ای فدای تو هم دل و جان وی نثار رهت همین و همان
دل فدای تو چون تویی دلجو جان نثار تو چون تویی جانان
دل رهاندن زدست تو مشکل جان فشاندن به پای تو آسان
راه وصل تو راه پر آسیب درد عشق تو درد بیدرمان
مقدمه
در دوره سلطنت سلاطین صفوی به عللی که اینجا مجال ذکر آنها نیست شعر فارسی بکلی از طراوت و جزالت افتاده و از سیاق کلام فصیح و بلیغ استادان قدیم به شکل عجیبی منحرف گردید. مضامین دلنشین و معانی رنگین که دست استادان سخن آنها را در زیباترین لباسها به جلوه آورده و در کمال رسائی و تمام اندامی بر کرسی قبول خاص و عام نشانده بود متروک و مجهور شد و کسانی که لیاقت ایجاد نظایر آنها را نداشتند حتی از خواندن آنها و تتبع کلام سخن سرایان پیشین نیز خودداری کردند و گرد خیال بافیها و نازککاریهایی که به سبک هندی مشهور شده و اولین بار بعضی نمونهها از آنها در اشعار خواجه حافظ شیرازی و نزاری قهستانی و شعرای هم طبقه ایشان دیده میشود گردیدند. درعصر صفویه که بین ایران و هندوستان روابط بسیار برقرار بود و شعرا و فضلای این دو مملکت به سرزمین یکدیگر رفت و آمد فراوان داشتند و سلاطین گورکانی هند نیز از نظم و نثر فارسی تشویق زیاد میکردند سبک هندی قوت بسیار گرفت و شعرای این عصر و زمان کار دقت در ایجاد مضامین و معانی و استعانت از استعارات و مجازات و تخیلات دور از ذهن و فهم را به جائی کشاندند که اگر چه هنر ایشان در ابداع این معانی و آوردن آنها در قالب نظم از لحاظ سخنسازی و صنعتگری مورد اعجاب است ولی غالب گفتههای این طبقه از شعرا حتی آنها که پیش بعضی از کج طبعاتن جزء شاهبیتهای نظم فارسی به شمار میاید ناپسند و در مقابل میزان ذوق سلیم بی وزن و مقدار و سست و خالی از هرگونه اعتبار است. به طوری که میتوان گفت بعد از مولانا عبدالرحمن جامی که در سال 898 فوت کرده و آخرین شاعر معتبر و مشهور قبل از دوره صفویه است تا دو قرن بعد شاعر دیگری که بتواند جهت سلامت ترکیب کلام و سلاست الفاظ و جزالت مضمون و معنی در تاریخ ادبیات فارسی اسم و رسمی شایان پیدا کند به ظهور نرسیده با آنکه در مدت این دو قرن هم عده گویندگان لاتعد و لاتحصی و هم مقدار شعری که از ایشان باقی است بسیار است. یک نظر به تذکره تقیالدین یا تذکرههای دیگر که در اواخر عهد صفویه ترتیب داده شده، هم فراوانی عدد این شعرا را که اکثر ایشان در زمره مجهولان ماندهاند و هم کثرت اشعار و رکاکت سخن غالب ایشان را میرساند. شاعری از شعرای این دوره که شاید تا کنون کسی اسم او را نشنیده و لااقل نام او را قابل سپردن به ذهن ندانسته است به نام «غواصی یزدی» است روزی پانصد بیت شعر میگفته و تا قریب به سن نود کار او همین بوده است.
احوال هاتف
سید احمد هاتف نسباً از سادات حسینی است. اصل خاندان او چنان که از تذکره نگارستان دارا و تذکره محمدشاهی بر میآید از اهل اردوباد آذربایجان بوده که در زمان پادشاهان صفوی از آن دیار به اصفهان هجرت کرده و در این شهر متوطن گردیدهاند.