دانلود تحقیق زندگی سیاسی حضرت فاطمه(س)

Word 183 KB 19591 30
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • حیات سیاسى فاطمه (س)
    این بخش خود شامل سه فصل است.

    فصلى ازآن در موردمشى سیاسى فاطمه (س) است.

    و در آن سعى داریم از راه و روشى که فاطمه (س) در زندگى به کار مى‏گرفت و از آینده‏نگرى او بحث کنیم و سپس جلوه‏هاى مشى سیاسى او سخن گفته و اعلام حق او، صراحت لهجه‏اش، احتجاج و توبیخش، بى‏اعتنائیش، از سیاست مات کردن او بحث خواهیم کرد و حاصل مشى او را در عرصه سیاست عرضه خواهیم داشت .
    فصل دوم آن در موردحق‏طلبى‏هاى فاطمه (س) است و در آن از جریان سقیفه و تلاش مخالفان در این راه و کوشش و تلاشى که براى سرکوب کردن على (ع) بکار برده‏اند بحث کرده و دور نماى آینده و اندیشه او را در گشودن باب مبارزه مورد بررسى قرار داده و از تلاش فاطمه (س) در احقاق حق خود و على (ع) سخن خواهیم گفت و از استنصارهاى او بحث خواهیم کرد .
    و بالاخره فصل آخر آن در مورد مبارزات فاطمه (س) است و در آن پس از ذکر مقدمه‏اى از هدف و مراحل مبارزه و رمز سماجت‏هاى او و خیانتهائى که به او شده بحث کرده و از دو گونه مبارزات فعال و منفى او وتداوم آن مبارزه سخن خواهیم گفت.

    و سرانجام از حاصل مبارزه و صدمات ناشى از آن بحث خواهیم کرد .
    مقدمه
    اسلام دینى است که ما را به موضع‏گیرى مثبت در رابطه با جهان و واقعیت‏هاى آن دعوت مى‏کند و از ما مى‏خواهد در رابطه با حوادث و جریانات بى‏تفاوت نباشیم.

    حرکت‏ها و وقایعى که در حیات بشر پدید مى‏آیند هر کدام بنحوى در سرگذشت ما و بشریت مؤثرند و طبعاً طرز برخورد با آن وقایع باید مسؤولانه باشد.

    و اصولاً از طرق ارزیابى شخصیت انسان و شناخت این مسأله که چه کسانى صاحب قدرت و ارزشند یکى این طریقه است که درباره مواضع او در رابطه با پدیده‏ها به ارزیابى بنشینیم .
    براساس این معیار مى‏توان فاطمه (س) و همسرش را از پیشروان حرکت اسلامى دانست و از نخستین و مهمترین افرادى که براى حفظ و تداوم حرکت اسلامى قد برافراشتند.

    و در راه مبارزه و جهاد خود تا سرحد از دست دادن جان به پیش رفتند.

    آنها در دورانى از حیات اسلامى مى‏زیستند که دوره بحران، دوران حساسیت و دوران آماده باش لشکر اسلامى بود.

    بدین سان راجع به وقایع و حوادث حساسیت بیشترى لازم بود.

    و اینکه فاطمه (س) در عین داشتن قلبى مهربان، دست و بدنى در حال کار و تلاش، با تنى خسته و اندیشه و جسمى مشغول به اطاعت چون سیاستمدارى قهرمان در صحنه ظاهر مى‏شود و عرض وجود مى‏کند به خاطر وجود آن شرایط خاص و بحرانى است .
    حیات سیاسى فاطمه (س)
    اگر سیاسیت را به معنى نوع برخورد و روابط متقابل بین مردم و هیئت زمامدار بحساب آوریم همه انسانها باید افرادى سیاستمدار باشند و در این رابطه جنسیت مطرح نیست.

    فاطمه (س) دختر پیامبر سزاوارترین افراد براى مشارکت سیاسى و حضور در صحنه سیاست است .
    او با اینکه بدنى خسته ناشى از کار روزانه و رسیدگى به امور خانه و سرپرستى چند کودک خردسال دارد، و با اینکه اشتغالات اجتماعى متعددى او را به خود مشغول مى‏دارند خود را از سیاست دور نمى‏دارد و هم چون سیاستمدارى قهرمان در صحنه زندگى و حتى مبارزه حاضر مى‏شود و سعى دارد گره کورى را باز نماید.
    او زندگى سیاسى و آشنائى با الفباى آن را از همان دوران خردسالى و از سنین - 5- 6 سالگى آغاز کرد.

    زیرا او همه گاه بهمراه پدر و حاضر و شریک در درگیرى‏هاى پدر با مردم نابکار بود و دوران سخت قبل از هجرت را با همه دشوارى‏ها و مصائب آن گذراند.
    آن روز که ازدواج کرد و زندگى مشترک خود را آغاز نمود بازهم در جریان زندگى اجتماعى همگام با على (ع) به پیش مى‏رفت و سنگر به سنگر با او همراهى مى‏کرد.

    و پس از وفات پیامبر فصلى جدید از زندگى را آغاز کرد که در آن براى تحکیم پایه‏هاى انقلاب حتى دست به احقاق حق و مبارزه گشود و در جریان سیاسى عظیمى حضور یافت که در آن براساس توطئه‏اى على، آن رادمرد جهان بشریت را از صحنه سیاست بیرون رانده بودند.


    فاطمه (س) کارى به این نداشت که پدرش رسول خدا (ص) سرگرم انجام مهمترین وظایف و مسؤولیت‏هاى خویش است و یا شوهرش پیشواى راستین امت و مردى مجاهد و جنگجوست خود را زنى مسلمان مى‏دانست که باید به وظایف خویش آشنا بوده و تکلیف و وظیفه شرعیش را شخصاً عمل کند.

    بدین خاطر در روزهاى آتش و خون و شکنجه پس از وفات پیامبر، و در روزهائى که سیاست روز آتش زدن به در خانه و بیعت خواهى از روى زور و اعمال قدرت بود، قد علم کرد تا تکلیف دینى و سیاسى خود را نیکو به انجام رساند.
    در مشى سیاسى او
    مشى سیاسى فاطمه (س) مشى اعتراض، بى اعتنائى، عدم تأیید دستگاه رهبرى، مشى به محاکمه و استیضاح کشاندن رهبر و خلیفه موجود امت، مشى مظلومیت و سرانجام که فریاد به جائى نرسد گریستن است، آن هم نه براى عقده دل خالى کردن بلکه براى بیدار کردن و هشیار ساختن اذهان به سوئى که در آنجا حقى را زنده دفن کرده‏اند.
    مشى سیاسى فاطمه (س) مشیى آگاهانه، توأم با بینش و بصیرت، اندیشیده و حساب شده، انتخابى و گزینش شده و مبتنى برایمان و عقیده است، هدف آن سعادت انسانها و نجات از بردگى‏ها و ذلت‏ها، و تضمین و فراهم آوردن مبادى ارزش‏هاى معقول در جامعه است.

    او مى‏خواهد جامعه‏اى بسازد که در آن انسانها زندگى کنند نه چند بره تسلیم و بى رأى و بى محتوا.
    و آنچه در این راه از شأن و سیاست او بدور است حیله‏گرى، فریبکارى، وعده‏هاى تو خالى در دل، تحمیق در استحمار مردم، گندم نماى جو فروش بودن است.

    این سره و خالص بودن بدان خاطر است که سیاست فاطمه (س) از اسلام مایه مى‏گیرد و در اسلام حیله و نیرنگ نیست، بر سر مردم کلاه گذاردن نیست، با خلق خدا حُقه بازى کردن وجود ندارد، باید راست و مستقیم به پیش رفت چه مردم بپذیرند و چه نپذیرند.

    سیاست نان را به نرخ روز خوردن سیاست نامردمى است و شأن اسلام ازآن پاک و مطهر است .
    و آنچه در این راه از شأن و سیاست او بدور است حیله‏گرى، فریبکارى، وعده‏هاى تو خالى در دل، تحمیق در استحمار مردم، گندم نماى جو فروش بودن است.

    سیاست نان را به نرخ روز خوردن سیاست نامردمى است و شأن اسلام ازآن پاک و مطهر است .

    او در این سیاست که الهى است راست و با استقامت به پیش مى‏رود و در آن باکى از کتک خوردن، بدن خود را به رنج افکندن ندارد.

    او درس جرأت وشهامت را از پدر خود گرفته و در مکتب و خانه على (ع) و در سایه همگامى با او آن را تقویت نموده است.

    براى او هدف الهى مهم است و در دفاع از هدف باید ایستاد.

    ما در تاریخ اسلام و حتى بشریت زنى را سراغ نداریم که در راه هدف الهى و اندیشیده وآینده‏نگر خود تا بدین میزان به پیش رفته باشد و مصداق آیه فاستقم کما مرت که درباره پیامبر نازل شده است، باشد.

    [1] آینده‏نگرى او او در سیاستى که در پیش گرفته، با چشم باز به پیش مى‏رود، آینده را چنان مى‏بیند که گوئى اینک در پیش روى او حاضر است و جمع بندى از گذشته را چنان در پیش رو دارد که گوئى قدم به قدم در طول بروز و ظهور حوادث گذشته حضور داشته است مشى خاص او در سیاست مبتنى بر آگاهى و شناخت دقیق از اسلام و از روح زمان است و این خود سازنده روشى نو براى اقدام فاطمه (س) است.

    یک نمونه از پیش بینى وآینده‏نگرى او را از زبان ابن ابى الحدید ذکر کنیم: او در مورد ترک مردم از خلافت على (ع) آنها را مورد سرزنش قرار داد و چنین فرمود: اکنون آماده حوادث ناگوار باشد و منتظر شمشیرهاى برنده و هرج و مرج دائم و دیکتاتورى ستمکاران باشند، بیت‏المال شما را غارت خواهند کرد و منافع شما را به جیب خود خواهند ریخت...[2]و خواننده گرامى خوب توجه دارد که چگونه این پیش بینى‏ها به وقوع پیوست و چگونه آنچه را که فاطمه (س) در این زمینه عرضه داشته بود براى مردم پیش آمد - آن هم نه در قرون بعد بلکه در فاصله‏اى اندک و کمتر از 20 - 15 سال .

    آرى او حتى در بستر بیمارى وضع آینده را پیش بینى کرد و به زنان فرمود که چه آینده‏اى در انتظار مردان آنهاست و آینده تاریک مسلمین را مى‏نگریست.

    و هم او مى‏دانست امروز حق او را بردند، و على (ع) را خانه نشین کردند و فردا نوبت حسن و حسین، و روز بعد و على الاسلام السلام است .

    جلوهاى مشى او مشى فاطمه (س) را مى‏توان در چهره‏هاى گوناگون و متعددى ملاحظه کرد که با تکیه بر خطوط کلى اندیشه فاطمه (س) آنها را مورد عنایت قرار مى‏دهیم .

    1- مشى اعلام حق: از خطوط کلى سیاست فاطمه (س) این است که چون رسولى قصد اعلام حق را دارد و مى‏خواهد به دیگران برساند آنچه که در پیش گرفته‏اند چگونه است؟

    آیا به صواب است یا ناصواب؟

    او در مسأله فدک بیش از آنکه به جنبه مالى و اقتصادى آن توجه داشته باشد به جنبه حقانیت مسأله عنایت مى‏کند .

    او مى‏خواهد بگوید فدک حق من است و این حق باید رعایت گردد.

    او مى‏خواهد با غصب حق مبارزه کند و حرمت اموال مسلمین حفظ بماند.

    البته او به این نکته آگاه است که مسأله فدک به یک معنى غصب ولایت مطلقه است و دشمن به همین دید و نظر آن را از فاطمه (س) باز داشته بود.

    مى‏خواستند على (ع) و فاطمه (س) از نظر اقتصادى به زانو در آیند و در آن صورت تیغى بران در دست نداشته باشند.

    فاطمه (س) اعلام حق مى‏کند و دستگاه حاکمه را از سوء اعمال بر حذر مى‏دارد.

    با روشنگرى خود و ذکر آیات مربوط به ارث سعى دارد به آنان تفهیم کند که خلاف قرآن عمل کرده‏اند و کسى که این چنین باشد در خور حاکم اسلامى شدن نیست...

    2- مشى صراحت لهجه : فاطمه (س) در مشى سیاسى صریح اللهجه است، مطلب خود را بدون پرده با مردم در میان مى‏گذارد و سعى دارد به مردم تفهیم کند در چه شرایطى هستند.

    و یا اگر بنابود عیب و ایرادى را از خلفا بیان کند آن را به صراحت مى‏گفت و از این باب حجت را بر مردم و بر آنان تمام مى‏کرد.

    او در بیان مسائل از کسى باک ندارد و از این امر نگران نیست که خلیفه مسلمین را به استیضاح بکشاند.

    براى او شخصیت ظاهرى و عنوان مطرح نیست، حاکم هم چون احدى از مسلمانان است، با این تفاوت که مسؤولیت او سنگین‏تر است.

    آنچه مهم است شایستگى و لیاقت است نه نام و عنوان.

    او چنان صراحت لهجه دار دکه به ابوبکر گفته بود به خدا قسم من در هر نمازى که مى‏خوانم به تو نفرین مى‏کنم.

    [3] و در بیان این مسله بیمى به خود راه نمى‏دهد.

    بدین نظر در حیات فاطمه (س) و در سخنان او ابهامى وجود ندارد و با گفتار او به گونه‏اى نیست که دو پهلو و نامفهوم باشد.

    3- مشى احتجاج: فاطمه (س) در مشى و روش خود گاهى از شیوه احتجاج استفاده مى‏کند و از اصحاب و انصار رسول خدا (ص) نظر خواهى مى‏کند، با آنها از در روشنگر و اعلام نظر وارد مى‏شود.

    همین که فاطمه (س) در مسجد مى‏ایستد و خطبه‏اى مى‏خواند و به آیات قرآن درباره حقانیت خود استفاده مى‏کند خود احتجاج است .

    به ابوبکر مى‏گوید آیا درست است تو از پدرت ارث ببرى و من از پدر خود ارث نبرم؟

    این چه حکمى است که مى‏کنید مگر قرآن نگفته است سلیمان از داود ارث برده است؟

    چرا من از ارث محروم باشم؟

    یا در داستان غصب حکومت و خلافت على (ع) به احتجاج مى‏نشیند که مگر شما حاضر نبوده‏اید که رسول خدا (ص) در غدیر خم چه گفت و چه کرد؟

    اینک چرا ساکت و آرام نشسته‏اید؟

    در احتجاجات او در مواردى از شهود نظر مى‏خواست، سلمان واباذر و مقداد و عمار را بعنوان شاهد حقانیت خود اعلام مى‏کرد و آنها نمى‏توانستند به این عده نسبت کذب دهند.

    آرى، دشمن نقشه‏اى سیاسى براى ریاست خود طرح کرد اما احتجاجات فاطمه (س) و مشى و روش او در سیاست، پایه‏هاى وجودى آنها را مى‏لرزاند.

    4- مشى توبیخ: گاهى فاطمه (س)در روش سیاسى خود افرادى را که مطلع از قضایا بوده و اینک دم فرو بسته‏اند به محاکمه مى‏کشید، آنان را مورد ملامت و توبیخ خود قرار مى‏داد.

    مى‏پرسید مگر شماها در فلان قضیه حضور نداشته و مطلع نیستید؟

    اینک چرا دم فرو بسته‏اید.

    در بستر بیمارى خود در برابر جمعى از زنان مهاجر و انصار درباره غصب حق على (ع) آنها را سرزنش و آینده را براى‏شان پیش بینى کرد تا خبر آن را براى همسران خود بازگویند مضمون بیانات او این است: و شما را چه مى‏شود، بخدا قسم بذرى را کشته‏اید که میوه آن تلخ است، شاخه‏اى را کاشته‏اید که از آن خون خواهد بارید و روزى رسد که در آن بیهوده کاران زیان ببینند و در مقابل این ظلم و غصب خود را به شمشیر برنده و مصیبت فوق‏العاده بزرگى بشارت دهید...

    همانگونه که ملاحظه مى‏شود در تمام بحث‏ها و اظهار نظرها سخن از حق خواهى و غصب حق دارد، از غصب خلافت و آثار شوم آن بحث مى‏کند هیچگاه از درد و مصیبت خود که جانش را مى‏گرفت سخن بمیان نمى‏آورد و این خود حاکى از عظمت روحى فاطمه (س) است، خطبه او از این باب دیدنى و خواندنى است نه یک بار بلکه براى چند بار.

    [4] 5- مشى بى اعتنائى: فاطمه (س) در مشى سیاسى خود گاهى روش بى‏اعتنائى و بحساب نیاوردن را در پیش مى‏گیرد.

    او دختر پیامبر است، درباره شخصیت و مقام او سخنهاست و مردم بارها و بارها از رسول خدا (ص) درباره او سخنها شنیده‏اند و اینکه اگر فاطمه (س) کسى را مورد اعتنا قرار ندهد شخصیت آن فرد به زیر سؤال خواهد رفت .

    بدین نظر شیخین براى اینکه افکار عمومى علیه شان تحریک نشود خواستار عیادت فاطمه (س) مى‏شده‏اند و تقاضاى خود را مکرر در مکرر عرضه داشته‏اند ولى فاطمه (س) آن را نمى‏پذیرفت و آنها براى تحقق خواسته خود به ناچار از على (ع) وساطت خواستند و على (ع) آن را از فاطمه (س) درخواست کرد و فاطمه (س) پذیرفت.

    و تازه پس از آنکه به عیادت آمدند فاطمه (س) عملاً از آنها روى برگرداند.

    و با آنها حرف نزد.

    وقایعى که در ایام پس از وفات رسول الله پدید آمد، همهمه‏ها و سرو صداهائى را که درزمینه انتخاب خلیفه به راه انداخته و بازار تبلیغاتى خود را گرم و داغ کرده بودند هیچ در فاطمه (س) اثر نگذارد، بلکه نسبت به آنها بدگمان‏تر و بدبین‏تر شد و سر و صداها را به هیچ و پوچ مى‏انگاشت و این در دیده آنان بسى سنگین مى‏آید.

    6- سیاست مات کردن: فاطمه (س) در عرصه سیاسى بسى عمیق‏تر از آن بود که از دست زمامداران خود سر ضربه سیاسى بخورد و یا آنان با نقشه‏کشى‏هاى خود بتوانند او را فریب بدهند و براى خود محملى ببندد.

    فاطمه (س) مصداق این حدیث است که مؤمن زیرک است (المومن کیس، المومن فطن) [5].

    شیخین براى تبرئه خود از ستمى که بر فاطمه (س) رانده بودند بالاخره با وساطت على (ع) به عیادت فاطمه (س) آمدند.

    ولى فاطمه (س) نقشه آنها را نقش بر آب کرد.

    آنها از گذشته خود تقاضاى بخشش کرده و درخواست نمودند که فاطمه (س) رضایت خود را اعلام دارد.

    فاطمه (س) فرمود سؤالى دارم، مادام که جواب نگوئید با شما حرف نخواهم زد.

    آنها حاضر به جواب سؤال فاطمه (س) شدند.

    فاطمه (س) فرمود شما را به خداى سوگند مى‏دهم که بگوئید، آیا این سخن را از رسول خدا (ص) شنیده‏اید که فرمود: فاطمه (س) پاره تن من است، آنکس که فاطمه (س) را اذیت کند مرا اذیت کرده و آنکس که مرا اذیت کند خداى را اذیت کرده است - و آنکس که فاطمه (س) را پس از مرگم اذیت کند چنان است که گوئى در زمان حیاتم اذیت نموده است و...؟

    ابوبکر و عمر بى خبر از سخن بعدى فاطمه (س) گفتند آرى، این سخن را از پیامبر شنیدیم .

    فاطمه (س) فرمود: خدایا شاهد باش، که آنها مرا اذیت کرده و آزار رساندند - سپس فرمود بخدا قسم دیگر با شما دو تن سخن نگویم تا اینکه پروردگارم را ملاقات کنم...

    و بر این اساس آن دو را در صحنه مات کرد و ابوبکر را به گریه انداخت.

    [6] 7- مشى برانگیختن : مشى دیگر او در سیاست مشى هشیار کردن، برانگیختن وایجاد حرکت در افراد است.

    مردم آن روزگار چنان مرعوب دستگاه خلافت شده بودند که بسیارى از اصول و مبانى را از دست دادند، و چنان ساکت و خاموش شدند که گوئى خاک مرگ بر سر آنها ریخته‏اند .

    فاطمه (س) تصمیم گرفت آن‏ها را بیدار کند و در صورت امکان شرایطى فراهم آورد که بر پاى خیزند و حرکت و نهضت حقى را بوجود آورند.

    بدین نظر در مسجد خطاب به مردم که چرا ساکتید و خاموش ماندید، و اسم برخى از قبایل را ذکر کرد و فرمود اى جوانان قبیله‏ها شما را چه شد که حرکتى نمى‏کنید؟

    چرا اجازه مى‏دهید که احکام قرآن متروک گردد و حق را از بین ببرند؟

    چرا اجازه مى‏دهید که بدعت‏ها در دین پاى گیرد؟

    و بر این اساس اصرار داشت لااقل آنان را به اعتراض علیه غاصبان برانگیزاند.

    8- مشى مظلومانه: او مشى مظلومانه‏اى را در پیش گرفت نه بدان خاطر که اداى مظلومیت را درآورد.

    بلکه بدان خاطر که او جداً مظلوم بود.

    زیرا او تلاش کرد ولى تلاش او به جائى نرسید، فریاد مى‏زد ولى گوش شنوا کم بود و حق خواهى‏هاکرد ولى به نتیجه‏اى منجر نشد .

    و او سرانجام سیاست گریه را در پیش گرفت تا وجدانهاى بیدار متوجه صاحب گریه شوند و از رمز و راز آن بپرسند، شاید که در این مسیر بیدارى و هشیارى ویژه‏اى پدید آمد.

    مى‏دانیم که سیاست گریه سیاست سؤال انگیزى است، سیاست افشا کننده رازهاست، سیاست اعتراض است، و سیاست اعلام نارضائى .

    فاطمه (س) با گریه‏هاى مداوم خود خصم را رسوا کرد، دشمن را به زانو درآورد، مردم را به سؤال واداشت.

    تا حدى که دشمن حتى کوشید محل گریه او را زیر نظر گیرد و بنا به روایاتى سایبانى را که در آنجا، در محل دروازه مدینه داشت از بین برد تا فاطمه (س) در زیر آن پناه نگیرد.

    کاروانیان، مسافران، عابران، و دیگر اقشار در برابر گریه‏اش وامى ماندند و کار بجائى رسید که پس از مرگ فاطمه (س) همه مى‏دانستند او ناراضى و نسبت به آنها خشمگین بود .

    9- سیاست پس از مرگ: فاطمه (س) آن زن سیاستمدارى است که حتى از جنازه و مرگ خود ابزارى سیاسى ساخت.

    دستگاه خلافت حتى از مرگ فاطمه (س) وحشت داشت و این وحشت او بى مورد هم نبود.

    مى‏ترسید فاطمه (س) موضعى اتخاذ کند که بر رسوائى آنها بیفزاید و پیش بینى آنها درست آمد.

    اینکه فاطمه (س) وصیت کرد غسّلنى فى الیل و کفّنى فى الیل وصلَّ علىَّ و دفنى فى الیل و لا تعلن احداً [7]، مرا شب غسل بده، شب کفن و دفن کن، شب بر جناه‏ام نماز بگذار و احدى را خبر مکن، خود سیاستى عظیم است و نفرت عظیم او را به دستگاه حاکمه وقت نشان مى‏دهد و این است که طاغوت را مى‏لرزاند .

    بویژه که فاطمه (س) سفارش کرده بود، مگذار آنها که بر من ستم راندند و حق مرا گرفتند بر من نماز گذارند که آنها دشمن خدا و رسولند.

    [8] و هم اصرار او که قبرش مخفى بماند خود بیان این خواسته است که نشانه‏اى از مظلومیت ابدى او در جامعه باقى باشد.

    او مى‏خواست دشمنان دوست نما معرفى گردند، ابهام‏ها از بعضى اذهان دیر فهم زدوده شوند و دریابند که فاطمه (س) چگونه مى‏اندیشید.

    حاصل مشى او مشى سیاسى او حاصلى عظیم به بار آورد آنچنان که مى‏توان گفت تحولات جهان اسلام پس ازوفات رسول خدا (ص) اغلب مرهون وجود اوست.

    آنچه را که فاطمه (س) گفته بود در کمتر از ربع قرنى آثار آن آشکار شد و مردم عاقبت نادیده گرفتن حقوق و بى‏اعتنائى به سرنوشت خود و اسلام را یافتند.

    مدافعات فاطمه (س) در مسجد و بیرون، اظهار نظرها و اعلام رأى‏هاى او سبب شدند که تزلزل خاطرى پدید آید و مردم در یابند که بر آنها ناحقى‏هائى پدید آمده و آنچه بر سرشان مى‏آید از اسلام نیست و این خود نعمتى بزرگ بود که مردم جریانات و مسائل را بچشم اسلام ننگرند.

    کار و مشى او درسى است براى همه آنها که مى‏خواهند راست قامت و باعزت باشند و البته باید بدانند که گاهى ممکن است انسان قربانى استقامت شود.

    زیرا مبارزه کردن، کتک خوردن را هم در پى دارد.

    پس باید هشیارانه و با اندیشه پذیرش صدمات به پیش رفت .

    رسول خدا (ص) لااقل بیست و سه سال از دوران عمر گرانقدرش را در نبوت گذراند و با استقامت و مجاهدت براى مردم کار کرد.

    رسالت الهى را نیکو به انجام رسانید و در ایفاى وظایف خود از هیچ اقدام مثبتى فرو گذار نکرد.

    او براى مردم قرآن آورد که دستورالعمل یک حیات سعادتمندانه است، کتاب محکم و متقن که جامع همه تعالیم و دستورات الهى و در برگیرنده همه مسائل حیات براى همه انسانها تا قیام قیامت است .

    در این کتاب مسأله حق و باطل، حلال و حرام، عقود و احکام، معاملات وایقاعات، مسؤولیت و عبادت و کلاً همه آنچه را که آدمى در دوران حیاتش بدان نیاز دارد گرد آمده و حقاً باید گفت فیه تبیانا لکل شئ [9]و نیز رسول خدا (ص) تعالیم خود را به صورت عملى به مردم عرضه کرد و آموخت تا در آن مشکلى نداشته باشند .

    در روزهاى آخر عمر ازمردم پرسید من چگونه پیامبرى براى شما بودم؟

    آیا حق را به شما رساندم و اعلام کردم؟

    همه او را تحسین و تأیید کردند.

    از مردم مزد رسالت نخواست، به دستور خدا دوستى ذوى القربى را متذکر شد که آن هم به نفع خود مردم و در طریق تکمیل و هدایت وظایف دینى‏شان بود .

    تنها بازمانده رسول رسول خدا (ص) فرزندان متعدد داشت از پسر و دختر، که همه پسران او در خردسالى از دنیا رفته بودند و همه دختران او پس از ازدواج و قبل از وفات رسول خدا (ص) از او تنها یک دختر باقى ماند به نام فاطمه (س)، که تداوم بخش سلاله نبوت، معصومه و محصوره از گناه، و مورد احترام رسول بود .

    پیامبر در مدح و منقبت او بارها سخن گفت و در مسجد و نیز از علاقه خود به او حرف زد.

    ولى ناسپاسى برخى از افراد است، حق‏شناسى و ناجوانمردى آنها و پیشه کردن سیاست‏هاى دغلبازانه و خیانت‏آمیز که بمقصد دستیابى به منصب و مقام صورت گرفته بود سبب شدند که این تنها یادگار پیامبر آزرده خاطر گردد و حتى وصیت کند که جنازه‏اش را شبانه کفن و دفن کنند و نگذارند آزار کنندگانش بر جنازه او نماز بخوانند و بر این اساس مبارزه‏اى را به روى‏شان گشود و دفترى را علیه شان باز کرد که تا قیام قیامت گشوده است .

    وفات رسول و جریان سقیفه رسول خدا (ص) در سن 63 سالگى دار فانى را وداع گفت، هنوز جنازه‏اش بر زمین بود که سیاست بازان دست به کار شدند و حوادثى را براى دنیاى اسلام پدید آوردند که آثار آن بس تلخ و ناگوار بود.

    واقعه سقیفه پدید آمد و در پى آن گردهمائى غصب خلافت امیرالمؤمنین على (ع) و بهمراه آن غصب و تصرف املاکى که خالصه حضرت زهرا (س) بود و تصرف آن بمنزله قطع بنیان اقتصادى خاندان فاطمه (س) بشمار مى‏آمد،، و در پى آن سیاست تهاجم و زور و کتک زدن و به خاک انداختن فاطمه (س) که به شهادت تنها دختر رسول خداى انجامید .

    سقیفه سایبانى بود در پشت مسجد پیامبر که مردم اوقات فراغت خود را در آن مى‏گذراندند و با هم به صحبت‏هایى مختلف مى‏پرداختند.

    در جریان وفات رسول خدا (ص) سقیفه مرکزى شد براى نشر اخبار و وقایع روز.

    آنها که مى‏خواستند از اسلام براى خود کلاهى بدوزند باهاى و هوى در زیر سقیفه گرد آمدند، با استفاده از جهل و غفلت مردم و در مواردى هم با ارعاب و تهدید به خلیفه تراشى پرداختند.[10] بر اثر چنان واقعه‏اى راه و روش اسلامى انحراف یافت، سنن و ارزش‏هاى اسلامى درهم شکستند، حق در پشت ابر و پرده غبار قرار گرفت، خاندان پیامبر بى‏یاور گشتند، در نتیجه على (ع) ماند و فاطمه (س) و معدودى از یاران آنها که بعدها مورد ستم و بیحرمتى فراوان قرار گرفتند.

    تلاش مخالفان مخالفان على (ع) و خاندانش در پى آن شدند از مردم بنفع ابوبکر بیعت بگیرند و براى در کام کشیدن مردم بهترین راه این بود که على (ع) را تسلیم بیعت کنند، امرى که جداً مورد مخالفت على (ع) بود و او با تمام قوا در برابر آن ایستادگى مى‏کرد.

    (و البته به غیر او گروهى از سران هم بودند که صحبت نکردند ولى على (ع)در میان آنها شاخص بود) .

    خانه فاطمه (س) مرکزى شد براى تصمیم‏گیرى‏ها، بیدار کردن‏ها [11] و آنها که در آنجا جمع شده بودند سود جوئى‏هاى مخالفان را ارزیابى کرده و مى‏دیدند که چگونه به اسم اسلام و تعیین خلیفه، آنها گاو خود را مى‏دوشیدند و براى تقسیم شیر آن، هم پیمان شده بودند.

    این خانه توجه دشمن را به خود جلب کرد و آنها را به این نتیجه رساند که باید این خانه را درهم کوبید.

    و اهل آن را متفرق کرد، حتى به بهاى آتش زدن خانه.

    البته این کار بسى دشوار بود ولى گروه خصم متشکل بود و حاضر نبودند تحت هیچ عنوانى از حکومت دست بردارند.

    آنها در راه وصول به هدف حاضر بودند غصب حق کنند، به تنها دختر پیامبر صدمه زنند و در خانه او آتش افروزى کنند.

    شگفتا که فریادها، عربده کشى‏ها، مبارزه‏طلبى‏هاى خصم در کوچه‏هاى مدینه به راه افتاد و این همه به نام اسلام مظلوم و فاطمه (س) و على (ع) تماشاگر این بازیهاى سیاسى بودند و سر گرم کار خود.

    و بالاخره دشمنان به مقصد خود رسیدند و بناى بیعتى را بر پا نهادند و به تشویق و تطمیع و تهدید از عده‏اى بیعت گرفتند .

    کوشش و تلاش خصم با راه اندازى غائله‏اى، على به ظاهر از حق خود دور شد نه تنهااصل خلافت را از او منع کردند، بلکه از او خواستند که با ابوبکر بیعت کند.

    خصم با آتش زدن در خانه فاطمه (س) رعبى در دلها افکند و مردم به هنگامى که چنین اقدامى را درباره تنها دختر پیامبر دیدند میدان را خالى کردند و تسلیم رعب و زور شدند.

    در نتیجه سرنوشت على (ع) که روزى با ضربه شمشیرش سرنوشت اسلام و کفر را روشن کرده بود معلوم شد و آن دور داشتن على (ع) از سیاست بود .

    اما دشمن به این بسنده نکرد، زود متوجه شد که در آمد کلان فدک که کلاً صرف مستمندان و محرومان مى‏شد ممکن است براى على (ع) رأى جمع کند و مثلاً در سایه آن خلافت را بدست آورند.

    تصمیم گرفتند فدک را که پشتوانه مالى فاطمه (س) و خانواده على (ع) بود از دست او بیرون آورند.

    طراح اندیشه محاصره اقتصادى عمر است، به ابوبکر گفته بود مردم بنده دنیایند و جز آن چیزى را نمى‏طلبند از على (ع) و فاطمه (س) فدک را بگیر، مردم از دور و بر او پراکنده خواهند شد و این طرح تصویب شد زیرا آن را براى سقوط على (ع) کافى دانستند اما آن را چگونه پیاده کنند؟

    و این مشکل عظیم بود .

    حدیثى جعلى پدید آوردند که متن آن مخالف آیات قرآن است و به عقیده شیعه و سنى آن حدیث یک راوى پیش ندارد و آن هم ابوبکر است او نقل از پیامبر کرد که ما گروه پیامبران درهم و دینارى را به ارث نمى‏گذاریم (نحن معاشر الانبیاء لا نورث درهما ولا دیناراً) در نتیجه فدک را که طبق آیه قرآن [12] جزء خالصه پیامبر بود و بعد از نزول آیه و آت ذالقربى حقه [13]توسط پیامبر به فاطمه (س) بخشیده شده و فاطمه (س) هم آن را پذیرفته و تصرف کرده بود [14] از دست فاطمه (س) ربودند و دست او را از تصرف آن کوتاه کردند و این مسأله‏اى بود که همگان را بهت زده کرد و خصم را به اثبات صحت عمل خود به تلاش انداخت .

    سؤالات در ذهن فاطمه (س) براى تنها بازمانده پپامبر این سؤال در ذهن مطرح بود که شگفتا: از داستان غدیر هنوز ماهى نگذشته آن را به این روز در آوردند.

    متخلفان در حکم پیامبر در همراهى با جیش اسامه، اینک خود را متولى اسلام مى‏شناسند با جرأت و گستاخى به درخانه او آتش افروختند، على (ع) را با ضرب و شتم براى اخذ بیعت به مسجد بردند، حق او را که پشتوانه قرآنى داشت غصب کردند...

    اینان چرا چنین مى‏کنند؟

    مگر اینان مسلمان نیستند؟

    مگر از حق‏شناسى و انسانیت بوئى نبرده‏اند فرض کنیم که آیه ما افاء اللّه، در جریان فدک نازل نشده بود - آیا رسول خدا (ص) به این میزان حرمت و اعتبار نداشت که به احترام او فدک به تنها بازمانده‏اش واگذار نمایند؟

    آیا زحمات پیامبر (ص) آن ارزش را نداشت که دل دخترش را شاد سازند؟

    مگر مردم بیاد ندارند که پیامبر (ص) او را پاره تن خود نور چشم خواند، سیده زنان عالم مى‏خواند؟

    مگر سیده زنان عالم دروغ مى‏گوید: مگر فاطمه (س) معصومه براى مال دنیا بى جهت اصرار مى‏ورزید؟

    این سؤالات و نمونه‏هاى دیگر ذهن او را بخود مشغول مى‏داشت و براى فاطمه (س) این اندیشه پدید آمده بود آنها چنان کردند که در اندیشه اسلامیت‏شان شک است و یا اعتقادشان پایه و مبانى درستى ندارد .

    دور نماى آینده بدین سان او دور نماى آینده را تاریک و حتى مخوف مى‏دید، سردمداران را چنان مى‏یافت که گوئى پایه‏هاى خطرناکى را استوار مى‏سازند و اگر فرصتى بیابند به انهدام دین همت خواهند گماشت.

    بویژه که فاطمه (س) مى‏دید این رشته سر دراز دارد.

    امروز حق فاطمه (س) را از بین مى‏برند و فردا نوبت دیگران است.

    آنها که از فاطمه (س) و على (ع) برتر نیستند امروز على را به زور براى بیعت مى‏برند و فردا تکلیف دیگران روشن است و اگر بیعت نکند به تیر اجنه در بیایان خواهد مرد.

    [15] فاطمه (س) نیکو محاسبه مى‏کرد که امروز ابوبکر خبرى واحدى را بعنوان حدیث تک سندى به پیامبر نسبت مى‏دهد و براساس آن آیه قرآن را منسوخ مى‏سازد و طبیعى است که فردا ابوهریره هائى بعنوان کمپانى حدیث پیدا شوند.

    و ملت بیچاره امروز و فردا از یکسو باید مالیات و هزینه جعل آنها را بپردازد و از سوى دیگر آن‏ها را بپذیرد و مورد عمل قرار دهد .

    بدین سان فاطمه (س)مى‏یافت که تضییع حق او مقدمه‏اى براى تضییع حقوق دیگران است و سکوت او در برابر ضایع شدن حق مادى موجب تباهى حقوق معنوى است.

    اگر امروز او سکوت کند و نهال خبیث ناحقى پابگیرد از بنیان کندن و درهم شکستن تنه آن فرداکارى قریب به محال خواهد بود .

    اندیشه و تصمیم او فاطمه (س) تصمیم گرفت در حد توان در مقابل این نابسامانى‏ها بایستد.

    ریشه‏هاى فساد را بخشکاند و یا لااقل به امت اسلامى تفهیم کند که این نهال ریشه‏اى ناپاک و میوه‏هائى مسموم کننده خواهد داشت.

خداوندا، سپاس تو را همچنانکه خود را سپاس گفته اي و برتر از آنچه هر گوينده اي گويد، هستي. خداوندا! درود و سلام فرست بر برترين آفريدگان، آنکه او را به حق بر انگيختند، تا بيم دهنده ي جهانيان باشد (محمد بن عبدالله و بر امامان راهنما از خاندان پاک او.)

اسم مبارک آن بزرگوار علي است و مشهورترين القاب آن حضرت زين العابدين و سجّاد است و مشهورترين کنيه او ابامحمد وابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار مثل پدر بزرگوارش پنجاه و هفت سال است زيرا پانزدهم جمادي الاول سال سي و هشت از هجرت به دنيا آمد. تولد آن بز

نام شريف آن بزرگوار فاطمه و القاب ايشان ((معصومه)), ((ستى)), و ((فاطمه کبرى)) است. پدرش حضرت موسى بن جعفر عليه السلام و مادرش نجمه خاتون مادر حضرت رضا عليه السلام است. از ولادت تا هجرت آن حضرت اول ذى القعده سال 173ه.ق در مدينه منوره به دنيا آمدند

طرح زندگي سياسي امام خميني (قدس سره‌الشريف) به نحوي که معطوف به جهات نظري و عملي مواضع تاريخ ايشان باشد مبتني بر سه عامل اساسي است: 1 معقول يا حکمت اسلامي (عرفان، کلام فلسفه) 2 منقول يا علوم شريعت (تفسير، فقه، حديث و اخلاق نقلي) 3 عمل اجتماعي و سياس

اسم مبارک آن بزرگوار علي است و مشهورترين القاب آن حضرت زين العابدين و سجّاد است و مشهورترين کنيه او ابامحمد وابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار مثل پدر بزرگوارش پنجاه و هفت سال است زيرا پانزدهم جمادي الاول سال سي و هشت از هجرت به دنيا آمد. تولد آن بز

((دوران زندگانی حضرت علی (ع) )) دوران زندگانی 63 ساله حضرت علی (ع) را می توان به پنج بخش تقسیم کرد : 1-از ولادت تا بعثت پیامبر اکرم (ص) 2-از بعثت تا هجرت 3-از هجرت تا رحلت پیامبر گرامی (ص) 4-از رحلت نبی اکرم (ص) تا خلافت ظاهری 5-از خلافت تا شهادت از ولادت تا بعثت حضرت علی (ع) در سال سی ام عام الفیل ( ده سال قبل از بعثت ) در خانه خدا چشم به جهان گشود . پیامبر اکرم (ص) ، علی (ع) ...

بسم‌الله الرحمن‌ الرحيم ‌ قالَ رسولُالله صلَّي‌الله عليه‌ و آله‌ و سلَّم‌: اِنّي‌ تارکٌ فيکُمُ الثّقلَينِ کتابَ اللهِ و عترتي‌ اهلَ بيتي‌؛ فإِنَّهُما لَنْ يفْتَرِقا حَتّي‌ يرِدَا عَلَي الْحَوضَ. الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ اللّهُمَّ صلِّ علي‌ محمدٍ و

بنا به‌ اعتراف‌ تاريخ‌، همواره‌ يک‌ انديشه‌ سياسي‌ در اعصار گوناگون‌برسرنوشت‌ بسياري‌ از ملتها تأثير داشته‌ و چه‌ بسا تغييرات‌ اساسي‌ درسرنوشت‌ آنها ايجاد کرده‌ است‌. امروزه‌ نيز تأثير عميق‌ انديشه‌ سياسي‌امام‌ خميني‌ بر سرنوشت‌ بسياري‌ از ملتهاي‌ ج

مختصري از زندگي نامه حجت الاسلام استاد محمد دشتي : استاد محمد دشتي در سال 1330 در روستايي به نام (آزادمون) از توابع شهرستان محمود آباد به دنيا آمد پس از گزرراندن مراحل ابتدايي در سال 1342 با توجه به علاقه شديد ايشان به علوم حوزوي وارد حوزه علميه شد

دکتر رضايي 18 سال فعاليت سياسي و 18 سال فعاليت نظامي داشته است. دليل اين تنوع شغلي ضرورت هاي ملي و اسلامي بود که وي احساس مي کرد. از سن 15 سالگي وارد مسايل سياسي شده و در سن 18 سالگي در دوران شاه به زندان افتاده است. پس از 10 سال کار سياسي به دليل ش

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول