سنایی غزنوی. ابوالمجد مجدودبن آدم ( 463- 545 هجری قمری) در شهر غزنین (در افغانستان امروزی) به دنیا آمد. او در آغاز جوانی شاعری درباری و مداح مسعود بن ابراهیم غزنوی و بهرام شاه بن مسعود بود. ولی بعد از سفر به خراسان و اقامت چند ساله در این شهر و ملاقات با مشایخ تصوف، تغییری عمیق در روحیات و اخلاقیات او ایجاد شد و در نهایت به زهد و انزوا و تأمل در حقایق عرفانی روی آورد.
سنائی در طریقت و سیر و سلوک مرید شیخ ابو یوسف یعقوب همدانی بود و مولانا جلالالدین رومی با وجود کمال فضل، خود را از متابعان و پیروان او میدانست.
سنائی پس از بازگشت از سفر مکه مدتی در بلخ بسر برد و از آنجا به سرخس و مرو و نیشابور رفت. وی در هر مکان مدتی به سیر و سلوک و عرفان پرداخت و سرانجام درغزنین در سال 545 ه.ق درگذشت.
سنائی در دوره اول فعالیتهای ادبی خویش شاعری مداح بود، روش شاعران غزنوی، بخصوص عنصری و فرخی را تقلید میکرد. در دوره دوم، که دوره تغییر حال و تکامل معنوی او بود، به معارف و حقایق عرفانی و حکمی و اندیشههای دینی پرداخت.
در واقع سنایی اولین شاعر ایرانی پس از اسلام بشمار میرود که حقایق عرفانی و معانی تصوف را در قالب شعر ارائه کرده است.
سنایی در عصر خودش یک شاعر نوگرا بود. بیشتر محققان او را مبدع و پایه گذار شعر عرفانی می دانند. سبکی که او آغاز کرد، با عطار نیشابوری تداوم یافت و در شعر جلال الدین محمد بلخی به اوج خود رسید.
شعر عرفانی و قالبهای مضامینی که سنایی آنها را به کار گرفته، تنها نوآوری این شاعر بزرگ در ادب پارسی نیست. او در همه انواع شعر کلاسیک قبلی سنایی نو نگری می کند و حال و هوایی تازه ای به آن ها می افزاید
اگر به سیر قصیده سرایی از فرخی و کسائی مروزی تا عصر سنایی نگاه کنیم، متوجه تکرار مضمونها و تصویرها میشویم. در واقع انگار شعرا دیگر حرف تازهای در شعرهایشان نداشتهاند. شعر فقط یک مضمون داشت و آن هم ستایش پادشاه و امرا و وزرا بود، که چنگی به دل نمیزد و تازگی هم نداشت. یعنی اگر در قرن چهارم هجری قمری از خواندن مدیحه سراییهای فرخی سیستانی لذت می بردند، در دوره سنایی دیگر خواندن این اشعار لذتی نداشت.