توجه جدی به کثرت گرایی:اصول جاسازی شده در حسابداری مدیریت و کنترل سیستم
چکیده
پروفسورنورمن مکینتاش مدت طولانی،و درزمانهای ناهنجار ،بابه صدا درآوردن مطالعات حسابداری انتقادی و برگزاری نمایشگاه مهارت فکری که به ندرت با آکادمی حسابداری مواجه بود برجسته شد.
کار او استفاده از محدوده سازمانی سنت نظریه ها در سازمان و به کارگیری تفاسیر که لزوم poststructural سرمایه بازاراست. ما پیشرفت پروفسور مکینتاش و کار فکری اورا دراصول دستکاری سود درشرکت های غیرمتمرکز بزرگ در نظر می گیریم. کاربرجسته وتضاد اساسی دیالکتیکی دردرون کاراین سازمان، اصول استدلال سنتی نامعلوم، ومیزان ارائه حسابداری مدیریت و کنترل سیستم و مشروعیت بخشیدن و پشتیبانی کردن از کار مدیریت رانشان می دهد. پیشنهاد ما برای توسعه دادن گفتگو بااستفاده ازابزار ارائه شده درکار بعدی مکینتاش است: یک اصولlevinasian (مکینتاش و همکارانش .2009 ) ، وحسابداری heteroglossic (مکینتاش ، 2002) که هر دودرحال ظهورازتمایل ساختارگرایی خود هستند.چشم اندازlevinasian یک هستی شناسی وابسته به علم اصول ،وحسابداری heteroglossic ونامگذاری پیشنهادات چند نماینده حسابداری دیگررافراهم می کند.چارچوب محاوره های انتقادی به عنوان نظریه ای برای تصورات پیشنهاد شده حسابداری heteroglossicکه کثرت گرایی به طورجدی با تشخیص واقعیتهای حل نشدنی وروابط قدرت نامتناسب همراه با همه فنون اصول دیدگاه گرفته شده است.
1. معرفی
"نرم افزار اجتماعی مدیریت حسابداری " نشان دهنده یک موضوع اصلی در حال اجرا ازطریق کار استاد نورمن مکینتاش است. [1]ما در آن رشته در1995با منتشر کردن مقاله دیدگاههای انتقادی حسابداری دراصول دستکاری سود وبابه کار گیری ساختار نظریه او پیشرفت کردیم. درمقاله انتقادی اصول دید گاه معمول ،او تناقضات اساسی درداخل شرکت های چند ملیتی بزرگ و پیامدهای آنرا از نظر حسابداری مدیریت و سیستم های کنترل آشکارمی سازد. این مقاله 1995 نشان دهنده اولین تلاش جدی بررسی اصول جاسازی شده توسط استادمکینتاش دربازرسی کردن اصول جاسازی شده وتوسعه آن با حسابداری مدیریت وسیستم کنترل است ، موضوعی که اخیرا در مقاله 2009 با شیررو ریکابونی برگشت داده شد. ما این کاررا با در نظر گرفتن چارچوب محاوره ای انتقادی مبتنی برمشاجره های دموکراسی به عنوان یک نظریه اجتماعی ازتصور و معرفی اجرای ادبیات حسابداری توسط مکینتاش (2002) گسترش می دهیم.مکینتاش شاهدسفرمعنوی برنامه های تحقیقاتی رانده شده توسط افکارکمیاب ازطریق گوشه ها و شکاف های علوم اجتماعی و سفری که همیشه به نظر می رسد با استفاده ازنظریه های مختلف و ابزارهای معنی دارچارچوب حسابداری مربوطه و یا مسائل مربوط به پاسخگویی حرکت می کنداست. چه شروعی به عنوان تلاش برای درک رفتارکارسازمانها وکسانی که آنها را با استفاده بیشترازساختارهاواصولی که(نگاه ساده مکینتاش،1978،1981، 1984 ؛ مکینتاش و دفت ، 1978 ، 1987) مبتنی بر علوم طبیعی که آن بعدها از طریق تکامل بسیاری از تکرارها در poststructuralist انتقاد اساسی در تجزیه و تحلیل زبانی(هاپرو مکینتاش 1993؛مکینتاش و شیرر، 2000، مکینتاش و همکاران ، 2000 ، 2009)که آن نتیجه منطقی با اشاره به ساختارحسابداری heteroglossic (مکینتاش ، 2002 ؛ مکینتاش و بیکر ، 2002)است.
کارمکینتاش رامی توان بطورگسترده به عنوان ساخت یک علم اجتماعی انتقادی برای حسابداری به عنوان مخالفت مشخص انتقادی علوم اجتماعی حسابداری در نظر گرفت(دیلارد؛1991؛روسلندر؛1992).
مسیرهای متنوع گرفته شده مهارت فکری که به ندرت درحسابداری دانشگاهی والکتروشوک نشان داده می شوددوباره دیده می شود.این چنین در نظر ما ، یک علامت از پژوهنده و محقق درحال تحول است. توجه به این که ما با مکینتاش (1995) آغازکردیم ، این است که بحث ما در ابتدا با تمرکزبراصول اخلاقی ،ساختار تئوری و دستکاری سود آنها در پروژه ای که به مسائل مناسب مربوط به تحریف ادراک ،[2]و نتیجه نامتناسب از تمایل به نگهداری امتیاز بیش از یک گروه با مکینتاش (1995) آمده است ، و هیچ حکم قانونی برای انجام این کار نتیجه نداد . در اینجا ما کار بخصوصی در پروژه حسابداری انتقادی وبکارگیری تئوری وتفکررا که ممکن است آن راسبک انتقادی یا نئو مارکسیست بنامیم درنظرمی گیریم. اما ممکن است ما جرات یک نظر، وکاری که فقط ازمحل اولیه سرمایه گذاری ویا درمرحله انتقال ،که مکینتاش درگرفتن زبان قطعی فکر کرد (poststructural)تبدیل شده آغاز می کنیم.
در(1995) ممکن است مکینتاش صرفا نشان دهنده یکی از آخرین مدرنیستان باشد. به هر حال ممکن است ما به اندازه ای که اصول رفتاری شبیه به نسبیت شرایط تعیین شده در آینده طبیعتی که بیشتر به اصول زبان شناسی تمایل دارد نشان داده شود. اعتقاد ما درایده های توسعه یافته و نظریه های مطرح شده درچارچوب سوالات حسابداری و درک تمرین حسابداری در سازمان با ارائه بنیاد و اساسی برای گرفتن کثرت گرایی جدی در به رسمیت شناختن روابط نابرابر قدرت است. اقدامات مکالمه به شرح زیر است. دربخش بعدی،ما رسیدگی می کنیم به اصول جاسازی شده و تبلیغ توسط حسابداری مدیریت و کنترل سیستم در بندبند تحلیل های مکینتاش ازاصول هستی وقانون حسابداری. پس ازمقدمه ،به طورمعمول بحث درمورد مراعات اداب نزاکت دستکاری سود که در ارزیابی استدلال اصول سنتی قرار گرفت ،است. بعد، اصول levinasian (مکینتاش و همکاران ، 2009) عرضه می شود. بخش چهارم شناسایی وعدهheteroglossic حسابداری به عنوان وسیله ای برای پرداختن به دیدگاه های متفاوت ونیازهای اطلاعاتی ازحوزه های جایگزین است. بعدی ، به امکانات حسابداری heteroglossic در چارچوب محاوره های انتقادی (براون ، 2009) پرداخته شده است. شناخت طبیعت تکرار شونده ومداوم ازمکالمه محاوره ای، توقف ما در این گفتگو پس ازبررسی اولیه بررسی محدودیت ها و امکانات حسابداری heteroglossic و دموکراسی مشاجره ای است.
2. اصول و قوانین حسابداری
اصول جاسازی شده وگسترش آنرا با حسابداری مدیریت و کنترل سیستم درنظرمیگیریم. در (1995)مکینتاش نشان دهنده اولین اکتشاف دقیق خود از اصول و حسابداری مدیریت و کنترل سیستم در زمینه MNCs است. او یک مقاله انتقادی ازتحقیقات اخلاق سنتی که آن را مربوط به حسابداری مدیریت و کنترل سیستم می داندرا تنظیم کرد و پس ازآن پشنهادات رابرای ساختار نظریه در چارچوب های مفید برای درک متقابل میان قدرت، نمایندگی،هنجارها و ارزش ها در کار سازمان های بزرگ ارائه می دهیم. سپس ما آخرین کار (مکینتاش و همکاران ، 2009) خود را دراین زمینه در نظرمیگیریم.
2.1. چشم انداز اصول متعارف
مکینتاش(1995) اولین نویسنده ای که توجه جدی به محتوای اصولی نرم افزاراجتماعی حسابداری مدیریت وکنترل سیستم که MNCs فراهم می کند نشان داد وبه همین دلیل نقطه شروع برای ارزیابی ما است. آن نویسنده از دستکاری سود توسط اجزای کسب وکارمدیریتی درزمینه سیستم مدیریت به عنوان وسیله ای برای درنظرگرفتن اصول اخلاقی درسازمان استفاده کرد.اصول درابتدا از، رفتار قابل پذیرفته شده اجتماعی ، که آن مفهوم به طورکلی درادعای تحقیقات حسابداری که عنوان آن اصول دستکاری سود است استفاده شده. سپس مکینتاش ناکافی بودن استدلال اصولی مرسوم را برای تحصیل در رشته مفاهیم پیچیده ،که اواستدلال جزئیات رخداد را به دلیل مفروضات مربوط به فرد که در رابطه با جامعه است شناسایی می کند.تجزیه وتحلیل سنتی اصول و ادعای مکینتاش ، منجربه هیچ راه منطقی از تصمیم گیری در میان معیارهای اصولی همچون بقا، عدالت، یا آزادی نشد. ساختارنظریه معناهایی را برای به دست آوردن درک جامع تر درتوانایی ازارزشها و هنجارها بر رفتار در درون شرکت های بزرگ فراهم می کند.
به عنوان مثال استفاده ازهارولد جنن وITT توجیه این ادعا را فراهم می کند. این نوع خطاب مربوط به گزارشات داخلی و سود شرکت های فرعی توسط شرکت های بزرگ مصادره شده است.دستکاری سود توسط مدیران کمکی نظریه ای به عنوان ظهوریکی از تناقض های اصلی سرمایه داری، بازدید جامعه از تولید وخصوصی سازی ازمحصول می باشد.مدیران محلی برای دستکاری درارقام سود خود به منظور مشاهده درآمد خود برای اهداف و حفظ کنترل منابع محلی تلاش کردند. بنابراین حسابداری مدیریت وسیستم های کنترل زمینه مشاجره را به عنوان دستکاری گروه در اعداد به نفع خود مهیا کرد. این کشمکش به خوبی در سیاست و بحث های قدرت نفوذ می کند.مکینتاش(1995:291)ادعا می کند که "اصول و قوانین توسط کسب و کار مدیران جزء که وجودش مستقل از این مبارزه نیست ساخته شده است. "با استفاده ازساختارنظریه ،[3]او عناصر اجتماعی و سیاسی را در سنجش اصول رفتاری که نتیجه ارائه بیان کامل ترازمدیران است متحد کرد.یک بیان کامل یک پایه قوی راکه آن تامل براصول دستکاری سودو شناختن اصول جاسازی شده وانتشارآن توسط حسابداری مدیریت و کنترل سیستم است فراهم می کند.برای درک دستکاری سود توسط مدیران محلی، ما باید هریک ازابعاد ساختاری(هنجارها وارزش ها ، نمایندگی ، و قدرت) وروابط متقابل درطول زمان و فضا را درنظربگیریم.[4]اصول رفتاردرساختارهای پیچیده اجتماعی مانند MNCs نمی تواند به اندازه کافی مستقل از کثرت متن درنظرگرفته شود.آمده است که گشت گذارنسبتا طولانی درفلسفه "اخلاقی" اصول تنها می تواند قابل درک و تفسیر به عنوان بخشی از تنظیمات گسترده اجتماعی که از آن محل گرفته شده است باشد مکینتاش (1995 : 301). زندگی نمی تواند به عنوان مجموعه ای مستقل تلقی شود ، حوادث است که می تواند ارزیابی شود و در پاسخ به آشکار کردن برخی از حقیقت جهانی باشد. زمینه و پیشینه رویدادها به عنوان انجام عواملی که باید تصمیم بگیرد که چگونه تصمیم گیری درست را انجام دهند است. این چنین تصمیمات فقط ارائه کننده تصویب هستی ارزش های اصولی نیستند بلکه روابط قدرت ، و ابزار و شیوه های ارتباطی را هم ارائه می دهند."اصول حسابداری"شامل قانون حسابداری، مفاهیم ونظریه ها مانند دارایی ، استهلاک ، سود، انتقال قیمت ، تخفیف جریان پول نقد ،برگشت سرمایه گذاری،و غیره است. این قوانین حک شده اختلافات گزارش ها ،بودجه، صورتهای مالی ، و غیره در طرح های تفسیری هستند.
ساختاراظهارنتایج یک منبع درآمدی که ازطریق مدیریتی که فعالیت های سازمانی ونتایج آن رادریافتند انجام می شود. به این ترتیب ، حسابداری "یک منبع درآمدی بزرگی است توسط مدیران اجرایی و مدیرانی که درک بهتری ازآنچه انجام می دهند "(مکینتاش 1995 : 305)است.حسابداری مدیریت وسیستم های کنترل همچنین منعکس کننده هستی هنجارهای سازمانی وارزشهایی که حق و حقوق قانونی و مسئولیت های مشخص شرکت کنندگان، و تعیین مشخص عمل وانتظارات و پاداش و مجازات است. برای سازمانهای غیر متمرکز بزرگ ،حسابداری مدیریت وسیستم های کنترل است.حمل آنها بامجموعه ای ازارزشها واصول به دنبال مشروعیت بخشیدن به سود و زندگی با تغییر ناگهانی بازاراست.. .، اصول به طور ناگسستنی با تولید و تکثیر منبع درآمد و تاثیر در سازمان ها است ؛ اصول جدا از روابط قدرت و شیوه های استدلالی نیست.
سیستم های مدیریت حسابداری عمیقا دخالت در تولید و تکثیر ارزش های اصولی دارند. (مکینتاش ، 1995 : 305) مکینتاش (1995) استدلال می کندکه وجودتضاد دیالکتیکی اساسی بین مدیران محلی گروه ومدیران جزئی باید وجود داشته باشد واین تناقض آشکار از طریق مدیریت حسابداری و سیستم های کنترل است.
به این ترتیب ،این سیستم ها اساس رقابت مبارزات سازمانی شدند. اغلب،جایگزین کشمکش بادیدگاههای اصولی درموقعیت های رقابت بر چارچوب وسایل و مزیت گفتمان خاص دلالت می کنند. برای مکینتاش، موقعیت هیچ کس را نمی توان به صراحت به عنوان اصول و خارج کردن قوانین دیگران از شرکت نام گذاری کرد. با توجه به این بی تکلیفی ، قدرت عامل مشروعیت بخشیدن به درون سازمان می شود. امتیاز قوانین حسابداری شرایط اصولی کسانی که در قدرت و به یک کیفیت برای عمل تبدیل شدند رامنعکس می کنند. شناخت ماهیت مشاجره اصولی درسازمانها یک منبع درآمد را برای آشکار کردن اصول کاذب که استثمار روابط اجتماعی را مبهم می کند فراهم می کند. ادامه دادن تجزیه و تحلیل ساختار نظریه،مکینتاش که "اصول"باید تشخیص بنیادی طبیعت سیاسی ازفضای عمل اجتماعی و پیچیدگی لازم ومنازعه منظورشود اشاره می کند.این حرکت ، گفتگو در داخل حوزه عمل اجتماعی واجزاء است که فعال کردن و محدود کردن رفتار است. تاریخی ،مناظره بحرانی دردرون سازمانهای سرمایه داراز ارتباط متقابل میان ارزش ها، حس کردن، وتوانایی پدیدار ساختن موقعیت قدرت و سیاست در حل و فصل معماهای اصولی نتیجه می شود.
به عنوان مثال مکینتاش از دستکاری سود[5]برای نشان دادن اصول جاسازی شده و انتشارآن از حسابداری مدیریت و کنترل سیستم استفاده می کند.سهام اولیه انتقادی روشنفکرانه است.بینش متفاوت احتمال حرکت برترمربوط به جزئی که اصول از اقتصادجداشدنی نیست،است وتسلط برتحقیقات جاری حسابداری ومطالب حسابداری رافراهم می کند.بینش برتردرحسابداری مدیریت و کنترل سیستمگسترش پیدا می کند. قدرتمندان به عنوان تاسیس موقعیت اصولی، سؤالات و انگیزه اساسی سیاسی خودشان را آشکار کردند.
برنامه برای تحلیل تضعیف وضع موجود است و سپس می تواند طرح ریزی شود. مکینتاش نتیجه می گیرد که هرمفهوم متا فیزیکی مانندعدالت، بقا، ویا آزادی،می تواندتنها امتیازی باشد که وابسته به احساسات است.
1.مکینتاش(1985)یکی از اولین واصلی ترین تلاش هایی که به طوراصولی در نرم افزار اجتماعی از حسابداری مدیریت و کنترل سیستم ها که از مکینتاش پیروی می کند را معرفی می کند.
2.وابسته بودن و تمایل به چیز بد چیزی که ممکن است خلق یک آگاهی غلط نامیده شود.
3 .ساختار نظریه نشان دهنده یک چارچوب حساس که شناسایی می کند ارتباط متقابل ضروری میان هنجارها و ارزشهای موجود اجتماعی و نیز فرهنگ سازمانی (ساختار مشروعیت) ، روابط قدرت که کنترل تخصیص منابع (تحکم ساختار) ، و وسیله ای برای برقراری ارتباط و درک درون سازمان (ساختار مفهوم) است. فهم گیدنز (1974 ، 1976 ، 1979 ، 1984). همچنین فهم مکینتاش واسکاپنس( 1990، 1991) و مکینتاش (1994) برای یک برنامه کاربردی ازساختار نظریه به مسائل سنتی مربوط به حسابداری مدیریت و کنترل سیستم است.
4 . مکینتاش ادعا می کند که اخلاقیات عنوان مناسبی در مطبوعات نبوده است. اولا ، آنچه که در نظر گرفته است " رفتار اجتماعی قابل قبول"وابسته به دستکاری سوداست ، اخلاق از چنین اقداماتی در بخشی از مدیریت نیست. دوما، روش استفاده مقیاس علمی، فرض آنکه اخلاق ها را می توان به تدریج مشخص کرد است. یعنی می توان "تا حدودی" اخلاقی یا "تا حدودی" غیر اخلاقی را عمل کرد؟ یک رفتار اخلاقی است یا نه ، سلسله ه در مقام مقایسه نیستند. سوما ، اخلاق اهمیت ارزش (آنچه باید باشد) ، واقعیت (آنچه) به یک معنا علمی نیست. به این ترتیب ، با استفاده از روش مطالعه "علمی" اخلاق قدرت تنها کافی نیست بلکه گمراه کننده است. در حالی که از مشاهدات توانایی معین آشکار می شود، آنها یی که به اندازه کافی درک و یامراقبت در ادبیات اخلاق حسابداری داشتند.
5 . مرچنت (1987) ، پنت (2001) و لامبرت و اسپونم (2005) شواهد فراوان از دستکاری سود توسط مدیران جزء کسب و کار ارائه می کنند.