محمد حسن رهی معیری متخلص به «رهی » دهم اردیبهشت ماه سال 1288 هجری شمسی در تهران چشم به جهان گشود و در 24 آبان ما ه سال 1347 در تهران از دنیا رفت و در مقبره ظهیر الدوله آرام گرفت.
علاقه مندان به شعر و ادب فارسی به خوبی با نام رهی آشنا و با آثاراو خاطره ها دارند .رهی در نوجوانی روی به دنیای شعر آورد و هفده سال بیش نداشت که اولین رباعی خود را سرود :
کاش امشبم آن شمع طرب می آمد
وین روز مفارقت به شب می آمد
آن لب که چو جان ماست ، دور از لب ماست
ای کاش که جان ما به لب می آمد !
و از آن پس نیز تا وا پسین دم از سرودن شعر و ترانه ، از هردست، باز نا ایستاد .
در نقاشی و موسیقی نیز دستی داشت .
اما در این دو هنر به قدر شعر های خود ندرخشید .
از سال 1321 تا سال 1326 با مجله تهران مصور و روزنامه ی بابا شمل همکاری داشت و طنز های انتقادی و سیاسی و اجتماعی او با نام های مستعار شاپریون ، زاغچه ،و گاه حقگو و گوشه گیر در آنها چاپ می شد .
علاقه مندان به شعر و ادب فارسی به خوبی با نام رهی آشنا و با آثاراو خاطره ها دارند .رهی در نوجوانی روی به دنیای شعر آورد و هفده سال بیش نداشت که اولین رباعی خود را سرود : کاش امشبم آن شمع طرب می آمد وین روز مفارقت به شب می آمد آن لب که چو جان ماست ، دور از لب ماست ای کاش که جان ما به لب می آمد !
و از آن پس نیز تا وا پسین دم از سرودن شعر و ترانه ، از هردست، باز نا ایستاد .
از سال 1321 تا سال 1326 با مجله "تهران مصور "و روزنامه ی "بابا شمل" همکاری داشت و طنز های انتقادی و سیاسی و اجتماعی او با نام های مستعار " شاپریون "،" زاغچه "،و گاه "حقگو " و " گوشه گیر" در آنها چاپ می شد .
در دهه پایان عمر خود نیز با برنا مه گل های رادیو ، همکاری داشت و پس از او نیز تا پایان زندگی آن برنامه را سر پرستی می کرد .
رهی بعد از سالها فعالیت در عرصه شعر ، ادب و موسیقی پس از یک بیماری جانکاه ، در ساعت سه و نیم ، نزدیک پگاه جمعه بیست و چهارم آبان ماه 1347 شمسی ، دیده از جهان فرو بست و دریغ و تاسفی بس بزرگ در پی گذاشت .
« رهاورد رهی ، ص 9و 10» .
رهی را باید شاعری غزل سرا دانست اگرچه در دیگر قالبهای شعری نیز هنر خویش را آزمایش کرده است .
او در شعر با استفاده از شیوه قدما و تاثیر پذیری از شاعرانی چون" سعدی "، "مولانا" و می توان گفت" صائب " غزلی را می سراید که متعلق به خود اوست .
او سادگی و عاشقانه سرای را از سعدی ، شور و حال عرفانی را از مولانا و مضمون پردازی را از صائب می گیرد در حال که آنها را با زبانی نسبتا" تازه و خاص خود مطرح می کند.
رهی تنها در غزل خلاصه نمی شود .
او در حالی که شاعری تواناست ترانه سرایی زبر دست نیز است.
رهی ترانه سرایی جدی با شیوه ای قابل قبول است ، به طوری که ترانه ها و اشعاراورا چهرهای نامدارآهنگ گذاری و خواند گانی نام آشنا خوانده اند که ازآن جمله می توان به : علی تجویدی، حبیب الله بدیعی، مرتضی محجوبی، موسی معروفی، روح الله خالقی و محمد رضا شجریان اشاره کرد .
ترانه هایی مانند : شد خزان گلشن آشنایی- نوای نی - من از روز ازل دیوانه بودم نیز ازجمله ترانه های شنا خته شده رهی هستند.
آنچه باید در مورد رهی به آن اشاره کرد این است که او به خوبی با آثار شعری ، باز مانده از گذشته زبان و ادبیات فارسی آشناست و از همگی آنها بهره برده است .
رهی برخلاف آنچه امروز در عرصه شعر و ترانه سرایی در بین بعضی از شاعران مرسوم است که بی مطالعه به شعر و ترانه گویی روی می آورند ، با مطالعه و آگاهی از ادبیات به شعر و ترانه پرداخت و از خود نیز آثار زیبایی به جای گذاشت