهاى از پاکستان کنونى و رخج و بلوچستان را دربر مىگرفت حد شمال غربى تا ارمنستان و کوههاى قفقاز محدود بود، حد غربى ایران را رود فرات و قسمتى از خاک سوریه کنونى تشکیل مىداد.
در جنوب بحرین و سواحل جنوبى خلیجفارس در قلمرو ایران قرار داشته است.
قسطنطنیه در دوران خسرو پرویز ساسانى و یمن در دوران انوشیروان جزئى از خاک ایران بودهاند.
دوران بعد از اسلام ایران بعد از اسلام را مىشود به دو دوره تقسیم کرد، دوره اول یا صدر اسلام است که قسمت اعظم ایران در دست حکام عرب بود فقط بعضى سلسلههاى کوچک در قسمتهاى مختلفه ایران براى مدتى مستقلاً حکومت را در دست داشتهاند مانند سلسله طاهریان (۲۰۵ - ۲۵۹ ه.ق) که در خراسان و قسمتى از کرمان و سیستان حکومت مىکردند.
دیگر سلسله صفاریان (۲۵۷ - ۲۹۸ ه.ق) که حکومت خراسان و قسمتى از سیستان و مکران و رى و فارس را در دست داشتهاند، و سلسلههاى آلبویه و سامانیان در خارج از نفوذ خلفاى عرب هر یک بر قسمتى از ایران حکومت مىکردند به این ترتیب که خراسان و سیستان و کرمان در دست سامانیان بود و عرب یعنى رى و همدان و فارس و قسمتى از عراق عرب جزءِ قلمرو آلبویه قرار داشت.
دوره دوم ایجاد یکپارچگى و وحدت در ایران و تشکیل سلسلههاى بزرگ و مستقل ایرانى مىباشد.
دوران غزنویان در دوره غزنویان (۳۶۶ - ۴۳۲ ه.ق) خاصه در زمان سلطان محمود غزنوى که بیشتر مرزها مرز سیاسى و نظامى بود و با مرزهاى طبیعى مطابقت نداشت دوباره توسعه یافت از طرف شمال به رود جیحون رسید، در طرف مغرب قزوین و زنجان و همدان و از طرف جنوب اصفهان به قلمرو غزنویان درآمد.
از طرف جنوب شرقى کرمان و مکران جزءِ قلمرو غزنویان شد و لشگریان سلطان محمود غزنوى از این سو تا رودخانه گنگ پیش رفتند و قلمرو غزنویان از طرف شرق تا فلات پامیر گسترده مىشد.
دوران سلجوقیان به عهد سلجوقیان (۴۳۱ - ۵۵۲ ه.ق) مرزهاى سیاسى ایران گسترش فوقالعاده یافت در این دوره که حداکثر وسعت ایران در دوره ملکشاه سلجوقى بوده است حدود و قلمرو کشور در شمال شرقى شامل تمام ماوراءالنهر و قسمتى از ترکستان تا کاشغر مىشده است در جنوب شرقى سلجوقیان قسمتى از کرمان و مکران را متصرف بودهاند و تا نزدیکى قندهار پیش رفتند.
در شمال غرب سرحدات ایران در این دوره تا کوههاى قفقاز بزرگ ادامه داشت و شامل آذربایجان، شیروان، ارمنستان و گرجستان بوده است.
در طرف غرب قسمتى از آسیاى صغیر از امپراتورى روم جدا شده به ایران تعلق گرفت در شام و سوریه تا سواحل دریاى احمر (مکه - مدینه) بهنام ملکشاه خطبه مىخواندند در سواحل جنوب خلیجفارس کلیه شیخنشینهاى امروزى در داخل مرز ایران قرار داشت.
دوران خوارزمشاهیان خوارزمشاهیان (۵۲۱ - ۶۲۸ ه.ق) در دوره حکومت خود مرزهاى گستردهاى ایجاد کردند خاصه در زمان سلطان محمد حدود ایران از سوى شمال تا رودخانه سیحون و دریاچه اورال گشترش یافت و در غرب مرز ایران تا همدان، کرمانشاه امتداد داشت، در مشرق تا رود سند ممتد بوده پیشاور از متصرفات ایران بوده است.
از طرف جنوب شرقى مکران و سیستان و بلوچستان در قلمرو خوارزمشاهیان قرار داشت و از سوى جنوب خوارزمشاهیان با اتابکان فارس هممرز بودهاند.
دوران ایلخانیان در زمان ایلخانیان (۶۱۷ - ۷۳۶ ه.ق) حد غربى ایران تا رود فرات توسعه یافته از طرف شمال غربى تا مرکز آسیاى صغیر پیش رفت.
کوههاى قفقاز جزءِ قلمرو ایلخانیان قرار داشت، در شرق ایلخانیان تا مغرب غزنه پیشروى کردند و قسمتى از افغانستان امروزى را در تصرف داشتند و رودخانه جیحون سرحد شمال شرقى ایران را در دوره ایلخانیان تشکیل مىداد.
دوران تیموریان در دوران تیموریان (۷۸۳ - ۹۱۱ ه.ق) وسعت ایران به منتهى درجه زمان خود رسیده است چه از یکسو در شمال شرقى تا ماوراءِ سیحون و شمال دریاچه اورال جزءِ متصرفات ایران درآمد و از سوى دیگر تا کاشغر و رودخانه سند در شرق مرزهاى ایران گسترده شد، در شمال غربى تا ماوراءِ قفقاز جزءِ قلمرو ایران درآمد، در غرب نیز تا رود فرات از متصرفات ایران محسوب مىشد.
دوران صفویه در عهد صفویان (۹۰۷ - ۱۲۴۸ ه.ق) عوامل تازهاى در نوسانات خطوط مرزى ایران مؤثر بوده است: یکى استقرار دولت عثمانى در آناتولى که بزرگترین رقیب ایران و مهمترین عامل تغییرات مرزهاى غربى بود، دیگر روسیه تزارى کشور قدرتمند در شمال ایران، مهمتر از همه دولتهاى استعمارگر غربى چون پرتغال، هلند، انگلستان بودند که چشم طمع به سرزمینهاى مشرق زمین خاصه هندوستان دوخته بودند و در ناآرامى مرزهاى جنوبى کشور نقش مؤثرى داشتند، بالاخره عامل مذهبی، مذهب شیعه ایرانى و تسنن عثمانىها را نباید نادیده گرفت که هر یک از این دو کشور بهنحوى آنها را حمایت و تقویت مىکردند و موجب بروز اختلافات شدید مىگردیدند.به هر حال ایران صفوى چنان در میان قدرتهاى روس و عثمانى و مطامع غربىها چون پرتغال و غیره محصور شده بود که جزءِ دوره چهل ساله حکومت شاه عباس در باقى ادوار مرزهاى آن مدام در حال پس و پیشروى بوده است.
در دوران ثبات صفویه کشور ایران محدود مىشد از شمال غربى به رود جیجون از مشرق به قندهار تا حوالى چابهار، از شمال غربى به کوههاى قفقاز، از غرب به رودهاى دجله و فرات در جنوب هم جزایر بحرین و سواحل غربى عمان جزءِ خاک ایران محسوب مىشده است.
دوران افشاریه در دوران افشاریه (۱۱۴۸ - ۱۱۷۲ ه.ق) خاصه زمان نادرشاه افشار مشکلات دوران صفویه کم و بیش وجود داشت ولى نادر توانست با لغو قرارداد مربوط به مرزهاى غربى و شمال غربى مرزهاى خود را توسعه دهد تا جائىکه بعضى سرحدات ایران از جهاتى به حدود زمان هخامنشیان بازگشت.
از مشرق از رود سند هم گذشته به پنجاب و دهلى رسید در شمال شرقى کلیه خاک ترکستان تا حدود سیبرى جنوبى جزءِ قلمرو دولت نادرى درآمد و مرزهاى شمال غربى ایران را کوههاى قفقاز تشکیل مىداد و ایالات جنوب رشتهکوههاى قفقاز در داخل خاک ایران قرار داشت.
دوران قاجاریه به عهد قاجاریه (۱۲۱۰ - ۱۳۳۹ ه.ق) مسائل تازهاى در پهنه بینالمللى ظاهر شد که مؤثر در نوسانات مرزهاى سیاسى ایران بود که اهم این مسائل عبارت بودند از: پیدایش نیروهاى تازه نفس و استعمارى انگلستان و فرانسه و رقابت دولتهاى استعمارگر در ایران و مشرق زمین.
سیاست جدید انگلستان مبنى بر ایجاد یک منطقه بىطرف بین ایران و هند.
ضعف امپراتورى عثمانى و دخالت غربىها در حل اختلافات ایران و عثمانى قدرتمندى دولت روسیه و میل آن به دسترسى به آبهاى گرم و آبهاى خلیجفارس.
مهمتر از همه ضعف سیاسى و ادارى مملکت بهخصوص بعد از آقا محمدخان و بىتوجهى در برابر نفوذهاى خارجى.
این مسائل و برخى مسائل دیگر سبب شد تا تحولاتى در منطقه صورت گیرد و مآلا تغییراتى در مرزهاى ایران بهوجود آید و مرزهاى سیاسى ایران به نقطه افول خود برسد.
از جمله موجبات تحول در مرزهاى سیاسى ایران را در این دوره مىتوان مسائل زیر دانست۱:(۱) مأخذ - مقدمه بر جغرافیاى انسانى ایران تألیف کاظم ودیعى از انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۵۳.
۱.
انعقاد عهدنامه گلستان در سال ۱۲۲۹ ه.ق (۱۸۱۳ م) و قرارداد ترکمنچاى در سال ۱۲۴۳ ه.ق (۱۸۲۸ م) با دولت روسیه تزارى که بر طبق آن ایالات واقع در شمال رود ارس به رویه تزارى واگذار گردید و نقاطى مانند ایروان و نخجوان و گوگچه در خارج از مرزهاى ایران قرار گرفت.
۲.
عقبنشینى مرز ایران در شمال شرقى از سرزمین ترکمنستان تا بستر رود اترک الى سومبار (مرز کنونی) که منجر به از دست رفتن مرو، بخارا، سمرقند گردید و برطبق قرارداد به دولت روسیه واگذار شد.
۳.
عهدنامه صلح هرات با دخالت انگلستان در سال ۱۲۷۳ ه.ق که منجر به جدائى هرات از ایران و اعلام استقلال افغانستان گردید۲.
(۲) اجمال واقعه بدین قرار است: زمانىکه محمدشاه قاجار براى سرکوبى شورشیان افغان به هرات لشگر کشید مواجه با تهدید ناوگانهاى کشور انگلستان در سواحل خلیجفارس شد از اینرو ناچار شد از تصرف هرات چشمپوشى نموده هرات را رها و توجه را بهسوى خلیجفارس معطوف دارد.
۴.
طرح ژنرال گلداشمیت در مورد خط مرزى بلوچستان ۵.
نظریه کمیسیون سرحدى حکمیت سیستان (۱۸۷۲ م) که مآلا سیستان شرقى جزءِ افغانستان اعلام شد.
۶.
عهدنامه ارزروم (۱۸۴۷ م) درباره تعیین خطوط مرزى ایران و ترکیه تهیه شده توسط کمیسیون تعیین خطوط مرزى مرکب از نمایندگان روسیه تزارى و انگلستان.
۷.
طرح لرد پالمرستون Lord Palmereston در مورد تعیین خط عمومى سرحدات غربى که بر اثر آن مرز غربى ایران از آرارات تا خلیجفارس به طول ۷۰۰ مایل تعیین شد.
۸.
حل اختلاف مرزى در سیستان به حکمیت کلنل ماکماهون (دومین کمیسیون).
۹.
گسترش مرزهاى ترکیه تا پاى آرارات بههنگام گرفتارىهاى ایران از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴.
۱۰.
دخالت انگلستان در منطقه و بهکار بردن نام بلوچستان انگلیس.
۱۱.
انقلاب اکتبر روسیه و روى کار آمدن دولت کمونیستى در آن کشور و الغاءِ دعاوى دولت تزارى توسط دولت لنین در سال ۱۹۱۸ و بههم خوردن تعادل قوا در جهان.
۱۲.
انعقاد قراردادهاى مودت بین ایران و دولتهاى همسایه در فاصله سالهاى ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۲ و بهوجود آمدن دولتهاى مستقل افغانستان، ترکیه، عراق در مجاورت ایران.
مرزهاى کنونى ایران مرزهاى آبى جنوب موقع خلیجفارس و بحر عمان در جنوب مطمئنترین و بهترین موقع سیاسى را براى مرزهاى جنوبى ایران فراهم ساخته است.
خط ساحلى جنوب به طول ۱۸۸۰ کیلومتر شامل کرانههاى شمالى خلیج عمان (از گواتر تا تنگه هرمز) و تمام کرانههاى شمالى خلیجفارس و بخشى از اروندرود (شطالعرب) از مصب آن تا دهانه نهرخین و مقسمالمیاه شط مىباشد که در حقیقت قسمت اعظم این خط مرزى با دریا و بخش کوچکى مرز با شط مىباشد.
گرچه دریا متعلق به همه مردم است ولى هر کشورى مىتواند بر آبهاى ساحلى خود حق حاکمیت داشته باشد.
حدود آبهاى ساحلى در کشورها متفاوت است و هر کشورى که با دریا مجاور است براى خود حدى را تحت حاکمیت قائل است که حداقل آن از ساحل ۳ میل دریائى مىباشد و حدود دریائى ایران در نشریه سال ۱۳۵۸ شرکت ملى نفت ایران ۱۲ میل ذکر شده که کلیه جزایر ساحلى و جزایر دور از ساحل را دربر مىگیرد.
مرز دریائى معمولاً از حد خزر و یا علامت و اثرى که آب ساحلى در پائینترین حد خود بهجاى مىگذارد محاسبه مىشود.
براى تعیین مرز دریائى معمولاً به دو طریق عمل مىشود، یکى آنکه اگر ساحل مستقیم و فاقد بریدگىهاى زیاد باشد خطى فرضى به موازات خط مبداء (حد جزر یا حد آب ساحل در کمترین سطح) به عرض قلمرو دریائى (این قلمرو دریائى متفاوت است) ترسیم مىشود و این خط فرضى جدید مرز دریائى کشور محسوب مىگردد.
منطقه محدود بین خط مبداء و خط فرضى جدید قلمرو دریائى کشور مىباشد.
ولى اگر بریدگىهاى ساحلى زیاد باشد در چنین صورت تعیین خط مرز دریائى در امتداد سواحلى که داراى صخرههاى بزرگ و جزایر متعدد کوچک است کار چندان آسانى نیست.
چه این عوارض در موقع جزر نمایان مىباشند و در موقع مد در زیر آب قرار مىگیرند.
معالوصف نقاطى بر روى خط مبداء انتخاب نموده و این نقاط بهوسیله خط کمانى بههم متصل مىشود.
خط فرضى که به موازات این خط کمانى دور از ساحل (به عرض قلمرو دریائی) کشیده مىشود مرز دریائى خواهد بود منطقه بین خط کمانى و این خط فرضى قلمرو دریائى کشور مىباشد.
جالب آنکه هرگاه جزایر مسکونى باشند ولو بسیار کوچک پذیرفته شده که مىتوانند براى خود قلمرو دریائى مخصوص داشته باشند.
مرزهاى شمالى (مرز با شوروی) - ایران از سوى شمال با کشور اتحاد جماهیر شوروى هممرز است و خط مرزى ایران و شوروى که قسمتى از آن را مزر آبى دریاى خزر و مرزهاى رودخانهاى جمعاً به طول حدود ۲۳۷۰ کیلومتر تشکیل مىدهد ابتداء به موجب عهدنامه گلستان (۱۲۲۸ ه.ق) مطابق با (۱۸۱۳ م) سپس بهموجب عهدنامه ترکمنچاى (۱۲۴۳ ه.ق) مطابق با (۱۸۲۸ م) کاهش عمدهاى یافته است و پس از جدائى قریب ۱۶۰ هزار کیلومترمربع از خاک ایران بهموجب این معاهدات حدود و مرزهاى ایران در سه منطقه تعیین گردید.
منطقه شمال غربى در این منطقه از آذربایجان خط مرزى ایران و شوروى پس از جدائى بخشهاى خانات، بادکوبه، شیروان، شماخی، گنجه، شکی، طالش بهموجب عهدنامه گلستان و با در نظر گرفتن حل اختلاف مرزى که در سال ۱۳۳۶ بهعمل آمده از قرهسوى سفلى در دامنه آرارات تا مصب رود آستارا ممتد است که رود ارس در قسمتى از مسیر خود بخشى از این مرز را تشکیل مىدهد حوضه دریاى خزر از مصب رود آستارا تا دهانه رود اترک در خلیج حسینقلى مرز دریائى ایران با شوروى را تشکیل مىدهد و قسمت ایرانى دریاى خزر از عهدنامه ترکمنچاى منطقهاى در جنوب خطى از دهانه رود آستارا در باختر تا خلیج حسینقلى در خاور مىباشد.
منطقه شمال شرقى ایران خط مرزى در شرق دریاى خزر و شمال خراسان در بسیارى از ادوار رود جیحون بوده است اما پس از معاهده ترکمنچاى و تسلط دولت تزارى به شهرهاى سمرقند، بخارا، خیوه، خوقند، تاشکند، مرو، عشقآباد و بخشى از سرخس مرزهاى ایران به حداقل کنونى خود افول یافت و بهموجب قرارداد سال ۱۸۸۱ م (۱۲۹۹ ه.ق) مرز ایران با شوروى در شمال شرقى کشور از خلیج حسینقلى در کنار دریاى خزر تا دهانه ذوالفقار (نقطه سرحدى مشترک ایران و شوروى و افغانستان) ممتد مىباشد که رودخانه اترک بین خلیج حسینقلى تا چات قسمتى از این مرز را تشکیل مىدهد.
مرزهاى شرقى افغانستان ایران با افغانستان در طول خطى از دهانه ذوالفقار (نقطهٔ مرزى مشترک بین ایران و افغانستان و روسیه) در شمال تا کوه ملکسیاه در جنوب (نقطهٔ مرزى با پاکستان) حد مشترک دارد.
این خط مرزى که حدود ۸۵۰ کیلومتر طول آن است قسمت شمالى آن توسط ژنرال انگلیسى بهنام ماکلین Mackline و انتهاى جنوبى آن (اطراف سیستان) توسط کلنل ماکماهون Mac Mahon انگلیسى و باقى در سال ۱۳۱۴ شمسى با موافقت دولتین ایران و افغانستان به حکمیت دولت ترکیه توسط سپهبد فخرالدین آلتاى مرزبندى و تعیین حدود گردید.
پاکستان مرز ایران و پاکستان زمانىکه پاکستان ضمیمه هند و از متصرفات انگلستان محسوب مىشد توسط مأموران انگلیسى تحدید حدود گردید و بهموجب پروتکلهاى ۱۲۸۸ ه.ق (۱۸۷۱ م) و ۱۳۱۲ ه.ق (۱۸۹۵ م) با ابهاماتى چند این مرز از رودخانه ماشکید در کنار دریاى عمان در جنوب تا کوه ملکسیاه (نقطه مرزى ایران و افغانستان و بلوچستان) در شمال تعیین شد.
برطبق رقم مندرج در سالنامه آمارى کشور نقل از اداره جغرافیائى آرتش طول خط مرزى ایران و پاکستان حدود ۸۳۰ کیلومتر مىباشد.
باید افزود که بلوچستان در این منطقه در طول ادوار تاریخى کلاً جزءِ خاک ایران بوده است ولى با دسیسههاى مختلف انگلستان منجمله بهانهٔ حفظ سرحدات هندوستان قسمتى از آن را از ایران منتزع و ضمیمه متصرفات خود بهنام بلوچستان انگلیس کرد.
مرزهاى غربى (با ترکیه و عراق) ایران از سوى غرب تا قبل از جنگ جهانى اول با دولت عثمانى هممرز بود و مرزهاى کنونى ایران در غرب تا حدودى منطبق با مرزهاى قدیمى ایران و عثمانى است که بهموجب عهدنامه ارزروم در سال ۱۲۳۸ ه.ق (۱۸۴۳ م) بین ایران و عثمانى تعیین گردید.
پس از شکست و تجزیه دولت عثمانى بعد از جنگ جهانى اول و تشکیل دو دولت ترکیه و عراق ایران با دو کشور مذکور هممرز گردید ولى پیوسته بر سر مرزهاى غربى ایران چه در گذشته و چه در حال اختلاف و کشمکشهائى بین ایران و عثمانى و همچنین با دولتهاى جدیدالتأسیس وجود داشته است، منجمله اختلاف بر سر مسئله اروندرود (شطالعرب) مرز مشترک بین ایران و عراق را باید ذکر کرد که بهموجب قرارداد فىمابین در سال ۱۳۱۶ شمسى مقرر شده بود هر دو کشور ایران و عراق متساویاً حق کشتیرانى را در اروندرود خواهند داشت و عواید حاصله از حق عبور کشتىها که توسط دولت عراق اخذ مىشود به مصرف نگهدارى و بهبود امور شط برسد.چون دولت عراق خود را پاىبند به این قرارداد نمىبیند همواره بر سر آن اختلاف و کشمکشهائى وجود دارد.
در مورد مرز ایران با ترکیه چنین اختلافاتى وجود داشته است ولى سرانجام پس از مذاکرات طولانى در سال ۱۳۱۰ شمسى منجر به عقد قرارداد بین ایران و ترکیه گردید.
مرز با ترکیه با تشکیل دولت جدید ترکیه پس از جنگ جهانى اول ایران در غرب با آن کشور همسایه و هممرز گردید.
جهت تعیین قطعى خط مرزى در سال ۱۳۱۰ شمسى (۱۹۳۲ میلادی) قراردادى بین ایران و ترکیه توسط وزراءِ خارجه وقت دو کشور به امضاء رسید.
برطبق این قرارداد مرز ایران و ترکیه را خطى که از ملتقاى رودهاى ارس و قرهسو در منتهىالیه شمال غربى ایران شروع و تا کوه دالامپر (نقطه سرحدى ترکیه و عراق) در جنوب ممتد مىباشد تشکیل مىدهد و طول مرزى ایران و ترکیه به نقل از سالنامه آمارى کشور سال ۱۳۵۶ (مأخذ اداره جغرافیائى آرتش) حدود ۴۷۰ کیلومتر مىباشد.
مرز با عراق عراق از جمله کشورهائى است که بعد از جنگ اول جهانى در غرب ایران استقلال یافت و با ایران مرز مشترک پیدا کرد و خط مرزى ایران و عراق در واقع همان مرز قدیمى ایران و عثمانى است که در جنوب از مقسمالمیاه اروندرود (شطالعرب) شروع مىگردد سپس بهسوى شمال از بیابان عبور کرده از داخل هورالعظیم مىگذرد، پس از پشتسر گذاشتن عارضههاى متعدد جغرافیائى به جنوب دهلران مىرسد در این ناحیه تا قصر شیرین (مقابل خانقین) خط مرزى ایران و عراق از پاى آخرین ارتفاعات ایلام مىگذرد پس از قصر شیرین از بخش کمارتفاعى (۵۰۰ الى ۱۰۰۰ متر) گذشته به کوه دالامپر نقطه مرزى ایران و عراق و ترکیه مىرسد طول این مرز حدود ۱۲۸۰ کیلومتر مىباشد.
مرزهاى ایران خطوط مرزى خطوطى است قراردادى که بهمنظور تحدید حدود یک واحد سیاسى بر روى زمین مشخص مىشود و مهمترین عامل تشخیص و جدائى یک واحد متشکل سیاسى از واحدهاى دیگر مىباشد.
اگر این واحد سیاسى یک کشور باشد در آنصورت خطوطى که اراضى یک کشور را از کشور همسایه جدا مىسازد مرزهاى بینالمللى نامیده مىشود.
عبور از خطوط مرزى بینالمللى بدون اجازه دو طرف مرز ممکن نیست مگر بهموجب قوانین و مصوبات خاص.
تعیین خطوط مرزى معمولاً طى دو مرحله انجام مىگیرد، مرحله اول تعیین حدود Delimitation که در آن مسیر خط مرزى ضمن یک معاهده با موافقت دو دولت تعیین مىگردد، مرحله دوم مرحله نشانهگذارى است Demarcation در این مرحله عمل نشانهگذارى خط مرزى بر روى زمین طبق مسیر تعیین شده در موافقتنامه توسط یک کمیسیون مرزى متشکل از نمایندگان دو طرف انجام مىگیرد پس از انجام این دو مرحله است که سرزمین دو کشور تثبیت مىشود و حدود و قلمرو دو دولت مشخص مىگردد.
ایران بهواسطه موقع جغرافیائى خود در جنوب غربى آسیا که بین سه قاره اروپا، آفریقا، آسیا واقع است رابطى است بین این سه قاره و پلى است بین شرق و غرب.
این موقع جغرافیائى در وضع سیاسى و نوسانات مرزى این کشور همواره مؤثر بوده است چه هر نوع رابطهاى اعم از نظامی، سیاسی، اقتصادى بین این سه قاره برقرار مىشد ایران نمىتوانست دور از اثرات آن باقى بماند.
از جهات دیگر ایران که از قدیم میان کانونهاى مهد تمدن باستانی، چون حوزه شرقى مدیترانه و بینالنهرین در جنوب غربى و ماوراءالنهر در شمال شرقى و سند و پنجاب در جنوب شرقى قرار داشت، و رابطى بود بین این کانونها، ارتباط این کانونهاى آباد و ثروتمند و متمدن عصر خود با هم، هرگاه که با خواستهاى توسعهطلبى همراه بود آسیبى به مرزهاى ایران وارد مىساخت، در مقابل ایران که خود کانون مهد تمدن قدیم بوده و قدرتى محسوب مىشد همیشه در حال افزایش نیرو و اعمال قدرت بوده است، از اینرو مرزهاى سیاسى ایران در ادوار مختلف پیوسته دستخوش تحول بوده که گاهى توسعه پیدا مىکرد و زمانى کاهش مىیافت.
با وجود کوهستانى بودن ایران و با وجود عوامل بازدارندهاى چون بیابان ترکستان در شمال شرقى و خلیجفارس و دریاى عمان در جنوب ارتباط ملتهاى شرق و غرب از گذشتههاى دور از طریق ایران انجام مىشده و راههاى بزرگ بازرگانى چون راه ابریشم از این سرزمین مىگذشته است و ایران در طول تاریخ کهن خود همواره چهارراهى براى ارتباط ملتها و کانون مهم برخورد افکار و عقاید دنیاى قدیم محسوب مىشد.
در عصر کنونى که ایران با کشورهاى متعددى همسایه است غالباً مواجه با مناقشات مرزى است تجربه نشان داده است کشورهائى که با همسایگان کمترى هممرز هستند با اشکالات مرزى کمترى مواجه مىباشند در مقابل کشورهائى که بهعلت مجاورت با تعداد زیادى کشور همسایه با گرفتارىهاى سرحدى و مشکلات سیاسى بسیار روبهرو مىباشند و ایران که در تمام مرزهاى شرقى و غربى خود با کشورهاى متعدد چه در گذشته و حال هممرز بوده است در موقعیتى قرار گرفته که مسلماً نمىتواند مصون از خواستهاى متناقض مرزى باشد.
اهمیت موقع جغرافیائى ایران زمانى بیشتر آشکار مىشود که ایران در کنار خلیجفارس قرار دارد و سرتاسر سواحل شمالى آن را مرز با ایران تشکیل مىدهد.
خلیجفارس تنها راه ارتباطى منطقه با جهان خارج و دریاى آزاد مىباشد و کشورهاى جهان غرب جهت مبادلات بازرگانى مخصوصاً رفع نیازمندىهاى نفتى خود پیوسته به ثبات آن چشم دوختهاند خصوصاً آنکه ایران بر تنگه هرمز یا گلوگاه خلیجفارس مسلط است و کلیه کشورهاى جهان علاقهمند به استفاده آزاد از این تنگه مىباشند.
از دیگر اثرات موقع جغرافیائى ایران همسایگى با کشور قدرتمند شمالى است چه کشور ایران همیشه با خواستهاى متناقض و اعمال قدرت کشور مذکور مواجه بوده و بر اثر آن تا پیش از قرن اخیر مرزهاى شمالى ایران پیوسته دستخوش تحولات بسیار بوده است و آخرین تحول در سال ۱۲۴۳ ه.ق صورت گرفت پس از کاهش وسعت مرزهاى ایران و جدائى بخشى از قلمرو کشور شکل خطوط مرزى ایران در شمال تثبیت گردید.
درباره تحولات مرزهاى شمالى ایران در مبحث مرزهاى سیاسى کنونى ایران در قسمت فهرست عکسها و نقشهها به تفصیل سخن گفته شده است.