دانلود تحقیق زندگینامه شهید مطهری

Word 283 KB 19592 55
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید.

    پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی


    می پردازد.

    در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد.

    در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.


    در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد.

    قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است.

    مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است.

    از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد.

    وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است.

    در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از


    امیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند.

    در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد.

    در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد.

    در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند.

    در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.


    کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست.

    در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد.

    پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.
    پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد.

    پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد.

    سنگینتر می شود.

    در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی


    کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد.

    به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد.

    در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست.

    ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349 علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.
    در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد.

    از سال 1349 تا 1351 برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت.

    پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد.

    بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید.

    در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
    اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است.

    این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد.

    گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید.

    در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند.

    در سال 1355 به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات!

    زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود.

    همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.


    گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال 1355 موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید.

    پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید.

    در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید.

    هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند.

    ((زندگی سیاسی شهید مطهری)) نقش ممتاز استاد شهید مرتضى مطهرى، در تحوّلات فکرى، سیاسى و اجتماعىِ نیم قرن اخیر ایران را نمى‏توان انکار کرد.

    این نادره زمان، که در اسلام‏شناسى و فنون مختلف اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود، با اتکا به طهارت روح، قوّت ایمان و قدرت بیان کم نظیرش، تاریخ تحوّلات علمى، فکرى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى ایران معاصر را تحت تأثیر عمیق خود قرار داد و در هر بُعدى از ابعادِ مسائل علوم انسانى - با مبناى دینى - که وارد شد، چون خورشید تابان درخشید و ابعاد وجودى خود را بر زندگى سعادتمند بشرى گستراند.

    مطهرى در اعتقاد به «توحید»، «نبوت» و خاتمیت آن و «معاد» و «امامت و رهبرى» عمیق و راسخ بود و نیز به «عدل الهى» باورى از دل و جان داشت.

    «انسان و سرنوشتِ» او را مى«شناخت» و آنان را از «گرایش به مادیگرى» بر حذر مى‏داشت و «جهان بینى اسلامى» را براى آنان تبیین مى‏کرد.

    بر «آشنایى با قرآن» تأکید مى‏ورزید و خود با عشق به قرآن در «سیره نبوى و ائمه اطهار» سیرى عمیق مى‏نمود و با پیروى از مولاى خود، على(ع) «جاذبه و دافعه» عجیبى داشت.

    در «اصول فلسفه» استادى کم نظیر بود و در «اخلاق» و «عرفان» با تکیه بر «آزادى معنوى»؛ «اسفار» اربعه را طى کرد و براى «انسان کامل» شدن، از «فطرت» پاک خود بهره گرفت.

    در «تعلیم و تربیت» اسلامى کوشا بود.

    «خدمات متقابل اسلام و ایران» را تشریح کرد.

    به «نبرد حق و باطل» باور داشت و در این «جهاد» مقدس «حماسه حسینى» را تکرار کرد.

    معتقد به «نظام حقوق زن در اسلام» بود و بر «مسأله حجاب» تأکید داشت.

    با «نظرى به نظام اقتصادى اسلام» «مسأله ربا» را حل کرد.

    «نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر» را مقدمه نهضت اسلامى ایران در بهمن 57 مى‏دانست.

    «پیرامون انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى» «گفتارها» داشت و به «امدادهاى غیبى» باورمند و به «قیام و انقلاب مهدى (عج)» امیدوار بود و در یک کلام «اسلام و مقتضیات زمان» را مى‏شناخت و «تفکّر اسلامى» را احیا کرد.

    این همه، از استاد شهید، شخصیت جامعى ساخت که «حاصل عمر» امام شد.

    در این میان، شخصیت سیاسى و حیات اجتماعى این بزرگمرد، حدیثى خواندنى دارد.

    گروهى ناآگاه، او را به عافیت‏طلبى و به دور از سیاست متهم کردند.

    ساواک شاه او را «روحانى افراطى» مى‏شناخت و مبارزان مجاهد، او را مغز متفکر نهضت اسلامى مى‏دانستند.

    ))سیاست پذیری مطهری(( اینکه نقطه عزیمت استاد شهید به دنیاى سیاست از کجا و چگونه بوده، دقیقاً مشخص نیست، امّا مسلم است که او در سال 1316 شمسى براى ادامه تحصیل وارد قم شده و در همان ایام با بى‏نظیرترین شخصیت سیاسى - الهى قرن، در قالب ارتباطات حوزوى و استاد و شاگردى آشنا و شیفته او شده است.

    او خود دلدادگى و تأثیرپذیرى‏اش از حضرت امام را این گونه ترسیم مى‏کند: «پس از مهاجرت به قم، گمشده خود را در شخصیتى دیگر یافتم...

    اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از «مقدمات» فارغ نشده بودم و شایستگى ورود در «معقولات» را نداشتم، اما درس اخلاقى که وسیله شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته مى‏شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمى، مرا سر مست مى‏کرد.

    بدون هیچ اغراق و مبالغه‏اى، این درس مرا آنچنان به وجد مى‏آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را به شدت تحت تأثیر آن مى‏یافتم.

    بخش مهمى از شخصیت فکرى و روحى من در آن درس - و سپس در درسهاى دیگرى که در طى دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم - انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و مى‏دانم.

    راستى که او «روح قدس الهى» بود.» [2] چنانکه خود استاد تصریح کرده است، بخش مهمى از شخصیت فکرى و روحى و علمى و اخلاقى او در ارتباط با حضرت امام شکل گرفته است.

    جالب است که تأثیر این درس اخلاق امام، منحصر به مطهّرى نبود.

    او حوزه را در آستانه تحول قرار داد و مورد حساسیت ویژه ساواک رضاخانى نیز قرار گرفت.

    [3] ارتباط اینچنینى با امام، به علاوه استعداد ذاتى و خلاقیت روحى که در استاد وجود داشت، حدود سالهاى 1325 شمسى یک تحول روحى و فکرى عمیقى را در ایشان پدید آورد و با پایه‏ریزى یک طرح اساسىِ فکرى در او، زمینه‏ساز سیاست پذیرى و اندیشه ورزى استاد در حوزه فکر و عمل سیاسى شد: «یادم هست در زمانى که در قم تحصیل مى‏کردم، یک روز خودم و تحصیلاتم و راهى را که در زندگى براى تحصیل انتخاب کرده‏ام، ارزیابى مى‏کردم، با خود حساب مى‏کردم که آیا اگر به جاى این تحصیلات، رشته‏اى از تحصیلات جدید را پیش مى‏گرفتم بهتر بود یا نه؟...

    آن ایام تازه با حکمت الهى اسلامى آشنا شده بودم و آن را نزد استادى (که بر خلاف اکثریت به اتفاق مدعیان و مدرّسان این رشته صرفاً یک سلسله محفوظات نبود، بلکه الهیات اسلامى را واقعاً چشیده و عمیق‏ترین اندیشه‏هاى آن را دریافته بود و با شیرین‏ترین بیان، آنها را بازگو مى‏کرد) مى‏آموختم.

    لذت آن روزها و مخصوصاً بیانات عمیق و لطیف و شیرین استاد از خاطره‏هاى فراموش ناشدنى عمر من است...

    خلاصه یک طرح اساسى در فکرم ریخته شده بود که زمینه حل مشکلاتم در مسایل الهى بود...

    در این وقت فکر کردم، دیدم اگر در این رشته نبودم و فیض محضر این استاد را درک نمى‏کردم، همه چیز دیگرم چه از لحاظ مادى و چه از لحاظ معنوى ممکن بود بهتر از این باشد که هست.

    همه آن چیزهایى که اکنون دارم داشتم و لا اقل مثل و جانشین و احیاناً بهتر از آن را داشتم.

    اما تنها چیزى که قطعاً نه خودِ آن را و نه جانشین آن را داشتم همین طرح فکرى بود با نتایجش، الآن هم بر همان عقیده‏ام.» [4] این، اوج تأثیر پذیرى ایشان از امام است که براى او یک طرح اساسى فکرى به ارمغان آورده بود و همه نتایجى که از عمر با برکت مطهرى پدید آمد، حاصل این طرح فکرى است.

    [5] به همین خاطر حضرت امام نیز در اولین پیام به مناسبت شهادت استاد از ایشان به عنوان «فرزند بسیارعزیز» و «حاصل عمر» خویش یاد مى‏کند.

    بدین ترتیب مطهرى در زمره روحانیان سیاست‏پذیر و البته متفاوت از انقلابیون دیگر، تحت رهبرى حضرت امام قرار مى‏گیرد و از این دوره ذهن او متوجه مشکلات اساسىِ فکرى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى جامعه شده، در متن تحولات قرار مى‏گیرد.

    از این زمان است که مطهرى در طرح اصلاحى حوزه، بعنوان پیش زمینه احیاى تفکّر اصیل اسلامى، با عده‏اى از علماى‏طراز اول حوزه؛ از جمله حضرت امام، مشارکت مى‏کند، با فداییان اسلام ارتباط برقرار مى‏نماید و پس از مهاجرت به‏تهران، نبض تفکّر اسلامى را در مجامع دانشگاهى، در قالب‏استراتژى فرهنگى در دست مى‏گیرد و این روند تا دم شهادت ادامه مى‏یابد ))زندگی سیاسی مطهری(( اکنون پس از معلوم شدن سیاست پذیرى مطهرى و پیوستنش به استراتژى مبارزاتى حضرت امام، زندگى سیاسى او را در دو حوزه اندیشه و عمل سیاسى‏ پى مى‏گیریم: اول:مطهری در حوزه اندیشه سیاسی مرحوم شهید مطهرى پیش از آنکه یک مبارز سیاسى به معناى رایج آن باشد، یک فیلسوف سیاسى و «قوه عاقله» نهضت اسلامى بود؛ لذا همانگونه که امام در آغاز نهضت از میان استراتژى‏هاى مبارزاتى، براى بستر سازى مناسب یک انقلاب همه جانبه، راهبرد فرهنگى و اندیشه‏سازى را برگزیده بود، مطهرى نیز از یک سو عقیده‏مند بود: «ما که هنوز یک ایدئولوژى صحیح و مدوّن ارائه نداده‏ایم و جوانهاى خود را آموزش اسلامى نداده‏ایم و مفاهیم را روشن نکرده‏ایم...نتیجه عکس مى‏گیریم» [7] چرا که عصر کنونى، از نظر دینى و مذهبى؛ به ویژه براى جوانان، عصرِ اضطراب و دو دلى و بحران است، مقتضیات عصر و زمان، یک سلسله تردیدها و پرسش‏ها براى آنان به وجود آورده و روح حماسه را از آن سلب کرده است، لذا: «از همه ضرورى‏تر اینکه در عصر ما باید علاقمندان و آشنایان به مفاهیم واقعى اسلامى سعى کنند بار دیگر «حماسه» را که رکنى از مفاهیم اسلامى بود، بدانها برگردانند.

    البته بازگردانیدن «حماسه» به مفاهیم اسلامى نیازمند است به جهادى فکرى و قلمى و زبانى.» [8] از سوى دیگر با زیرکىِ خود، آگاه بود در زمان و موقعیتى دست به مبارزه زده است که فشار اختناق بر فضاى سیاسى کشور حاکم است و سازمانهاى امنیتى با مانع تراشى جلوى پیشرفت کار و موفقیت را خواهند گرفت، لذا باید دو جبهه را در مبارزه سامان دهد؛ یک جبهه در جلو و آشکار و دیگرى پشت جبهه که کارش مدد رسانى، فکر دادن و عقیده سازى به کسانى باشد که در صحنه مبارزه فعالیت مى‏کند.

    [9] از این رو، تصمیم گرفت پیش از هر اقدام آشکار و حساسیت برانگیز، وارد کارزار فکرى شده به پرسش‏ها پاسخ گوید و مشکلات فکرى موجود در این زمینه را با قلم و بیان خود حل کند.

    [10] او به همین منظور دو مسأله مهم «تدوین ایدئولوژىِ اسلامى» و «بر خورد با انحرافات فکرى» را در دستور کار خود قرار داد: ((تبیین ایدئولوژی اسلامی)) مطهرى مى‏دانست که اگر بنا باشد نهضتى مکتبى راه بیفتد، باید بر اساس فکر صحیح و ناب، از همان مکتب باشد؛ لذا پیش از آنکه به بناهاى سیاسى - اجتماعى اسلام بپردازد، تبیین زیر بناهاى ایدئولوژیکى اسلام را وجهه همّت خود قرار داد.

    از این رو، بر اساس مقتضیات زمان و به تناسب پرسش هایى که احیاناً مى‏توانست ذهن نخبگان، مبارزان و مردم را تحت تأثیر قرار دهد، آثار قلمى و ربّانى تولید کرد و در این راه از هیچ کوششى دریغ نکرد و براى این منظور اقداماتى را به قرار زیر انجام داد: الف)تشکیل لجنه ای از فضلای قم نخستین اقدامى که از شهید مطهرى براى تبیین اسلام اصیل ثبت شده مربوط به اجتماعى است از 18 نفر از فضلاى قم در سال 26 براى سامان دادن کار روحانیت در امور تبلیغ دینى بعنوان «بستر استراتژى فرهنگى» که مورد حمایت حضرت امام و مرحوم آیت اللّه بروجردى نیز قرار گرفت.

    قابل ذکر است که این اقدام، پس از آن صورت مى‏گیرد که تحوّل فکرى و روحى سابق الذکر براى استاد پیش آمده بود.

    شهید آیه الله بهشتى از این انجمن چنین یاد کرده‏اند: «یادم است که در سال 1326 در قم با آقاى مطهرى و آقاى منتظرى و آقایان دیگر، علاوه بر درس و بحث و کارهاى طلبگى‏مان، همیشه به فکر سامان دادن به روحانیت و پربار کردن این نهاد اسلامى، اجتماعى بودیم.

    در همان سال یک حرکتى را در یک جمع 18 نفرى انجام دادیم که زمینه‏اى بود براى همکارى بیشتر و پر دوام‏تر...

    در آن روز باز صحبت از این شد که باید روحانیت براى مؤثرتر واقع شدن خودش تلاش کند.» توجه به ترکیب افراد این انجمن که بعداً همگى از یاران نزدیک امام در مبارزه بودند، سمت و سوى انجمن را نمایان‏تر مى‏کند.

    ضمن آنکه مقاله پرارزش «مشکل اساسى در سازمان روحانیت» استاد مطهرى که در سال 1341 به همراه مقالاتى از دیگر اندیشمندان حوزوى انتشار یافت، حاکى از دغدغه دائمى مطهرى نسبت به این موضوع، بعنوان زیر ساخت هر حرکت اصلاحى دینى در جامعه است.

    ب)انجمن بحث و انتقاد فلسفی گسترش فوق العاده فلسفه مادى و انتشار آن با تبلیغات سیاسى و توجه روز افزون جوانان روشنفکر به آثار فلسفى دانشمندان مادى‏گرا، علّامه طباطبایى را بر آن داشت تا با اتکا بر تحقیقات گرانمایه هزار ساله فلسفه اسلامى با توجه به آراء و نظریات فلسفى جدید، یک دوره فلسفه را تدوین و از این طریق به مقابله با این موج ضد دینى بپاخیزد.

    بدین ترتیب به تشکیل انجمن بحث و انتقاد فلسفى در موضوعات مبتلا به جامعه، مرکب از عدّه‏اى از فضلاى قم مبادرت ورزید که استاد شهید مطهرى نیز یکى از اعضاى تأثیر گذار این جلسه بوده‏اند.

    محصول این جلسه کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» بود که به تعبیر استاد نقش تعیین کننده‏اى در ارائه بى پایگى فلسفه مادى براى ایرانیان داشته است.

    از آنجا که فهم این کتاب بخاطر اختصار، دشوار مى‏نمود؛ علامه طباطبایى شرح آن را به مرحوم مطهرى واگذار کردند و استاد نیز آن را به شایستگى انجام داده و جلد اول آن را با مقدمه و پاورقى خود و با شرح و بسط کافى، در سال 1332 منشر کردند و چهار جلد دیگر آن به تدریج منتشر شد.

    این کتاب نقش بسزایى در خنثى سازى فلسفه مادى، به ویژه ماتریالیسم دیالکتیک و جریانات حزب توده در دهه 30 و بعد از آن ایفا کرده، تأثیر ویژه‏اى در جلب جوانان تحصیلکرده به منطق اسلام به جاى گذاشت.

    ج)عزیمت به تهران این سؤال همیشه مطرح بوده است که شهید مطهرى با اینکه در قم مورد توجه اکثریت علما، فضلا و طلاب حوزه بوده، به چه دلیل به تهران مهاجرت کرد؟

    آنچه مسلم است اینکه یکى از علل این مهاجرت، تنگناى مالى بوده است.

    در اوّلین سند ساواک راجع به شهید مطهرى از زبان ایشان نقل شده است که «چون از لحاظ مالى وضعم در قم خوب نبود حرکت به تهران کرده»ام‏ [13] و دوستان نزدیک ایشان نیز این امر را تأیید کرده‏اند.

    با این حال جناب حجه الاسلام و المسلمین آقاى دوانى در خاطرات خود از استاد، از جلسه‏اى در سال 1353 در دانشکده الهیات با حضور خود و شهید مفتح سخن گفته است که «استاد گفت: بر اثر شکست طرح آقاى خمینى براى اصلاح حوزه که من هم از فعّالین آن و شاگرد ایشان بودم، از اطرافیان آیت الله بروجردى ضربه خوردم...

    ناچار به تهران آمدم...

    از آن موقع تاکنون به جرم ارادت به آقاى خمینى نزد خودى و بیگانه صدمه دیده و مى‏بینیم» [14] این امر نشان مى‏دهد که وضعیت قم براى فعالیت‏هاى استاد مساعد نبوده است، لذا به دنبال تأمین وضعیت مطلوب، آن هم با حفظ ارادت به امام خمینى(ره) راهى تهران مى‏شود.

    فعالیت‏هاى فوق العاده استاد در تهران، ارتباط گسترده، دائمى و قوى با مجامع دانشگاهى، نخبگان و اقشار مختلف در تهران، نشان مى‏دهد که استاد مهاجرت به تهران را پل ارتباطى حوزه و دانشگاه قرارداده، تصمیم گرفت از این طریق راهبرد مبارزاتى خویش را پیاده کند.

    با شناختى که از مطهرى وجود دارد با عظمت روحى و استغناى طبعى که جزو ذات او بود، بعید به نظر مى‏رسد عله العلل مهاجرت از قم؛ یعنى شهرى که استاد به آن و دریاى مواج علمى آن عشق مى‏ورزید؛ صرفاً مشکلات مالى و معیشتى باشد، لذا تبیین ایدئولوژى اسلامى در مرکز کشورى که هر روز جوانانش را به سوى فساد بیشتر سوق مى‏داد به ویژه در دانشگاهها، مى‏توانست یکى از علل این مهاجرت باشد و البته همین هم نتیجه حضور ایشان در تهران شد آیت الله جوادى آملى در این زمینه مى‏گویند: «مصلحت الهى هر چه بود، خدا خواست که ایشان بتواند جامع بین حوزه و دانشگاه باشند.

    رابطى باشند که قدیم و جدید را وصل کنند، دانشگاه و فیضیه را به هم متصل کنند» د)مدرسه مروی تهران ایشان از بدو ورود به تهران تا حدود بیست سال در مدرسه مروى تدریس کردند و به تربیت طلاب و محققان علوم و فرهنگ اسلامى مطابق با نیازهاى روز جامعه پرداختند.

    کلاس‏هاى استاد در مدرسه مروى صرف درس‏هاى خشک حوزوى نبود بلکه سعى کردند در راستاى راهبرد فرهنگى خود، با پیوند دروس حوزوى به مباحث مطرح روز، فرهنگ ناب و روزآمد را در حوزه‏ها رواج دهند.

    یکى از شاگردان این کلاس‏ها فضاى درس‏هاى مدرسه مروى را این گونه ترسیم مى‏کند: «اگر مثلاً ایشان درس منظومه تدریس مى‏کردند، به بیان مطالبى که در منظومه منعکس بود اکتفا نمى‏کردند، بلکه ضمن بیان حکمت اسلامى، از افکار فلسفى جدید هم مسائلى مطرح مى‏کردند و به نقد و تحلیل در این مسایل مى‏پرداختند و با چنان شورى وارد درس مى‏شدند که واقعاً من استادى که این همه علاقه و عشق به ترویج فرهنگ و اندیشه اسلامى داشته باشد، ندیده بودم؛ به صورتى که در حال درس از خود بى خود مى‏شد.

    استاد علاقه عجیبى داشتند که اسلام در میان جامعه به صورت یک سرمشق زندگى روزمره نفوذ داشته باشد.» و)استاد در دانشگاه شهید مطهرى در سال 1334 تدریس خود را در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران آغاز و تا سال 1356 یعنى به مدت 22 سال از این جایگاه به تبیین ایدئولوژى اسلامى پرداخت.

    این دوره، طولانى‏ترین و در عین حال تأثیر گذارترین دوره حیات سیاسى استاد در تبیین ایدئولوژى است که بهترین نیروهاى انقلابى را تربیت کرد و جوانان بى شمارى را از چنگ طوفان افکار سوسیالیستى و لیبرالیستى رهانید.

    ماهیت حضور ایشان در دانشگاه با حضور دیگر اساتید متفاوت بود.

    او عزم خود را جزم کرد تا جوانان کشور را از شبهات و احیاناً انحرافات فکرى نجات بخشد: «بار دیگر به همه جوانان، دانشجویان - بخصوص دانشجویان مسلمان زاده؛ اعم از آنکه الآن افکار اسلامى داشته باشند (که چه بهتر) و یا دچار نوعى شکها، شبهه‏ها و یا خداى ناخواسته انحرافها در این مسائل هستند - اعلام مى‏کنم که با کمال صمیمیت از آنها در اینجا پذیرایى مى‏کنم؛ یعنى آماده هستم سؤالات آنها را در اینجا گوش کنم.» از سوى دیگر کمر همت بست تا کفر، الحاد و التقاط را نیز با منطق الهى خود، سرجایشان بنشاند.

    در سال 1355 به دنبال درگیرى با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات که در سر کلاسها، تبلیغات ضد دین داشت، در نامه‏اى خطاب به رییس دانشکده مى‏نویسد: «من براى چندمین بار پیشنهاد خود را تکرار مى‏کنم، مى‏گویم آقایان اگر سخنى دارند، بیایند بنویسند تا بنویسم، روى اصول علمى و منطقى کنفرانس بدهند تا کنفرانس بدهیم، در جلسات مناظره با شرکت اساتید و دانشجویان حضور یابند تا رو در روى یکدیگر قرار گیریم و داورى را بر عهده اندیشمندان بگذاریم.» ممکن است کسانى حضور این گونه استاد در مجامع دانشگاهى را فارغ از تأثیرگذارىِ سیاسى، تنها حاکى از قدرت علمى و توانایى فکرى او ارزیابى کنند اما ارزیابى ساواک که شامه قوى در این گونه مسائل داشت غیر از این بود.

    حضور ایشان در دانشگاه و تبیین ایدئولوژى اسلامى در قالب کلاس‏هاى درس، سخنرانیها و کنفرانس‏هاى علمى و مبارز طلبیدن این گونه، آنچنان تأثیرات سیاسى داشته و موجب جذب افکار و قلوب به سوى اسلام سیاسى شده بود که آنان چاره‏اى جز تعطیل آن، پس از سالها مانع تراشى ندیدند.

    در این باره، اداره کل سوم ساواک به اداره چهارم اعلام مى‏کند: «نامبرده صلاحیت تدریس در هیچ یک از دانشکده‏ها را ندارد» [19] و اداره چهارم نیز استعلام مى‏کند «عدم صلاحیت نامبرده فوق از نظر سیاسى مى‏باشد یا غیر سیاسى» و پاسخ مى‏گیرد [20] «تدریس نامبرده بالا، در دانشکده الهیات و سایر دانشکده‏ها، از نظر سیاسى به مصلحت نمى‏باشد» [21] و با پى گیریهاى ساواک، دانشگاه نیز اعلام مى‏کند او را از کلاس درس و دانشجویان جدا کرده است؛ یعنى همان جایى که نقطه تزریق حماسه سیاسى به جوانان اهل فکر جامعه شده بود: «ترتیبات لازم داده شده است تا آقاى شیخ مرتضى مطهرى، دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامى از نیم سال دوم که از شانزدهم بهمن ماه 49 شروع مى‏شود به امر تحقیق بپردازند و وظیفه آموزشى در دوره لیسانس و فوق لیسانس را در نیم سال دوم تحصیلى سال جارى نخواهند داشت.» وقتى مى‏بینند حضور مطهرى نیز در دانشگاه براى بنیان ظلم و استبداد خطرساز است، در سال 1356 به اجبار از خدمت در دانشگاه بازنشست مى‏گردد.

    و)محافل علمی و مذهبی از بدو ورود به تهران، به موازات تدریس و تألیف، سخنرانى‏هاى تحقیقى و همکارى علمى با تشکّل‏هاى سیاسى نیز آغاز شد.

    در همین ایام با برخى از نشریات ؛ از جمله مکتب اسلام و مکتب تشیع همکارى کرد و مقالات ارزشمندى در این دو نشریه به چاپ رساند.

    سلسله مقالات «زن در حقوق اسلامى» که در مقابل افکار روشنفکر مآبانه و در نقد مقاله‏اى در همین زمینه در مجله «زن روز» انتشار یافت زبانزد خاص و عام شد.

    دردى ماه سال 1334 براى سخنرانى و درس تفسیر در انجمن‏هاى اسلامى دانشجویان دعوت شد و فعالیت علمى خود را در این انجمن آغاز کرد.

    با تشکیل انجمن اسلامى پزشکان در سال 1337 از سخنرانان اصلى این انجمن شد و در آنجا موضوعات مهمى از ایدئولوژى اسلامى را به بحث گذاشت.

    در انجمن پزشکان، افزون بر سخنرانى، جلسات پرسش و پاسخ نیز برگزار مى‏کرد.

    به علاوه، ایشان در انجمن ماهانه دینى و جامعه اسلامى معلّمین نیز سخنرانیهاى بسیار داشت.

    برخى از کتاب‏هاى ارزشمند ایشان ؛ مانند علل گرایش به مادیگرى، امدادهاى غیبى، سیرى در نهج البلاغه، مسأله حجاب و...

    حاصل این جلسات مى‏باشد.

    با هیئت‏هاى مؤتلفه نیز همکارى نزدیک داشت و بر جریان فکرى این جمعیت سیاسى به نمایندگى از امام نظارت مى‏کرد.

    جالب است که استاد مطهرى در هر یک از این مجالس به اقتضاى زمان و مکان و به تناسب نیازهاى مخاطبین، ایدئولوژى اسلامى را تبیین مى‏کردند و هر یک از موضوعات مورد بحث را به گونه‏اى انتخاب مى‏کرد که مشکلى از مشکلات فکرى جامعه را حل کند و گوشه‏اى از چهره زیباى اسلام را بنمایاند؛ براى مثال، بعد از قضایاى پانزده خرداد42 و شکست ظاهرى نهضت و پس از آن تبعید حضرت امام، عده‏اى از انقلابیون، سرخورده و مأیوس شدند و جمعى نیز از مبارزه بریدند.

    در چنین وضعیتى استاد مطهرى در جمع هیئت‏هاى مؤتلفه یعنى مجموعه‏اى از هیئت‏هاى مذهبى و انقلابى که براى سازمان دهى مجدد و ادامه مبارزه، دورهم جمع شده بودند، بحث «انسان و سرنوشت» را در قالب علل انحطاط مسلمین مطرح مى‏کند تا مبادا انقلابیون تصور کنند دچار سرنوشت محتومى شده‏اند و لذا مبارزه بى فایده است.

    او خود در مقدمه کتابى به همین نام که از مجموعه آن مباحث، گرد آمده است، در تشریح تناسب این بحث مى‏گوید: «منظور از طرح این مسأله در این رساله، اولاً: تحقیق در این جهت است که آیا اعتقاد به‏سرنوشت، آن طور که قواعد برهانى فلسفى ایجاب مى‏کند، از نوع عقاید و افکارى است که‏معتقدین خود را به سستى و تنبلى مى‏کشاند و مردمى که به این عقیده مى‏گرایند خواه ناخواه به انحطاط کشیده خواهند شد، یا این عقیده اگر درست تعلیم داده شود چنین تأثیرسوئى ندارد؟» شاید به همین جهت بود که این موضوع مورد حساسیت ساواک قرار گرفته و در بازجویى از یکى از اعضاى مؤتلفه از این درس و تدوین جزوه‏اى تحت عنوان انسان وسرنوشت پرس و جو شده است.

    [23] مسجد الجواد، جاوید، ارک، هدایت، قانون توحید حتى جلسات خانگى و یا مسافرت به شهرستانها از دیگر موقعیت هایى بود که استاد شهید، آنها را براى بیان یک ایدئولوژى مدوّن، جامع و به روز که پاسخ گوى شبهات نسل جوان و فرهیخته باشد در راستاى استراتژى خود انتخاب کرد و پس از تعطیلى هر یک از آنها از سوى ساواک، بى تکلّف و وظیفه‏مند به مسجدى دیگر و سنگرى بهتر، روى آورد.

    علاوه بر همه اینها، ساواک در سال‏هاى 48 و 49 از جلساتى ار روحانیون سرشناس ومبارز با حضور جدى شهید مطهرى گزارش مى‏دهد که با توجه به ترکیب آن از جمله آقایان هاشمى رفسنجانى، فضل اللّه محلاتى، محمد رضا مهدوى کنى، امامى کاشانى، حسن لاهوتى و...

    که همگى از مبارزین خط مقدم بوده‏اند و قرائنى که در متن گزارش‏ها موجود مى‏باشد، بعید نمى‏نماید که علاوه بر تصمیم سازى مبارزه، مباحث جدى فکرى نهضت نیز در این جلسات مورد بحث قرار مى‏گرفته است و یا مقام معظم رهبرى آیت الله خامنه‏اى از جمعى از صاحبان فکر در تهران براى تدوین جهان بینى اسلامى خبر داده‏اند که مطهرى مهمترین وزنه آن بوده است:

مختصري از زندگينامه استاد شهيد مرتضي مطهري (ره) استاد شهيد آيت الله مطهري در 13 بهمن 1298 هجري شمسي در فريمان واقع در 75 کيلومتري شهر مقدس مشهد در يک خانواده اصيل روحاني چشم به جهان مي گشايد. پس از طي دوران طفوليت به مکتبخانه رفته و به فراگيري در

استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت ...

معيارها و موانع وحدت اسلامي اتحاد اسلامي در آثار شهيد آيت الله مطهري يکي از نيرنگهاي غرب اين بود که در پوست ملل مسلمان رفت (و ميان آنها در باب تمدن اسلامي تفرقه ايجاد کرد.) چون نمي شد اين تمدن گذشته را انکار کرد در پوست عربها رفت و گفت تمدن عرب .

کانون انديشه مطهر که توسط جمعي از دانشجويان دانشگاه پيام نور و با همکاري نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه و در آغاز ترم تحصيلي حاضر تشکيل گرديد، اهداف ارزشمندي را سر لوحه کار خويش قرار داده است و سعي دارد تا هرچه بيشتر در جهت تحقق بخشيدن به

شهيد مطهري از معدود فلاسفه ي بزرگ اسلامي است که به گونه اي نظام مند در باب انديشه و ابعاد مختلف فلسفي ، اجتماعي ، متدولوژيک (روش شناخت) ديني ، فرهنگي و سياسي آن کار کرده و بنياني را گذاشته است که در آينده هم چنان راه گشاي دوست داران مباحث فلسفي – ان

شهيد مطهري، نور تابنده اي بود که انوار يکتا پرستي را بر جان مخاطبان خود تاباند و زنگار انحراف و التقاط را از دل ها زدود. او تجسم معارف اسلامي، علوم و فنون عقلي و نقلي، اصلاحگر بزرگ جامعه اسلامي و مظهر کامل يک انديشمند برجسته کشور ايران و جهان اسلام

استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت ...

مقدمه هدف اين پروژه ميزان تحصيلات اولياي دانش آموزان دبيرستان شهيد مطهري منطقه 2 مي‌باشد. اين پروژه از طريق پرسش مستقيم از اشخاص صورت گرفت در اين رابطه داده‌ها جمع‌آوري شد و مورد ارزيابي و تجزيه و تحليل قرار گرفتند در اين بررسي از محاسبات آماري و ن

شهيد مطهري، نور تابنده اي بود که انوار يکتا پرستي را بر جان مخاطبان خود تاباند و زنگار انحراف و التقاط را از دل ها زدود. او تجسم معارف اسلامي، علوم و فنون عقلي و نقلي، اصلاحگر بزرگ جامعه اسلامي و مظهر کامل يک انديشمند برجسته کشور ايران و جهان اسلام

مقدمه هدف این پروژه میزان تحصیلات اولیای دانش آموزان دبیرستان شهید مطهری منطقه 2 می‌باشد. این پروژه از طریق پرسش مستقیم از اشخاص صورت گرفت در این رابطه داده‌ ها جمع‌آوری شد و مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند در این بررسی از محاسبات آماری و نمودارها و . . . . استفاده شد. جمع‌ آوری داده‌ ها به دلیل مشکلات موجود برای جمع‌ آوری داده‌ها از سطح دبیرستان که به عنوان جامعه آماری ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول