خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است.
بسیاری حافظ شیرازی را بزرگترین شاعر ایرانی تمام دوران ها میدانند.
بیشتر اشعار حافظ غزل میباشد و بنمایه غالب غزلیات او عشق است.
حافظ به همراه سعدی، فردوسی و مولانا چهار رکن اصلی شعر و ادبیات فارسی را شکل دادهاند.
دیوان حافظ
دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه، و تعدادی رباعیست، تا کنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوههای گوناگون، به زبان اصلی فارسی و دیگر زبانهای جهان بهچاپ رسیده است.
شاید تعداد نسخههای خطّی ساده یا تذهیب گردیدهٔ آن در کتابخانههای ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه، و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد.
حافظ به زبان عربی یعنی نگه دارنده و به کسی گفته میشود که بتواند قرآن را از حفظ بخواند.
زندگی حافظ
تولد
در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است.
دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ (تاریخ ادبیات ایران) و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ (تاریخ عصر حافظ) میدانند.
برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ولادت او را قبل از این سالها و حدود ۷۱۰ هجری قمری تخمین میزند(لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ).
آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری قمری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ روی دادهاست.
سال وفات او به نظر اغلب مورخین و ادیبان ۷۹۲ هجری قمری میباشد.
(از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی(متولد ۷۷۷ ه.ق.) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تالیف جامی(متولد ۸۱۷ ه.ق.) صراحتاً این تاریخ به عنوان سال وفات خواجه قید شدهاست).
مولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز وفات یافته است.
نزدیک به یک قرن پیش از تولّد او (یعنی در سال ۶۳۸ هق - ۱۲۴۰ م) محیالدّین عربی دیده از جهان فروپوشیده بود، و ۵۰ سال قبل ازآن (یعنی در سال ۶۷۲ هق - ۱۲۷۳ م) مولانا جلالالدّین محمد بلخی (رومی) درگذشته بود.
درباره زندگی حافظ اطلاعات دقیقی در دست نیست.
گفته میشود که پدر وی بهاءالدّین نام داشته و تاجر بودهاست.
حافظ کودکی بیش نبود که پدرش را از دست میدهد.
زبان و هنر شعری
همچون همهٔ هنرهای راستین و صادق، شعر حافظ پرعمق، چندوجه، تعبیریاب، و تبیینجوی است.
او هیچگاه ادعای کشف و غیبگویی نکرده، ولی ازآنجا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته است، کار بزرگ هنری او آینهدار طلعت[۱] و طینت فارسیزبانان گردیده است.
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود
مگو دیگر که حافظ نکتهدانست که ما دیدیم و محکم جاهلی بود
غزل حافظ
حافظ را چیرهدستترین غزل سرای زبان فارسی دانستهاند (صفحهٔ ۲۲۴ Arthur Arberry) موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازلهاست و غزلسرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانه پردازیست.
با آنکه حافظ غزل عارفانهٔ مولانا و غزل عاشقانهٔ سعدی را پیوند زدهاست، نوآوری اصلی بهسبب تک بیتهای درخشان، مستقل، وخوشمضمون فراوانی ست که ایجاد کردهاست.
استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سورههای قرآن تأثیر گرفتهاست، که آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانستهاند (صفحهٔ ۳۴ حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل.)
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری
نمونهای از اشعار
پیش ازاینت بیش ازاین اندیشهی عشّاق بود مهرورزی تو با ما شهرهٔ آفاق بود
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشینلبان بحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بود
پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مهرویان مجلس گرچه دل میبرد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل رازینت اوراق بود
واژههای کلیدی حافظ
در دیوان حافظ کلمات و معانی دشوار فراوانی یافت میشود که هر یک نقش اساسی و عمدهای را در بیان و انتقال پیامها و اندیشههای عمیق بر عهده دارد.
به عنوان نقطهٔ شروع برای آشکارایی و درک این مفاهیم باید با سیر ورود تدریجی آنها در ادبیات عرفانی آغاز گردیده از قرن ششم و با آثار سنایی و عطار و دیگران آشنایی طلبید.
از جملهٔ مهمترین آن ها میتوان به رند و صوفی و می اشاره داشت:
رند
شاید کلمهای دشواریاب تر از رند در اشعار حافظ یافت نشود.
کتب لغت آنرا به عنوان زیرک، بیباک، لاابالی، و منکر شرح میدهند، ولی حافظ از همین کلمه بدمعنی، واژه پربار و شگرفی آفریده است که شاید در دیگر فرهنگها و در زبانهای کهن و نوین جهان معادلی نداشته باشد.
شاید کلمهای دشواریاب تر از رند در اشعار حافظ یافت نشود.
کتب لغت آنرا به عنوان زیرک، بیباک، لاابالی، و منکر شرح میدهند، ولی حافظ از همین کلمه بدمعنی، واژه پربار و شگرفی آفریده است که شاید در دیگر فرهنگها و در زبانهای کهن و نوین جهان معادلی نداشته باشد.
صوفی حافظ همواره صوفی را به بدی یاد کرده، و این به سبب ظاهرسازی و ریاکاری صوفیان زمان او بوده است.
آنان به جای آن که به راستی مردان خدا باشند و روندگان راه حقیقت، اغلب خرقهداران و پشمینهپوشانی بودند که بویی از عشق نابرده به تندخویی شهرت داشتند و پای از سرای طبیعت بیرون نمینهادند.
در برابر صوفی، حافظ از درویش با نیکویی و احترام یادکرده، و عارف را اغلب همان صوفی راستین با کردار و سیمایی رندانه دانسته است.
حافظ و پیشینیان یکی از بابهای عمده در حافظشناسی مطالعهٔ کمی و کیفی میزان، گستره، مدل، و ابعاد تأثیر پیشینیان و همعصران بر هنر و سخن اوست.
این نوع پژوهش را از دو دیدگاه عمده دنبال کردهاند: یکی از منظر استقلال، یگانگی، بی نظیری، و منحصربهفرد بودن حافظ و اینکه در چه مواردی او اینگونه است.
دوّم از دیدگاه تشابهات و همانندیهای آشکار و نهانی که مابین اشعار حافظ و دیگران وجود دارد.
از نظر یکتا بودن، هر چند حافظ قالبهای شعری استادان پیش از خودش و شاعران معاصرش همچون خاقانی، نظامی، سنایی، عطار، مولوی، عراقی، سعدی، امیر خسرو، خواجوی کرمانی، و سلمان ساوجی را پیش چشم داشته، زبان شعری، سبک و شیوهٔ هنری، و نیز اوج و والایی پیامها و اندیشههای بیان گردیده با آنها چنان بالا و ارفع است که او را نمیتوان پیرو هیچکس به حساب آورد (صفحهٔ ز، پشگفتار در دیوان حافظ با ترجمه و شرح اردو توسط عبادالله اختر).
از منظر تأثیر آثار دیگران بر حافظ و اشعارش، پیشزمینهٔ (background) بسیاری از افکار، مضامین، صنایع و نازکخیالیهای هنری و شعری حافظ در آثار پیشینیان او هم وجود دارد تأثیر حافظ بر شعر دورههای بعد تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با ترکیب اسلوب و شیوه شعرای پیشین خود سبکی را بنیان نهاده که اگر چه پیرو سبک عراقی است اما با تمایز ویژه به نام خود او شهرت دارد.
برخی از حافظ پژوهان شعر او را پایه گذار سبک هندی میدانند که ویژگی اصلی آن استقلال نسبی ابیات یک غزل است (حافظ نامه، خرمشاهی).
شرح حافظ بنا به ماهیّت و طبیعتش، شعر حافظ شرحطلب است.
این امر، به هیچ وجه ناشی از دشواری یا دیریابی آن نیست، بلکه، در چندپهلویی، پرمعنایی، و فرهنگمندی شعر حافظ نشاندارد.
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد زیر هر نغمه که زد، راه به جایی دارد همین ویژگی کمهمانند، و نیز عالَمگیری و رواج بیمانند شعر اوست، که از دیرباز شرحنویسان زیادی را برآن داشتهاست که بر دیوان اشعار حافظ شرح بنویسند.
بیشتر شارحان حافظ از دو قلمرو بزرگ زبان و ادبیّات فارسی، یعنی شبه قارّهٔ هند و امپراتوری عثمانی، به صورت زیر برخاستهاند.
از جملهٔ مشهورترین آنها عبارتاند از: شارحان ترک سودی بسنوی (وفات: ۱۰۰۰ ه.ق.)، نویسندهٔ شرح چهار جلدی بر دیوان حافظ سروری (وفات: ۹۶۹ ه.ق.) شمعی (وفات: ۱۰۰۰ ه.ق.) سید محمد قونیوی متخلص به وهبی (وفات: ۱۲۴۴ ه.ق.) حافظ پژوهان شبه قاره این گروه بیشتر از دستهٔ پیشین به شعر حافظ و شرحنگاری برآن رویآوردهاند.
تنها از ربع نخست سدهٔ یازدهم هجری تا ربع اوّل سدهٔ دوازدهم (حدود ۱۰۰ سال) ۹ شرح کوچک و بزرگ در منطقهٔ پنجاب نوشتهشدهاست.
بهعنوان نمونه میتوان این دو را ذکرکرد: مرجالبحرین توسّط ختمی لاهوری در سال ۱۰۲۶ ه.ق.
مولانا عبدالله خویشگی قصوری که ۴ شرح بر دیوان خواجه نوشت (۱۱۰۶ ه.ق.) آرامگاه حافظ آرامگاه حافظ در شمال شهر شیراز، پایین تر از دروازه قرآن، در خاک مصلی (یکی از قبرستان های معروف شیراز) قرار دارد و مساحت آن 19116 متر مربع است.
65 سال پس از درگذشت حافظ، در سال 856 ه.ق.
1452 م.
شمس الدین محمد یغمایی وزیر میرزا ابوالقاسم بابر گورکانی (پسر میرزا بایسنغر نواده شاهرخ بن تیمور) حاکم فارس، برای اولین بار ساختمانی گنبدی شکل را بر فراز مقبره حافظ بنا کرد و در جلو این ساختمان، حوض بزرگی ساخت که از آب رکن آباد پر می شد.
این بنا یک بار در اوایل قرن یازدهم هجری، در زما حکومت شاه عباس و دیگر بار، 350 سال پس از وفات حافظ به دستور نادرشاه افشار مرمت شد.در سال 1187 ه.ق.
کریم خان زند بر مقبره حافظ، بارگاهی به سبک بناهای خود،شامل تالاری با چهار ستون سنگی یکپارچه و بلند و باغی بزرگ در جلو آن ساخت و بر مزارش سنگ مرمری نهاد که امروز نیز باقی است.
بعد از عمارتی که کریم خان زند بر مقبره حافظ ساخت در طول یکصد و شصت سال تعمیرات زیادی به وسیله اشخاص خیرخواه انجام گرفت تا آنکه در سال 1315 به کوشش شادروان علی اصغر حکمت بنای کنونی با بهره گیری از عناصر معماری روزگار کریم خان زند و یادمانهای حافظیه توسط آندره گدار فرانسوی طراحی و اجرا شد.
در کنار مزار حافظ عرفا و شعرای نامداری به خاک سپرده شده اند.
آرامگاه حافظ در منطقهٔ حافظیّه و در فضایی آکنده از عطر و زیبایی جانپرور گلهای شیراز درهمآمیخته با شور اشعار خواجه واقع شدهاست.
این مکان یکی از جاذبههای مهمّ توریستی هم بهشمار میرود، و در زبان عامیانهٔ خود اهالی شیراز، رفتن به حافظیّه معادل با زیارت آرامگاه حافظ گردیدهاست.
اصطلاح زیارت که بیشتر برای اماکن مقدّسی نظیر کعبه و بارگاه حسینبن علی، امام سوّم شیعیان بهکار میرود، بهخوبی نشانگر آنست که حافظ چه چهرهٔ مقدّسی نزد ایرانیان دارد.
معتقدان به حافظ رفتن به آرامگاه او را با آداب و رسومی آیینی همراه میکنند، از جمله با وضو به آنجا میروند، و در کنار آرامگاه حافظ کفش خود را از پای بیرون میآورند که در فرهنگ مذهبی ایران نشانهٔ احترام و قدسی بودن مکان است.
آرامگاه حافظ همچنین مکانی فرهنگیست.
بهعنوان مثال، برنامههای مختلف شعرخوانی شاعران مشهور یا کنسرت خوانندگان بخصوص سبک موسیقی ایرانی و عرفانی در کنار آن برگزار میشود.
حافظ شیرازی در شعری پیشبینی کرده است که مرقدش پس از او زیارتگاه خواهد شد: فال حافظ مشهور است که امروز در خانهٔ هر ایرانی یک دیوان حافظ یافت میشود.
ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روزهای عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین، و یا شب یلدا، با کتاب حافظ فال میگیرند.
برای این کار، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال میگیرد ابتدا نیت میکند، یعنی در دل آرزویی میکند.
سپس به طور تصادفی صفحهای را از کتاب حافظ میگشاید و با صدای بلند شروع به خواندن میکند.
سپس میکوشد بنا به آرزوی خود بیتی را در شعر بیابد که مناسب باشد.
اصطلاح خوب فال گرفتن در حالتی گفته میشود که شخصی چندین بار برای افراد مختلف فال بگیرد و هر بار برای نیتها و آرزوهای متفاوت پاسخی داشته باشد.
کسانی که ایمان مذهبی داشته باشند هنگام فال گرفتن فاتحه ای میخوانند و سپس کتاب حافظ را میبوسند، آنگاه با ذکر اورادی آن را میگشایند و فال خود را میخوانند.
رباعیات رباعیات چندی به حافظ نسبت داده شده است هر چند این رباعیات از ارزش ادبی والایی همسنگ عزلهای حافظ برخوردار نیستند اما در انتساب برخی از آنها تردید زیادی وجود ندارد.
دکتر پرویز ناتل خانلری در تصحیحی که از دیوان حافظ ارائه داده است.
تعدادی از این رباعیات را آورده است که ده رباعی در چند نسخهٔ مورد مطالعه خانلری بودهاند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت شدهاند.
خانلری در باره رباعیات حافظ مینویسد:«هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزلسرا نمیافزاید.» فال حافظ برخی حافظ را لسان غیب می گویند یعنی کسی که از غیب سخن می گوید و بر اساس بیتی از شعر حافظ او معتقد است که کسی زبان غیب نیست: زسرغیب کس آگاه نیست قصه مخوان کدام محرم دل ره دراین حرم دارد یکی از صنایع شعری ایهام است بدین معنی که از یک کلمه معانی متفاوتی برداشت می شود.
ایهام در اشعار حافظ بصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته.
همچنین از مهمترین خصوصیات شعر حافظ این است که غزلیات او گستردگی مطالب ذکر شده در یک غزل می باشد بگونه ای که در یک غزل از موضوعهای فراوانی حرف می زند.
هر بیت شعر حافظ نیز بطور مستقل قابل تفسیر است.
این خصوصیات شعر حافظ باعث شده که هر کس با هر نیتی دیوان حافظ را بگشاید و غزلی از آن بخواند در مورد نیت خود کلمه یا جمله ای در آن غزل می یابد و فرد فکر می کند که حافظ نیت او را خوانده و به وی جواب داده است.
غافل از اینکه این خاصیت شعر حافظ است و در بقیه غزلیات او نیز کلمات یا جملاتی همخوان با نیت صاحب فال وجود دارد.
حافظ زمانی که درمانده می شود به فال روی می آورد: از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریاد رسی می آید مبارزه حافظ روزگار حافظ روزگار زهد فروشی و ریاورزی است و حافظ سرسخت و بی باک به مبارزه با این مرض پرداخته.
حافظ رندانه در هوای پلشت زمان خود جهانی آرمانی و انسانی آرمانی آفریده.
آشنایی حافظ با ادبیات فارسی و عرب بر آشنایی او از دین اسلام که کتاب اصلی آن (قرآن) به زبان عربی است افزود و او را تبدیل به یک رند آزاد اندیش کرد به گونه ای که بخش زیادی از دیوان حافظ به مبارزه با ریاکاران اختصاص دادهشده است: فدای پیرهن چاک ماهرویان باد هزارجامه تقواوخرقه پرهیز به کوی می فروشانش ز جامی بر نمی گیرند زهی سجاده تقوی که یک ساغر نمی ارزد او تعصبات را کنار کذاشته و فارغ ازهرقید و بندی به مبارزه با کسانی برخاست که دین و قدرت خودرا به عنوان سنگر و سلاحی برای تجاوز به حقوق دیگران مورد استفاده قرار می دادند.
حافظ در این مبارزه به کسی رحم نمی کند شیخ، مفتی، قاضی و محتسب همه ازکنایات واشعار اوآسیب می بینند.
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر می کنند حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی دام تزویر مکن چون دگران قرآن را او باده نوشی را برتر از زهدفروشی ریاکاران می داند: باده نوشی که دراوروی و ریایی نبود بهتراز زهد فروشی که در او روی و ریاست می خورکه صد گناه زاغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که ز روی ریا کنند برخی حافظ رامانند نیچه و گوته فیلسوفی حساس به مسائل وجودی انسان می دانند که آزاداندیش است و دروغ ستیز و خرافات ستیز.
منابع اختر، عبادالله.
دیوان حافظ با ترجمه و شرح اردو، پیشگفتار از دکتر محمّد ریاض خان، ناشران: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان - اسلامآباد، و مؤسسهٔ الکتاب گنج بخش رود - لاهور، ۱۳۹۹ هجری / ۱۹۷۹م اشعار برگزیدهٔ پنجاهگانهٔ حافظ (یا حافظ به ۲ زبان)، گردآوری آرتور جی.
آربری (Arthur J.
Arberry)، انتشارات پدیده، ۱۳۶۷ حافظ، خواجه شمسالدین محمد.
دیوان حافظ تصحیح خانلری(جلد دوم).
به تصحیح و توضیح پرویز ناتل خانلری.
چاپ دوم، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۵.
خرّمشاهی، بهاءالدّین.
حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳ خرّمشاهی، بهاءالدّین.
حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش دوّم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹.
ISBN: ۹۶۴-۴۴۵-۱۷۴-۰ خداوندان عرش ادب ، نویسنده دکتر امید مجد ،انتشارات امید مجد ، شهریور ۱۳۸۱ خرّمشاهی، بهاءالدّین.
ذهن و زبان حافظ، چاپ هفتم، انتشارات ناهید، تهران، ۱۳۸۰.
ISBN: ۹۶۴ - ۶۲۰۵ - ۱۸ - ۶ مرا تا عشق تعلیم سخن کردحدیثم نکتهٔ هر محفلی بودمگو دیگر که حافظ نکتهدانستکه ما دیدیم و محکم جاهلی بود ندیدم خوشتر از شعر تو حافظبه قرآنی که اندر سینه داری پیش ازاینت بیش ازاین اندیشهی عشّاق بودمهرورزی تو با ما شهرهٔ آفاق بودیاد باد آن صحبت شبها که با نوشینلبانبحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بودپیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا برکشندمنظر چشم مرا ابروی جانان طاق بودسایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شدما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بودحسن مهرویان مجلس گرچه دل میبرد و دینبحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بودشعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلددفتر نسرین و گل رازینت اوراق بود اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیسترهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمیآدمی در عالم خاکی نمیآید بهدستعالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی درین صوفیوشان دَردی ندیدمکه صافی باد عیش دُردنوشان نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشدای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالکجهدی کن و سرحلقۀ رندان جهان باش کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقابتا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند بر سر تربت ما چون گذری، همّّّت خواهکه زیارتگه رندان جهان خواهد بود دیشب بهسیل اشک ره خواب میزدمنقشی بهیاد خطّ تو بر آب میزدمچشمم بهروی ساقی و گوشم بهقول چنگفالی به چشم و گوش درین باب میزدمساقی به صوت این غزلم کاسه میگرفتمیگفتم این سرود و می ناب میزدمخوش بود وقت حافظ و فالِ مراد و کامبر نام عمر و دولتِ احباب میزدم امشب ز غمت میان خون خواهم خفتو ز بستر عافیت برون خواهم خفتباور نکنی خیال خود را بفرستتا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت هر دوست که دم زد از وفا دشمن شدهر پاک روی که بود تردامن شدگویند شب آبستن غیب است عجبچون مرد ندید از که آبستن شد