مقدمه :
ایران تاریخی کهن دارد و تقسیماتی که در تاریخ ایران شده بیشتر بر مبنای شروع و پایاین کار سلسله های سلاطین
بوده واز فتوحات وکشتار و زندگی انها سخن رفته است. ولی با ظهور اسلام این تاریخ به دو دوره تقسیم می شود
که به دوره قبل از اسلام و دوره بعداز اسلام تقسیم می شود.که دوره قبل از اسلام دوره باستان نیز نامیده میشود و
دوره بعد از اسلام به دوره اسلامی نامیده می شود . ولی دوره دیگری از تاریخ کشورمان وجود دارد که به ان دوره
معاصر میگویند و در این تحقیق از این دوره بحث میشود. این دوره از زمان قاجارها تا پهلوی دوم را در برمیگیرد.
آغاز حکومتی نوین با یک نظم نوین و مدرن ار دوره رضاشاه پهلوی شروع به کار کرد .این دوران تاریخی که
تحولات سیاسی اجتماعی زیادی را به دنبال داشت به عنوان یکی از مهمتر ین دوران حکومتی ایران شناخته شده است.
با روی کار امدن دولت نوگرای رضاشاه نوسازی از دیدگاه وی اغازشد.البته این وضیعت منازعاتی را نیز در پی
داشت منازعاتی میان ارزشهای سنتی و عرفی و دینی و فرایند نوسازی حاصل شد.تاثیرت فکری مشروطیت وحضور
طبقه جدید تحصیل کردگان غرب در کنار طبقه حاکم بیش از هر عاملی سبب رویکرد پهلوی اول به مدرن سازی در
کشور گردید. مردمی که در ان زمان از عقب ماندگی فرهنگی رنج می بردند. ولی با اغاز این نظم نوین با آهنگی
شتابان به نظم اموزش وپرورش در ایران و اصلاحات زیادی نیز در دیگر بخشهای جامعه را نیز به وجود اورد.
پهلوی اول در خصوص سیاست نوسازی خود در برخی جهات گامهای مثبت برداشته که آثار ان را در حال حاضر
نیز شاهد هستیم .البته فراموش نشود که در کنار سیاستهایش در جهت نوسازی و مدرن سازی سیاست های غلطی را
هم در پیش گرفته بود که باعث بازماندن او از هدف اصلی اش شد.وی درعرصه نوسازی خدمات زیادی را انجام داد
که به بررسی انها خواهیم پرداخت
فصل اول
نوسازی : Modernization
ایجاد تغیراتی در تلقیات فردی و رفتار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است. به طور کلی هرجا سخن از تغیرات به
میان آید و در رفتارهای فردی و اجتماعی و یا در اقتصاد و سیاست جامعه مؤثر باشد ان را نوسازی می گویند.
در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم این واژه به معنی رشد تعقل و نادینی گری به کار می رفت ولی اینک نوسازی
غالبا معنی رشد اقتصادی را به خود گرفته است. انچه که به نام مکتب نوسازی معروف است حاصل مباحث و
نظریاتی است که از سوی اندیشمندان در مورد دگرگونیهای جوامع به کار می رود که معمولا جوامه غربی نیز نمونه
الگوی جوامع نوین بشمار می روند و مشخصات انها به نام نو بودن در نظر گرفته می شوند.
نوسازی را از منظر مایرون مورد بررسی قرار میدهیم:
نوسازی را اصطلاحی فرار میداند که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم معمولا به
معنای ( رشد ) به (عقل روی کردن ) و ( رهایی از قید مذهب ) بکار برده می شد
و فرایندی بود که آدمیان را یاری می بخشید تا از قید و بند رژیم های جابر و نیز
خرافه پرستی آزاد گردند. امروزه این مفهوم با کلمه دیگری در هم آمیخته شده
شده است و ان نیز غربی شدن است.
بنابراین نوسازی را عبارت از فرایند نو شدن و یا طی ان جوامع بشری از حالت سنتی به حالت مدرن در می ایند.
توسعه :
توسعه گاه با رشد به یک معنا بکار برده می شود ولی این دو اصطلاح کاملا با یکدیگر مترادف نیستند . بلکه کلمه
رشد یک مفهوم یک بعدی دارد و منظور از ان ازدیاد کمی ثرئت در جامعه است و معمولا با شاخصهایی نظیر درامد
سرانه اندازه گیری می شود . اما توسعه علاوه بر ازدیاد کمی ثروت در جامعه از تغیر کیفی نظام اجتماعی و
اقتصادی و فرهنگی و ....نیز حکایت میکند.
بنابراین جدای از اینها صاحبنظران برای فرق نهادن بین توسعه و رشد مشخصاتی نظیر کاهش فقر و نابرابری را نیز
در مفهوم توسعه گنجاندند و توسعه به معنای ( بهبود زندگی اجتماعی ) در نظر گرفته شده است.
مایکل تودارو توسعه را به این صورت معرفی می کند:
او توسعه را پدیده ای صرفا اقتصادی نمیداند و معتقد است توسعه باید به
عنوان جریان چند بعدی که مستلزم تجدید سازمان و تجدید جمعیت گیری
مجموعه نظام اقتصادی و اجتماعی کشور است را مورد توجه قرار داد و
توسعه علاوه بر بهبود وضع در امدها و تولید آشکارا متضمن تغییرات
بنیادی در ساختمان نهادی – اجتماعی و اداری است و اگر چه معمولا بر
حسب یک چارچوب ملی تعیین می شود مع الذلک تحقیق وسیع ان می تواند
موجب اصلاحات اساسی در نظام اجتماعی و اقتصادی بین المللی شود
این تعریف که جامعترین تعریف از توسعه بود که انواع مشخصه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و حتی
روانشناختی نیز در ان گنجانده شده بود. همه این تعریف راهنمای برنامه های توسعه از سوی برخی کشورها و
حتی سازمان ملل بود که ارائه شده است.
این تعاریفی که در مورد توسعه وجود دارد اکثرا در لزوم فراهم اوردن زمینه های ذکر شده در زیر اشتراک نظر
دارند :
- افزایش تولیدات اقتصادی همراه با افزایش پس انداز انباشت سرمایه
- کشف و توسعه منابع طبیعی جدید و پرورش مهارت های انسانی برای استفاده از این منابع
- افزایش تحرک جغرافیایی و اجتماعی و روانی
- بالا بردن سطح کارایی دولت در جلب مشارکت مردم برای وصول به هدفهای ملی
اصلاح :
رفرم که در فارسی به ان اصلاح گفته می شود اقداماتی است برای تغییر و تفویض بعضی از جنبه های حیات
اقتصادی و اجتماعی و سیاسی صورت می گیرد و بدون انکه بنیاد جامعه را دگرگون سازد. از جمله رفرم ارضی
و یا رفرم آموزشی و اداری – بازرگانی و انتجاباتی و.... و یا به تعبیر دیگری انچنان تغیراتی که از چارچوب
نظام اجتماعی معین فراتر نمیرود و همینطور تناسب قوای سیاسی وضع موجود را کم و بیش منعکس می سازد و
این را رفرم مینامند .
.
تجدد و مدرنیسم :
در صدر مشروطیت و بعد از ان نیز تعبیر یکسان و واحدی از مفهوم تجدد و مدرنیسم وجود نداشت و این امر نیز به
ساخت جامعه ایران باز میگردد که عناصر سنتی در ان قدرت به حیات خود ادامه داده و اصول منبعث از مذهب و
دین و روابط و مناسبات اکثریت افراد جامعه را در عرصه های مختلف به وجود می اورد.
عناصر جدید ی که به منظور ایجاد تحول در زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم مورد توجه قرار گرفته بودند
و در اغاز راه خود با موانع متعددی مواجه شده و از سوی دیگر مذهبیون و غیر مذهبیون تجدد خواه با توجه به
درک خود از اوضاع اجتماعی برداشتهای متفاوتی نیز از مدرنیسم داشتند.
ایرانی که در ان زمان سنتی و از پیشرفت خود باز مانده بود با تاسیس سلسله پهلوی می خواست که به ان تجدد و
مدرن بودن برسد . و حال با روکار امدن دولت نوگرایی رضا شاه ایران در اولین گامهای خود به سوی تجدد و
مدرنیسم می باشد.
جامعه شبه غربی و مدرن :
برپا کردن جامعه ای شبه غربی که اصطلاحا به ان فرهنگی مآبی گفته می شود روح حاکم بر عصر رضا شاه
می باشد. حکومت مطلقه برای دستیابی به این هدف دو ابزار را به کار گرفت:
- کوشش برای وارد ساختن بخشهایی از دانش غربی خصوصا دانش فنی و دموکراسی و اصول اقتصاد و نظام
حقوقی جدید .
- تلاش برای قرارگیری الگوهای زندگی به سبک اروپایی و تغییر وضع زندگی در ایران
برای وارد کردن دانش غربی به اعزام دانشجو به خارج پرداختند و بر این اساس سالیانه عده ای دانشجو را برای
فراگرفتن دانش غربی به اروپا می فرستادند و همینطور به استخدام مستشار پرداختند روی هم رفته اعزام مستمر و
گسترده دانشجویان به غرب و دعوت از متخصصان و کارشناسان غربی برای تصدی امورکلیدی کشور از این ارزش
بنیادی در تجدد حکایت می کند که بنا نهادن جامعه ای به سبک فرنگ کشور را پذیرفته و مترقی می سازد .
در واقع هدف اصلی گسترش طرز تفکر و نحوه سلوک غربی و ایجاد رفتاری شبه غربی در سطح همه طبقات و گروه
های اجتماعی بود. و بطور کلی شبه مدرنیسم فرهنگی و اموزشی رسمی و تغییر پوشاک مردان و زنان و از جمله
راههای گسترش غرب گرایی در ایران بود . شبه مدرن به واقع از نوع بینش فرهنگ غربی ناشی شده است . و ابن
عقب ماندگی را در سنت گرایی می دانستند و اخذ فرهنگ غرب در کنار هم توام به یکدیگر نیز توصیه میکردند .
بر این اساس آموزش و پرورش و فرهنگ و صنعت و ارتباطات همینطور ارتش و ساختار حقوق کشور به طرز
فراینده ای گرایش به غربی شدن را پیدا کرد. شهرها به سبک غرب در آمده و اصلاحات غیر مذهبی با شدت و حدت
انجام شد.
گفتمان مدرنیسم مطلقه پهلوی :
مهمترین گفتمانی بود که در قرن نوزدهم و قرن بیستم مجموعه ای پیچیده از عناصر مختلف از جمله نظریه شاهی
ایران و پاتریمونیالیسم سنتی و گفتمان توسعه نوسازی به شیوه مدرنیسم غربی و قانون گرایی و مردم گرایی بود و آن
نیز در طی زمان ترکیبات بیشتری گرفت . در این گفتمان که بر اقتدارگرایی و اصلاحات از بالا و عقلانیت
مدرنیستی و ناسیونالیسم ایرانی و مرکزیت سیاسی و مدرنیسم فرهنگی و سکولاریسم و توسعه صنعتی تاکید می شد .
دولتی که در پرتو این گفتمان ظهور کرد در پی آن بود تا جامعه ایران را از این صورتبندی سنتی و ماقبل سرمایه
دارانه عبور دهد و از این حیث نیز کار ویژه های زیر بنایی در حوزه نوسازی اقتصادی و اجتماعی به عمل آورد .
و در این گفتمان تمام بخشهای سنتی جامعه و همینطور گروههای سنتی می بایست به عنوان اغیار گفتمانی کنار
گذاشته می شدند و از عرصه قدرت خارج می شدند.