دریافتن اینکه یک شوخی خنده دار است یا نیست کار ساده ایست. یا به آن می خندید یا نمی خندید. این یک واکنشی آنی ست. شوخی ها می توانند چیزهای زیادی را دوباره آدمهایی که آنها را تعریف می کنند و همین طور آدمهایی که به آنها می خندید آشکار کنند. به نظر فروید شوخی مثل رویاست. زیرا بیانگر عناصر نادلپذیری است که معمولآً از ورودشان به خرد آگاهی آدمها دوری می کند. به ندرت پیش می آید که یک بازیگر کمدی از سر لودگی گذر کند و به دلیل احساسی که در شوخی اش نهفته است شناخته شود. می توان شخصیت دلقک در نمایشنامه شاه لیر را مثال زد که حقیقت را در قالب شوخی به زبان می آورد. هیچ کسی کمدینها را جدی نمی گیرد. در موارد نادری که کمدنیها نقشی با احساس وجدی را ایفا می کنند اغلب بسیار خوب ظاهر می شوند، چون مهارت و حس زمان بندی آنها چنان خوب است که حتی در یک درام هم بخوبی یک اثر کمدی نتیجه می دهد. مثل جری لوئیس در فیلم سلطان کمدی (مارتین اسکورلیزی) ایده های یک شوخی صریح و بی پرده اند. یک شوخی گذشته از اینکه با چه دشواری آراسته شده پنداشت. بازیگر کمدی میزان جدیت اندیشه هایش را پنهان نگه می دارد.
کمدی حالت ستیزه جویانه ندارد. زیرا موقعیتی را در هم می رید و سبب رهایی از تنشی می شود. امام درام در سوی دیگر، ستیزه جویانه است زیرا بر مشکلات متمرکز می شود و تنشی ایجاد می کند.
در مورد وودی آلن این مایه مسرت است که او کمدینی است با اندیشه هایی جدی و در همان حال که تنش می آفریند. ما را به خنده نیز وا می دارد.
آلن استیوارت کانیگزبرگ در اول دسامبر 1935 در برو کلین آمریکا به دنیا آمد: جایی که در نزدیکی آن 25 سالم سینما وجود داشت. او در 3 سالگی اولین فیلم زندگی اش را دید: ( سفید برفی و هفت کوتوله) و چنان مسحور شده بود که به سوی پرده دوید ت آن را لمس کند. در 5 سالگی یک سینما روی حرفه ای شد. در تابستانها اگر پول داشت هر روز به سینما می رفت. در زمستانها شنبه ها و یکشنبه ها قطعی بود، و گاه جمعه شبها نیز به تماشای فیلم می رفت. او هر نوع فیلمی را ولع می بلعید: کمدیهای احساسی پرستن استرحبس - کمدیهای شلوغ برادران مارکس و چارلی چاپلین، فیلمهای راز آلود جنایی با بازی همفری بوگارت و جیمز کاگنی و غیره …
آلن در دوره فیلم بینی در سینماهای محلی، عمیقاً تحت تاثیر تضاد موجود میان خشنوت دنیای واقعی جاری در خیابانهای بروکلین و رویای به تصویر درآمده در سینما قرار گرفت. تجربه آلن از فقر کاملاً حقیقی بود- پدر و مادرش مدام بر سر پول دعوا می کردند. همچنینی در کودکی برای الوین بار با مقوله مرگ روبرو شد. هنگامی که 3 سال داشت و در تختش خوابیده بود پرستاری چنان محکم قنداقش کرد که داشت خفه می شد. او به آلن گفته بود می تواند خفه اش کند و او را در سطل شاغال بگذارد بطوری که هیچ کسی متوجه نشود. آلن از آن زمان از فضاهای بسته و تاریک هراس داشت. او هرگز در آسانسور و تونلهای طولانی قدم نمی گذاشت.
نکته جالب این که او به رغم ظاهر لاغر و ؟؟؟ های آلن به سینما. در کودکی ورزشکار خوبی بود. به قابلیتهای ورزشی او در فیلمهایش اشاره های اندکی شده است. او در اوایل نوجوانی صفحه ای از سیدنی بکت شنید و به یک بچه جاز بدل شد. ابتدا نواختن ساکسفون و سپس کلارینت را آموخت. سالها بعد هنگامی که در کاباره ای در سان فرانسیسکو برنامه اجرا می کرد. به موسیقی ترک مورضی گوش می کرد: او کسی است که آلن ار تشویق به نواختن نمود. از آن زمان به بعد دیر آلن موسیقی را رها نکرد. در دهه 50 سینماهای هنری شروع به نمایشی آثار برگمان کردند و از آن پس برگمان محبوب ابدی آلن شد. گرچه دلیل اصلی رفتن آلن و میکی رز به تماشای فیلم (تابستان با مونیکا) این بود که شنیده بودند در این فیلم تصاویر زیادی از برهنگی بازیگران وجود دارد. علاوه بر ورزشی و سینما و موسیقی؛ دلبستگی دیگر آلم تردستی بود. در کودکی یک جعبه تردستی داشت و برای تکمیل مهارتش روزی چهار ساعت تمرین می کرد. یک روز که آلن در یک فروشگاه ابزار تردستی بود؛ میلتن بزل وارد شد. آن دو شروع به صحبت کردند و آلن همان جا آزمون داد و سپس در یک نمایش تردستی بعنوان میهامان شرکت کرد: او در حرکت دستهایش اشتباه کرد و آن برنامه تردستی در همان شب اول اجرا تعطیل شد. آلن گرچه در مدرسه بندرت به درس توجه می کرد و نمره های بدی می آورد ولی محبوب بود و همیشه یک شوخی و متلک آماده داشت. در 15 سالگی به اسم ورودی آلن برای روزنامه ها مطلب طنز می فرستاد و هر چند از ان کار عایدی نداشت. همین نام مشهور شده بود. سپس در یک نگاه مطبوعاتی استخدام شد که بعد از مدرسه روزی 3 ساعت به منهتن می رفت و آنجا مطلب طنز می نوشت. او برای اینکار هفته اش 20 دلار دستمزد می گرفت.
پدر و مادر آلن طنز نویسی را شغل نمی دانستند و از او می خواستند که ر پی کاری مناسب باشد. او نیز برای برآوردن انتظارات آنها در کلاسهای فیلمسازی دانشگاه نیویورک ثبت نام کرد. او عاشق فیلم دیدن بود. اما از بحث و تحلیل پس از فیلم بیزار بود. در نتیجه بیشتر فیلم می دید تا سرکلاسها حاضر بشود، و به این ترتیب مردود شد. دلبستگی دیگر زندگی آلن زنها بودند و او این حس را با دوستانش قسمت می کرد. گرچه در نظر زنها مرد با مزه ای بود، تصوری در یک رابطه عاشقانه کار ساده ای نبود. آلن بزودی دریافت که اشکال کار، نوع زنهایی است که مورد توجه او قرار می گیرند- زنهای لاغر با موهای بلند سیاه و لباسهای تیره. این زنها بدون استثناء دانشجوهای هنر بودند که ترجیح می دادند در گرینویچ ولیج پرسه بزنند و در مورد ؟؟؟ و مفهوم زندگی بحث کنند تا اینکه با الن مسخره و بی سواد بگردند. آلن برای اینکه بتواند با آنها رابطه برقرار کند. تصمیم می گیرد خود را آموزشی دهد. مطالعه را با خواندن آثار نویسندگان کلاسیک آمریکایی مثل همینگوی - جان استان بک و فاکنر آغاز کرد. به زودی مجذوب اگزسیتانسیالیسستهای فرانسوی ورودی شد و پس از آن آموزش شخصی خود را با جهان کتاب؛ هنر؛ نمایشنامه و سینما آغاز کرد. آلن گاهی شخصیتهای اصلی نمایش را در موقیعتی به تصویر می کشد که در گفتگو با زنها. به شاعرها؛ هنرمندان و فلسه اشاراتی می کنند. آلن در تلاش بود به عنواند یک مجری محبوبیت بدست آورد و در این میان دوستانش را نیز تشویق می کرد که روی صحنه بروند. او نوشته های یکی از دوستانش را که بسیار حرفه ای می دنست - اجرا کرد و نتیجه موفقیت آمیز بود. پی از آن آلن قطعه های کوتاه کمدی می نوشت و در سالن سامر اجرا می کرد. بدل سیدسزار ( کمدین و آهنگساز و بازیگر ) برنامه اش را دید و آلن برای نگارش برنامه تلویزیونی سید سزار استخدام شد. آلن در کنار مل بروکس - کارل راینر و نیل سایمن یکی از طنز نویسان ثابت سزار شده آلم در کار بالری گلبرت که بعدها متن نسخه تلویزیونی M.A.S.H را نوشت؛ نامزد دریافت جایزه امی شد. آلن چند سال بعد نگارش برای تلویزیون را بعنوان کاری بی ارزش رها کرد چون عقیده داشت حتیز زمان پخش آن برنامه کسی برایش ارزش قایل نیست و پس از پایان پخش نیز در یک لحظه و بری همیشه در فضا محو می شود.
در زمانی که در مقام کمدین ر حای کوچکی برنامه اجرا می کرد و در یک ؟؟؟ موسیقی نیز نوازنده بود با هارلین روزن آشنا شد. دوستی آنها به ازدواج شان در سال 1956 منجر شد. روزن 17 سال داشت و آلن بیست سال. وقتی که پیشنهادهای بیشتری بعنوان یک نویسنده کمدی دریافت کرد؛ درآمدش روز به روز زیادتر شد و به هفته ای 1700 دلار رسید. ولی در سال 1960 این همه را رها کرد تا برنامه های تک نفره کمدی اجرا کند. آلن تنها به این دلیل ساده این تصمیم را گرفت که طنزها و قطعه های کمدی کوتاه بسیاری برای دیگران نوشته بود. به سبک خود آنها؛ ولی این بار می خواست طنزهایی برای اجرای خود بنویسد. به سبک فروش. مدیران جدید آلن؛ جک رولینز و چارلز جافی؛ او را بعنوان نویسنده استخدام کردند؛ اما هنگامی که آلن نوشته هایش را رو خوانی می کرد آنها بسیار لذت می بردند و به آلن می گفتند که او خود باید به روی صحنه برود. آنها او را وادار کردند تا در بلوآغل روی صحنه برود. آلن تنها به اعتبار شهرت رولینز بود که این کار را قبول کرد. او معرف و تعلیم دهنده هری بلافونته؛ مایک نیکولز و ابن می از میان بسیاری دیگر بود.