دانلود مقاله ایده آلیسم

Word 46 KB 19328 7
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • این مقاله درباره نظریه فلسفی ایده آلیسم است.

    ایده آلیسم همچنین واژه ای در تئوری روابط بین المللی و در مبحث معاد مسیحی است.
    ایده آلیسم، مکتبی است که ایده ها، یا تفکر تمام یا بخشی ضروری هر واقعیت کاملی را تشکیل می دهد به طوریکه یک دنیا اشیاء مادی در بردارنده هیچ تفکری نمی تواند وجود داشته باشد زیرا تجربه شده است یا اینکه یک واقعیت کامل نیست.

    ایده آلیسم اغلب در مقابل ماتریالیسم قرار دارد که هر دو به گروهی متعلق است که مخالف مباحث وجود ثنویت یا کثرت گرایی است.

    (توجه داشته باشید که این تضاد بین ایده آلیسم و ماتریالیسم با پرسش از ماهیت چنین واقعیتی بر طرف می شود که هیچ ارتباطی با حمایت از استانداردهای اخلاقی یا دوست داشتن ندارند).
    ایده آلیست ها و پدیداری ذهنی، تفکرات و تجربیات آنها را با وجود مرتبط می سازد.

    ایده الیست های فلسفه متعالیه از ماهیت دانش تا ماهیت اهداف دانش صحبت می کنند بدون بیان آندسته از اهدافی که ایده ها را تشکیل می دهند یا در ذهن فرد وجود دارد.
    ایده آلیستهای عینی فکر می کنند یا تنها یک دریافت کننده وجود دارد که مشابه آن چیزی که دریافت می کند یا اینکه تفکر بالاترین درجه آزادی اراده و در نتیجه بالاترین درجه واقعیت را ممکن می سازد.

    روانشناسانی (چون leibmz) تصور می کنند که تمام عینیت های تجربه ذهنی نیز هستند.

    یعنی گیاهان و مواد معدنی تجربیاتی ذهنی هستند.

    اگر چه از هوشیاری بشر بسیار متفاوت هستند.
    ایده آلیسم بطور کلی مکتبی متافیزیکی است که در پاراگراف قبلی اجمالاً شرح داده شد.

    یک مکتب مجزا ایده آلیسم شناخت شناسی (همچنین روش ایده ها نامیده می شود).

    بر این مطلب تأکید دارد که ذهنها فقط از ایده های خودشان آگاهند و آنها را درک می کنند لی از اشیاء خارجی.

    این تفکر از طریق John locke ارائه شد که قطعاً یک ایده آلیست متا فیزیکی نبود.

    سخن Berkeley در مورد ایده آلیسم متافیزیکی او در واقع درباره مشکلات جایگاه شناخت شناسی locke بود.

    اما دیگر ایده آلیسمهای متافیزیکی مؤثر از جمله ایده آلیسم Leibniz, poltinus و Hegel اصولاً بر اساس ملاحظات شناخت شناسی نیستند.بنابراین ایده آلیسم در کل یعنی ایده آلیسم متافیزیکی نباید به روشی تعریف شود که آن را وابسته به ملاحظات شناخت شناسی بداند.
    روش فیلسوفانه غربی برای ایده آلیسم از متفکران شرقی متفاوت است.

    در اغلب تفکرات غربی( اگر چه نه در متفکران مشهور غربی همچون پلاتو و هگل) ایده آل با دانش مستقیم ایده ها یا تصاویر ذهنی مرتبط است.

    سپس معمولاً در معرض رئالیسم قرار می گیرد که گفته می شود واقعیت در آن تجربه قبلی مقدم و مستقل از دانش ماست.

    ایده آلیستهای شناخت شناسی (از جمله کنت) بر این مطلب اصرار می ورزند که تنها چیزی که می تواند مستقیماً برای چیزهای قطعی شناخته شود، ایده ها هستند.

    در تفکر غربی به همانگونه که در ایده آلیسم ؟؟؟؟

    و نشان داده شده است، مفهوم ایده آلیسم مبنی بر معنی آگاهی بیشتر در اصل آگاهی زنده از یک خدای موجود در همه جا، بعنوان اساس تمام پدیده ها است.
    یک نوع ایده آلیسم آسیایی، ایده آلیسم Buddhist است.
    تاریخچه: ایده آلیسم تعدادی موقعیت فلسفی را با گرایشها و معانی کاملاً متفاوا نام می برد.
    ایده آلیسم در غرب: Antiphon در اثر معروف او حقیقت انتیسفون می نویسد: زمان تفکر یا معیار است نه ماده.

    این گفته، زمان را به عنوان عملکردی آرمانی، درونی و ذهنی نشان میدهد تا اینکه یک شیء بیرونی و واقعی.

    Plato اغلب در مباحث روزمره اش به یک( ایده آلیست) اشاره می کند به دلیل اینکه مکتب او در مورد اشکالکه قطعاً ایده آلیست در مفهومی وسیع صحبت می کند اما پلاتو اشکال را بعنوان موضوعی در همه اذهان تشریح نمی کند در عوض او مرتباً آنها را بعنوان داشتن وجود خود و مستقل تعریف می کند بنابراین واضح است که پلاتو به هر حال به یک ایده آلیست ذهنی مانند Belkeley نیست.
    تمثیل پلاتو ازغار برخی اوقات بعنوان جلب توجه به مشکل شناخت اشیاء بیرونی تقسیم می شود مشکلی که descortest ، Berekely, Locke و دیگر فیلسوفان جدید به آن پرداختند اما اشکالی که غار نشینان از آنها بعنوان شیء خارجی به روش صرفنظر می کنند که اشیاء مادی برای متفکران جدید است.

    اشکال واقعیتهای حقیقی هستند، اما به لحاظ مکانی خارج از ما نیستند، بعنوان اشیاء مادی هستند.

    بنابراین این مقوله که تمثیل پلاتو به آن اشاره دارد که چگونگی شناخت ما از واقعیت حقیقی (و در واقع خوب) است؟

    کاملاً از مقوله جدید دانش اما از دنیای بیرون متفاوت است با این وجود حتی اگر پلاتو علاقه خاصی به فلسفه جدید و بویژه فلسفه جرج Berkerly ندارد، پلاتو هنوز می تواند یک ایده آلیست غیر ذهنی باشد او معتقد است که موضوع هیچ ربطی بوجود مستقل ندارد یا اینکه واقعیت کامل تنها از طریق افکار بدست می آید .

    برنارد ویلیامزو میلی برنیت بیان داشتند که فیلسوفان یونانی هرگز ایده آلیسم را بعنوان یک روش درک نکردند زیرا آنها مفهوم Descartes را از یک ذهن موجود بطور مستقل از دست دادند اما ویلیامزو برنیت این احتمال را در نظر نگرفتند که پلاتو می تواند ایده آلیسمی چون کنت که از ماهیت دانش تا ماهیت اشیاء دانش صحبت می کند یا همچون هگر که انکار می کند که ماده واقعیتی کامل است.

    بدون کاستن اشیاء مواد به ایده هایی در ذهن یا اذهان علاوه بر این تئوری پلاتو از جداسازی روح و بدن را می توان بعنوان شکل جدیدتری از دوگانگی صحیحی دانست.

    تمثیل پلاتو ازغار برخی اوقات بعنوان جلب توجه به مشکل شناخت "اشیاء بیرونی " تقسیم می شود مشکلی که descortest ، Berekely, Locke و دیگر فیلسوفان جدید به آن پرداختند اما اشکالی که غار نشینان از آنها بعنوان شیء "خارجی" به روش صرفنظر می کنند که اشیاء مادی برای متفکران جدید است.

    کاملاً از مقوله جدید دانش اما از دنیای بیرون متفاوت است با این وجود حتی اگر پلاتو علاقه خاصی به فلسفه جدید و بویژه فلسفه جرج Berkerly ندارد، پلاتو هنوز می تواند یک ایده آلیست غیر ذهنی باشد او معتقد است که موضوع هیچ ربطی بوجود مستقل ندارد یا اینکه "واقعیت" کامل تنها از طریق افکار بدست می آید .

    برنارد ویلیامزو میلی برنیت بیان داشتند که فیلسوفان یونانی هرگز ایده آلیسم را بعنوان یک روش درک نکردند زیرا آنها مفهوم Descartes را از یک ذهن موجود بطور مستقل از دست دادند اما ویلیامزو برنیت این احتمال را در نظر نگرفتند که پلاتو می تواند ایده آلیسمی چون کنت که از ماهیت دانش تا ماهیت اشیاء دانش صحبت می کند یا همچون هگر که انکار می کند که ماده "واقعیتی " کامل است.

    بدون کاستن اشیاء مواد به ایده هایی در ذهن یا اذهان علاوه بر این تئوری پلاتو از جداسازی روح و بدن را می توان بعنوان شکل جدیدتری از دوگانگی صحیحی دانست.

    دانشمند آلمانی نئوکنتاین پائول ناتورپ در تئوری پلاتو از ایده ها به بحث پرداختند "مقدمه ای بر ایده آلیسم " که پلاتو یک ایده آلیست غیر ذهنی "غیر مادی" بود حدودی که تئوری کنت و متروپ از طرف برخی دانشمندان معاصر مورد هدایت قرار گرفت.

    Schopeohaur درباره این فیلسوف نو افلاطونی نوشت باپلوتینوس حتی به نظر می رسد احتمالاً برای او این باور در فلسفه غرب بود.

    ایده آلیسم برای مدت طولانی در غربی حتی در آن زمان جدید بود.

    به خاطر اینکه آموخت که روح جهان را با مراحلی از ابدیت به زمان با این تعریف بوجود آورد: بدلیل اینکه برای این دنیا دیگر مفهومی وجود ندارد تا اینکه برای روح و ذهن در واقع آرمان گرایی زمان در دنیاهایی بیان می شود که "ما نباید زمان را خارج از روح یا ذهن بپذیریم" همچنین پروفسور Ludwig noire نوشت (برای اولین بار درفلسفه غربی ما ایده آلیست را مناسب در پلوتینوس یافتیم ) که او بیان می دارد "تنها مکان یا فضای جهان روح است" "زمان نباید بعنوان وجودی خارج از روح تلقی شود" با این وجود لازم به ذکر است که مانند پلاتو اما بر خلاف Schopenhauer و دیگر فیلسوفان جدید پلاتینوس نگران این نیست که آیا یا چگونه ما می توانیم به منظور شناخت اشیاء خارجی فراتر از ایده هایمان برویم.؟؟؟؟

    با نوشته های درباره دکارتز ؟؟؟؟

    ادعا کرد:.....

    او اولین نفری بود که به ما آگاهی داد مشکلاتی که در آن تمام فیلسوفان اصولاً از آن زمان برگشته اند به ظاهراً مشکلات ایده ال و واقعی است این سؤالی است درباره اینکه در دانش ما چه چیزی عینی است و چه چیزی ذهنی و از این رو ؟؟؟

    چه چیزی قرار است توسط ما به چیزهای متفاوت از ما نسبت داده شود و چه چیزهایی به خودمان نسبت داده می شود بر طبق گفته دکارتز ما تنها چیزی را که در هوشیاری ماست می دانیم ما به سرعت و مستقیماً تنها از حالات ذهنی خودمان آگاه هستیم تمام دنیای بیرونی بندرت ایده یا تصویری از ذهن ماست بنابراین احتمال دارد که به واقعیت دنیای بیرونی بعنوان تشکیل دهنده اشیای واقعی شک کنیم "من فکر می کنم در نتیجه من هستم" تنها تأکیدی است که می تواند مورد شک واقع شود این امر بدین دلیل است که خود آگاهی و تفکر تنها چیزهایی هستند که در واقعیت بعنوان واقعی بودن تجربه می شوند.

    در این روش دکارتز مقوله ی ایده آلیسم شناختی را مطرح کرد که آگاهی از تفاوت بین دنیا بعنوان یک تصویر ذهنی و آرمانی و دنیا بعنوان یک سیتم از اشیاء بیرونی است ؟؟؟

    مال برانچه دانشجویی از مدرسه؟؟؟؟

    منطق گرایی مخالفت کرد که اگر تنها چیزهایی که قطعاً می شناسیم ایده هایی در ذهن ما هستند پس وجود دنیای خارجی مشکوک خواهد بود تنها به طور غیر مستقیم شناخته می شود او در عوض بیان کرد که دنیای واقعی بیرون در واقع خداست.

    تمام فعالیتها تنها به نظر می رسد در دنیای خارج رخ می دهند در واقع فعالیت خداست ما مستقیماً می دانیم که برای مال برانچه ایده ها در ذهن ما هستند به لحاظ خارجی ما مستقیماً فعالیتهای خدا را می دانیم این نوع ایده آلیسم منجر به وحدت وجود اسپینوزا می شود ؟؟؟؟

    لیبنیز شکلی از ایده آلیسم را بیان کرد که بعنوان ؟؟؟؟

    در تئوری أ؟؟؟

    او شناخته می شود که در معرض؟؟؟

    او قرار دارد او بیان کرد ؟؟؟؟؟

    اتمهای واقعی از جهان هستند و همچنین موجودهایی هستند که دارای حس می باشند؟؟؟"اشکال اساسی وجود هستند" آنها در قانون خود آنها غیر قابل تجزیه ، فردی، ذهنی، غیرقابل ارتباط هستند و هرکدام کل جهان را نشان می دهند؟؟؟

    مرکز فشار هستند.

    ماده فشار است در حالیکه فضا ماده و حرکت پدیده ای هستند برای لیبینز یک اتحاد از پیش تعیین شده دقیق یا موازی بین دنیا در اذهان ؟؟؟؟

    آگاه و دنیای بیرونی اشیاء وجود دارد خدا که ؟؟؟؟

    مرکزی است این اتحاد را برقرار ساخت و دنیای بوجود آمده ایده ای است از درک ؟؟؟

    هاست در این روش به دنیای خارجی ایده آلیست که در آن پدیده ای روحی است که حرکت آن نتیجه یک نیروی پویاست.

    فضا و زمان ایده ها یا پدیده ای هستند و شکل و وجود آنها وابسته به ؟؟

    های ساده و غیر مادی است کیهان شناسی لیبنیز با ؟؟؟؟

    اصلی اش یک وحدانیت مسیحی را در بر می گیرد و بیشتر شخصی کرامت وحدت وجود ذات گرایی اسپینوزا ؟؟؟

    آرتور کولیر مقاله های مشابهی منتشر کرد که توسط برکلی انجام شده بود با این وجود به نظر می رسد هیچ تفاوتی بین دو نویسنده معاصر وجود ندارد.

    کولیر ادعا کرد که تصویر ارائه شده از یک شیء خارجی تنها واقعیت قابل شناخت است ماده بعنوان علت تصویر ارائه شده غیر قابل تفکر است و در نتیجه برای ما هیچ است.

    یک دنیای خارجی بعنوان ماده قطعی که به مشاهده گر نامربوط است برای گیرنده های بشری وجود ندارد.

    بعنوان تصویری در ذهن دنیا نمی تواند به گونه ای که ظاهر می شود وجود داشته باشد اگر هیچ ذهن گیرایی وجود نداشته باشد.

    کولیر تحت تأثیر "یک مقاله به سوی تئوری ایده آل یا دنیای قابل فهم ، جان نوریس قرار گرفت".

    اظهارات ایده آلیستها بطور کلی توسط خوانندگانی فراموش شده اند که قادر به نشان دادن فاصله بین ایده یا تصویر ذهنی نیستند و شیء که آنرا نشان می دهد ؟؟؟؟؟

    ایما نوئل کانت تصور می کرد که ذهن به دنیا را همانگونه که دریافت می کنیم برای شکل گرفتن مکان و زمان شکل می دهد کانت بر ایده گرفته شده از تجربه گرایی انگلیسی تأکید داشت که تمام ما می دانیم تأثیرات ذهنی یا پدیده ای است که یک دنیای خارجی که ممکن است مستقل وجود داشته باشد یا نه در ذهن ما ایجاد می کند.

    اذهان ما هرگز نمی تواند دنیای خارجی را مستقیماً دریابد کانت بر تفاوت بین چیزها همانگونه که به نظر مشاهده گر می رسد و خود چیزها تأکید دارد "یعنی چیزها بدون توجه به اینکه آیا به ما داده می شوند وچگونه، در نظر گرفته می شوند." اگر من چیز مورد تفکر را حذف کنم تمام دنیای مادی باید به یکباره از میان برود زیرا هیچ چیزی نیست اما یک چیز پدیده ای در حساسیت خودمان بعنوان یک شیء و یک روش یا انواع ارائه آن است.

    مطلب تازه کانت به این موضوع افزوده شد که ذهن یک روح خاصی نیست اما تا حدودی با مقولاتی برای سازماندهی تأثیرات جسمی ما مجهز شده است این نوع ایده آلیسم کانتی دنیایی انتزاعی را به روی ما می گشاید.

    یعنی مقولات ذهنی جهانی برای درک پدیده ها بکار می روند که بدلایلی کشف می شوند اما در تقابل با نظریه پلاتو قرار دارد که عدم قطعیت را درباره یک دنیایی غیر قابل شناخت خارج از اذهان ما تعریف می کند ما نمی توانیم به ؟؟؟

    نزدیک شویم "خود چیز " خارج از دنیای ذهنی ماست.

    کانت ایده آلیسم غیرمادی یا بحرانی اش را از انواع قبلی مجزا می سازد اظهار نظر تمام ایده الیستهای حقیقی از مدرسه أ؟؟؟

    به ؟؟؟؟

    شامل این فرمول است "تمام دانش از طریق مفاهیم و تجربه چیزی نیست جز یک توهم محظ و تنها در ایده های در ک و دلیل خالص واقعیت وجود دارد" اصلی که در سرتاسر آن ایده آلیسم مرا مشخص می کند در مقابل "تمام دانش از چیزهایی است که صرفاً از درک یا دلیل واقعی چیزی نیست جز توهمی محض و تنها در تحربه واقعیت وجود دارد" ؟؟؟

    هگل فیلسوف دیگری که روش او ایده آلیسم نامیده شد در علم منطق او مورد بحث قرار گرفت به کیفیت های قطعی "واقعیت" محض نیستند، زیرا آنها بستگی به کیفیتهای قطعی دیگر برای تعیین آنها دارند.

    قطعیت کیفی چیزی بیشتر از آزادی اراده است و از این وادی بهتری برای فراخواندن واقعیت کامل دارد.

    همچنین چیزهای طبیعی قطعی کمتر "واقعی" هستند- زیرا انها کمتر آزادی اراده دارند- به نسبت چیزهای روحی مانند مردم به لحاظ اخلاقی مسئول جوامع اخلاقی و خدا.

    بنابراین هر مکتبی از جمله ماتریالیسم که بر کیفیتهای قطعی تأکید دارند یا بندرت اشیاء طبیعی را واقعیتی کامل می دانند، اشتباه گرفته می شود.

    هگل فلسفه اش را "ایده آلیسم قطعی " نامید که در مقابل " ایده آلیسم ذهنی " برکلی و "ایده آلیسم مادی" کانت و فیچر قرار داشت، که بر اساس انتقاد قطعی نیستند .

کلمات کلیدی: آلیسم - ایده - ایده آلیسم

فلسفه آموزش و پرورش ایده آلیسم و رئالیسم: مقدمه: یک : ایده‌آلیسم 1 - نمی‌توان "وجود" و "ادراک " را مساوی دانست آن گونه که برکلی عقیده دارد (زیرا اشاره شد که از تحلیل این جمله مطابقت و تساوی وجود و ادراک ناشی نمی‌شود و مساوی دانستن آن دو خلط مقام ثبوت و اثبات است). 2 - از این نظر برکلی که وجود مساوی ادراک است به هیچ وجه انکار جوهر مادی آن گونه که برکلی می‌گفت نتیجه نمی‌شود. 3 - ...

مکتب اصالت واقع تقریبأ روبروی مکتب اصالت تصور می باشد رآلیسم نیز مانند ایده آلیسم یکی از قدیمی ترین فلسفه در فرهنگ غرب است که تاریخ آن دست کم به یونان باستان برمی گردد . اینان ، اصل استقلال (ناپیوستگی ) بین اشیاء و انسان معتقدند . صاحبان این نظر در اصل چنین اعتقاد دارند که واقیت به معرفت و ارزش مستقل از ذهن انسان وجود دارد. و نیز به اصل قابلیت شناسایی جهان انچنان که هست توجه ...

بورديو جامعه‌شناسي قدرت نمادين را مطرح مي‌کند، و در آن به موضوع مهم رابطه بين فرهنگ، قشربندي (اجتماعي) و قدرت مي‌پردازد. او معتقد است که مبارزه براي شناسايي ‌اجتماعي، بعدي اساسي از کل حيات اجتماعي است. در اين مبارزه، منابع، فرايند‌ها و نهاد‌هاي فرهن

در بررسي موضوع عدالت، نگاهي گذرا به آراي کارل مارکس (Karl Marx) از متفکران جنبش سوسياليستي سده¬ي نوزدهم مي¬افکنيم. کارل مارکس در آغاز ملهم از فلسفه¬ي روشنگري اروپا و انديشه¬ي اعتقاد به پيشرفت در آن و بويژه ايده¬هاي راديکال دمکراتيک انقلاب فرانسه بود

دیباچی: امیل دورکیم را به همراه ماکس وبر یکی از دو بنیانگذار اصلی تئوری جامعه شناسی نوین نامیده‌اند. دورکیم چهارچوب وسیعی برای سیستم‌های اجتماعی ایجاد کرد که در جامعه شناسی و تعدادی رشته‌های مرتبط با آن به عنوان یک اصل هنوز باقی مانده است، بویژه در انسان شناسی. حتی آنهایی که اساساً با آن موافق نبوده‌اند. آن را به عنوان یک نقطه عطفی می‌پذیرند. این چهارچوب تحلیل در جریان کار خود ...

کارل هاينريش مارکس (به آلماني: Karl Heinrich Marx) (زاده ? مه ???? در ترير، پروس - درگذشته ?? مارس ???? در لندن، انگلستان) متفکر انقلابي، فيلسوف، جامعه‌شناس، تاريخ‌دان و اقتصاددان آلماني و از تاثيرگذارترين انديشمندان تمام اعصار است.[?][?][?] او به ه

معاد در اديان ديگر اديان بزرگ از سعادت انسان در دنيا و آخرت صحبت مي کنند. اما معاد پرستان حکومتي که عموما خود بدون هيچگونه پاي بندي اخلاقي از موقعيت اجتماعي شان بهره هاي مادي ميگيرند، براي مردم آخرت را اصل دانسته، بهره گيري از فضائل دن

ماهيت فلسفه تقسيم بندي بر اساس سوالاتي از قبيل : ? ماهيت وجود ? ماهيت حقيقت ? ماهيت معرفت ? ماهيت زيبايي طبقه بندي ? ايده آليسم ? واقعگرا ? پراگماتيسم ? مفهوم گرا ? فلاسفه پيرورواقيون آن را به فيزيک، اخلاق و منطق تقسيم مي کردند. ? برخي فلا

موضوع بحث ، علل گرايش به ماديگري ( ماترياليسم ) است . اول بايد ماديگري ( ماترياليسم ) را که موضوع بحث امروز ماست ، از نظر اصطلاح‏ متداول فعلي تعريف کنيم و حدود آن را بيان نماييم ، سپس وارد بحث شويم‏ . واژه ماترياليسم استعمالات مختلفي دارد که همه آنه

اسلوب تحقیق دادن چشم اندازی از سیر تفکری فلسفی در ایران و تحلیل ولو عام و اجمالی از این سیر، در یک بررسی کوتاه، کاری است دشوار. جامعه ما جامعه ایست کهن سال و این جامعه طی عمر دراز و پر آشوب خویش، ای چه بس فراز و نشیب‌ها که پیموده و رنگ‌ها که پذیرفته است. برای آن که سیر تطور و تکامل حیات مادی و معنوی این جامعه دیرینه به خوبی مطالعه شود و به درستی و ژرفی تحلیل گردد، باید ده‌ها و ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول