شعر اگر هجوم نباشد دفاعی برای مرگ است و توضیحی برای مردن پس لغت مرگ، اسم و مردن، فصل است، شعر دفاع کامل نیست، روز هم نیست، شب هم نیست، تکهای سخت و جاندار از شبانهروز است، برای همین شبانهروز است که شاعر در نیمه راه تجربهی شاعری دلواپس میشود.
اگر بپذیریم که هر شعر پنجرهای است که شاعر به سوی جهان میگشاید و مخاطب را دعوت میکند تا از این پنجره به تماشای جهان بنشیند، پس برای شناخت دقیق سپهری نخست باید به سراغ شعرهایش برویم و بکوشیم تا با آشنایی با تصویرهای شعرهایش و نمادهای او جهان را آنگونه که او میشناسد بشناسیم و از دیدگاه او و از دریچه شعرش به تماشای جهان بنشینیم.
جهان سپهری جهانی است خاص و تجربهای که برای شناخت آن باید نخست با دیدگاهها و جهانبینی وی آشنا شد و سپس سعی کرد با دید او جهان را تماشا کرد و جهانی که صد البته برای همگان قابل لمس نیست و به خاطر همین هم شعرش را تنها اندکی میتوانند دقیقاً درک کنند.
بعبارت دیگر شعر سپهری شعری دست خاص و تنها عده معدودی از طیف شعرخوان، که به نوعی با وی اشتراک معانی و مفاهیم دارند، میتوانند به شعرش نزدیک شده و با آن ارتباط برقرار کنند.
آنچه در دنیای خاص سپهری میگذرد، چیزی نیست که برای همگان قابل دسترسی باشد.
دغدغه سپهری دغدغه دنیوی و مادی نیست، از این رو با درد و رنج روزمره مردم و جامعه بیگانه است در حقیقت سپهری درد بزرگتری دارد.
درد او درد شناخت جهان و حق و حقیقت و رسیدن به کفه آن و دستیابی به راز و رمز جاودانه هستی است.
به همین دلیل به راحتی از کنار حادثهها و رخدادهای جاری زندگی میگذرد و تلاش میکند مثل عارفی از راه سلوک و ریاضت و تزکیه نفس به جهان والای دنیوی و راز بزرگ هستی دست یابد.
به خاطر همین است که نگرش سپهری به جهان، نگرشی یک بعدی است، جهانی که در آن همه چیز زیبا و دوستداشتنی است و اگر چیزی به اسم شر و بدی و تیرگی و پلیدی وجود دارد ذاتی جهان او نیست.
امری است اتفاقی و گذرا، که به زودی رنگ خواهد باخت و جای خود را به روشنایی و نیکی و زیبایی جادویی و جاودان خواهد بخشید.
زندگینامه مختصر سهراب سپهری
سهراب سپهری در پانزدهم مهرماه 1307 در شهرستان کاشان متولد شد.
پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه به دانشسرای مقدماتی تهران رفت و در خرداد 1324 دوره دو ساله این دانشسرا را به پایان رساند.
در سال 1325 به استخدام اداره آموزش و پرورش کاشان درآمد و در همین سال نخستین شعرش به نام بیمار در ماهنامه جهان نو منتشر شد.
در سال 1327 از آموزش پرورش استعفا داد و در امتحانات ششم لوبی شرکت و دیپلم لوبی گرفت و مهرماه همان سال در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت.
در همین سال در شرکت نفت استخدام و پس از یک سال استعفا داد.
در سال 1330 نخستین مجموعه اشعارش به نام مرگ رنگ را چاپ و منتشر ساخت.
در خردادماه سال 1332 دوره لیسانس دانشکده هنرهای زیبا دانشکده تهران در رشته نقاشی را به پایان رساند و رتبه اول شد و به دریافت درجه اول علمی نائل شد.
در همان سال بعنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت تهران به کار پرداخت.
در سال 1322 چندین نمایشگاه از نقاشیهایش در تهران برگزار کرد.
در همین سال دومین مجموعه شعرش را با نام زندگی خوابها منتشر ساخت.
در سال 1333 در قسمت موزههای اداره کل هنرهای زیبا به کار و تدریس در هنرستان هنرهای زیبا پرداخت.
در مردادماه 1336 به اروپا رفت و در رشته لیتوگرافی چاپ سنگی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس ثبت نام کرد.
در فروردین ماه 1337 در نخستین بینیال نقاشی تهران شرکت جست و در همان سال به مدت دو ماه از پاریس به ایتالیا رفت و در رم به مطالعه پرداخت و در خردادماه همین سال در بینیال ونیز شرکت کرد.
در سال 1337 مجددا به ایران برگشت و کارش را در اداره کل اطلاعات کشاورزی آغاز کرد.
در فروردین ماه 1339 در بینیال دوم تهران شرکت و موفق به دریافت جایزه اول هنرهای زیبا شد.
در سال 1339 برای یادگیری فنون حکاکی روی چوب به توکیو سفر کرد.
در سال 1340 در بازگشت از ژاپن به هندوستان رفت و در اردیبهشت ماه همین سال نمایشگاه انفرادی خود را در تالار عباسی تهران برگزار کرد.
در سال 1340 سومین مجموعه شعرش را با نام آوار آفتاب منتشر ساخت و در مهرماه همین سال به تدریس در هنرکده هنرهای تزئینی تهران پرداخت و چهارمین مجموعه شعرش را با نام شرق اندوه منتشر کرد.
در همان سال بعنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت تهران به کار پرداخت.
در مردادماه 1336 به اروپا رفت و در رشته لیتوگرافی چاپ سنگی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس ثبت نام کرد.
در فروردین ماه 1337 در نخستین بینیال نقاشی تهران شرکت جست و در همان سال به مدت دو ماه از پاریس به ایتالیا رفت و در رم به مطالعه پرداخت و در خردادماه همین سال در بینیال ونیز شرکت کرد.
در سال 1337 مجددا به ایران برگشت و کارش را در اداره کل اطلاعات کشاورزی آغاز کرد.
در فروردین ماه 1339 در بینیال دوم تهران شرکت و موفق به دریافت جایزه اول هنرهای زیبا شد.
در سال 1339 برای یادگیری فنون حکاکی روی چوب به توکیو سفر کرد.
در اسفندماه 1340 برای همیشه از شاغل دولتی استعفا داد.
در خردادماه 1341 به برگزاری نمایشگاه انفرادی از تابلوهایش در تالار فرهنگ تهران اقدام کرد و دیماه همین سال دومین نمایشگاه انفرادیش را برگزار نمود.
در سال 1342 در نمایشگاه گروهی گالری گیل شرکت کرد و تیرماه همین نمایشگاهی انفرادی از تابلوهایش در استدیو فیلم گلستان برگزار نمود.
در سال 1342 در بینیال سان پاولو برزیل شرکت کرد.
و نیز دو نمایشگاه یکی گروهی و یکی انفرادی در تهران برگزار نمود.
در سال 1343 برای دیداری از هندوستان به این سرزمین سفر کرد.
از آنجا به پاکستان و افغانستان رفت و با دیدنیهای مختلف این کشورها آشنا شد.
در سال 1344 در یک نمایشگاه گروهی در گالری بورگز تهران شرکت کرد و سپس در همین گالری به برگزاری نمایشگاهی انفرادی از آثارش اقدام نمود.
در آبان 1344 شعر بلند صدای پای آب را در فصلنامه آرش منتشر ساخت و سفری به اروپا مونیخ و لندن کرد.
در سال 1345 مجدداً برای دیداری از کشورهای فرانسه، اسپانیا، هلند، ایتالیا، اتریش به اروپا سفر کرد.
در بهمن ماه 1346 یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون برگزار نمود و مجموعه اشعارش را یعنی کتاب هفتم خود را با نام حجم سبز منتشر ساخت.
در سال 1347 در نمایشگاه گروهی گالری مس شرکت کرد و نیز در نمایشگاه فسیتوال فرانسه شرکت نمود و در دو نمایشگاه دیگر در ایران تابلوهایش را به نمایش گذاشت.
در سال 1349 به آمریکا سفر کرد و در همان سال در نمایشگاه گروهی بریچ همپتن هفت ماه در آنجا اقامت داشت و سپس به ایران بازگشت.
در سال 1350 برای برگزاری نمایشگاهی انفرادی از آثارش در گالری بتسون نیویورک به آمریکا سفر کرد.
و در گالری لیتو تهران نیز نمایشگاهی انفرادی برگزار نمود.
در سال 1351 یک نمایشگاه انفرادی در گالری و پاریس برگزار کرد و بعداً آثارش را برای نمایش به گالری سیحون تهران منتقل کرد.
در سال 1352 نمایشگاهی انفرادی در گالری سیحون تهران برگزار نمود و نیز سفری به پاریس کرد.
و در کوی بینالمللی هنرها اقامت نمود.
در سال 1354 یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون برگزار کرد.
در خردادماه 1355 در نمایشگاه هنر معاصر ایران در بازار هنر سویس شرکت نمود.
در خردادماه 1356 مجموعه کتاب هشت کتاب شامل مجموعه اشعار منتشر شده (کتابهای پیشین) و نیز شعرهای جدیدش با نام «ماهیچ مانگاه» منتشر ساخت.
در سال 1357 نمایشگاهی انفرادی در گالری سیحون برگزار نمود.
در دیماه 1358 برای درمان بیماری سرطان خویش به انگلستان سفر کرد و در اسفندماه همین سال به ایران برگشت.
و در اول اردیبهشت 1359 در بیمارستان پارس تهران درگذشت.
پیکر عزیزش را در صحن امامزاده سلطانعلی در قریه مشهد اردهال کاشان دفن کردند.
نحوه آفرینش و عدم تنوع در شعر سپهری تنوع در آثار شاعران راستین دیده نمیشود، زیرا اینان از پیش، انتخاب موضوع نمیکنند.
اساساً در لحظه سرایش به موضوعات خاص نمیاندیشند و شعر آنها در حقیقت سیلان ذهن آنهاست که آفات آفرینش شعر، در مسیر زبان جریان مییابد و بر کاغذ میآید و چون آمد، خود چگونگی شکل درونی و بیرونی خود را نشان میدهد.
در واقع اگر هر شعر یا دیگر شعر شاعر متفاوت به چشم میخورد به اعتبار درجات حالات وی در آستان آفرینش آفریده اوست.
آفرینشی که به علت نوسان آن حالتها، گاه حاصل حوصله فراختر و تخیلی نیرومندتر است و دور پروازتر و گاه نتیجه تخیلی با نیرو و توسع کمتر که از مجرای حوصله تنگتر سرریز کرده است.
و اتصاف صفات خوب و متشکل یا بد و متوسط به اشعار گونهگون او هم از این رو است.
اصلی که مثلاً در شعر نیما بطور کامل دیده میشود.
در شعر سپهری نه آنچنان تنوع موضوع است.
در مثل افسانه نیما یا ناقوس یا مرغ آمین از نظر فضا و ساخت کاملاً قابل تشخیص و تمیز از یکدیگرند اما در شعر سپهری چنین نیست.
چون فاقد استقلال به اعتبار ساخت و فضاست.
اما در عین حال در شعر او نمیتوان به دنبال تنوع موضوع گشت چون او یک شاعر واقعی است و به خود متوجه، نه به چیزهای مجرد و موضوعهای منحصر و منفرد او موقعیت آرمانی در جهان را میجوید.
با نگاهی روان و گردان، که از سرچشمه پنهان ذهن و خیال او جاری میشود.
در مسیرهای مختلف به راه میافتد و به دنبال تازگیها به قصد تازه بینیها و نامگذاریهای نو میرود.
او جز تماشاگر خود و جهان خود نیست و جز خود را در شعر خود تعقیب نمیکند.
آنچه باعث میشود تا شاعران بزرگی چون نیما، شاملو، اخوان، سپهری را به لحاظ زبانهای شعری مختص آنان به گونهای بشناسیم که گاه شعرهای آنان بدون امضایشان هم تشخیص داده شود همین است.
در نتیجه آنکه این شاعران جز دو دوره شعری را پشت سر نمیگذارند.
دو دورهای که در مسیر تدریجی کار شاعری سپهری بصورتی دیگر دیده میشود.
دوره نخست که شامل چهار مجموعه اولین اوست: یعنی «مرگ و رنگ» «زندگی خواب» «آواز آفتاب» «ماهیچ مانگاه» با این تفاوت آشکار که دوره اول و دوم، هر مجموعه نسبت به قبلی در حد خود تشخیص بیشتری مییابد تا 40 سالگی که صدای پای آب را میشنود صدای پای پری شعرش را، بی اینکه (جز گهگاه) سیمایش را ببیند و صدایش را بشنود.
در دوره اول شعرهای سپهری در بند قافیه است.
گاه چهار پاره میسراید و گاه در قافیههای معمول شعر نیمایی و یا مولوی وار آنچنان که در شرق اندوه آمده از حزب آهنگهای متناوب و متوالی اوزان رقصانگیز و شورآمیز را به کار میگیرد.
که موسیقی در آنها نقش به سزایی دارد.
در این دوره سپهری از هنر نقاشی خود در شعرهایش بهره میگیرد.
و به ترکیبهای اضافی و وصفی و نیز حسآمیزییهای افراطی دست میزد.
و دو جز ترکیب در کنار هم بیشتر جلیس مجبورند تا انیس مختار به عبارت دیگر نیروی دافعهشان از نیروی جاذبه آن بسیار کمتر است.
در کنار این ترکیبهای افراطی و معتدل که به نمونههای شعری آنها بسیار برخورد میکنیم از مصراعهای ساده شاعرانه نیز که بعدها در آثار دوم او دیده میشود.
که در واقع پایهای زبان اصلی شعرهای بعدی او میگردد.
منطق و اسلوب نثر به اشعار او بسیار حاکم است و این مختصهای است که در دوره دوم شاعری او نیز ادامه مییابد.
اما در دوره دوم شعر سپهری که از صدای پای آب آغاز میشود.
تنها مختصات برشمرده سوم و پنجم و ششم اند با چهرهای بارزت مییابند.
درست برخلاف مختصات اول و دوم که در شعرهای بعد هیچ اثری از آنها نیست نه انواع قافیه نه قالب چهارپاره، نه زبان نیما و نه شعر وزن و حد وسط در میان آنها یعنی خصیصه چهارم یعنی اصل ترکیبهاست که به دو صورت دیده میشود.
1ـ نیروی دافعه، دوجزهاشان نسبت به هم قویتر است.
ترکیبهایی که همواره حسآمیزیهای گوناگون او در حکم نقشهای مختلف اما یکنواخت و گاه، ذهنآزار، بدنه شعر او میشوند به دو صورت ساده و مشکل، خوب و بد، جور و ناجور، همخوان و ناهمخوان دیده میشود و تأثیر نقاشی در دوره دوم نیز نمایان است.
یکی آنکه گاه سپهری به این هنر خود اعتراف میکند و گاه از دید نقاشانه و یا استمداد از هنر نقاشی خود و آرزوی تخلیه منظرهای که لحظهای بعد به شکلی دیگر در خواهد آمد و یا در حد پناه بردن به هنر نقاشی، لحظهای که کلمات را از توصیف تنهایی خود عاجز میبیند و بوسیله همین کلمات هنر نقاشی را به درد میطلبد.
اسلوب نثری یکی به معنای شیوه بیان مستقیم و نشستن اجزاء جمله در جای اصلی خود و دیگر به اعتبار اینکه اصل از مختصات شعر «حرفی» است.
«گیوم حرفهایی شاعرانه» و خاصه در شعرهایی که از اصل ساختار و شکل درونی عاری است.
بیشتر خود را نشان میدهد و در هر حال در شعر او از آغاز تا پایان پیداست.
سطور ساده یا مصراعها گاهگاهی ساده دوره اول از دوم بیشتر به چشم میخورد.
هرچند هیچیک از آنها را نمیتوان شعر به معنی دقیق و متعالی آن خواند این منظور ساده دارای سه نوع بیان میشوند.
یکی که ترکیبهای افراطی و گاه لوس و بانمک کمتر در آن دیده میشود و به اصطلاح، یا دو جز ترکیب، کمتر به هم لطمه میزنند و یا اساساً فاقد ترکیباند و در هر حال موفقترین بیان شعر سپهری را در همین سطرهای نمونه میتوان دید.
بیان دوم که بیشتر به صورت اضافههای تشبیهی و استعاری است که یا دو جز مرکب آن به یکدیگر لطمه میزنند و نسبت به بیانهای تازهتر شعر امروز حاکی از زبانی عقب ماندهترند یا به علت ذهنیت خاص شاعر، لوس و بانمک، خاصه آنجا که صنایع بدیعی به تعمد در شعر او راه مییابند نه به تصادف.
بیان سوم بیانی است که از فرط پیچیدگی ـ بیشتر یا کمتر ـ به شیوه هندسی نزدیک شده و صور مختلف آن به مشابه موانعی است که خواننده را در حین خواندن شعر به توقف بیجا ناگریز میکند.
به هر حال سپهری شاعری تواناست که نمونههای شعریاش کمنظیر و گاه بینظیر است چنانکه دیوان اشعارش به زبانها و گویشهای مختلف ترجمه گردیده است تا دیگران نیز از اندیشه او بهرهمند گردند.
منابع: 1) سهرابی دیگر نگاهی تازه به شعرهای سهراب سپهری نویسنده: ضیاءالدین ترابی / نشر دنیای نو و نشر مینا/ چاپ دوم بهار 76 2) شعر زمان ما (3) سهراب سپهری نویسنده: محمد حقوقی / چاپ دوم 1372 3) کتاب ماه ادبیات فلسفه