دانلود مقاله سهراب سپهری

Word 553 KB 19462 36
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • زندگی سهراب
    در همه سالها که گذشت ، سالهایی که از ناامیدی ، ما فقط خویش را در صفحه های تقویم می یافتیم . سهراب, بی احتیاط ومعصوم درست سرساعت دوازده میان آفتاب نم دار مهرماه کنار آدمیان این دنیا ایستاد تا به ناباوری همه ما باور بیاموزد و ما را در باوری عظیم غرق کند .
    درسال هزاروسیصدوهفت درشهرقم، سهراب , آرام بعد از نواختن دوازده ضربه از ظهرچشم بازکرد ؛ همان گل نیلوفر زرد کنار پنجره و چه کودکی رنگینی داشت .
    اسدالله پدرش و ماه جبین مادرش، نام سهراب را برایش برگزیدند . کودکیش میان جهشهای پاک وقصه های ترسناک نوسان یافت ، در قم زیاد نماند، به گلپایگان و خوانسار و از آنجا به سرزمین پدری (کاشان) رفت .
    باعموها واجداد پدری در یک خانه زندگی می کردند ، خانه ای بس بزرگ .
    کوچک بود و آسمانش آبی که پدرش بیمار شد و تا آخر زندگی بیمار ماند . مادر هنگام مرگ فرزندش (سهراب) زنده بود و در سنین بالای نود ، در اوایل خرداد ماه سال 1373 درگذشت .
    مادربزرگ سهراب « حمیده سپهری » شعر می گفت و در کتاب « زنان سخنور ایران » چند شعر از او آمده است .
    پدربزرگ مادرش ، میرزاتقی خان لسان الملک ، ملک المورخین بود که بیشتر به نام « محمد تقی خان سپهر » از او یاد می شود . وی مورّخ بود وکتاب مشهور « ناسخ التواریخ » را در چند جلد نوشته است.
    پدر ، سهراب را به نقاشی عادت داد ، الفبای تلگراف را یادش داد و...
    در چنین خانه ای خیلی چیزها می شد یادگرفت .
    « پدر بود که دستم راگرفت و شیوه کشیدن آموخت. بتهوون را پدر هم می زدو هم آموزش موسیقی می داد , در چهره گشایی دستی داشت . آدمش همیشه رزمنده بود ، رستمش پیروز ازلی و سهرابش شکسته جاودان ؛ برای خود طرح منبّت می ریخت و برای مادر نقشه گلدوزی . خط را هم پاکیزه می نوشت » . 2
    دوره شش ساله ابتدایی را در « دبستان خیام » گذرانید .
    « من شاگرد خوبی بودم اما از مدرسه بیزار . مدرسه خراشی بود به رخسار خیالات رنگی خردسال من، مدرسه خوابهای مرا قیچی کرده بود ، نماز مرا شکسته بود » . 4
    چقدر از شنبه ها بیزار بود، خوشبختی او ازصبح پنجشنبه آغاز می شد، عصر پنج شنبه تکه ای بود از بهشت.
    « نمره اخلاقم در مدرسه بیست بود و در خانه صفر در مدرسه سربه زیر و در خانه سرکش ، در مدرسه می ترسیدم و در خانه می ترساندم . مدرسه برایم هوای دیگری داشت ، دیاری بود بریده از کوچه و بازار وشهر ، در کتاب درس خوانده بودم : بچه جان بر سر درخت مرو، لانه مرغ را خراب مکن و بارها برسر درخت رفته بودم و لانه مرغ را خراب کرده بودم ». 5
    سهراب خودش می گوید : « تا هجده سالگی کودک بودم ، من دیر بزرگ شدم » .
    زندگیش آرام می گذشت و گاهی پر هیاهو و سریع .
    دگرگونیهایش پنهان بود و دیر آفتابی می شد . خیلی ها حسرت زندگی اورا می خوردند ، حسرت آزادگی و رهاییش را ، اما خودش می گفت : « نه , اینطورها نیست » .
    « در بندم، بسیار در بندم . وقتی برای نقاشی به دشت و کوه می روم ، یکباره حس می کنم کوهها به هم نزدیک می شوند و می خواهند مرا له کنند . ترس برم می دارد ، همه چیزها را رها می کنم و بر می گردم به شهر . وقتی به شهر می رسم هیاهو آزارم می دهد . جمعیت دگرگونم می کند . می ترساندم . وحشتم می گیرد . نه ، دربندم . » . 7
    سهراب در آذرماه هزاروسیصدوبیست وپنج ، اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دانشسرای مقدماتی ، در اداره فرهنگ کاشان استخدام شد و تا شهریور سال هزاروسیصدو بیست وهفت به کارش ادامه داد . روزها نقاشی می کرد واحساسش این بود که « هنوز روی دیوارهای دنیا برای تابلوجا هست ».
    سهراب تا هجده سالگی شعر نگفت البته در سالهای کودکی گاهی شعرهایی نوشته است . مثلاً یک روز که به خاطر بیماری در خانه مانده بود با ذهن کودکانه اش نوشت :
    زجمعه تا سه شنبه خفته نالان
کلمات کلیدی: سهراب سپهری

تباين و تنش در ساختار شعر « نشاني» سروده سهراب شعر کوتاه «نشاني» در زمره‌ي معروف‌ترين سروده‌هاي سهراب سپهري است و از بسياري جهات ‏مي‌توان آن را در زمره‌ي شعرهاي شاخص و خصيصه‌نماي اين شاعر نامدار معاصر دانست. اين شعر ‏نخستين بار در سال 1346 در مجمو

سهراب سپهري نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد. خود سهراب ميگويد : ... مادرم ميداند که من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را ميشنديده است... (هنوز در سفرم - صفحه 9) پدر سهراب، اسدالله سپهري، ک

روشني گل در برابر تاريخ مرغ قرار گرفته است از همين جا مي توان درباره ي سهراب سپهري آغاز سخن کرد.الدار شاعر فرانسوي وضع هنرمندان را به وضع برادران بيناي قرون وسطي تشبيه کرده است.اينان مردان بودند که با زنان کور ازدواج کرده بودند.شاعر مي گويد هنرمند

سهراب سپهري شاعر و نقاش معاصر ايران در ?? مهر ماه ???? در کاشان پا به عرصه حيات گذشت و در ?? ارديبهشت ???? در تهران درگذشت. وي پس از طي تحصيلات شش ساله ابتدايي در دبستان خيام کاشان (????) و متوسطه در دبيرستان پهلوي کاشان (خرداد ????) و به پايان ر

قصد از ايجاد اين محيط، آشنايي بيشتر با سهراب سپهري و عقايد دوست داران او و تبادل نظر در مورد آثار و سلوک سهراب است. بي شک سهراب پيامي آورد با نقش و کلام. طرحي زد ، نوشت و رفت و ما مانديم و اينهمه ابهام. حالا ... اينجا هستيم تا آنچه را که از او ميدان

خود سهراب مي گويد : ... مادرم مي داند که من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را مي شنديده است... سهراب سپهري پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان متولد شد .محل تولد سهراب باغ بزرگي در محله دروازه عطا بود. سهراب از محل

سهراب سپهري نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد خود سهراب ميگويد: مادرم ميداند که من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را ميشنديده است پدر سهراب، اسدالله سپهري، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق

شعر اگر هجوم نباشد دفاعي براي مرگ است و توضيحي براي مردن پس لغت مرگ، اسم و مردن، فصل است، شعر دفاع کامل نيست، روز هم نيست، شب هم نيست، تکه‌اي سخت و جاندار از شبانه‌روز است، براي همين شبانه‌روز است که شاعر در نيمه راه تجربه‌ي شاعري دلواپس مي‌شود. اگر

سهراب سپهري شاعر و نقاش معاصر ايران در ?? مهر ماه ???? در کاشان پا به عرصه حيات گذشت و در ?? ارديبهشت ???? در تهران درگذشت. سهراب سپهري شاعر و نقاش معاصر ايران در ?? مهر ماه ???? در کاشان پا به عرصه حيات گذشت و در ?? ارديبهشت ???? در تهران درگذشت

خود سهراب مي گويد : ... مادرم مي داند که من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را مي شنديده است... سهراب سپهري پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان متولد شد .محل تولد سهراب باغ بزرگي در محله دروازه عطا بود. سهراب از محل

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول