دانلود تحقیق نیشابور شناسی

Word 200 KB 19110 38
مشخص نشده مشخص نشده جغرافیا - زمین شناسی - شهرشناسی - جهانگردی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • شهرستان نیشابور به مرکزیت ‏شهر نیشابور، 9308 (1) کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیت آن طبق سرشمارى سال 1370 ه .

    ش، ‏287/399 نفر است.

    تراکم نسبى جمعیت این شهرستان حدود 42 نفر در کیلومتر مربع مى‏باشد.

    632 آبادى مسکون دارد و در قسمت مرکزى استان خراسان واقع شده است.

    (2)
    این شهرستان با مختصات ریاضى طبق نقشه زیر با طول جغرافیایى بین 58 تا 59 درجه و عرض جغرافیایى بین 35 تا 37 درجه، محدود است از شمال به شهرستانهاى چناران و قوچان، از جنوب به شهرستانهاى کاشمر و تربت‏حیدریه، از مشرق به شهرستان مشهد و از مغرب به شهرستانهاى اسفراین و سبزوار.

    (3)
    این شهرستان داراى پنج ‏بخش است‏ به نامهای:
    • تحت جلگه به مرکزیت ‏بزغان و دهستانهاى تحت‏جلگه، طاغنکوه، فیروزه.


    • زبرخان به مرکزیت قدمگاه و دهستانهاى اردوغش، اسحاق‏آباد، زبرخان.


    • سرولایت‏به مرکزیت چکنه و دهستانهاى بینالود، سرولایت.


    • میان جلگه به مرکزیت عشق‏آباد و دهستانهاى غزالى، عشق‏آباد، بلهیرات.


    • مرکزى به مرکزیت‏شهر نیشابور و دهستانهاى دربقاضى، ریوند، فضل، مازول.

    (4)
    دشت نیشابور در دامنه کوه بینالود قرار دارد، این رشته کوه در دنباله رشته کوه البرز در جهت ‏شمال‏غربى و جنوب‏شرقى کشیده شده است.

    مرتفع‏ترین قله این رشته کوه با 3400 متر در شمال نیشابور قرار دارد که در همان حال بلندترین قله خراسان به‏شمار مى‏آید.


    دشت مرتفع نیشابور محصور بین کوههاى بینالود و کوه‏سرخ، فلات ایران را به دشتهاى آسیاى مرکزى مرتبط مى‏سازد و این مسیر در طى قرنهاى متمادى همواره یکى از مهمترین شاهراه ها بوده و جهت مسافرت و حمل و نقل و نیز لشکرکشى‏ها مورد استفاده بوده است.

    متاسفانه طوایف مهاجم نیز از این شاهراه به منظور یورشهاى ددمنشانه خود بهره برده‏اند.
    در حال حاضر، این دشت، مشهد را به وسیله جاده آسفالته درجه یک و راه‏آهن به تهران مربوط مى‏سازد.

    در طول زمان چنین موقعیت استثنایى برحسب اقتضا به نفع و یا به ضرر شهر نیشابور بوده است.

    در دوره‏هاى صلح و آرامش، آبادى، جمعیت و بازرگانى نیشابور به سبب داشتن منابع طبیعى مرغوب از قبیل معادن فیروزه و خاکهاى زراعتى وسیع، رو به گسترش نهاده و برعکس در زمان جنگ چون مورد طمع مهاجمان قرار داشته مورد حملات متعدد واقع شده و رو به ویرانى نهاده است.

    نشانه‏ها و شواهد امروزى که عبارت از خرابه‏هاى متعدد در اطراف شهر است گستردگى این شهر را در زمانهاى قدیم بخوبى نشان مى‏دهد.

    (5)
    وجه تسمیه نیشابور
    قدیمترین سندى که از نیشابور یاد مى‏کند اوستا است که با واژه «رئونت‏» به معنى جلال و شکوه از آن نام مى‏برد.

    احتمالا این واژه بعدها به کلمه ریوند تبدیل شده که اکنون نام دهستانى از توابع نیشابور است.

    (6) در برخى از متون دوره اسلامى نام دیگر نیشابور «ابرشهر» آمده است که مسلما این لفظ در دوره‏هاى قبل از اسلام به کار مى‏رفته است.

    سکه‏هاى مکشوفه، این موضوع را مدلل مى‏سازد.

    براى نمونه در سکه‏اى که تصویر قباد ساسانى را نشان مى‏دهد کلمه ابرشهر دیده مى‏شود.

    (7)
    بحث درباره کلمه ابرشهر زیاد است از آن جمله برخى «ابرشهر» را از ریشه «اپرناک» گرفته‏اند که مربوط به قوم «پرنى‏» است که اسلاف پارتیان مى‏باشند.

    (8) بعضى ابرشهر (با سکون ب) گویند که مراد شهرى ابرى یا شهرى مرتفع که به ابرها نزدیک است.

    این هر دو قول بدون مبنا و اصولا مردود است اگر چه براى سند اول هنوز جاى تامل باقى است اما اگر ابر را فارسى قدیم «بر» به معنى بلند جایگاه و رفیع و بزرگ بدانیم کلمه ابرشهر مقبولتر مى‏نماید.

    (9)
    مسکوکاتى که از دوران باکتریان در افغانستان به جاى مانده از پادشاهى به نام «نیکه‏فور» یاد مى‏کند که دامنه فرمانروایى او تا نیشابور گسترش داشته و به روایتى این شهر را وى بنا نهاده است که بعدها به «نیسه‏فور» و «نیسافور» و نهایتا به «نیشابور» تبدیل شده است.

    «نیسافور» در گویش عرب به معنى شى‏ء سایه‏دار است و شاید در آن جا درختهایى وجود داشته که سایه‏گستر تارک خستگان بوده است.

    (10)
    واژه نیشابور در دوره ساسانى همه جا به شکل «نیوشاپور» آمده است که آن را به معنى کار خوب شاپور یا جاى خوب شاپور گرفته‏اند زیرا شاپور دوم این شهر را تجدید بنا کرد ولى به روایت اغلب مورخان شاپور اول بانى آن بوده است.

    اگر مطلب بالا را در مورد نوسازى این شهر قرین صحت ‏بدانیم، کلمه «نیو» مى‏توان به شکل امروزى آن «نو» تعبیر کرد و معنى نیشابور چیزى جز شهر نوسازى شده شاپور نخواهد بود و دیگر دلیلى براى بحث در مورد شاپور اول و دوم وجود نخواهد داشت.

    زیرا که بعضى از مورخان در انتخاب هر یک از آن دو دچار شک شده‏اند ولى قدر مسلم بانى اولیه باید شاپور اول باشد و پس از وقوع زلزله‏اى شاپور دوم امر به ترمیم و بازسازى آن کرده است و این به هر حال کار نیک شاپور دوم بوده است که به لفظ «نیوشاپور» از آن یاد کرده‏اند.

    (11)
    نیشابور در اوایل اسلام به «ابرشهر» معروف بود که در سکه‏هاى دوره‏هاى اموى و عباسى به همین نام آمده است.

    «ایران‏شهر» هم گفته‏اند که شاید عنوانى افتخارى براى این شهر بوده است.

    البته چون یکى از چهار شهر کرسى‏نشین خراسان بود لقب «ام‏البلاد» هم براى خود کسب کرده است.

    (12)
    نیشابور در دوران پیش از اسلام
    گفتار فردوسى، قدمت نیشابور را به دورانهاى باستان مى‏برد و شعر وى گواه بر وجود این شهر در اساطیر ملى ایران است.

    درباره به سلطنت رسیدن کیکاوس مى‏گوید: بیامد سوى پارس کاووس کى
    جهانى به شادى نو افکند پى
    فرستاد هر سو یکى پهلوان
    جهان‏دار و بیدار و روشن‏روان
    به مرو و نشابور و بلخ و هرى
    فرستاد هر سو یکى لشکرى
    یا در هنگامى که کیخسرو از توران‏زمین به ایران مراجعت مى‏کند، فردوسى با این سخن زیبا از نیشابور یاد مى‏کند:
    از آن پس به راه نشاپور شاه
    بیاورد پیلان و گنج و سپاه
    همه شهر یکسر بیاراستند
    مى و رود و رامشگران خواستند (13)
    در ذکر احوالات اردشیر ساسانى، طبرى مى‏گوید که: «اردشیر بابکان از سواد عازم استخر شد و از آن جا نخست ‏به سکستان و سپس گرگان، ابرشهر، مرو، بلخ، خوارزم و تا انتهاى سرزمین خراسان رفت.

    او بسیارى از مردمان را کشت و همه مرزهاى شرقى را به اطاعت آورد.»(14)
    از گفته فوق احتمالا دو نتیجه به دست مى‏آید.

    یکى این که ابرشهر در واقع نام اولیه و اصلى نیشابور است، چنان که در صفحات قبل بیان شد و دیگر این که اردشیر همانند دیگر جهانگشایان مردمان بسیارى کشته که لاجرم ابرشهر مستثنا نبوده است و شاید در اثر خرابیهایى که در دوران وى به وجود آمد مردم به نقطه دیگرى در همان نزدیکى پناه بردند و در زمان شاپور اول این محل جدید به نام شاه ایران‏زمین نامگذارى شد.


    کتیبه شاپور اول که ویژه پیروزى او در مناطق شرقى ایران است و از مناطق «پرثو»، «مرو»، «هرات‏»، «سغد»، «ابرشهر» نام مى‏برد، دلیل واضحى بر وجود ابرشهر مى‏باشد که به هر حال همانند شهرهاى دیگر یا کاملا به فرمان شاپور درآمد و یا خراجگزار وى شد.

    (15) حرکت‏شاپور به نیشابور به این صورت بود که پس از حمله ترکان به نواحى شرق که احتمالا بایستى پس از مرگ اردشیر واقع شده باشد و دادخواهى مردم از شاپور اول، «وى با لشکرى جرار بر سر آن اتراک رفت و به محاربه و مقاتله، ایشان را از ملک ایران اخراج کرد و باز به نیشابور آمده و این جا مقام نمود و بناى شهر متصل به قهندز و اقامه شهرستان اخراج و ابراج و تشبیه اساس فرمود و محلات و عمارات به هم وصل کرد و خندق شهر و قهندز به هم متصل کرد.

    وى بر چهار جانب شهر چهار دروازه مرتب داشت، شرقى، غربى، جنوبى، شمالى.

    مهندسان را فرمود و طریق بنا به ایشان نمود تا چنان بنا نهادند که چون آفتاب طلوع کرد شعاع آن از هر چهار دروازه شهر طلوع کردمى و آن عجایب بناها بود و به وقت غروب از هر چهار دروازه آفتاب در نظر بودى که پوشیده شدى».‏ (16)
    حاکم نیشابورى (متوفى 405 ه .

    ق)، صاحب تاریخ نیشابور، نیز از اتصالات محلات و خندق شهر و قهندز یاد مى‏کند که دلیل واضحى بر یکى بودن نیشابور با ابرشهر مى‏باشد.

    علاوه بر این، براساس آنچه وى ذکر مى‏کند، در واقع نیشابور در زمان شاپور اول بنیاد یافته است، مخصوصا این که در هنگام حفر خندق خبر از یافتن گنجى براى وى آوردند و او همه آن گنج را نفقه کرد و این خود دلیل بر استقرار وى در نیشابور، به هنگام حفر خندق مى‏باشد.

    درباره حصار و باروى شهر نیشابور که همزمان با حفر خندق انجام شده است مؤلف در جاى دیگر چنین مى‏گوید:
    «شاپور اول بر حوالى شهر خارج خندق عمارت آغاز کرد، معماران و عمله مرتب کرد و تکلیفات شاقه فرمود، رعایا عاجز آمدند، معماران را امر کرد که هر روز پیش از آفتاب به سر کارها روند.

    هر که از رعایا پیش از آفتاب حاضر نشود زنده در میان خشت و گل دیوار گیرند و چنان کردند.

    و خلق بر آن رنج قرار گرفتند.

    و بعد از سنین کثیره...

    استخوان بنى‏آدم از سر تا قدم از میان گل بر خاک مى‏افتاد».

    (17)
    زردشت هم یکى از سه آتشکده معروف ایران را به نام مهربرزین در کوههاى نیشابور ساخت.



    نیشابور پس از اسلام بنا به نوشته مورخان و جغرافی دانان عرب‏زبان مانند ابن‏رسته، مقدسى، اصطخرى، ابن‏حوقل و یاقوت حموى، شهر نیشابور، یک فرسنگ در یک فرسنگ بوده و بازار و میادین و دکاکین و کاروانسراهاى بسیار داشته است که از لحاظ اقتصادى «انبارگاه مال‏التجاره فارس و کرمان و هند یعنى ولایات جنوبى و همچنین رى و جرجان و خوارزم‏» بوده است.

    در این دوره یعنى در قرون وسطى ایالت‏خراسان به چهار قسمت‏یعنى چهار ربع تقسیم مى‏گردیده و هر ربعى به مرکزیت‏ یکى از چهار شهر بزرگ نیشابور، مرو، هرات و بلخ خوانده مى‏شده و در زمانهاى مختلف یکى از این شهرها مرکزیت تمام خراسان بزرگ را به عهده داشته و چنان که گفته خواهد شد نیشابور نیز از زمان طاهریان به بعد به عنوان پایتخت انتخاب گردیده است و گفته‏اند که: «این شهر از قاهره قدیم (فسطاط) بزرگتر و از بغداد جمعیتش بیشتر و از بصره جامعتر و از قیروان عالیتر بوده و 44 محله داشته و 50 خیابان اصلى و مسجدى ممتاز و کتابخانه‏اى با شهرت جهانى و یکى از چهار شهر شاهى امپراطورى خراسان بوده است».‏ (18) ورود اسلام به نیشابور در سال‏17 یا23 هجرى، عمربن خطاب خلیفه دوم احنف‏بن قیس را براى فتح خراسان فرستاد و پس از آن در سال 32 هجرى عثمان بن عفان خلیفه سوم عبدالله بن عامر را به خراسان گسیل داشت و چنان که حاکم نیشابورى مى‏نویسد: «در زمان خلافت عثمان کنارنگ مجوس که والى خراسان بود به عبدالله عامر نامه نوشت و او را از مرگ یزدگرد پادشاه ساسانى آگاه ساخت و به خراسان دعوت نمود.

    عبدالله عامر به‏سرعت رهسپار خراسان شد و با لشکر خود عازم نیشابور گشت.

    اما روایت دیگر چنین است: موقعى که ابن‏عامر به نیشابور رسید مردم نیشابور به ریاست‏ برزان‏جاه که والى آن حدود بود در مقابل اعراب به جنگ برخاستند و یک ماه تمام مقاومت کردند و چون فصل زمستان بود و سرما شدت یافت، ناچار سپاه عبدالله بن عامر از اطراف نیشابور برخاستند و به طرف ازغند که هواى معتدل‏ترى داشت رهسپار شدند ولى پس از چندى سپاهیان عرب به ریاست عبدالله خازم به سوى نیشابور بازگشتند و در این نوبت‏ برزان‏جاه شکست‏خورد و متوارى شد و کنارنگ فرمانرواى نیشابور از در صلح درآمد و قبول کرد که معادل هفت هزار درهم خراج بدهد.

    سپس عبدالله عامر به شهر نیشابور آمد و در محله شاهنبر سکونت گزید و در همان محله مسجدى بر روى آتشکده ساخت و سرایى براى خود بنا نهاد.

    چون عبدالله عامر به سفر حج رفت قیس بن هیثم را از طرف خود در نیشابور گذاشت، در این وقت قارن که مرزبان قومس و گرگان بود به نیشابور لشکر کشید و آنجا را تصرف کرد ولى بعد از چندى عبدالله خازم او را شکست داد و به قتل رسانید و مجددا نیشابور را تصرف نمود و از طرف خلیفه سوم به حکومت نیشابور منصوب شد.

    در سال‏96 هجرى سلیمان عبدالملک حکومت‏خراسان را به یزیدبن مهلب داد و بعد از او در سال‏99 هجرى عمربن عبدالعزیز به خلافت رسید، جراح‏بن عبدالله را به خراسان فرستاد و پس از چندى در سال 120 هجرى هشام بن عبدالملک امارت خراسان را به نصرسیار سپرد که وقایع فراوانى در نیشابور پدید آمد.

    (19) نیشابور پایتخت کشور در سال 131 هـ .

    ق، ابومسلم خراسانى، نهضتى در خراسان بر ضد خلافت‏ بنى‏امیه به وجود آورد و با قیام متهورانه خود به نیشابور آمد و حاکم آن شهر گردید.

    وى در مدت حکومت‏خویش مسجدى در نیشابور ساخت و قصد رونق بخشیدن به این شهر را داشت اما در سال 138 هـ .

    ق در بغداد به تحریک منصور خلیفه عباسى مقتول گردید و بدین‏سبب چندى پیشرفت نیشابور متوقف شد.

    اما چون خراسان در اوایل قرن سوم هجرى به سال 205 قمرى در حیطه اقتدار طاهر ذوالیمینین درآمد، وى در مشرق ایران حکومت مقتدرى به هم رسانید و مستقلانه در خراسان به حکومت پرداخت.

    وى به هنگام خطبه نماز جمعه نام خلیفه عباسى را از خطبه انداخت اما همان شب درگذشت و پسرش طلحه به امارت خراسان و سیستان رسید و سپس در سال‏213 ه .

    ق که طلحه وفات یافت ‏برادرش عبدالله بن طاهر جانشین وى گردید و در سال 215 هجرى قمرى شهر نیشابور را به پایتختى اختیار نمود و در آنجا آبادانى فراوان کرد.

    مخصوصا به رونق کشاورزى و حفر قنوات و اصلاح امر آبیارى و احداث ساختمانهاى جدید و ایجاد دهات بسیار در منطقه همت گماشت و نیز شهر و قصر معروفى به نام شادیاخ ساخت و این شهر در زمان او و خاندانش اهمیت فوق‏العاده‏اى یافت.

    (20) علت‏ساختن شهر شادیاخ عبدالله بن طاهر که به امارت رسید در بیرون شهر نیشابور براى خود باغ و قصرى به نام شادیاخ ساخت و لشکریان او در شهر نیشابور سکونت داشتند.

    و چون جایى براى سکونت‏ سپاهیان خالى نبود.

    ناچار به منازل مردم وارد مى‏شدند، بدیهى است عموما از این که یک نفر سپاهى در خانه آنها سکونت مى‏کرد در رنج و ناراحتى بودند لیکن جرات دم‏زدن نداشتند.

    ناگزیر این تعدى و رسم بد را تحمل مى‏کردند تا این که یک نفر از افراد لشکر عبدالله‏بن طاهر با اسبش به خانه تازه‏دامادى وارد مى‏گردد و با توجه به عروس جوان قصد تجاوز به خاطرش مى‏رسد و به داماد مى‏گوید اسبم را ببر آب بده، تازه داماد به جاى این که خود اسب را ببرد به واسطه عدم‏اطمینان، به تازه عروس مى‏گوید تو اسب را براى آب دادن ببر.

    نوعروس که مطلقا از اسب و آب دادن و تیمار آن آگاهى نداشت ‏با وحشت و ترس افسار اسب را مى‏گیرد و از منزل خارج مى‏شود، ولى از حسن اتفاق امیر عبدالله از آن راه مى‏گذشته و مى‏بیند زنى افسار اسبى را گرفته و با حالت ترس و وحشت اسب را مى‏برد و امیر عبدالله متوجه مى‏شود که این زن و اسب با یکدیگر تناسبى ندارند، لذا جریان را از زن مى‏پرسد، او جواب مى‏دهد خدا امیر را بکشد که مرا به چنین وضعى دچار کرده است.

    عبدالله طاهر مى‏پرسد: شوهر دارى؟

    جواب مى‏دهد تازه‏عروسم.

    دوباره مى‏پرسد: چرا شوهرت اسب را براى آب دادن نمى‏برد.

    پاسخ مى‏شنود از دو جهت مرا وادار به این کار کرده است زیرا یک نفر از لشکر امیر در منزل ما است، اگر شوهرم اسب را به آب ببرد شاید آن مرد سپاهى در غیاب او به من تعرض کند.

    دیگر این که در موقع نبودن شوهرم در خانه ممکن است این مرد از خانه چیزى بدزدد.

    امیر عبدالله از این پرسش و جواب سخت ناراحت مى‏شود و فورا دستور مى‏دهد تمام لشکریان از منازل مردم خارج شوند و در اطراف باغ شادیاخ براى خود خانه بسازند و این پس اگر سپاهى به منزل مردم وارد شود خون او مباح باشد.

    (21) در اوایل نیمه دوم قرن سوم هجرى یعنى در سال‏259 هـ .

    ق یعقوب لیث صفارى نیشابور را به تصرف درآورد ولى پس از مرگش عمروبن لیث صفارى در سال‏ 279 هجرى نیشابور را پایتخت‏ خویش قرار داد و او نیز عمارات زیادى بر شهر افزود.

    بعد از عمرولیث، ‏خراسان به دست‏ سامانیان افتاد.

    در زمان این سلسله هم نیشابور کماکان پایتخت‏ بود و تنها ناحیه مرکزى خراسان به‏شمار مى‏رفت.

    (22) پس‏از سامانیان حکومت‏ به دست غزنویان افتاد و در این دوران نیشابور فقط مرکز ایالت‏بود و از غزنین تبعیت مى‏کرد.

    بعد، نیشابور در حیطه اقتدار سلجوقیان درآمد و در سال‏429 هـ .

    ق طغرل‏بیک شهر را گرفت و پایتخت ‏خود قرار داد و این شهر منزلت قبلى خود را از سرگرفت اما چون طغرل درگذشت جانشین وى آلب‏ارسلان دربارش را به اصفهان برد ولى دوره‏هاى طویلى از ایام حکومت‏خویش را در نیشابور مى‏گذرانید.

    مقارن همین زمان یعنى در سال‏437 ه .

    ق که ناصرخسرو علوى از این ناحیه مى‏گذشت، نیشابور را در اوج شهرت و اعتبار مى‏دید، رونق بازرگانى نیشابور به حدى بود که در سرزمین عربستان تمامى داد و ستدهاى بازرگانى با سکه‏هاى طلاى نیشابور صورت مى‏گرفت.

    نیشابور در زیر لواى حکومت ‏سلاجقه بویژه در دوران سلطنت ملکشاه سلجوقى (465-485 هـ .

    ق)، به همت‏ خواجه نظام‏الملک طوسى (م 485 ه .

    ق)، وزیر فرهنگ‏پرور و روشنفکر این سلطان، از لحاظ تمدن و مرکزیت علمى به حق شهره آفاق گشت و نظامیه‏اى که جنبه دانشگاههاى کنونى داشت در نیشابور بنیاد گردید و تعداد13 کتابخانه که مهمترین آنها حدود پنج هزار جلد کتاب داشت‏ به وجود آمد.

    و بدین جهت این شهر عنوان «دارالعلم» به خود گرفت و سالهاى متمادى مرکز تجمع علما و دانشمندان کشور بود.

    (23) به طور کلى مى‏توان گفت که نیشابور پس از سلجوقیان تا حمله مغول پیوسته دارالملک و مرکز ایالت‏خراسان بزرگ بوده است.

    ساخت شهری و محیط فرهنگی نیشابور عصر بوسعید بعلت ویرانی های پی در پی و نیز فقدان اسناد تاریخی دقیقی که ساخت شهر نیشابور را در یک دوره ی معین بویژه عصر مورد نظر ما، توصیف کند، به دشواری می توان در باب ساخت شهری نیشابور سخن گفت.

    آنچه مسلم است این است که نیشابور عصر بوسعید یکی از بزرگترین شهرهای مشرق زمین بوده و به گفته ی خلیفه ی نیشابوری 47 محله داشته و محله ی جولاهگان که یکی از محلات متوسط آن بوده است، خود دارای سیصد کوچه بوده است و اگر وصف نیشابور مقارن دوران جوانی بوسعید را به روایت مقدس در نظر بگیریم، 44 محله داشته که بعضی از محلات آن مانند محله جور و محله حیره هر کدام برابر نیمی از شیراز همان روزگار بوده است و معتقد بوده اند که اگرمحله جور جدا از نیشابور باشد نیاز به طبل و علم و حاکمی مستقل دارد.

    دراین شهر، مجموعه ی ویژگیهای یک شهر بزرگ از قبیل بازارها و میدان ها و مدارس و مساجد و خانقاه ها و گورستان ها و کتابخانه ها و حتی کلیسیا و کنشت وجود داشته است.

    میدان های شهر نیشابور میدان های اصلی شهر، آنها که نامش باقی مانده، عبارت بوده است از میدان زیاد منسوب به زیادبن عبدالرحمن و میدان حسین بن معاذ دو مربعه ی اصلی (یعنی چهار سوی مرکزی و عمده) به نام مربعه ی بزرگ و مربعه ی کوچک در شهر وجود داشته که همه ی قسمت اعظم بازارها بدان متصل می شده است و چهار سوی کرمانیان یکی از مربعه های دیگر شهر بوده است.

    محلات نیشابور آنچه از محلات نیشابور این عصر نام برده اند عبارت از محله ی شاهنبر در بالای شهر و محله ی فزو و محله ی نصر آباد و محله ی ملقاباد و محله ی رمجار که در بالای آن مسکن مسلم بن حجاج قشیری بوده است و محله ی باغ الرازیین و محله ی باب ابی الاسود در قسمت بالای شهر به طرف کوه و محله ی دارابجرد که پیوسته ی صحرا بوده است در بالای شهر و محله ی جوری و حایط سلمه و نیز محله ی تلاجرد که مزار امام الحرمین جوینی و امامزاده محروق در آنجا قرار داشته است.

    از مهم ترین محلات شهر یکی همان محله ی حیره بوده و کهن دیز یا قهندز که جای قبر دقاق و قشیری و محمد بن یحیی را در قبله آن تعیین کرده اند.

    محله ی دیگر محله ی شادیاخ بوده که بعد ها قبر عطار و به روایتی قبر مجدالدین بغدادی نیز در آنجا بوده است و گویا تلاجرد و شادیاخ بسیار نزدیک به هم بوده است و در داخل همین شادیاخ محله ی محمد آباد قرار داشته است.

    دیگر از محلات مهم شهر محله ی باب عزره است که سکه ی خدام در آن قرار داشته و محله ی سحور.

    کوچه های نیشابور آنچه از سکه های (کوچه ها) نیشابور این عصر نامش برای ما باقی مانده است عبارت است از سکه ی طرخان و سکه ی صرامین (یا صرافین) و سکه ی یحیی بن محمد بن یحیی وسکه ی خر گوش و سکه ی عمار که این سکه ی اخیر خود در داخل سکه ی سعیاباد قرار داشته است و سکه ی عیسی بن ماسرجس و سکه ی باذان که در دارالترک قرار داشته است و سکه ی شکش و کوی عدنی کویان و سکه ی بالویه و سکه ی ابوبکر صبغی و سکه ی سیار و سکه ی عبدالسلام و سکه ی قصارین و سکه ی مسلم و سکه ی حرب که گویا آراسته ترین بازارهای شهر بوده است، پر از دکان های میوه فروشی و گلفروشی و سکه ی مسیب و سکه ی معاد و سکه ی هشام و سکه ی مفتی.

    کاروانسراها، خان ها و تیم های نیشابور نیشابور این عصر یکی از بزرگترین مراکز تجاری عالم اسلامی آن روزگار بوده است و کاروانسراها و «خان» ها و «تیم» ها در آن قرار داشته از قبیل سرای میکالیان که متعلق به خاندان بسیار معروف میکالی بوده و خان طرائفیین که بازار اسباب بازی فروش ها و تجار لوازم تزیینی بوده است و دیگر کاروانسرای معمروخان محمش که محل تجارت مسلم بن حجاج قشیری بوده است و خان ابوعمروحسکویه و خان الفرس که کاروانسرای شیرازی ها بوده و از مراکز تجاری آنان در این شهر و خان حسین و خان عبدالکریم.

    سقف بندی بازارهای نیشابور در این عهد بازار نیشابور به صورت سر پوشیده در آمده بوده است.

    یعنی از عهد ابو علی حسن بن محمد میکالی (دوره ی محمود غزنوی) که در دوران ریاست او نیشابور نظم و انضباطی خاص یافت، این کار آغاز شد و به گفته ی یمینی «شوارع و بازارهای نیشابور در ایام قدیم پوشیده نبود و اثارت (برانگیزاندن) غبار و تزاحم امطار (باران ها) متسوققه (بازاریان) و اهل معاملات متاذی می شدند، در عهد ریاست او بفرمود تا سر بازارها فراهم آوردند و در مدت دو ماه سراسر شهر به تعریشات (جوب بست ها) پاکیزه و تسقیفات (سقف بندی) رایق بپوشیدند و هر جایی فرجه ای از بهر نفوذ شعله ی آفتاب باز گذاشتند و قرب صد هزار دینار .

    .

    بر عمارت بازارها خرج کردند و شهر چنان معمور شد که چشم از تصاویر و تعاریج (تزیینات ساختمانی) آن سیر نگشتی» و هر صنفی بازار خاص خود را داشته اند از قبیل بازار دستار فروشان (سوق المناد یلیین) نام بعضی از گورستان های نیشابور آن روزگار در کتب رجال و تاریخ باقی است که خود نشان دهنده ی وسعت عجیب شهر است.

    The bazaar at Nishapur توضیح: نسخه اصلی تابلوی مینیاتور مجلس العشاق متعلق به قرن شانزدهم میلادی که ابوسعید ابوالخیر را در بازار نیشابور نشان می دهد.

    ('The Assemblies of the Lovers') نام اثر: مجلس العشاق (Majalis al-'ushshaq) به قلم: کمال الدین حسین گازرگاهی تصویرگر: ؟

    مربوط به: ایران، شیراز، 1560 میلادی مساجد نیشابور علاوه بر مسجد عتیق نیشابور و جامع منیعی که جامع جدید شهر بوده است، مساجد بسیار دیگری در این شهر بوده است که نام آنها را بر حسب تصادف در خلال متون رجالی و تاریخی می توان یافت از قبیل مسجد مطرز و مسجد ابوالحسن نوقانی نیشابوری در محله ی رمجار و مسجد چارسوی بزرگ و مسجد ابوالحسن و مسجد عقیل و مسجد ابو عبدالله مقری و مسجد ابوعبدالرحمن سلمی و مسجد صراقین معروف به مسجد اصفهانی و مسجد ابوعبدالله خبازی و مسجد خان الفرس و مسجد ابوعبدالله خبازی و سکه ی معاذبن معاویه.

    خانقاه ها ودویره های نیشابور خانقاء های بسیاری نیز در این شهر بوده است که گاه از آن به خانقاه و زمانی به «دویره» تعبیر می شده است و گویا هر دو کلمه در یک معنی به کار می رفته است از جمله خانقاه ها و دویره ها که نامش از این عصر باقی است: خانقاء صندوقی، خانقاء طرسوسی و خانقاء محمود و خانقاء سلمی است و دویره ی ابو سعید ابوالخیر و دویره ی سلمی، که قبر وی هم در آنجا بوده و بسیار مشهور بوده است و دویره ی محمود طوسی و دویره ی بیهقی، که در مجاروت منزل امام قشیری قرار داشته است.

    مدارس نیشابور مدارس نیشابور، در این عصر، یعنی قبل از تاسیس نظامیه ها، شهرت بسیار داشته و نام عده ی زیادی از این مدارس در کتب تاریخ باقی است، از قبیل مدرسه ی سراجان و مدرسه ی میان دهیه که از قدیم ترین مدارس شهر بوده است و مدرسه ی صبغی و مدرسه ی ابوالولید قرشی و مدرسه ابواسحاق بسطامی و مدرسه ی ابن فورک نو، مدرسه ی دارالسنه و مدرسه ابوعلی دقاق یا مدرسه ی قشیریه و مدرسه ی ابومنصور حمشادی و مدرسه ی سعیدیه و مدرسه ی صاعدیه و مدرسه ی ابواسحاق اسفراینی و مدرسه ی کوی سیار یا مدرسه ی بیهقی و مدرسه ی ابوسعد خرکوشتی و مدرسه ی ابوسعد استرآبادی و مدرسه ی ابو عثمان صابونی و مدرسه ی سوری و مدرسه ی مشطی و مدرسه ی سلطانیه و مدرسه ی سرهنگ و مدرسه ی ابوالحسن علی صندلی که آقای بولت آن را جزء مدارس شافعیه دانسته و مدرسه ی شحامی و مدرسه ی سهل صعلوکی و مدرسه ی صاعد بن محمدحیری در محله ی رمجار که آقای بولت، آن را حبیری خوانده است، و مدرسه ی محمد بن اسحاق خطیبی از علمای کرامیه که در چارسوی کرمانیان آن را ساخته بوده است و مدرسه ی بیشکی و مدرسه ی ابوالحسن قطان در سوق الحضرتین و مدرسه ی حداد و مدرسه ی ناصح الدوله و مدرسه ی سمرقندی و مدرسه ی فریابادی و مدرسه ی مطوعی و مدرسه ی عبادی و مدرسه ی صوفیه که در کوچه ی برید واقع بوده است و مدرسه ی زعفرانی و مدرسه ی ابو سعید بسطامی.

    اینها مدارس آن روزگار نیشابور است که نشانه هایی است از گسترش شهر و پیشرفت علم و فرهنگ در آن روزگار و آوردن نام آنها فقط و فقط برای تاکید بر گسترش حیات شهری و مدنی نیشابور عصر بوسعید است.

    مرکزیت عجیب فرهنگی نیشابور در هر یک از آن مدارس چندین عالم درجه ی اول عصر، از صاحبان مهم ترین تالیفات در زمینه های ادب و فقه و حدیث و اصول (کلام) و دیگر علوم عصر، به تدریس اشتغال داشته اند که فهرستی از نام مدرسین این مدارس خود کتابی خواهد شد پهناور و نام بعضی از این مدرسان را در آثار سمعانی و سیاق عبدالغافر و کتب رجال و حدیث و تاریخ و ادب می توان یافت.

    و اگر به نام و نشان عده ی بی شماری از این دانشمندان توجه شود که منسوب به شهرها و نواحی دیگر عالم اسلامی هستند از سمرقند و فارس و غزنین و اصفهان و ری و گرگان و تفلیس و نخجوان و دربند و گنجه و شروان و بیلقان نو مرو رود و بغداد و هرات و سیستان و همدان و کرمان و کوفه و طبرستان و ساوه و فراغانه و چاج و مصر و کاشغر نو اسروشنه و اخسیکت و یزد و میبد و کرج و صنعا و بخارا و نخشب و قزوین و مراغه و شوش و شوشتر و مغرب و میافارقین و کازرون و اهواز و جوزجان و خجند و هند و ختلان، می توان به مرکزیت عجیب نیشابور، به لحاظ فرهنگی پی برد، و دید که چگونه از دورترین اقصای مغرب و مصر تا کاشغر و از تفلیس و نخجوان تا هرات و سیستان و هند، خیل دانشجویان علوم به این شهر سرازیر بوده است و ما نام این شهر ها را از نسبت اشخاصی که عبدالغافر فارسی در سیاق خویش، به شرح حال آنها پرداخته، استخراج کردیم تا نشان دهیم که حوزه مهاجرت علماء و دانشجویان از کجا تا کجا، متوجه نیشابور بوده است بگذریم از انبوه بی شمار دانشجویان و علمایی که از شهر های نزدیک حوزه ی خراسان بوده اند و ما از آوردن نام آن شهر ها پرهیز کردیم.

    موقعیت جغرافیایی شهرستان : شهرستان نیشابور با قرار گرفتن در استان خراسان رضوی ، در محدوده ریاضی 58 درجه و 8 دقیقه تا 59 درجه و 20 دقیقه طول جغرافیایی و 35 درجه و 35 دقیقه تا 36 درجه و 52 دقیقه عرض شمالی واقع گردیده است .

    این شهرستان به شکل بیضی در امتداد رشته کوه های بینالود قرار دارد .

    این رشته کوه ها بصورت نواری درجهت شمال غربی – جنوب شرقی شهرستان امتداد یافته ، نیشابور را از جهت شهرستان های مشهد ، چناران وقوچان جدا می شوند .

    در قسمت جنوب غربی ، رشته کوه های سرخ ، با ارتفاعات نسبتا بالا ، این شهرستان را از شهرستان کاشمر جدا می سازد .

    مرز مشترک شهرستان نیشابور با شهرستان کاشمر حدود 51 کیلومتر ، با شهرستان تربت حیدریه که در جنوب شرقی شهرستان نیشابور قرار دارد ، حدود 69 کیلومتر است .

    در قسمت شرق و شمال شرقی مرز مشترک شهرستان نیشابور با مشهد و چناران به تربت حیدریه 75 کیلومتر و 60 کیلومتر می باشد، و در شمال با شهرستان قوچان حدود 77 کیلومتر مرز مشترک دارد.

    وسعت شهرستان نیشابور : مساحت استان خراسان ، قبل از تقسیم ، به عنوان پهناورترین استان کشور ، 9/298082 کیلو متر مربع بوده است .

    براساس تقسیمات سیاسی وزارت کشور در سال 1378 ( قبل از تقسیم خراسان بزرگ ) وسعت شهرستان نیشابور 3/8925 کیلومتر مربع بوده که 99/2% از مساحت استان را دربرگرفته است و از این نظر در سطح استان ، رتبه یازدهم را داشته است .

    در این میان ، شهرستان بیرجند با 3/34269 کیلومتر مربع مساحت معادل % 8/13 از کل استان ، پهناورترین شهرستان و شهرستان فریمان با مساحت 5/3324 کیلومتر مربع و %1/1 وسعت از کل استان ، کوچکترین شهرستان استان بوده اند.

    بعد ازتقسیم خراسان بزرگ به سه استان خراسان رضوی ، خراسان شمالی و خراسان جنوبی ، در حال حاضر شهرستان نیشابور ، از نظر وسعت در مقایسه با خراسان رضوی (7/150547 کیلومتر مربع ) با 3/8925 کیلومتر مربع ( معادل % 9/5 درصد از کل استان ) دارای رتبه هشتم است.

    تقسیمات سیاسی شهرستان نیشابور : براساس تقسیمات سیاسی وزارت کشور در سال 1378 ، این شهرستان دارای 5 بخش ( در حال حاضر دارای 6 بخش) ، 15 دهستان ، 5 منطقه شهری ( در حال حاضر 7 منطقه شهری ) و 606 آبادی دارای سکنه است می باشد.

    اقلیم شهرستان نیشابور : بررسی کلی آب و هوا : در تقسیمات اقلیمی کشور ، نیشابور جزو اقلیم فلات مرکزی و نیمه بیابانی است ؛ در زمستان نسبتا سرد و در تابستان معتدل .

    در این اقلیم که بیشتر شرایط مناطق نیمه استوایی را دارد ، در اثر وزش بادهای مهاجر که به طرف استوا در حرکت هستند ، هوا بسیار خنک است .

    این منطقه جزو مناطق با فشار هوای زیاد است .

    در این گونه مناطق ، هوا به دلیل حرکت از قسمت های فوقانی ، از بالا به پایین گرم و خشک می باشد.

کلمات کلیدی: نیشابور - نیشابور شناسی

عمربن خيام نيشابوري آغاز زندگي حکيم، فيلسوف رياضي دان و رباعي سراي بزرگ ايران زمين،« عمربن خيام نيشابوري» نامي آشنا براي تمام ايرانيان اهل ذوق و معرفت است.« وي در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم مي زيسته است. ». هر چند از تاريخ ولادت دقيق وي هيچ

نگاهي به زندگي عطار نيشابوري و آثار او: محمد ملقب به مزير الدين و مشهور به عطار نيشابوري و شاعر و نويسنده مشهور ايراني قرن ششم و هفتم قمري است. تاريخ تولد وي به درستي معلوم نيست ولي بر اساس شواهد حدود آن را مي توان به سال 540 قمري دانست. در ( کدکن

شهر نيشابور است خاک فتنه باران ديباچه خونين تاريخ سوران نيشابور زادگاه دانشمندان بزرگي هم چون حکيم عمر خيام رياضي دان، کمال الملک، نقاش، امام زاده محمد محروق عطار نيشابوري و ... و دانشمندان ديگر نيز در اينجا مي زيسته اند. نام نيشابور با نام فير

چوله‌قزک بارن کن بارن ب‌‌پاين کن گندوم د زر خاکه از توشنگي هلاکه بزغله شير ميه چپو پنير ميه با ترانه‌ي چوله‌قزک، روزگاري نه چندان دور، روستازادگان نشابور، گوش به جاري شدن ترنم باران بر دشت‌هاي سرزمين سپيده و نسيم صبح مي‌ايستادند. از اين دست بسيارند

عمر خيام نيشابوري حکيم عمر خيام نيشابوري، متولد 29 ارديبهشت 427 هجري شمسي (18 مي 1048 ميلادي) در نيشابور، متوفي 13 آذر ماه 510 هجري شمسي (4 دسامبر 1131 ميلادي). خيام را به عنوان يک شاعر، ستاره شناس، و رياضي دان مشهور مي شناسند؛ ولي شهرت

زندگينامه فريدالدين ابو حامد محمد بن ابوبکر ابراهيم بن اسحاق عطار نيشابوري،يکي از شعرا و عارفان نام آور ايران دراواخر قرن ششم و اويل قرن هفتم هجري قمري است. بنا بر آنچه که تاريخ نويسان گفته اند بعضي از آنها سال ولادت او را 513 و بعضي سال ولادتش را

هدف مرحله اي هدف از اين تحقيق جستجوي منشاء نام نيشابور چگونگي گسترش آن چه از لحاظ اقتصادي وچه از لحاظ خصوصيات اجتماعي و روند تکامل آن در سطح کشور ميباشد. علت عدم توسعه شايسته آن و پرداختن به مشکلات مربوط به توسعه شهري که نيشابور را از مقامي که بايس

نيشابور نِيشابور يکي از شهرهاي استان خراسان رضوي در ايران مي‌‌باشد.اين شهر از مهم‌ترين شهرهاي فرهنگي ،توريستي ،صنعتي و تاريخي استان خراسان رضوي و ايران مي‌‌باشد و از شهرتي جهاني برخوردار است که علي رغم تحمل سختيهاي بسيار و چندين بار تخريب کامل به د

کلاسه پرونده: 84/425- ح 3 شعبه سوم دادگستری حقوقی نیشابور خواهان: آقای ع- ب خواندگان: آقای ح – س و غیره خواسته: صحت معامله وکیل خواهان آقای حسین خاکزادان توکیلاً از طرف آقای علی اصغر بافقی در دادخواست بیان داشته که موکل برابر قرار داد مورخ 1/3/1367 ( پیوست) مقدار چهار صد متر مربع زمین از اراضی مشاعی ینگه قلعه (داشخانه) با حدود اربعه و مشخصات مندرج در قرار داد مورد اشاره را از ...

حکيم عمر خيام نيشابوري، متولد 29 ارديبهشت 427 هجري شمسي (18 مي 1048 ميلادي) در نيشابور، متوفي 13 آذر ماه 510 هجري شمسي (4 دسامبر 1131 ميلادي). خيام را به عنوان يک شاعر، ستاره شناس، و رياضي دان مشهور مي شناسند؛ ولي شهرت بيشتر او براي رباعياتش مي باشد

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول