دانلود تحقیق آرا و اندیشه های سیاسی _ اجتماعی شهید بهشتی به روایت دکتر غلامحسین الهام، سخنگوی شورای نگهبان

Word 69 KB 19434 14
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی نزد مردمان این مرز و بوم پیش از آنکه چهره‌ای سیاسی باشد مردی است اهل خدمت و حکمت.


    مجاهدتهایش در طی سالیان متمادی برای به ثمر نشستن نهضت اسلامی و تلاشهای بی‌وقفه‌اش در جهت تحکیم نظام جمهوری اسلامی در ایران مشهود و معروف است، اما آنچه از ابعاد این شخصیت برجسته ناشناخته مانده است، اندیشه‌های ژرف و تابناکی است که ایشان به شکلی نظام‌مند در زمینه‌های گوناگون ارائه کرد و آن مجاهدت و تلاش را هدف سامان و قوام بخشیده است.
    مردی که معتقد بود میدان عمل با تمامی گفتارها و شعارها متفاوت است تنها تلاش را می‌طلبد و دیگر هیچ، در نهایت هم به این اعتقاد درونی‌اش دست یافت که بهشت را به بها دهند نه بهانه.
    غلامحسین الهام، دکترای حقوق از دانشگاه تهران پیش از آنکه سخنگوی شورای نگهبان باشد، سخنگوی قوه قضاییه و یک حقوقدان کارآزموده است.

    شهید بهشتی را از جوانی می‌شناخته و همواره به عنوان مریدی الگویش را آن شهید گرانقدر قرار داده است از نوجوانی تاکنون.


    معتقد است که شهید بهشتی طراوت جوانی و مدیریت فکر و اندیشه را به عنوان تزی برای تقویت پایه‌های نظام و تربیت نیروهای کارآمد همواره سرلوحه اقدامات خویش در مناصب مختلف قرار داده است.

    هفتم تیر را نقطه عطفی برای تثبیت حقانیت، درایت، کارآمدی و مظلومیت شهید بهشتی و نیروهای مکتب خویش می‌داند و عاشق این شعر حمید سبزواری است؛
    ریشه به جا ماند اگر برگ و بری می‌رود
    جایگاه و شخصیت شهید بهشتی را با توجه به برهه زمانی و فعالیتهای ایشان چگونه ارزیابی می‌کنید؟


    شهید بهشتی تجلی بیرونی شخصیتش از بدو انقلاب اسلامی صورت گرفت و در واقع جامعه از این زمان است که گسترده تر و ملموس تر با او آشنا می‌شود اما طبیعی است که یک چنین شخصیتی بدون یک عقبه علمی، سیاسی، فرهنگی و انقلابی نمی‌تواند در عرصه فعالان سیاسی حضور داشته باشد.

    طبیعی است که باید آن برهه را از نظر علمی و مبارزات فرهنگی، سیاسی مورد بررسی قرار داد.
    در هر حال در این بخش به نظر یک نوع حرکت عمیق فرهنگی بر مبنای دین و در راستای تاثیرگذاری در جامعه می‌بینیم.

    شهید بهشتی را در یک حرکت مبارزاتی برنامه‌ریزی شده ایدئولوژیک و در عین حال عملیاتی و شدنی باید دید.

    نوع مبارزه هر شخص ممکن است مبارزات احساسی باشد از نوع مبارزات پرخطر و کم‌بهره، ممکن هم هست یک نوع مبارزه پربهره و شاید با آسیب کمتر و تاثیر پایدارتر ‌باشد.

    نوع مبارزات آقای بهشتی قبل از انقلاب را در این بخش دوم باید دید.

    اما بعد از انقلاب آقای بهشتی به عنوان یک فرد اصولگرا و ایدئولوژیک ظهور کرد، اصولگرا بود چون انقلاب را اسلامی می‌فهمید و اسلامی می‌خواست و اسلامی عمل می‌کرد.

    ما اولین چالش بین اسلام و سکولاریزم را بعد از انقلاب شاهد بودیم و اولین روحانی مسئول در نظام که با جرات در برابر این پدیده ایستاد، شهید بهشتی بود اولین جلوه این مسئولیت‌پذیری شاید حتی قبل از رفراندوم جمهوری اسلامی بود که رییس کانون وکلای دادگستری وقت - حسن نزیه - که در دولت موقت هم سمتی داشت علناً اعلام کرد: عمل به اسلام نه ممکن است و نه مفید.
    این در واقع اولین ندای سکولاریستی بود که از دل دولت موقت برآمد.

    آن موقع هم اولین کسی که قاطع و مستدل و متکی بر اصول در برابر این پدیده ایستاد و نهراسید، شهید بهشتی بود.

    بخصوص هراسی که می‌گوییم هراس از هجوم روشنفکری آن زمان بود، هراس از فضای جو زده مارکسیستی آن روشنفکران.


    کمی راجع به این روشنفکری توضیح بدهید؟


    در زمان انقلاب هم ببینید افرادی مانند دکتر شریعتی می‌گفتند اسلام در حد یک دین تعبدی است.

    به این قایل نبودند که اسلام در همه عرصه‌ها می‌تواند حضور یابد و یا باید حضور یابد.

    یا به توانش تردید داشتند یا به بایدش.

    در دولت موقت دو جریان وجود داشت؛ یک بخشی آنهایی که به حداقل حضور اسلام قایل بودند و بعضی هم معلوم نبود که به حداقل هم قایل باشند و بین این دو جریان هم بودند کسانی که شاید تظاهر به وجه ملی داشتند.

    خود را ملی مذهبی قلمداد می‌کردند، که الان هم هستند.

    در هر حال این اولین نقطه اصولگرایی شهید بهشتی بود که با اصول انقلاب اسلامی که دینی بودن حکومت را مورد توجه قرار داد و از آن جریان بوجود آمده دفاع کرد.

    آن هم با یک نو اندیشی دینی.


    در شورای انقلاب چطور؟

    در واقع بخش کاملاً اسلامی انقلاب در شورای انقلاب بود که محورش شهید بهشتی بود یعنی طیف دوستان شهید بهشتی که الان هم هستند مثل مقام معظم رهبری، اینها در واقع گروه اصولگرای دینی را و یا به تعبیر آن روز طیف مکتبی را در شورای انقلاب مدیریت می‌کردند و در برابر فشارهای آن روز که موسوم بود به لیبرالیستی ایستادگی می‌کردند.

    شهید بهشتی بعد از شورای انقلاب یا در طول حضور در شورای انقلاب با مدیریت در خبرگان قانون اساسی نقشی فراتر از نقش معنوی و علمی داشت.

    کمتر پیدا می‌شوند از تیپ شهید بهشتی و رهبری که در عرصه های مدیریتی جامعیت داشته باشند.

    آن هم در حوزه های علمی، سیاسی و اجرایی.

    شهید بهشتی نایب رییس مجلس خبرگان رهبری بود و رییس آن آقای منتظری.

    در خود این مجلس شخصیت‌هایی مثل آیت الله شیخ مرتضی حایری، صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، سبحانی، موسوی اردبیلی، فلسفی، شهید مدنی، شهید ربانی شیرازی و شهید صدوقی حضور داشتند.

    همه از نخبگان روز کشور و خبرگان به معنای واقعی کلمه؛ اینکه شخصیت جوانی مثل شهید بهشتی، نایب رییس چنین جمعی شود، نشان می‌دهد که ایشان از نظر فقهی و از نظر درجه اعتقاد عملی و تقوا و مدیریت، برجستگی فوق‌العاده‌ای داشته‌اند.

    در بحث تدوین قانون اساسی هم آنچه از سوی دولت موقت ارائه شده بود کاملاً نگاه یک حکومت عرفی غیر دینی را القا می کرد.

    یک کپی از قوانین غربی.

    ایشان باید با همان بیان حقوقی و در چارچوب نظام دادن به یک حکومت نوپا، اندیشه دینی را وارد این سند قانونی و مکتوب می‌کرد یعنی قانون اساسی را می‌نوشت.

    این کار نوآوری می‌خواست، ابتکار می‌خواست.

    اولین تجربه بود و نمی‌شد حکومت دینی را براساس قانون اساسی فرانسه یا بلژیک یا آمریکا تبیین کرد، این تجارب سیاسی و حکومتی باید توأم می‌شد با محتوای دینی.

    تجربه قبلی هم وجود نداشت.

    در نظام دادن به چنین قانونی ایشان این نقش مدیریتی را به خوبی ایفا کرد و به خصوص در حوزه‌های اقتصادی موادی ارائه کرد که کاملا با نظام سرمایه‌داری غرب فرق می‌کرد بحث این بود که باید یک نظام اقتصادی تدوین کرد که در فضای آن روز مارکسیستی یک اقتصاد سوسیالیستی را تداعی نکند و در سمت و سوی وابستگی به غرب یک اقتصاد سرمایه‌داری را ترویج نکند.

    بحث تعاونی‌ها را به شهید بهشتی منصوب می‌کنند، چقدر به این قائلید؟

    دقیقا همین‌طور است.

    این تقسیم کردن حوزه اقتصاد دولتی، تعاونی و خصوصی یک ابتکاری بود که مرزهای بین سوسیالیست و سرمایه‌داری را قطع می‌کرد.

    در واقع شد یک الگوی کامل اقتصاد اسلامی.

    این بحث تهمت‌ها و تخریب‌ها از کجا شروع شد؟

    خوب مجلس خبرگان از یک سو در فشار دولت موقت بود که تا مرز تعطیلی هم پیش رفت از طرفی فشار مارکسیست‌ها بود که به دنبال القای تفکر مارکسیستی در نظام با اصطلاحات مورد پسند جوانان و التقاط در اصول و عقاید مذهبی، عناوینی همچون جمهوری دموکراتیک یا نظام بی‌طبقه توحیدی را در جامعه مطرح می‌کردند.

    این ادبیات و تعابیر، ادبیاتی بود که در جامعه می‌توانست فضاسازی کند، جاذبه داشته باشد این جاذبه‌ها را آنها ایجاد کرده بودند.

    از این طرف اما هیچ کاری برای کارگزاران و اندیشه های آنان نشده بود.

    در اوج این فشارها متاثر نشدن از مطالبات مارکسیستی و در عین حال ایستادن در برابر هجوم سرمایه‌داری یا کاپیتالیستی و پافشاری بر نظام اسلامی هم فکر می‌خواست، هم الگو می‌خواست هم روحیه شجاعت و مقاومت.

    شهید بهشتی اینها را داشت و به همین خاطر از روز اول به عنوان یک چهره موثر مورد تخریب قرار گرفت یعنی مدیریت‌اش شد استبداد و انحصارطلبی.

    مطمئناً ایستادن در برابر این موج عظیم و هماهنگ خشم همه را بر می انگیزد، بهترین و.

    ساده ترین راه مقابله هم تخریب است.

    بعد از تدوین قانون اساسی که حقیقتاً نقطه عطف انقلاب اسلامی ما و به نوعی الگوی کشورهای اسلامی است، شهید بهشتی با نظر امام وارد قوه قضاییه شد ایشان دارای درجه اجتهاد از حوزه بودند و در رشته الهیات در معقول دکترا داشتند در واقع اجتهاد و فقاهت ایشان به آن دکترا اعتبار بخشیده بود.

    شخصیت روحانی ایشان از نظر خودش شخصیت غالبی بود، هم دانشگاه را می‌شناخت هم حوزه را اما همیشه بر آن هویت روحانی‌اش پایبند بود.

    در واقع ما هر چه قدر افراد تاثیرگذار داشتیم در هر دو عرصه علم و اجتهاد پیشتاز بودند، صاحب فکر و اندیشه بودند.

    در شخصیت شهید بهشتی این را هم اضافه کنید که شخصیت وی توان تاثیرگذاری در هر دو عرصه را داشت، نمود آن ایجاد تحول و تولید فکر و اندیشه بود البته این تحول همیشه مستلزم داشتن مدرک علمی نیست.

    شهید مطهری هیچ وقت، از دانشگاه مدرک نداشتند ولی در دانشگاه یک قطب علمی محسوب می‌شد که همه نسبت به جایگاه علمی او تمکین می‌کردند من چیزی را که می‌خواهم اینجا نتیجه بگیرم حضور در دانشگاه به معنای داشتن مدرک از دانشگاه نیست شناخت این نهاد جدید بود که بعضی‌ها کاملاً از آن پرهیز می‌کردند، بعضی‌ها هم اصلا تاثیر و کارکرد دانشگاه را نمی‌شناختند؛ بعضی‌ها می‌شناختند و در تاثیرگذاری مشکل داشتند و عده‌ای هم می‌شناختند و می‌توانستند تحول‌آفرین و تاثیرگذار باشند که این در ابتدای انقلاب در یک سطح حداقلی بود.

    شهید بهشتی از این دست افراد بودند، در هر حال این بخش دوم زندگی شهید بهشتی در سازمان‌دهی قوه قضاییه از نکات خاصی است که در مدیریت نظام جمهوری اسلامی اثر داشت یکی از جاهای مهمی که الان هم مورد هجوم هست.

    یعنی مطمئناً حضور در مقام قضاوت فی نفسه با هجمه های دوست و دشمن همراه هست.

    اصولاً در بحث قضا باید به غرب باج بدهیم و در آن اسلام‌زدایی بکنیم!

    مهمترین چالش غرب به ما در اجرای احکام قضایی اسلامی است و مهمترین جایی که به صورت خاص در خیلی از مسائلش احکام مشخص اسلامی داریم قوه قضاییه است، احکام قضایی اسلامی در عرصه جزایی و مدنی.

    مهمترین مطالبه آنها از ما اینست که قوه قضاییه‌مان را سکولاریزه کنیم.

    قبل از شهید بهشتی در قوه قضاییه بخشهای عمده ای مثل بخشهای کیفری کلاً سکولاریزه شده بود.

    شهید بهشتی باید آنها را برمی‌گرداند در بخشهای دیگر هم باید قوانین را تقویت و اصلاح می‌کرد.

    این بود که آماج حملات تخریبی قرار گرفت.

    با این همه شهید بهشتی در این عرصه هم، با شجاعت وارد شد یعنی سه رکنی که قوه قضاییه می‌طلبید یعنی محتوا، قانون، قاضی و تشکیلات به هر سه موضوع توجه کرد و پرداخت.

    بر سر مسئله لایحه قصاص که یک نقطه عطفی در تحولات قضایی کشور ما در آغاز دهه شصت به حساب می‌آید، در زمان حیات خود ایشان بود که یک جبهه‌گیری سختی راه‌اندازی شد که نگذارند قوانین اسلامی تصویب بشود.

    می‌دانیم ما پدیده 25 خرداد 60 را داریم که شاید برای این نسل شناخته شده نباشد.

    آن نقطه مقاومتی بود که با هدایت امام مردم به صحنه آمدند تا قوانین اسلامی حاکم بشود آغاز این حرکت باید به خوبی می بود چرا که شکل کار هم یک کار نویی بود.

    یعنی فقه را بیاوریم و قانون تدوین کنیم - کار سختی بوده است - نقطه آغاز این حرکت نوین ایشان بود.

    یعنی به نوعی پیوند میان علم و اجتهاد، حوزه و دانشگاه و ...

    بله.

    در بحث قضا هم مدیریت هوشمند ایشان اقتضا می کرد که دو گروه را در حوزه و دانشگاه جمع کرد، این کار کمی نبود در آن دوران، در بحث قاضی هم همینطور.

    قاضی بحث مهمی است از نظر علمی باید حتماً جایگاه برجسته‌ای داشته باشد از نظر فقهی هم جایگاه اجتهاد.

    شهید بهشتی این طیف دانشگاهی را از دانشکده‌های حقوق و طلبه‌های برجسته حوزه علمیه جمع کرد و شروع کرد به آموزش بر مبنای نیازهای دستگاه قضایی اسلامی و دوره‌های آموزش و کارگزینی بنیاد گذاشت.

    برای سیستم قضایی سنتی قابل قبول نبود که یکباره یک گروه قضات یا کارآموزان جوان وارد این عرصه شوند و بخواهند یک چنین رکنی را اداره کنند این یک کاری نبود که به راحتی انجام شود به خاطر همین اوایل انقلاب یک جور دستگاه قضایی موازی شکل گرفت یعنی دادگاههای انقلاب تاسیس شد و خود اینکه بشود این سیستم را با هم تلفیق کرد و هماهنگ، کار سختی بود.

    یک نکته دیگر هم هست در آغاز فعالیت قوه قضاییه و حضور ایشان - سال 59 - به علت انقلاب فرهنگی ما با که وقفه در کار دانشگاهها مواجه بودیم اگر می خواستیم صبر کنیم باید تا سال 62 که دانشکده‌هایمان شروع به کار کرد باید صبر می کردیم ولی ایشان کار آموزش را در قوه قضاییه با نیازهای اولیه و ساختاری ابتکاری شروع کرد.

    در واقع شما نقش شهید بهشتی را در قوه قضاییه چگونه ارزیابی می کنید؟

    به نظرم نقش ایشان در قوه قضاییه، نقش بنیان‌گذاری و معماری است چون ایشان در زمانی وارد این سیستم شد که باید یک قوه قضاییه اسلامی می ساخت و آن آغاز راه بود.

    زیر ساخت ها را خوب بنیان گذاشت.

    در عرصه قوانین کار را آغاز کرد و نشان داد که باید وارد عرصه شد آن گروه‌های متخصص حوزه و دانشگاه را یعنی حقوق دادگستری و فقه را با هم تلفیق کرد و گروه‌های کاری شکل داد که روی اصلاح قوانین کار بکنند و این کار در بخش‌هایی انجام داد و در بخش‌هایی هم ماند که همچنان هم ضعیف مانده است.

    این نشان می‌دهد که ما در این عرصه ضعیف عمل کرده‌ایم مثل قانون تجارت که ما هنوز مانده‌ایم که با آن چکار بکنیم.

    کهنه شده است و تقریباً ناکارآمد، تغییرش دهیم یا نه.

    مهم‌تر از این شهید بهشتی در بحث تربیت قاضی بنیان گذار و آغاز گر راه بود و این شروع خوبی بود اما باید با توجه به تغییرات تحول پیدا بکند و شهید بهشتی مسایل را خوب می‌فهمید، به همین واسطه به رفع نقاط اصلی ضعف می پرداخت که نتیجه اش اعتماد مردم به برقراری عدالت در حکومت بود.

    یکی از ابتکارات ایشان گفتگوی مستقیم با مردم بود شهید بهشی یک روز در هفته را در سالن دیوان عالی کشور می‌نشست، همه مردم می‌آمدند، حرف ها و کارهایشان را مطرح می کردند.

    این ارتباط یک نقطه شناخت از کارکرد قضات و سیستم است.

    اینکه شهید بهشتی را واقعا معمار این سیستم بدانیم تعریف درستی هست معمار هم نماد کلی‌اش بنیان و استحکام زیرساخت‌ها است.

    عمر شهید بهشتی در قوه قضاییه عمر بسیار کوتاهی است اما کار و تحول، بسیار بزرگ و اساسی بوده است و لذا نه قوه قضاییه امروز را می توان نمونه ای از تمام خواسته‌های شهید بهشتی دانست و نه ایشان را می‌توان در قوه قضاییه محصور کرد؛ شهید بهشتی یک شخصیت جامعی است که کل کشور و نظام نسبت به او مدیون اند.

    قطعی نمی گویم ولی اگر از آن نقطه ای که شهید بهشتی شروع کرد، آغاز نمی شد هیچ‌وقت حرکتی صورت نمی‌گرفت که نتیجه اش انحلال و پاشیدگی و از بین رفتن پایه‌های نظام بود، کشور هم نمی‌توانست بدون دستگاه قضایی باشد بنابراین بدون این حرکت این همان می‌شد که سیستم گذشته بماند و تحولی ایجاد نمی‌شد و و در کل انقلاب هم دوام نمی آورد!

    یک بحث اولیه که فردی را موفق نگه می‌دارد، آن نبوغ فکری است.

    شهید بهشتی یک عالم بود و این شاخص در ایشان به نحو خوبی نمود داشت و همه به توان علمی ایشان احترام می‌گذاشتند و قبول داشتند نکته بعدی در مورد علم ایشان محدود نبودن آن به علوم حوزوی بود، ایشان یک فیلسوف و اندیشمند بود، اندیشمندی که دارای قدرت فلسفی است و می تواند اندیشه سیاسی داشته باشد.

    قدرت مدیریت افکار هم مهم است کسانی که بتوانند افکارشان را در موقعیت مناسب بروز بدهند و بخصوص افکاری که یک مصلح و متفکر اجتماعی دارد اینکه چگونه آن را در جامعه پیاده بکند مهم است چنان که امام مظهرش بود، امام تئوری‌پردازی نمی‌کرد بلکه تئوری‌هایش را عملیاتی می‌کرد و اندیشمندان پس از امام از عمل امام تئوری‌هایی می‌گرفتند و استخراج می‌کردند شهید بهشتی هم اینگونه بود و این قدرت را داشت.

    در باره این بعد مدیریتی شهید بهشتی بیشتر توضیح دهید.

    مدیریت در این است که بتوانند نیروهایی که در این عرصه وجود دارند را شناسایی کنید، جذب و هدایت ‌کنید شهید بهشتی این قدرت را داشت و در هر عرصه‌ای افراد توانمند را می‌شناخت یعنی شناسایی می‌کرد، جذب می‌کرد، حمایت می کرد و وارد بدنه می‌کرد.

    در اوایل انقلاب یک بانک اطلاعات مردمی ایجاد کرد به همه هم می‌گفت که هر کس یا هر مدیری را که توانایی در او می‌بیند معرفی کند.

    از دل مردم افراد توانمند را شناسایی و استفاده می‌کرد.

    ایشان تعبیرشان این بود که "ما جوانها را به کار می‌گیریم تاوان ندانم‌کاری‌های آنان را تا مدتی می‌دهیم ولی در آینده هیچگاه نخواهیم گفت مدیر نداریم" این نوگرایی و جوان‌گرایی نقطه تحول اول انقلاب بود.

    همین موضوع خود باعث بسیاری از اتهامات شد مثلاً یادم هست شهید کلانتری وزیر راه بود - ایشان از شهدای هفتم تیر هم هست - خب ایشان داماد آقای بهشتی است و می گفتند پارتی بازی است، در حالیکه ایشان در حدی بود که از نامزدهای نخست‌وزیری وقت هم می توانست باشد فکر می‌کردند ایشان به خاطر رابطه، تحویل گرفته‌اند.

    ولی توانایی هایی که در شورای انقلاب نشان داده بودند باعث حضورش ایشان در عرصه مدیریت کلان شده بود یعنی به همین ترتیب افرادی که در شورای انقلاب و در عرصه‌های دیگر بودند شناسایی می‌شدند و وارد بدنه می کرد.

    معتقد بود وقتی جوانها وارد عرصه کار بشوند تجربه پیدا می‌کنند و کار جلو می‌رود.

    مرحوم شهید رجایی در آن زمان یا بعد از شهادت ایشان فرمود: من هر وفت برایم مشکلی پیش می‌آمد می‌رفتم پیش ایشان و ایشان کلی نیرو در آستین داشت که معرفی می‌کرد.

    یعنی در واقع برای دولت شهید رجایی، بهشتی یک پشتوانه و سرمایه‌ای بود که هم از نظر معنوی نقطه اتکایی برای شهید رجایی بود و هم از نظر نیروی انسانی.

    در حزب جمهوری اسلامی هم همین اندیشه را دنبال می‌کرد.

    معتقد بود حزب یک کانون نیروشناسی و نیروسازی است.

    این نگاه شهید بهشتی هم اعتماد زا بود و هم حکومت را پرتوان می کرد.

    تعبیرش هم این بود که حزب بایدمعبد باشد و تعابیرش در نوع نگاهش به تشکیل کارهای حزبی نگاه اسلامی خاصی بود نگاه ارزشمندانه، از ظرفیت حزب برای یک چنین کار هم استفاده می‌کرد خوب یک کسی با این جامعیت علمی مدیریتی تدبیر و البته اعتماد امام به ایشان و اعتقاد ایشان به امام سرمایه مهمی برای کشور بود.

    خصوصیات بارزی که ایشان داشتند کمتر در جامعه امروزی ما دیده می‌شود، نوگرایی و جوانگرایی، اندیشه محوری و ...

    چرا؟

    در اینکه خلاء وجود شهید بهشتی هنوز هم حس می‌شود تردیدی نیست.

    اصولاً آدم‌هایی که دارای جامعیت باشند کم هستند، چرا که این افراد در طول زمان ساخته می‌شوند و تحولات زمان بر آنان تاثیر می‌گذارد.

    فرصت‌هایی که این افراد درکمال آمادگی‌های لازم به تحصیل می‌پردازند، آمادگی‌های ذهنی آموزشی که باید وجود داشته باشد در عرصه‌ای که وارد درگیری با یک نظام فاسد شده‌اند و عرصه های مختلف فرهنگی سیاسی حاکم بر آن را دیده‌اند.این دوران قبل از انقلاب را شهید بهشتی درک کرد در نقطه خوبی هم وارد میدان عمل شد و به صورت عینی در تجربه ساختن نظام از ایشان استفاده شد منتها این زمان، زمان خیلی کوتاهی بود.

    شهید بهشتی بعد از حادثه 14 اسفند 59 و برخورد ایشان نسبت به آن نشان داد که سعه صدر یک مدیر در نظام سیاسی به چه میزان است و توان اخلاقی او که نشان از تسلط او بر نفس خود است چقدر است.

    آنجایی که بر روی اصولگرایی از مواضع اصولی عقب نمی‌نشیند از روز اول انقلاب محکم‌تر در برابر انحرافات می‌ایستد، اما آنجایی که به شخص خود آسیب می‌رسد، صبر می‌کند و سکوت.

    صبر و استقامت توأم با حضور و مقاومت.

    یعنی بداند در هر موقعیت باید چکار بکند گرچه این موارد را داشتیم همه تجاربی است که شخصیت یک فرد را رقم می‌زند اما ایده‌آل هایی که ایشان برای تحقق یک نظام اسلامی داشتند تحقق پیدا نکرد.

    ساماندهی بخش اقتصاد را از سال 59 شروع کرد که در واقع آن روح عدالت اسلامی و عدالت اجتماعی را محقق بکند که متاسفانه نشد و هنوز هم نشده است.

    شهید بهشتی واقعاً برای اقتصاد کشور برنامه‌ریزی داشت و تحول ساختاری را شروع کرده بود.

    چه ایده آل هایی مد نظر ایشان بود؟

    مقدمه قانون اساسی که بسیار غنی است چشم‌اندازی است که ایشان به آینده این کشور داشته است و خوب اصول قانون اساسی را اگر شما ببینید در واقع این آرمانها و ایده‌ال‌هایی است که شهید بهشتی داشت یعنی مثلاً در فصل چهارم قانون اساسی رفاهی که ایشان در پناه عدالت جستجو می‌کند را ببینید، اصل 43 را ببینید خود این اصل فضای اقتصاد کشور را و زندگی مردم را ترسیم می‌کند و فصل قبلی که حقوق مردم را مشخص می‌کند همه و همه نگاهی است که ایشان به فضای عمومی جامعه دارد من فکر می کنم که اگر بخواهیم بگوییم که ایشان دنبال چه چیزی بود باید بگوییم شهید بهشتی دنبال حکومت اسلامی بود دنبال یک حکومتی بود که به دنبال آموزه‌های انسانی، کمال انسان و تحقق عدالت باشد.

    شهید بهشتی سال 38 جزوه یا مقاله‌ای را تحت‌عنوان حکومت اسلامی داشت و بعد از انقلاب چاپ شده است این ایده‌ را داشت که به قول امام فقه را عملاً در حکومت پیاده و اجرایی بکند.

    با توجه به حجم بالای تخریب،چگونه تصویری از ایشان در بین کارگزاران جامعه ارائه شده بود؟

    من نمی‌دانم این سوال شما را با چه کلمه‌ای می‌توان جواب داد ولی ایشان نماد یک روحانی آگاه به زمان، نماد یک مدیر توانمند بود.

    نماد یک مرد اخلاقی بود که واقعاً شیفته خدمت بود و نه تشنه قدرت.

    گرچه در معرض تهمت های فراوانی قرار گرفت ولی با تقوا و پاک بود، نماد یک مصلحی بود که آینده‌ی خوبی را ترسیم می‌کرد و توان رسیدن به آن را داشت نماد یک عالمی در یک حکومت دینی بود که می‌توانست معنای ارتباط امام و امت را ترسیم بکند.

    او نماد مدیریت بود، نماد تدبیر بود، نماد تقوا و علم بود نماد آگاهی به زمان بود نماد جامعیت در همه ابعاد.

    به واقع فرزند اسلام بود و همیشه می‌خواست که این از او شناخته شود یعنی روحانیت مکتبی‌اش واقعاً بارز بود.

    وقتی یک شخص اینقدر مورد هجوم و تهمت سیاسی باشد و از نظر رفتار مذهبی و مکتبی ثابت قدم در هر حال نقطه حسادت، بغض و تهاجم می شود چرا که قدرت برخورد فکری با او نداشتند ترورش می‌کردند.

    با همه کسانی که آن زمان در این کشور بودند و داعیه این را داشتند که فکری دارند حاضر به بحث و گفتگو بود.

    شهید بهشتی اولین کسی بود که باب گفتگو و بحث را با مارکسیستها از نظر حقوقی و فلسفی و حوزه‌های سیاسی باز کرد و در تلویزیون آشکارا با آنها به مناظره پرداخت.

    در قوه قضاییه وقتی با قوانین اسلامی مخالفت کردند اعلام کرد که ما آماده‌ایم هر کس حرفی دارد، بیاید مناظره می‌کنیم.

    در چنین موقعیتی دیگر هیچ راهی نیست جز حذف فیزیکی او که آن هم راه‌حل نهایی نیست همه این مسائل همان است که امام با همه اینکه بعداً فرمودند من این توانایی‌ها را در او می‌شناسم، من به تدبیر او به قدرت علمی او آگاهم و باور داشتم اما به خاطر مظلومیتش متاثرم.

    ایشان را انحصارطلب می‌خواندند، در اوج تقوا متهم می‌شد به سرمایه‌داری با اوصاف سرمایه‌ای مثلا زندگی ناسالم اقتصادی و مالی یعنی در هر حال واقعاً هم از نظر علمی مظلوم بود و هم از نظر اجتماعی مظلوم بود، در کل شایدجز شهادت هیچ چیز نمی‌توانست پرده از این مظلومیت بردارد.

    این مظلومیت چه نوع مظلومیتی است؟

    مظلومیتی که سکوت و عدم حضور را پدید می آوردیا...؟

    شهید بهشتی یک مظلوم منفعل نبود یک مظلومی بود که حضور داشت و مقتدر بود، در عین مظلومیت کاری را که می‌خواست انجام می‌داد و این مظلومیت به معنای تسلیم و انفعال نیست و این مظلومیتی حسینی‌وار است که انسان حضور داشته باشد، فعال باشد، اهل استقامت باشد، اهل پایداری باشد ولی به همان شدت هم به او جفا شود.

    حادثه هفتم تیر مبدا منشا چه حرکت هایی شد؟

    من هنوز تیتر روزنامه‌های بعد از هفت تیر یادم هست و نگه هم داشته‌ام، وقتی این اتفاق منعکس شد همه بعد مظلومیت شهید بهشتی در ذهنشان تجلی کرد و تا مدت ها هم آن بغض و بهت و غم وجود داشت.

    شعر حمید سبزواری در این جا خیلی قشنگ است "ریشه به جا ماند، اگر برگ و بری می‌رود".

    وجود حضرت امام، تنها تسکین این غم بزرگ بود آثار بیرونی این واقعه هم ظاهر شد در حوزه‌های اجرا و مدیریت ظاهر شد.

    آنها واقعاً می‌دانستند که اگر او می بود در همه عرصه‌ها تحول ایجاد می‌کرد واقعاً افسوس تعبیر خوبی است واقعاً این حادثه پرده از روی حقایق برداشت، شاید جز با خون نمی‌شد یک چیزهایی را تفهیم کرد، آن ذات خبیث منافقین و گروهکها، آن نابحقی لیبرالها و به اصطلاح نفاقشان، جز در اینصورت واقعاً قابل کشف نبود.

    یعنی باید یک چیزهایی می‌دادیم تا پرده برداشته شود هفتم تیر عمق خباثت یک عده‌ای فاش کرد روح پاک یک عده‌ای هم را متجلی کرد.

    یک میزانی برای حق و باطل شد.

    مشهد این شهیدان شد نقطه هدایت، چراغ راهنمایی و مرز ها را روشن کرد.

    اگر امروز هم کسانی در لعاب نفاق و دروغ ادعای مبارزه با تروریسم و حقوق بشر و اینها را می‌کنند تنها به این علت است که می‌خواهند به ریشه‌های یک نظام اسلامی ضربه وارد کنند، همین.

    هفتم تیر نشانه‌ای است برای شناختن چهره حقیقی استکبار ؛ بعد از این حادثه امریکا و اروپا به جد از منافقین حمایت کردند بعد از این حادثه رییس گروهک منافقین به همراه بنی صدر به فرانسه -مهد لیبرالیسم و حقوق بشر!- پناه بردند و حمایت شدند.

    عدم تاثیرگذاری اقدامات تروریستی در ایران به خاطر درگیری با اعتقادات این مردم است، نه با حکومت، همین است که همواره نتیجه عکس داده است.

    هفتم تیر چه پیامدهایی را برای مردم نظام داشت؟

    اولا با رفتن یک چنین شخصیتی نظام ماند و این نشان از قدرت مدیریت امام بود که به اعجاز دوران شبیه است، ماهیت انقلاب اسلامی پیوند با مردم است.

    این پیوند پیوندی درست و حقیقی بود تبلیغی نبود.

    یک نکته دیگر هم نقطه اتکایی بود که مردم آن را باور کرده بودند امام همواره جامعه را با احساس مسئولیت مردم نسبت به جامعه، نسبت به حکومت، نسبت به استقلال، نسبت به همه چیز رهبری کرد.

    امام هیچگاه کشور را متکی بر خود اداره نکرد تمام جامعه را وارد مدیریت کرد.

    امروز هم جامعه بعد از 25 سال نشان می‌دهد که می‌تواند در یک گردش مدیریتی باشد و نسلها را وارد میدان بکند یعنی همه احساس هویت می‌کنند.

    اینها هم معلول تربیت امام هست که ما از چنین تغییرات تند و پرشتابی آرام می‌گذریم انتخابات اخیر هم پیام بسیار بزرگی دارد برای جامعه و تصمیم گیری مردم.

    مهمتر اینکه حادثه هفت تیر کافی بود برای انحلال نظام!

    رییس قوه قضاییه کشور و رییس دیوان عالی کشور و کسی که نقطه اتکا همه قوا بود، از بین رفت، مجلس از اعتبار ساقط شد به دلیل شهدایی که از نمایندگان مجلس در این حادثه بودند و یک عده‌ای هم از نمایندگان مصدوم شدند، دولت هم که نداشتیم و رییس‌جمهور خلع شده بود، در یک چنین سیستمی که قوه مجریه‌اش دچار آسیب است، قوه قضاییه‌اش مختل است، قوه مقننه‌اش معیوب است و چگونه این کشور باید ترمیم می‌شد.

    وجود امام نعمت بزرگی بود.

    به تدریج در این حوادث متوالی همه و همه در ساختن یک سیستم منسجم مقابله با بحران کارساز و موثر واقع شدند و این به سرعت انجام گرفت.

    ما در گیر جنگ که بودیم کلاً جوانان و نیروهای کارآمد ما گرفته می‌شدند اینها که گرفته می‌شدند سرمایه حرکت بعدی می‌شدند، مفهوم جامعه زنده و پویا این است، بهشتی رفت اما بهشتی‌های دیگری آمدند و راه را ادامه دادند اگرچه هیچ یک بهشتی نمی‌شوند، اما حضور، نگاه و اندیشه بهشتی برای همیشه نظام و مدیریت نظام را تحت‌الشعاع قرار داد و کشور را به خود معطوف کرد.

    "ان السمع و البصر والفواد کل اولئک کان عنه مسئولا."، " همانا گوش و چشم وزبان همه در درگاه الهی باید پاسخگو باشند."

مقدمه منظر شعري در پي ارتقاء کيفيت محيط شعري است. کيفيت منظر شهري بوسيله ابزار فيزيکي و کالبدي حاصل مي شود ولي اهداف عملکردي، زيباشناختي و هويتي هستند. طي سالهاي اخير منظر شهري از اهميتي روزافزون در ايران و ديگر کشورها برخوردار شده است که خود حا

بیش از ربع قرن از پیروزی انقلاب و استقرار نظام اسلامی ‌می‌گذرد؛ انقلابی که به تعبیر بزرگان، بیش از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی بود. در این مدت، تمامی‌ رسانه‌های ارتباط جمعی مروج اسلام و مبلغ ارزش‌های اسلامی ‌بوده و هستند. افزون بر آن نیز چندین نهاد، سازمان و ارگان رسمی‌ و غیررسمی، ‌متولی آموزش، تربیت و ترویج سنن و آداب مذهبی بوده و هستند. سازمان عریض و طویل تبلیغات اسلامی، ‌با ...

?ما یک قانون اساسی خودمانی درست کردیم. این دست پخت مردمی که از میان شما برخاسته اند نواقصی دارد. اما باید در موقع عمل و تجربه عینی شناسایی شود و به همان طریق که خود قانون اساسی تصویب شد، متمم آن هم پس از گذشت چند سال که نواقص مشخص شده است با همان کیفیت تدوین و تصویب شود.? جملات فوق بخشی از بیانات دکتر بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی است که پس از پایان کار تصویب قانون ...

مقدمه : اردکان در لغت به معنای مکان مقدس ریشه در تاریخ کویر ایران داشته و دارد . قصه کویر تشنه و آب ، همان حدیث آشنا ولی نامکرر طلب تضرع عاشقی است به درگاه معشوق . همان فرهاد است در پی شیرین . فرهاد در عشق شیرین بیستون راکنده و کویر در عطش آب قنات را . آب روح کویر است و قنات رشته اتصال این دو . اگر قنات را از کویر بردارند کویر می میرد . کویریان نه تنها نومیدی و مرگ را در دل ...

بیش از ربع قرن از پیروزی انقلاب و استقرار نظام اسلامی ‌می‌گذرد؛ انقلابی که به تعبیر بزرگان، بیش از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی بود. در این مدت، تمامی‌ رسانه‌های ارتباط جمعی مروج اسلام و مبلغ ارزش‌های اسلامی ‌بوده و هستند. افزون بر آن نیز چندین نهاد، سازمان و ارگان رسمی‌ و غیررسمی، ‌متولی آموزش، تربیت و ترویج سنن و آداب مذهبی بوده و هستند. سازمان عریض و طویل تبلیغات اسلامی، ‌با ...

چکیده: مقدمه: عوامل محیطی متعدد می توانند باعث ایجاد یا بدتر شدن اگزمای دست شوند. هدف: تعیین نتایج Patch Test در اگزمای دست. روش اجراء: در این مطالعه توصیفی 100 بیمار اگزمای دست که به بیمارستانهای لقمان و بوعلی ارجاع داده شده بودند مورد مطالعه قرارگرفتند. ست Patch Test از شرکت هرمال خریداری شده بود و حاوی 23 ماده آلرژن بوده است. یافته ها: 7 بیمار واکنش مثبت به نیکل سولفات ...

شهيد مطهري از معدود فلاسفه ي بزرگ اسلامي است که به گونه اي نظام مند در باب انديشه و ابعاد مختلف فلسفي ، اجتماعي ، متدولوژيک (روش شناخت) ديني ، فرهنگي و سياسي آن کار کرده و بنياني را گذاشته است که در آينده هم چنان راه گشاي دوست داران مباحث فلسفي – ان

طاهره صفارزاده در سال 1315 در شهر سيرجان به دنيا آمد پس از گذراندن دوره آموزشهاي دبستاني و دبيرستاني وارد دانشگاه تهران شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي فارغ التحصيل شد پس از چندي به کار در يک شرکت بيمه و ضمنا تدريس پرداخت سپس به عنوان کارمند د

( الف) سال شمار زندگي شهيد بهشتي : 2 آبان 1307 تولد در محله لُنبان اصفهان در يک خانواده روحاني (پدر: حجت الاسلام سيد فضل الله حسيني بهشتي. مادر : معصومه بيگم خاتون آبادي. پدر بزرگ مادري: آيت الله العظمي مير محمد صادق خاتون آبادي) ؛ 1311 :‌ آغ

1.عنوان نام محل: محل کارآموزي مجموعه دولتي گاوداري هنرستان شهيد بهشتي ميباشد. 2.موقعيت محل: اين گاوداري واقع در منطقه صفادشت شهرستان شهريار ميباشد. هواي منطقه در زمستان و پاييز بسيار سرد بوده و در بهار و تابستان از هوايي معتدل برخوردار ميباشد،‌از ط

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول