عراقی
عراقی همدان (610 – 688 هجری = 1213 – 1289 میلادی ) از عارفان و شاعران نام آور قرن هفتست . آغاز جوانیش در همدان بتحصیل ادبیات و علوم گذشت . سپس در هژده سالگی بمولتان هندوستان روی نهاد و در خدمت شیخ بهاءالدین زکریا از کبار مشایخ آن سامان آغاز سلوک کرد وچندین سال بعد بعربستان و آسیای سغیر رفت و در قونیه بمجلس شیخ صدرالدین قونیوی از پیروان محیی الدین بن العربی صوفی بزرگ راه یافت و کتاب لمعات را در آن شهر تحت تأثیر فصوص الحکم ابن العربی تألیف نمود. سپس بمصر و شام سفر کرد ودر دیار اخیر در گذشت و در جوار قبر محیی الدین ابن العربی در دمشق مدفون گشت .
وی علاوه بر دیوان (قصائد و ترکیبها و ترجیعها و غزلها و ترانها و مقطعات )مثنوی کوتاهی بنام عشاق نامه در بیان مراتب عشق و حالات عاشقان دارد . کتاب لمعات او را نور الدین عبدالرحمن جامی بنام مراتب عشق وحالات عاشقان دارد . کتاب لمعات او را نورالدین عبدالرحمن جامی بنام اشعه اللمعات شرح کرده است .
عراقی عاشق سوخته ییست که با سخنانش از سوز درون و شوق باطن و کمال نفس خویش حکایت می کند . کلامش ساده و استوار و استادانه است .در غزلها و ترکیبها و ترجیعهای وی شور و شوقی بی مانند که نشانهالتهاب درونی اوست دیده می شود واین شوق گاه با تأمل در معارف و حقایق عرفانی همراه و گاه با توصیفات بدیع وکم سابقه یی از حالات سالکان و واصلان آمیخته است . مثنوی و قصائدش بیشتر رنگ تحقیق دارد و طبعاً حالت و لطافت غزلهای او را فاقدست . کلیات آثار او را آقای سعید نفیسی با مقدمه در احوال و آثارش بسال 1335 شمسی در تهران طبع کرده است .
غوغای میکده
ناگه از میکده فغان برخاست ناله از جان عاشقان برخاست
شر و شوری فتاد در عالم های و هویی از ین و آن برخاست
جامی از میکده روان کردند در پیش صدروان روان برخاست
جرعه یی ریختند بر سر خاک شور غوغا زجرعه دان برخاست
جرعه با حاک در حدیث آمد گفت و گویی از آن میان برخاست
سخن جرعه عاشقی بشنید نعره زد وزسر جهان برخاست
بخت من چون شنید آن نعره سبک از خواب سرگران برخاست
گشت بیدار چشم دل چومرا عالم از پیش جسم و جان برخاست
خواستم تا زخواب برخیزم بنگرم کز چه این فغان برخاست