تخت جمشید آثار باقیمانده ارگ و کاخ داریوش اول هخامنشی است،که پس از گذشتن 189 سال از اغاز بنای آن،اسکندر مقدونی ساختمانهای آنرا،در سال 331 پیش از میلاد سوزانده است.
تخت جمشید در 56 کیلومتری شمال شرقی شیراز و 6 کیلومتری استخر ،در جلگه مرودشت واقع است تخت جمشید طبق دو کتیبه ای که در بالای دیوار جنوبی آن کنده شده از بناهایی است که بفرمان داریوش هخامنشی ،در حدود سال 520 پیش از میلاد ساخته شده است.
پلکان بزرگ
راهی که به بالای تخت یا صفه راهنمایی می نماید .
دو پلکانی است که در دو طرف،روبروی هم ساخته شده و شماره هر یک از پلکانها ،از پائین تا بالای تخت 110 و درازای هر یک 90/6 متر و پهنایش 38 سانتی متر و بلندیش 10 سانتی متر میباشد.
سردر بزرگ یا مدخل
برای وارد شدن به درون ارگ تخت جمشید پس از پلکانهای شرح داده شده،تنها راه،سردر بزرگ بوده و آن ساختمانی است چهار گوشه که در بالای پلکانهای نامبرده،واقع گردیده است .
این مدخل دارای ،4 ستون و سردر غربی و شرقی و جنوبی بوده است که 4 جرز دو درگاه ان ، با دو تا از ستونهایش ،هنوز بر جا و باقی میباشد.
درگاه غربی مدخل
در ورودی بزرگ نامبرده ، که در خارجی بوده ، رو به مغرب و متوجه پلکان بزرگ می باشد.
در طرفین درونی جرزهای درگاه غربی،تقریباً در بلندی دو متر از کف،دو پیکر حیوان بزرگ که بدن و دستهای آنها شبیه باعضای گاو و سرشان مانند سر شیر میباشد،حجاری شده است.
درگاه شرقی
درگاه دومی که درونی بوده به طرف شرق واقع است.
جرز های این درگاه دارای دو گاو بالدار با سر انسان است و تاجی هم بر سر دارند، این نقوش بالدار تقلیدی است از مجسمه های دروازه پایتختی که (سارگن) ،پادشاه آشور در حدود 712 پیش از میلاد پس از ترک نینوا پایتخت قدیم اشور در 15 میلی شرقی شهر موصل ساخته است.
آپادانه (آپادانا) یا بارگاه
در جنوب سر در بزرگ ،بفاصله 50 متر،ساختمان ستون داری آشکار و نمایان است که موسوم به کاخ آپادانه یعنی کاخ بار عام میباشد .تمام ساختمان بار عام نامبرده،اکنون دارای 13 ستون میباشد،و بوسیله دو پلکان دو طرفی شمالی و شرقی،بآن وارد می شوند .
دو پلکان نامبرده ،یکی پلکان کهنه است که به سمت شمال متوجه می باشد ،دیگری پلکان نو پیدایش است که در سوی خاوری (شرقی )ساختمان واقع است و شرح آن زیر عنوان (( پلکان نو پیدایش)) بیاید.
دیوار پیش بست پلکان کهنه ،به نقوش چندین تن از نمایندگان ملل مختلف،مزین و آراسته میباشد .
ساختمان آپادانا عبارت بوده از یک تالار چهار گوشه مرکزی،و چهار ایوان به شکل راست گوشه که هر یک از ایوانها 12 ستون و خود تالار مرکزی 36 ستون ،در 6 ردیف داشته است.
ستونهای بارگاه آپادانه (آپادانا)
بلندی های ستونهای آپادانا نزدیک به 18 متر و قطر پای آنها دو متر است.
قسمت بالای ستونها مرکب از سه جزء است اول سر ستون اصلی دوم قسمت مارپیچ دوگانه سیم تنه دو گاوی که پشت به پشت داه اند .در بالای تمام ستونهای تالار مرکزی،همین نوع مجسمه گاو بوده است ولی روی ستون های ایوان شرقی مجسمه دو شیر و در بالای ستون های ایوان غربی، مجسمه دو گاو بدون قسمت مارپیچ دوگانه و سر ستون اصلی بوده است.
در ماه شهریور 1312 شمسی، چهار لوح زرین و سیمین از گوشه های شمال شرقی و جنوب شرقی تالار مرکزی اپادانه بدست آمده است که روی همه آنها عبارتی به یک مضمون ، بسه خط میخی پارسی و عیلامی و بابلی نقر گردیده و ترجمه آنها بدینقرار است.
ترجمه لوحها
داریوش .
شاه بزرگ شاه شاهان شاه کشور ها پسر وشتاسپ هخامنشی.داریوش شاه گوید : این است کشوری که من دارم .
از سکستان آنطرف سغد ، از آنجا تا کوشا (حبشه)، از هندوستان تا سارد(لیدی) ،که اهورامزدا،بزرگترین خدایان بمن داده است.
اهورامزدا مرا و خاندان مرا نگهداری کند.
پلکان نو پیدایش
در جانب شرقی ایوان شرقی کاخ آپادانا،باز دو پلکان دو طرفی نمودار و مشهور به پلکان نو می باشد که در آبان ماه 1311 شمسی کشف گردیده است دور پلکان در ردیف صورت 8 تن سرباز نیزه دار پارسی نقش گردیده و پشت سر آنها ،در هر دو سوی صورت شیری که گاوی را میدرد با یک ردیف درخت سرو دیده میشود.
در سمت راست پیش پلکان ردیف دوم چندین تن از سران سپاه و بزرگان لشگر و سربازان ویژه شاهی،و کماندار و نیزه دار نمایان است در قسمت چپ دیوار پیش بست پلکان نو پیدایش ،در 23 مجلس پیکر و تصویر نمایندگان کلتهای تابعه خشایارشا نقش گردیده است.
این نقوش صورت ملل باجگذاری هستند که در عید نوروز ،باج و پیشکشهای خود را آورده میخواهند به پیشگاه اعلیحضرت خشایارشا،شاه توانای آن زمان که سرور 31 کشور باجگذار بوده تقدیم می نمایند.
پلکان نو پیدایش ،قرینه آن که در سمت شمال بارگاه آپادان واقع است،طبق کتیبه ای که در دیوار پیش بسمت آن نقر گردیده از بناهای خشایارشا میباشد.
تا پیش از پیدایش لوحهای زرین و سیمین نامبرده در بالا،بارگاه آپادان بکاخ خشایارشا مشهور بود ولی سپس ثابت گردید که فقط پلکانهای دو سمت بارگاه بفرمان خشایارشا،ساخته شده و خود کاخ از بناهای داریوش بزرگ بوده است رجوع به کاخ اپادانا شود.
بارگاه صد ستون در مشرق کاخ آپادانا ساختمانی موجود است به نام صد ستون که دومین کاخ بار، و عبارت است از یک تالار و یک ایو.ان در شمال آن،در این ساختمان هیچ کتیبه ای دیده نمی شود،ولی بنای آن از خشایارشا بوده است و طبق کتیبه خط بابلی ،اتمام و بپایان رسیده آن توسط اردشیر اول هخامنشی پسر خشایارشا بوده است.
ساختمان تالار صد ستون این تالار به شکل چهار گوشه و دارای یکصد ستون تمام سنگی در ده ردیف بوده و اکنون پاستون هایش بجای مانده .در چهار دیوار تالار صد ستون هشت در و 36 پنجره و طاقچه سنگی دارد، و بین آنها دیوارهای آجری بوده که فعلاً خراب شده است.
درگاههای شمالی صد ستون در چهار جرز دو درگاه شمالی آن،چهار بار مجلس بار شاهی را نشان میدهد،در بخش بالا شاهنشاه روی کرسی شاهانه نشسته و در جلو او دو عود سوز گذارده شده،پس از آن یکی از بزرگان کشور ایستاده گزارش میدهد : زیر کرسی شاه پنجاه تن از نگهبانان پارسی و مدی هم ایستاده اند.
درگاههای شرقی در درون دو جرز یکی از دو درگاه شرقی،شاه با گاو کوهی ،و در درگاه دیگر با شیر بالداری که پنجه عقاب و دم عقرب و یک شاخ نیز دارد،در جدال می باشد این جانور را می توان به خدای بدی یعنی اهریمن تعبیر نمود که شاه از طرف اهورامزدا با او میجنگد.
درگاههای جنوبی در داخل هر یک از چهار جرز این دو درگاه باز چهار مجلس بار،دیده می شود، یعنی شاه با اعضاء سلطنت روی کرسی نشسته است در اینجا کرسی شاهانه روی تختی قرار دارد.
در پائین کرسی شاه پیکر 14 تن از نمایندگان ملتهای تابع ایران در سه ردیف ایستاده اند در بالای تخت پشت کرسی،یک تن از بزرگان کشور نمایان و چتری بالای سر شاه نگهداشته است.
در بالای سر شاه نیز ، یک ردیف شیر و دو فروهر بزرگتری بوده و اکنون به زمین افتاده است.
درگاههای غربی جرزهای دو درگاه غربی شاه را نشان می دهد که با دیو بالداری که دارای سرشیر و یک شاخ است میجنگد.
ایوان کاخ صد ستون این ایوان که تاریخ پیدایش جدید آن مهر ماه 1315 شمسی بوده در امتداد شمالی کاخ نامبرده واقع و شکل راستگوشه را دارد.
در سمت شرق و غرب این ایوان ،دو بدنه سنگی که مرکب از سنگهای سیاه و صیقلی است موجود و روی هر یک گاو بزرگی ایستاده و یر و تنه آن شکسته و بزمین افتاده است.
ایوان شمالی نامبرده دارای 16 ستون مانند ستون های خود تالار بوده است.
قسمت بالای ستون ها مرکب بوده از سر ستون و قسمت مارپیچ دو گانه و دو حیوان نشسته پشت به پشت داده که دارای تنه گاو و سر انسان با ریش دراز می باشد نیمی از سر ستون شبیه به ستون های نامبرده که در کاخ سه دروازه بدست آمده برای نمایش آثار دوران هخامنشی بموزه ایران باستان در تهران برده شده است.
مدخل دوم در جلوی ایوان کاخ صد ستون ساختمان سنگی مختصری نمایان است که دارای تنه ستونها ی بزرگی میباشد.
یکی از سر ستونهای آن که عبارت از دو گاو نشسته پشت به پشت داده است موجود و بزرگی و طرز ساختمان آن باعث بسی حیرت و شگفتی انگیز می باشد.
سر ستون نامبرده در سال 1315 شمسی بهمت آقای دکتر (( اریک اشمیت)) بیکی از تالارهای بزرگ تخت جمشید حمل و برای حفاظت و نمایش در آنجا گذارده شده است.
رجوع به کاخ صد ستون شود.
کاخ سه دروازه در جنوب شرقی کاخ بارعام داریوش ( آپادان ) ساختمان تقریباً چهارگوشه ای پدیدار است.
در شمال و جنوب آن دو ایوان و چند اطاق بنا شده است.
ساختمان مرکزی کاخ سه دروازه مربع و دارای چهار ستون بوده و هر یک از ایوانها دو ستون داشته و کف این کاخ پست تر از کف آپادن و تا زاویه جنوب شرقی ساختمان هدیش امتداد دارد.
هر چند در کاخ سه دروازه کتیبه ای دیده نشده ولی از طرز ساختمان آن معلوم میشود که از بناهای داریوش اول و در حدود 515-512 بیش از میلاد ساخته شده است.
پلکان دو طرفی کاخ سه دروازه در سمت شمال این کاخ دو پلکان در راست و چپ ساخته شده و شماره هر یک 30 دانه و در بالای دیوار پیش بست آنها نرده سنگی با کنگره های خیلی زیبا وجود دارد.
در بخشهای خارجی نرده های پلکانها سه نیزه دار پارسی و مدی و سپس شیری که گاوی را میدرد نمایان است دیوار پیش بست ایوان شمالی این کاخ در هر دو طرف اراسته به چهار تن نیزه دار و کماندار میباشد.
در دو سمت نیزه داران مجدداً شیری گاوی را میدرد و در بالای اینها نقوش سربازان دیده میشود.
ایوان شمالی سه دروازه این ایوان به شکل راستگوشه و دارای دو ستون تمام سنگی که پا و سر ستون یکی از آنها هنوز باقیست.
در جلوی این ایوان نرده ای با کنکره های سنگی موجود است و در هر طرف آن نقوش سربازان پارسی حجاری شده است.
تالار مرکزی کاخ سه دروازه پشت ایوان شمالی ،تالاری است چهار گوشه و سقف آن روی چهار ستون برقرار بوده است.
این تالار در شمالی و شرقی و غربی داشته است در دو جانب درونی جرزهای درگاه شرقی تالار،داریوش اول روی سریر نشسته و خشایارشا ولیعهدش در پشت سر او ایستاده است سریر شاه روی تختی قرار دارد که 28 تن از نمایندگان ملتهای مختلف پائین تخت را روی دو دست نگهداشته اند.
جرزهای دو درگاه شرقی و جنوبی تالار مرکزی نامبرده آراسته به نقش داریوش اول می باشد و دو تن از غلامان هم در دنبال او روانند.
و در بخش بالای درگاه نیز،نقش فروهر که در حالت پرواز دیده میشود حجاری شده است.
ایوان جنوبی کاخ سه دروازه در جنوب تالار مرکزی،ایوانی است چهار گوشه و دارای دو ستون،سنگی مانند ستون های کاخ صد ستون کمی کوچکتر بوده و اکنون پاستونهای آن ها بر جای خود باقی است.
در سمت جنوب ایوان پلکان کوچک و ظریفی از سنگ سیاه وجود دارد .
که طرافت حجاری آن،توجه عموم جهانگردان را بخود جلب است.
در طرف خارج نرده های کنار پلکان،سربازان نیزه دار پارسی منقوش گردیده و در طرفین درونی این نرده ها، مستخدمین و غیره از پلکان بالا میروند پلکان نامبرده برای نمایش صنایع دوره هخامنشی بتهران برده شده است.
رجوع به کاخ سه دروازه شود.
عمارت آئینه یا کاخ تچرا پس از گذشتن از سمت جنوب کاخ آپادان،از جانب جنوبی آن و جنوب غربی کاخ سه دروازه،ساختمان سنگی تقریباً سیاه رنگ نمودار است و اکنون مشهور به تالار مرکزی این نقر گردیده تجرا یعنی قصر زمستانی بوده است بعلت آنکه در سه سوی در و پنجره دارد و از بامداد تا شام آفتاب از سه طرف در آن میتابد.
ساختمان تجرا طیق دو کتیبه موجود در آن از بناهای داریوش بزرگ میباشد.
پلکان غربی کاخ تچرا در سمت غرب این کاخ پلکانی است دو طرفی که در دو طرف داخل و خارج نرده های کنار آن، باز نمایندگان ملتهای باچگذار،تحف و پیشکشهای خود را آورده،با راهنمایی دربانان پارسی و مدی از پلکان بالا میروند.
بنای این پلکان طبق کتیبه ای که در وسط دیوار پیش بست پلکان دیده می شود از اردشیر سوم هخامنشی می باشد.
تالار شمالی تچرا این تالار به شکل چهار گوشه و دارای چهار ستون بوده است در جلو یکی از درگاههای آن سنگی بشکل مکعب راستگوشه برپاست و روی آن غلامی نقش گردیده که در یکدست هوله و در دست دیگر عطردان دارد.
تالار مرکزی تچرا تالار مرکزی همانند تالارهای دیگر چهار گوشه و دوازده ستون در سه ردیف داشته و چهار دیوار 6 در و 8 طاقچه و 4 پنجره سنگی دارد و دور کیلوئی هر پنجره و طاقچه کتیبه ای بسه خط میخی پارسی و عیلامی و بابلی نوشته شده و ترجمه آنها از این قرار است.
این کیلوئی سنگی پنجره در خانه شاهی داریوش ساخته شده است.
ایوان جنوبی در امتداد جنوبی تالار مرکزی ایوانی است بشکل راستگوشه و شماره ستونهای آن 8 در دو ردیف کارگذارده شده بوده است ایوان نامبرده تا دو طاقچه شرقی و غربی آن بنابر کتیبه ای که دور آنهاست از بناهای داریوش اول می باشد سپس خشایارشا دو پایه سنگی که یکی از آنها شکسته و به زمین افتاده بر دو گوشه جنوب شرقی و جنوب غربی ایوان افزوده است رجوع به کاخ تچرا شود.
تپه مرکزی در طرف غرب ساختمان سه دروازه و مشرق کاخ تچرا تپه بلند و مرتفعی پدیدار است که سطح آن از تمام نقاط روی تخت بلندتر است سطح این تپه تقریباً چهر گوش و به ویرانه های برجهای بابل مانند است احتمال قوی میرود که تپه نامبرده خرابه بنای مخصوص عبادت و پرستش ساکنین صفحه تخت باشد.
در جنوب تپه مرکزی فضای مسطحی است که از مشرق و مغرب منتهی میشود حرز و پلکان دو طرفی دارای حجاریهای زیبا و این دو پلکان طبق کتیبه ای که در دیوار آن است از بناهای خشایارشا می باشد.
تخت جمشید نه شهر بود و نه دژ، جایگاه با شکوهی برای برگزاری مراسم بزرگی بود که شاه ایران سران کشور و نمایندگان 28 کشور متبوع را در بارعام به حضور می پذیرفت.
طرح اصلی ساختمان تخت جمشید دردوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد.
از همان نخست تعداد و محل کاخ ها، عمارت ها و کاربردهای جداگانه هر یک معین ومشخص شد.
برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده ( چوب، خشت های خام و پخته و سنگ های آهکی محلی ) استفاده شده است.
چوب هایی که در محل تهیه می شد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزیر بودند چوب های در خور کاخ های تخت جمشید را از دور دست ها حمل کنند.
برای مثال،تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده که در آن زمان فقط در لبنان می روییده است.
خشت های گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقف ها به کار می رفت که دوام چندانی نداشت.
این خشت را باران می شست و با بر اثر زمین لرزه فرو می ریخت.
سنگ های کوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود.
این سنگ های آهکی بسیار سخت و محکم اند و رنگ های طبیعی گوناگون سفید، کهربایی، دودی و سیاه دارند که خوب تراشیده می شوند.
به ویژه نوع سیاه آن که بر اثر صیقل به شکل مرمر در می آید.
بسیاری از قطعه سنگ ها را گیرهای آهنی به نام " دم چلچله " به هم متصل کرده اند.
در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است.
دیوارها را با آجر لعابدار و کف اتاق ها را با گچکاری می پوشاندند.
روی درها با قطعات زر وسیم آراسته شده بود.
پرده های بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون کاخ ها می افزود.
فرش های نفیس کف اتاق ها چشمان را خیره می کرد.عملا" امکان نداشت که ساختمان تخت جمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد.
کار ساخت این بنای عظیم در طول حکومت پسر او خشایار شاه اول و نوه اش اردشیر اول ادامه یافت.
بدین تربیت ساخت بنا نزدیک به 200 سال طول کشید.
بر اساس نظر تاریخ نگاران این بنا حدود 200 سال آباد و مورد استفاده شاهان بوده است تااین که در پی حمله اسکند مقدونی به ایران ( 330 ق.م .
) به دست وی در آتش سوخت و از آن پس متروک شد.
وسعت کلیه ساختمان های تخت جمشید حدود 135000 متر مربع ارتفاع کف ساختمان های آن از دشت از 8 تا 18 متر است.
از تمامی آنچه روزگاری تخت جمشید نامیده می شد امروز ظاهرا" چیزی بیش از چند ستون و پلکان و سردر ویران شده باقی نمانده است.
شگفت این همین ویرانه ها نیز پس از گذشت دو هزار وپانصد سال همچنان هنر شکوهمند و معماری بی همتای هخامنشیان را نشان می دهند.
برای درک اهمیت این خرابه ها باید به رمز هنر و معماری هخامنشی پی برد.
هخامنشیان در ساخت تخت جمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند.
پارس ها دست کم با دو فرهنگ غنی، اوراتو در شمال و ایلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محکم فکری در هنر معماری بهره گرفتند.
هخامنشیان در لشکر کشی به مصر، بابل،لیدی و اروپا، با اندیشه های دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیبا سازی تخت جمشید به خدمت گرفتند.
شاید اولین بار در تاریخ بشر بود که ذوق سرشار ، ثروت بی کران و اراده استوار در یک نقطه از جهان به هم رسیدند تا چیزی آفریده شود که هنر شناسان و تاریخ نکاران آن را هنر و معماری هخامنشی بخوانند.
سرزمین ایران در دوران پادشاهی هخامنشیان به ایالتها یا استانهایی تقسیم میشد که در رأس آنها یک «شهربان» [به پارسی باستان: خشسَ پاون (Khshasa-Pavan)؛ به یونانی: ساتراپ (Satrap)؛ به پهلوی: شهرب (Shahrab)؛ به فارسی: شهربان؛ به معنای: حافظ (قلمرو) پادشاهی] به عنوان نمایندهی پادشاه و فرماندار آن ناحیه، قرار داشت.
بر این اساس، در متون یونانی، ایالتهای هخامنشی «ساتراپی» خوانده شده است.
با تقسیم شدن قلمرو شاهنشاهی هخامنشی به صورت ایالتهایی جداگانه، تکتک نواحی مختلف آن در ساختار سیاسی واحدی گرد میآمدند و الگوی شهربانی، نوعی وحدت و یکپارچگی سیاسی و اداری ایجاد مینمود.
با این حال، هر منطقه از لحاظ نوع حکومت و درجه و ماهیت وابستگیاش به دولت مرکزی، تفاوتهای عمدهای با دیگر مناطق داشت.
برای نمونه، طوایف گلهدار رشته کوههای زاگرس هرگز به هیچ یک از ایالتهای هخامنشی نپیوستند و کاملاً با نظام حکومت مرکزی یکپارچه نشدند.
از این رو، پارسها برای مهارنمودن کوهنشینان پراکنده، به نوعی سازش موقت تن داده بودند و پادشاه نیز پیوسته برای رهبران این طوایف هدایایی میفرستاد تا آنان در مقابل، ملزم به یاری او در مواقع ضروری شوند؛ بدین سان، پادشاه میتوانست از منابع نیروی انسانی آنان در مواقع لزوم استفاده کند.
این طوایف در تأمین امنیت مناطق دشوار-گذر کوهستانی به شاه بزرگ یاری میرساندند و کمتر به روستانشینان کوهپایهها شبیخون میزدند تا بدین ترتیب، حسن نیت خود را به او نشان دهند.
هر ایالت هخامنشی، غالباً سرزمین بسیار پهناوری بود و اگر بر اساس نام افراد قضاوت کنیم، همهی شهربانها یا استاندارها، از نجیبزادگان پارسی (یا حداقل، آریایی) بودند که امور ایالتی را از مرکز آن ایالت اداره میکردند.
مرکز ایالتها، غالباً همان پایتختهای قدیمی دولتهایی بود که به دست پارسها فتح شده بود.
برای نمونه، در مصر مرکز ایالت، شهر «ممفیس» بود، در لیدیه شهر «سارد»، در ماد «اکباتان» و در بابل شهر «بابل».
پایتخت یا مرکز هر ایالتی، به منزلهی نمونهی کوچکتر مراکز سلطنتی بود.
مالیاتها یا خراجهای ایالت در آن جا گرد میآمد و انبار میشد و بخشی از آنها نیز به دولت مرکزی ارسال میگردید.
بدین ترتیب، هر ایالتی هزینهها و نیازهای خود را از طریق منابع داخلی خویش تأمین میکرد.
برخی خراجها جنسی (کالایی) بود و میشد از آنها مستقیماً برای تغذیه و حفظ پادگانهای محلی استفاده کرد.
خراجها و مالیاتهایی نیز به صورت فلزات گرانبها و معمولاً نقره دریافت و برای هزینههای استثنایی ذخیره میشد.
محل سکونت شهربان در مرکز ایالت، یک کاخ بود که غالباً، به شاهان پیشین آن سرزمین تعلق داشت.
از این کاخها برای پذیرایی از شاهنشاه پارسی به هنگام مسافرت وی به ایالتهای امپراتوری نیز استفاده میشد.
در کاخهای ایالتی، بایگانیهایی وجود داشت که فرمانهای سلطنتی در آنها نگهداری میشد.
جریان اداری و دیوانسالاری منطقهای، از همین بایگانیها اعمال میگردید.
درخواستها یا دادخواستهای خطاب به شهربان را به آن جا میفرستادند و نسخههایی از تصمیمات وی را - که گزارش عملکرد مقامات محلی بر آنها پشتنویسی شده بود - برای مراجعه در آینده، بایگانی میشد.
الواح دیوانی نوشته شده به زبان ایلامی که در افغانستان، ارمنستان و ترکیه یافته شده، نمودار آن است که اقدامات دیوانسالارانهی مورد تأیید و انجام شده در تخت جمشید، در ایالتهای مختلف امپراتوری نیز عیناً انجام میگرفته است .
در واقع میتوان گفت که دیوانسالاری شگرف و عظیم هخامنشی - که در آن، تمام عملیات و فعالیتهای اجرایی و اداری و مالی اعضای دولت (از پادشاه تا کارگران) به دقت ثبت و ضبط شده و مورد رسیدگی و ارزیابی دقیق کارشناسان و مأموران دیوانی قرار میگرفت تا تمام امور دولت، منضبط، قاعدهمند، سالم و قانوی گردد - به عنوان الگویی رسمی و کارا و ثابت، در سراسر قلمرو شاهنشاهی هخامنشی گسترده و نهادینه شده بود.
تزیینات کاخهای هخامنشی پارسیان با بهرهگیری از سنتهای معماری کاخهای ستوندار رایج در مناطق مرتفع مشرف بر میانرودان و هنر ایونیها (Ioni)، در تزیینات کاخهای خود از سنتهای هنری کهن مردمانی استفاده کردهاند که در پی کشورگشاییهای کوروش و داریوش به شاهنشاهی نوپای پارس پیوسته بودند.
ویژگی بارز این سنتهای هنری، پیچیدگی آن بود که خود ریشه در آمیزش هنری آن داشت.
در عرصهی هنر خاورمیانه، از یک سو، امپراتوریهای مغلوب آشور و بابل تا زمان سقوط خود به دست سپاهیان پارس، میراثی را حفظ کرده بودند که به گذشتههای دور در عصر سومریان، یعنی میراثی که عناصر جهانی را در هنر خویش تجسم میکرد؛ و از سوی دیگر، مردم مناطق لوان (Levan) در ساحل شرقی مدیترانه، آرامیها و به ویژه فنیقیها شماری از مضامین تصویرگری را که از میانرودان، مصر و مناطق حاشیهی دریای اژه به عاریه گرفته بودند، حفظ نموده بودند.
لیکن با سقوط سازمان پادشاهی و نظام اجرایی سابق آنها، مفاهیم اسطورهای اولیه به فراموشی سپرده شد.
لذا پارسیان که به تازگی به مقام سروری ملتهای آن روزگار رسیده بودند، هنری را پذیرفتند که از مکاتب مختلف و گاه متعارض هنری شکل یافته بود.
بدین ترتیب، وامهای گوناگون هنری، هنر درباری پارسیان را که در خدمت شکوه پادشاه و مردم سرزمینهای وی بود، غنا بخشید.
هر چند نخستین شکل هنر تزیینی کاخهای هخامنشی در پاسارگاد دیده میشود اما امروز، میدانیم که این هنر در دو مرحله گسترش یافته است.
بر روی قطعات به جای مانده از تزیینات حجاری کاخ کوروش کبیر در پاسارگاد با همان تالار بار عام ، مجموعه سنگنگارههایی را میبینم که در اصل، تصاویری متعلق به نگهبانان خدایان آشور و بابل بودند ولی اینک این نگارهها، فارغ از مفاهیم نمادین اولیه خود در این کاخ آفریده شدهاند: نگهبان خدای خورشید آشوری، به شکل انسان - گاو درآمده و نگهبان خدای تباهی، به شکل فرشته - ماهی.
در مقابل در کاخ ورودی و بر روی یکی از درگاههای جانبی تالار که به شکل سنگی یکپارچه هنوز پا برجا است، نقش انسان بالداری را میبینم که وجود نوشتهای به سه زبان - که امروزه از بین رفته است - بر بالای این نقش، گواه آن است که این سنگنگاره، تصویری از کوروش کبیر است.
تاج سه شاخهای که کورش در این نگاره بر سر دارد، به نظر میرسد از هنر تصویرگری مقدس مصریان به وام گرفته شده است (از آن جا که در آن هنگام پارسیان هنوز مصر را فتح نکرده بودند، احتملاً منطقهی لوان که در میانهی ایران و مصر واقع بود، واسطهی انتقال این بُنمایهی هنری باشد).
بالهای این نگاره به گونهای است که نگارهی فرشتگان نگهبان معابد آشور و بابل را در ذهن متبادر میسازد.
جامهی کورش نیز در این نقش، ایلامی است.
چهره نجیب و شریف این نگاره - که نمودار تصویری آرمانی از شاهنشاه است - میخواهد سیاست و منش درخشان کورش را در مدارا با مردماناش و تکثرگرایی پادشاهیاش را به نمایش بگذارد.
دروازههای اصلی کاخ کورش در پاسارگاد نیز با نقش حیوانات پهنپیکر تزیین یافته بودند که امروزه تقریباً از میان رفتهاند .
این سنگنگارهها از تزیینات کاخهای آشوری که در آن زمان امکان دیدن آنها وجود داشته است، الهام گرفته شده است.
با این حال، این داریوش کبیر بود که در فاصلهی سالهای 521 تا 486 پیش از میلاد، به هنر درباری هخامنشی شکلی ثابت بخشید و از آن حمایت کرد به گونهای که جانشینان وی نیز قواعد این هنر را پذیرفتند و آن را دنبال کردند.
پیروزیهای پیاپی داریوش در دو سال نخست پادشاهیاش بر شورشیان امپراتوری و قدرتی که از این فتوح به دست آورده بود، سرانجام در صخرهی بیستون، مشرف بر جادهی میانرودان و ماد به تصویر کشیده شده که در آن، برای نخستین بار، رویدادها و وقایع تاریخی دوران یک پادشاه به شکل ترکیبی و نه حادثهای نشان داده شده است.
چنین روایتی را میتوان ریشه در سنت جاری میانرودان در عصر پادشاهی «نارام سین»، فرمانروای اکد در دو هزار سال پیش از آن دانست که داریوش نیز از آن الهام گرفته بود.
نگارههای این صحنه نیز به وضوح یادآور سنگنگارهی «آنوبانینی» پادشاه لولوبی است (سدهی بیستم پ.م.).
در سنگنگارهی بیستون، نمادگرایی پیچیدهای به کار برده شده که در آن، ایدئولوژی پادشاهی و خداشناسی فرمانروای پارسی، در هم آمیخته است.
هنر در خدمت ایدئولوژی پادشاهی در آرامگاه داریوش در دل دیوارههای سنگی «نقش رستم» واقع در مجاورت مکان آیینی ایلامیان باستان، ایدئولژی پادشاهی هخامنشی، جنبهی ترکیبیتری به خود میگیرد.
بر فراز ورودی آرامگاه، سردری دیده میشود که بنمایههای آن از هنر مصری وام گرفته شده است و شبیه ایوان ورودی کاخهای ستوندار هخامنشی است؛ و سرستونهای آن که پیشتر کوروش نیز آنها را به کار برده بود، به شکل گاوی دو سر است.
نقوش و نگارههای آرامگاه داریوش در نقش رستم، در ساخت کاخهای شوش و تخت جمشید، با عناصری مانند سرستونهای توماری که از هنر مردم «لوان» وام گرفته شده و نیز با پاستون های گلدانی شکل مصری و بدنه و شال یونانی، تکمیل شده است.
در ایوان این آرامگاه، سکویی در دو طبقه دیده میشود که اقتباسی از نمونهی یافت شده در ایذه ـ مالمیر است که شاهزادهای ایلامی در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد بر روی سنگ آفریده است.
همچنین آشوریان در سنگنگارههای خود تصویری از تخت سلطنتی را نشان دادهاند که ستونهای پهلوانپیکر اسطورهای این تخت را بر دست گرفته اند.
داریوش به جای ستونهای پهلوان پیکر از نقش افرادی استفاده کرده است که نمایندهی ملتهای زیر فرمان وی میباشند و نام میهن هر یک، در کنارش نوشته شده است.
برخی از این افراد مسلح هستند .
این بدان معنا است که افراد مذکور اسیر به شمار نمیآمدند بل که آنان مردمانی آزاد محسوب میشدند که در سرزمینهای امپراتوری هخامنشی حق زندگی آزادانه داشتند.
پادشاه پارسی در این تصویر، در حال تکریم و ادای احترام به نمادی خدایوار (فر کیانی؟) است که بر فراز آتش مقدس نشان داده شده است.
- شوش و تخت جمشید هر چند که داریوش پیشتر کاخی را برای اقامت زمستانی خود در بابل داشت ولی وی کاخهای شوش را نیز برای اقامت خود در طول زمستان بنا نهاد.
برای رسیدن به کاخها از سمت شهر سلطنتی، باید از دروازهی باشکوهی عبور میکردند که خشایارشاه ساخت آن را به پایان رسانید.
در دو سوی این دروازه، دو تندیس از داریوش که در مصر ساخته شده بود، قرار داشت.
پس از حملهی اسکندر و سقوط شاهنشاهی پارس، بنای کاخ به دلیل متروکه ماندن رو به ویرانی نهاد.
از این رو، تزیینات زیبا و با شکوه لعابدار دیوارههای کاخ امروزه از میان رفته است به گونهای که دیگر نمیتوان محل دقیق آجر- نگارههای کمانداران پارسی و ایلامی را در کاخ شناسایی کرد.
لباس با شکوه این سربازان بخش جالب توجه آجر- نگارهها است ولی یقین داریم که به هنگام جنگ و نبرد از این لباس استفاده نمیکردهاند.
بر روی لباس چیندار و رنگارنگ این سربازان آذینهایی گلسرخی دیده میشود که نقوش معماری برجهای کنگرهای قلعههای قدیمی را در ذهن تداعی میکند.
کاخ کوچک خشایار شا یا (هدیش) هدیش یا عمارت نشیمن واقع است در جنوب شرقی تچرا و جنوب تپه مرکزی،ساختمان هدیش مرکب است از یک ایوان شمالی و تالار مرکزی و دو تالار شرقی و غربی .
هر یک از این دو تالار 4 ستون داشته و پاستونهای آن هنوز سر جای خود باقیست و اطاقهائی نیز در است و چپ این دو تالار ساخته شده و شماره هر یک سه می باشد.
کاخ کوچک خشایارشا و تمام منصفات آن بر حسب کتیبه هائیکه روی پایه های مکعب شکل ایوان و در حرزهای درگاههای شمالی و شرقی و غربی نقر گردیده از بناهای خشایارشا پسر داریوش اول است و نامش در کتیبه های نامبرده ((هدیش)) یعنی جای نشیمن گفته شده است و گمان میرود در حدود 475 سال پیش از میلاد بنا شده باشد.
ایوان شمالی هدیش در تمام امتداد شمالی کاخ کوچک خشایارشاایوانی ساخته شده است بشکل راستگوشه که دارای 12 ستون در دو ردیف بوده است.
در دو گوشه شمالی شرقی و جنوبی غربی این ایوان،دو پایه سنگی بر پاست و در روی هر یک کتیبه ای بسه زبان پارسی و عیلامی و بابلی بفران خشیارارشا نوشته شده است.
تالار مرکزی کاخ کوچک خشایارشا از جای ستونهایی که در تخته سنگهای کف تالار نمایان است معلوم میشود این تالار 36 ستون در شش ردیف داشته و تماماً در هنگام آتش سوزی (حریق ) از طرف اسکندر مقدونی تبدیل به آهک شده و قریب 20 طاقچه و پنجره بوده است.
در داخل پنجره ها ، صورت کارکنانی که هر یک بکاری مشغولند حجاری شده است از بودن این نقوش میتوان پی برد که این عمارت حرمسرای خشایارشا بوده است،دو در تالار مرکزی بایوان شمالی باز میشود و در حرزهای آنها خشایارشا با دو غلاک که چتری بالای سر شاه نگهداشته اند از تالار بیرون می آیند دو در تالار با طاقهای شرقی و غربی و یک در آن هم به مهتابی جنوبی باز میشود و جرزهای این دو در باز مزین بنقوش شاه و دو غلام است اما در این جا هر سه داخل تالار میشوند.
رجوع به کاخ هدش شود.
بنای اردشیر سوم بنایی در مغرب ساختمان هدیش و جنوب حیاط جنوبی کاخ آئینه دیده میشود که فقط دارای چند تنه ستون سنگی و یک دیوار شمالی تقریباً ببلندی 2 متر میباشد و دو پلکان کوچک هم در دو انتهای دیوار وجود دارد.
دیوار شمالی نامبرده،مزین و آراسته است.
بنقوش سربازان و پاسبانان پارس و سرلوحه بیک خط و زبان که مضمون هر سه آنها یکی است و از مفاد آنها چنین معلوم میشود که این بنا و دو پلکان کوچک از بناهای اردشیر سوم میباشد.