نام و نسب
مؤلف لباب الالباب نام و نسب او را استاد ابوعبدالله جعفر محمدالرودکی ضبط کرده است و در زبان پارسی متداول است که نام پسر را به اضافت بر نام پدر ملحق می کنند ، پس مراد او ابوعبدالله جعفربن محمد بوده است .
نظامی عروضی در چهار مقاله ، در مقالت اول نام او را عبدالله جعفربن محمد الرودکی ضبط کرده است . مؤلف فرهنگ جهانگیری ، در لغت زخمه ، که این بیت از قطران را به وی نسبت می دهد می نویسد : استاد ابوالحسن رودکی گوید :
شنبه شادی و اول مه آذر زخمه برافگن به عود وعود بر آذر
در تذکره بزم آرا که در سال 1000 تألیف شده نام او عبدالله محمد رودکی است . در تذکره میخانه که در اوایل قرن یازدهم تألیف شده ابوعبدالله محمدالرودکی سمر قندی ، در تذکره خیرالبیان تألیف حسین بن غیاث الدین محمد تنها به نام رودکی اسم او برده شده است . در تذکره الشعرای دولتشاه سمر قندی نیز نام وی استاد ابوالحسن رودکی ثبت شده است . مؤلف مجمع الفصحا نوشته است : «نامش محمد ، کنیتش ابوالحسن ، بعضی عبدالله گفته اند و بعضی گفته اند ابوعبدالله کنیتش بوده است و نامش جعفربن محمد الرودکی»… البته درست ترین گفته از حیث قدمت مأخذ و اعتبار کتاب ، گفتار عبدالکریم بن محمد السمعانی است در کتاب الانساب که نام و نسب او را چنین تصریح می کند : «ابوعبدالله جعفربن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم الرودکی الشاعر السمر قندی» و ریشه گفتار سمعانی تاریخ سمر قند تألیف ابو سعد عبدالرحمان بن محمد ادریسی حافظ سمر قندی در گذشته در 450 است که 121 سال پس از رودکی در گذشته است و نزدیک ترین کس از مؤلفان به زمان اوست .
تخلص
درباب وجه تخلص او مؤلفانی که در این باب ذکری کرده اند متفقند که یا از نام مولد وی رودک آمده است یا اینکه چون رود نیکو می نواخته او را رودکی خوانده اند . اما جهت دوم سست و نادرست می نماید چه اگر دورنواز بوده است می بایست او را رودی بخوانند نه رودکی ، زیرا که رود مصغری چون رودک هرگز در زبان ما معمول نبوده و در هیچ یک از فرهنگ ها ضبط نکرده اند . رودی هم به قیاس زبان فارسی درست نیست زیرا زننده و نوازنده رود را باید به زبان فارسی آن هم در قرن چهارم که رعایت قواعد فصاحت و مبادی زبان را می کرده اند «رودساز» یا «رود نواز» و یا «رود زن» گفت و نه رودی و رودکی .
مسلم است که رودکی نام و شهرت این شاعر بزرگ ما بوده و به این اسم شناخته می شده و خود نیز در اشعاری که ازو بازمانده است چند جا ایت تخلص را به کار برده است :
رودکی چنگ برگرفت و نواخت باده انداز کو سرود انداخت
رودکیا ، بر نورد مدح همه خلق مدحت او گوی و مهر دولت بستان نیست شگفتی که رودکی به چنین جای خیره شود بی روان و ماند حیران تو رودکی را ، ای راهرو ، همی بینی بدآن زمانه ندیدی که این چنینان بود در عشق چو رودکی شدم سیر از جان از گریه خونین مژه ام شد مرجان
و معاصرین و کسانی که بلافاصله پس از وی آمده اند همه او را بدین تخلص خوانده اند .
رودکی را یکی از چندتن معدود از میان نخستین شعرای زبان فارسی می توان شمرد که به تخلص شاعرانه خویش معروف شده و این خود دلیل بر فرط شهرت شاعر است که شهرت او در شعر عنوان شخصی وی را در حجاب بگیرد و نام اصلی او را از میان ببرد ، چنان که مؤلفان در نام و نسب و کنیت او آن همه اختلاف کرده اند که بدان اشارت رفت و شاید شاعران دیگر اقران رودکی نیز تخلص داشته اند که بدان مشهور نگشته اند .
عصر زندگی
در تراجم احوال رودکی نکاتی که در عصر زندگی او باشد ضبط نکرده اند جز انکه مولفان متفقند که وی ساعر و ندیم و معاصر نصربن احمد سامانی بوده و این نکته چنان هویداست که نام رودکی و نام نصربن احمد سامانی بوده و این نکته چنان هویداست که نام رودکی و نام نصربن احمد همیشه قرین یکدیگر است .
نظامی عروضی نام رودکی را در مقالت دوم چهار مقاله جایی که اسامی شعرای سلف را می شمارد و در سلک شعرای آل سامان ضبط کرده . عوفی در لباب الالباب می گوید : «امیر نصربن احمد سامانی که امیر خراسان بود او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید و کارش بالا گرفت.»
نام رودکی با نام نصربن احمد چنان پیوسته بوده است که منوچهری دامغانی در مدح فضل بن محمد سروده است :
شاعر و مهتر دل است و زیرک و والا رودکی دیگر است ونصربن احمد
در این که مداح و معاصر نصربن احمد بوده به هیچوجه تردید نیست چنان که در لباب الالباب یک قطعه دو بیتی از اشعار او را تصریح کرده است که به مدح نصربن احمد است و خود نیز بدین معنی اشارت کرده است ، آنجا که گوید :
شد آن زمان که به انس رادمردان بود شد آن زمانه که او پیشکار میران بود همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان است همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان بود که را بزرگی و نعمت زاین و آن بودی ورا بزرگی ونعمت ز آل سامان بود
در میان اشعار رودکی این بیت رانقل کرده اند :
باد بر تو مبارک و خنشان جشن نوروز و گو پسند کشان
واضح است که این بیت را رودکی در سالی سروده که عید اضحی ونوروز در یک روز بوده است و این سال مصادف است با 311 از هجرت که 11 ماه مارس فرنگی مطابق با اول ذی الحجه که عید اضحی است مصادف بوده .
از طرفی رودکی معاصر بوده است با شهید بلخی شاعر معروف ومرادی شاعر و فرالاوی که هر سه معاصرین نصر بن احمد و وزیروی جیهانی بوده اند و شهید بلخی در 325 درگذشته و رودکی او را مرثیت گفته است .
ازین نکات مسلم می شود که رودکی در نیمه اول قرن چهارم می زیسته و چون بیش از بیست و نه سال از قرن چهارم را درک نکرده و البته سن او از بیست ونه بیشتر بوده ناچار قسمتی از عمر او در اواخر قرن سوم گذشته لازم می شود که پنجاه سال از نیمه دوم قرن سوم را جزو عصر زندگی او شمرد که ازین مدت 28 سال رادر دربار نصربن احمد گذرانده است ، یعنی از سال 301 جلوس این پادشاه تا سال 329 که خود رحلت کرده است و دو سال پیش از فرمان یافتن نصربن احمد باشد . چون لازم آمد که رودکی نزدیک پنجاه سال از نیمه دوم قرن سوم را نیز دریافته باشد واضح است که تمام عمر او مصادف با سلطنت نصربن احمد نمی گردد زیرا که نصر بن احمد به سال 301 جلوس کرد و پیش از او پدرش احمد بن اسمعیل از 295 تا 301 شهریاری داشت و پیش از او امیر اسمعیل سامانی بزرگترین امیر و مؤسس این سلسله از 297 تا 295 پادشاهی می کرده است .
پس ظن غالب آن است که رودکی زمان این هر دو رانیز دریافته باشد چنان که او را بیتی است در مدیحه که گوید :
چو فضل میرابوالفضل بر همه ملکان چون فضل گوهر و یاقوت بر نبهره شبیز
یکی دیگر از کسانی که رودکی مدح وی را گفته است ابوالفضل بلعمی وزیر است . پیداست که شاعری مقرب پادشاه چون رودکی می بایست وزیر دانشمند و خرد پرور و توانایی چون بلعمی را بستاید و ابوالفضل بلعمی رودکی را صلات بسیار بخشیده و حتی وامی را که از خریدن غلامی «عیار» نام داشته این وزیر گزارده است . البته شکی نیست که بلعمی وزیر ممدوح رودکی همین ابوالفضل محمد بن عبیدالله است ،زیرا که رودکی رادر پایان عمر میل کشیده و کور کرده اند شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که س از 326 که از کار افتاده خانه نشین شده است در حوادثی که در پایان سلطنت نصربن احمد روی داده و به واسطه گرویدن وی و بزرگان دربارش به طریقه اسمعیلی برخی از درباریانش بر وبر خواسته اند و وی را از سلطنت باز داشته اند ، چنان که پس از این خواهد آمد ، بلعمی را که مانند دیگران بدان طریقه گرویده بود در شب دهم صفر 329 کشته اند و سه سال پس از عزل هلاک شده است . شاید رودکی را هم که با آن وزیر پیوستگی تام داشته و با او هم عقیده بوده است کور کرده باشند و وی نیز در همان سال 329 با وضعی دلخراش از جهان رفته باشد .
رودکی در یک جا از ابوالفضل بلعمی وزیر نام برده است و آن در قصیده بسیار معروف اوست بدین مطلع :
مادر می را بکرد باید قربان بچه او را گرفت و کرد به زندان
که درسال 321 در مدح امیر ابو جعفر احمد بن محمد حکمران سیستان سروده است در اواخر آن قصیده در مدیحه که وصف از مجلس امیر نصربن احمد و می خوردن او به یاد امیر ابو جعفر می کند می گوید :
یک صف میران و بلعمی بنشسته یک صف حرام و پیر صالح دهقان
سمعانی در کتاب الانساب در ترجمه حال رودکی نوشته است : «ابوالفضل بلعمی وزیر اسمعیل بن احمد والی خراسان می گفت رودکی را در عرب و عجم مانند نیست» .
دیگر از دلایل رابطه رودکی با ابولفضل بلعمی آن است که رودکی کلیله و دمنه را به فرمان و به خواهش ابولفضل بلعمی نظم کرده است . فردوسی در شاهنامه درباره کلیله و دمنه چنین آورده :
نبشتند بر نامه خسروی نبد آن زمان خط به جز پهلوی
همی بود با ارج در گنج شاه بدو ناسزا کس نکردی نگاه
چنین تا به تازی سخن راندن از آن پهلوانی همی خواندند
چو مأمون روشن جهان تازه کرد خور و روز بر دیگر اندازه کرد
دل موبدان داشت و رأی کیان ببسته به هر دانشی بر میان
کلیله به تازی شد از پهلوی برین سان که اکنون همی بشنوی
به تازی همی بود تا گاه نثر بدان گه شد در جهان شاه عصر
گران مایه بوالفضل دستور او که اندر سخن بود گنجور او
بفرمود تا پارسی دری بگفتند و کوتاه شد داوری
از آن پس چو بشنید رأی آمدش برو بر خرد رهنمای آمدش
همی خواستی آشکار و نهان کزو یادگاری ود در جهان
گذارنده ای پیش بنشاندند همه نامه بر رودکی خواندند
بپیوست گویا پراگنده را بسفت اینچنین در آگنده را
پیداست که مراد از ابوالفضل دستور نصربن احمد همان ابوالفضل محمد بن عبیدالله بلعمی است و اینکه فردوسی می گوید :
بفرمود تا پارسی دری بگفتند و کوتاه شد داوری
شاید مراد آن باشد که ابوالفضل بلعمی چون به وزارت رسیده است فرمان داده که دیوانها را به فارسی کنند و مکاتبات درباری سامانیان را به فارسی دری بنویسند و چنانکه پیش از آن مأمور بوده است به تازی ننویسند.
چون رودکی به فرمان و خواهش ابوالفضل بلعمی کلیله و دمنه را نظم کرده است پیداست که پیش از مرگ او در سال 329 و شاید هم پیش از عزل وی در سال 326 ، نظم این کتاب به پایان رسیده باشد پس هر تاریخ دیگری که درباره نظم کلیله و دمنه رودکی آورده باشند درست نیست .