نورالدّین عبد الرّحمن جامی (۲۳ شعبان ۸۱۷ – ۱۸ محرم ۸۹۸ ه ق) (۱۸ اوت ۱۴۱۴ – ۱۹ نوامبر ۱۴۹۲م) ملقب به خاتم الشعرا شاعر و عارف بزرگ ایرانی در خرجرد جام متولّد شد. پدرش نظامالدّین احمد دشتی مردی فاضل از اهالی دشت اصفهان بود که به علّت ناآرامشدن آن منطقه به خراسان کوچکرده و در قصبۀ خرجرد ولایت جام مقیمشده بود. جامی مقدّمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و چون خانوادهاش شهر هرات را برای اقامت خود برگزیدند، او نیز فرصتیافت تا در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شود و علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق،حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث، قرائت، و تفسیر به خوبی بیاموزد و از محضر استادانی چون خواجه علی سمرقندی و محمّد جاجرمی استفادهکند. در این دوره بود که جامی با تصوّف آشنا و مجذوب آن شد بطوریکه در حلقه مریدان سعد الدین محمّد کاشغری نقشبندی درآمد و به تدریج چنان به مقام معنوی خود افزود که بعد از مرگ مرشدش (۸۶۰ ه ق برابر با ۱۴۵۵ م) خلیفه طریقت نقشبندیه گردید. پس از گذشت چند سالی جامی راه سمرقند را در پیش گرفت که در سایه حمایت پادشاه علم دوست تیموری الغ بیگ به کانون تجمّع دانشمندان و دانشجویان تبدیل شده بود. در سمرقند نیز نورالدّین توانست استادانش را شیفته ذکاوت و دانش خود کند. او که سرودن شعر را در جوانی آغاز کرده و در آن شهرتی یافته بود، با تکیه زدن بر مقام ارشاد و به نظم کشیدن تعالیم عرفانی و صوفیانه به محبوبیتی عظیم در میان اهل دانش و معرفت دست یافت. جامی به افتادگی و گشاده رویی معروف بود و با اینکه زندگیای بسیار ساده داشت و هیچ گاه مدح زورمندان را نمیگفت، شاهان و امرا همواره به او ارادت میورزیدند و خود را مرید او میدانستند. جانشینان الغ بیگ خصوصا سلطان حسین بایقرا و امیر او علیشیر نوایی تا آخر عمر او را محترم میداشتند و اوزون حسن آق قویونلو، سلطان محمّد فاتح پادشاه عثمانی و ملک الاشراف پادشاه مصر از ارادتمندان او بودند. جامی سرانجام در سن ۸۱ سالگی در شهر هرات درگذشت. آرامگاه او در حال حاضر معروف به تخت مزار است. زندگی جامی: مولانا نورالدین عبدالرحمن بن نظام الدین احمدبن محمد جامی عارف و شاعر و دانشمند جامع و نام آور سده ی نهم هجری و بزرگ ترین استاد سخن پارسی پس از روزگار حافظ و به نظر جماعتی از نویسندگان خاتم شاعران بزرگ پارسی گوی . وی در خرجرد محله ای از محلات جام که تابع هرات بود متولد شد - 23 شعبان 817 ه.ق و در 18 محرم 898 در هرات در گذشت . دودمان او از دشت که آبادی کوچکی نزدیک اصفهان است می آید . پدرش نظام الدین احمد بن شمس الدین محمد، آن آبادی را ترک کرد و نزدیک هرات اقامت گزید . در نتیجه برای مدتی در اشعار خود تخلص دشتی داشت تا اینکه سرانجام تخلص خود را به جامی مبدل ساخت . او خود گفته است که این تخلص را به دوسبب برگزیده است نخست برای آنکه زادگاه او جام بود ، دو دیگر آنکه رشحات خامه ی او از جرعه ی جام شیخ الاسلام احمد جام معروف به ژنده پیل سرچشمه دارد : مولدم جام و رشحه ی قلمم/ جرعه ی جام شیخ الاسلامی است . لاجرم در جریده ی اشعارم/ به دو معنی تخلصم جامی است با شروع معمولی مطالعات خود، جامی شوق سوزان خود را به عرفان و تصوف دریافت و بنابر این سعدالدین کاشغری مرید و خلیفه ی صوفی معروف بهاءالدین نقشبند را به عنوان رهبر روحانی خود برگزید. دو تن از مترجمان جامی ؛ عبدالغفور لاری ( که شاگرد جامی بود و به سال 912 در کنار قبر جامی به خاک سپرده شد) و به ویژه وزیر و دانشمند مشهور میرعلی شیرنوایی در خمسه المتحیرین ( وفات 906ه.ق) حوادث او را ذکر کرده اند . گذشته از دو سفر به قصد زیارت یکی به مشهد امام رضا (ع) و دیگری به حجاز و زیارت حرمین(877- که تنها در این سفر چهار ماهی نزدیک بغداد اقامت کرد ؛ دو ماهی در دمشق و تبریز ) جامی بقیه ی عمر خود را به راحتی در هرات زیست و وقت خود را به مطالعات ، سرودن اشعار و ریاضت گذرانید . وی نزد غالب سلاطین زمان خود عزیز بود و در اشعاری که شاعر به نام این ممدوحان سروده تملق و چاپلوسی نمی کند . جامی از دانشمندانی است که تحصیلات کلاسیک مرتبی داشته است . نوشته اند وی مقدمات و صرف و نحو را نزد پدرش نظام الدین احمد فراگرفت ، آنگاه تلخیص و شرح مفتاح العلوم سکاکی ( وفات 626ه.ق) و مطول سعد تفتازانی ( وفات 793ه.ق) و حاشیه ی آن را از مولی جنید اصولی که در فنون عربیت ماهر و مشهور بود فرا گرفت و سپس به درس خواجه علی سمرقندی از شاگردان میر سید شریف جرجانی حاضر شد و در اندک زمانی نزدیک چهل روز از وی بی نیاز گشت و آنگاه در زمره ی شاگردان مولی شهاب الدین محمد جاجرمی که از مباحثان فاضل زمان خود بود درآمد ، و از او نیز کسب فیض کرد . پس از گذراندن این مراحل ، جامی برای مدتی از هرات به سمرقند که در آن زمان به برکت وجود الغ بیگ میرزا از مراکز علمی بود رفت و آنجا خدمت قاضی زاده ی رومی ( وفات 840 ه.ق) را دریافت . آن استاد پس از اندک زمانی چنان شیفته ی این دانشجوی مستعد خود شده بود که می گفت تا بنای سمرقند است هرگز به جودت طبع و وقت تصرف این جوان جامی کسی از آب آمویه نگذشته است . بابر در خاطرات خود می گوید جامی در علوم ادبی و عقلی روزگار خویش نظیر نداشت . سلطان محمد ثانی ( وفات 1481م ) کوشید تا او را به استانبول بکشاند ؛ سلطان بایزید ثانی ( خلاف از 886تا 918ه.ق) نیز دو نامه برای او فرستاده است [ منشآت، فریدون بیگ،4/1- 361ترکیه ] و نیز تأثیر او در ادبیات عثمانی مورد بررسی قرار گرفته است [ گیب، شعر عثمانی ، 2/صفحات 7 و مابعد]. دولتشاه می گوید : جامی در اواخر عمر مشاعر خود را از دست داد ولی امیر علی شیر و دیگران در این باره چیزی ننوشته اند و لذا باید قول دولتشاه را با احتیاط تلقی کرد .