استان گیلان یکی از استان های سرسبز شمالی ایران به مرکزیت شهر رشت، و با مساحت 14711 کیلومتر مربع می باشد.
این استان در 36 درجه و 34 دقیقه تا 38 درجه و 27 دقیقه عرض شمالی و 48 درجه و 53 دقیقه تا 50 درجه و 34 دقیقه طول شرقی از نصف النهار قرار گرفته است.
درازای آن از شمال باختری به جنوب خاوری، 235 کیلومتر و پهنای آن، از 25 تا 105 کیلومتر تغییر می کند.
رشته کوههای البرز با ارتفاع متوسط 3000 متر، همانند دیواری در باختر و جنوب گیلان کشیده شده و این منطقه جز از راه دره منجیل، راه شوسه دیگری به فلات ایران ندارد.
کمترین فاصله کوه از دریای خزر (در بخش حویق از شهرستان تالش) نزدیک به 3 کیلومتر و بیشترین فاصله آن از دریا (در امام زاده هاشم، مسیر جاده رشت- قزوین) حدود 50 کیلومتر است.
این استان، از شمال به دریای خزر و کشورهای مستقل آسیای میانه، از غرب به استان اردبیل، از جنوب به استان زنجان و قزوین و از شرق به استان مازندران محدود می گردد.
بر اساس آخرین تقسیمات کشوری، تا پایان شهریور سال 1383، استان گیلان دارای 16 شهرستان، 48 شهر و 43 بخش، 109 دهستان و 2892 آبادی (2690 آبادی دارای سکنه و 202 آبادی خالی از سکنه ) می باشد.
رده های کشاورزی استان گیلان
نام دارترین فراوردههای کشاورزی این استان برنج و چای و زیتون می باشند.
گویش های استان گیلان
زبان گفتاری مردم این استان گیلکی است، در نواحی باختری و شمال باختری استان که تالش نشین است گویش تالشی، و در جنوب گیلان (به ویژه در شهرستان رودبار) که کردنشین است کردی و نیز لری و در ناحیه های دیلم نشین شهرستان رودبار دیلمی در کنار فارسی گپ زده می شوند.
زبان دیلمی
زبان مردم کوهستان جنوب گیلان ، دیلمی است.
نامهای مختلفی که بر آن نهاده اند:
• دیلمی: که به اصالت این زبان بر می گردد .
کل گسترده این زبان در زمانهای گذشته دروازه دیلم نامیده می شد که از کوه درفک تا کوههای بابل را در بر می گرفت.
و در اصطلاح کنونی به این سرزمین که غالبا کوهستانی است، دیلمستان گفته می شود.
• تاتی: این نام به غلط توسط ترکان وارد شده است.
• مادی: پروفسور احسان یارشاطر این زبان را به نام باستانی آن یعنی مادی می خواند.
زبان دیلمی از شمال تا سراوان رشت ، از جنوب تا الموت قزوین ، از شرق تا دیلمان ، خورگام ، اشکور و کوههای غرب مازندران و از غرب تا کوههای تالش گسترده است.
زبان دیلمی در مناطق دیلمان و اشکور به علت مراودات چندینساله مردم با مناطق جلگهای و گیلکنشین، لهجه گیلکی به خود گرفته است و همین مساله در مناطق دیلمنشین مازندران نیز به چشم میخورد.
زبان واقعی و گویش درست و اصلی گیلکی فعلی در حال حاضر در کل صومعهسرا و انزلی و قسمتهایی از فومن و رشت صحبت میشود.
سیمای جغرافیایی گیلان
استان گیلان با مساحتی حدود 14000 کیلومتر مربع، شامل قسمتی از ارتفاعات شمالی ایران و مناطق جنگلی جنوب و جنوب غربی دریای خزر است که از رود آستارا در شمال تا حاشیه ی رودخانه ی شاهرود در جنوب، از قله ی بقرو داغ تالش در غرب تا مرزهای غربی مازندران در شرق ، امتداد دارد .
این استان در شرق با مازندران، در جنوب با قزروین و زنجان و در غرب با اردبیل مرز مشترک دارد.
استان گیلان دارای جاذبه های تاریخی و طبیعی کم نظیری ست .
جنگل های انبوه، شالیزار های وسیع، زیستگاه های پرندگان، آبگیر ها ، رود ها و سواحل چشم نواز دریای خزر، پارک ها و انواع گیاهان زیبا و کم یاب از جاذبه های ارزشمند طبیعی این استان است.
گیلان سرزمینی ست سرشار از حیات که طبیعت سحر انگیز آن الهام بخش ، آرامش بخش و مایه ی افزایش توان جسمی و روحی ست.
وجه تسمیه و پیشینه ی تاریخی گیلان
نام گیلان برگرفته از نام قوم گیل است که پیش از مهاجرت آریایی ها به همراه قوم دیلم در این منطقه می زیسته اند.
تاریخ گیلان تا شش قرن پیش از میلاد، تاریک و مبهم است آثار بدست آمده از کاوش های باستان شناسی نشان می دهد که سرزمین های سواحل جنوب دریای خزر به دوره ی پیش از تاریخ یخبندان ( بین 50 تا 150 هزار سال پیش) تعلق دارد .
با مهاجرت آریایی ها و دیگر اقوام به این سرزمین و از آمیزش مهاجران با ساکنان بومی، اقوام جدیدی پدید آمدند که دو قوم گیل و دیلم اکثریت را داشته اند.
گیلانیان در طول تاریخ از آزادی کامل برخوردار بودند و هیچگاه در برابر بیگانگان تسلیم نشده اند حتی به اطاعت از دولت ماد نیز درنیامدند و در قرن ششم با کوروش هخامنشی متحد شده و دولت ماد را سرنگون کردند پس از پیروزی اعراب مسلمان بر ایرانیان، گیلان مامن علویان تبدیل شد.
فاتحان مغول در قرن هفتم اغلب خاک ایران را تصرف کردند اما اولجایتو نتوانست گیلان را برای مدتی درازی زیر سلطه داشته باشد.
تاریخ این منطقه با رخداد ها و فراز و نشیب هایش نشان از روحیه ی آزادگی مردم این منطقه دارد.
جاذبه های فرهنگی گیلان
صنایع دستی در گیلان از قدمت زیادی برخوردار است که با پرورش کرم ابریشم در عهد باستان آغاز شده و تا کنون در شاخه های مختلف مانند : عروسک سازی، سفالگری ، مجسمه سازی، چوش دوزی، چاروق دوزی، نمد مالی، حصیر بافی ، صنایع چوبی ، تولیدات تکه دوزی ، انواع بافته های دستی از قبیل گلیم ، چادر شب و ...
ادامه دارد.
این استان مرکز تهیه و بافت مرغوب ترین پارچه های ابریشمی و صدور آن از طریق روسیه به اروپا بوده و داد و ستد در بسیار از کاروانسراهای آن رواج داشته است .
مردم این سرزمین به گویش گیلکی تکلم می کنند .
این زبان در غرب و شرق گیلان با دو گویش متفاوت با نام های بیه پیش و بیه پس رواج دارد.
مردم این سرزمین به گویش گیلکی تکلم می کنند .
این زبان در غرب و شرق گیلان با دو گویش متفاوت با نام های بیه پیش و بیه پس رواج دارد.
غذا های گیلان با تنوع طعم و مواد بکار رفته طرفداران بیشماری دارد.
غذاهایی از قبیل باقالاقاتوق، میرزا قاسمی، ترش تره، فسنجان، مرغ ترش، اناربیج ، ترش کباب ، شیش انداز و بسیاری از غذاهای دیگر اشاره کرد که با تنوع آب و هوایی منطقه در هر فصل تهیه و مصرف می شود .
انواع بازی های بومی نطیر لافند بازی ، کشتی گیله مردی، آهوچره، کشتی گیله مردی، سوار کاری و ...
اشاره کرد.
میراث روستایی:بزرگ ترین بوم موزه ی دنیا موزه ی میراث روستایی گیلان ٬ بزرگ ترین بوم موزه ی دنیا در زمینی به مساحت ۲۰۰ هکتار ٬ در کیلومتر ۱۸ جاده ی رشت ـ تهران در دست اجراست.
تا کنون۶ مجموعه ی مسکونی شامل ۲۷ سازه ٬ مربوط به حوزه ی فرهنگی و معماری جلگه ی شرق گیلان ۲ توسط کارشناسان موزه ی روستایی و مشاورین فرانسویشان ٬واچینی و به محل موزه منتقل شده است .
این بناها با معماری بومیشان شاهکاری قابل ستایش از علم و فرهنگ مردمان گیلان است که در مساحت ۲۰۰ هکتار در منطقه ی جنگلی سراوان ( جلگه ی سفید رود شرقی) در دست اجراست.
از جاذبه های این موزه ٬ ارائه ی اطلاعات جامعی از مردم شناسی هر منطقه٬ پوشاک ٬ بازی ها و آداب و رسوم ٬ اشیائ و صنایع دستی ٬ موسیقی خاص آن منطقه می باشد .
۲ مجموعه ی مهمانپذیر هر یک به ظرفیت ۱۵۰ واحد ۳ تا ۵ نفره در سایت موزه طراحی شده که با بهره گیر ی از معماری روستاهای گیلان و با استفاده از مصالح جدید ساخته خواهد شد .
در این طراحی ٬ محل های جداگانه ای برای نمایش ها ٬ بازی های سنتی ٬ پرورش گیاهات دارویی و درختان بومی٬ بازار روز ٬ کارگاه صنایع دستی٬ مزارع برنج و باغات چای ٬ معماری روستایی ملل٬ پارک بازی کودکان ٬ چایخانه ها و روستوران های سنتی٬ اردوگاه تفریحی و پژوهشکده ی معماری و مردم شناسی در نظر گرفته شده است .
گفتنی ست که به علت عدم هماهنگی و همکاذی ارگان های مربوطه ٬ اجرای سریع این پروژه| با مشکلاتی روبروست که با مساعدت و همکاری بیشتر مسئولین ٬ موزه ی میراث روستایی گیلان به قطب اول توریسم روستایی در خاورمیانه و حتی جهان تبدیل خواهد شد .
لازم به ذکر است که موزه در روز های پنجشنبه و جمعه پذیرای بازدیدکنندگان و علاقمندان به فرهنگ بومی گیلان است .
تالش روستای انبوه تاریخی را در خود دارد.
شهرستان تالش با مساحتی حدود ۲۳۷۳ کیلومتر مربع که در شمال غرب گیلان قرار دارد، یک چهارم خاک استان را تشکیل میدهد.
این شهرستان که نام خود را از قوم تالش گرفته و به استناد منابع و شواهد بسیار، بازمانده اقوام کادوس باستان و از همسایگان دیرین قوم گیل میباشد، از غرب به استان اردبیل، از شمال به آستارا و از جنوب به رضوانشهر و ماسال و از شرق به دریا و انزلی محدود شده و شامل شهرهای پره سر، ماسال، رضوانشهر و هشتپر میباشد.
تالش با داشتن آثار باستانی و تاریخی و همچنین جاذبههای طبیعی فراوان میتواند بستر مناسبی جهت رشد و توسعه صنعت گردشگری باشد.
از جمله مناطق دیدنی تالش میتوان به ییلاقهای آق اولرمریان، سوباتان، ارده و از نقاط زیارتی به بقعه شاد میلرزان (شاه میلرزان) واقع در روستای خطبه سرا، بقعه آقا سید احمد نال تربه از نوادگان موسی کاظم امام شیعیان واقع در روستای نال تربه، بقعه سلطان سید در مرکز شهر تالش و بقعه سیاه علم خاله سرا در روستای خاله سرا و همچنین بنای ایسپی مسکت/مزگت (مسجد سفید) واقع در دیناچال اشاره کرد.
گفته میشود که این مسجد به دست محمدبن عمر ساخته شده که در صورت صحت، قدمت این بنا به بیش از ۱۰۰۰ سال میرسد.
قلعه لیسار معروف به دژ سلسال در روستای لیسار که از قلعههای مهم دوران اسماعیلیان بوده و همچنین کاخ قشلاقی نصراله خان سردار امجد واقع در داخل شهر تالش که قدمت تاریخی آن مربوط به دوره قاجاریه میباشد و کاخ ییلاقی نصراله خان سردار امجد که در روستای مریان آق اولر قرار دارد، از جلوههای مهم تاریخی شهر تالش میباشند.
پارک جنگلی گیسوم تالش با مساحتی حدود ۸۰ هکتار، سواحل دریای گیسوم و جاده جنگلی منتهی به آن دارای منظرهای بسیار بدیهی میباشد که هر ساله مسافران بسیاری را پذیرا میباشد.
از محصولات تولید شده در تالش میتوان به برنج، توتون و مرکبات اشاره کرد.
این تنوع و فراوانی محصولات سبب شده که تالش بازارهای هفتگی پررونقی داشته باشد.
از آن جمله میتوان به یکشنبه بازار چوبر که اختصاص به معاملات دام دارد، پنجشنبه بازار شاندرمن که در آن انواع نهالها، دست ساختههای پشمی و نخی و فراوردههای محلی مواد غذایی عرضه میشود همچنین میتوان به پنجشنبه بازار هشتپر اشاره کرد که در آن اغلب زنان و مردان با لباسهای محلی حاضر شده و محصولات منطقهای خود شامل برنج، انواع سبزیها و میوههای درختی را به فروش میرسانند واما ...
تاریخچه جمهوری خود مختار تالش مغان از زمان تحمیل عهدنامه ننگین ترکمنچای و تجزیه ولایات قفقاز از پیکر ایـران و دو شقهشدن سرزمین تالش، تالشان تنها قومی بوداند که به هوای وصل به موطن اصلی و مام میهن ازلی خود ایـران، بارها به اشکال مختلف و گاه بـا خیزش و قیام عمومی صدای اعتراض خود را نسبت به مفاد عهدنامه مذکور به گوش عالم رساندهاند.
چنان که همه میدانیم و اغلب بـا جزییات موضوع نیز به طریق مختلف آشنایی پیدا کردهایم، در سال ۱۹۹۳ نیز در منطقه تالشنشین آن سوی آستارا چای، وقایعی رخ داد که معنی و مفهومش را در سه عبارت زیر میتوان خلاصه کرد: نیل به آزادیهای دمکراتیک در شرایط پس از فروپاشی شوروی وقایع مذکور که بـا نام تشکیل جمهوری خود مختار تالش مغان شناخته شدهاست، صرفنظر از ماهیت، هدف و مباحث نفی و یا تایید، به عنوان فصلی از تـاریخ مردم تالش ثبت گردیدهاست و از آنجایی که مردم مذکور بـا وجود ۱۵۰ سال جدایی، هرگز ایرانی بودن خود را فراموش نکرده، میتوان گفت حادثه تالش مغان، مرتبط بـه تـاریخ معاصر گیلان و ایـران است و باید مورد مداقهنظر قرار گیرد و روایت درستی از آن ثبت و برای آیندگان به یادگار گذاشته شود.
مقاله ذیل نگاهی است از درون به چگونگی آغاز و پایان جمهوری تالش مغان، که نویسنده آن الهام محمداوف یکی از فعالان عرصه آن حادثه، عضو حزب برابری، اقوام جمهوری آذربایجان است.
ایشان از سال ۱۹۹۳ به عنوان تبعید سیاسی در آلمان به سر میبرد و مقاله خود را در نشریه «تالش» که در لنینگراد منتشر میشود، به چاپ رساندهاست.
در اوایل ماه ژوئن سال ۱۹۹۳ در شهر گنجه بـا رهبری «صورت حسیناوف» حوادثی رخ داد.
اولین کسانی که در کشور از «صورت حسیناوف» جانبداری کردند و به دفاع از او برخاستند.
گروهی از نیروهای میهنپرست لنکرانی بودند که راس آنها سرهنگ بازنشسته «علیاکرم همتاوف» قرار داشت.
در بدو امر آنها خواستند که در میدان مرکزی شهر لنکران تجمعی ]میتینگی[ به پشتیبانی از حوادث گنجه برپا کنند، اما حکومت محلی که نمایندگان جبهه خلق بودند و مـردم از آنها نفرت داشتند، مانع برگزاری میتینگ شدند.
«علیاکرم همت اوف» بـا طرفداران خود موقتا شهر را ترک نمود در همان حال واحد نظامی "۱۷" که در شهر لنکران مستقر بود، از همت اوف دفاع کرد و شورای اوفسران او را به عنوان فرمانده گردان خود انتخاب نمود.
در ۱۵ ژوئن ۱۹۹۳، شورای شهر لنکران در جلسه فوقالعاده خود نسبت به شهردار سلب اعتماد کرده و اختیارات وی را به «علیاکرم همتاوف» واگذار کردند به همین شکل مخالفت مردمی و نظامی در شهر لنکران علیه حکومت شکل گرفت.
در ۲۱ ژوئن ۱۹۹۳، رهبری واحد نظامی "۱۷" اطلاعیهای خطاب به مـردم صادر کرد، در این بیانیه آمده بود: «در اوضاع بحرانی که در نتیجه فقدان حکومت و هرج و مرج در کشور به وجود آمدهاست واحد نظامی (۱۷) در مقابل مـردم احساس مسئولیت خود را درک کرده و تأمین امنیت مـردم مناطق آستارا، لنکران، لریک، یاردیلمی، ماسالی، جلیلآباد و بیلهسوار را بر عهده خود گرفته و در این منطقه جمهوری خود مختار تالش مغان را اعلام میکند.» در تـاریخ ۴ ژوئیه سال ۱۹۹۳ در شهر لنکران نشستی بـا شرکت نمایندگان پارلمانی، وزرا و دیگر مقامات عالی رتبه و روشنفکران سرشناس که همگی از اهالی تالش مغان بودند برگزار شد.
در این نشست مسائل مربوط به اعلام جمهوری تالش مغان و اوضاعی که در منطقه به وجود آمده بود مورد مذاکره و بررسی قرار گرفت و بعد در شرایط رضایت بخشی راههای پیشبرد امور مربوط به تأسیس جمهوری خود مختار تالش مغان و برقراری نظم و امنیت مشخص شد و در آن نشست بـا در نظر گرفتن وخامت اوضاع سیاسی و اجتماعی تصمیم گرفته شد که در اسرع وقت مجلس خلق جمهوری تالش مغان تشکیل شود.
در ۱۷ اوت، بـا توجه به موانع قابل تصور و غیر قابل تصور، انتخابات خلق جمهوری خود مختاری تالش مغان برگزار شد و از هفت منطقه مذکور ۲۱۶ نماینده از ۲۵۰ نماینده انتخاب شده و در مجلس حضور یاوفتند.
در نخستین جلسه به اتفاق آرا ایجاد جمهوری خود مختار تالش مغان در قالب جمهوری آذربایجان را تصویب کردند.
و در جلسه بعدی لایحهٔ تدوین قانون اساسی آن جمهوری تصویب شد و «علیاکرم همتاوف» به عنوان رئیس جمهور موقت جمهوری خود مختار تالش مغان و «فخرالدین عباس اوف» به عنوان رئیس مجلس خلق انتخاب گردیدند.
همچنین ترتیب کار مجلس خلق مشخص شد و کمیسیونی مامور تهیه و تدوین قانون اساسی گردید و رنگ و آرم پرچم جمهوری خود مختار تالش مغان نیز مورد تصویب قرار گرفت و در مدت کوتاهی برای تثبیت اوضاع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تأمین مواد اولیه غذایی مـردم، اقدامات فوری انجام گرفت و برای اولین بار در تـاریخ جمهوری آذربایجان درباره چگونگی انتخاب والی و معاون والی ولایات، اساسنامهای تصویب شد.
مجلس خلق روز انتخابات ریاست جمهوری را مشخص کرد.
اما تهاجمات حکومت مرکزی، بعضی اشتباهات رهبری جمهوری خود مختار تالش مغان، نبود تجربه سیاسی درحد لازم، عدم درک برخی از مـردم از مساله جمهوری خود مختار و ترس مـردم از شخصیت «حیدر علیاوف» بر روند امور و اجرای تدابیر اتخاذ شده مجلس خلق تأثیر منفی میگذاشت.
تـا این که در تـاریخ ۲۳ اوت سال ۱۹۹۳ بر اثر تهاجم گسترده نیروهای دولتی و خودداری علیاکرم همت اوف از درگیری مسلحانه و خونریزی، جمهوری خود مختار تالش مغان ساقط شد و همه رهبران آن رئیس جمهور، وزیر دفاع و غیره و ...
بیشتر از ۲۰ نفر زندانی شدند و شمار زیادی نیز متواری گردیدند.
طبق مصوبه مجلس ملی جمهوری آذربایجان، دادگاه عالی کشور، فعالیت حزب برابری ملل آذربایجان که قبلا حزب خلق جمهوری تالش نامیده میشد و رهبر ایدئولوژی جمهوری خود مختار تالش مغان و نیروی محرکه آن بود و کارمند علمی فرهنگستان علوم آذربایجان «هلال محمداوف» آن را رهبری میکرد، متوقف شد.
اعضای این حزب تحت تعقیب قرار گرفته و برای رهبر آن حکم پیگرد صادر شد.
بـا همه این احوال به علت سانسور شدید رسانههای جمهوری آذربایجان و محروم بودن جمهوری تالش مغان از امکانات تبلیغاتی برای مـردم جهان و حتی بسیاری از مـردم جمهوری آذربایجان، چگونگی وقایع مذکور ناشناخته ماند.
به راستی در تابستان سال ۱۹۹۳ در سرزمین تالش چه اتفاقی رخ داد؟
علل اعلام جمهوری خود مختار تالش مغان چه بود و چرا ساقط شد؟
مبارزه سیاسی حزب برابری ملل آذربایجان برای ایجاد خود مختاری تالش «حزب برابری ملل آذربایجان» که قبلا «حزب خلق تالش» بود، در اواخر سال ۱۹۸۹ به نام حزب رستاخیز تالش بنیانگذاری شده بود.
هدف اصلی آن حزب دفاع از حقوق قومی تالشها در سطح دولت بود که در آینده میبایست برای ایجاد خودمختاری در اراضی هفت شهرستان جنوب جمهوری آذربایجان مبارزه میکرد.
برانگیزندگان و رهبران ایدئولوژی این حزب، دانشجویانی بودند که در دانشگاههای پایتخت تحصیل میکردند و نیز نمایندگان وطنپرست و روشنفکر رهبرشان هم «هلال محمداوف» بود.
«هلال محمداوف» در سال ۱۹۵۹ میلادی در روستای تنگه رود منطقه آستارای جمهوری آذربایجان در خانوادهای روشنفکری متولد و بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی وارد دانشگاه دولتی باکو شد و به عنوان دانشجوی ممتاز رشته ریاضی تحصیلات خود را به اتمام رسانده و بعد در فرهنگستان علوم جمهوری آذربایجان مشغول به کار گردید.
او زمانی که در فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی مشغول گذراندن دوره کارآموزی علمی خود بود، فعالیت سیاس خود را شروع کرد؛ ۵ شماره از روزنامه «تولیشی» (تالشی) یک شماره از روزنامه «تولشستون» (تالشستان)، چند بروشور و کتاب درباره زندگی و فعالیت «ذوالفقار احمدزاده» که در اوایل قرن بیستم رهبر نهضت قوم تالش بودهاست، منتشر کرد.
در زمان اعلام جمهوری خود مختار تالش مغان، «جبهه خلق»، حزب حاکم آذربایجان بود.
آن حزب به پانترکیستها منسوب و از طرف «حیدرعلیاوف» ایجاد شده بود، تـا راه رسیدن او به حکومت را هموار کند.
روند بعدی حوادث این واقعیت را به خوبی به اثبات رساند.
«هلال محمداوف» همراه بـا طرفداران خود همیشه ضد رهبری پان ترکیست این تشکیلات، یعنی «ابوالفضل الچیبک» مبارزه میکرد، او از سیاست جبهه خلق آذربایجان مبنی بر نقض آشکار حقوق اقوام غیر ترک ]زبان[ در جمهوری آذربایجان انتقاد مینمود، به همین سبب او بارها از طرف ارگانهای دولتی مخصوصا از طرف وزارت امنیت ملی و از طرف رسانههای گروهی پانترکیست تحت فشار روانی و سیاسی قرار داشت و مورد تهدید و انتقاد قرار گرفته بود لیکن او علیرغم همه فشارها، تهدیدات و بهتانها در راه حفظ و اعاده حقوق دمکراتیک همه ]مردم جمهوری[ آذربایجان فعالیت میکرد.
بعد از شکست جمهوری خود مختار تالش مغان او مجبور شد که آذربایجان را به مقصد روسیه ترک کند و در حال حاضر در روسیه زندگی میکند.
برنامه و اهداوف سیاسی حزب برابری ملل آذربایجان ]کاربرد[ نام قوم یک و نیم میلیون نفری تالشها در سال ۱۹۳۸ میلادی رسما ممنوع اعلام شده و تـا حال اسم آنان اعاده نشدهاست.
(یعنی در اسناد رسمی اجازه نمیدهند که قوم تالش در آن ذکر شود).
در روند سرشماری عمومی نفوس در سال ۱۹۸۹ میلادی، برگههای صدهاهزار نفر مردمی که قومیت خود را تالش نوشته بودند، در عرض دو روز تعویض گردید و در قسمت مربوطه، ملیت آذربایجانی نوشته شد، فقط بعد از اعتراضات مـردم به طور نمادین تعداد تالشها در جمهوری آذربایجان، بیست و یک هزار نفر ذکر شدهاست (در حالی که فقط در بعضی از روستاهای تالش، بیشتر از این تعداد تالش زندگی میکند).
ارگانهای دولتی ]جمهوری[ آذربایجان بـا بهانههای مختلف اعضای حزب برابری خلقهای آذربایجان را تحت تقیب قرار داده و سعی کردهاند که به هروجهی کلمه «تالش» از نظامنامه و برنامه این حزب برداشته شود.
رهبری حزب برابری ملل آذربایجان هیچوقت پنهان نمیکرد که هدف این حزب ایجاد خودمختاری تالش در ترکیب جمهوری آذربایجان است.
تصادفی نیست که در نظامنامه حزب مذکور که در ۱۲ مارس سال ۱۹۹۳ وزارت دادگستری جمهوری آذربایجان نیز آن را رسما تصدیق کردهاست، آمده که این حزب فعالیت خود را بر مبنای موازین حقوق بینالملل و بر اساس معیارهای دمکراتیک حق تعیین سرنوشت ملتها و بر طبق قانون اساسی جمهوری آذربایجان ادامه میدهد.
لکن بـا توجه به این موارد، این حزب هیچوقت سعی نکردهاست که روند حوادث را به صورت مصنوعی سرعت دهد بلکه کوشیدهاست که برای فراهم شدن شرایط مناسب سیاسی، اقتصادی و روانی برای تحقق تشکیل خود مختاری از مشی مبارزه دمکراتیک عدول نکند، از این رو اعلام جمهوری تالش مغان در تابستان سال ۱۹۹۳ چندان غیر منتظره نبود.
شباهت های روستای تاریخی انبوه و ماسوله این عنوان لقبی است که مسئولین استان گیلان به ویژه سازمان میراث فرهنگی وگردشگری استان گیلان به روستای تاریخی انبوه داده اند .به نوعی که اکنون این عنوان در سطح استان کاملا شناخته شده و کلمه ی ماسوله ی دوم تداعی گر نام روستای انبوه ست و حتی در محاورات ومکاتبات هم تداول یافته است .
از وجوه تشابه دو روستای انبوه و ماسوله شکل معماری و بافت مسکونی یکسان دو روستا ست و با این تشابه اضافه که هر دو روستا در سینه کش یک کوه مسقر هستند .
معماری روستای انبوه معماری پله کانی، خانه های ۲ طبقه ،استفاده از مصالح روستایی از قبیل سنگ وچوب،درها و پنجره های چوبی از دیگر وجوه تشابه این دو روستا ست .
معابر روستا ونیز پشت بام هایی که به منزله حیاط خانه های بالاتر محسوب می شوند در هر دو روستا یکسان است .
پوشش خاص محلی و صنایع دستی از دیگر شباهت های روستاهای تاریخی انبوه وماسوله ست .
دامپروری و کوچ نشینی در روستای تاریخی انبوه شرح زندگی دام پروری در روستای تاریخی انبوه را از اول بهار و همزمان با پایان زاد و ولد دام که از اسفند ماه شروع می شود آغاز می کنیم .پس از حدود یک ماه الی ۴۰ روز از پس از شروع فصل بهار ،هنگامی که زمین برای چریدن گوسفدان و بره ها سبز شده باشد دوشیدن دام که تا پیش از آن بره ها و بزغاله تمام شیر را می خوردند آغاز می شود .
و کمک بره ها وبزغاله به حدی رسیده اند که بتوانند بخشی از غذای خودشان را از طریق چریدن علف صحرا تامین کنند .این مرحله را در اصطلاح انبوهی «دان » می گویند که وجه تسمیه آن برای من روشن نیست.
با دان شدن مال (گوسفد وبز را انبوهی ها مال می گویند) دام را از محل نگهداری زمستانی شان که نفاط گرمسیری انبوه و معمولا در فاصله های چند کیلومتری روستا است به تدریج به سمت نفاط شمالیتر و ییلاقیتر کوچ می دهند.
معمولا هر طایفه وفامیل منطقه گرمسیری خاصی برای نگهداری دامشان در فصل زمستان دارد که به این محل ها اصطلاحا «گاچه»می گویند.
با شروع فصل دوشیدن دام زنان روستا هر روز ار محل روستا به دسته های چند نفری حرکت می کنند ودر ساعت مقرری که چوپان گله را در محل مشخص جمع آوری میکند دام را می دوشند در محل دوشیدن دام که انبوهی ها به آن «بره سر »می گویند زنان روستا در دو ردیف در حالی که ظرف شیر دوشی خود را در داخل چاله ای مستقر کرده اند می نشینند و در وسط این دو ردیف معبری برای عبور دام و نشستن چوپان قرار می دهند .
آنگاه بزها و گوسفندان توسط تعدادی از اهالی از معبر مذکور آرام آرام عبور داده می شوند و چوپان که صاحبان همه دام را می شناسد با عبور هر راس دام صاحبش را صدا می زند و خانمی که زن صاحب آن دام هست با شنیدن صدای همسر خود بز یا گوسفند را از چوپان تحویل گرفته و آن را می دوشد و پس از دوشیدن آن را به سمت بالای بره سر که به آن «جاری بره » که در مقابل آن «جیری بره» یعنی قسمت پائین بره سر می گویند هدایت می کند .
تصویری از بره سر(محل دوشیدن دام ) تصویری دیگر از بره سر در حال دوشیدن دام به زنانی که برای دوشیدن شیر به بره سر می روند در اصطلاح انبوهی «دانی »و به عمل آمد و شد آنها از روستا به بره سر و بالعکس «دانه رایی » می گویند.
هنگامی که دوشیده شیر تمام شد بزغاله و بره را به طرف گله می آورند تا ازمختصر شیری که زنان روستا برای آنها باقی گذاشته اند تغذیه شوند و پس از یکساعت از همراهی گله با بزغاله و بره که اصطلاحا «سر مهار »می گویند بره ها و بزغاله ها را از گله جدا می کنند و هر کدام توسط چوپان مخصوص خودشان برای چریدن به صحرا می روند.تا فردا دوباره در همین مکان مجددا یکدیگر را ملاقات کنند...ادامه دارد تصویری از یک بزغاله و بز در حالت سر مهار پس از جداکردن بره ها و بزغاله از گوسفندان و بزه ها چوپاتن آها را به چرا می برند تا شب دوباره به محل استراحت شان برگرداند که به این عمل «پسدان» می گویند ومحلی را چوپان گوسفندان را شب در آنجا می حواباند در اصطلاح انبوهی «ماله گاه» به معنای محل وجایگاه مال می گویند .
زنان شیرههای دوشیده شده را اصطلاحا «شیرواره»می کنند.شیرواره یعنی اینکه همه ی شیرها را بترتیب تعداد مال (گوسفند وبز) ومیزان شیر افراد ابتدا به کسی می دهند که بیشترین میزان شیر را دارد و میزان شیری که به هر کس می دهند با ظرفهای مخصوصی که بعضا مدرج است اندازه می گیرند و حساب آن را نزد خودشان نگه داری می کنند.
پس از دو سه روز یا بیشتر شیر ها را به نفر بعدی می دهند وهرکس پس از دادن بدهی شیر خود به کسی که قبلا از او شیر گرفته است مجددا مقداری به او قرض می دهد که به این عمل «هوکان» خوردن می گویند کسی که نوبت جمع کردن شیر با اوست پس از جمع کردن همه ی شیر ها آنها را در ظرف مسی بزرگی که «قزقان» نام دارد می ریزد واز آن شیر ُپنیر و «لور »( نوعی پنیر کم ارزشتر که از ته مانده شیری که از آن پنیر گرفته شده است درست میشود ) به دست می آورد.یادآوری می شود که عمل شیر واره عینا برای شیر گاوها هم در انبوه متداول است.
با دان شدن مال (گوسفند و بز) ابتدا آنها را در مناطق گرمسیر که بزبان محلی «طارم » می گویند می چرانند و به تدریج با گرم شدن هوا ونیز کم شده علوفه آنها را به مناطق ییلاقی تر و کوهستانی می برند وهر روز زنان روستا یا همان دانی ها مجبورند فاصله روستا تا محل دوشیدن مال یا همان بره سر را پیاده طی کنند با کوچ کردن چوپانان به مناطق کوهستانی و ییلاقی اهالی مجبورند همراه گوسفندان کوچ کنند و زندگی موقتی را در خانه های موقتی که در چندین نقطه مناطق ییلااقی دارند و به آنها «کلام » می گوین بنا کنند .
این عمل کوچ کردن که به آن «کوچه بار »می گویند با هماهنگی قبلی و با تصمیم بزرگان روستا و با صلاحدید ملاهای روستا که از روی تقویم ایام سعد و قمر در عقرب نبودن را معین می کنند انجام می گیرد روز کوچه بار اهالی اسباب و اثاثیه خود را که به اندازه کفاف حداقل معاش باشد و شامل نمد ،لحاف،ظروف آذوقه و..می باشد بر روی چهارپایان حمل می کنند و در حالیکه بچه های کوچک را وسط بار می نشانند و برخی نیز در دوش و آغوش پدران و مادرانشان هستند و یا پیاده اند به طرف ییلاق راه می افتند.
آشنای با معماری کوچ نشینی روستای انبوه کوچ نشینی در روستای انبوه از قدیم الایام ۳ مرحله داشت:۱-بهاره کوه ۲-نیاوک ۳- پس کوه ۱- بهاره کوه :همانطور که قبلا گفتیم کوچ نشینی در انبوه همراه با تغییرات جوی و کاهش علوفه برای تعلیف دام در مناطق گرمسیری به تدریج به سمت مناطق ییلاقی تر و ارتفاعات صورت می گرفت و روستائیان تا زمانی که علوفه مورد نیاز دام در مراتع پایین تر وجود داشت در همانجا اقامت می کردند اولین محل افامت آنان که از نیمه دوم خرداد شروع می شد در اقامت گاههایی صورت می گرفت که بین روستا و نفاط ییلاقی تر واقه شده است نام عمومی این مناطق اصطلاحا «بهاره کوه»بود چون در بهار انجام می گرفت ۲- نیاوک:پس از توقف یک ماهه در این مناطق روستائیان به آخرین و بلاترین نقطه ییلاقی کوچ می کردند که دشتی سرسبز و بهشت گونه ایی است به نام «نیاوک».ایام اقامت مردم روستای تاریخی انبوه در نیاوک یکی از خاطره انگیز ترین و زیباترین ایام زندگی شان می باشد .
زیبایی مناظر آن همراه با مه غلیظی که اکثر روزها از بعد از ظهر تا بامداد فردا فضا را می پوشاند .صدای هی هی چوپان ها در تپه های اطراف آمیخته با نوای زنگ و زنگوله رمه ها،جیک جیک گنجشکان و کبکان ، آب سرد و زلال چشمه ها، فریاد و غریو شادی کودکان که در دشت و چمن ن بازی می کنند و...لحظات شاد و مسرت آفرین نیاوکند .
از جمله سنتهای مردم انبوه در ایام اقامت در ییلاق نیاوک« شیر جمعه» و «علم واچینی» است.
شیر جمعه نذر شیر گوسفدان برای امامزاده ای است که در بالای تپه ای در روستایی به نام «کمنی» واقع شده است .در ایام اقامت انبوهی ها در نیاوک هر جمعه یک گروه از گله داران با بردن دام هایشان به کنار امامزاده و پس از طواف دان آنها به دور امامزاده ،شیرشان را در همان محل می دوشند و با پختن شیر برنج ،آن را نذر امامزاده و صرف زائرین و مسافرین امامزاده می کنند .
یاد آور می شود که این امامزاده به نام امام زاده ابولحسن معروف است که اهالی منطقه او را از فرزندان امام رضا (ع)می دانند.
و اینجانب بیش از ۲۰سال پیش در خصوص شجره نامه آن از مرحوم آیت الله مرعشی نجفی که آن زمان در قید حیات بودند استعلام کردم .
در روزهای پایانی حضور انبوهی ها در نیاوک رسم «علم واچینی » انجام می گیرد.
در این سنت دیرینه اهالی از روستا حرکت می کنند و علمی را که شامل چوبی بزرک بوده و پارچه های الوان نذری به آن آویزان است با خود حمل می کنند .
صبح روز علم واچینی مردم روستا خود را پاکیزه کرده و زیباترین لباسهای خود را می پوشند و پیاده و سواره به سمت امامزاده می روند.
وپس از زیارت و عزاداری ،علم را عریان و پارچه های آن را باز می کنند و این عمل که با شور و حال و گریه و زاری همراه بوده سمبلی از افتادن علم علمدار کربلا است .
پس از عزاداری هر طایفه و فامیل با مشارکت هم غذایی که معمولا آب گوشت هست تهیه کرده و زائران زیادی را که از روستاها و شهر های دور برای زیارت آمده اند اطعام می کنند.