بزرگترین استادی که در نظم و نثر فارسی در قرن نهم تاریخ اسلام در سرزمین ایران به ظهور رسیده است، علی التحقیق نورالدین عبدالرحمان جامی است که صیت فضیلت و دانش او نه تنها در خراسان که وطن اوست بلکه در تمام اقطار ممالک فارسی زبان از هندوستان و افغانستان و ماوراء النهر تا آسیای صغیر و استانبول انتشار یافته و همچنین نام نامی او نه تنها در زمان خود وی بلکه تا این روزگاران نزد اهل ادب قرین عزت و احترام است.
از معاصرین وی امیر نظام الدین علیشیر که دست ارادت به دامان وی زده بود بلافاصله بعد از فوت وی کتابی به نام خمسه المتحیرین سراسر در شرح احوال ذکر مکارم و توصیف صفات او تألیف نموده است و نیز ظهیر الدین بابر مولف (با برنامه ) و موسس سلطنت گورکانیه هندوستان در کتاب خود نام وی را به خدمت بسیار ذکر کرده و بعد از آنکه می نویسد: «وی را در علوم صوری و معنوی همتا و برابری در عصر خود نبود اضافه می کند که جامی را حاجتی به مدح و ستایش نیست بلکه ذکر نام او از باب تبرک است.
و نیز دیگر تذکره نویسان آن زمان مانند دولتشاه سمرقندی و سام میرزای صفوی و خوند میر صاحب حبیب المسیر هر یک در تالیف خود، وی را به عزت و احترام بسیار نام برده و هر یک به زبانی دیگر با شرح و بسط بسیار جلالت قدر و علو مرتبت او را ستوده اند. حتی محققین اروپایی در این اواخر که از تاریخ ادبیات ایران سخن رانده اند همگی مرتبت استادی او را اعتراف نموده اند یکی از آنان گفته است وی یکی از نوابغ نامی است که در سرزمین ایران به ظهور رسیده زیرا وی هم شاعری بزرگ و هم محققی بزرگ و هم عارفی بزرگ است.
دیگری در فضیلت جامی چنین نوشته است: جامی نه تنها از لحاظ شعر و شاعری بلکه از جنبه تحقیق و فضایل علمی نیز مسلما صاحب قریحه سرشار و دانش بسیار است.
محیط جامی
جامی در قرن نهم (در اواخر آن ) در شهر هرات می زیسته است و در آن زمان سرزمین ایران به دو قسمت تقسیم شده بود و زیر پرچم دو خاندان بود. در مشرق ایران سلاطین تیموری که پایتخت آنان سمرقند و هرات بوده است سلطنت می کرده اند و جامی با این طایفه هم زمان بود. یک قسمت از سلطنت شاهرخ (817 تا 850) و تمام دوره سلطنت میرزا ابوالقاسم بابر (856تا 861) و میرزا ابو سعید گورکان (861تا 873) و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقرا (875 تا 899) را درک فرمود.
و در مغرب و جنوب ایران نخست ترکمانان قراقاینلو و سپس ترکمانان آق قوینلو سلطنت می کردند که پایتخت آنها شهر تبریز بود. و جامی معاصر بود با جهان شاه قراقوینلو (841تا 873) حسن بیک یا اوزن حسن آق قوینلو (871تا 883) سرش یعقوب بیگ (884تا 896).
جامی که تحصیلات اول خود در هرات و سمرقند بود در آغاز شباب که زمان تکمیل نفس و هنگام تربیت باطن است با بزرگان این سلسله آشنا شد و در مهد عقاید ایشان (نقشبندیه) پرورش یافت. دست ارادت به دامن مولانا سعدالدین کاشغری (متوفی به سال 860) که ز پیشوایان آن فرقه است زده و نزد او به قدری تقرب حصل کرد که به شرف مصاهرت و قرابت وی اختصاص یافت.
میرزا ابوالقاسم بابر (در اشعار جامی)
در آثار جامی کتابی است منثور در اصول و قواعد فن معما موسوم به حلیه حلل که در سال 856 تالیف شده و آن مصدر است. به نام میرا ابوالقاسم بابر و نام او را هم در صدر کتاب بر سبیل تعبیه ذکر کرده و هم در خلل کلام و بیان انواع معماها اشعاری به طور معما به نام او به تمثل آورده است و نیز غزلی در دیوان غزلیات او در مدح این پادشاه دیده می شود که مطلع و مقطع آن این دو بیت است :
بیا ای ساقی مهوش بده جام می رخشان
بروی شاه ابوالقاس معزالدوله بابر خان
ز نظم دلکش ساقی سرود بزم او بادا
برای عشرت ساقی نوید عیش جاویدان
ابوسعید گورکان
درآثار جمی تالیف کتابی به نام سلطان ابو سعد به نظر نرسید و این ممکن است از آن سبب باشد که مولانا در زمان سلطان ابو سعید به درگاه پادشاه راهی نبود و سلطان او را چنان که باید نمی شناخته و در سال 873 که سلطان ابوسعید به قتل رسید جامی 56 ساله بوده است.
جامی و سلاطین صفویه
از آنجا که جامی در هرات از اجله ی پیشوایان و علماء اهل سنت و جماعت به شمار می رفت و به طعن و انتقاد بر متعصبین از روافض معروف بود سلاطین صفویه وی را به نظر شیعه پاک اعتقاد ننگریسته و او را مطعون و مذموم می داشته اند.
روابط جامی با هندوستان
در مجموعه مراسلات جامی چند فقره نامه دیده می شود که مخاطب آن شخصی موسوم به ملک التجار هندوستان است و غالبا این مراسلات در جواب مکاتیبی است که ان شخص و یا پسرش (خواجه علی) به جامی نگاشته اند و ظاهرا ملک التجار مزبور شخص محترم و مجللی بوده است.
و سر عرفان و تصوف نیز داشته و به مولانا مراسلات طولانی با ذوق و حال می نوشته. جامی نیز عنان قلم رها کرده نامه های طولانی ومفصل مشتمل به دقائق عرفانی ومزین به لطافت اشعار تازی و پارسی در پاسخ او می نوشته است او را در یکی از نامه ها جلال الدین غیاث الاسلام خوانده تحقیق احوال این شخص با وسایل موجود برای نگارنده میسر نگردید.