فریدالدین محمد- فرزند ابوبکر متخلص به عطار شاعر و عارف نام آورد سده ششم و آغاز سده هفتم هجری است. عطار به سال537 هجری در کدکن نیشابور زاده شد روزگار زندگی او آکنده از فتنه و آشوب بود. ده ساله بود که غزان به خراسان تاختند و نیشابور در این فتنه ویران شد و در پایان راه عمر نیز چراغ زندگیش در حمله مغولان خاموش شد از آغاز کارش آگاهی چندانی در دست نیست اما گفته اند که در شهر خویش دارو فروش بوده است و به گفته خود او، شمار بسیاری از مردم درمان درد خویش را از او می خواسته اند و در این روزهای کسب و کار بوده است که درویشی را بر وی گذارده افتاده است و طی ماجرایی عبرت آموز، فریدالدین به عالم عرفان روی آورده است.
این مایه از تنبه که عطار را دگرگون کرده است در سالهای پایانی روزگار شر و شور جوانی به سراغ بسیاری دیگر از فرهیختگان رفته است و دیده ایم که ناصر خسرو و سنایی نیز بدین بیدار باش، به عالم «آگاهی» راه یافته اند و مولوی نیز از این قبیله بود اما عطار پیش از آن نیز از حقایق عرفانی بی بهره نبوده است، لیکن آن رویداد او را هرچه بیشتر به این وادی سوق داده است و در راه «طلب» چنان شده است که مولوی در اشعار خود، او را تکریم می کند به ابیاتی از این دست
عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم
از فریدالدین عطار، آثار منظوم و منثور بسیار بازمانده است. دیوان او مجموعه ای از قصیده و غزل است. قصیده هایی حکمت آمیز و غزال هایی پر شور. اثر دیگر او «منطق الطیر» است که جهانی از لطف و زیبایی که بهره ای از آن سرگذشت پرشور «شیخ صنعان» است. فریدالدین عطار پرکارترین شاعر پیش از امیر خسرو دهلوی است که مثنوی های با نام های اسرارنامه، الهی نامه، مصیبت نامه، جواهرالذات، وصیت نامه، بلبل نامه، حیدرنامه، اشترنامه، مختارنامه و شاهنامه را به گنجینه ادبیات زبان فارسی افزوده است.
اصولاً آنان که در هر دو زمینه نظم و نثر تلاش می کنند در یکی از این دو زمینه چالاک ترند، یا نظم و یا نثر. اما عطار از آن برگزیدگانست که در هر دو میدان درخشیده است و کسیکه منطق الطیر را بدان زیبایی عرصه داشته است تذکره الالی را رقم زده است. نثر عطار در تذکره الاولیاء است دلکش و پرشور که آمیزه ای است از واژه و آهنگ. سرآغاز هر زندگی نامه، جمله هایی است پرشور و آهنگین، اما نه از آن گونه نثر که واژه ها را در آنها به تنگنا گذاشته باشند در شعر نیز سخن عطار ساده و گیراست و این گیرایی با اشتیاقی پر شور در آمیخته است. شیوه ای که آثار روی را از گفته های شاعران پیشین، امتیاز تمام بخشیده است.
آثار عطار از آغاز پیدایش صنعت چاپ در ایران بارها و بارها به چاپ رسیده است اما در روز و روزگار ما، دیوانش به کوشش زنده یاد سعید نفیسی به سال 1339 از سوی کتابخانه سنایی منتشر شده است و دقیق ترین نسخه از مثنوی منطق الطیر او نسخهای است که به کوشش استاد روانشاد دکتر محمد جواد مشکور عرضه شده است و تذکره الاولیا به تحقیق و کوشش دکتر محمد استعلامی از سوی کتابفروشی زوار به چاپ رسیده است. برخی دیگر از آثار عطار با پژوهش آقای دکتر اشرف زاده منتشر شده است- مرگ عطار در یکی از سالهای 617 یا 618 در حمله مغولان روی داده است و اینک نمونه هایی از اشعار او: از داستان شیخ صنعان- در وصف دختر ترسا
از قضا، دیدند عالی منظری بر سر منظر نشسته دختری
دختر ترسای روحانی صفت در ره روح اللهش صد مغفرت
در بهشت حسن و از پرج جمال آفتاب بود، اما بی زوال
آفتاب از رشک عکس روی او زردتر از عاشقان در کوی او
هرکه دل در زلف آن دلدار بست از خیال زلف او زنار بست
آن که جهان بر لعل آن دلبر نهاد پای در ره نانهاده، سر نهاد
چون صبا از زلف او مشکین شدی روم از او آرزم هندوچین شدی
هر دو چشمش فتنه عشاق بود هر دو ابرویش به خوبی طاق بود
چون نظر بر جان عشاق اوفکند جان به دست غمزه بر طاق او فکند
ابرویش بر ماه، طاقی بسته بود مردمی بر طاق او بنشسته بود
مردم چشمش چو کردی مردمی صید کردی جان صدصد آدمی
روی او، زیر زلف تابدار بود آتشپاره یی بس آبدار… الخ
سروش اصفهانی
میرزا محمد علی- فرزند قنبر علی- از مردم «سده» اصفهان بود که در سال 1228 هجری قمری(=1191 ش)به دنیا آمد او در اصفهان درس خواند و به سابقه علاقه اش به ادبیات به شاعری روی آورد و به ستایش امرای محلی پرداخت. اما کامیاب نشد از این رو به سفر پرداخت و دست روزگار، وی را به تبریز افکند. در این روزها ناصرالدین میرزا روزگار ولیعهدی خود را در تبریز می گذراندند و کارگزاران دستگاه ولیعهد سروش را شناختند و از وی حمایت کردند و شاعر، در ستایشگری، روی کامیابی دید و پس از مرگ محمد شاه، با شاه بانو به تهران آمد و پس از مرگ قاآنی، مقدم شاعران دربار شد و عنوان «شمس الشعراء»یی گرفت. سروش در سال 1285 هجری قمری (=1247 ش) در گذشت.