آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی (۱۲۶۴-۱۳۴۰ هجری شمسی) مجتهد شیعه و سیاستمرد ایران.
تحصیلات مقدماتی را نزد پدرش سید مصطفی کاشانی که از علمای برجسته نجف بود فراگرفت.
سپس مدتی شاگرد آخوند ملا محمدکاظم خراسانی بود.
در جریان جنگ جهانی اول همراه پدرش در مبارزه با پیشروی نیروهای بریتانیا در میانرودان (بینالنهرین) شرکت کرد.
با قرارداد ۱۹۱۹ نیز مخالفت کرد و ناچار شد از نجف به ایران باز گردد و پس از آن بیست سال به تدریس پرداخت.
با سقوط رضاشاه فعالیت سیاسی خود را از سرگرفت و چند بار زندانی و تبعید شد.
با شروع نهضت ملی شدن نفت به همراهی با دکتر مصدق پرداخت.
گروه فدائیان اسلام که در چند ترور سیاسی دست داشتند از تأیید او برخوردار بودند.
در دوره ۱۷ مجلس شورای ملی به نمایندگی از تهران انتخاب شد و در ۱۳۳۱ رئیس مجلس شد، هر چند که در جلسات شرکت نمیکرد.
در رویداد ۳۰ تیر با نخستوزیری قوام مخالفت کرد و با نامهای به دربار خواستار ادامه نخستوزیری دکتر مصدق شد.
بعد از آن رویداد به مخالفان دکتر مصدق پیوست.
در رویداد ۹ اسفند نقش مهمی در بسیج مخالفان مصدق داشت.
در آستانه همهپرسی مصدق برای بقا یا انحلال مجلس ۱۷ فتوائی داد که کسی از مسلمانان در همهپرسی شرکت نکند که اثر نکرد.
پس از پیروزی کودتای ۲۸ مرداد به سپهبد زاهدی تبریک گفت.
با مطرح شدن قرارداد کنسرسیوم با آن مخالفت کرد.
درباره دریافت پول از انگلیسیها توسط کاشانی نیز مسائلی ذکر میشود که اثبات یل رد آن نیاز به پژوهش در بایگانیهای آن دوره دارد.
کاشانی در ۱۳۴۰ در تهران درگذشت.
23 اسفند سالروز رحلت عالم مجاهد و روحانی مبارز
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی (1340 ش)
آیت الله سید ابوالقاسم فرزند سید مصطفی حسینی کاشانی در سال 1261 ش (1300 ق) در تهران متولد شد.
وی در در 16 سالگی در خدمت والد بزرگوارش به قصد حج بیت الله الحرام راهی مکه شد و پس از آن در نجف اقامت گزید.
سید ابوالقاسم علوم مختلف را در محضر والد معظم خود و بزرگانی نظیر آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی و سایر علما، تلمذ نمود و در 25 سالگی به درجه رفیع اجتهاد نائل آمد.
وی در جریان جنگ جهانی اول، زمانی که انگلیسیها با نیروی عظیمی به قصد تسلط بر عراق به مناطق شرقی حمله ور گردیدند، به همراه جمعی از علما وارد جنگ با آنان گردید و باعث شکست انگلیسی ها شد.
از این رو وقتی که آیت الله کاشانی وارد تهران شد، انگلیسی ها به دلیل شکستی که خورده بودند، با ایشان دشمنی داشتند و در زمان دولت قوام السلطنه به دستور آنها چند بار او را تبعید کردند؛ به طوری که 18 ماه در حبس و زندان متفقین به سر برد.
وی پس از رهایی از زندان، علیه سه جناح ضد اسلامی، سعنی استعمارگران، استبداد حکومتی و احزاب ضد دینی به مبارزه برخاست.
یکی از خط مشی های اصولی آیت الله کاشانی، حفظ وحدت و یکپارچگی ملت در برابر دشمن خارجی بود و بارها در پیام ها و اعلامیه های خود مردم را به هوشیاری در برابر توطئه های آنان فرا می خواند.
آیت الله کاشانی ترجیح میداد به عنوان یک رهبر اسلامی در پشت صحنه سیاست کشور، نیروهای سیاسی و توده های وسیع مسلمان را در صحنه نگهداشته و از یک دولت ملی و مردمی حمایت کند.
از این رو با روی کار آمدن دولت دکتر مصدق، زمینه های این حمایت، باعث قدرت دولت و مجلس در تصویب لایحه ملی کردن صنعت نفت شد، هر چند در نهایت با ایجاد اختلاف بین نیروهای ملی و مذهبی، کار به کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 و انزوای آیت الله کاشانی انجامید.
سال های پایانی عمر این مجاهد فی سبیل الله در بیماری سپری شد تا این که سرانجام در 23 اسفند 1340 شمسی برابر با 7 شوال 1381 قمری در هشتاد سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به سوی حق تعالی شتافت.
در آن روز تهران در مرگ پیشوای خود تعطیل عمومی بود و تشییعی بسیار باشکوه برگزار گردید تا اینکه پیکر این عالم مجاهد در جوار حضرت عبدالعظیم در ری به خاک سپرده شد.
در گذشت آیت الله کاشانی
آیت الله حاج سید ابوالقاسم مصطفی کاشانی عالم روحانی و سیاسی شیعه در سال 1300 ه ق قمری در تهران به دنیا آمد .
وی در شانزده سالگی به همراه پدر خویش عازم زیارت کعبه شد و در نجف اقامت گزید.
کاشانی به همراه پدر خویش و سایر مجتهدین شیعه در آن کشور اسلحه به دست گرفت و علیه استعمار انگلستان وارد جنگ شد.
او علاوه بر اینکه عضو هیات عالی دینی انقلابیون بود یکی از چهار عضو کمیته عالی جنگ حکومت انقلاب نیز به شمار می رفت.
پس از جنگ که به پیروزی و استقلال عراق انجامید چون انگلیسی ها در تعقیب آیت الله کاشانی بودند و مقدمات دستگیر او را فراهم می کردند، بطور مخفیانه وارد ایران شد.
پس از جنگ جهانی دوم، نیروهای استعماری آیت الله کاشانی را به بهانه همکاری با آلمانها دستگیر کردند و 28 ماه ایشان را در اراک، کرمانشاه و رشت زندانی کردند.
علت اصلی این توقیف و تبعید آن بود که آیت الله کاشانی مبارزه شدید را علیه نیروهای متجاوز آغاز کرده بود.
او در انتخابات دوره پانزدهم مجلس، برای افشا کردن ماهیت قوام بپا خاست و پس از سخنرانی در تهران، عازم مشهد شد.
قوام از این اقدام به وحشت افتاد و او را در تیرماه 1325 در بین راه شاهرود مشهد دستگیر کرده و به بهجت آباد قزوین تبعید نمود.
آیت الله کاشانی یک سال در تبعید بسر میبرد تا این که بر اثر فشارهای سیاسی از سوی علما و مردم، در 21 خرداد 1326 آزاد شد و دوباره به تهران برگشت.
وی پس از آزادی در فعالیت های اجتماعی و مبارزات سیاسی شرکت نموده و در مبارزات نفت به همراهی دکتر محمد مصدق به رهبری امت مسلمان پرداخت.
وی در 22 اسفند سال 1340 ه ش در گذشت در حالی که از مال دنیا جز منزلی که آن هم در رهن بود چیزی دیگر نداشت.
حضرت آیت الله کاشانی در جریان ملی شدن نفت به طرق مختلف به تقویت دولت مشغول بود و با نفوذ و محبوبیتی که در کشور های اسلامی داشتند ملل مسلمان جهان را به پشتیبانی از مبارزات ملی شدن نفت ایران فرا خواند.
در ماجرای فروش اوراق قرضه ملی فتواهای آیت الله کاشانی نقش بسیاری در جهت حمایت از نهضت ایفا کرد.
وی روز سی ام تیر طی اعلامیه ای مردم را به تظاهر و مقاومت دعوت کرد و اعلام داشت که اگر پای یک فرد انگلیسی به ایران برسد کلیه تاسیسات نفتی کشور را نابود خواهیم کرد.
او علاوه بر نمایندگی مجلس شورای ملی در دوره هفدهم به ریاست مجلس نیز انتخاب شد.
در گذشت آیت الله کاشانیدر گذشت آیت الله کاشانیآیت الله حاج سید ابوالقاسم مصطفی کاشانی عالم روحانی و سیاسی شیعه در سال 1300 ه ق قمری در تهران به دنیا آمد .
قوام از این اقدام به وحشت افتاد و او را در تیرماه 1325 در بین راه شاهرود ـ مشهد دستگیر کرده و به بهجت آباد قزوین تبعید نمود.
او علاوه بر نمایندگی مجلس شورای ملی در دوره هفدهم به ریاست مجلس نیز انتخاب شد.آیت الله حاج سید ابوالقاسم مصطفی کاشانی عالم روحانی و سیاسی شیعه در سال 1300 ه ق قمری در تهران به دنیا آمد .
او علاوه بر نمایندگی مجلس شورای ملی در دوره هفدهم به ریاست مجلس نیز انتخاب شد.خیانت مصدق به ملت ایران و آیت الله کاشانی باعث شد که ۲۵ سال ملت ایران سیاه ترین دوران خود را تجربه کند.خیانت مصدق به ملت ایران و آیت الله کاشانی باعث شد که ۲۵ سال ملت ایران سیاه ترین دوران خود را تجربه کند.اگر مانده بود سیلی را بر اسلام می زداگر مانده بود سیلی را بر اسلام می زدمصدق نخست وزیر شاه بود.
نهضت ملی کردن صنعت نفت (در اصطلاح آن زمان به معنی دولتی کردن بود) که با حضور قوی مردم و به اعتبار آیت الله کاشانی صورت گرفت توسط خائنین مملکت به اسم دکتر مصدق تمام شد.
آنگاه که تفکر لیبرالی وی بروز کرد و آقای کاشانی پس از اخراج شاه بوسیده شده و کنار گذاشته شد دکتر مصدق فاتحانه بر اریکه قدرت تکیه زد و سرمست از توهم پیروزی مرحوم کاشانی را به عدم درک سیاسی متهم کرد. مرحوم کاشانی بارها و بارها تلاش کرد که دور پیروزی ملت ایران را حفظ کند اما کارشکنی های دکتر مصدق نگذاشت که پیروزی خونین ملت ایران ثمر دهد و شد آنچه شد.
کودتای ۲۸ مرداد رخ داد و شاه برگردانده شد ولی اینبار با یک سند چند هزار صفحه ای که امریکا زیر بغلش گذاشته بود تا ایران را از گذشته اش خراب تر کند. خیانت مصدق به ملت ایران و آیت الله کاشانی باعث شد که ۲۵ سال ملت ایران سیاه ترین دوران خود را تجربه کرده و انقلاب سیاه شاه زیربنای تمام فرهنگ و اقتصاد کشور را خراب کند. فکرش را بکنید اگر مصدق کارشکنی نمی کرد و انقلاب ملت ایران در سال ۱۳۳۲ حفظ می شد و آیت الله کاشانی رهبری کشور را در دست می گرفت آنوقت شخصیت عظیمی مثل امام در سال ۴۲ یعنی ده سال بعد تازه نفس و با آن قدرت فکری و سیاسی ظهور می کرد و بجای آنکه از صفر بخواهد با یک نظام فاسد در آن شرایط سخت ۱۵ خرداد ۴۲ مبارزه کند وارد عرصه ای می شد که قبلا مقدماتش فراهم شده بود آنوقت ایران چقدر جلو می افتاد. اصلا نمی توان خیانت مصدق را فراموش کرده و به هیچ وجه هزینه این خیانت ها را نمی توان محاسبه کرد.
سعید حجاریان تلاش کرده است تا دلیل تکفیر او را توسط امام خمینی کشف کند!
شرق.
حجاریان نتایج کشفیات خود را اینگونه بیان می کند که دلیل مسلم نبودن مصدق از دید حضرت امام نه بخاطر این بود که « مصدق دست ثریا زن دوم شاه را بوسیده بود!» و نه به این خاطر بود که «سگی را عینک زده و به اسم آیت الله ...
درخیابان ها گردانده بود!» و نه به این خاطر بود که «مصدق در رساله حقوق خود وارد بحث فقهی شده و سهم الارث زن و مرد را یکسان دانسته بود!» بلکه به این خاطر بوده که امام خمینی از دید خود او را مسلم نمی دانسته!
و مصدق هم از دید خودش یک مسلم بوده!
(از این قیاس بسیار محکم و منطقی لذت بردیم!) آنگاه حجاریان برای اینکه نتیجه این استنتاج کاملا علمی را منطقی به ملت ایران بچپاند واژه ای را اختراع کردند: «مسلم سکولار!» و لب کلام خود را اینگونه بیان می کنند که مصدق یک مسلم سکولار بود. ما از این بحث می گذریم و فرض می کنیم که دامن آلوده مصدق با لیسیدنهای حقیرانه حجاریان پاک شده باشد و شهودی که شهادت داده اند که مصدق از ابتدای عمرش نماز نخوانده بود هم ناشنیده و نادیده فرض میکنیم.
اما مصدق و مصدق پرستان چگونه دم خروس کودتای ۲۸ مرداد را قایم خواهند کرد آنگاه که مصدق دلسوزی های آیت الله کاشانی را نادیده گرفت و از رحم و مروت و اطمینان این پیر مرد روشن ضمیر سوء استفاده کرد و مملکت را دودستی تقدیم شاه و اربابانش کرد؟
خیانت مصدق و در ادامه آن پیروان و رهروان و مقلدانش هرگز از صفحات تاریخ ایران پاک شدنی نیست. خرداد ۶۱ مجلس شورای اسلامی لایحه قصاص را مطابق احکام اسلامی تصویب کرد.
نهضت آزادی که همان ته دیگ پلوی فراماسونری انگلیسی است در اعتراض به این حکم شرعی تظاهرات غیر قانونی در تهران راه انداخت.
حضرت امام در یک موضع گیری کاملا شفاف فاسد بودن این دیگ پلو را به طور کامل برای مردم بیان کردند و دست مصدق را رو کردند. صحبت امام را بخوانید که فرمود: مسلمانها بنشینند تماشا کنند یک گروهی ]جبهه ملی[ که از اولش باطل بودند، من از آن ریشه هایش می دانم، یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند از اولش هم مخالف بودند.
اولش هم وقتی که مرحوم آیت الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت الله گذاشته بودند.
این در زمان آن ]دکتر مصدق[ بود که اینها فخر می کنند به او، او هم مسلم نبود.
من آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابانها می گردانند.
من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص ]آیت الله کاشانی (نیست، این) دکتر مصدق[سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد ]سقوط 28 مرداد[ و اگر مانده بود سیلی را بر اسلام می زد.
اینها تفاله های آن جمعیت هستند که حالا قصاص را حکم ضروری اسلام را، غیرانسانی می خوانندمصدق نخست وزیر شاه بود.
اینها تفاله های آن جمعیت هستند که حالا قصاص را حکم ضروری اسلام را، غیرانسانی می خوانند