دانلود تحقیق نقش نظام مدیریت منابع انسانی در پرورش کارآفرینی سازمانی

Word 582 KB 19533 50
مشخص نشده مشخص نشده عمومی - متفرقه
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • همان‏طور که بر پویایی و پیچیدگی محیط افزوده می‏شود،سازمان‏ها هم به منظور شناسایی‏ فرصت‏های جدید برای عملکرد بهتر،بایستی کارآفرینانه‏تر عمل نمایند.کارآفرینی سازمانی، دربردارنده‏ی یادگیری است و به وسیله‏ی همکاری،خلاقیت و تعهد افراد پرورش می‏یابد.بنابراین، باید تحقیقاتی پیمایشی برای تبیین نقش مدیریت منابع انسانی در توانمند ساختن سازمان برای‏ مبادرت به فعالیت‏های کارآفرینانه صورت گیرد.مقاله‏ی حاضر که نتایج یک تحقیق توصیفی- پیمایشی را ارایه می‏کند،سعی دارد نقش نظام مدیریت منابع انسانی را در پرورش اقدامات‏ کارآفرینانه‏ی سازمانی نشان دهد.بدین منظور،وضعیت و تأثیر زیرسیستم‏های اصلی مدیریت منابع‏ انسانی،از جمله ارزیابی عملکرد،پاداش و حقوق و دستمزد بر کارآفرینی سازمانی بررسی شده‏اند.

    این تحقیق در ادارات مرکزی سازمان‏های دولتی خدماتی ایران هک از محل انجام فعالیت اصلی‏ خود کسب درآمد دارند،انجام شده است.نتایج تحقیق حاضر،تأثیرگذاری معنی‏دار سیستم‏های‏ ارزیابی عملکرد و حقوق و دستمزد را بر کارآفرینی سازمانی در سازمان‏های مورد مطالعه تأیید نمود؛اما معنی‏داری تأثیر سیستم پاداش در سطح اطمینان 95 درصد تأیید نگردید.بر اساس‏ یافته‏های تحقیق حاضر و هم‏چنین بررسی ادبیات موضوع،پیشنهاداتی برای ارتقای وضعیت‏ کارآفرینانه نظام مدیریت منابع انسانی ارایه گردیده است.
    کارآفرینی سازمانی بر توانایی یک سازمان در یادگیری از طریق کشف دانش جدید و بهره‏گیری از دانش موجود مبتنی است(زهرا و دیگران،1999؛هاریتون،2005).این فرایندهای‏ یادگیری به سرمایه‏ی فکری و به‏ویژه سرمایه‏ی انسانی و اجتماعی متکی هستند(کانتر،1985؛ استیونسون و جاریلو،1990).طی سه دهه‏ی گذشته،تحقیقاتی تجربی در زمینه‏ی رابطه بین‏ فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی و کارآفرینی سازمانی انجام شده است.با این حال،ماهیت‏ چندبعدی پدیده‏ی کارآفرینی سازمانی،چالشی اساسی در این زمینه ایجاد کرده است.در واقع، کارآفرینی سازمانی،شامل:نوآوری،ایجاد کسب و کارهای جدید در سازمان و انجام پروژه‏های‏ مخاطره‏آمیز،و فعالیت‏های مربوط به بازسازی استراتژیک سازمان را در بر می‏گیرد(گات و گینسبرگ،1990).نکته‏ی مهم در این رابطه،این است که سازمان‏ها به طور فزاینده‏ای در صدد به‏کارگیری استراتژی‏های مبتنی بر کارآفرینی و نوآوری هستند و در نتیجه نیازمند شناخت عوامل‏ و محرک‏های اصلی و مهم منابع انسانی در این استراتژی‏ها می‏باشند.کارآفرینی سازمانی،جنبه‏ی‏ مهمی از عملکرد سازمان را تشکیل می‏دهد و انتظار می‏رود سیستم‏های مدیریت منابع انسانی بر آن‏ تاثیرگذار باشند.تحقیقات پیشین،تأثیرات فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی را هم بر کل پدیده‏ی‏ کارآفرینی سازمانی و هم بر ابعاد مختلف آن مانند نوآوری،ریسک‏پذیری و پیشگامی بررسی‏ کرده‏اند.در نوشتار حاضر،تأثیرات سیستم‏های مختلف مدیریت منابع انسانی از جمله سیستم‏ پاداش،سیستم پرداخت و حقوق و دستمزد و سیستم ارزیابی عملکرد بر شکل‏گیری کارآفرینی‏ سازمانی بررسی شده است.
    کارآفرینی سازمانی،یک روی‏کرد استراتژیک است که بازتولید محصولات،فرایندها، خدمات،استراتژی‏ها یا حتی کل سازمان را در بر می‏گیرد(کوین و مایلز،1999).بدین‏ترتیب، کارآفرینی سازمانی از طریق ایجاد و بهره‏گیری مداوم از منابع جدید دانش از مزیت‏های رقابتی‏ سازمان حمایت می‏کند.بنابراین،کارآفرینی سازمانی،می‏تواند تأثیر چشم‏گیری بر عملکرد سازمانی داشته باشد.با این حال،به دلیل چندبعدی بودن پدیده‏ی کارآفرینی سازمانی،در ابتدا لازم‏ است مفهوم مورد نظر در نوشتار حاضر از کارآفرینی سازمانی مشخص گردد.
    کارآفرینی سازمانی
    تا اوایل دهه‏ی 1970،تحقیقات در زمینه‏ی کارآفرینی بر اقدامات یا ویژگی‏های افراد متمرکز بود.محققان،متعاقبا تشخیص دادند که خود سازمان‏ها نیز مبادرت به فعالیت‏های‏ کارآفرینانه می‏کنند(میلروفریسن،1981؛جنینگز،1994؛برگلمن،1983؛پینکات،1985؛زهرا، 1986؛کورن وال و پرلمان،1990).این امر،باعث ایجاد ایده‏ی کارآفرینی سازمانی شد.

    کارآفرینی سازمانی بر فعالیت‏هایی که سازمان‏ها انجام می‏دهند1به جای چگونگی انجام آن‏ها2 متمرکز است.کارآفرینی سازمانی مفهومی است که بر سازمان-و نه افراد-و بر فرهنگ‏ها و فرایندهای سازمانی متمرکز است(کورن وال و پرلمان،1990؛کوهن،1993؛جنینگز،1994).

    کارآفرینی سازمانی،با کارآفرینی درون‏سازمانی متفاوت است.بحث کارآفرینی درون‏سازمانی، توسط پینکات(1985)وارد مباحث مهم و نوین کارآفرینی گردید.وی مشخص نمود که‏ کارآفرینان درون‏سازمانی،افرادی هستند که توسط سازمان‏ها استخدام شده و سعی در ایجاد و ارایه‏ی محصولی جدید دارند.تقریبا در همان زمان،برگلمن(1983)توجه محققان را به مفهوم‏ کارآفرینی سازمانی به طور عام جلب نمود.نایت(1986)،کارآفرین درون‏سازمانی را به عنوان‏ عضوی از سازمان می‏داند که یک پروژه‏ی نوآورانه را در محیط سازمان معرفی و مدیریت می‏کند به گونه‏ای که قبلا یک کارآفرین مستقل بوده است.در این مفهوم،کارآفرینی درون‏سازمانی، فردکارآفرینی است که در داخل یک محیط سازمانی فعالیت می‏کند.
    تا اوایل دهه‏ی 1970،تحقیقات در زمینه‏ی کارآفرینی بر اقدامات یا ویژگی‏های افراد متمرکز بود.محققان،متعاقبا تشخیص دادند که خود سازمان‏ها نیز مبادرت به فعالیت‏های‏ کارآفرینانه می‏کنند(میلروفریسن،1981؛جنینگز،1994؛برگلمن،1983؛پینکات،1985؛زهرا، 1986؛کورن وال و پرلمان،1990).این امر،باعث ایجاد ایده‏ی کارآفرینی سازمانی شد.

    کارآفرینی سازمانی،با کارآفرینی درون‏سازمانی متفاوت است.بحث کارآفرینی درون‏سازمانی، توسط پینکات(1985)وارد مباحث مهم و نوین کارآفرینی گردید.وی مشخص نمود که‏ کارآفرینان درون‏سازمانی،افرادی هستند که توسط سازمان‏ها استخدام شده و سعی در ایجاد و ارایه‏ی محصولی جدید دارند.تقریبا در همان زمان،برگلمن(1983)توجه محققان را به مفهوم‏ کارآفرینی سازمانی به طور عام جلب نمود.نایت(1986)،کارآفرین درون‏سازمانی را به عنوان‏ عضوی از سازمان می‏داند که یک پروژه‏ی نوآورانه را در محیط سازمان معرفی و مدیریت می‏کند به گونه‏ای که قبلا یک کارآفرین مستقل بوده است.در این مفهوم،کارآفرینی درون‏سازمانی، فردکارآفرینی است که در داخل یک محیط سازمانی فعالیت می‏کند.

    بررسی و سنجش رفتار کارآفرینانه بسیار دشوار است(آتری،2003؛براون و دیگران، 2001)،و معمولا به عنوان رفتاری آگاهانه که بر اساس رویدادی خاص جهت‏گیری شده است‏ در نظر گرفته می‏شود.بر اساس نظرات مایر(2002)،رفتار کارآفرینانه در یک سازمان موجود، «مجموعه‏ای از فعالیت‏ها و اقدامات را در بر می‏گیرد که توسط افراد در سطوح مختلف انجام شده‏ است و ترکیب تازه‏ای از منابع را برای شناخت و پی‏گیری فرصت‏ها به کار می‏گیرد»(مایر، 1:2002).نکته‏ی مهم این است که عواملی که ظهور کارآفرینی سازمانی را به عنوان رشته‏ای از تحقیق و عمل تحریک نموده‏اند،به نقاط ضعف درک‏شده از متدهای سنتی مدیریت سازمان‏ (1)- What (2)- How مربوط می‏شوند(مثلا مقرراتی شدن زیاد،سلسله‏مراتب سخت،تمرکز کوتاه‏مدت،پیش‏فرض‏های‏ حداقل‏سازی هزینه‏ها و حذف خوابیدگی‏ها،مشاغل کاملا تعریف‏شده و...)این متدهای سنتی‏ مدیریت می‏توانند سازمان‏ها را وارد مسیرهای بوروکراتیک نمایند و اغلب نیاز به تغییر و نوآوری‏ را نادیده می‏گیرند.به نظر می‏رسد که این نوع از مدیریت در جهت تقویت خود1عمل می‏کند، زیرا کارکنان با تفکر کارآفرینانه را مأیوس نموده و مدیران اجرایی هم سازمان‏هایی که از طریق‏ قوانین و مقررات خشک بوروکراتیک مدیریت می‏شوند،گریزانند(هایس و آبرناتی،1980، کانتر،1985؛کوراتکو و دیگران،1993).

    کارآفرینی سازمانی،به عنوان احیا و بازسازی سازمان‏های موجود تلقی می‏شود.کارآفرینی‏ سازمانی،به عنوان ابزاری برای توسعه و بهبود کسب و کار،افزایش درآمد و سودآوری، پیش‏گامی در ایجاد و توسعه‏ی محصولات،خدمات و فرایندهای جدید مورد استفاده قرار می‏گیرد (کوراتکو و دیگران،1990؛لامپکین و دس،1996؛مایلز و کوین،2002؛زهرا،1991؛زهرا و کوین،1995؛زهرا و دیگران،1999).

    جای تعجب نیست که انتظارات از کارآفرینی سازمانی بسیار بالا است.هرچند که‏ موفقیت‏های چشم‏گیری از طریق کارآفرینی سازمانی به دست آمده است؛اما شکست‏ها و ناکامی‏هایی را هم در پی داشته است(سایکز،1986).در واقع،کارآفرینی سازمانی،به‏ویژه از نظر عملکرد مالی کوتاه‏مدت برای سازمان پرمخاطره است(زهرا و کوین،1995).

    یکی از ابهامات در قلمرو کارآفرینی سازمانی،مشکل تعریف آن است.نویسندگان، واژه‏های مختلفی را برای توصیف جنبه‏های مختلف کارآفرینی سازمانی مورد استفاده قرار داده‏اند(زهرا،1991).حتی عناوین مختلفی را برای این اصطلاح به کار گرفته‏اند مانند:کارآفرینی، کارآفرینی سازمانی،کارآفرینی درون‏سازمانی،جهت‏گیری کارآفرینانه،و علاوه بر این، در خصوص عملیاتی کردن واقعی این مفهوم و شاخص‏های آن هم ناسازگاری وجود دارد(مایلز و کوین،2022).ریشه‏ی مشکل تعریف کارآفرینی سازمانی را می‏توان به فقدان یک تعریف‏ پذیرفته‏شده و جامع از سازه‏ی زیربنایی آن؛یعنی،کارآفرینی نسبت داد.تأکید بر کارآفرینی‏ سازمانی،فقط باعث افزایش پیچیدگی می‏شود(کریر،1996).کارآفرینی موضوع بسیار گسترده‏ای‏ (1)- Self-reinforcing است که مجموعه‏ای از عناوین تحقیقاتی را در بر می‏گیرد(شین و ونکاتارامان،2000).مشکل‏ تعریف کارآفرینی و تعیین محدوده‏ی تحقیقات کارآفرینی هنوز هم حل نشده است(برایات و ژولین،2001؛اکباساران و دیگران،2001؛میس،2003؛لاک و ورین،2006).واژه‏ی‏ کارآفرینی،برای تعریف حیطه‏ی گسترده‏ای از فعالیت‏ها به کار رفته است از جمله:ایجاد،تأسیس، اتخاذ و مدیریت یک کسب و کار مخاطره‏آمیز.وجود دیدگاه‏های بسیار زیاد و مختلف درباره‏ی‏ کارآفرینی،در مطالعه‏ی گارتنر مشخص شد(گارتنر،1990).گارتنر با استفاده از تکنیک دلفی،از 382 نفر که شامل دانشگاهیان،مدیران کسب و کارهای مختلف و سیاست‏مداران می‏شد،در نظر داشت تا کارآفرینی را تعریف کند.از بین پاسخ‏ها،فقط 44 نفر از این پاسخ‏گویان بیش از نود شاخص درباره‏ی کارآفرینی ارایه نمودند.شاخص‏هایی مانند ایجاد یک کسب و کار جدید، استفاده از فرصت‏ها برای بهره‏برداری از یک فرصت درک‏شده،خرید یک کسب و کار موجود، تخریب وضعیت فعلی،اصلاح یک ایده‏ی خلاق و استفاده از آن در یک فرصت بازاری و...

    تاکنون مشخص شده است که یک تعریف قابل پذیرش عمومی از کارآفرینی سازمانی را نمی‏توان تحمیل کرد یا حتی فرض نمود.این امر،چالش بسیار بزرگی را بر سر راه محققان‏ کارآفرینی قرار می‏دهد.معضل تعریف کارآفرینی سازمانی حل نخواهد شد؛مگر این‏که در ابتدا منبع و ریشه‏ی موضوع تحقیق؛یعنی،کارآفرینی مورد بررسی قرار گیرد.

    تحقیقات قبلی نشان می‏دهند که برای یک تعریف عینی از کارآفرینی سازمانی،تعاریف‏ متعددی را می‏توان با هم مرتبط نمود.بریا مثال،شومپیتر(1947)معتقد بود که یک مدیر فقط زمانی کارآفرینی است که با توجه به نیروهای بازار،نوآور باشد.تعریف آنسف(1979)که بیان‏ می‏کرد کارآفرینی به صورت جای‏گزین کردن ترکیبات مطلق بازار تولید با ترکیبات جدیدتر که‏ قابلیت سودآوری بیش‏تری دارند،در نظر گرفته می‏شود،دنباله‏ای از کار شومپیتر بود.

    همبریک(1983)تعریف آنسف را به کار گرفت و کارآفرینی را با میزان توسعه‏ی بازار سنجید.

    جنینگز و لامپکین(1989)،کارآفرینی سازمانی را به عنوان میزان ایجاد محصولات یا بازارهای جدید تعریف کردند.یک سازمان،در صورتی کارآفرینی است که بیش از سطح میانگین‏ به تولید محصولات جدید یا خلق بازارهای جدید مبادرت نماید.کرلند و همکارانش(1984)، کارآفرینی را با مدیریت و مالکیت کسب و کارهای کوچک برابر در نظر گرفته‏اند(کرلند و دیگران،1984)؛در حالی که کارآفرینی درون‏سازمانی با سازمان‏های بزرگ مرتبط دانسته شده‏ است(پینکات،1984).همان‏طور که نیلسن،پیترز و هیسریچ(1985)بیان می‏دارند،کارآفرینی‏ درون‏سازمانی،توسعه‏ی درون یک سازمان بزرگ از نظر بازارهای داخلی و واحدهای نسبتا کوچک و مستقل می‏باشد که برای خلق،آزمون بازار و توسعه یا نوآوری در خدمات،فن‏آوری‏ها یا شیوه‏های انجام کار در سازمان طراحی می‏شوند.این امر،از استراتژی مدیریت کارآفرینی‏ سازمان‏های بزرگ متفاوت است.این استراتژی سعی دارد واحدهای داخلی کارآفرین را ایجاد کند که هدف‏شان توسعه‏ی جایگاه سودآوری در بازارهای بیرونی است(پیترز و هیسریچ،2002)؛ نیلسن،پیترز و هیسریچ(1985)بیان کردند که کارآفرینی درون‏سازمانی،عمل کارآفرینی در درون یک سازمان بزرگ است.

    آن‏چه مشخص است،این است که با وجود انجام تحقیقات مختلف،فرایند کارآفرینی‏ سازمانی و علل آن چندان روشن نیست(برگلمن،1983؛کوین و مایلز،1999؛همزبی و دیگران، 2002؛میس،2003؛زامپتاکیس و موستاکیس،2007).علاوه بر این،تفاوت‏های موجود در واژه‏شناسی مورد استفاده برای توصیف این فعالیت‏های کارآفرینانه،ابهام‏برانگیز است.

    مدیریت کارآفرینی سازمانی کارآفرینی سازمانی را می‏توان به عنوان نتیجه جست‏وجوی موفقیت‏آمیز برای فرصت‏های‏ کارآفرینانه دانست که از گوناگونی‏ها و تنوعات بازار یا دانش تکنولوژیک نشات می‏گیرند.با جست‏وجوی این گوناگونی‏ها،سازمان‏های کارآفرین قادر می‏شوند که مزیت‏ها و سودهای‏ کارآفرینانه را استخراج نمایند(شومپیتر،1934).سازمان‏هایی که جهت‏گیری کارآفرینانه دارند، قادرند به طور مستمر چنین فرصت‏هایی را شناسایی و از آن بهره‏برداری نمایند(لامپکین و دس، 1996).بدین منظور،سازمان‏ها باید بتوانند و بخواهند که مخاطرات را بپذیرند،و نوآور و پیشگام‏ باشند(میلر،1983).پاداش این‏چنین جهت‏گیری،عملکرد بهتر و عالی‏تر است(آنتونکیک و هیسریچ،2001؛چندلر و دیگران،2000؛لوف و حشتمی،2002؛زهرا و کوین،1995).زیربنای‏ یک جهت‏گیری کارآفرینانه در سازمان،تمایل به پی‏گیری ایجاد و کسب دانش جدید و ترکیب دانش‏ها و توانمندی‏های جدید با منابع موجود در شکل ترکیبات جدید است(کویین،1979؛ شومپیتر،1934).بنابراین،کارآفرینی سازمانی به توانایی یک سازمان برای یادگیری و ترک‏ عادت‏ها و اقدامات غلط وابسته است(فلوید و وودریج،1999؛مک گراث،2001).

    مدیریت کارآفرینی سازمانی،به دلیل شرایط عدم اطمینان بیش‏تر و دانش‏محورتر بودن،از مدیریت سنتی متمایز می‏شود(کانتر،1985).سازمان‏ها،نیاز مستمری برای کسب دانش جدید و جذ آن دارند و تا حد زیادی از طریق روابط میان‏وظیفه‏ای و فراسازمانی‏1محقق می‏گردد(کانتر، 1983).چالش بزرگ‏تر برای مدیریت کارآفرینی سازمانی این است که در سازمان‏های‏ کارآفرین،افراد مجبور می‏شوند به طور سریع بین جریان‏ها و گزینه‏های عملیاتی مختلف‏ انتخاب‏های خود را انجام دهند،به‏ویژه زمانی که اطلاعات کافی برای تصمیم‏گیری در خصوص‏ زمینه‏های کاملا عقلایی وجود نداشته باشد(بوزینتس و بارنی،1997).نتیجه‏ی این پویایی، پیچیدگی و عدم اطمینان،آن است که کارآفرینی سازمانی،نیازمند هم‏آهنگی از طریق تعدیل‏ متقابل به جای کنترل و فرماندهی بوده و به وسیله‏ی تعهد و نه توافق و اجماع هدایت می‏شود(کانتر، 1985؛مک میلان،1978).پرورش کارآفرینی سازمانی،نیازمند یک روی‏کرد روشنفکرانه‏تر به‏ مدیریت است؛از جمله:تمرکززدایی اختیارات،مشارکت در تصمیم‏گیری،همکاری،اجتناب از بوروکراسی و تشویق ریسک‏پذیری و خلاقیت(لاچ سنگر و بگبی،1987).بنابراین،عموما چنین‏ فرض می‏شود که فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی،می‏تواند در تشویق کارآفرینی سازمانی تأثیر قابل توجهی داشته باشد.

    جلوه‏های کارآفرینی سازمانی محققان،جلوه‏های متعددی را از کارآفرینی سازمانی توصیف کرده‏اند.برخی از این‏ جلوه‏ها،نمایانگر تغییرات جزئی در روش فعالیت یک سازمان هستند و برخی دیگر نشان‏دهنده‏ی‏ تغییرات ریشه‏ای و عمده.نوآوری،تنها ایده‏ی زیربنایی مشترک در همه‏ی اشکال کارآفرینی‏ سازمانی است(کوین و مایلز،1999).با این‏که نوآوری یک شرط کافی در کارآفرینی تلقی‏ (1)- Extra-organizational نمی‏شود؛اما کوین و مایلز(1999)مدعی هستند که بدون نوآوری،کارآفرینی سازمانی هم وجود نخواهد داشت.با پذیرفتن این مسأله که نوآوری یکی از ویژگی‏های کارآفرینی سازمانی است، بین محققان در خصوص این‏که محصولات جدید باید در درون سازمان ایجاد شوند تا بتوان آن‏ها را جلوه‏ای از کارآفرینی سازمانی دانست،اختلاف نظر وجود دارد.برای مثال،راسل(1999) اظهار می‏کند که کارآفرین سازمانی به ایجاد نوآوری درون سازمان مربوط می‏شود.وی، کارآفرینی سازمانی را به عنوان بهبود توانمندی‏های سازمان و بسط و گسترش فرصت‏های سازمان‏ از طریق نوآوری‏هایی که درون سازمان ایجاد شده‏اند،تعریف می‏کند.جلوه‏های زیر، نشان‏دهنده‏ی درجات مختلفی از کارآفرینی سازمانی هستند: 1.یک فرد یا یک گروه،یک ایده‏ی تولیدی جدید را درون یک سازمان معرفی کرده و از آن‏ حمایت می‏کند؛بدین منظور که از آن یک منبع جدید درامد ایجاد شود(کاراتکو و دیگران، 1993).

    2.یک سازمان،یک محصول جدید یا یک ترکیب بازاری جدید از خدمات را درون سازمان و اضافه بر وضعیت فعلی مورد بهره‏برداری قرار می‏دهد(شین و ونکاتارامان،2000).

    3.یک سازمان،برای ارایه‏ی یک محصول یا خدمت جدید،یک گواهی ابداع کسب‏ می‏کند(سیث،1988).

    4.سازمان،یک محصول یا یک فرصت بازاری را به سازمان یا فرد دیگری می‏فروشد(شین و ونکاتارامان،2000).

    5.سازمان،محصولات و خدمات جدیدی را جای‏گزین محصولات و خدمات فعلی خود می‏کند(دراکر،1985).

    6.سازمان،یک واحد کسب و کار استراتژیک را منحل کرده و به جای آن،یک واحد جدید یا یک واحد خریداری‏شده را مستقر می‏کند(سیث،1988).

    7.سازمان،سازمانی دیگر یا محصول یا خدمت جدیدی را خریداری می‏کند؛بدین منظور که وارد یک صنعت جدید شود(همان).

    8.سازمان،وارد یک بازار خارجی شده یا این‏که به طور اساسی فروش خارجی خود را افزایش‏ می‏دهد(مک دوگال و اویات،1992؛سایمی و دیگران،1993؛برکین شاو،1997).

    9.سازمان،سازمان جدید دیگری را ایجاد می‏کند؛بدین منظور که از یک بازار جدید بهره‏برداری‏ نموده و یا یک محصول یا خدمت جدیدی را آغاز نماید(برگلمان،1985).

    10.سازمان،از اطلاعات جدید،مواد جدید یا رسانه‏ها(مانند اینترنت)برای ایجاد درآمد استفاده‏ می‏کند(شین،2001).

    11.سازمان،یک نوآوری شومپیتری را معرفی کرده که قواعد رقابت را در صنعت خود تغییر می‏دهد.بنابراین،جریان‏های درآمدی جدیدی را ایجاد می‏کند(شومپیتر،1934؛گاث و گنیسبرگ؛1990).

    جلوه‏هی فوق از کارآفرینی سازمانی کاملا از هم متمایز نیستند و ممکن است همراه با هم‏ درون یک سازمان واحد وجود داشته باشن(کوین و مایلز،1999).جلوه‏های دیگری از کارآفرینی سازمانی هم وجود دارند که بحث ایجاد درآمد را مدنظر ندارند؛مانند:تحقیق و توسعه،بهبود در سیستم‏ها،روش‏ها،فرایندها،یا حتی محصولات،به گونه‏ای که هدف از این‏ بهبودها ایجاد درآمد از منابع جدید نمی‏باشد.هم‏چنین کارآفرینی در بخش دولتی که در آن‏ نوآوری‏ها به منظور بهبود کارآیی،پاسخ‏گویی و خدمت‏رسانی به مشتریان انجام می‏گیرند نیز در این دسته قرار می‏گیرد(موریس و جونز،1999).

    عوامل سازمانی مؤثر بر کارآفرینی سازمانی در دهه‏ی 1990،محققان تلاش‏های زیادی را برای انجام مطالعات تجربی انجام دادند تا پیش‏زمینه‏های فعالیت‏های کارآفرینی سازمانی را بررسی نمایند(زهرا و کوین،1995؛زهرا، 1991).یافته‏های تجمعی تحقیقات،نشان می‏دهد که عوامل درون‏سازمانی به طور خاص،نقش‏ مهمی در تشویق کارآفرینی سازمانی ایفا می‏کنند(کوین و اسلوین،1991).هرچند،توافقی‏ در خصوص این‏که چه عوامل درون‏سازمانی،کارآفرینی سازمانی را برمی‏انگیزاند وجود ندارد(کانتر،1985).محققان در صدد بوده‏اند تا برخی از متغیرهای کلیدی را که می‏توانند پی‏گیری کارآفرینی سازمانی توسط سازمان را متأثر سازند،شناسایی نمایند.عواملی مانند سیستم‏های پاداش و کنترل سازمان(سیث،1985)،فرهنگ(کانتر،1985؛هیستریچ و پیترز،1986)، ساختار سازمانی(کوین و اسلوین،1991؛نامان و اسلوین،1993)،و حمایت مدیریتی(استیونسون و جاریلو،1990؛کوراتکو و دیگران،1993).این عوامل،به طور مجزا و نیز به طور ترکیبی‏ پیش‏زمینه‏های مهمی برای تلاش‏های کارآفرینی سازمانی به شمار می‏روند؛زیرا،محیط داخلی‏ سازمان را متأثر می‏سازند؛محیطی که تمایل به اقدامات کارآفرینانه و حمایت از آن‏ها را در یک‏ سازمان موجود،تعیین می‏کند.تحقیق برگلمن(1983)،به روشنی نشان می‏دهد که عوامل‏ درون‏سازمانی،نوع فعالیت‏های کارآفرینی سازمانی در یک سازمان را متأثر می‏سازند.

    نکته‏ی مهم این است که هیچ‏گونه توافق جهانی در مورد این‏که چه عواملی در ارتقای‏ تلاش‏های کارآفرینی سازمانی مهم‏تر هستند وجود ندارد.هرچند به نظر می‏رسد،نوشته‏های اخیر در این خصوص،درباره‏ی حداقل پنج عامل هم‏گرا هستند.عامل اول،استفاده‏ی مناسب از پاداش‏هاست(اسکن لان،1981؛سودر،1981؛کانتر،1985؛سات،1985؛فرای،1987؛سایکس، 1992؛بارینگر و میلکوینچ،1998).عامل دوم،حمایت مدیریت است که بر تمایل مدیران برای‏ تسهیل و ارتقای فعالیت کارآفرینانه در سازمان دلالت دارد(کوئین،1985؛هیسرینچ و پیترز، 1986؛مک میلان و همکاران،1986؛سایکس و بولک،1989؛سات،1989؛استیونسون و جاریلو،1990؛کوراتکو و همکاران،1993؛پیرس و همکاران،1997).عامل سوم،منابع(از جمله‏ زمان)و در دست‏رس بودن آن‏ها برای فعالیت کارآفرینانه است(سودر،1981؛کانتر،1985؛ سات،1986؛سایکس،1986؛هیسریچ و پیترز،1986؛کاتز و گرتنر،1988؛اسلوین و کوین، 1997).عامل چهارم،وجود یک ساختار سازمانی حمایتی است(سودر،1981؛سات،1985؛ هیسریچ و پیترز،1986؛سایکس،1986؛برگلمن و سایلز،1986؛گیت و گینزبرگ،1990؛کوین‏ و اسلوین،1991؛زهرا،1991؛هورنس بای و همکاران،1993).عامل پنجم،ریسک‏پذیری است‏ که به تمایل اعضای سازمان برای ریسک‏پذیری اشاره دارد و بر تحمل شکست دلالت دارد (مک میلان و همکاران،1986؛سات،1985 و 1989؛سایلز،1986؛برگلمن،1983؛بیرد،1988) نقش نظام مدیریت منابع انسانی در کارآفرینی سازمانی طی سه دهه‏ی گذشته،ادبیات محدودی-اما رو به رشدی شکل یافته است که به طور تجربی‏ به بررسی رابطه‏ی بین فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی و کارآفرینی سازمانی پرداخته‏اند.

    همان‏طور که سازمان‏ها به طور فزاینده‏ای استراتژی‏های مبتنی بر کارآفرینی و نوآوری را به کار می‏گیرند(مه‏یر و هپارد،2000).نیازمند شناسایی محرک‏های کلیدی منابع انسانی در مورد این‏ استراتژی‏ها هستند(بکر،هاسلید و اوریچ،2001).کارآفرینی سازمانی،یک جنبه‏ی مهم در عملکرد سازمان است که انتظار می‏رود تحت تأثیر سیستم‏های مدیریت منابع انسانی قرار گیرد.در ادامه،نقش فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی و هم‏چنین تأثیرات سیستم‏های مدیریت منابع انسانی‏ در نوآوری و کارآفرینی سازمانی شرح داده می‏شوند.

    فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی و نوآوری یکی از جنبه‏های کارآفرینی سازمانی که از دیدگاه منابع انسانی بسیار مورد مطالعه قرار گرفته،نوآوری است.از میان همه‏ی فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی،تأثیر پرداخت و جبران‏ خدمات بر عملکرد نوآوری،بیش‏ترین توجه را به خود جلب کرده است(بالکین و بانیستر،1993؛ بالکین و گامز-مجیا،1987؛بالکین و همکاران،2000).بالکین و همکارانش(2000)بیان‏ داشته‏اند که به منظور تشویق محافظه‏کاران برای انجام اقدامات مخاطره‏آمیز و نوآورانه،سطوح‏ پرداخت به این افراد بایستی بالاتر بوده و بخشی از کل پرداخت،باید بر مبنای سطوح‏ ریسک‏پذیری باشد نه این‏که مبتنی بر ستاده‏های نوآوری مانند سود متکی باشد.با این حال،شواهد نشان می‏دهند که احتمال استفاده از پرداخت‏های انگیزشی در سازمان‏های با فن‏آوری پیشرفته و در مراحل اولیه‏ی چرخه‏ی حیات آن‏ها بیش‏تر است.زمانی که حجم فعالیت پایین بوده و ترک‏ خدمت و جا به جایی‏ها بالاست(بالکین و گامز-مجیا،1984).بنابراین،تحقیقات حاکی از این‏ هستند که رابطه‏ی اقتضایی بین فعالیت‏های پرداختی که نوآوری را حمایت می‏کنند با استراتژی‏ سازمانی،میزان پیچیدگی محیطی و مرحله‏ی چرخه‏ی حیات سازمانی وجود دارد.

    سیستم‏های مدیریت منابع انسانی و کارآفرینی سازمانی مطالعات اندکی به بررسی تأثیر سیستم‏ها یا مجموعه‏ای از فعالیت‏های منابع انسانی بر نوآوری پرداخته‏اند.سوتاریس(2002)در مطالعه‏ی خود بیان داشت که هم توجه به سرمایه‏ی اجتماعی و هم پاداش‏های ارایه‏شده،به مشارکت،در نوآوری از اهمیت زیادی در نوآوری سازمان‏ها برخوردارند.در نتیجه،این مطالعه نیاز به تقویت ریسک‏پذیری و فعالیت‏های نوآورانه را از طریق‏ پاداش‏های بیرونی پیشنهاد می‏کند.مطالعه‏ی از این جهت جالب توجه است که از میان همه‏ی‏ فعالیت‏های منابع انسانی که مطالعه شد،جبران خدمات و پرداخت،بیش‏ترین اهمیت را برای‏ نوآوری داشت.لارسن(2002)و لارسن و فاس(2003)عنوان می‏کنند که فعالیت‏های نوین‏ مدیریت منابع انسانی(مانند کار تیمی،تفویض اختیار و پرداخت مرتبط با عملکرد)وقتی که‏ به طور ترکیبی به کار می‏روند،تأثیر بیش‏تری بر نوآوری دارند و این رابطه بر حسب میزان‏ دانش‏محوری صنایع تغییر می‏کند.این امر،بدین خاطر مورد انتظار است که این اقدامات عدم‏ تمرکز،هم‏آهنگی بهتر و ترکیب بهتر دانش و مهارت‏ها را ارتقا می‏دهند.بنابراین،این مطالعات‏ به طور ضمنی،یک دیدگاه یادگیری سازمانی را مفروض می‏دارند.فعالیت‏های تیمی،به طور مثبتی‏ با نوآوری در صنایع با دانش‏محوری متوسط مرتبط می‏شوند.پرداخت مرتبط با عملکرد،در صنایع‏ با دانش‏محوری بالا نقش مهمی دارند.در سطح سیستمی،ترکیبی از فعالیت‏های مدیریت منابع‏ انسانی با نوآوری در صنایع با دانش‏محوری متوسط و بالا مرتبط شدند.لارسن و فاس(2003)در مطالعه‏ی دیگری در سوئد دریافتند که انسجام وظیفه‏ای و آموزش داخلی،نوآوری را پیش‏بینی و تبیین می‏کنند.بنابراین،این مطالعات،از یک دیدگاه رفتاری درباه‏ی مدیریت منابع انسانی و نوآوری حمایت می‏کنند که در آن فعالیت‏های منابع انسانی باعث هدایت رفتارهای مطلوب‏ می‏شوند(دلری و دوتی،1996؛جکسون و همکاران،1989).

    به طور خلاصه،تحقیقات تجربی در زمینه‏ی تأثیر مدیریت منابع انسانی بر جنبه‏ی نوآوری‏ کارآفرینی سازمانی موضوعات متعددی را مطرح می‏کنند که نیازمند بررسی بیش‏تر است.مشخصا فراهم کردن انگیزه‏ها و پاداش‏هایی برای ریسک‏پذیری،زمانی که نقش مشارکت‏های آگاهانه‏ی‏ افراد در کارآفرینی سازمانی مورد توجه است،یک موضوع محوری می‏باشد.همان‏طور که جونز و همکارانش(1995)ذکر کرده‏اند:«کارکنان بایستی فرصت‏گراتر،خلاق‏تر،و موفقیت‏گراتر بوده‏ و از سطح تحمل ابهام و تمایل به ریسک‏پذیری بالاتری برخوردار باشند»(جونز و دیگران،1995: 86).

    پژوهش‌های مدیریت منابع انسانی » شماره 1 (صفحه 189) ایده‏ی دیگری که توسط تحقیقات در زمینه‏ی سیستم‏های منابع انسانی و نوآوری مورد تأکید قرار گرفته است،این است که فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی،می‏توانند محیطی را ایجاد کنند که حامی همکاری و مشارکت بوده و موجب شکل‏گیری و ارتقای توسعه‏ی سرمایه‏های انسانی و اجتماعی شود و در نتیجه،یادگیری سازمانی را تشویق کند.با این‏که تئوری یادگیری سازمانی‏ به طور صریح در این مطالعات مورد استناد قرار نگرفته است؛اما روشن است که فعالیت‏های‏ مدیریت منابع انسانی می‏توانند باعث ارتقای زمینه‏ی سازمانی برای یادگیری باشند.بنابراین، تحقیقات تجربی در زمینه‏ی منابع انسانی و نوآوری،دو مسیر مهم را برای بررسی‏های بیش‏تر پیشنهاد می‏کنند:ارتقای ریسک‏پذیری از طریق تبادل اقتصادی‏1و ایجاد یک محیط تعاملی‏ اجتماعی که باعث خلق دانش و تسهیم آن گردد.

    مطالعات در زمینه‏ی سیستم‏های مدیریت منابع انسانی،روی‏کردی را اتخاذ می‏کنند که‏ به طور فزاینده‏ای در بررسی‏های مدیریت منابع انسانی و پی‏آمدهای سطح سازمان متداول شده‏ است(هنمن و تنسکی،2002؛هوسیلد،1995).عموما چنین عنوان می‏شود زمانی که فعالیت‏های‏ مدیریت منابع انسانی از نظر درونی سازگار هستند،به تقویت یکدیگر می‏انجامند؛به طوری که‏ مجموع آن‏ها تأثیری هم‏افزایانه بر رفتارهای مطلوب کارکنان خواهند داشت(دیلری و داتی، 1996).هرچند،فقط مطالعات اندکی تأثیر مجموعه‏ای از فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی را بر سطح کلی کارآفرینی سازمانی بررسی کرده‏اند و در بیش‏تر موارد،بحث هم‏افزایی به طور مستقیم‏ بررسی نشده است.

    هورنزبی و همکارانش(1999)پنج عامل موفقیت را شناسایی کرده‏اند که فعالیت‏های منابع‏ انسانی را به کارآفرینی سازمانی مرتبط می‏سازند.این عوامل عبارتند از:استفاده‏ی مناسب از پاداش‏ها،فراهم کردن حمایت مدیریت برای نوآوری،در دست‏رس بودن منابع برای نوآوری، یک ساختار سازمانی که موجب یادگیری و همکاری شود و ریسک‏پذیری فردی.موریس و جونز(1993)در مطالعه‏ای در 112 شرکت از صنایع مختلف،پنج مجموعه از فعالیت‏های مدیریت‏ منابع انسانی را که با کارآفرینی سازمانی مرتبط می‏شوند،شناسایی نمودند:ارزیابی عملکرد، پرداخت،آموزش،استخدام و توسعه‏ی مسیر شغلی و طراحی شغل.اول،ارزیابی عملکردها (1)- Economic exchange به سمت اهداف-به جای وسایل-جهت‏گیری می‏شوند،هم عملکرد فردی را می‏سنجند و هم‏ عملکرد جمعی را.محتوای آن‏ها شامل رفتارهای نوآورانه و ریسک‏پذیر می‏باشد.منعکس‏کننده‏ی‏ تحمل شکست هستند و نسبت به مدیریت سنتی،چارچوب‏های زمانی بلندمدت‏تری را در نظر می‏گیرند.دوم،در سازمان‏های کارآفرین،پرداخت بر برابری بیرونی به جای برابری درونی تأکید دارد،پرداخت مبنا،پایین‏تر است و مقدار زیادی از پرداخت به ریسک تعلق دارد.سازمان‏های‏ کارآفرین،هم‏چنین بین عملکرد کوتاه‏مدت و بلندمدت و عملکرد فردی و گروهی تعادل ایجاد می‏کنند.سوم،سازمان‏های کارآفرین،زمان و تلاش زیادی را صرف یاددهی می‏کنند و آموزش‏های گروهی را بیش‏تر مدنظر دارند.چهارم،سازمان‏های کارآفرین،بر بازار کار بیرونی‏ تأکید دارند و مسیرهای شغلی متنوعی را ارایه می‏کنند.نهایتا طراحی شغل‏ها کم‏تر ساختاریافته و پیچیده‏تر بوده و آزادی عمل و اختیارات بیش‏تری را ارایه می‏کنند.با این حال،تأثیرات هم‏افزای‏ این فعالیت‏ها بر کارآفرینی سازمانی چندان مورد بررسی واقع نشده‏اند.تومی‏1و هریس‏2(2000) مدرکی دال بر همبستگی بین وجود دسته‏ای از فعالیت‏های منابع انسانی(انتخاب،آموزش، مدیریت عملکرد،پاداش‏ها،و فعالیت‏های توسعه‏ی مسیر شغلی)را گزارش می‏کنند که رفتارهای‏ کارآفرینانه و کارآفرینی سازمانی را تشویق می‏کنند.متأسفانه،استنباط از این مطالعه به خاطر ماهیت همبستگی شواهد و استفاده از یک منبع واحد برای جمع‏آوری داده‏ها محدود می‏شود.

    نهایتا هیتون(2004)،بین فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی آگاهانه و هوشمندانه و فعالیت‏های سنتی‏ تمایز قابل می‏شود.فعالیت‏های آگاهانه و هوشمندانه مانند پرداخت‏های انگیزشی،طرح‏های‏ پیشنهاد کارکنان و برنامه‏های رسمی مشارکت کارکنان،فعالیت‏هایی هستند که تعهد کارکنان، همکاری،تسهیم دانش و رفتارهای داوطلبانه و فرانقشی‏3را تشویق می‏کنند.در مقابل،فعالیت‏های‏ منابع انسانی سنتی،بر تعریف و تعیین مشاغل،نیرویابی برای مشاغل از طریق یک فرایند منطبق‏سازی و پایش عملکرد تعیین‏شده متمرکز هستند.هیتون(2004)در مطالعه‏ای از مؤسسات‏ کوچک و متوسط در ایالات متحده شواهدی را ارایه می‏کند مبنی بر این‏که فعالیت‏های آگاهانه و هوشمندانه باعث ارتقای کارآفرینی سازمانی می‏شود و این رابطه برای سازمان‏هایی که در صنایع با (1)- Extra-role (2)- Twomey (3)- Harris فن‏آوری پیشرفته فعالیت می‏کنند قوی‏تر است.

    یک رویه مشترک که که در این مطالعات که درباره‏ی فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی و کارآفرینی سازمانی انجام شده‏اند،به منظور تشویق همکاری و اجتناب از محدودیت‏های‏ غیر ضروری بوروکراتیک،به سیستم‏های منابع انسانی برای حمایت از فعالیت‏های غیر رسمی‏ کارکنان نیاز دارند.هرچند،با این‏که از نظر مفهومی،منطقی است که انتظار داشته باشیم‏ فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی در تأثیرگذاری بر کارآفرینی سازمانی به روشی هم‏افزا بر یکدیگر تأثیر خواهند داشت؛اما تاکنون شواهد و مدارک،بسیار اندک هستند.اگرچه برخی از فعالیت‏های‏ سازگار در این زمینه وجود دارند(مانند فراهم ساختن حمایت سازمانی،طراحی دقیق پرداخت‏ها و سیستم‏های مدیریت عملکرد)؛اما زمانی که جزئیات این فعالیت‏ها بررسی می‏شود،اقتضائات‏ مهمی مانند تکنولوژی،استراتژی،محیط یا چرخه‏ی عمر سازمان به ندرت مدنظر قرار می‏گیرند.

    محدودیت دیگر در زمینه‏ی تحقیق درباره‏ی رابطه‏ی بین سیستم‏های مدیریت منابع انسانی و کارآفرینی سازمانی،فقدان کلی تئوری‏های مرتبط و مناسب می‏باشد.

    سیستم‏های پاداش و پرداخت سیستم‏های تشویق و پاداش و پرداخت از زیرسیستم‏های اصلی نظام مدیریت منابع انسانی در سازمان‏ها به حساب می‏آیند.مدیریت سیستم پاداش و پرداخت برای ایجاد شر ایط کارآفرینانه، نیازمند توجه به چهار موضوع است:پاداش‏های خوب،دیدگاه زمانی کوتاه‏مدت و بلندمدت، استفاده از پاداش‏های متنوع،و توجه به اصل برابری(کمورن وال و پرلمان،1990).بالکین و همکارانش(2000)بیان داشته‏اند که به منظور تشویق ریسک‏پذیری و نوآوری در سازمان،بخشی از کل پرداخت باید بر سطح نوآوری و ریسک‏پذیری مبتنی باشد و نه بر پی‏آمدها و دست‏آوردهای‏ نوآوری مثل افزایش سود.بنابراین،برای تشویق ریسک‏پذیری،نوآوری و کارآفرینی،بایستی‏ سطح پرداخت با این رفتارها مرتبط باشد.در سازمان‏های کارآفرین،معیارهای تشویق و پاداش، به طور روشن و صریح اعلام می‏شوند و ریسک‏پذیری،نوآوری و رفتارهای پیشگامانه مورد حمایت و تشویق قرار می‏گیرند.

    جنینگز و لامپکین(1989)دریافتند که سازمان‏های کارآفرین تمایل چندانی ندارند که‏ مدیران را در صورت شکست پروژه‏های پرمخاطره جریمه کنند.آن‏ها این فرضیه را بر اساس کار پاسکال و آتوس(1981)ارایه نمودند.کسانی که معتقد بودند سازمان‏های نوآور دارای مدیریتی‏ هستند که ریسک‏پذیری را تشویق می‏کند و فرایندهایی را ایجاد می‏کند که ایده‏ها را تبدیل به‏ عمل می‏کنند.

    یک مسأله‏ی مرکزی و مهم،نحوه‏ی ایجاد تعادل در برابری درونی و برابری بیرونی در فعالیت‏های کارآفرینانه است.در حالی که برابری بیرونی از جذب و نگه‏داری کارکنان حمایت‏ می‏کند؛برابری درونی،همکاری و تبادل دانش را مورد توجه قرار می‏دهد.از یک طرف، پرداخت‏ها باید در ایجاد یک جوّی کارآفرینانه از طریق برانگیختن و تحریک مشارکت‏های‏ کارآفرینانه و پذیرش ریسک شغلی بیش‏تر و نیز جلوگیری از ترک خدمت کارکنان نقش خود را ایفا کند.(استیل و بیکر،1986).این امر نشان می‏دهد که در طراحی سیستم پرداخت،باید بر حفظ برابری بیرونی از طریق ایجاد یک ساختار پرداخت ویژه‏ای ایجاد رفتارهای کارآفرینانه تأکید شود.

    از طرف دیگر،مباحث در خصوص تاکید بر برابری درونی بین کارکنانی که در پروژه‏های‏ کارآفرینانه فعالیت می‏کنند و سایر کارکنان سازمان شامل مشاهده‏هایی است که هیچ‏گونه ریسک‏ مالی برای کارآفرین درون‏سازمانی وجود ندارد و این‏که فعالیت‏های پرداخت با بقیه‏ی جریانات‏ درآمدی کسب و کار جدید هم‏راستا باشد(سایکس،1992).

    چالش بسیار پیچیده‏ای در این زمینه وجود دارد؛زیرا،پرداخت‏ها،بازخوری را در زمینه‏ی‏ عملکرد موفقیت‏آمیز فراهم می‏آورند و در ایجاد تعهد و پشتکار پایدار که برای موفقیت کسب‏ و کارهای جدید سازمان ضروری هستند،نقش مهمی ایفا می‏کند(مک میلان،1987).هرچند، سنجش موفقیت در کسب و کارهای جدید سازمان بسیار مشکل بوده و با عدم اطمینان زیادی‏ مواجه است.علاوه بر این،یک سیستم پاداش،نباید پاداش‏ها و انگیزه‏هایی برای پی‏گیری یک‏ پروژه‏ی کارآفرینانه شکست‏خورده فراهم آورد(همان).

    سایکس(1992)،استراتژی‏های پرداخت را در سازمان‏هایی که مبادرت به فعالیت‏های رسمی‏ کارآفرینانه می‏کردند،مورد بررسی قرار دارند و بیان داشتند که هیچ الگوی روشن و مشخصی از طراحی سیستم پرداخت در پروژه‏های کارآفرینانه‏ی موفق وجود ندارد.تحقیق وی،هم‏چنین اقتضای مهمی را برای طراحی سیستم‏های پرداخت در پروژه‏های کارآفرینانه پیشنهاد می‏کند: مرتبط بودن پروژه‏های کارآفرینانه‏ی جدید به سازمان،از نظر منابع و توانمندی‏ها.بنابراین،رابطه‏ بین استراتژی پرداخت و ایجاد اثربخش کسب‏وکار جدید در سازمان،به وسیله‏ی مرتبط بودن‏ کسب‏وکار جدید به کسب‏وکار فعلی تعدیل می‏گردد.

    سیستم‏های پاداش در بخش‏های دولتی و خصوصی با هم متفاوتند.در بخش خصوصی‏ معمولا انگیزه‏های مالی نقش مهمی ایفا می‏کنند.این انگیزه‏های مالی در بخش دولتی نقش‏ کم‏اهمیت‏تری دارند.مدیران بخش دولتی معمولا نسبت به مدیران بخش خصوصی از پاداش‏ کم‏تری برخوردار می‏شوند و انگیزه‏های مالی شخص کمی برای دست‏یابی به اهداف‏شان دارند؛ حتی در مواردی که حقوق و مزایا مبتنی بر عملکرد است،میزان سود و منفعت احتمالی برای مدیر دولتی معمولا چندان چشم‏گیر نیست(سلولر،2000).با توجه به دشوار بودن سنجش اهداف در بخش دولتی،می‏توان گفت که انگیزه‏های مالی در هرصورت در بخش دولتی نامناسب بوده یا در واقع این انگیزه‏ها به طور سنتی،سازگاری با وضعیت موجود را پاداش می‏دهند.

    وقتی کارکنان بدانند که مدیران به ایده‏های نو پاداش می‏دهند،خواهند کوشید تا به‏ ایده‏سازی بپردازند.پرداخت پاداش‏های محسوس و قابل درک،بهترین راه برای جلب اعتماد کارکنان به مدیران و ایده‏سازی است.یک سیستم پاداش را می‏توان بر مبنای انگیزاننده‏های یک‏ سازمان،معیارهای پرداخت پاداش و فرایند توزیع پاداش تعریف نمود.سیستم پاداش،با مشخص‏ نمودن نوع مبادله‏ی فرد و سازمان و به عبارتی با مشخص نمودن نوع مشارکت و تلاش مورد انتظار از افراد و انتظارات آن‏ها در قبال عملکردشان و از طرف دیگر ارزش‏ها و هنجارهای یک سازمان، رابطه‏ی سازمان و اعضای خود را مشخص می‏سازد.به طور کلی،می‏توان گفت که مدیران در سازمان‏های نوآور،با چند موضوع اساسی در رابطه با سیستم پرداخت و پاداش سروکار دارند: الف)تعریف و ارزیابی آن‏چه باید مورد پاداش قرار گیرد،که شامل تعریف معیارهای موفقیت در یک سازمان است مانند نتایج مالی(سود،بازگشت سرمایه)و نتایج غیر مالی(استفاده‏ی بهتر از ظرفیت تولید،پیشرفت فنی و کسب شهرت در بازار)ب)اجرا و مدیریت موفقیت‏آمیز سیستم‏ پاداش و پرداخت،که شامل تنوع پاداش‏ها و پرداخت‏ها می‏شود ج)نگرش کوتاه‏مدت و بلندمدت‏ به پرداخت‏ها و پاداش‏ها د)برقرار نمودن ارتباط مناسب برای اطلاع از سطح انتظارات افراد وحصول اطمینان از کارکرد واقعی سیستم پاداش و پرداخت هـ)توجه به عدالت در پرداخت‏ها و پاداش‏ها(کورن وال و پرلمان،1990).

    در مجموع،باید گفت که سیستم پاداش سازمان‏های نوآور به لحاظ فلسفه‏ی استفاده از پاداش،معیار و ترکیب آن با هم متفاوت می‏باشد.ویژگی‏های سیستم پاداش سازمان‏های نوآور در مقایسه با سازمان‏های سنتی،در جدول(1)خلاصه شده است: جدول 1-مقایسه‏ی سیستم‏های پاداش در سازمان‏های نوآور و سنتی منبع:کارنوال و پرلامان،1990.

    سیستم ارزیابی عملکرد نظام ارزیابی عملکرد،زیرسیستم دیگری از نظام مدیریت منابع انسانی است که می‏تواند نقش مهمی در شکل‏گیری رفتارهای کارآفرینانه داشته باشد.ارزیابی عملکرد،فرایندی است در کل فرایند مدیریت عملکرد و بدین‏صورت تعریف شده است:ارزشیابی عملکرد کاری هرفرد، به منظور اتخاذ تصمیمات عینی پرسنلی(رابینز و دیگران،2000:413).اهداف ارزیابی عملکرد باید مبتنی بر رسالت و استراتژی سازمان باشد(وودز،2033).به طور کلی،ارزیابی عملکرد در سازمان، باید از ویژگی‏هایی برخوردار باشد تا خلاقیت و کارآفرینی در سازمان بهتر پرورش یابند.ارزیابی‏ عملکرد در سازمان‏های کارآفرین،معیارهای مختلف کوتاه‏مدت،بلندمدت،و میان‏مدت خاصی‏ را برای خلاقیت‏ها مدنظر قرار می‏دهد.ارزیابی جهش‏ها در آینده متمرکز است و بین آزادی عمل‏ و کنترل توازن ایجاد می‏کند(مقیمی،1383).

    ماهیت ارزیابی عملکرد و مدیریت عملکرد در دولت،برای تحقق دستور العمل‏های جدید، در حال تغییر است.متسون(1998)توصیف می‏کند که چه‏گونه بسیاری از کشورها به این نتیجه‏ می‏رسند که سیاست‏های متمرکز خدمات دولتی،مانعی برای ارایه‏ی مؤثر خدمات دولتی در شرایط مدرن رقابت جهانی هستند.وی اظهار می‏دارد که یک روی‏کرد جای‏گزین در مدیریت‏ دولتی در حال شکل‏گیری است که بر اساس آن کیفیت عملکرد فردی و سازمانی،جای‏گزین‏ کیفیت قابل قبول به عنوان اصل اساسی مدیریت می‏شود.بسیاری از دولت‏ها-در حال حاضر- در حال تغییر تعادل سیستم مدیریت دولتی خود به سمت سیستم‏های مدیریت دولتی عملکرد محور هستند.متسون(1998)هشت ویژگی یا شاخص سیستم‏ها یا سازمان‏های عملکرد محور را بیان‏ می‏دارد:1)وضوح نقش 2)وضوح هدف 3)مدیران مسؤول و پاسخ‏گو 4)پاداش برای عملکرد خوب 5)سیستم‏های مدیریتی و بودجه‏ریزی که عملکرد را حمایت می‏کند 6)مسوولیت‏پذیری و شفافیت 7)توانمندی‏های مناسب کارکنان 8)فرهنگ و ارزش‏هایی که با عملکرد سازمانی‏ هم‏راستا هستند.فهرست ویژگی‏های متسون می‏تواند یک نقطه‏ی شروع مناسب برای بررسی‏ تلاش‏های مختلف کشورهای مختلف برای اصلاح عملکرد و فعالیت‏های دولت برای افزایش‏ بهره‏وری آن و تحقق نیازهای شهروندان باشد.

    به طور معمول واژه‏ی سیستم‏های کنترل مدیریت،یادآور استفاده از تکنیک‏های مختلفی‏ است که در سازمان‏های سلسله‏مراتبی،با هدف نظارت بر کارکنان و ارزیابی عملکرد آنان در ارتباط با اهداف تعیین‏شده از سوی مدیریت به کار گرفته می‏شوند.بر اساس این تعریف، سیستم‏های کنترل سنتی به دنبال بهبود اثربخشی عملیاتی هستند؛ولی از آن‏جا که اثربخشی‏ عملیاتی،امروزه دیگر به عنوان یک عامل ایجاد مزیت رقابتی از قدرت چندان بالایی برخوردار نمی‏باشد.سیستم‏های کنترل مدیریت نیز باید به گونه‏ای توسعه یابند تا با پرورش مشارکت و خلاقیت کارکنان،به آنان اجازه‏ی بهره گرفتن از فرصت‏های کسب‏وکار را بدهد.دسی و رایان(1987)،نشان دادند که ارزیابی حمایتی و آگاهی‏دهنده،می‏تواند باعث برانگیختن افراد از درون شود؛به نحوی که این امر منجر به خلاقیت گردد(دسی و رایان،1987:1024).

    روش تحقیق نوشتار حاضر،بر اساس یک تحقیق توصیفی-پیمایشی تدوین گردیده است که در تعدادی از سازمان‏های دولتی ایران به انجام رسیده است.با توجه به نقش محوری دولت در تدوین و اجرای‏ برنامه‏های توسعه در کشور اسلامی ایران و ضرورت کارآمدی و پویایی سازمان‏های دولتی در تحقق این رسالت خطیر،می‏توان گفت که این سازمان‏ها در راستای اجرای برنامه‏های توسعه،از نقشی استراتژیک برخوردار هستند.سازمان‏های استراتژیک،سازمان‏های کلانی هستند ه مستقیما در توسعه‏ی اقتصادی و اجتماعی کشورها درگیر هستند(گیگاندا،1986).وضعیت استراتژیک‏ سازمان‏ها،به اهمیت وظایفی بستگیدارد که سازمان‏ها برای تحقق اهداف برنامه‏های توسعه‏ی ملی‏ بر عهده دارند(فرازمند،1989).در این بین،سازمان‏های خدماتی دولتی در کشورهای توسعه‏یافته و در حال توسعه،نقش‏های مهمی را ایفا می‏کنند(دراکر،1985).نقشی که دولت‏ها در جوامع بر عهده‏ دارند،نقشی مهم و غیر قابل انکار است.سازمان‏های دولتی نیز،ابزار اصلی ایفای نقش‏های دولت‏ محسوب می‏شوند و عملکرد مطلوب این سازمان‏ها،همواره مدنظر دولت‏ها بوده است.در چند دهه‏ی اخیر،روندها رشد چشم‏گیر بخش خدمات را به وضوح نشان می‏دهند و در بسیاری از کشورها،نقش بخش خدمات از بخش صنعت فراتر رفته است؛به گونه‏ای که درصد بیش‏تری ازتولید ناخالص داخلی آن‏ها به بخش خدمات اختصاص یافته است.لذا،این بخش،سهم عمده‏ای‏ را در متغیرهای کلان اقتصادی هم‏چون اشتغال در اختیار دارد(استاک و همکاران،2004؛ مارکلند و همکاران،1998؛شاهین،2004).سازمان‏های دولتی خدماتی ایران،با توجه به اهمیتی‏ که در انجام وظایف عمومی و دولتی و ارایه‏ی خدمات اساسی به شهروندان بر عهده دارند،از موقعیتی استراتژیک در تحقق اهداف توسعه‏ی اقتصادی و اجتماعی کشور برخوردار هستند.

    بنابراین،چنان‏چه کارآفرینی در چنین سازمان‏هایی توسعه یابد و این سازمان‏ها بتوانند با حرکت‏ به سمت کارآفرینی،کارآمدی و اثربخشی خود را بهبود بخشند،می‏توان انتظار داشت که چرخ‏ توسعه‏ی اقتصادی و اجتماعی کشور،روان‏تر و راحت‏تر به حرکت خود ادامه دهد.

  • چکیده 2
    مقدمه 3
    مدیریت کارآفرینی سازمانی 9
    جلوه‏های کارآفرینی سازمانی 10
    عوامل سازمانی مؤثر بر کارآفرینی سازمانی 13
    نقش نظام مدیریت منابع انسانی در کارآفرینی سازمانی 14
    فعالیت‏های مدیریت منابع انسانی و نوآوری 15
    سیستم‏های مدیریت منابع انسانی و کارآفرینی سازمانی 16
    پژوهش‌های مدیریت منابع انسانی » شماره 1 (صفحه 189) 17
    سیستم‏های پاداش و پرداخت 21
    سیستم ارزیابی عملکرد 25
    روش تحقیق 27
    فرضیه‏های تحقیق 30
    تجزیه‏وتحلیل داده‏ها 32
    آزمون همبستگی بین عامل‏ها 33
    میزان درجه‏ی کارآفرین بودن سازمان‏ها 34
    بررسی میزان کارآفرینانه بودن سیستم ارزیابی عملکرد در سازمان‏های مورد مطالعه 37
    بررسی اهمیت عامل‏های مؤثر بر کارآفرینی سازمانی 38
    بررسی و آزمون فرضیه‏ها 39
    سیستم پاداش 42
    سیستم حقوق و دستمزد 43
    سیستم ارزیابی عملکرد 44
    بحث و نتیجه‏گیری 48
    فهرست منابع 49

- مقدمه کارآفرینی واژه ایست نو، و از معانی کلماتش به مفهوم واقعی آن دست نمی یابیم. این واژه به جای Entrepreneur Ship که در فارسی معادل دقیقی برای انتقال مفهوم آن نداریم و به این ترتیب«کارآفرین» به جای Entrepreneur، که در اصل از زبان فرانسه به دیگر زبان ها راه یافته، به کار گرفته شده است. تاکنون برای«کارآفرین» به مفهوم فوق در منابع و ماخذهای خارجی تعاریف گوناگونی شده است. به طور ...

رقابت پذیری در اقتصاد جهانی به توانمندی های تکنولوژیکی و نوآوری وابسته است. این امر شامل توانایی توسعه محصولا ت جدید و دسترسی به بازارهای جدید، به کارگیری تکنولوژی جدید، اعمال بهترین الگوهای مدیریتی در بنگاه ها و توسعه سطوح مهارتی در طیف وسیعی از نیروی کار است. دانشگاه ها قادرند در تمامی این موارد نقش مهمی ایفا کنند. در نتیجه افزایش ظرفیت تحقیقات و تکنولوژی کشور برای تبدیل ...

نقش دانشگاه ها در کارآفرینی عمده ترین مسئله ای که باعث رشد و توسعه اقتصادی می شود، تغییر در کیفیت آموزش و توجه به کیفیت نیروی انسانی است. اگر می خواهیم بحث کار آفرینی را در کشور جدی بگیریم باید نظام آموزشی ما به سمتی برود که نیروهای با شهامت شجاعت در تصمیم گیری پرورش دهد.عمده ترین مسئله ای که باعث رشد و توسعه اقتصادی می شود، تغییر در کیفیت آموزش و توجه به کیفیت نیروی انسانی است. ...

الف. صادرات کشور ما به این کشورها شامل: موادغذایی، کفش و پوشاک، مواد شوینده، لوازم خانگی و منسوجات است و واردات کشور مواد شیمیایی، پنبه، آهن آلات و کود شیمیایی می‌باشد. اطلاع کارآفرینان از عناوین کالاهای وارداتی و صادراتی و میزان حجم معاملات و مبادلات کالاها در تأسیس واحدهای تولیدی و خدماتی و چگونگی توسعه فعالیتهای آنها بسیار مؤثر می‌باشد. ب. صادرات و واردات با پول: معاملات با ...

اهم موضوعات قابل تحقیق در کارآفرینی: - جنبه های اقتصادی کسب و کار؛ - ویژگی های روانشناختی و فردی؛ - عوامل اجتماعی ونقش دولت؛ - آموزش کارآفرینی؛ - نقش شرکتهای کوچک؛ - نقش استراتژی و عوامل سازمانی؛ - تکنولوژی اطلاعات. 1- جنبه های اقتصادی کسب و کار: - بررسی علل و عوامل عدم موفقیت کارآفرینان در ایجاد کسب و کارهای جدید؛ - مطالعه و بررسی فرآیند ایجاد کسب و کار توسط کارآفرینان و ارائه ...

چکیده: در جهان رقابتی امروز سازمان ها، دانشگاه ها و کشورهایی موفق هستند که قادر به بهره گیری بیشتر از اطلاعات و دانش باشند، چرا که دیگر مواد اولیه، زمین و سایر مواد طبیعی منبع مهم و اساسی به شمار نمی روند و بر خلاف گذشته ثروتمند ترین مردم، افراد دانش مدار و کارآفرین می باشند که پیشه ی آنها کارآفرینی است. از این رو بسیاری از دانشگاه های کشورهای پیشرفته و در حال توسعه بهره گیری از ...

هر شکلی از اصلاحات در سازمان باید بر مبنی استانداردهای منابع انسانی باشد مقدمه هر عصری از تاریخ بشر دارای ارزش های ویژه ای است که شاخص آن دوره می باشد، به نظر می رسد ویژگی عصر ما جهانی شدن باشد و جهانی شدن ناظر بر حرکت در مسیر گسترش هر چه بیشتر ارنباطات انسانی در عرصه جهانی است. از آنجایی که جامعه ایران ، جامعه ای جوان و در حال گذار است ضرورت شناخت علمی و کارشناسانه این پدیده نو ...

چکیده نیروی انسانی با کیفیت و دانش مدار مهمترین مزیت رقابتی سازمان و کمیاب ترین منبع در اقتصاد دانش محور امروز است. ارائه محصولات و خدمات متفاوت و متمایز با کیفیت، کاهش هزینه ها، خلاقیت و نوآوری وافزایش رقابت پذیری از مزایای وجود منابع انسانی کیفی و دانش مدار است. لذا سازمانهای پیشرو با درک این حقیقت، تلاش وصف ناپذیری جهت به کارگیری بهینه از این منبع کلیدی در حوزه های گوناگون از ...

چکیده آموزش و پرورش، کلید فتح آینده است و از دیر باز انتظار از آموزش و پرورش آن بوده که انسان های فردا را تربیت کند و نسل امروز را برای زندگی در جامعه ی فردا آماده سازد. بنابراین ضرورت دارد برنامه ریزان و سیاستگذاران آموزشی، معلمان و مسوولان آموزش و پرورش، الزامات و مقتضیات زندگی فردا را بشناسند تا بتوانند آمادگی دانش و بینش لازم را در کودکان و جوانان برای فعالیت در جامعه فردا ...

چکیده اگر نگاهی بر سیر تاریخی نظریات توسعه صنعتی داشته باشیم درمی یابیم که جدیدترین این نظریات تاکید دارند که توسعه صنعت مبتنی بر علم و نوآوری است و بدون قرار گرفتن در صف پیشروان علم و نوآوری ، هیچ کشوری در پیمودن سریع مسیر توسعه صنعتی موفق نخواهد بود و این موضوعی است که می تواند از طریق تحقیق نیز بررسی و شواهد لازم ارائه شود . طبیعی است که بارزترین چیزی که می تواند ما را به این ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول