دانلود تحقیق شطحیات روزبهان

Word 85 KB 19626 22
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • شطحیات روزبهان:
    در شرح شطحیات هدف روزبهان جمع آوری شطحات بوده است.

    در مورد بعضی واژه «شطح» توضیحاتی ارائه شد در این فصل به تعریفات و نگاه روزبهان به شطحیات می پردازیم:
    همانطور که گفتیم یکی از معانی واژه شطح: حرکت، جنب وجوشی یا ریخت و پاشی در کار است و در معنای مجازی که صوفیه به این لفط داده اند به شطح یعنی حرکت وجوششی که حالت وجد در سر عارف پدید می آورد.در این حالت عرفا از سخنان چنان غریب بهره می گیرند که شنونده حیران می شود.

    این گونه سخنان است که به اصطلاح شطح می گویند(مفرد: شطحه- جمع: شطحات) سرّاج تأکید دارد که خداوند قلوب اولیاء رامی گشاید و متحققین را اجازه آن می دهد که پله پله درجات صعود روحانی را طی کنند و در هر مرحله به کشف را مراتب تازه نائل آیند.

    به این علت است که هر یک از اولیا حقیقت آنچه را چشیده و تجربه کرد.

    به زبان می آورده انعکاس این توضیحات ظریف به قلم استادی بزرگ چون سرّاج نزد روزبهان کاملا محسوس است، اما وی با اندوخته هایی که خود به عنوان استاد بزرگ دیگری در اختیار دارد، به طرز ویژه خود آنها را می پردازد و ارائه می دهد.

    وی در ابتدای کتاب شرح شطحیات طی فصل دهم (جزء 89 به بعد) با عنوان«در معنی ظاهر لغت شطح که وجهش در عربیت چون است و چرا صوفیان آن را شطح گویند» چنین می نویسد:«(89) در عربیّت گویند شَطَح یَشطَحُ بهٌ؛ اذا تحرّک، شطح حرکت است و آن خانه را که آرد در آن خرد کنند مِشطاح گویند از بسیاری حرکت که دراو باشد.

    پس در سخن صوفیان شطح مأخوذ است از حرکات اسرار دلشان چون وجد قوی شود و نور تجلّی در صمیم سّر ایشان عالی شود به نعت مباشرت و مکاشفت و استحکام ارواح در انوار الهام که عقول ایشان(را) حادث شود، برانگیزاند آتش شوق ایشان به معشوق ازلی، تا برسند به عیان سراپرده کبریا و در عالم بها جولان کنند.

    چون ببینند نظایرات غیب و مضمرات غیب غیب و اسرار عظمت بی اختیار مستی در ایشان درآید.

    از صاحب وجد کلامی صادر شود از تلهُب احوال و ارتفاع روح در علوم مقامات که ظاهر آن متشابه باشد، و عبارتی باشد آن کلمات را غریب یابند.

    چون وجهش نشناسند در رسوم ظاهر آن متشابه باشد و عبارتی باشد آن کلمات را غریب یابند.

    چون وجهش نشناسند در ظاهر و میزان آن نبینند به انکار و طعن از قایل مفتون شوند.
    چنان که پیداست آن نکات با آنچه نزد سراج آمده هماهنگی و تطابق کامل دارد اما سخن خاص روزبهان روشنی ویژه ای بر آنها افکنده است.

    روزبهان پای بر سطحی بالاتر گذاشته که از آنجا شطحات عرفا همچون بخشی از یک شطح بسیار بزرگتر جلوه می کند.

    نخست آنکه شطح در نصّ قرآن و سپس در احادیث نبوی آمده است.

    علت آن است که خداوند تنها از طریق شطح آدمیان را مورد خطاب قرار می دهد، یعنی از طریق نیرویی که حرکت وجوشش آن از حد بیان مخلوقات و آنچه آدمیان طاقت شنیدنش را دارند، خارج است.

    به این جهت کلام خداوندی لامحاله حاوی دو معناست، متشابه است و دوپهلو و چند سطحه.

    سخن از صفات خداوند ممکن نیست مگر از طریق بیانی متشابه.و اگر برای احتراز از این تشابه، از سخن گفتن درباره صفات خداوند اجتناب کنیم، خدا را تبدیل به یک مضمون انتزاعی کرده از افراط به تفریط رفته و در دام تعطیل افتاده ایم و این خودنوعی بی ایمانی است که خشکی استدلال آن گاه پشت بهانه های متشرعانه پنهان می شود.
    چنان که پیداست آن نکات با آنچه نزد سراج آمده هماهنگی و تطابق کامل دارد اما سخن خاص روزبهان روشنی ویژه ای بر آنها افکنده است.

    سخن از صفات خداوند ممکن نیست مگر از طریق بیانی متشابه.و اگر برای احتراز از این تشابه، از سخن گفتن درباره صفات خداوند اجتناب کنیم، خدا را تبدیل به یک مضمون انتزاعی کرده از افراط به تفریط رفته و در دام تعطیل افتاده ایم و این خودنوعی بی ایمانی است که خشکی استدلال آن گاه پشت بهانه های متشرعانه پنهان می شود.

    اصل این نوع بی ایمانی، ردّ وجود واقعیتی است نهفته در پشت رویه ها یا باطنی نهفته در پشت ظاهر.

    به عبارت دیگر، ریشه بی ایمانی، رد مضمون تاویل است.

    خلاصه آنکه هر بار وجود قدیم از طریق پدیده ای حادث سخن می گوید، سخن او شطح است.

    به همین جهت شطح قاعده اصلی رمز التباس تشابه و دو پهلویی موجودات است.

    اما این تشابه تناقص آمیز پایه مناعت و شایستگی وجودی آنها نیز هست.

    هیچ موجود حادثی نیست که رمز چیز دیگری نباشد، از آنجا که هر حادث شاهد چیز دیگری است.

    این مطلب یکی از موضوعهای اصلی کتاب روزبهان است.

    از اینجاست که در این متن، همچنان که در عبهر العاشقین، مضمون «التباس» نقشی مرکزی دارد.

    درست است که تنها «راسخون فی العلم» هستند که قادر به رمزگشایی این التباس و تشابه و کشف شاهد می توانند بود، اما قدرت استدلال روزبهان شطح صوفیه را نیز توجیه می کند.

    غرابت صوفیه و استثنایی بودن ایشان جزیی است از استثناء خداوندی که احکام یک بعدی و سرکوبگر فقها و شریعتداران و عامه مردم را یاری قضاوت و سنجش آن نیست.

    روزبهان چنین ادامه می دهد: «(90) اگر توفیق یاری دهد مرصاحب نظری را تا نظرش صایب شود، زبان از انکار برگیرد و بحث در اشارات شطح نکند، به صدق ایشان در کلام متشابه ایمان آورد، برهد از آفت انکار، زیرا که شطح ایشان متشابه است، چون متشابه قرآن و حدیث.

    و بدانک اصل شطح بی تغیّر در صفات متشابه صفات است، و در کلام پیغمبر نمودن اسرار مکاشفات صفاتی در رسول افعال، و آن غایت عشق اوست.

    چون بحر قدم از ساحل عدم بگذشت، جواهر صفات و لغوت و اسامی در لباس مجهول بنمود، از لذت عشق شقشقه جان عاشقش بریاح غلبات محبت متحرک شده، از بحر متشابه شطیحات عشق برانداخت.

    هردو متشابه ربانی و نبوی مومنان امت را امتحان آمد تا اقرار آورند به ظاهر و تفتیش باطن نکنند، تا در تشبیه و خیال و تعطیل صفات به انکار متشابهات درنه افتند، زیرا که روا نیست، بحث در متشابهات تاویل نگویند عامیان.

    «یقولون ربنا آمنّا» برخوانند، و همچنین در طرف متشابه حدیث جز ایمان ندارند، اولیا- که « و ما یعلمُ تأویله الّا الله و الرّاسخون فی العلم» دیگران را ایمان و ایشان را معرفت در مشکلات متشابه.

    (91) چون چنین است، بدانستیم که اصول متشابه در شطح از سه معدن است: معدن قرآن و معدن حدیث و معدن الهام اولیا.

    اما آنچه در قرآن آمد، ذکر صفات است و حروف تهجّی؛ و آنچه در حدیث، رویت التباس است؛ و آنچه در الهام اولیاست، نعوت حق به رسم التباس در مقام عشق و حقیقت توحید در معرفت نِکرت در مکریات» بنابردلایلی که روزبهان آورده، حل مساله شطح ترد صوفیه در چارچوبی بسیار وسیع تر مطرح می شود که قرآن و حدیث را نیز در بر می گیرد.

    در اینجا اشاره به دو نکته ضروری است.

    اولی در مورد نظریه ای است که معرفت شناسی تصوف را در بطن معرفت شناسی نبوی قرار می دهد.

    معرفت شناسی عرفانی روز بهان دائر بر آن است که حتی پس از بسته شدن «دایره نبوت» ارتباط مستقیم و پیوسته میان خدا و انسان امکان پذیر است.

    این نظریه با عقاید جزمی اهل تسنن در تضاد قرار می گیرد، زیرا بنابراین عقاید چنین ارتباطی متصور نیست و علاوه بر این حتی رسالت انبیاء چیزی جز اخذ و انتقال تعدادی متون و احکام شرعی نبوده است.

    تعجب آور است که میان این همه مستشرق که به تحلیل مساله در بطن تصوف پرداخته اند، هیچ یک متوجه نشده اند که مضمون امکان دریافت الهام از خداوند پس از ختم نبوت یک مضمون کلیدی در معرفت شناسی نبوی تشیع است.

    در این باب می توان به تورّقی در کتاب کافی کلینی بسنده کرد.

    پیش از صوفیه، امامان شیعه نوعی معرفت شناسی عنوان کرده اند که طبق آن وحی مُنزل به پیامبر از طریق فرشته تنها یکی از چند طریقه وحی است.

    طریقه دیگر فی المثل در مورد «حدیث قدسی» مطرح می شود، یعنی حدیث الهامی.

    همچنین نقل شده که امام ششم، حضرت جعفر صادق(ع) بر اثر تکرار بی شمار یک آیه قرآن سرانجام آن را از زبان خداوند شنید.

    این «شطح» به صورت حکایتی عبرت آمیز در کتب صوفیه نیامده بلکه جزیی اساسی از تعالیم شیعه است.

    بنابراین، تجزیه و تحلیل مطالب عظیمی که روزبهان مطرح کرده بدون اشاره به متون شیعه که پیش از او این مطالب را عنوان کرده اند، امکان پذیر نیست.

    در مورد مضامینی چون عشق خدایی و عشق عرفانی نیز نمی توان از اهمیت مضمون ولایت به مفهوم محبت در تشیع سخنی به میان نیاورد.

    از این زاویه، تصوف چهره ای تازه می یابد که خطوط معنوی آن تنها با سنت یهودی- مسیحی روشن نمی شود.

    نکته دوم اینکه مساله کلام الله، یا به عبارت دیگر کلمه خداوندی که با زبان بشری بیان شده، یا کلمه ای که هم کلام و هم کتاب است، مساله ای است که همواره حکما عرفای اسلامی را به خود مشغول داشته است.

    در این باب مثلا می توان به اندیشه های ژرف ملاصدرا در مشاعر و یا به رساله او درباره متشابهات قرآن رجوع کرد.

    البته روزبهان با این مساله با استدلال منطقی و مضامین نظری برخورد نداشته، بلکه آن را در لحظه وقوع تجربه و استماع کلام الهامی از طریق شطحی که روح را به حرکت وجوشش آورده در نظر گرفته است.

    از این جهت، توصیف شطح نه از طریق مضامین عقلانی بلکه در گداختگی تصاویری که شرارشان از یکی به دیگری سرایت می کند که چگونه پاسخ«لن ترانی» خداوند به موسی(ع) در «هذاربّی» ابراهیم (ع) طنین می افکند.

    در اینجا سخن از دو مضمون منطقی وجدلی نیست، بلکه دو آذرخش است که شرر آنها در هم آمیخته است.

    در اندیشه روزبهان، شطح به عنوان منبع و سرچشمه تاویل عرفانی نیز معرفی شده است.

    فهم معنای حقیقی شطح بر قواعد تاویلی استوار است، قواعدی که در مورد متنی مصداق می یابد که در پشت و ورای «ظاهر» دارای «باطنی» باشد.

    بررسی دقیق کتاب نشانگر آن است که روزبهان، همچنان در تفسیر عرائس البیان خویش عمل کرده، در اینجا نیز با آیات قرآنی و احادیث نبوی همان برخورد تاویلی را دارد که با شطحایت صوفیان.

    نخست آنکه بسیاری از شطحیات که منابع از قول مشایخ نقل کرده اند، در حالت جذبه به زبان نیامده اند بلکه سخنان یا حالات و اعمالی هستند که در کمال آرامش و خونسردی واقع شده اند.

    البته همه آنها قطعا در تجربه ای عرفانی ریشه داشته اند، اما هنگام بروز نه «کلمات وجدآمیز» و نه «سخنان خدازده» بوده اند.

    از سوی دیگر چون روزبهان قلمرو شطح را به متن قرآن و حدیث نیز بسط داده باید واژه ای عام تر برای ترجمه آن پیدا کرد.

    آنچه روزبهان در مورد بیان صفات خدا در قرآن بدان قائل است، دقیقا parpxes (کلمات متشابه) است و نه « کلمات وجد آمیز » .

    همچنین برخی احادیث حضرت محمد (ص) «جملات متشابه » است .

    ونه «سخنان خدا زده » ( شایدغیر از حدیث « رأیتُ رَبّی » پروردگار خویش را به زیباترین صورت دیدم ) .

    به این علل ، چنین به نظر رسید که برای ترجمه شطح عباراتی چون paradoxes(سخنان متشابه) paradoxes inspires (سخنان متشابه الهامی)، در رسانیدن همه مفاهیمی که روزبهان در نظر داشته، از عبارات دیگر رساتر است.

    روزبهان تاکید دارد که مشخصه شطح بیانی است «متشابه» و «ملتبس» یعنی بیانی اساسا دو پهلو و چند سطحه، میان شطح و بیان متشابه ارتباطی عمیق وجود دارد، از آنجا که هر بار وجود قدم و غیب و غیب الغیب به زبان خلائق سخن می گوید سخنش لامحاله متشابه و دو پهلوست، زیرا رویه ای ظاهری دارد و معنایی مخفی و باطنی و این باطن جز از طریق آن ظاهر گفتنی نمی تواند بود.

    این دو جنبه از یکدیگر جدایی ناپذیرند.

    رویه ظاهری البته همان معنای حقیقی نیست.

    اما معنای حقیقی یعنی باطن هم بدون این رویه ظاهر قابل شناخت نیست.

    شطح یا «سخن متشابه» دقیقا بیان آن چیزی است که بیان ناشدنی است.

    پس شطح ذاتا سخنی است متشابه با ظاهری مبهوت کننده و حیرت آور و معنایی مخفی و باطنی که حقیقت آن سخن است.

    در زبان یونانی، واژه paradoxes یعنی جمله ای مخالف با عقاید متداول، جمله ای غریب، باورنکردنی، فضاحت آمیز که معنای واقعی آن پشت این ظاهر نامطبوع پنهان شده است.

    اینها دقیقا خصایصی است که سراج و روزبهان برای شطح برشمرده اند (حتی به اصطلاح رایج است بگویند که paradoxe شنونده را زمین می زند –renversant- در عربی نیز مصدر شَطَّح یشَطّحُ تشطیحا یعنی کسی را به زمین انداختن).

    شطّاح عارفی است که در اثر حرکت وجوششی که درونش ایجاد شده چنین سخنی به زبان می آورد.

    (روزبهان خود را «شطاح فارس» می خواند.) اکنون آنچه را گفتیم، خلاصه می کنیم: چون قدیم به زبان حادث گویا شود، سخنش جز شطح نمی تواند بود.

    بنابراین نخستین شطح، شطح پروردگار است، یعنی کلام الله یا کلمه خداوندی که با زبان بشری بیان شده است.

    شطحی که در سراسر عبهرالعاشقین به آن پرداخته شده، شطح عشق است، چه عشق ربانی و چه عشق انسانی، از آنجا که این هر دو عشق یکی است، کتابی است یگانه که باید سواد خواندن آن را آموخت و این سواد خواندن یعنی تاویل و طاقت تاویل را فقط مردان راه شوق معنوی دارا هستند.

    میان زبان شطح و آنچه معمولا حدیث قدسی نامیده شده ارتباطی هست.

    بنابراین، دقیق ترین برگردان شطح، عبارت paradoxes inspires (سخنان متشابه الهامی) می تواند باشد.

    روزبهان با اندیشه نبوغ آسای خود شطح را به عنوان مضمونی واحد با سه جلوه مختلف عرضه کرده است: شطح خداوندی در قرآن، شطح نبوی در حدیث و شطح عاشقانه در عرفان.

    آنچه از شطحات الهامی عرفا تراوش می کند، بیانگر نوعی نکاح قدسی است که تکرار عبادت«عروس قدم» بوسیله روزبهان نشانگر آن می تواند بود.

    پس چنین به نظر می رسد که با برگردان شطحات به paradoxes (سخنان متشابه) و یا paradoxes inspires (سخنان متشابه الهامی) هم نیات روزبهان حفظ و هم روال معمولی زبان مراعات شده است.

    صفحت جمع «شطحیات» که روزبهان برای عنوان روایت فارسی برگزیده، البته برگرفته از مصدر شطح است.

    جای آن دارد که اندیشه روزبهان درباره شطحات قرآنی (آنجا که صفات الهی آنچه را وصف ناپذیر است، وصف می کنند) و شطحات حدیث جداگانه بررسی شود.

    گفتار روزبهان در پایان فصل دهم کتاب شرح شطحیات نشانگر این مطلب است.

    طرح کلی شرح شطحیات، آن چنان که روزبهان خود در آغاز کتاب یادآور شده، چنین مفهومی از شطح را، آن گونه که در فصل 10 آمده، در بردارد.

    همانطور که پیش از این ذکر شد، بنابه تعریف روزبهان شطح صوفیه یکی از جلوه های شطح به طور کلی است یا دقیقاً جلوه سوم آن پس از قرآن و حدیث، یعنی تغییر و تبدیلی که هرامر ربانی یا واقعیت غیبی آنگاه که به بیان بشری بیان می شود پیدا می کند.

    این بیان لامحاله دو پهلو است.

    نمونه اعلای آن شطح خداوند است، یعنی زبان خداوند در کتاب او، انگاه که از خود و صفات و نعوت خود سخن می گوید و این سخن را فرشته وحی به صورت متنی به رسول خدا انتقال می دهد.

    به این علت است که دورتر (اجزاء 880 تا 883) روزبهان توضیح داده است که هر آنکه وصفی از خداوند می کند واو را موصوف قرار می دهد، دراصل از واصف سخن گفته است این عمل راز تقدیر ازلی اوست از روز الست، چنان که در متن بالا به آن اشاره شده است.

    به این جهت تاویل شطحیات صوفیه اساسا فرقی با تاویل قرآن و حدیث برای کشف معنای پنهان آنها ندارد.

    پس شرح شطحیات روزبهان باید همراه با تفسیر عرائس البیان او در تاویل قرآن و عبهر العاشقین او در تاویل راز عشق عرفانی مورد مطالعه قرار گیرد.

    (بقلی شیرازی ، روزبهان – 1385/13-20) .

    فصل ششم بررسی کتاب شرح شطحیات و سبک نثر آن: شرح شطحیات از مهم ترین کتابهای صوفیه به شمار می رود.

    روزبهان این کتاب را در شهر پسا به عربی تالیف کرده و آن را منطق الاسرار به بیان الانوار نامید.

    بعدها شیخ بنا به توصیه بعضی از مریدان خود در شیراز از شرحی فارسی بر آن نوشت که به «شرح شطحیات» معروف و مرسوم گشت.

    روزبهان در این کتاب کوشیده است تا حقایق عرفانی را که به زبان شطح جاری بود و قشریون آن را نشان کفروالحادو دعوی نبوت می دانستند گردآوری و شرح کند و نشان دهد که طریق صوفیه «معنی» و «تویی» محلی از اعراب ندارد باید گفت این نبوغ عارفانه روزبهان بوده است که باعث شده در پس ظاهر گستاخانه و کفر آمیز این شطحیات، معنای راستین اما پنهان آنها پیدا شود.با نقل قول و شرح کلمات شخصیت های بارز، مولف چندین قرن حیات عرفانی اسلامی را در طی صفحاتی بی شمار و پرمحتوا احیا کرده است.

    در این اثر، نبوغ عرفانی روزبهان عرصه مابعدالطبیعه تصوف را در نوردیده و از آن پرده برگرفته.

    اما این ما بعد الطبیعه ویژه با مضامین فلسفی قابل بیان نیست، بلکه با تصویر خود نمایی می کند، تصاویری باشکوه، مجلل،خیره کننده و در عین حال پیچیده در هاله ای اسرارآمیز از اندوه و احساس و غربت.

    شرح شطحیات پاسخی به پژوهشگران .

    فیلسوفانی می تواند باشد که امروزه در زمینه «مثالی» مشغول به مطالعه هستند، چون آشکارا نشان می دهد که اولا هر رمز تناقضی در خود نهفته دارد و ثانیا خلط میان رمز و استعاره جایز نیست.

    روزبهان ابتدا اثر خود را به عربی نوشته.

    می توان به آسانی حس زد که این روایت عربی کار شاگردان ایرانی و فارسی زبان را در فهم موضوعی که به خودی خد دشوار است،راحت نمی کرده و به همین علت یکی از مریدان در شیراز قطعا از زبان همه دوستداران و شاگردان، از شیخ درخواسته که شرحی به فارسی بر کتاب خویش بنویسد.

    پس ترجمه عربی به فارسی انجام داد.

    به این ترتیب ، برخی قسمت ها گسترش زیادی یافت، یا آنکه اشارات متعددی به تجارب درونی مولف به متن افزوده و صفحات بسیاری به عنوان یک «زندگینامه معنوی» به خواننده ارائه شد.

    در نهایت روایت گسترش یافته فارسی حجمی تقریبا سه برابر حجم روایت عربی یافت.

    پس می توان گفت متن فارسی کتابی جدید و تقریبا مستقل از متن عربی است.

    ترتیب «ورود به صحنه» شخصت ها بامتن فارسی متفاوت است.

    نقل قولها شروحی به فارسی دارند که در روایت عربی موجود نیست.

    همچنین بخش های مربوط به حالات درونی روزبهان تنها در روایت فارسی آمده.

    فقط در فصل مربوط به روایات جلاح است که هر دو متن به نوعی موازات می رسند.

    در این فصل روزبهان با شرح کلمه به کلمه اشارات و اسانید مبهم جلاح،به ترجمه تقریبا دقیق متن خویش می پردازد و اینجاسب که متن عربی کمکی واقعی برای خواندن متن فارسی است(بقلی شیرازی- 1385/ 9- 11) روزبهان از شکل گیری کتاب طی فصل نخست سخن می گوید(اجزاء 17 تا 19).وی ابتدا با واژه های خاص خود به تشرف و نخستین گام هایش را راه عرفان اشاره می کند.

    این صفحات و صفحاتی دیگری که در طول کتاب به احوال درونی او اختصاص یافته باید همراه با «زندگینامه معنوی» وی یعنی کتاب کشف الاسرار بررسی شود.

    روزبهان در جزء 19 از نداهایی درونی می گوید(«غیوران حق آواز دادند از بطنان غیب») که وی را مخاطب قرار داده اند («ای شاهد اسرار و ای مشکاه انوار») تا کتابی تالیف کند و با آن به دفاع از عرقا برخیزد، دفاع در برابر انکار و افترای جمعی نادان که از درک شطحات ایشان که بیان تجارب معنوی و حقایق غریب درون آنهاست،به کلی ناتوان و عاجزند.

    اندیشه تالیف کتاب روزبهان پس از مدتی وارد این عره می کند.

    او چنین می نویسد:« (20) در خاطرم آمد که شطحایت مشایخ جمع کنم...

    چون در آن علم خوض کردم و دیوان ایشان را مطالعه کردم، بیشترین شطحیات از آن سلطان عارفان بایزید و شاه مرغان عشق حسین بن منصور/ جلاح یافتم.

    از برای تلخیص این علم از طعن حاسدان رنج بسیار کشیدم؛ تا کتابی مفرد در غرایب علم شطح به فضل حق جمع کردم و آن را «منطق الاسرار ببیان الانوار» نام نهادم...

    و از حق تعالی یاری خواستم، و لطف قدیم مرا یاری داد، تابه زبانی لطیف این کتاب را شرح کردم و اسماء رجال شطح در آن بگفتم».

    (همان/ 21) روزبهان ابتدا به کوتاهی به «شطح خداوند» می پردازد،یعنی کلام متشابه پروردگار آنجا که جوشش کلمه خدا را از طریق زبان بشری شطح نخستین را شکل می دهد و برای توصیف صفات الهی از زبانی لامحاله متشابه بهره می گیرند.

    روزبهان توجهی خاص به حروف تهجی آغاز برخی سوره های قرآن مبذول داشته و معانی پنهان آنها را بیان کرده است.

    اینجا باید اهمیت علم حروف در عرفان اسلامی و نیز نقش امام ج عفر جعفر صادق(ع) به عنوان باین این علم یادآوری شود.

    سپس روزبهان به شرح شطح در احادیث نبوی می پردازد و حدیث را به عنوان دومین چشمه شطح معرفی می کند و آنگاه شطحیات خلفای راشدین را بررسی می کند.

    روزبهان سنی است، یک سنی شافعی مذهب و یان شاهد توضیحی باشد برای ستایش بی حدی که از امام اول شیعیان حضرت علی بن ابیطالب (ع) می کند و مثلا وی را «شاه شاهان اهل بیت» می خواند.

    سپس قسمت اعظم کتاب به شرح شطحیات صوفیه اختصاص یافته است.

    روزبهان درباره طرح کلی کتاب چنین نوشته «21» ابتدا از شطح حق گرفتم- جل اسمه- و اسرا حروف تهجی بگفتم و احکام شطح متشابهات حدیث بیان کردم.

    بعد از آن شطح خلفا اربع- رضوا الله علیهم- بگفتم، با کلماتی چند از رمز تابعیان تا تمهید کتاب باشد، و به حجت مقالت شطح بعد از آن شرح شطحیات عاشاقان بگفتم، و ابتدا به کلام ابراهیم بن ادهم و ابو علی سندی و ابویزید کردم و ...

    دیگر الفاظ شطحیات و دیگر شرح طراسین، ...

    » روزبهان برای بیان طرح اثر، کتاب را به هفت بخش تقسیم می کند.

    (فصول 31 تا 85) – هدف نشان دادن پیشینه شطحات صوفیه یعنی شطح قرآنی و نبوی است و سپس شطحات چهار خلیفه راشدین و نیز عامربن القیس از تابعین.

    و سپس از تجارت شخصی خود سخن می گویند.

    (فصول 31 تا 85) شطحات ابراهیم بن ادهم، ابوعلی سُندی و ابو یزید بسطامی.

    (فصول 86 تا 199) شرح شطحات شیوخ بزرگ صوفیه (فصول 200 تا 356) شرح آثار جلاح (فصول 357 تا 461) شامل اولین تعاریف اصطلاحات صوفیه است.

    (فصول 462 تا 486) شرح شطحیات ابوالغریب اصفهانی،ابوسعید بن ابی الخیر، ابوالحسن خصری و در پایان به پنج روایت جلاح اختصاص یافته است.

    (فصول 487 تا 564) شامل پایان قاموس اصطلاحات صوفیه و «خاتم الکتاب» است.

    همان (/ 23- 27) این کتاب بهترین اثری است که می توان به احوال و حقایق حلاج و با یزید بسطامی از راه شطحیات و روایاتشان پی برد و بیشترین قسمت کتاب هم مربوط بدانهاست.

    و در واقع از جلمه آثار نادری است که از شطحایت صحابه و دیگر عرفا و صوفیان بزرگی چون ابراهیم ادهم، جنید بغدادی، شبلی، ابوالحسن خرقانی،ابوسعید ابی الخیر، ابوالحسن نوری، ابوالحسن نیشابوری،یوسف بن حسین رازی، ابومحمد رویم، ابوحمزه خراسانی، سهل بن عبدالله تستری، ابوالحسین مزین، ابن عطا، صبیحی، علی بن سهل، ابوالحسین بنانی، ابوعمرو دمشقی، ابوالخیر نینانی، ابوبکر واسطی، ابوالقاسم نصرآبادی، ابوالعباس سیاری، ابوعلی دقاق، ابویحیی شیرازی، هشام بن عبدان شیرازی، علی بن شلویه، ابوسهل بیضاوی، ابومزاحم شیرازی، علی مائنی، ابوبکر طمستانی، ابراهیم اعرج ابوعلی نورباطی، ابوغریب اصفهان و حصری سخن می گوید.

    نشر این کتاب همچون سایر آثار صوفیه است و در بیشتر موارد مسجع و آهنگین می شود در این کتاب استشهاد به شعر و ادب تازی و فارسی و استناد به احادیث و آیات قرآن کریم به شکلی بسیار گسترده به چشم می خورد که حاکی از اشراف او به کلام خدا است و معلوم می کند که به اقوال مشایخ و عبارتهای عربی توجه تام داشته است.

    در ستایش رسول اکرم (ص) می گوید: درود باد بر جان هدف سهام قاب قوسین، شاه کومبم، رسول ثقلین، آن که از آدم نکته اسما سجود و اشارت بود و از آفرینش غرض جان، اکسیر اعظم تجلی قدم،جانش حقیقت صرف...( ) در فصل بررسی عبهرالعاشقین و سبک آن به توجه و اقبال روزبهان به بنی اکرم (ص) و کاربرد القاب و عناوین برای رسول اکرم (ص) در اثار روزبخان توضیحاتی ارائه شد.

    در این فصل نیز به نمونه هائی از این کاربرد در شرح شطحیات اشاره می کنیم: آدم صورت عالم صفت، آسمان تحت لایه عرش ، آفتاب بامداد عدم، آفتاب خافقین،آفتاب شرق عنایت، ابلق سوار قوسین، احمد هاشمی، اختر شناس آسمان ازل،اخطب خطبا مهادکرسی، اشرف الرسل و الانبیا، اصل جوهر فطرت پاکان بنی آدم، افصح فصحاء زبان دانان عرش، امام السفره و الاولیا، امیر شاهدان مقام محمود، انجمن سالار پرهیزان معرفت، انجم گسل اطباق سماوات، برید راه نهفت، بلبل بساتین غیب، بلبل شاخ طوبی، بلبل شبستان صفات، بهترین نیکبخت فرزند آدم، بیابان ازل پیمای، پرده دار بارگاه رحمان، پروانه نورقدم، پیشرو شاهراه عدم، تاج بخش عالم کبریایی، جاسوس شهرستان عبرت، خرد بخش جان آرای، خُلق بخش خَلق نواز، خیبرگشای افلاک، دل افروز بی دلان محبت، رقام طراز نیم کار آدم، زبده بحر انوار، زخم خوار سرپرده عدم، سراج اهل قلوب، سوار ناوردگاه قدم، سیاح بیابان قدسی، سید خاموشان قبض،سید سروران ،سید صابران عشق.

    و در نعت مولا علی و حسین (ع) فرماید: سید ضرغام، مبین حلال و حرام، اسدریاحن قدس و عبهر بساتین انس، سرفراز مردان الهی.

    وی از فرهنگ و ادب کهن ایرانی نیز غافل نبوده است:« اگر شراب عصمت از جام کیان بزم « عشق خورده ای و گوی دوست محبت از میدان زلفت ازپیش رخش جم برده ای...

    « ای شیر!...

    تو بودی که زیر نعل رخش رستم عشق ،شهرستان ابد درآوردی».

    این کتاب که در 545 فصل و یک مقدمه و یک خاته تدوین یافته از لحاظ موضوع و روش کار و نگرش و زاویه دید نویسنده و فصل بندی و نظام فکری و منطقی حاکم بر متن، کم نظیر و از جهت پیشینه خلاقیت و حدود ابتکار منحصر بفرد است کارمایه های شیخ در خلق این اثر صرف نظر از نظر دیوان اشعار و آثار ارباب شطح ،آگاهی و تسلط کامل خود او به معارف اسلامی بوده است.

    وی از لحاظ قاموس اصطلاحات از ابونصر سراج الهام گرفته است.

    سخنان شور انگیز و رمزی صحابه و اولیا می پردازد، بدین گونه که هر شطحی از مشاهیر این طایفه را بیان کرده، آنگاه تفسیر آن را زیر عنوان «قال» می آورد، سپس با خطاب جانا!

    عاشقا!

    دلبرا!

    ای شیراز !

    ای عیار!

    ای حبه مزبله کاروانگاه مراکب افعال!

    و ...

    یا با مناجات و حکایاتی از مقربان و احادیث نبوی و راوایات ائمه هدی با گشودن و بسط کلام اقدام نموده، مفاهیم عالی را روشن می کند، نشر این کتاب پرشور است و در بسیاری موارد آن را به صنایع بدیعی می آراید.

    عناصر هنری در شرح شطحیات موسیقی و نظم بیان: از جلوه های شاعرانه شرح شطحیات جنبه های موسیقیایی آن است.

    ایجاد موسیقی از طریق سجع: موسیقی یکی از مهم ترین شگردهایی است که باعث برجستگی زبان شده و آن را برای مخاطب شگفت و خلاف عادت جلوه می دهد.

    از آن جا که این پدیده با فطرت آدمی دمساز است و می تواند با اصواتی که هیچ معنایی در ورای خود ندارد و به راحتی عواطف و احساسات و حالات گوناگون روحی را انتقال دهد، از دیرباز همزاد دیرینه شور ادبیات محسوب شده است.

    (شفیعی کدکنی، 1376/ 389) بی تردید،یکی از بزرگترین جنبه و جلوه شاعرانه و هنری در شرح شطحیات روزبهان جنبه موسیقیایی کلام اوست.

    شاید این شیفتگی به موسیقی در کلام او در اثر مجالس شور انگیزی بوده که بر پا می شده است.

    بدون شک یکی از عواملی که می توانسته است در این مجالس توجه مردم و شور و حال آنها را برانگیزد، ظرفیتهای موسیقیایی کلام بوده که البته همواره مطمع نظر متصوفه هم بوده است.

    بهر حال روزبهان، از راههای گوناگونی چون صنایع بدیعی و سجع و جناس و ترصیح و موازنه، موج موسیقیایی خاص در آثار خود به جریان انداخته است.

    یکی از برجسته ترین عامل موسیقیایی و نیز مهم ترین عنصر بدیعی و در آثار روزبهان سجع است.

    مناجاتهای روزبهان در شرح شطحیات یکی از گسترده ترین مواضع در مناجاتهای روزبهان سجع است، مناجاتهای او با سجع آمیخته می شود.

    موسیقی شعر و نثر تنها در تناسبهای ناشی از اوزان عروضی یا هیجایی خلاصه نمی شود، از این منظر موسیقی کلام بسیار فراتر از شکل عروضی آن خواهد بود.

    در واقع موسیقی در معنی عام، هماهنگی، انسجام و وحدت ناشی از رابطه لفظ و معنا و یا به عبارت دیگر تجربیات عاطفی هنرمند با صورت اثر است که خود می تواند راز زیبایی و توفیق یک اثر باشد.

    این موسیقی یک پدیده عارفی جدای از اثر نیست که بر قامت آن پوشیده باشند.

    بلکه جلوه ای از ذات اثر است که بر بستر زبان نمایان می شود.

    مخصوصا در اثری که برخاسته از یک تجربه عاطفی و یا نتیجه یک شهود ناگهانی است.

    موسیقی همپای اثر متولد می شود( پور نامداریان- 1374/ 368) .

    موسیقی در کلام روزبهان خود را نشان داده است.

    الهامات و دریافت ها و مواجید ربانی نیز ذوق خدادادی همه در امواج جاری خیال وی سهیم می شوند تا زبانی زنده و هنرانگیز را بیافرینند که بخشی از آن در مناجاتهای اوست.

    تصویر آفرینی: یکی از ویژگیهای صورخیال در سخنان روزبهان در ارتباط با تصویر آفرینی ها اوست.

    آن هنگام که پرنده تیز پرو خیال روزبهان در فضای بی کران طبیعت به پرواز در می آید، و در عین برخورداری از عواطف و احساسات شدید ربانی در طبیعت غوطه می خورد و آن را لمس می کند، در نهایت توصیف زیبا و زلالی از طبیعت را به همراه دارد.

    البته ویژگی منحصر به فرد این تصویر گریها آن است که عنصر موسیقی هم در آن دخیل است و با نغمه هایی آکنده از شور و خروش همراه می شود.

    در آمیختگی نظم و شعر؛ روزبهان در آثار خویش در من جمله شرح شطحیات در مواردی از شعر استفاده کرده است.

    قدرت شاعری او با توجه به توانایی طبیعی او در سجع پردازی و تجربه طولانی مجالس وعظ و تذکیر و خطابه، البته طبیعی به نظر می رسد.

    روزبهان به مناسبتهای مختلفی در پیوند با معانی نثر سروده های خود را نقل می کند.

    تکمیل معانی نثر، تشبیه، توضیح از اغراض کاربرد شعر در نثر روزبهان محسوب می شود.

    در بسیاری از مواضع می توان گفت نثر در نشان دادن عواطف عارف کارایی خود را از دست می دهد.آن گاه است که اعجاز شعر در طغیان عواطف به مدد نویسنده می آید.

    غرابت موضوع: در بررسی دلایل شاعرانگی آثار روزبهان پیش از هر عنصر دیگر شگفتی و غرابت برخی از تصاویر در زبان روزبهان است.

    تشبیه، استعاره، تشخیص از دیگر کاربردهای صناعات ادبی در شرح شطحیات است.

    تشبیهات بلیغ و گسترده و تمثیلی و بیشتر این استعاره های به شکل استعاره مکنیه است.

    تشخیص در شرح شطحیات به صورتهای مختلف به کار گرفته شده است.

    گاه یکی از اعضاء، صفات، یا لوازم انسانی به مفهومی ذهنی اضافه شده است.

    متناقص نمایی: در قرون نخستین بعد از اسلام تا قرن ششم و پیدایش سنایی که شعر فارسی هنوز فاقد جنبه های ماوراء طبیعی و تجربه های روحانی بود، بیان متناقص نمابندرت یافت می شود البته دراین دوران در آثار منثور و منظوم عرفا به عربی متناقض نمایی دیده می شود، خصوصا هر چه عرفان زاهدانه به سوی عرفان عاشقانه میل می کند، تعدد متناقص نماها بیشتر می شود.

    از اواخر قرن پنجم به بعد با ظهور سنایی و ورود عرفان در شعر فارسی سخنان متناقص نما به وفور در شعر فارسی راه یافت آثاری که بیانگر احوال، رویاها و واقعه ای عرفانی اند و دارای جنبه های متناقص نمایی هستند، در واقع می توان گفت یکی از خصایص عرفان متناقص نمایی باشد.

شطح شطح در لغت عرب از شَطَحَ، یَشطحُ، به مفهوم حرکت است. همانگونه که شیخ روزبهان بقلی نوشته است: « در غربیت گویند شطح، یَشطحُ، اذا تحرک، شطح حرکت است، و آن خانه را که آرد در آن آرد خرد کنند مشطاح گویند از بسیاری حرکت که درو باشد.» 1 برخی در معنی شطح گفته اند: «آنچه صوفیان گاه وجد و حال بیرون از شرع گویند.»2 و یا «شطح عبارتست، از کلام فراخ گفتنسبی التفات و مبالات چنانکه بعضی ...

تصوف عاشقانه روزبهان بقلي شيرازي در آغاز بايد اشاره کرد به اينکه مسأله عشق در عرفان و تصوف به گونه اي که معمولاً در دوره جديد طرح مي شود و در شرح هاي اخير متون عرفا و مشايخ عظام صوفيه عنوان مي گردد غالباً به دو طريق است . در طريق اول که در حوزه ا

تعاریف لغوی و اصطلاحی تعادل در لغتنامه دکتر محمدمعین یعنی با هم برابر شدن، راست آمدن، همتا بودن. هنگامی جسمی در حال تعادل است که نتیجه همه نیروهای وارد بر آن صفر باشد. در اجسام متکی تا وقتی که خط قائم از مرکز ثقل آن‌ها داخل سطح اتکا باشد، جسم به حال تعادل خواهد ماند. تعادل بر وزن تفاعل و ریشه‌اش عدل است. عدل عدل سبب زندگانی است. (العدل حیاه)- عدل و داد باعث افزایش انسانیت است. ...

مقدمه امروزه فرار کودکان از خانه به صورت يک بحران در زندگي بسياري از خانواده ها درآمده است چرا که در صد بالايي از اين افراد گرفتار مشکلاتي چون دزدي ؛ انحرافات جنسي و .... مي شوند. گر چه اين نوجوانان به دلايل مختلفي از خانه مي گريزند اما نتايج

ازبکان اُزبکان می‌تواند در موارد زیر بکار رود:ازبکان، یک قوم ترک تبار ساکن در ازبکستان و شمال افغانستان است. ازبکان، در تاریخ ایران به دولت ازبکان یا شیبانیان به سرکردگى محمد شیبانی گفته می‌شود. روابط ایرانیان و ازبکان در دوره شاه طهماسب صفوی بحث در عوامل رویارویی‌ مرگ شاه اسماعیل اول و جوان بودن طهماسب و نزاعهای سران قزلباش در دربارفرصتی فراهم ساخت تا بلا انقطاع خوانین اوزبک بر ...

از جمله مفاهیم پراهمیت در فلسفه سیاسى، مفهوم «مشروعیت» است که علاوه بر گرانمایگى تئوریک و مفهومى که پاسخ پرسش مهمى چون چرایى الزام قدرت سیاسى و التزام آن را بر عهده خویش گرفته است؛ از حیث تأثیرگذارى بر دیگر مفاهیم نیز پر ارج و اهمیت‏است. در این نوشتار تأثیرگذارى مشروعیت در یکى از مفاهیم مهم دیگر،یعنى «مشارکت‏سیاسى» مدنظر قرار گرفته است و در این طریق، تلاش در تبیین این نکته بوده ...

توبه و جایگاه بلند آن در عرفان(۱) یکى‏از مباحث مهم درعرفان عملى و مقامات ‏العارفین توبه است. توبه گرچه در نظر مفسران، علماى علم‏اخلاق، متکلمان و محدثان از جایگاهى بلند و ارزشى والا برخوردار است اما عارفان و صوفیان توجه‏اى خاص و عنایتى ویژه به آن مبذول داشته‏اند. سیرى اجمالى در آثار مشایخ بزرگ به وضوح نشانگر این معنى است. از آثار ارزشمند آنان چنین بدست مى‏آید که تقریبا همه اینها ...

کوزه و باده (تأویل در مثنوی) باده از غیب است کوزه زین جهان کوزه پیدا، باده در وی بس نهان (مولانا) چکیده: تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقه ‌آن به حماسه ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، ...

ازبکان اُزبکان می‌تواند در موارد زیر بکار رود:ازبکان، یک قوم ترک تبار ساکن در ازبکستان و شمال افغانستان است. ازبکان، در تاریخ ایران به دولت ازبکان یا شیبانیان به سرکردگى محمد شیبانی گفته می‌شود. روابط ایرانیان و ازبکان در دوره شاه طهماسب صفوی بحث در عوامل رویارویی‌ مرگ شاه اسماعیل اول و جوان بودن طهماسب و نزاعهای سران قزلباش در دربارفرصتی فراهم ساخت تا بلا انقطاع خوانین اوزبک بر ...

مقدمه امروزه فرار کودکان از خانه به صورت یک بحران در زندگی بسیاری از خانواده ها درآمده است چرا که در صد بالایی از این افراد گرفتار مشکلاتی چون دزدی ؛ انحرافات جنسی و .... می شوند. گر چه این نوجوانان به دلایل مختلفی از خانه می گریزند اما نتایج و پیامدهای کم و بیش یکسانی در انتظار آنهاست. پدیده فرار دختران به عنوان یکی از چالش های اجتماعی نیاز به مدیریت قوی اجتماعی در زمینه آسیب ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول