دانلود تحقیق سیاوش در شاهنامه

Word 97 KB 19708 20
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۰,۱۵۰ تومان
قیمت: ۷,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سخن گفتن از فردوسی اگر چه گاهی آسان گرفته می شود آسان نیست چون او شخصیتی پایاب و آسان یاب نیست. این خردمند ژرف نگراین نماد و نمود فرهنگ آزادگی و ستم ستیزی این وجدان بیدار قوم ایرانی و این پاسدار ارزشهای انسانی در هر کیش و کسوت برتر از حد هر وصفی است .
    گروهی او را حامی توده رنجبر خوانده اند و معدودی هم بر عکس وی را همسوی ارباب زر و زور دانسته اند وضحاک وی را تطهیر فرموده اند! برخی او را شعوبی افراطی و دین گریز انگاشته و برخی دیگروی را بر کنار از گرایش شعوبی یا سخت متدین قلمداد کرده اند.
    با وجود همه گونه گفتار و جستاری در هرباره وبا هر دیدگاهی تا آنجا که نگارنده به یاد دارد تا کنون هیچ بحث مبسوط و بسامانی در باب او از دید هنر داستان پردازی صورت نگرفته و آن چه در این زمینه وجود دارد دست بالا چیزی فراتر از بحثهای کلی یا مقالاتی در اینجا و آنجا نبوده گو که برخی از آنها گوشه هایی از کار و کمال فردوسی را روشن کرده اند .
    داستان های شاهنامه و همچنین الگوهای داستانی و سنخ های باستانی شاهنامه مطرح شده و در بیان انها سعی بر آن بوده تا دیدی پیوسته از تحولات و رویدادها و پدیدارهای درون شاهنامه بدست داده شود.

    سیاوش چهره همیشه مغموم شاهنامه با اختر بد میزاید رستم که بیم دارد محیط دربار کاوس و شاید خلق و خوی او روح سیاوش را تباه کند می آید و به کاوس میگوید :
    چو دارندگان تو را مایه نیست به گیتی مراو را چومن دایه نیست
    و اورا به زابلستان میبرد و وقتی پهلوانی تمام عیار از او میسازد وی را به در بار باز میفرستد. پیداست بخشی از جنبه های مثبت شخصیتی اش را از رستم و محیط او دارد که دلیری و شرم و سبوری و نیک عهدی از آن جمله است .

    سیاوش
    رستم سیاوش را ناخود آگاه به جای پسر مقتولش دوست میدارد و به اصطلاح قسم راست او سیاوش است . او با وجود جوان سالی در خردمندی یگانه است :
    بدان اندکی سال و چندان خرد تو گفتی روانش خرد پرورد
    پیران بعدها نزد افراسیاب علاوه بر ستایش از نژادگی میگوید :
    هنر با خرد نیز بیش از نژاد زمادر چنو شاهزاده نزاد
    همه از زیباییش حیرانند. او یوسف شاهنامه است و روحیات وی و برخی از جنبه های زندگی او از جمله عشق ممنوع و هوسبازانه زن شوهردار به او و پاکی وی در این ماجرا شبیه یوسف است جز در مورد عاقبت که سیاوش از عزت به ذلت می افتد و یوسف برعکس .
    پدر هفت سال می آزمایدش و به هر کار جز پاک زاده نبود . تا حدودی مایه های زن گریزی دارد چنان که وقتی کاوس ساده لوح به القای سودابه می خواهد پسر را به شبستان بفرستد سیاوش در مخالفت با او میگوید:
    چه آموزم اندر شبستان شاه ؟ به دانش زنان کی نماینده راه؟
    سخت درون گرا و تودار است . در بدو ورود به دربار پدر :
    نخست آفرین کرد و بردش نماز زمانی همی گفت با خاک راز
    سیاوش با خاک چه کار دارد چه رازی میگوید؟احساسش در آن لحظه چیست؟ آیا بویی غریب از ان خاک شنیده؟ به هر حال به کمانم باید روی راز با خاک گفتن تامل کرد . معمولا کسانی که خود را تنها حس میکنند با خاک یا چاه رازونیاز میکنند. زیا دبر خود می پیچد از جمله وقتی پدرش وی را به رفتن به شبستان ترغیب میکند : بپبچید و بر خویشتن راز کرد.
    گاهی به وضوح نشان میدهد که قاطعیت چندانی ندارد و از این لحاظ به اسفندیار می ماند . مثلا با علم به این که جایش در شبستان نیست پس از استدلال مخالفت آمیزش تسلیم پدر میشود و با رفتن او به شبستان رشته رویدادهای منجر به واژگونگی بخت وی آغاز میگردد و این در حالی است که میداند کار کار سودابه است .
    وقتی سودابه با حیله گری دختران خود را بر او عرضه میدارد تا یکی را از آنان برگزیند:
    سیاوش فرو ماند و پاسخ نداد چنین آمدش بر دل پاک یاد
    که من بر دل پاک شیون کنم به آید که از دشمنان زن کنم
    اوماجرای ناجوانمردی پدر سودابه با کاوس را شنیده اما همچنان با دل در گفتگوست . هنگامی که سودابه او را بر میگیرد و جامه چاک میدهد و از او کام میطلبد وی که خیانت به پدر را روا نمیداند همچنان از خدعه گری سودابه و تسلیم کاوس در برابر او آگاه است ولی راه نرمی و مدارا بر میگزیند در حالی که همان وقت می توانست نزد کاوس رود و با مطلع کردنش از قضایا دست پیش را بگیرد. به زن می گوید : بیا میخت با جان تو مهر من و :
    تو این رازمگشای و باکس مگوی مرا جز نهفتن همان نیست روی
    اما زیرکانه به او یادآور میشود :
    سر بانوانی و هم مهتری من ایدون گمانم که تو مادری
    بدین سان با سخنی دو پهلو هم میگوید تو برای من حکم مادر را داری و هم بدین وسیله مادر بودن سودابه را که منافی با این گونه هوسهای ممنوع است به او یاداور میشود . در هر صورت او اهل سازش است و یکسره از خشونت یا برندگی بی بهره . ولی مگر میشود با کسی چون سودابه نرمی کرد چرا که وقتی کام وی بر نمی آید آن سلیطه گریها را از خود بروز میدهد . کاوس در این میان تلون و تذبذبی را دارد که همیشگی اوست . نخست تصمیم به کشتن سودابه میگیرد ولی از بیم شورش ها ماوران و نیز با یاد آوردن یاری سودابه به وی در محبس شاه هاماوران منصرف میشود .
  • تقدیمیه...........................................................................................3

    پیشگفتار........................................................................................4

    مقدمه............................................................................................5

    سیاوش..........................................................................................6

    فهرست منابع...................................................................................19

بارخدايا! ما را از کساني قرار ده که به ريسمان قرآن چنگ مي‌زندد و در فهم متشابهاتش به پناهگاه محکم و استوارش پناه مي‌برند، و در سايبان آن آرام مي‌گيرند و به روشني بامدادش راه مي‌يابند و به درخشيدن روشنايي آن اقتدار مي‌کنند، از چراغ آن چراغ مي‌افرو

جهان بيني شاهنامه ، دفاع خوبي در برابر بدي است . اين دفاع به نحو بي امان ، تا سر حد جان ، و با دادن قرباني هاي بيشمار ادامه مي يابد. گفتيم که توراني ها در صف بدي شمشير مي زنند ، و ايراني ها در صف نيکي. اين بدان معنا نيست که همه توراني ها نابکار هستن

مقدمه بارخدايا! ما را از کساني قرار ده که به ريسمان قرآن چنگ مي‌زندد و در فهم متشابهاتش به پناهگاه محکم و استوارش پناه مي‌برند، و در سايبان آن آرام مي‌گيرند و به روشني بامدادش راه مي‌يابند و به درخشيدن روشنايي آن اقتدار مي‌کنند، از چراغ آن چراغ

شاهنامه با نام «جان و خرد» آغاز مي‌شود، آغازي بي‌مانند در ادبيات ايران. کتابي سراسر داد و دانايي! واژه‌ها همه دانه‌هاي دانايي‌اند. شاه‌نامه يا خداي‌نامک، داستان پهلواني‌ها، پيمان‌داري‌ها، مهرباني‌ها، مدارايي‌ها نيز هست. در اين روايت کم‌مانند ادبيات

داستان سياوش : آغاز داستان ز گفتار دهقان کنون داستان بپيوندم از گفته باستان کهن گشته اين داستانها ز من همي نوشود بر سر انجمن اگر زندگاني بود ديرباز 1 بدين وين2 خرم بمانم دراز چه گفت ابذرين مويد3 پيشرو که هرگز نگردد کهن گشته نو تو چندان که

چهره زن در شاهنامه آميزه ي مهر و خرد و وفاداري در شاهنامه ي فردوسي نزديک به ?? زن نقش آفريني مي کنند که البته بيش تر آن ها در دوري پهلواني مي زيند. به درستي مي توان گفت که در هيچ کتاب ديگري در ادب کهن پارسي تا بدين پايه زنان خردمند و ستوده وجو

شاهنامه شاهنامه با نام «جان و خرد» آغاز می‌شود، آغازی بی‌مانند در ادبیات ایران. کتابی سراسر داد و دانایی! واژه‌ها همه دانه‌های دانایی‌اند. شاه‌نامه یا خدای‌نامک، داستان پهلوانی‌ ها، پیمان‌داری‌ها، مهربانی‌ها، مدارایی‌ها نیز هست. در این روایت کم‌مانند ادبیات جهان، خرد و عشق چنان در هم آمیخته است که گویی جهان فردوسی، آمیزه‌یی از عشق و دانایی‌ست. این فرهنگ‌نامه با ستایش مردم و خرد ...

سياوش پايه و مايه‌ي فرهنگ و دانش و عرفان ايراني را پس از آن همه تاراج و مسخ در کجا بايد جست‌وجو کرد؟ بي‌گمان ام‌روزه بسياري از يافته‌ها به ما در اين زمينه کمک مي‌کند. کهن‌ترين بخش آن که به بيش از ده‌هزار سال مي‌رسد و مربوط به زمان يک‌جانشيني ايرانيا

«مقدمه» زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست گر بیفروزیش رقص شعله اش از هر کران پیداست ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست « نماز به تو آتش ، ای بزرگترین آفرید : آهورا مزدا و سزاوار ستایش »[1] گرد زمان و تاراج و چپاول ، افکار و دیدگان و دلهایمان را پوشانده و مات و مبهوت چشم به زبانه های فروزان و گرمابخشی دوخته ایم که در آیینه چشمانمان انعکاس یافته. بی اختیار دستها دراز می کنیم و بالای سرش ...

مقدمه « گسترده‌ترین سرزمین های حوزه‌ی فرمانروایی شهریاران ایران باستن، از سوی خاور تا مرز قلمرو حکمرانی شاهان کهن چین کشیده شده بود. ایرانیان و چینیان، روزگاران درازی از باختر تا خاور آسیا را زیر نفوذ و چیرگی‌های خود داشتند. در درازنای آن دوران‌ها، تیره‌های قومیِ ساکن سرزمین‌های ایرانی و چینی، پیوسته با یکدیگر در پیوند و داد و ستد بودند. آشکار است که چنان همسایگی و رفت و آمد و ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول