متاسفانه درباره و زندگی و شخصیت اقلیدس اطلاع کمی در دست بجز آنکه وی استاد ریاضیات در دانشگاه اسکندریه و ظاهراً موسس حوزه معروف و دیرپای ریاضیات اسکندریه بود. حتی در تاریخ وقایع عمده زندگی و محل تولد وی معلوم نیست ، اما محتمل به مظر می رسد که وی تعالیم ریاضی خود را در کدرسه افلاطونی آتن فرا گرفته باشد. سالها بعد ، پاپوس هنگام مقایسه اقلیدس و آپولونیوس و برای بی اعتبار کردن دومی ، از اقلیدس به خاطر فروتنی و توجهش به دیگران ستایش کرد. پروکلوس خلاصه ائودموسی خود را با داستان مکرر گفته شده جواب اقلیدس به سوال بطلمیوس درباره راه میان بر در دانش هندسه کامل می کند که «هیچ راه شاهانه ای در هندسه وجود ندارد.» اما همان داستان درباره منایخموس ، وقتی به عنوان معلم در خدمت اسکندر کبیر بود ، نیز نقل شده است. استوبائیوس حکایت دیگری دارد. داستان دانش آموزی که پیش اقلیدس درس می خواند و پرسید از آموختن این موضوع چه چیزی عاید وی خواهد شد ، در نتیجه اقلیدس به غلامش امر کرد تا سکه ای به او دهد.«زیرا او از آنچه می آموزد باید سودی عایدش شود».
اصول اقلیدس
گرچه اقلیدس مولف حداقل 10 اثر بوده ، و متون نسبتاً کامل پنج تای آنها به دست ما رسیده است ، اما شهرت وی عمدتاً به خاطر اصول اوست. به نظر می رسد که این اثر مهم بلافاصله و به طور کامل جای کلیه اصول قبلی را گرفته باشد ؛ در واقع ، هیچ اثری از تلاشهای قبلی بر جا نمانده است. به محض اینکه این اثر پدید آمد ، مورد نهایت نوجه قرار گرفت و از جانشینان اقلیدس گرفته تا اعصار جدید ، تنها ذکر شماره مقاله و شماره قضایا برای مشخص کردن قضیه یا ساختمان خاصی کافی محسوب می شد. هیچ اثری ، بجز کتاب مقدس ، به این وسعت مورد استفاده. ویرایش ، یا مطالعه نبوده و احتمالاً هیچ اثر دیگری بیشتر از آن بر تفکر علمی تاثیر ننهاده است. از زمان اولین چاپ آن در سال 1482 ، اصول اقلیدس متجاوز از هزار بار تجدید شده ، و برای بیش از دو هزاره ، این اثر تمام تعالیم هندسه را تحت سیطره داشته است.
متاسفانه هیچ نسخه ای از اصول اقلیدس که تاریخ آن به زمان مولف باز گردد ، یافته نشده است. چاپهای جدید اصول مبتنی بر متن تجدید نظر شده به وسیله تئون اسکندرانی است که تقریبآً 700 سال بعد از نوشته شدن اثر اصلی ، تهیه شده است . در اوایل قرن نوزدهم بود که نسخه قدیمی تری ، که تنها اختلافاتی جزئی با تحریر تئون داشت ، در کتابخانه واتیکان کشف شد. مطالعه دقیق نقل قولها و توضیحاتی که نویسندگان اولیه داده اند نشان می دهد که تعریفها ، اصول متعارفیو اصول موضوعه رساله اصلی با متون تجدید نظرهای بعدی اندکی تفاوت دارد ولی قضا و براهین آنها اساسا به همان صورتی مانده اند که نگارش اقلیدس بوده است.
اولین ترجمه های لاتینی کامل اصول نه از یونانی و بلکه از عربی صورت گرفتند.
در قرن هشتم ، تعدادی از دستنوشته های آثار یونانی موجود در بیزانس به وسیله اعراب ترجمه شد. و در 1120 ، محقق انگلیسی ، آدلارد باثی ترجمه لاتینی از اصول را از روی یکی از این ترجمه های عربی قدیمیتر به عمل آورد. ترجمه های لاتینی دیگر از عربی توسط گرادوی کرمونایی (1187-1114) و ، 150 سال بعد از آدلارد ، به وسیله یوهانس کمپانوس صورت گرفت. اولینذ انتشار چاپی اصول در 1482 در ونیز صورت گرفت و ترجمه کمپانوس را در بر داشت. این کتاب بسیار نادر به طرز نفیسی تهیه گردید و اولین کتاب ریاضی مهمی بوده است که به چاپ می رسید. ترجمه لاتین مهمی از یونانی توسط کوماندینو در 1572 انجام شد. این ترجمه به عنوان مبنایی برای بسیاری از ترجمه های بعدی ، از جمله اثر بسیار معتبر رابرت سیمسن ، به کار گرفته شد ، که از اثر اخیر ، به نوبه خود ، نسخ انگلیسی متعددی اقتباس شدند. اولین ترجمه انگلیسی کامل اصول ترجمه جاودانی بیلینگزلی منتشره در سال 1570 بود.
وجود کتابهای اصول دیگر پیش از اصول اقلیدس از ارزش کار او نمی کاهد. به استناد خلاصه نویسی ائودموسی ، بقراط خیوسی اولین تلاش را در این راه به عمل آورد و بعد از او لئون ، که از لحاظ تاریخی بین افلاطون و ائودوکسوس قرار دارد ، به این تلاش دست زد. گفته اند که در اثر لئون در مقایسه با اثر بقراط ، قضایا سنجیده تر انتخاب شده اند ، و این قضایا تعدادشان بیشتر و سودمندتر بوده اند بوده اند. کتاب درسی آکادمی افلاطون توسط منگنزیایی نوشته شده بود و از آن به عنوان مجموعه اصول تحسین آمیزی ستایش شده است. ظاهراً هندسه تئودیوس پیشرو بلافصل اثر اقلیدس و بدون شک در دسترس وی بوده است ، به ویژه اگر اقلیدس در آکادمی افلاطونی درس خوانده باشد. اقلیدس با کار مهم تئایتتوس و ائودوکسوس هم آشنا بوده است. بنابراین ، محتمل است که اصول اقلیدس ، عمدتاً ، تالیفی بسیار موفقیت آمیز و تدوینی منظم از آثار نویسندگان پیشین بوده باشد. تردیدی نسیت که اقلیدس می بایست تعدادی از براهین را خود پیدا و تعداد مثیری را کامل مند ، ولی حسن عمده اثر او در گزینش ماهرانه قضایا و دادن ترتیب منطقی به آنهاست که از قرار معلوم از مثنی فرضهای آغازین استنتاج شده اند.