شاید بسیاری از مردم با شنیدن نام سید محمد حسین بهجت تبریزی بسرعت ندانند که مراد ازاین اعجوبه آسمان شعر و ادب کیست!؟
اما همه مردم ایران بخصوص آذربایجان شهریار را بخوبی می شناسند و اورا استاد شهریار خطاب می کنند.
بسیاری از شهروندان کشورمان حتی آنان که بیسواد و یا کم سوادند قادرند چند بیتی از اشعار فارسی و یا ترکی وی را زمزمه کنند. در واقع شهریار ترجمان شادیها و غمهای ملتی است که در زمان معاصرخود، هیچ شاعری را به صداقت درون، قوت معنا و فصاحت کلام او نیافته است !
کمتر خانواده ای است که کلیات اشعار شهریار را در کنار دیوان شمس مولانا و یا دیوان حافظ شیرازی در طاقچه خانه نداشته باشد. در واقع گنجینه کلیات اشعار سه زبانه شهریار همچون کتاب واجب الوجودی است که در بیوت عموم ایرانیان یافت می شود و نقش مسکن روح آزردگان و مرهم روان خستگان را ایفا می کند.
شهریار به دلیل عشق و ارادت بی پایانش به اهل بیت (ع)، توجه به حق و میل به عدل، لطافت طبع و حساسیت ذوق، تسلطش به زبانهای ترکی و فارسی و عربی و نیز احاطه اش در مسایل اجتماعی روزگار خویش ، شاعری است بسیار رشید، متعهد و مردمی که همچون حلقه ای محکم ، ارتباط معنوی و اتحاد اجتماعی اقوام مسلمان ایران را در اشعار نافذش متبلور کرده و قلوب ایرانیان را به هم مرتبط ساخته است.
او را به دلیل اشعار بی نظیر و روحیه بی بدیلش آخرین سخنسرای سلسله شاعران و ادیبان فارس زبان نیز گفته اند!
مقام استاد شهریار در سرایش اشعاری نغز به زبان ترکی آذربایجانی نیز بسیار رفیع است.
کلیات دیوان ترکی استاد شهریار بخصوص منظومه های منوره «حیدر بابایا سلام» (سلام به حیدر بابا) و نیز سهندیه که در نوع خود کم نظیرند و برترین شاهکار دوران عمر وی بشمار می روند، نشان از آگاهی وعشق شاعر به زبان شیرین مادریش ، جریان لطیف زندگانی مردم آذربایجان و نیز ادیبان خاموش خطه پر رمز و راز این سرزمین دارد.
وی در زبان عربی نیز اشعار بسیار مقتدرانه ای سروده و توانسته است مورد توجه ادیبان و شاعران شهیر عرب قرار گیرد.
در معروضه ذیل کوشش خواهد شد تا با بیان خصایل روحی و ظرایف کلامی استاد شهریار ، حتی المقدور از اشعار ترکی وی نیز شاهد مثال آورده شود، با این تذکر که ترجمه یک شعر از زبانی به زبانی دیگر به منظور درک معنای نهفته در آن به قول ناظم حکمت شاعر شهیر ترک ، به منزله کباب کردن قناری بر روی آتش جهت بهره مندی از اندک گوشت تن آن حیوانک است!
زندگی نامه استاد شهریار
اصولاً شرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خلال اشعارش خوانده می شود و هر نوع تفسیر و تعبیری که در آن اشعار بشود به افسانه زندگی او نزدیک است و حقیقتاً حیف است که آن خاطرات از پرده رؤیا و افسانه خارج شود.
گو اینکه اگر شأن نزول و علت پیدایش هر یک از اشعار شهریار نوشته شود در نظر خیلی از مردم ارزش هر قطعه شاید ده برابر بالا برود، ولی با وجود این دلالت شعر را نباید محدود کرد.
شهریار یک عشق اولی آتشین دارد که خود آن را عشق مجاز نامیده. در این کوره است که شهریار گداخته و تصفیه می شود. غالب غزل های سوزناک او، که به ذائقه عموم خوش آیند است، یادگار این دوره است. این عشق مجاز است که در قصیده ( زفاف شاعر ) که شب عروسی معشوقه هم هست، با یک قوس صعودی اوج گرفته، به عشق عرفانی و الهی تبدیل می شود. ولی به قول خودش مدتی این عشق مجاز به حال سکرات بوده و حسن طبیعت هم مدتها به همان صورت اولی برای او تجلی کرده و شهریار هم با زبان اولی با او صحبت کرده است.
بعد از عشق اولی، شهریار با همان دل سوخته و دم آتشین به تمام مظاهر طبیعت عشق می ورزیده و می توان گفت که در این مراحل مثل مولانا، که شمس تبریزی و صلاح الدین و حسام الدین را مظهر حسن ازل قرار داده، با دوستان با ذوق و هنرمند خود نرد عشق می بازد. بیشتر همین دوستان هستند که مخاطب شعر و انگیزهًَ احساسات او واقع می شوند. از دوستان شهریار می توان مرحوم شهیار، مرحوم استاد صبا، استاد نیما، فیروزکوهی، تفضلی، سایه، و نگارنده و چند نفر دیگر را اسم برد.
شرح عشق طولانی و آتشین شهریار در غزل های ماه سفر کرده، توشهً سفر، پروانه در آتش، غوغای غروب و بوی پیراهن مشروح است و زمان سختی آن عشق در قصیده پرتو پاینده بیان شده است و غزل های یار قدیم، خمار شباب، ناله ناکامی، شاهد پنداری، شکرین پسته خاموش، توبمان و دگران ، ناله نومیدی ، و غروب نیشابور حالات شاعر را در جریان آن عشق حکایت می کند. شهریار در دیوان خود از خاطرات آن عشق غزل ها و اشعار دیگری دارد از قبیل حالا چرا، دستم به دامانت و ... که مطالعهً آنها به خوانندگان عزیز نشاط می دهد.