دانلود مقاله سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)

Word 212 KB 19446 64
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد.

    درود برون از شمارش بر خاتم پیامبران که با ارائه رسالتش دین خدا را استواری بخشید و بشر را به راه راست رهنمون شد و با وانهادن قرآن و عترت پاک، چراغ شریعت را تا قیام قیامت بیافروخت.

    و سلام بر گرامی دخت پیامبر، محبوبه داور، همسر حیدر، فاطمه زهرا باد.
    صدایی از آن دور دور، از آن دور دور، می آید، کم قوت است اما نافذ، تیز رو، به نشانه دل، دلهای گشاده بر صفا، دلهای اهل، اهل حق، اهل ولایت.

    این صدا، صدای بانوی بزرگ عالم است و گوش، گوش این خدمتگزاران دیانت.

    که مجموعه ای چنین لطیف را پس از بسیار رنج فراهم داشتن.

    چه رنجی؟

    و چرا؟
    کوشیدند ناجوانمردانی که معاصر آن بانو بودند (و یا پس از آن با همان ناجوانمردی، بلکه سخت تر و ریا کارانه تر) که این صدا را در گلو، و سپس در یادها و خاطره ها خاموش و بی اثر گردانند.

    گرچه بسیاری را توانستند، اما خداوند عزیز، آنچه را «نمونه آن بسیار» و «پرتوی از آن خرمن روشنی» بود، به عنایت بر ما نگاه داشت «همه شکر گزاریم.» و گویا که این صدا مستقیم هم آمده است که چنین صراحت دارد و چنین تأثیر می گذارد.

    خوبست که سابقه این امر را میان شیفتگان حق، یاد آوریم تا امید بخش دلها باشد.

    مردی زنده از «دیار طوس» می شنود صدای رسول خدا را، از ورای قرنها، از ورای کوهها و دره ها و حصارها، حتی از ورای حجاب های تاریخ ما و تاریخ همه حق دوستان که؛ تو گویی دو گوشم بر آوای اوست؛ دو گوش من.

    همین گوشها که در پی گوش دل به انتظار؛ حاضر نشسته است، و با هدایت فطری دل می تواند دریابد حق را، برگزیند حق را، فروگیرد از هر وارده ای؛ حق را که «شرع داخل» را «عقل درون» را «رسول باطن» را در کنار، و بلکه بر سر ناظر دارد.

    به همین لحاظ یقین می کند بر حق دریافته و گزیده اش، گوید: درست این سخن، گفت پیغمبر است، یعنی تردید ندارم، بر یقین کامل هستم، خود شنیده ام و خود دریافته ام و مستقیم از گوینده صادق آن، این من، و این گوش دل من «ما کذب الفواد مارای» می‌بیند رسول را در می یابد کلام او را، فرا می گیرد آن را، به گوش، به جان، به دل، و به عمق دل می سپارد.

    حجابهای حوادث، بدور، غبار سیاستها، بدور، القاآت بد نظران بدور.


    این چه کلامی است که اگر طالب خود را بیدار و حاضر بیند، در هر زمان، در هر جا، خود را به او رساند؟

    این کلام برهانی است، این کلام زنده است.

    چشم و شامه نیز همین توان دریافت را به لطف خدا دارند.

    اویس را در بیابان، صورت پیامبر، به دیده آمد که زخم خورده است، بی هیچ تامل که (حکایت از یقین او در رؤیت بود) سنگ برگرفت، و حواله پشیمانی خود کرد، تا شرط وفا و همدردی و همدلی را گزارده باشد.
    پیامبر نیز بوقتی، در معبر که به سوی خدا می رفت، بوی اویس را شنید و فرمود: «اشم رائحه الرحمن من جانب الیمن» و بسیاری از مومنان مکتب ما، چنین؛ واقعه؛ را داشته اند که می گفتند: برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا و آنقدر مکتب ما از این وقایع دارد که یقین را پای، محکم تر می کند، و عنایت خدا را در هدایت از منع ها و حصارها و پرده ها و… فراتر و برتر، رسا و نافذ می نماید، تا حجت بر همه، بالغ باشد و آنچه دل را روشنگر است و راهنما، به اهل آن برسد که: هوالهادی…….

    فاما الذین امنوا فیعلمون انه الحق من ربهم.

    تو دلیل می طلبی که واسطه باشد، از عالم حس تو را به مفهوم و با وساطتی دیگر به معنی و معقول برساند.

    از چنان وجودی براید، نقل آنچه فراتر از خیال و قیاس و گمان و وهم است.
    این دفتر از حق سخن دارد و از آن خانه؛ آوایی را ابلاغ می کند که از نظر خدا در، منتهای رفعت؛ است (فی بیوت اذن الله ان ترفع) و آن خانه خانه وحی است و سخنان پنهان حق؛ پنهان از هر که اهل معرفت نیست؛ بر آن خانه وارد شده است.

    و اهل آن خانه، دانا ترند به آن معانی و معارف (اهل البیت ادری بما فی البیت) و در این دفتر، صدای آن وجود ثبت است که، عزیزترین اهل این خانه است.

    رسول خدا او را ام خود، اصل خود، مایه اساسی حرکت وجودی و رسالتی خود دانسته است (فاطمه ام ابیها.) و حدیث قدسی که خداوند، گوینده آن است (فاطمه) را اساس خلقت دانسته است و رمز همه رمزها.

    نه فقط اساس خلق عالم و آدم، که اساس آفرینش محمد (رسول الله) بود که حقیقت همه رسالتها است و بقول مسیح (ع) همه پیامبران، لباس نبوت را از او به عاریت گرفته و در برداشته اند.
    اساس خلقت علی مرتضی بود که هم وارث همه لطافت های معنوی انبیای بزرگ بود (آدم و نوح و ابراهیم…) و هم واجد همه محاسن اوصیای بزرگ، و هم نمودار نفس پاک، رسول خاتم، و هم طلایه دار جمع امامان حق، و سرور راهنمایان اهل ایمان، وقاید غر المحجلین.
    در آن حدیث قدسی فرمود خدای حکیم که: لو لا فاطمه لما خلقتکما.
    اگر این وجود که ناقل حقیقت رسول خدا، در وجودهایی چون حسن و حسین، و سایر عترت پاک او است، نبود.

    اگر این نشر رحمت از «انا ارسلناک رحمه للعالمین) در تقدیر قرار نمی گرفت.

    آن بهترین معرفت تنزیل (یعنی: محمد) و آن والاترین بیانگر تاویل (یعنی: علی) را هم نمی آفریدیم.

    که طرح خلقت فاطمه، عالم را، و عالمیان را، چنان تواند کرد که نمودار حکمت خداوندی باشد و (عقل بکمال) را وابدارد که گوید: فتبارک الله احسن الخالقین.

    اینک آن آوارا تا (گوش اهل دل) نزدیک می داریم.

    و به امید اینکه «اهل معنا» آن گاه که حضور دل دارند (مثل حال نماز.

    که لاصلوت الا بحضور القلب) این دفتر را بگشایند و این صدف را به عنایت حق باز کنند تا گوهرها به دست آورند و مرواریدهای غلطان برگردن (وجود) آویزند.

    تا مصداق باشند: (کونوا لنا زینا) را که اعتقاد و عملشان مکتب رازیور باشد.

    اما این صدا را اگر می بینید باغم توام است، از آن است که خاستگاه دنیایی آن، این اقتضا را داشته است.

    گاه از آن جاست که خود را در (شهر پیامبر) چنان بی کس می بینید که گوید: آیا در این دیار هیچ مسلمانی نیست که مدافع ما باشد؟
    و گاه خود را بین در و دیوار، در فشار دست ستم می بیند، و گاه امام زمان خود را کت بسته و محکم پیش چشم می نگرد.

    و گاه صورت خود را کبود، و گوشواره اش را افشان بر خاک، احساس می کند.

    و بالاخره گاه از (بیت الا حزان) آوا به عالم در می‌دهد.

    همچون ابراهیم، بر فراز (مقام) که (اذن فی الناس…) و عاقبت از آن جا که بر ویرانه (بیت الا حزان) ناظر است و (آخرین کلامها) از او فرو می ریزند همچون کلام پر درد همسر او، که: هذه شقشقه هدرت.
    این خاستگاه دنیایی سخن او است که غم آلوده است.

    و او (وجود معنایی) بود که پیش از نمایش خلقت در (نمود) قرار گرفت.

    او یک ظهور در (دنیا) داشت که اهل زمانه اش، قدر و والایش را حق شناسی نکردند، اما اثر وجودش، جان هر که را (اهل) بود، جان شد، و زندگی شد و شور شد و ولایت شد، که در دلها نوشته اند و به سطر و دفتر انعکاس یافته اند.
    بسم الله الرحمن الرحیم (انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک و انحر، ان شانئک هو الابتر، صدق الله العلی العظیم.

    خلقت نورانی
    جهان از کتم عدم پای بر صحنه وجود ننهاده بود و زمان، لباس هستی بر قامتش دوخته نشده بود.

    نه عالمی حادث بود و نه مخلوقی موجود.

    تنها خدا بود و خدا بود.

    خدا قادر بود و منیع تمامی خیرات کمال مطلق بود و سرچشمه احسان، آن هم نه احسانی از روی نیاز همچون نیکی های مخلوقاتش.

    چون کمال مطلق بود.
    می بایست اظهار قدرت خود کرده به آفریدن دست یا زد.

    پس دست به کار تصویرگری شد و هستی را ایجاد نمود، تا نوبت به خلقت انسان رسید.

    هدف از خلقت انسان که بازگشتن به آدمی است- کمال بود و کمال در عبادت و بندگی خداوند نهفته و عبادت آدمیان چیزی جز قرار گرفتن در سایه رحمت الهی.

    که نتیجه این عبادت، شناخت بهتر و کاملتر ذات حق بود.

    پس هدف خلقت جود بر بندگان بود، نه سود برای آفریدگار.
    حضرت باری مشیّتش بر این تعلق گرفت تا بر روی زمین موجودی بر جای نهد که بایسته جانشینی او باشد.

    موجودی به نام انسان که نسبت به دیگر موجودات از ظرفیتهای ویژه ای برخوردار بود پس فرشتگانش را مخاطب ساخته و فرمود: من }مشیتم بر این قرار گرفته تا{ در زمین جانشین بر گمارم.
    فرشتگان گفتند: پروردگارا: عزم بر این داری که کسانی بر گماری که فساد کنند و در زمین خونها بریزند؟

    حال آنکه ما به تسیح و تقدیس تو دل مشغولیم.

    پروردگار فرمود: من میدانم آنچه را که شما نمی دانید.

    بدین منظور و همچنین برای اظهار نهایت قدرت خود و ایجاد شریفترین مخلوق در عبودیت و بندگی، در غامض علم خود، دو هزار سال پیش از آفرینش دیگر مخلوقات، خمسه طیبه را بیافرید.
    غایی بر کون و مکان کیست؟
    جان پنهان‌شده در جسم جهان‌دانی کیست؟
    سبب خلقت پیدا و نهان کیست؟
    دایره رفعت و شان دانی کیست؟

    «فاطمه مظهر اجلال خدا جل خدا»
    هر موجودی به نوبه خود مظهر اسمی از اسماء حسنای خداوند سبحان می باشد و مظهر اتم و اکمل آن وجود چهارده نو پاک (علیهم السلام) است، زیرا تکراری در نظام هستی وجود ندارد.

    با این وجود، چون مظاهر جزئی کثرت آنها آشکار و وحدت آنها نهان است جهات مشترکی را می توان یافت که آنان را همنام سازد، و هرچه هستی محدودتر باشد همتاها از فراوانی بیشتری برخوردارند اما هستی اگر وسیع شد و تا به مرز هستی محض رسید، آن گاه است که نه همانند خواهد داشت و نه همتایی برای آن وجود صرف می توان فرض نمود.

    در قلمرو امکان، مظهر آن اسم اعظم وجود مبارک پیامبر است که احدی در محدوده امکان همانند او نیست.

    پس از وجود پیامبر، معصومین پاک در این رتبه قرار دارند که در این میان فاطمه (علیها السلام) ریشه این درخت تناور است.

    آن درخت پاک، پیامبر خداست، که فرعش علی، ریشه اش فاطمه، میوه اش فرزندان فاطمه و برگها و غنچه هایش شیعیان فاطمه هستند که شاید سبب نامیدن حضرتش به ام ابیها از این جهت باشد، چرا که عنصر نبوت است و درخت نبوت به اوست که بارور می گردد و برگ می دهد و به ثمر می نشیند.


    او قطب دایره امکان و نقطه پرگار است، که چون از مقام خود پایین آید دیگر وجودها از او تکثیر شوند.

    او احمد دوم و احمد دورانش است.

    او جرثومه توحید در زمانش می باشد.

    او چراغدان نور خداوند و بوته زیتونی است که جهان سرشار از برکات اوست.

    باری، چون خداوند در غامض علم خود، پیش از آفرینش هر موجودی از موجودات، نور مبارک او و دیگر اصحاب کسا (که درود بی شمار بر آنان باد) را بیافرید دست به کار آفرینش آدم ابوالبشر (علی نبینا و آله علیهم السلام) شد، چرا که این انوار در صلب آدم بودند که در قالب جسدی می گنجیدند.

    پس آدم و ذریه‌اش به یمن وجود این انوار، از کتم عدم، ردای وجود به بر نمودند.

    خداوند آدم و حوا را چون بیافرید آن دو در بهشت بنای خود نمایی گذاشتند.

    آدم به حوا گفت: خداوند آفریده ای را به نیکویی ما نیافریده است.

    در این هنگام خداوند جبرئیل را وحی نمود تا آدم و حوا را به فردوس اعلی برد.

    چون آن دو به فردوس اعلی در آمدند دیدگانشان متوجه بانویی شد که بر سکویی از سکوهای بهشت قرار گرفته، تاجی از نور نهاده است و دو گوشواره از نور بر گوش دارد و آن چنان زیبایی و درخشندگی دارد که از زیبایی او بهشت منور گردیده است.

    آدم، چون این رخ زیبا را نظاره نمود به جبرئیل گفت: ای دوست من، جبرئیل، این بانویی که از حسن منظرش بهشت مزین است، کیست؟

    جبرئیل در پاسخ گفت: او فاطمه، گرامی دخت پیغمبر است، که از اولاد تو در آخر الزمان می باشد.

    حقیقت آن است که اینان رمز خلقتند: یا احمد: لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک، و لو لا فاطمه لما خلقتکما.

    ای احمد: اگر تو نبودی آسمان و زمین نمی‌آفریدم و اگر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمی آفریدم (یعنی شمایان رمز خلقتید).

    و فاطمه حوریه ای بود که چند صباحی لباس آدمیان در بر نمود: فاطمه برای پدر و دیگر مردمان گلی بود که رایحه خوشش آفرین دلها بود و خدایش او را خیر کثیر خواند.

    پس جای شگفتی نیست که او بار غم ابتر بودن را از چهره پدرش، محمد (که درود و سلام خداوندی بر او و خاندان پاکش باد) بزداید، چرا که فرزندان پسر پیامبر چندی نمی پایید که رخت بر می بستند و این خود بهانه ای به دست دشمنان حضرتش داده بود تا نغمه ساز این سخن شوند که در پس محمد نامی از او نمی ماند.

    خدیجه بانوی مستقل یکی از نکات برجسته و درخشان زندگی خدیجه داستان ازدواج اوبا پیغمبر است.

    بعد از انکه شوهر اول و دوم خدیجه وفات نمودند یک حالت استقلال و آزادی مخصوصی در آن بانوی بزرگ پیدا شد و همانند عاقل ترین و رشیدترین مردان به تجارت می پرداخت و تن به ازدواج نمی داد.

    با اینکه از جهت اصالت و نجابت خانوادگی و مال و ثروت فراوان، خواستگاران زیادی داشت و حاضر بودند مهریه‌های سنگینی بدهند و با وی ازدواج کنند ولی او از قبول شوهر جداً امتناع می ورزید.

    اما نکته جالب اینجاست که همین خدیجه ای که حاضر نبود به هیچ قیمتی، با سران و اشراف عرب و مردان ثروتمند ازدواج کند.

    با کمال شوق و علاقه حاضر شد با محمد که شخص یتیم و تهیدستی بود ازدواج کند خدیجه زنی نبود که خواستگار نداشته باشد، بلکه تاریخ خبر می دهد که خواستگاران متشخص و آبرومندی حتی از ملوک و ثروتمندان برایش می آمدند ولی به ازدواج راضی نمی شد.

    اما در مورد وصلت با محمد نه تنها راضی شد بلکه خودش با کمال اصرار و علاقه پیشنهاد ازدواج نمود و مهریه اش را نیز از مال خودش قرار داد به طوریکه این موضوع اسباب سخریه و سر زنش شد.

    با توجه بدین مطلب که زنها معمولاً به ثروت و تجملات زندگی خیلی علاقه دارند و نهایت آرزویشان این است که شوهر ثروتمند و آبرومندی نصیبشان گردد تا در خانه‌اش به آرامش و تجمل و خوش گذرانی سر گرم باشند، به خوبی روشن می‌شود که خدیجه در مورد ازدواج،اندیشه و افکار عالیتری داشته و در انتظار شوهر فوق‌العاده و شخصیت برجسته ای بوده است.

    معلوم می شود خدیجه شوهر ثروتمند و پولدار نمی‌خواسته، بلکه در جستجوی شخصیت برجسته روحانی بوده که جهانی را از گرداب بدبختی و جهالت نجات دهد.

    آن بانوی شریف و رشید، شخص مطلوب و گمشده اش را یافت آن حضرت را احضار نمود و گفت: ای محمد من چون تو را شریف و امانتدار و خوش خلق و راستگو یافته ام، میل دارم با تو ازدواج کنم.

    محمد صلی الله علیه و آله قضیه را با عموها و خویشانش در میان نهاد.

    آنان به عنوان خواستگار نزد عموی خدیجه رفتند و مقصدشان را در ضمن خطبه ای اظهار داشتند.

    عموی خدیجه که یکی از دانشمندان بود خواست پاسخ دهد ولی چون نتواست به خوبی سخن بگوید، خود خدیجه از غایت شوق با زبان فصیح، گفت: ای عمو!

    شما گرچه در سخن گفتن از من سزاوار ترید اما از خودم بیشتر اختیارم را ندارید.

    پس عرض کرد: این محمد!

    خودم را به تو تزویج کردم و مهرم را مال خودم قرار دادم.

    به عمویت بفرما برای ولیمه عروسی شتری بکشد.

    و وقتی محمد خواست از خانه خارج شود خدیجه عرض کرد: خانه من خانه تو و من کنیز تو هستم هر وقت خواستی به سرای خویش در آی.

    این ازدواج برای پیغمبر خیلی ارزش داشت زیرا از یک طرف فقیر و تهیدست بود و به همین علت یا علل دیگر تا سن بیست و پنج سالگی نتوانست ازدواج کند.

    از طرف دیگر بی خانمان و تنها بود و احساس تنهایی می کرد و به وسیله این ازدواج مبارک، هم نیازمندیش برطرف شد و هم یار و غمگسار و مشاور خوبی پیدا کرد.

    بانوی فداکار آری محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه یک کانون با صفا و گرم خانوادگی را تاسیس کردند.

    نخستین زنی که دعوت پیامبر را اجابت نمود خدیجه بود.

    آن بانوی بزرگ تمام اموال و ثروت بی حد و حصر خویش را بدون قید و شرط در اختیار محمد (ص) قرار داد.

    خدیجه از آن زنان کوتاه فکری نبود که اگر اندک مال و استقلالی برای خویش دید اعتنا به شوهر نکند و مالش را از او دریغ دارد.

    خدیجه چون از هدف عالی پیغمبر خبر داشت و بدان عقیده مند بود، تمام اموالش را در اختیار آن حضرت گذاشت و گفت: هر طور صلاح می دانید در راه اشاعه و ترویج دیدن خدا، خرج کن.

    مادر فاطمه (ع) همانطور که می دانیم مادر فاطمه زنی بود به نام خدیجه دختر خویلد.

    خدیجه در یکی از خانواده‌های اصیل و شریف قریش به دنیا آمد و تربیت یافت.

    افراد خانواده‌اش همه دانشمند و فداکار و روحانی و حمایت کننده از خانه کعبه بودند.

    نخستین کانون اسلامی نخستین خانواده اسلامی که در اسلام تاسیس شد خانه محمد (ص) و خدیجه بود.

    تعداد نفرات آن بیش از سه تن نبودند: محمد (ص)، خدیجه و علی علیه السلام، آن خانه، کانون انقلاب اسلامی و جهانی بود و وظایف بسیار سنگینی بر عهده داشت.

    باید با کفروبت پرستی مبارزه کند.

    دین توحید را در جهان بسط و اشاعه دهد.

    در تمام جهان بیش از یک خانه اسلامی وجود نداشت ولی سربازان فداکار آن نخستین پایگاه توحید، تصمیم داشتند دلهای جهانیان را فتح کنند و عقیده توحید را در جهان نفوذ دهند.

    آن پایگاه نیرومند، از هر جهت مجهز و مسلح بود، محمد صلی الله علیه و آله در راس آن قرار داشت.

    که خدا درباره اخلاقش می گوید: اخلاق تو عظیم و بزرگ است».

    دستور آسمانی روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در «ابطح» نشسته بودند؛ جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند بزرگ بر تو سلام فرستاده می فرماید، چهل شبانه روز از خدیجه کناره گیری کن و به عبادت و تهجد مشغول باش.

    پیغمبر اکرم بر طبق دستور خداوند حکیم، چهل روز به خانه خدیجه نرفت.

    و در آن مدت، شبها به نماز و عبادت می‌پرداخت و روزها روزه دار بود.

    چون چهل روز بدین منوال سپری شد، فرشته خدا فرود آمد.

    غذایی از بهشت آورد و عرض کرد: امشب از این غذاهای بهشتی تناول کن.

    رسول خدا با آن غذاهای روحانی و بهشتی افطار کرد.

    هنگامیکه برخاست تا آماده نماز و عبادت شود، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای رسول گرامی خدا، امشب از نماز مستحبی بگذر و به سوی خانه خدیجه حرکت کن زیر ا خدا اراده نمود که از صلب تو فرزند پاکیزه ای بیافریند.

    پیغمبر اکرم (ص) نیز با شتاب رهسپار خانه خدیجه شد.

    و هنگامیکه خدیجه درب خانه را به روی محمد (ص) گشود، طولی نکشید که نور فاطمه علیه السلام از صلب پدر به رحم مادر وارد شد.

    دوران آبستنی کم کم آثار آبستنی در خدیجه هویدا گشت.

    آن بانوی شریف و فداکار از آن روز، تا حدی از غم و غصه تنهایی نجات یافت و با کودکی که در شکم داشت انس گرفت.

    امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامیکه خدیجه با رسول خدا ازدواج کرد زنان مکه باوی قطع رابطه نمودند، به خانه اش نمی رفتند و سلام و علیک نمی کردند.

    مراقب بودند کسی به خانه اش رفت و آمد نکند.

    بانوان اشراف، خدیجه را تنها گذاشتند، و با او انس و الفت نمی گرفتند، و به همین جهت ناراحت و اندوهناک بود.

    کم کم با تنهایی خو گرفت، ولی هنگامی که به فاطمه(ع) آبستن شد از غم و تنهایی نجات یافت و با کودکی که در شکم داشت انس گرفت، با او راز و نیاز می کرد و خوشنود بود.

    جبرئیل برای بشارت محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه فرود آمد و گفت: یا رسول الله بچه ای که در رحم خدیجه می باشد، دختر ارجمندی است که نسل تو از وی بوجود خواهد آمد.

    او مادر امامان و پیشوایان دین است که بعد از انقطاع وحی جانشین تو خواهند شد.

    پیغمبر اکرم (ص) بشارت پروردگار جهان؟، به خدیجه ابلاغ نمود و بدان نوید فرحبخش، دلش را شاد گردانید.

    آری خدیجه که برای ترویج توحید و خدا پرستی از همه گذشت و به هر محرومیت و فشاری حاضر شد، ثروت بی پایانش را وقف این هدف مقدس نمود، دوستان و رفقایش را از دست داد، محمد (ص) و هدف بزرگ او را بر ما سوی الله ترجیح داد، وقتی از زبان رسول خدا می‌شنود که خدا چنین سعادت بزرگی را نصیبش کرده که پیشوایان معصوم دین از او بوجود می آیند، دلش لبریز شادمانی و سرور می گردد.

    و حس فداکاری او بیشتر تحریک می شود و با خدای خویش و طفلی که در اندرون دارد مانوس می گردد.

    ولادت فاطمه (ع) دوران آبستنی سپری شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسید.

    خدیجه در پیچ و تاب درد واقع شد.

    کسی را نزد زنان قریش و دوستان سابقش فرستاد و پیغام داد: کینه های دیرینه را فراموش کنید و در این موقع خطرناک به فریادم برسید و در امر زایمان یاریم کنید.

    طولی نکشید که فرستاده خدیجه با چشم گریان برگشت و گفت: درب خانه هر کسی را کوفتم، را هم نداد و خواهش شما را نپذیرفت.

    همه در پاسخ گفتند: به خدیجه بگو: نصیحت ما را نپذیرفتی و برخلاف صلاح دید ما با یتیم تهیدستی ازدواج کردی.

    از این رو حاضر نیستیم به خانه ات بیاییم و یاریت کنیم.

    وقتی خدیجه پیغام و زخم زبان کینه توز را شنید و از یاری آنان مایوس شد، اندوهگین گشت.

    از جهان ماده کینه‌توز چشم پوشید و به سوی خدای جهان و عالم دیگر متوجه شد.

    فرشتگان خدا و حوریان بهشتی و زنان آسمانی در آن موقع حساس، به یاریش شتافتند و از کمکهای غیبی پروردگار جهان برخوردار شد، و فاطمه عزیز یعنی اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گیتی نهاد، و به نور تابناک ولایت، شرق و غرب جهان را روشن ساخت.

    تاریخ تولد در تاریخ تولد فاطمه علیها السلام در بین علمای اسلام اختلاف است.

    لیکن در بین علمای امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم ماه جمادی الثانی سال پنجم بعثت تولد یافته است.

    آرزوی پیامبر (ص) و خدیجه یکی از اسراسر آفرینش اینست که هر فردی علاقه دارد دارای فرزندی باشد تا او را برحسب دلخواه تربیت کند و به یادگار بگذارد.

    انسان فرزندش را از بقایای وجود خودش محسوب می دارد و با فرا رسیدن مرگ، وجودش را خاتمه یافته نمی داند اما شخص بی فرزند، دوران زندگی و حیات خودش را کوتاه و با فرا رسیدن مرگ، خاتمه یافته می پندارد، شاید دستگاه آفرینش می خواهد بدین وسیله، نسل انسان را از انقراض و نابودی محفوظ بدارد.‌ آری پیغمبر (ص) و خدیجه نیز چنین آرزویی داشتند، خدیجه ای که برای ترویج خدا پرستی و نجات بشریت از هیچگونه فدا کاری دریغ نداشت، و برای پیشبرد هدف مقدس پیغمبر اکرم از مال و خویشان و دوستانش چشم پوشیده، و بدون هیچ قید و شرطی تسلیم خواسته های محمد گشت، حتماً علاقه داشت از محمد صلی الله علیه و آله فرزندی پیدا کند تا از دین اسلام حمایت نماید و در بسط و ترویج آن و به ثمر رساندن هدف عالی محمد صلی الله علیه واله کوشش کند.

    پیغمبر اکرم می دانست که مرگ برای بشر حتمی است، و در مدت محدود و کوتاه زندگی، نمی تواند هدف بزرگ خویش را کاملاً اجرا کند و جهان بشریت را از گرداب گمراهی نجات دهد.

    پیغمبر به خوبی می دانست که باید بعد از او افرادی در تعقیب هدفش جدیت و کوشش نمایند و طبعا دلش می خواست که آن افراد فداکار از نسل خودش بوجود آیند.

    محمد(ص) و خدیجه چنین آرزوئی داشتند اما متاسفانه پسرانی که قبلاً از آنان بوجود آمده بودند به نام عبدالله و قاسم نامیده شدند در کودکی وفات کردند.

    به همان مقدار که پیغمبر و خدیجه از آن مرگ ناگوار، اندوهگین شدند دشمنانشان شادمان و خوشنود گشتند و بدان وسیله، نسل محمد را منقرض شده پنداشتند.

    گاهی آن حضرت را به عنوان ابتر یعنی بی فرزند می خواندند.

    هنگامی که عبدالله وفات کرد عاص بن وائل به جای آنکه محمد صلی الله علیه و آله را در مرگ فرزندش تسلیت گوید در مجامع عمومی آن حضرت را ابتر و بی فرزند می خواند و می گفت: بعد از آنکه محمد بمیرد اثری از وی باقی نخواهد ماند.

    با زخم زبان، دل پیغمبر و خدیجه را مجروح می نمود.

    کـوثـر اما خدا به پیغمبر بشارت داد که خیرات و خوبیهای زیادی به تو عطا خواهیم نمود.

    در پاسخ دشمنان سوره کوثر را فرستاد و فرمود: ای محمد؛ ما کوثر را به تو دادیم.

    پس برای خدا نماز بگذار و قربانی کن.

    بدرستیکه دشمن تو ابتر و بی فرزند خواهد شد نه تو.

    پیغمبر (ص) یقین داشت وعده های خدا تخلف بردار نیست و نسل پاک و با برکتی از او بوجود خواهد آمد که سرچشمه و منشا تمام خوبیهای جهان خواهد شد.

    هنگامی وعده خدا جامه عمل پوشید که زهرای اطهر بدنیا آمد، و از فروغ نور ولایت، افق گیتی روشن شد.

    وقتی به رسول خدا بشارت رسید که خدا به خدیجه نوزاد دختری عطا کرد دلش از بشارت غرق شادمانی و سرور شد و از دختردار شدن نه تنها عمگین نشد بلکه بدان وسیله دلش مطمئن و آرام گشت و آثار نوید پروردگار جهان را مشاهده نمود.

    آری پیغمبر اکرم از آن مردان کوتاه فکر و نادان عصر جاهلیت نبود که از وجود دختر اظهار شرمندگی کند و از شدت خشم، مادر بیگناه را به باد دشنام و ستیزه گیرد و از مردم دوری جوید.

    محمد (ص) مبعوث شده بود که با افکار پوچ و غلط مردم که برای زنان ارزشی قائل نبودند و آنان را از اجتماع حساب نمی کردند و دوشیزگان بیگناه را زنده به گور می کردند، مبارزه کند و بدانان بفهماند که زن نیز یکی از اعضاء حساس و مهم اجتماع است و دارای مسئولیت و وظیفه بسیار سنگین و بزرگی است باید برای عظمت و ترقی اجتماع کوشش کند و در مورد وظائفی که آفرینش ویژه اش اقتضا دارد انجام وظیفه نماید.

    آری خدا خواست ارزش زن را عملاً به جهانیان بفهماند.

    از همین رهگذر بود که ذریه و نسل پاک پیغمبر برگزیده اش را در وجود دخترش قرار داد، و چنین مقدر کرد که امامان و پیشوایان و رهبران دینی اسلام از نسل زهرای اطهر بوجود آیند.

    و بدین وسیله مشت محکمی بر دهان نابخردانی زد که دختر را از اولاد خویش محسوب نمی داشتند، بلکه از وجودش عار و ننگ داشتند.

    نامهای زهرای اطهر (ع) این بزرگ بانو را نامهایی است: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، زهرا، بتول، منصوره، عذرا و حورا.

    فاطمه: زیرا از هرگونه بدی جدا و بریده شده است، شیعیانش را از آتش دوزخ می‌رهاند، به وسیله علم و کمال از شیر گرفته شده است، بدیل ندارد، هرگز قاعده نمی‌شود، انسانها از شناخت او ناتوانند.

    و از نام خدا که فاطر؛ است اقتباس شده است.

    صدیقه: زیرا راستگو بود و به آنچه که پدرش از جانب رب ودود آورد بسیار تصدیق کننده بود.

    طاهره: زیرا از هرگونه زشتی و پلیدی پاک، و هرگز خون حیض ندید.

    محدثه: زیرا خداوند او را از نور عظمت خود بیافرید و چون نور افشان می شد آسمانها و زمین به نورش روشن می گردید، و یا بر هلال ماه رمضان فائق می آمد و آن را بی رنگ می نمود: بتول: زیرا عادت زنان گریبانگیرش نبود و از زنان به سبب این خصوصیت ممتاز بود، و نظیر و همتا نداشت.

    منصوره: خداوند حضرت را در آسمانها؛ منصوره؛ و در زمین؛ فاطمه؛ نامیده است.

    وصف جمال فاطمه (علیها السلام) همچنانکه گفته شد فاطمه (علیها السلام) به سبب حسن منظر زهرا نامیده شد که این تسمیه از جانب خداوند ما را از هرگونه توصیف بی نیاز می سازد.

    1) خورشید از شرمساری رویش در افق متواری می شود.

    2) و گل از خجالت روی نکوی او خود را در برگهایش پنهان می کند.

    در صباحت منظر و حسن چهره عموم تاریخ نویسان فاطمه را ستوده اند، چرا نستایند؟

    فاطمه ای که از حوریان بود.

    فاطمه (ع) که مادری چون خدیجه و پدری چون محمد داشت، عجب نیست که در کمال و جمال دختری برجسته باشد.

    انس بن مالک چنین گوید: روزی از مادرم درباره فاطمه، دخت رسول خدا پرسیدم.

    او در پاسخ گفت: او همانند ماهی که در شب چهارده بخواهد بدرخشد، و یا خورشیدی که بخواهد در زیر ابر پنهان گردد، چهره‌اش سپید و درخشنده بود.

    سفید چره ای که سپیدیش آمیخته به سرخی بود و گیسوانی مشکین فام داشت، و از شبیه ترین مردم به رسول خدا بود.

    سپید چهره ای که چون برخیزد، گیسوانش او را در بر می‌گرفت، گیسوان تافته سیاهی که بدان او را می‌پوشاند.

    تو گویی که او در میان آن گیسوان مشکی چون روز تابان است، درخشان روزی که شبی تار او را در بر گرفته است.

    و چه بالاتر از اینکه به اقرار حسودانش در حرکات، و سکنات، و راه و رسم زندگی و سخن گفتن، شبیه ترین مرمان به رسول خدا بود.

    فضایل بانوی دو سرا فضایل حضرتش از شمارش برون است و آدمی از درک مقام و منزلت او عاجز است.

    اللیله فاطمه و القدر الله مراد از؛ اللیله؛ فاطمه و؛ القدر؛ الله این است که هر کس فاطمه را چنان که بایسته مقام اوست درک کند، همانا شب قدر را درک کرده است.

    و حضرتش را فاطمه نام نهاده اند، زیرا خلایق عاجزند از درک مقام او، که با فضیلت ترین بانویی است که گردون تا کنون به خود دیده و پدر و شوهر و دو فرزندش در ممتاز بودن از دیگران با او شریکند.

    ابن عباس می گوید: روزی از روزها رسول خدا نشسته بود و علی و فاطمه و حسن و حسین در حضورش بودند.

    رسول خدا فرمود: خدا؛ تو می دانی اینان اهل بیت منند، و گرامی ترین افراد.

    پس، دوست بدار اینان را و دشمن بدار کسی را که دشمن بدارد اینان را.

    و کمک نما به کسی که کمک کند به اینها، و قرار بده اینان را از پاکان که ازهر گناه و رجسی بر کنارند.

    و از جانب خود به روح القدس مویدشان بدار.

    پس فرمود: ای علی؛ تو بعد از من براینان و بر امت من امام هستی، و تویی که قائد و کشاننده مردم به سوی بهشت می باشی.

    اکنون من می بینم دخترم فاطمه را که روز قیامت بر مرکبی از مرکبهای بهشت سوار می شود و هفتاد هزار ملک از طرف راست و هفتاد هزار ملک از طرف چپ و هفتاد هزار ملک پیش رو و هفتاد هزار ملک از عقب او را همراهی می کنند.

    و او با این جلال زنان مومن امتم را به سوی بهشت می کشاند.

    و هر زنی که نمازهای پنجگانه را به جای آورد و روزه رمضان را گرفته، حج خانه خدا را انجام دهد و زکات را از مال خود ادا نماید و از شوهرش اطاعت نماید و علی را دوست بدارد، به شفاعت دخترم فاطمه، بعد از من داخل بهشت می گردد.

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا» منظومه محنت زهرا و آل او دوشیزگان پرده نشین حریم قدس بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش ...

سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش بر خاتم پیامبران که با ارائه رسالتش دین خدا را استواری بخشید و بشر را به راه راست رهنمون شد و با وانهادن قرآن و عترت پاک، چراغ شریعت را تا قیام قیامت بیافروخت. و سلام بر ...

سپاس خداوندي را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بيافريد و نعمت در آن بگسترانيد و از براي جانشيني خود بر روي زمين انسان را از ماند آبي گنديده بسرشت و براي هدايت او پيامبران فرستاد. درود برون از شمارش بر خاتم پيامبران که با ارائه رسالتش دين

مقدمه فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه ...

حضرت عیسی علیه السلام حضرت عیسی علیه السلام یکی از پیامبران اولوالعزم خداوند است. از ویژگی‌های این پیامبر بزرگ آن است که بدون داشتن پدر، از مادری به نام حضرت مریم به دنیا آمده است. پس از آنکه با اراده خداوند متعال، عیسی چشم به دنیا گشود و تهمت‌های فراوان مردم به سوی حضرت مریم سرازیر شد، مریم مأموریت یافت که پاسخ به هر گونه شبهه و سوالی را به نوزاد در گهواره واگذار کند. با قدرت ...

چکيده مطالب : برترين بانو : سرور زنان جهان ، ميلاد فاطمه ، بحثي درباره فدک رحلت مظلومانه زهرا (ع) مسئله : حضرت زهرا (س) از منزل تعويل آيات فرقاني و روايات قرآني و نيز مختصري اشاره به وقايع تولد و زندگي ايشان ؟ پيشگ

((دوران زندگانی حضرت علی (ع) )) دوران زندگانی 63 ساله حضرت علی (ع) را می توان به پنج بخش تقسیم کرد : 1-از ولادت تا بعثت پیامبر اکرم (ص) 2-از بعثت تا هجرت 3-از هجرت تا رحلت پیامبر گرامی (ص) 4-از رحلت نبی اکرم (ص) تا خلافت ظاهری 5-از خلافت تا شهادت از ولادت تا بعثت حضرت علی (ع) در سال سی ام عام الفیل ( ده سال قبل از بعثت ) در خانه خدا چشم به جهان گشود . پیامبر اکرم (ص) ، علی (ع) ...

فاطمه (عليها السلام) در نزد مسلمانان برترين و والامقام ترين بانوى جهان در تمام قرون و اعصار مى باشد. اين عقيده بر گرفته از مضامين احاديث نبوي است. اين طايفه از احاديث ، اگر چه از لحاظ لفظي داراي تفاوت هستند ، اما داراي مضموني واحد مي باشند. در يکي ا

مقدمه شنا خت ومعرفت چهارده معصوم (ع) امری واجب وضروری است وهیچ عذروبهانه ای در ترک این امرپذیرفته نیست وهرکسی که بدون معرفت و شناخت امام ازدنیا برود مرگ او همانند مرگ زمان جاهلیت و مرگ گمراهان و کافران ومنافقان می باشند(اصول کافی 1ص180) دیگاه و شناخت شیعیان نسبت به چهارده معصوم (ع) بر دو نوع است: یک عده از شیعیان هستند که قائل به پیامبری حضرت محمد (ص) و عصمت حضرت زهرا (ع) و ...

خديجه، (محدث، متوفى سال 10 ه) دختر خويلد، بانويى با فضيلت از بانوان شرافتمند و بزرگوار، اولين کسى بود که اسلام آورد و همواره حامى و پشتيبان همسرش رسول خدا صلى الله عليه و آله بود و از بذل جان و مال در راه دين خدا و پيامبرش دريغ نداشت. وى 68 سال قب

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول