دانلود تحقیق پروین اعتصامی

Word 57 KB 19508 12
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • اولین بار که نام پروین اعتصامی در بین فضلا و ادبای ایران شهرت پایدار قابل ملاحظه ای پیدا کرد و با تحسین و اعجاب یاد شد ظاهراً بین سال های 1308 تا 1311 ش بود که مجموعه معروف (امثال و حکم) اثر استاد علی اکبر دهخدا در تهران چاپ و انتشار یافت و قبول عام پیدا کرد.

    دهخدا در این مجموعه بزرگ چهار جلدی از همان مجلد اول بعضی ابیات پروین را در ضعف امثال و حکم زبان فارسی نقل کرده بود و نام او را در ردیف نام شاعران معروف فارسی که از معاصران وی فقط کسانی مثل بهار و ادیب پیشاوری و یحیی دولت آبادی و رشید یاسمن ذکرشان در آنجا آمده بود قرار داده بود.

    این که بعدها هم در (لغت نامه ) دهخدا (1338 ش) نام پروین و شرح حال بالنسبه جامعی از او که ظاهراً قسمتی از آن به خامه مؤلف بود انتشار یافت نشان می دهد که در نظر دهخدا شعر پروین ارزش آن را داراست که تا وی نام او را در ردیف شاعران نام آور زبان فارسی نقل و ضبط کند.

    البته شعر پروین از سالها پیش از نشر امثال و حکم، و از حدود سال 1300 شمسی در محله بهار نشر می شد و چند سالی قبل از انتشار مجموعه امثال و حکم نیز مؤلف جوان و نوخاسته ای به نام محمد ضیاء هشترودی مجموعه ای از نظم و نثر معاصر فارسی را با ملاحظات انتقادی به نام «منتخبات آثار» (تهران 1303) منتشر کرده بود که در آن به مناسبت نقل و نقد شعر پروین شعر پروین از وی تحسین بسیار کرده بود اما اظهار تحسین فوق العاده او در حق پروین اعتصامی چون در موارد دیگر با تعریض در حق دیگران همراه بود مایه رنجش برخی شعرای معروف عصر شد و بهار را واداشت تا به این طرز نقد او اعتراض کند.

    - مع هذا بهار هم که در عین حال با پدر پروین دوستی و همکاری داشت و از قریحه و استعداد کم نظیر پروین آگاه بود در شعر وی به چشم تقدیر و تحسین می نگریست و چاپ اول (دیوان پروین) که دو سالی قبل از وفات پدرش در تهران نشر یافت (1314) مقدمه ای به قلم بهار داشت که آکنده از تحسین و تمجید شاعرانه بود.

    در این مقدمه و هم چنین در آنچه علامه قزوینی بعد از نشر دیوان در تقریظ آن نوشت و نیز در آنچه به وسیله دهخدا جهت درج در لغت نامه انشا شد همه جا به تأثیر قابل ملاحظه ای که اشراف و ارشاد میرزا یوسف خان اعتصام الملک آشتیانی (پدر پروین) در تهذیب و تقویت قریحه شاعری پروین داشت ارشادت هست و پیداست که تربیت پدر باید عامل عمده ای در تربیت ذوقی شاعره جوان باشد و عشق و علاقه پروین به پدر هم از جای جای دیوان پیداست.

    مرثیه ای که شاعر در مرگ پدر دارد.

    و قطعه ای که برای لوح فرار خویش سروده است نیز حاکی از آن است که زندگی شاعر بعد از وفات پدر بیشتر در تلخی و حسرت گذشته است و یاد مردی که شاعر تربیت ذوق و پختگی طبع خود را مرهون اوست زندگی او را بعد از پدر به سوگ و دردی دائم تبدیل کرده بوده است.

    - اعتصام الملک پدر پروین که در دی ماه 1316 در تهران وفات یافت مترجم و نویسنده ای نامدار و ادیب و محققی کتابشناس بود.

    وی در عین حال روزنامه نگاری با ذوق بود.

    در هنر خط از سرآمدان عصر محسوب می شد، در زبان ترکی و فرانسه تعجر داشت و در زبان عربی هم نویسنده ای چیره دست بود.

    مجله «بهار» که اولین اشعار پروین در آنجا انتشار یافت به مدیریت او نشر می شد و در طی دو سال انتشار خویش مقام برجسته ای در بین مطبوعات ایران پیدا کرد.

    اعتصام الملک از پیشروان تجدد نثر فارسی محسوب می شود و آنچه در این مجله و در مطبوعات دیگر به قلم وی انتشار یافت وی را نویسنده ای پر مایه، با قریحه ی رمانتیک، و با تبحر در زبان فارسی نشان می داد وی در ادب عربی هم تبحر داشت و می گویند عربی را هم با همان لطف بیانی که در فارسی داشت می نوشت.

    مندرجات مجله بهار آشنائی وی را با نام و آثار تعدادی از نویسندگان اروپائی نشان می دهد.

    - تربیت و مراقبت چنین پدری پروین را که قریحه ادبی قابل ملاحظه داشت البته ورای ممارست در سنت های ادب فارسی با ادبیات اروپایی هم آشنایی داشت، خاصه که تحصیل در مدرسه دخترانه امریکائی نیز وی را به زبان انگلیسی آشنائی می داد و مایه ذوق او را چاشنی تازه می بخشید.

    - در خانه مردی که در زبان و ادب فارسی و عربی تبحر کامل داشت، و نشر مجله و تصدی ریاست کتابخانه مجلس هم او را دایم با مطبوعات تازه و با نسخه های خطی و چاپی کتب مهم فارسی و عربی مربوط و مأنوس می داشت البته قریحه پروین می توانست بشکند، آثار ارزنده پدید آرد و راه کمال بپیماید.

    خاصه که معاشران پدرش کسانی مانند علی اکبر دهخدا، بهار، حاج سید نصرا… تقوی و امثال آنها بودند که جمله از اکابر شعر و ادب عصر به شمار می آمدند و البته دختران جوان را در کار شعر و شاعری ارشاد و تشویق می کردند.

    از این یاران ملک الشعرای بهار استاد شعر خراسانی بود و مخصوصاً با آثار فرخی وانوری و معری آشنائی خاص داشت.

    سید نصرا… تقوی جامع و مصحح دیوان (ناصر خسرو) بود و در عین حال به طرز سنائی و احیاناً به تتبع اشعار او علاقه می ورزید.

    دهخدا با (مثنوی) مولانا و با (حدیقه ) سنائی مأنوس بود و غیر از تقلید و تتبع شعر قدما در نظم مسمطهای جدید و توصیف موضوعات جاری قدرت قریحه خاصی داشت.

    خود پدر پروین هم، چنان که از لحن نوشته های وی بر می آید، در زبان شاعران بزرگ گذشته مثل سعدی و فردوسی و نظامی تبحر داشت.

    عباس اقبال و دیگران هم که بیش و کم با مجله بهار همکاری داشتند به شیوه های شعر قدما علاقه نشان می دادند.

    در خانه مردی که در زبان و ادب فارسی و عربی تبحر کامل داشت، و نشر مجله و تصدی ریاست کتابخانه مجلس هم او را دایم با مطبوعات تازه و با نسخه های خطی و چاپی کتب مهم فارسی و عربی مربوط و مأنوس می داشت البته قریحه پروین می توانست بشکند، آثار ارزنده پدید آرد و راه کمال بپیماید.

    دهخدا با (مثنوی) مولانا و با (حدیقه) سنائی مأنوس بود و غیر از تقلید و تتبع شعر قدما در نظم مسمطهای جدید و توصیف موضوعات جاری قدرت قریحه خاصی داشت.

    از این جا است که تأثیر شعر قدما و ارثان شیوه آنها در آن عصر در کلام خانم پروین، و در قالب های بیانی و اندیشه های اخلاقی و اجتماعی او به طور محسوسی مجال جلوه یافت.

    این که غالب مسمطهای (دیوان پروین) وزن و لحن مسمط مرثیه گونه ای را دارد که دهخدا به یاد جهانگیر خان صور اسرافیل گفته است.

    این که قصاید وی غالباً بر شیوه ناصرخسرو و احیاناً نزدیک به طرز بیان سنائی و مسعود سعد و ظهیر واقع شده است، این که قطعات او از تأثیر انوری گه گاه خالی نیست، و بعضی مثنویاتش یادآور نظامی و مولوی و سعدی است، بی شک یادگار دوران تربیت و ارشاد پدر و دوستان پدر را در کلام پروین نشان می دهد.

    مع هذا در آنچه پروین از شیوه فکر یا بیان قدما تقلید می کند و حتی در آنچه شعر وی ترجمه یا نقل مضمون شاعر بیگانه به نظر می رسد، کلام وی به قدری صبغه شخصی دارد که به دشواری می توان نشانه ای از اخذ و اقتباس راد کلام وی بدست آورد.

    از جمله در قطعه اشک یتیم که با این بیت (دیوان شماره 57) آغاز می شود.

    روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق از سر هر کوی و بام خاست قافیه شعر و قسمتی از مضمون آن نشان می دهد که گوینده نباید از توجه به یک قطعه معروف انوری غافل مانده باشد.

    اما قطعه انوری که طی آن شاعر لعل و مروارید طوق والی ودرو یاقوت ستام مرکب او را خون ایتام و اشک اطفال فقیران شهر نشان می دهد در واقع جز گفت و شنود ساده ای بین زیرکی و ابلهی نیست.

    آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی گفت کاین والیّ شهر ما گدائی بی حیاست پروین هم هر چند در قطعه خود تقریباً همین معنی را تقریر می کند و قافیه شعر – نه وزن آن – نیز ارتباط آن را با کلام انوری محتمل می سازد لیکن وی قطعه را با افزودن تصویرهای زنده ای تنوع و تحرک می بخشد، با توصیف عبور موکب پادشاه و غلغله تماشائیان که بر کوی و بام برای مشاهده کوکبه وی ازدحام می کنند، و با این (شگرد) که در این انبوه غلغله، یک کودک یتیم و یک پیرزن گوژ پشت در بین جمعیت مجالس برای گپ زدن در بالو منشأ ثروت و جلال پادشاه می یابند، مضمون مأخوذ یا سبوق را حالت نمایشی می دهد، آن را از صورت یک گفت و شنود ساده خارج می کند، و وقتی از زبان کودک یتیم که هرگز به عمر خویش هیچ گونه جواهر پر بها ندیده است درباره آن چیز (تابناک) که بر تاج پادشاه است طرح سؤال می کند، کلام گوینده لطف و ظرافت خاص پیدا می کند و جواب پیرزن هم که به هیچ وجه مخاطب واقعی سؤال کودک نیست حالت بلفضولی «تیپ» خاصی می دهد که در سخن انوری نیست هر چند سلاست و انسجام کلام انوری برای پروین حاصل نیست.

    قطعه «مست و هوشیار» پروین (شماره 185) هم، که در طی آن به شیوه آنچه نزد علمای بلاغت «اسلوب حکیم» نام دارد سؤال و جوابی رندانه و پر نکته بین مست و محتسب را بهانه نقد و طرح پاره ای مسائل دقیق اخلاقی و فلسفی می سازد، یادآور قصه ای مشابه در دفتر دوم مثنوی است و این که لفظ «نیعشب» بدون آن که در آغاز قصه پروین آمده باشد ناگهان از زبان مست در دفع پیشنهاد محتسب در رجوع به قاضی از زبان او به بیان می آید قطع نظر از سایر قراین، ارتباط قطعه پروین را با حکایت مثنوی نشان می دهد تردیدی در این باب که همین قصه مثنوی باید منشأ الهام پروین بوده باشد باقی نمی گذارد، مع هذا مضمون گفت و شنود در کلام پروین لطف خاصی به حاضر جوابی مست می دهد که در کلام مولانا مطرح نیست.

    به علاوه این که پروین از زبان مست تفاوت اصل طریقت را با اهل شریعت به الهام بیان می کند و مثل آنچه در منظومه «دزد و قاضی» (شماره 100) نشان می دهد قاضی را هم مثل خود اهل هر گونه گناه و بدکاری توصیف می کند، نقد اجتماعی او را عمق و تأثیر خاص می بخشد و جنبه شخصی فکر پروین را، که البته در جای خود این جا و جاهای دیگر از مولانا و مثنوی او تلقی الهام می نماید، به طور بارزی نشان می دهد.

    مسمط معروف یاد یاران (شماره 206) که خطابی لطیف و عبرت آمیز به یک پیکر مومیائی مصر باستانی است مأخوذ از یک قطعه معروف شاعری انگلیسی به نام هوراشیو اسمیث (1779-1840) است که اصل آن را ظاهراً از ترجمه فرانسوی، اعتصام الملک در مجله بهار سال دوم (شماره 2 ، رمضان 1339) ترجمه و نشر کرده است، اما کسی مسمط پروین را در دیوان می خواند و از ترجمه شعر اسمیث در مجله بهار واقف نیست و با تعجب از خود می پرسد که این پیکر مومیائی را پروین در کدام موزه دنیا دیده و در طی کدام مسافرت خارج ممکن است مشاهده کرده باشد که با این لحن عمیق و عبرت انگیز با آن گفت و شنود می کند؟

    قدرت تعبیر و مهارت فنی پروین در نقل مضمون این قطعه معروف مخصوصاً‌ از آنجا پیداست که مراد گوینده را بدون نقل و تکرار نام های خاصی که مربوط به مصر باستانی است و در اصل قطعه هم هست به زبان شعر «کلاسیک» فارسی، بی هیچ لغزشی و بی هیچ اطناب، به بیان می آورد.

    چنان که فی المثل به زحمت می توان تصور کرد این ابیات وی در آن قطعه: این دست که گشته است پر چین بوده است چو شاخه ای برومند شاید که به بزمگاه فرعون پیموده و داده ساغری چند از این ترجمه پدرش (پند چهارم) الهام گرفته باشد: این دست که به پهلوی توی پرچین شده شاید با فرعون میگساری کرده و تعاطی اقدام نموده … و یا آنچه در این گفته پروین مست: زان دم که تو خفته ای درین غار گردنده سپهر گشته بسیار پس پاکدلان و نیک کاران آلوده شدند و زشت کردار … از مضمون این ترجمه اعتصام الملک (بند ششم): از وقتی جسد تو در این صندوق خوابیده است بسی تبدلات و انقلابات دیده … اخذ شده باشد.

    البته زبان محکم و استوار شعر کلاسیک پروین با زبان ساده اما زیبای «روزنامه ای» خاص اعتصام الملک هم نسبت ندارد و پیداست که شاعر قدرت بیان شاعرانه را بیش از آن که مدیون انشای پدر باشد به ممارست و مطالعه در آثار قدما مرهون است.

    مضمون نغمه «رفوگر» (شماره 195) را هم شاعر ما به احتمال قوی از آنچه به وسیله پدر پروین در مجله بهار تحت عنوان «نغمه پیرهن» به فارسی نقل شده است باید الهام گرفته باشد، اما قدرت قریحه گوینده چنان لطف و صلابتی به کلام پروین داده است که این نغمه عمیق پرشور و درد را با آن شکایت تلخ و بیان ساده روزنامه ای که در انشای پدر پروین هست نمی توان طرف نسبت یافت.

    شعر مسلط گونه ای هم که تحت عنوان «ای گربه»‌ (شماره 62) در خطاب به گربه ای گم شده دارد و انس و علاقه بانوی جوانی به یک گربه خانگی که مایه‌ انس اوست تصویر می کند یادآور یک قصیده عربی است از شاعری به نام ابوبکر نهروانی معروف به ابن العلّاف (وفات 319) که هر چند مرثیه در باب گربه ای است که همسایگان شاعر او را کشته اند و گربه گم شده ای نیست باز از پاره ای جهات با شعر پروین بی شباهت نیست و قسمت عمده ای از این قصیده در «وفیات» «عیان» مذکور است [2] و هر چند مطلع آن: یا هرُّ فار قتناولم تَعِدُ وکنتَ عندی بمنزل الولد بی شباهت به مطلع مسمط پروین: ای گربه ترا چه شد که ناگاه رفتی و نیامدی دگر بار به نظر نمی رسد، و او نیز تا حدی مثل پروین کروفرّی را که گربه از دست رفته در شکار موش و مرغ و ماهی داشت با حسرت یاد می کند،‌ مع هذا تصویرهائی که پروین از بازی ها و شیطنت های گربه خویش طرح می کند اصالت تجربه او را نشان می دهد و روح مادرانه شاعر که گربه را به سبب ترک کردن فرزندان سرزنش می کند نیز چنان چه صمیمانه است که مجرد این شباهت را برای تصور ارتباط بین مضمون شعر پروین با کلام این علاف قابل استناد نشان نمی دهد و هر چند با احاطه ای که اعتصام الملک به شعر و ادب عربی دارد این که مضمون آن را هم وقتی برای دختر شاعر خویش تقریر کرده باشد مانعی ندارد ظاهراً احتمال اخذ و اقتباس در این مورد پذیرفتن نمی نماید، خاصه که مضمون هم عام و مشترک و مربوط به زندگی هر روزینه دختران خانه نیز هست و احساس دلسوزی و شفقت پروینی هم که در قطعه‌ وی پیداست اصالت دارد و با وجود تجربه زندگی عادی، برای شاعره ای مثل او بیانش به مأخذ الهام حاجت ندارد.

    مضمون قصاید پروین که قسمت عمده آنها در سبک ناصر خسرو و سنائی است دقایق اخلاقی و تربیتی است و شیوه بیان وی از آن گونه است که نزد شاعران قدیم – از خاقانی و ظهیر تا کمال اسمعیل و سعدی – سابقه دارد و خاقانی در قطعه معروف خویش در باب عنصری از آن به شیوه «تحقیق» تعبیر می کند که در عین حال نزد خود او مفهوم زهدو وعظ را هم متضمن است.

    مع هذا مضمون وعظ و تحقیق پروین هر چند شامل تحزیر از تعلقات دنیوی هست متضمن الزام ترک دنیا و التزام فقر و تجرد صوفیانه نیست.

    از این رو سعی در ایجاد دنیائی بهتر و اهتمام در رفع ظلم و بیدادی را که در جامعه‌ عصری هست بر مخاطب الزام می کند و پیداست که نیل به کمال مرتبه‌ انسانی را بدون رهائی از بی عدالتی های اجتماعی ممکن نمی داند و برای رفع این بی عدالتی ها هم ترک دنیا و تحقیر متاع دنیوی را توصیه نمی کند.

    در عین آن که حصر توجه به متاع دنیوی را شایسته‌ مقام انسانی نمی داند سعی و عجل را هم برای اجتناب از حیات کاهلانه و بی ثمر الزام می کند.

    آشکار است که این طرز تلقی هم انعکاسی از آرزوهای بر باد رفته جامعه عنصر جوانی خود اوست که نتوانست بین سعی و عمل با تربیت و اخلاق انسانی پیوند و تعادل به وجود آورد.

    همدردی صمیمانه با طبقات محروم جامعه پروین را مورد علاقه کسانی که از زبان این طبقات سخن می گویند، و به هر عنوان که هست حق پایمال گشته آنها را مطالبه می کنند می دارد.

    شاید همین نکته سبب شد که در سال های بلافاصله بعد از شهریور 20 اشعار پروین که گاه مورد تحسین فوق العاده بعضی منتقدان و نویسندگان نسل جوان واقع شد و مبالغه ای که در اهمیت این جنبه از اندیشه و هنر او رفت جهات دیگر شخصیت و تعلیم او را که الزام دین و اخلاق و تقوا و عجل بود، ظاهراً تا حدی تحت الشعاع قرار داد.

    بدون شک این همدردی که او را با تجربه محنت (رنجبر) کودک یتیم و برزگر فقیر، آشنا نشان می دهد حاکی از عمق احساس انسانی و اخلاقی اوست.

    اما توجه به آلام فقرا در نزد وی بدان معنی نیست که ریشه فقیر آنها را گه گاه در اجتناب آنها از سعی و عمل نشان ندهد و نیل به استقرار عدالت اجتماعی را به جهد و کوشش موقوف ننماید.

    با آن که در خطاب ای رنجبر (شماره 61) وی را به مطالبه حق خود تشویق می کند و حتی در این کار از اعمال خشونت هم وی را منع نمی کند.

    نظم و عدالت اجتماعی که پروین جست و جو می کند در مجرد این معنی تحقق پیدا نمی کند.

    آنچه مطلوب اوست و به اعتقاد او استقرار عدالت و غلبه خیر و محبت را در عالم ممکن می سازد تربیت اخلاقی است که بین ایمان و عمل تعادل به وجود می آورد و زندگی انسانی را از حد ارضای شهوتهای جسمانی و نیازهای مادی برتر نشان می دهد و آنچه را مربوط به خود و خواب و خشم و شهوت و وابسته به زندگی عادی انسان های عادی است در خور دل بستگی و مایه خرسندی نمی داند.

    پروین قبل از هر چیز شاعر تربیت و شاعر اخلاق است اما تربیت و اخلاق او مبتنی بر اندیشه عرفانی اوست.

    عرفان او هم غیر از تصوف اسلامی از سر چشمه افلاطون و مکتب های گنوسی و نو افلاطونی آب می خورد و به همین سبب به مسئله روح و نجات اهمیت خاص می دهد.

    روح در نزد او در عالم تن و در حصن بی امان دنیای جسم مسجون و محبوس است، از صحبت تن که بدان محکوم است دایم فرو می کاهد و رنج می برد.

    (قصاید شماره 36) و کمال آن در رهائی از تمامی تعلقات دست و پاگیری است که او را در عالم تن زندانی می دارد (دیوان شماره 114).

    از این روست که بدون رهائی از حرص و آز و از جمیع صفات بهمین نیل به کمال برایش ممکن نیست، و شک نیست که این فاصله گیری از حیات حیوانی اشتغال به ریاضت و ترک سعی و عمل را هم مثل آنچه در تعلیم بعضی از صوفیه جلوه دارد الزام نمی کند.

    اینجاست که تعلیم اخلاقی پروین بر مبنای عرفان مبتنی می شود و در عین حال با سعی و عمل هم پیوند استوار می یابد.

    عرفان پروین با همان تمثیل ها و تصویرهائی که نزد امثال سنائی و عطار و سعدی و مولانا جلال الدین هست به بیان می آید و در پاره ای از موارد تحت تأثیر آنهاست.

    چنان که منظومه «پایمال آز» (شماره 75) ، جولای خدا (شماره 90) و لطف حق (شماره 182) او از لحن و فکر مولانا و منظومه جامه عرفان (شماره 87) ، صید پریشان شماره (137) و کعبه دل (شماره 157) او از سوز و حال عطار نشان دارد و با این همه در تمام این گونه تمثیلات و مناظرات، که طرز بیان سعدی و سنائی و نظامی و انوری و ابن یمین هم در آنها گه گاه هست، چیزی از روح عصر، از عرفان مبنی بر سعی و عمل و از کمال مطلوب انسانی در مفهوم جامع و عصری آن جلوه دارد، و این جمله استقلال فکر و در عین حال اصالت هنر پروین را به نحو امکان ناپذیری برجسته می سازد.

    قطعه ای که پروین برای سنگ فرار خود سروده است (شماره 209) غلبه فکر مرگ و اندیشه تزلزل حیات انسانی را در روح او نشان می دهد.

    این فکر تزلزل و فنا، که کلام او را با آنچه در بعضی از سخنان ناصرخسرو و سعدی هم است تا حد زیادی نزدیک می دارد بیشتر بر اندیشه عرفان و نجات روح مبتنی است.

    مثل آنچه این فکر در نزد امثال خیام و ابوالعلاء المعری بدان منتهی می شود منجر به اندیشه اغتنام فرصت عیش و الزام حیات اپیکوری نیست.

    مع هذا احساس مرگ و فنا را در نزد وی ریشه قوی دارد، و مثل بیداری یک غریزه ترس از مجهول به نظر می آید.

    وقتی در طی این قطعه با رهگذر بی خیال در طی خطاب عارفانه خویش می گوید: هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است لحن عبرت آمیز و آکنده از درد و حسرت کوروش باستانی به خاطر می آید که با همین احساس عمیق انسانی، آن گونه که اسکندر بر لوح فراروی خواند، چنان که از روایت پلوتارک (اسکندر 11/90) بر می آید بر سنگ گور خود به عابر مغرور اندرز داده بود که: درباره شیوه شاعری و قالبهای فکری و بیانی پروین این اندازه می توان گفت که نشان اصالت در آنها همه جا پیداست و ضرورت حفظ میراث قدما در عصر حیات او هنوز در محیط ادبی و فکری عصر بیش از آن غلبه داشت که فکر عصیان بر ضد آنها را، خاصه در محیط تربیتی شاعر، در ذهن او راه تواند داد.

    با این همه، تنوع قالب ها، مضمونهای مأخوذ از حیات هر روزینه، و شیوه مناظره پردازی بین اشیاء بی جان که مختصات عمده شعر او را رنگ تازه ای می دهد، و این همه در کلام او از جوش فکر و از تازگی و اصالت راستین حاکی است.

    اینکه علامه قزوینی در تقریظ مختصری که بر دیوان پروین می نویسد وی را «خنساء عصر و ابعه دهر» می خواند [3] به هیچ وجه نفی اصالت و تازگی کلام او نیست.

    تألیف با کاوران حُلّه (عبدالحسین زرین کوب) (مجموعه نقد ادبی)

سال شمار زندگي پروين 25/2/1285 خورشيدي: تولد در تبريز . 1291: مهاجرت به تهران با خانواده. 1292: سرودن اولين اشعار. 1293: سرودن شعر به سبک انوري. 1303: فارغ التحصيل از مدرسه. 1303: ايراد خطابهي " زن و تاريخ". 1313: ازدواج با پسرعم

رخشنده? اعتصامي مشهور به پروين اِعتِصامي (???? تا ????) از بانوان شاعر ايراني است. زندگي اعتصامي در ?? اسفند ???? خورشيدي در شهر تبريز به دنيا آمد. پدرش يوسف اعتصام الملک از سکنه شفت و اصالتاً آشتياني بود و مادرش اختر فتوحي ( متوفي ????) از اه

پروين اعتصامي، شاعره نامدار معاصر ايران از گويندگان قدر اول زبان فارسي است که با تواناترين گويندگان مرد ، برابري کرده و به گواهي اساتيد و سخن شناسان معاصر گوي سبقت را از آنان ربوده است. در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکري اسلام به تعليم و تربيت عم

پروين اعتصامي(1285- 1320 خورشيدي)شاعر بلند آوازهي دوران معاصر ما، مشهورتر از آن است که نيازي به معرفي داشته باشد. چه شعر او پس از مرگش به کتابهاي درسي قرائت فارسي در ايران را ه يافت و در نتيجه، دست کم تا انقلاب اسلامي ايران در سال 1357، دانشآموزان د

پروين اعتصامي يکي از بديع ترين و دلاويزترين شکوفه هاي ادب فارسي و يکي از مناديان محبت و مردمي و تقوي در عصر حاضر پروين اعتصامي است. پروين اعتصامي مسمات به رخشنده شاعره ايراني دخت مرحوم يوسف اعتصامي (اعتصام الملک آشتياني طاب ثراه) در (25 اسفند 1285

مقدمه: يکي ديگر از بديع ترين و دلاويزترين شکوفه هاي ادب فارسي و يکي از مناديان محبت و مردمي و تقوي در عصر حاضر پروين اعتصامي است. پروين اعتصامي مسمات به رخشنده شاعره ايراني دخت مرحوم يوسف اعتصامي (اعتصام الملک آشتياني طاب ثراه) در (25 اسفند 1285

استعداد شگرف شاعرانه اش از همان دوران کودکي خودنما يي مي کرد به طوري که در سن هشت سالگي شعري به سبک انوري سرود. پروين در تيرماه سال1313 با پسر عموي پدر خود که از افسران شهر باني کرمانشاه بود ازدواج کرد . پس از 2 ماه طلاق گرفت و به خانه پدر بازگشت

يکي ديگر از بديع ترين و دلاويزترين شکوفه هاي ادب فارسي و يکي از مناديان محبت و مردمي و تقوي در عصر حاضر پروين اعتصامي است. پروين اعتصامي مسمات به رخشنده شاعره ايراني دخت مرحوم يوسف اعتصامي (اعتصام الملک آشتياني طاب ثراه) در (25 اسفند 1285 ه . ش/1906

مقدمه: يکي ديگر از بديع ترين و دلاويزترين شکوفه هاي ادب فارسي و يکي از مناديان محبت و مردمي و تقوي در عصر حاضر پروين اعتصامي است. پروين اعتصامي مسمات به رخشنده شاعره ايراني دخت مرحوم يوسف اعتصامي (اعتصام الملک آشتياني طاب ثراه) در (25 اسفند 1285 ه

پروين اعتصامي رخشنده? اعتصامي مشهور به پروين اِعتِصامي (???? تا ????) از بانوان شاعر ايراني است. زندگي اعتصامي در ?? اسفند ???? خورشيدي در شهر تبريز به دنيا آمد. پدرش يوسف اعتصام الملک از سکنه شفت و اصالتاً آشتياني بود و مادرش اختر فتوحي ( متوفي

تولد « پروين اعتصامي در 25 اسفند 1285 شمسي در تبريز از مادري آذربايجاني وپدري در اصل آشتياني به دنيا آمد » « گفته اند از روزي که به زندگي چشم گشود دنيا را شناخت طفلي که يک شبه رهي صد ساله پيمود » « خانم رخشنده اعتصامي مشهور به پروين اعتصامي ا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول